در
بازدید : 397949      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Expand سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

در روز 24 اسفند هزار و سیصد و بیست و چهار هجرى شمسى دیده به جهان گشود. نخستین صدایى كه در این عالم شنید آواى ملكوتى اذان بود كه از زبان روح‏الله در گوش او طنین افكند. نامش را احمد برگزیدند.

دو سال قبل از تولد احمد اثر بزرگ سیاسى حضرت امام «كشف الاسرار» تألیف و منتشر شد و در آن آشكارا از تشكیل حكومت اسلامى سخن گفت. روح‏الله در زمان ولادت احمد نامى پر آوازه در حوز علمیه قم بود. مجتهد برجسته‏اى كه مجلس درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان او محفل انس فرهیختگانى چون شهید مطهرى بود. سالهاست كه شخصیت علمى «حاج آقا روح الله» و اندیشه‏هاى تابناك او بر این دسته از دنیاخواهان و مقدس‏مأبان و آنان كه در حوزه علمیه با حكومت سر و سرّى دارند گران آمده و بر او خرده مى‏گیرند كه شعر عرفانى مى‏سراید یا از سیاست و قیام سخن مى‏راند.

 بدین ترتیب دوران طفولیت احمد در محیطى مى‏گذرد كه محفل روحانى خانواده خمینى كبیر را بحث از چگونگى انجام تكلیف الهى گرما و نشاط مى‏بخشد. پدر شهریه نمى‏ستاند و از صرف وجوهات شرعى براى گذران زندگى خود حتى در سخت‏ترین شرایط پرهیز مى‏كند. احمد دوران كودكى و نوجوانى را در محیطى رشد مى‏كند كه مقدورات محدود مالى و عایدى بسیار اندك ملك موروثى پدر در خمین به عنوان تنها ممرّ گذران زندگى آنان براى تأمین احتیاجات اولیه زندگى بشمار می رود.

..در محیط خانوادگى كه احمد در آن رشد كرده است برخلاف فرهنگ حاكم بر اغلب خانواده‏هاى مذهبى در آن دوران از فرمانروایى مقتدرانه پدر و تحمیل ها و اجبارهاى والدین در امور شخصى فرزندان اثرى نیست. چارچوب برخوردهاى تربیتى امام همان شرع انور است كه در آن به شخصیت فرزند و آزادى عمل او در محدود شرع، بهاى لازم داده مى‏شود. محیط خانوادگى آنان به نقل از افراد مختلف، آكنده از محبت، سادگى و مسئولیت‏پذیرى و آزادى عمل بوده است. واضح است كه سایه بلند هدایت پدرى همچون امام و صلابت نفوذ كلام او و پرتو نورانى و پرجاذبه مربى او خمینى بزرگ چنان بر روح و جان فرزندان نفوذ دارد كه كسى را توان تخطى نیست. احمد بعد از دور ابتدایى، ادامه تحصیل در علوم جدید را برگزید. سال سوم دبیرستان به ورزش فوتبال روى آورد و همزمان با تحصیل، عضو تیم فوتبال قم شد و مدتى نیز كاپیتان این تیم بود. او در رشته طبیعى از دبیرستان حكیم نظامى قم دیپلم گرفت.

 15 خرداد سرآغاز تحولى بزرگ در زندگى احمد بود. قیام تاریخى 15 خرداد 42 در پى دستگیرى امام خمینى، اتفاق افتاد و سرآغاز هجرت و تحول بزرگى در زندگانى احمد قهرمان فصل‏هاى آیند نهضت امام‏خمینى بود.

 در غیاب پدر بزرگوار كه دوران حبس و حصر را در تهران مى‏گذرانید، حاج آقا مصطفى فرزند دیگر امام خمینى كه در آن زمان خود از چهره‏هاى فرهیخته وادى علم و جهاد در حوزه علمیه بود، سامان‏دهى امور بیت و دفتر امام در قم را برعهده داشت. و این موقعیت در آن ایام، خود فرصتى پدید آورد تا احمد در حساس‏ترین مرحل زندگى به خویشتن خویش بپردازد. كارگزاران رژیم شاه غرق در خیال‌بافى بر این تصور بودند كه كشتار 15 خرداد و به زندان و تبعید فرستادن یاران خمینى و سركوبى همه جانبه قیام، كار نهضت را یكسره خواهد كرد. اما نطق كوبنده امام و اعلامیه تاریخى ایشان علیه احیاى كاپیتولاسیون ضربه‏اى مهلك بود و تنها تبعید امام به خارج از مرزهاى وطن و قطع تمامى ارتباطهاى او با ایران و حوزه‏هاى علمیه بود كه مى‏توانست تداوم سلطنت خیانت‏پیشه شاه را ممكن سازد.

