در
بازدید : 397928      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Expand سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

 

چكیده

یكی از روش های تفسیر قرآن، روش عرفانی آیات است. امام خمینی در آثار خود نشان داده اند كه به این روش در تفسیر قرآن اهتمام دارند. ایشان در تفسیر قرآن سعی دارند، از آیات قرآن، نكات و لطایفی عرفانی بركشند. در این مقاله تلاش می شود با به دست دادن تعریف روشنی از این روش با تكیه بر بیانات ایشان و تبیین تمایز آن از تفسیر به رأی و نیز ذكر مواردی از تفسیر عرفانی وی درباره سوره حمد زوایای پنهان روش تفسیر عرفانی آشكار ساخته شود.

 

كلید واژها:

 

 تفسیر، روش تفسیری، تفسیر عرفانی، تفسیر رمزی، تفسیر به رأی، تفسیر باطنی.

 

1. مقدمه

 

امام خمینی، از جمله مفسران ارجمندی بود كه به تفسیری عرفانی قرآن اهتمام داشت. در این مقاله، نخست روش تفسیری عرفانی با تكیه بر آثار امام خمینی تبیین می شود و آنگاه تفاوت تفسیر عرفانی با تفاسیر به رأی از نگاه ایشان بررسی می گردد و در پایان مواردی از تفاسیر عرفانی ایشان در سوره حمد یاد می شود.

2. تفسیر عرفانی و پیشینه آن

 

مطالعه در آثار تفسیری حضرت امام، نشان می دهد كه ایشان در تفسیر آیات، ضمن اهمیت به تدبّر در الفاظ و ظاهر آیات، عنایت ویژه ای به فهم قلبی و عرفانی آیات قرآن داشته اند.

 

تفسیر عرفانی كه از آن به تفسیر «رمزی » یا «اشاری » نیز یاد می شود، عهده دار بیان باطن آیات قرآن و بیان معانی رمزی و اشاری آنهاست. این نحوه از تفسیر مبتنی بر آموخته های ذوقی و عرفانی و مبانی سیر و سلوك است و از طریق كشف و شهود به دست می آید؛ لذا تفاسیر عرفانی، بسیار دور از ذهن به نظر می رسد.

 

آیة الله معرفت، تفسیر عرفانی را چنین تعریف می نماید :

 

تفسیر عرفانی آن است كه آیات براساس تاویل ظاهر آنها و مراجعه به باطن تعابیر قرآن و اعتماد بر دلالت رمزی و اشاری آیات صورت می گیرد و نه دلالت ظاهری آن، بلكه برخاسته از جوانب كلام و ذوق عرفانی است.(معرفت، ج2، ص526)

 

در تفاسیر عرفانی، مفسران با بواطن و اسرار آیات سركار داشته، معتقدند كه قرآن گرچه دارای ظاهر است، ولی دارای مفاهیم رمزی بلند و گسترده ای است كه فهم آنها مخصوص خواص آشنا با اسرار شریعت است و چون قرآن، این معانی باطنی را برای فهماندن به خواص با رمز و اشاره بیان كرده، آنان نیز، آن اسرار نهایی را با همان شیوه رمز و اشاره بیان می كنند و ظاهر قرآن را برای طبقه عوام می گذراند.(همان، ج2، ص367)

 

مهم ترین تفاسیر عرفانی از آغاز تاكنون عبارت اند از: تفسیر منسوب به امام صادق(ع)، تفسیر تستری سهل بن عبدالله تستری(م283ق)، تفسیر ابو عبدالرحمن سلمی(م412ق) معروف به حقائق التفسیر، لطائف الاشارات قشیری(م465ق)، كشف الاسرار و عدة الابرار میبدی(م480ق) كه اصل آن مربوط به خواجه عبدالله انصاری است و میبدی به شرح و بسط آن پرداخته است، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن ابن عربی محی الدین اندلسی مالكی صوفی(م638)، تبصیر الرحمن و تیسیر المنان علی بن احمد بن ابراهیم مهایمی(م835ق)، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیة الموضحة للكلم القرآنیة و الحكم الفرقانیة نعمة الله نخجوانی(م920ق)، تفسیر القرآن الكریم صدرالدین شیرازی معروف به صدرالمتألهین(م1050ق)، مناظرالانوار و مظاهرالاسرار فی تفسیر كتاب اللّه الملك الجبار تالیف محمد تقی قزوینی(م1270ق)، بیان السعادة فی مقامات العبادة منسوب به محمد بن حیدر گنابادی مشهور به ملاسلطان علی(م1327ق).