 آغاز رسالت تاریخى احمد در غیاب پدر

احمد در سحرگاه، سیزده آبان 1343 دوباره شاهد محاصره منزل پدر، از سوى صدها كماندوى اعزامى از مركز و دستگیرى رهبر قیام، در حال مناجات و نماز شب بود. حضرت امام در آن لحظه به اهل بیت خود سفارش مى‏كنند كه در برابر آنچه مقدر الهى است شكیبا باشند. روح خدا را سراسیمه به تهران انتقال داده و از آنجا یكسره به تركیه مى‏برند.

 دیرى نمى‏پاید كه فرزند برومند امام، آیت‏الله حاج آقا مصطفى نیز دستگیر و پس از چندى نزد پدر به تبعیدگاه تركیه و سپس به عراق روانه مى‏شود. این ایام آغاز ارتباط هاى گسترده احمد با چهره‏هاى برجست روحانیت و عناصر مبارز و قشرهاى دیگر جامعه است. حضور یادگار امام بعد از تبعید پدر و برادر در منزلى كه كانون قیام لقب دارد و حضور تنى چند از محدود یاران وفادارى كه هنوز ساواك به شناسایى و بازداشت آنان موفق نشده است، سبب گردید تا مشعل قیام در این جایگاه شریف خاموش نگردد. از آن پس احمد در پى آن بود تا در اولین فرصت به محضر پدر بشتابد و تكلیف اداى وظیفه را از او بجوید. در اواخر سال 1344 خطر كرده و به همراه یكى از دوستانش به نام كاظم،  به طور مخفیانه و از طریق آبادان،  پس از مدتى سرگردانى، رهسپار عراق و شهر نجف اشرف گردید. و این در حالى است كه ساواك كه جسته گریخته و از سفر احتمالى احمد خبردار شده از سپهبد نصیرى در مورد احمد بطور محرمانه پرس و جو مى‏كند.

چندین فقره بخشنامه و دستور العمل مشابه از رئیس كل ساواك، اداره سوم و اداره نهم و ساواك شهر قم در همین رابطه در پرونده مبارزاتى حضرت حجت‏الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینى به چشم مى‏خورد كه سردرگمى سازمان عریض و طویل امنیتى شاه را در برابر بى‏باكى و فراست فرزند برومند خمینى نشان مى‏دهد. هنگامى ساواك مركز از سفر احمد خبردار مى‏شود كه تلفنگرام فورى از ساواك همدان به مركز مى‏رسد.

حدود 5 ماه بعد به دستور امام، كانون گرم خانواده را به قصد انجام رسالتش در ایران‏ ترك گفته و مخفیانه راهى وطن مى‏شود. در مسیر بازگشت در مرز خسروى بازداشت و به سازمان امنیت آنجا منتقل مى‏شود. اما در بازجوییها زیركانه ماموران را فریب داده و از آنجا كه هویتش در مركز در این رابطه شناخته نشده، پس از آزادى از طریق كرمانشاه و همدان راهى قم مى‏شود. او پس از بازگشت از عراق، تلاش خستگى‏ناپذیر خود را در تحصیل علم و دیدار از خانواده‏هاى زندانیان و تبعیدان و انتقال پیامها و سفارشهاى امام به مبارزین و نمایندگان شرعى امام در ایران ادامه مى‏دهد. و در پایان سال 45 دوباره به عراق عزیمت مى‏كنند. و این بار مخفیانه از راه خرمشهر به آن سوى مرز مى‏رود و خود را مجدداً به نجف مى‏رساند.

 در همین سفر او رسماً به لباس روحانیت در مى‏آید و «عمامه» را كه نشانى است از مسئولیت پذیرى به دست مبارك امام خمینى بر سر مى‏نهد. او در این سفر فرصت پیدا مى‏كند تا از محضر درس امام خمینى و اساتید دیگر حوزه نجف بهره گیرد. وی پس از چندى مجدداً با توشه‏اى گرانبها از پیام‏هاى مبارزاتى امام رهسپار ایران مى‏شود. این بار نیز به هنگام عبور از مرز در روز هشتم تیر 1346 مجدداً دستگیر مى‏شود. این بار در سازمان امنیت قصر شیرین شناسایى شده و سپس او را به تهران منتقل كرده و در زندان مخوف قزل‏قلعه محبوس مى‏نمایند.احمد در جلسات متعدد و مفصل بازجویى از گفتن هرگونه مطلبى كه ساواك را در مورد اقامت وى در ایران حساس نماید خوددارى كرده و پاسخ هاى او در همان حدى است كه مسئله را كاملًا عادى جلوه دهد.

 از طرف دیگر رژیم شاه بعد از تبعید امام خمینى و واقعه ترور حسنعلى منصور به دست هیأت هاى مؤتلفه و دستگیرى عاملین آن، در تبلیغات خارجى و داخلى سعى داشت وضعیت رژیم را باثبات جلوه داده و اعلام دارد كه هیچگونه صداى اعتراض و مخالفتى وجود ندارد. از اینرو بازداشت فرزند برومند امام را چندان مصلحت ندانسته و ضمن آن ساواك به وى متذكر مى‏شود كه مى‏تواند تقاضاى گذرنامه نموده و براى همیشه‏ بى‏سر و صدا از ایران خارج شود و در نجف اقامت گزیند. منزل امام در قم همچنان كانون ارتباط مبارزین و مركز تجمع عاشقان خمینى بود. دیوارهاى گلى و اتاقهاى ساده و فضاى مردمى این منزل همچنان تداعى‏كنند تحقق دین و سیاست و وحدت بخشیدن به مرجعیت و رهبرى بود. در سالهاى پس از تبعید امام به گواهى صدها سندى كه از پرونده‏هاى ساواك بدست آمده رژیم شاه بیشترین تلاش خود را به كار گرفت تا یاد و نشان این كانون قیام و صاحب آن را از دلها بزداید. اما به شهادت همین اسناد، این بیت شریف، به همت معدودى از پیمان‏بستگان با خمینى كبیر مركزیت تجمع پیروان امام و محل ارتباط مبارزان معتقد به امام و سازمان‏دهى و تنظیم امور شهریه امام در حوزه‏هاى علمیه قم بود. شجاعت و فراست «احمد» یادگار عزیز امام در برابر ترفندهاى ساواك، ذهن كارگزاران امنیتى دوایر و ادارات تودرتوى ساواك را از كار انداخته بود.

 ..هجرت آیت‏الله پسندیده از خمین به قم و استقرار ایشان در منزل حضرت امام و ایفاى نقش بعنوان وكیل امام خمینى و تلاش هاى بى‏وقفه «احمد» در خنثى كردن توطئه‏هاى ساواك و مقابله با ایادى نفوذى رژیم در حوزه‏ها و فداكاری هاى دیگر یاران امام سبب شد تا علیرغم دورى امام از وطن، ارتباط هاى گسترده‏اى بین مقلدین امام و آن حضرت برقرار گردد. رژیم شاه كه از تضییقات و اخطارهاى قبلى خود نتیجه‏اى نگرفته بود در آبان ماه 1346 به منزل امام یورش برده و كلیه كتابها و اسناد و وسایل موجود را ضبط و فرزند برومند ایشان و دو تن از نمایندگان ایشان، حضرات آقایان على اكبر اسلامى و حاج شیخ حسن صانعى را بازداشت نمودند.

 سال بعد گزارشات ساواك حاكى از آن بود كه نه تنها شهریه امام تعطیل نشده بلكه افزوده نیز گردیده است. بدین ترتیب نه دستگاه هاى امنیتى و پلیسى شاه و نه تبلیغات و رسانه‏هاى رژیم و نه تبلیغات خارجى و حمایتهاى بى‏دریغ امریكا از شاه نتوانست چراغ افروخته قیام خمینى را در كانون آن خاموش سازند.