 

3. تفسیر عرفانی از دیدگاه امام خمینی

 

امام خمینی، با دیدی عرفانی به تأمّل و تدبّر در آیات و تفسیر آنها پرداخته است؛ لذا ایشان تفسیر خود را از آیات، رمز، اشاره، كلمه عرفانی، وجه عرفانی، ذوق عرفانی، لطایف عرفانی و مانند آنها خوانده است.

 

وی معتقد بود كه در قرآن نكات عرفانی و رمزی، فراوان است و فهم آن برای همگان میسر نیست و در این خصوص می گوید:

 

قرآن و حدیث نیز قانون های علمی را كه توده آورده اند، طوری بیان كردند كه مردم می فهمند؛ لكن علوم قرآن و حدیث را همه كس نمی تواند بفهد و برای همه كس نیامده است؛ بلكه بعضی از آنها رمز است، بین گوینده و یك دسته خاصی... . قرآن از این گونه رمزهاست كه حتی به حسب روایات، جبرئیل هم كه قرآن را آورد، خود نمی دانست معنی آن را، فقط پیغمبر اسلام(ص) و هركس را او تعلیم كرده، كشف این رمزها را می توانست بنماید.(كشف الاسرار، ص322)

 

او حروف مقطعه را نیز از همین قبیل می دانست و می فرمود:« در حروف مقطعه اوایل سور اختلاف شدید است و آنچه بیشتر موافق اعتبار آید، آن است كه از قبیل رمز بین محّب و محبوب است.»(چهل حدیث، ص351)

 

ایشان معتقدند كه قرآن در برگیرنده مهم ترین نكات عرفانی است و نمی توان كتابی را بهتر از قرآن در عرفان یافت. فلاسفه و عرفای بزرگ هرچه دارند، از قرآن اخذ كرده اند و برترین نكات عرفانی كه امروزه بین عرفا رایج است، از قرآن متخذ است؛ حتی نكاتی كه نزد فلاسفه بزرگ یونان سابقه نداشته و ارسطو و دیگر فلاسفه و عرفا از آن بی خبر و از درك و فهم آنها عاجز بوده اند، همه از قرآن است. فلاسفه و عرفای اسلامی نیز كه در مهد قرآن بزرگ شده اند، هرچه دارند، از قرآن دریافته اند و نكات عرفانی آن گونه كه در قرآن است، در هیچ مكتوبی نیست.(همو، جلوه های رحمانی، ص24)

 

حضرت امام در شرح حدیث عقل و جهل به همین نكته اشاره می نماید و معتقد است كه قرآن مملو از نكات عرفانی است؛ منتها برای اهلش قابل درك است و هركسی به اندازه فهمش از آن بهره می برد و می فرماید:

 

گاهی با نصف سطر، برهانی را كه حكما با چندین مقدمات باید بیان كنند، به صورت غیر شبیه به برهان می فرماید، مثل قوله تعالیلَوْ كَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللّه َُ لَفَسَدَتَا(انبیاء، آیه 22)(1) و قوله تعالی إِذا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ(مؤمنون، آیه 91)(2) كه برهان دقیق بر توحید است و هر یك از این دو محتاج به چندین صفحه بیان است كه پیش اهلش واضح است و غیر اهلش را نیز حق تصّرف در آن نیست، گرچه چون كلام جامع است، به اندازه فهمش هركس از آن ادراكی می كند و مانند أَلاَ یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ(ملك، آیه 14)(3) و وَهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنْتُمْ(حدید، آیه 4)(4) و... كه هریك اشاره به علوم عالیه حكمت ما قبل الطبیعة است، به وجه عرفانی.(شرح حدیث عقل و جهل، ص40)

 

ایشان معتقد است كه نقش عرفان در شناخت دین و تفسیر قرآن، بس مهم است و با دید عرفانی می توان پایه و اساس دین را كامل تر و بهتر شناخت و بدون آن، تصدیق به این كه قرآن، كتابی وحی الهی است، مشكل خواهد بود.