 سومین سفر یادگار امام در سال 1352 بود به سوى سه مقصد مهم، زیارت خانه خدا و كسب ره توشه‏هاى معنوى، زیارت مشاهده شریفه در عراق و عقده گشودن دل در جوار تربت سالار آزادگان و یاران با وفایش و دیدار با مرجع و امام و پدر بزرگوارش. احمد چنانكه از خدا خواسته بود این سفر پر موفقیت را نیز همچو گذشته به انجام رسانید. او در این سفر از امام خویش كسب فیض و تكلیف نمود و در لبنان نیز با امام موسى صدر مسائل منطقه و وضعیت شیعیان را به ارزیابى نشست و در تماس با شهید چمران، پیگیرى اهداف نهضت امام در آن سامان را به بحث گذاشته و مدتى نیز در پایگاه نظامى شهید چمران آموزش نظامى دید و در اواخر سال 52 به ایران بازگشت.

 از ویژگی هاى دیگر یادگار امام آن بود كه تلاش براى تحقق هدف هایش را از نزدیك و در میدان عمل مى‏آزمود. در پرونده‏هاى ساواك سندهاى فراوانى وجود دارد كه از رفت و آمدهاى مكرر وى به منزل سایر مبارزان و شركت در جلسات منزل آیت‏الله شهید سعیدى، شركت در جلسات مجتمع وعاظ انقلابى تهران .... خبر مى‏دهد. او در این تماس ها با آقاى هاشمى، موسوى خوئینى‏ها، هادى، محمد منتظرى، واحدى، آقاى خامنه‏اى در مشهد، آقاى خاتمى، آقا شیخ عباس اندرزگو ... در ارتباط بود

 سال 1356 سالى تعیین كننده در نهضت امام خمینى است. در این سال وقایعى به وقوع مى‏پیوندد كه هر یك در اوج بخشیدن به انقلاب اسلامى نقش به سزایى دارد. احمد در این سال نیز رسالت خویش را به خوبى ایفا نمود. 14 سال است كه این وقفه‏ناپذیر در دو جنبه مقدس جهاد و اجتهاد گام بر مى‏دارد. اینك در سال 1356 كه ایران را ترك مى‏كند رابطه رهبرى انقلاب با حوزه‏ هاى علمیه و مبارزان داخل كشور به گسترده‏ ترین و مطلوب ترین وجه رسیده است. كانون ارتباط با نجف برقرار و شبكه ارتباط با روحانیت در سطح كشور به همت یاران امام و فرزند مجاهدش تنظیم شده است. از سوى دیگر فرزند خمینى كبیر كه چندین سال است درس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان حوز قم فرا گرفته، اینك براى تكمیل نیازهاى علمى خویش و پاسخ یافتن براى پرسشهاى علمى‏اش فرزانه‏اى چون امام را مى‏طلبد.

تقدیر الهى احمد را بار دیگر به نجف مى‏كشاند تا نقشى تازه در نهضت امام خمینى را برعهده گیرد. در آبان ماه 1356 داغ جگر سوز استاد و همراه و همرزمش و تنها برادر مهربانش، شهید ایت‏الله حاج آقا مصطفى امتحان و ابتلایى بزرگ براى احمد بود. امتحانى كه پدر آن را لطف خفیه الهى نامید و دیدیم كه همین شهادت آغازگر قیام 19 دى ماه قم و سپس چهلم‏ هاى پیاپى و پدید آن صحنه‏ هاى نبرد پیروان امام با دژخیمان شاه در میدانى به وسعت سراسر ایران بود.

به موازات اوج گرفتن ابعاد نهضت بعد از شهادت حاج آقا مصطفى، بیت و دفتر امام در نجف اشرف با وجود شخصى چون احمد كه تجربه‏اى طولانى در مبارزه و مدیریت بیت امام در قم را داشت، به سرعت خلاء وجود با بركت شهید مصطفى خمینى در كنار امام پر شد.

هجرت سرنوشت‏ ساز امام خمینى از نجف به پاریس، آغاز فصل فروپاشى اركان رژیم سلطنتى در ایران بود. در این ماجراى شگفت‏انگیز نیز «احمد» مشاور و همراه پدر بود. و این نقش تا بدان حد آشكار و مؤثر بوده است كه حضرت امام، حتى در وصیتنامه جاودانى خویش از آن یاد كرده و مى‏فرمایند، تنها مشاور آن حركت تاریخى و تاریخ‏ساز «احمد» بوده است.

یادگار عزیز امام با كوله بارى افتخارانگیز از سالها تجربه و رویارویى با رژیم پهلوى در ایران و با پشتوانه اندوخته‏هاى معنوى و علمى كه سالها در حوز علمیه قم فرا گرفته بود، همراه با مهاجر بزرگ انقلاب رهایى بخش اسلام در مهر ماه 1357 بغداد را به قصد پاریس ترك گفت تا در بزرگترین تحول فرهنگى و سیاسى جهان اسلام، رهبر انقلاب را یاورى و همراهى كند. او با شناختى كه از روشها و شعارها و ماهیت گروههاى سیاسى‏ داخلى و وضعیت جریانات پشت پرده داشت، كانون هدایت انقلاب را در نوفل لوشاتو چونان بازویى توانا و مشاورى امین همراهى مى‏كرد. در چنین شرایطى، رساندن بموقع پیامهاى رهبرى و برقرارى تماس و ارتباط مستمر بین پاریس و تهران و انتقال رهنمودهاى امام به مردم ایران اساسى‏ترین كارى بود كه هرگز وقفه و اختلالى در آن ایجاد نشد.

... مسئولیت خطیر دیگرى كه وى برعهده داشت، حفاظت از جان امام در طول این مدت بود. سرانجام در روز 12 بهمن ماه 1357 خورشید انقلاب اسلامى از مغرب طلوع كرد و پر شكوه‏ترین مراسم استقبال تاریخ شكل گرفت.

 نقش كارساز و بعضاً حیرت‏آور فرزند برومند امام مرحوم حاج سید احمد آقا را در هر فراز از انقلاب اسلامى بخوبى مى‏توان ترسیم‏كرد... بخصوص در آغاز انقلاب كه جریانهاى مختلف به تبع از پیروزى انقلاب و فضاى حاصل آمده شكل مى‏گرفت، نقش حساس حاج آقا احمد محسوس‏تر بود كه با ذكاوت و كیاست خاص خود امكان نفوذ و بهره ورى نامناسب را از دفتر امام سلب مى‏كرد و با حساسیت سرشار مواظب بود كه مبادرا در راستاى اهداف و منویات آنها حكم و خطى بگیرند و بعدها از آن بهره‏بردارى سیاسى نمایند.

 فراز حساس دیگر را ایفاء نقش یادگار امام در جریان تسخیر لان جاسوسى یا انقلاب دوم باید دانست. عكس‏العمل دولت موقت در رابطه با تسخیر لان جاسوسى با نقل به مضمون از زبان یادگار امام چنین آمده است:

«خبر دادند كه آقاى بازرگان در اعتراض به حركت دانشجویان استعفاى خود و كابین دولت موقت را نوشته- و ظاهراً- عازم قم مى‏باشد. ساعتى به پخش اخبار سراسرى بعد از ظهر از رادیو نمانده بود. این اولین بار نبود كه رئیس دولت موقت استعفاى اعلام نشده مى‏داد. با شناختى كه از برخوردهاى ایشان و دولت موقت داشتم، مطمئن بودم كه این اقدام یك حركت تاكتیكى براى گرفتن امتیاز و تحت فشار قرار دادن دانشجویان است. هنوز در شوراى انقلاب و بسیارى از اركان مدیریت كشور عناصر سازشكار و غیر متعهد به راه انقلابى امام وجود داشتند و مى‏دانستم كه اگر فرصت بیابند با توجه به فضاى سیاسى آنروزها، جوّ سازى را آغاز كرده و زمینه را براى اعمال فشار فراهم خواهند نمود. با هر وسیله‏اى مسئول رادیوتلویزیون را- كه در محل كارش نبود- پیدا كردم و تلفنى به او گفتم كه باید مردم را در جریان بگذارید و خبر استعفا را در اخبار سراسرى پخش كنید. بالاخره با وجود مخالفت‌هاى مسئولین دولت موقت، خبر پخش شد.» «1»

 در مرور زندگى یادگار امام، موضعگیریهاى ایشان را پیراموى جریانهاى مختلف به نقل از كتاب «احمد، مهاجر قبیله ایمان» بازگو مى‏كنیم:

«... من بارها و بارها تكرار كرده‏ام كه به هیچ حزب و دسته و جبهه و گروه و سازمان و جمعیتى مربوط نیستم، عضو هیچ یك از آنها نمى‏باشم و با هیچ یك از آنها نه مستقیم و نه غیر مستقیم ارتباط ندارم و اگر حزب یا دسته‏اى به دروغ بخواهند مرا به خودشان نسبت دهند كارى غیر اسلامى كرده‏اند؛ ولى ممكن است كه حزب و گروه و دسته‏اى از حرفهاى من طرفدارى كنند.»