 

او می فرماید:

هركس نظری به عرفان قرآن و عرفای اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند، نظر كند و مقایسه ما بین آنها با علمای سایرادیان و تصنیفات و معارف آنها كند، پایه معارف اسلام و قرآن را كه اسّ اساس دین و دیانت و غایة القصوی بعث رسل و انزال كتب است، می فهمد و تصدیق به این كه كتاب وحی الهی و این معارف، معارف الهیه است، برای او مؤونه ندارد.(همان، تفسیر سوره حمد، ص45)

 

4. تفاوت تفسیر عرفانی با تفسیر به رأی

 

امام خمینی معتقدند كه برداشت های عرفانی و اخلاقی با تفسیر به رأی بسیار متفاوت است. او در بیان تفاوت های میان تفسیر عرفانی و تفسیر به رأی این نكات را مورد توجه قرار داده اند:

 

الف. تفسیر به رأی، به آیات الاحكام مربوط است و در این آیات برداشت های عقلی و عرفانی وجود ندارد و روایات نهی از تفسیر به رأی هم در مورد آنهاست. عقل در فهم آیات الاحكام توانایی ندارد؛ از این رو باید آنها را به صرف تعبد از خُزّان وحی دریافت.

 

حتی برخی از روایات به این منظور وارد شده است كه فقهایی را كه می خواستند، دین خدا را با عقول خود بفهمند، از این كار منع كنند؛ مانند:« لیس شیی ء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن؛ عقل در تفسیر قرآن، دورترین چیز است.»(مجلسی، ج89، ص95) و «دین الله لا یصاب بالعقول؛ دین خدا را با عقل ها نتوان دریافت»(همان، ج2، ص303).

 

ایشان بیان می دارد كه مقصود از «دین الله» در روایت مذكور، احكام تعبدیه دین است، و الا باب اثبات صانع و توحید، معاد، بلكه مطلق معارف دینی، میدان فهم و گستره معرفت عقل است».(امام خمینی، آداب الصلاة، ص200)

 

ب. تفسیر به رأی، آن است كه مفسر، پیشداوری نموده، عقائد و سلائق خویش را بر قرآن تطبیق دهد؛ برخلاف برداشت های عرفانی اخلاقی، كه پس از مطالعه در آیات، از بطون آیات، برمی آیند و برای اثبات عقیده یا مبانی فكری خاصی نیست.

 

ایشان معتقد است آنهایی كه به دنبال تفسیر به رأی هستند، به اصل قرآن كاری ندارند. آنها به دنبال مقصد خود و اثبات آن هستند و می خواهند آرای خود را برقرآن تطبیق كنند و قرآن را با رأی خود تفسیر و تأویل نمایند. در اسلام، چنین كاری حرام شمرده شده است.(فیض كاشانی، مقدمه پنجم، و مجلسی، ج36، ص227 و ج90، ص136)

 

ج. تدبر در آیات كه به كشف بهره های عرفانی و اخلاقی می انجامد، فراتر از تفسیر است؛ از این رو از مصادیق تفسیر به رأی شمرده نمی شود.

 

ایشان بر این باور است كه برداشت های عرفانی كه به بطون آیات مربوط است(امام خمینی، آداب الصلاة، ص199)، تفسیر نیست؛ بلكه تأویل بطون قرآن به شمار می رود؛ به علاوه تفسیر به رأی تلقی كردن برداشت های عرفانی، به مهجوریت قرآن می انجامد.