 وى در مصاحبه‏اى نظر خود را دربار تشكل و لزوم تشكیلات در جامعه چنین بیان مى‏كند: «بارها و بارها گفته‏ ام و دیگران هم گفته‏اند كه بدون یك تشكیلات مذهبى قوى نمى‏شود مملكت را اداره كرد. تنها تفكر تشكیلاتى است كه بارور مى‏گردد و الّا نیروهاى خوب بدون تشكیلات هدر مى‏روند. اگر ما قبل از انقلاب تشكیلات داشتیم آیا جریاناتى كه بعد از انقلاب پیش آمد هرگز پیش مى‏آمد؟ آیا این همه افراد خوب كشته مى‏شدند؟ هرگز، اگر ما تشكیلات داشتیم بعد از پیروزى انقلاب بلافاصله مى‏دانستیم كه چه افرادى در كجا مشغول كار شوند، چه كسى مسئول تشكیل دولت شود و چه كسى تبلیغات را به دست گیرد، چه باید بكنیم و چگونه باید آغاز كنیم، از چه روشهایى باید استفاده كنیم.»

 در ادامه، نظر حضرت امام (ره) پیرامون احمد آقا را مى‏آوریم. حضرت امام خمینى در تاریخ 23/8/1361 دربار مواضع گذشته و حال «احمد» كه خود را از یكسو سند افتخارى براى ایشان و از سوى دیگر بیانگر دشواریهاى مسیر انقلاب و رنجهاى این خانواد مطهر است، چنین مى‏نویسند: «.... اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت مى‏دهم كه [احمد] از اول انقلاب تاكنون و از پیش از انقلاب در زمانى كه وارد این نحو مسائل سیاسى شده است از او رفتار یا گفتارى كه بر خلاف مسیر انقلاب اسلامى ایران باشد ندیده‏ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانى نموده و در مرحله پیروزى شكوهمند انقلاب معین و كمك كار من بوده و هست و كارى بر خلاف نظر من انجام نمى‏دهد و در امور مربوطه چه در اعلامیه‏ها یا ارشادها بدون مراجعه به من تصرف و دخالتى نمى‏كند. حتى در الفاظ اعلامیه‏ها بدون مراجعه دخالت نمى‏كند و اگر در امرى نظرى دارد تذكر میدهد كه تذكراتش نیز صادقانه و بر خلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذكراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمى‏كند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول مى‏كنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه كس قبول كنم ....

... در امور سیاسى مدتى تهمت ها زده شد كه احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفت هایى از او مى‏دیدم كه دیگران بر آن شدّت و قاطعیت نبودند ... یا مسئله طرفدارى از بنى‏صدر، او مادامى كه من از بنى‏صدر بواسط بعض مصالح جانبدارى مى‏كردم، او هم گاهى طرفدارى مى‏كرد و آنگاه كه من پرده را بالا زده و او را بر كنار كردم، حتى یك مرتبه از او طرفدارى نكرد و مخالفت شدید مى‏كرد، یا مسئله خط سوم كه مدتى نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهایى ناروا مى‏زدند و من او را امر به سكوت كردم و او هیچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر به واسط انتقامجویى از من پس از من گروه هائى به مخالفت برخاستند، من دِین خود را به او بعنوان یك مسلمان و یك رحم ادا كردم و خداوند تبارك و تعالى حاضر و ناظر است و من امیدوارم كه احمد به خداى تبارك و تعالى اتكال نماید و از غیر او از هیچ كس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسط تهمت ها و مخالفت ها به خود تزلزل راه ندهد و در خدمت ها از خداوند متعال چشم داشت داشته باشد و براى بدست آوردن هیچ مقامى قدم برندارد و چون او را شخصى مفید براى انقلاب مى‏دانم امیدوارم در كنار وفاداران به‏ انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هر چه بیشتر قیام كند و با برادران انقلابى و ایمانى در خط انقلاب و اسلام كوشش كند و از هیچ خدمتى مضایقه ننماید و پاداش از هیچ مخلوقى نخواهد و خدمت را در راه كشور اسلامى و اهداف الهى خالصانه و براى رضاى خالق جل و علا ادامه دهد. به مستمندان و مستضعفان كه حق تعالى سفارش آنان را فرموده بیش از دیگران خدمت كند و را به خدمتگزارى دعوت كند و هرچه مشكل در راه خدمت به اسلام عزیز است پیش آید و هرچه كارشكنى شود از كوشش براى خدا دست برندارد و براى هر خدمتى كه او را دعوت كردند و تشخیص داد مفید است اجابت كند و رضاى خدا را با خدمت به خلق جلب نماید.

و اما در موضوع روحانیت كه گاهى احمد مورد تهمت واقع مى‏شود من او را موافق جدى با روحانیت مى‏دانم. اساس روحانیت چیزى نیست كه یك نفر مسلم با آن مخالف باشد و اما موافقت بى‏قید و شرط كه هر كس با هر عمل و اخلاق و ایده مورد تأیید او باشد و لباس روحانیت به قامت هر كس، اگر چه بر خلاف مشى اسلامى انسانى رفتار كند سزاوار و موجب لزوم غمض عین باشد از او و هیچ روحانى متعهد و مسلمان معتقد به ارزشهاى اسلامى متوقع نیست و نباید باشد و اینجانب كراراً گفته‏ام كه روحانى نماى غیر مهذب و در غیر خط اسلام، از ساواكى براى اسلام و جمهورى اسلامى خطرناكتر است. در هر صورت احمد در این باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد پیروى مى‏كند و امید است انشاءالله تعالى در این خط مستقیم كه صراط الله است پایدار باشد.»

 نقش یادگار امام در جریان جنگ تحمیلى گویاى دور خاصى از زندگى آن عزیز سفر كرده است كه چگونه در رابطه مستقیم با فرماندهان لشكرى در رفع مسائل و مشكلات جنگ یارى مى‏كردند و حضرت امام را در جریان امور مى‏گذاشتند. در این باره حجةالاسلام و المسلمین هاشمى‏ رفسنجانى، می گوید: «در دوران جنگ گاهى نیمه شب، صبح زود، پیش از طلوع فجر و وقت هاى خیلى ویژه اتفاقات مهمى را از طریق تلفن یا رفتن به آنجا با آمدن حاج احمد آقا به منزل ما (چون منزل ما مجاور منزل امام بود) مسائل مهمى را حل مى‏كردیم؛ چه من در مجلس بودم، چه در وزارت كشور بودم و چه در فرماندهى جنگ.»

 فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى آقاى محسن رضایى دربار نقش و ارتباط یادگار امام با مسائل نظامى و امور جبهه‏هاى جنگ چنین مى‏گوید: «از عملیات بیت‏المقدس (آزادى خرمشهر) به این طرف، ارتباط ما در امر جنگ و عملیات، آن قدر با حاج احمد آقا نزدیك شده بود كه ما قبل از عملیات یك نقشه‏اى از منطقه عملیات ترسیم و به ایشان مى‏دادیم. احمد آقا هم براى خودشان یك تشكیلات نظامى در بیت درست كرده بودند كه آقاى انصارى مسئول آن شده بود. ما یك نقشه نظامى دست حاج احمد آقا و آقاى انصارى داده بودیم كه روى این نقشه با كد و رمز مناطق نقاط مختلفى ثبت شده بود. ما از آن طرف در اهواز، یا مثلًا در جبه میانى یا حتى جبهه غرب با بیت تماس مى‏گرفتیم. مثلًا ما مى‏گفتیم 315 آن آقایان خودشان طبق نقشه 315 را پیدا مى‏كردند و كاملًا در جریان مسائل جنگ قرار مى‏گرفتند.»

 حضرت آیت‏ الله خامنه‏اى رهبر معظم انقلاب اسلامى نیز خطاب به ایشان مى‏نویسند:  «آن بزرگوار (امام راحل) جنابعالى را با اعتمادى كم‏نظیر از همگان ممتاز ساخته بود.» و در موردى دیگر مى‏نویسند:  «اینجانب جنابعالى را فردى با اطمینان و اعتماد كامل به دانش و بصیرت و هوشمندى همراه با امانت، صداقت و كارآیى مى‏دانم.»

مهندس میرحسین موسوی در وصف امانتدارى فرزند برومند خمینى نیز چنین گفته‏است: «در طول هشت سال خدمت اینجانب یك ارتباط دائمى بین اینجانب و مرحوم حاج احمد آقا وجود داشت. در اغلب ملاقات هایى كه با حضرت امام داشتم ایشان نیز حضور داشتند و كاملًا محسوس بود كه مورد اعتماد و وثوق حضرت امام قرار دارند. ایشان یك مشاور امین و وفادار براى حضرت امام بودند و فراتر از نكته مهم بالا، گوناگونى فراوان وظایف دفتر رهبرى و جنبه‏هاى متنوع سیاسى و فرهنگى این وظایف، شرایط استثنایى كشور به هنگام اوایل انقلاب و نیز در طول جنگ، كاملًا نشان دهنده نقش استثنایى مرحوم حاج سید احمد آقا در طول انقلاب است. ایشان مى‏بایست در كوران بحرانها و مشكلات و در میان گرایش‏هاى مختلف سیاسى بین گروهها و فراوانى اطلاعاتى كه به سوى دفتر رهبر كبیر انقلاب روان بود شرایط مناسبى را براى تصمیم گیریهاى رهبر به وجود آورد و این همه، ایجاب مى‏كرد كه فردى بسیار جسور، خلّاق و مورد اعتماد در كنار حضرت امام حضور داشته باشد.»

 مى‏دانیم كه امام راحل (ره) به خصوص در سالهاى آخر عمر از بیمارى رنج مى‏برد، حساسیت سلامت امام تا بدان حد بود كه لازم بود افرادى دائماً به این مهم گمارده شوند و یك لحظه از امام غفلت نورزند. با توجه به نقش مهم و اساسى امام، مسئولیت خطیرتر و سنگین‏تر بود. علاقه و عشق حاج احمد آقا به امام موجب شده بود كه ایشان به عنوان یك پرستار دلسوز و مطیع در جریان مداوا و سلامت امام نقش آفرینى خارق‏العاده و استثنایى از خود نشان دهد. گویاترین كلام و معتبرترین سخن را در ایثار و احسان به والدین از جانب احمد آقا را باید از زبان رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیةالله خامنه‏اى شنید آنجا كه مى‏فرمایند: «بى شك سلامت و توان جسمى و قدرت كارى آن قائد عظیم الشأن در دوران پرمخاطره ده ساله با وجود كهولت سن و بیمارى قلبى، در میان عوامل و اسباب عادى از همه بیشتر به ابتكار و مراقبت و پیگیرى دلسوزانه این فرزند مهربان وابسته بود. ملت ایران از این بابت بسى مدیون این عزیز فقید است.»

 بى تردید مهلك‏ترین ضربه‏اى كه بر حاج احمد آقا وارد شد در ساعت ده شب بعد از ظهر 13 خرداد 1368 بود. نزدیكترین یار امام پس از پیوستن روح بزرگ پیشوا به ملكوت اعلى، روزهاى هجران و سوگ نشینى را شروع كرد. اگر چه روح امت و جان ملت از میان رفت، اما در سالهاى پس از امام یادگار عزیزش كه بوى خمینى مى‏داد خود تسكینى بود بر قلب این امت شهیدپرور. احمد آقا ماند و جهانى اندوه و حیرت عروج آن پیر و مراد و رهیار هدایتگر. احمد آقا ماند و عمرى خاطره، احمد آقا ماند و دلى پر درد با گنجینه‏اى از اسرار انقلاب، احمد آقا ماند و تموّج میلیونى مسلمانان جهان كه پس از آن سفر كرده مى‏بایست با شمیم جانبخش روح‏الله آنان كه كام جان را عنبر آگین كنند.

 امتى سرفراز و عاشق امام و بیت بر كتزاى ایشان، احمد آقا ماند و ادامه راه مردى نستوه كه در سترگى هیچ هماوردى نمى‏شناخت. به راستى كه دیدار احمد آقا آتش هجران و فراق امام را اندكى خاموش مى‏كرد. تقدیر و مشیت الهى چنان رقم خورده بود كه یادگار امام در پى بیمارى سرانجام نداى حق را در شامگاه 25 اسفند 1373 لبیك و به آرزویى كه پس از رحلت امام براى آن لحظه شمارى مى‏كرد- یعنى ملاقات با پدر در پیشگاه حضرت حق- رسید و جهانى از مؤمن‏ترین بندگان خدا را در سوگ خویش عزادار ساخت.

 

منبع: مجله حضور، شماره 18 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است