 

او در این زمینه می فرماید:

 

اگر كسی از قول خداوند الْحَمْدُ للّه َِِ رَبِّ الْعَالَمِینَ كه حصر جمیع محامد و اختصاص تمام اثنیه است به حق تعالی، استفاده توحید افعالی كند و بگوید: از آیه شریفه استفاده می شود كه هر كمال و جمال و هر عزت و جلالی كه در عالم است...، از حق تعالی است و هیچ موجودی را از خود چیزی نیست و لهذا محمدت و ثنا، خاص به حق تعالی است و كسی را در آن شركت نیست، این چه مربوط به تفسیر است تا اسمش تفسیر به رأی باشد یا نباشد.(همان)

5. تفسیر عرفانی سوره حمد

 

ایشان در تفسیر سوره حمد كه از جمله زیباترین اثر تفسیر عرفانی ایشان است، به بیان نكات عرفانی فراوانی از آن سوره می پردازد كه به برخی از آنها اشاره می شود:

 

5. 1. الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِینَ

 

در ذیل كلمه «الحمد» بیان می دارد كه چون وجود انسان كامل، هدف نهایی تربیت الهی است، از این جهت خداوند، لایق حمد و ستایش است و می فرماید:

 

چون تربیت نظام عالم ملك از فلكیات و عنصریات و جوهریات و عرضیات آن، مقدمه وجود انسان كامل است و در حقیقت این ولیده، عصاره عالم تحقق وغایة القصوی عالمیان است و از این جهت آخرین ولیده است، و چون عالم ملك به حركت جوهریه ذاتیّه متحرك است و این حركت ذاتی استكمالی است، به هر جا منتهی شد آن غایت خلقت و نهایت سیر است...

 

پس دست تربیت حق تعالی در تمام دار تحقق به تربیت انسان پرداخته است و الانسان هو الاول و الاخر.(همان، ص42)

 

سپس در ادامه تفسیر كلمه «الحمد» ضمن بیان این كه غایت فعل خدا، تربیت انسان است، اظهار می كند كه غایت نهایی خلقت و تربیت انسان، ذات حق و معاد او از خدا و در راه خدا و به واسطه خدا و به سوی خداست.

 

او در این زمینه می فرماید:

 

این كه ذكر شد، در افعال جزئیه و نظر به مراتب وجود است و الا به حسب فعل مطلق از برای فعل حق تعالی، غایتی جز ذات مقدسش نیست... . پس انسان مخلوق لاجل الله و ساخته شده برای ذات مقدس اوست... .

 

غایت سیرش وصول به باب الله و فنای فی الله و عكوف به فناء الله است و معاد او الی الله و من الله و فی الله و بالله است؛ چنان كه قرآن می فرماید: إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ(غاشیه، آیه 25)(5) و دیگر موجودات به توسط انسان رجوع به حق كنند، بلكه مرجع و معاد آنها به انسان است؛ چنان كه در زیارت جامعه كه اظهار شمّه ای از مقامات ولایت را فرموده، می فرماید: و ایاب الخلق الیكم و حسابهم علیكم(6).(امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص43)

 

ایشان در ادامه در بیان این كه غایت حمدها خداست، پس از ذكر آیه شریفه إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ* ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ(غاشیه، آیات 25 و 26)(7) بیان می دارد كه رجوع انسان كامل به خداست و انسان كامل، فانی فی الله است و می افزاید:

 

و أیاب الخلق الیكم و حسابهم، سرّی از اسرار توحید، و اشاره به آن است كه رجوع انسان كامل، رجوع الی الله است؛ زیرا كه انسان كامل، فانی مطلق و باقی به بقاءالله است و از خود تعیّن و أنیّت و أنانیّتی ندارد؛ بلكه خود از اسمای حسنی و اسم اعظم است.(امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص44)

 

سپس در ادامه بیان می دارد كه قرآن سرشار از نكات عرفانی است كه اهلش می تواند آن را درك كند و همان اسرار نهایی، سبب عظمت و بزرگی قرآن شده و می افزاید:

 

قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است كه عقول اهل معرفت در آن حیران می ماند و این اعجاز بزرگ این صحیفه نورانیه آسمانی است.(همان)

 

ایشان در مورد دیگری در باره «الحمد»، بیان می دارد كه الْحَمْدُ للّه َِِ رَبِّ الْعَالَمِینَ به این معنا نیست كه ستایش برای خداست؛ بلكه به این معناست كه هرگز حمدی جز برای خدا واقع نمی شود و می افزاید:

 

سوره حمد كه در قرآن هست و اولین سوره است و آن را برای نماز قرار دادند و نماز بدون حمد، گفتند، نماز نیست(حرّ عاملی، ج4، ص732)، همین سوره حمد، تمام معارف، درش هست؛ منتها آن كه نكته سنج باشد، باید در آن تامل كند؛ خوب، ما اهلش نیستیم، ما می گوئیم...الْحَمْدُ للّه َِِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، یعنی شایسته است خدا كه همه حمدها برای او باشد؛ امّا قرآن این را نمی گوید. قرآن می گوید كه اصلا حمدی واقع نمی شود در جایی الاّ برای خدا. آن هم كه بت پرست است، حمد دارد. آن هم برای خداست، خودش نمی داند، اشكال از ندانستن و جهالت ماهاست.(امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص200)

5. 2. مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ

 

حضرت امام در مورد این آیه شریفه، بیان می دارد كه گرچه مالكیت خدا به همه اشیا و همه عوالم، یكسان است و لكن اختصاص مالكیت در آیه شریفه به «یوم الدین» به جهت آن است كه روز قیامت، روز جمع همه اشیا و همه ایام دیگر نیز به تبع آن خواهد بود و یا روز قیامت، روز ظهور مالكیت خداست. او می فرماید:

 

مالك یوم الدین، این اختصاص، ممكن است برای این باشد كه «یوم الدین»، یوم الجمع است. از این جهت، مالك «یوم الدین» كه مالك یوم الجمع است، مالك ایّام دیگر كه متفرقات است، می باشد... و یا برای آن است كه ظهور مالكیت و قاهریت حق تعالی، در «یوم الجمع» است كه «یوم رجوع ممكنات» است به باب الله و صعود موجودات به فناست، می باشد.(همان، ص53)

5. 3. إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ

 

امام در مورد علت ذكر نعبد و نستعین، به صورت صیغه متكلم مع الغیر، با آن كه گوینده آن، واحد و یك نفر است، به سه نكته عرفانی ذیل اشاره می كند:(همان، ص62)

 

الف: عابد برای پذیرش عبادتش به حیله ای شرعیه متوسل شده است تا عبادتش مقبول شود و آن این است كه عبادت خود را ضمن عبادات سایر مخلوقات، كه از جمله آنها عبادات اولیاء الله است و عبادت آنها مورد قبول است، تقدیم می نماید تا بدین وسیله عبادت او نیز قبول شود؛ زیرا از عادت كریم نیست تا تبعیض قایل شود و برخی را بپذیرد و برخی را ردّ نماید.

 

ب: چون تشریع نماز در ابتدای امر به جماعت بوده، این لفظ به شكل جمع آورده شده است.

 

ج: چون همه موجودات و همه ذرات عالم به حمد او مشغول هستند، لذا با صیغه جمع خدا را عبادات می كنند و از او كمك می طلبند. او در این زمینه می فرماید:

 

چون سالك در الحمد لله، جمیع محامد و اثنیه را از هر حامد و ثناجویی در ملك و ملكوت، مقصور و مخصوص به ذات مقدس حق نمود... و در فطرت تمام موجودات، خصوصا نوع انسانی، خضوع در پیشگاه مقدس كامل و جمیل علی الاطلاق ثبت و ناصیه آنها در آستانه قدسش بر خاك است؛ چنان كه در قرآن شریف می فرماید: وَإِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ(اسراء، آیه 44)(8)، و دیگر آیات شریفه و اخبار معصومین كه مشحون از این لطیفه الهیه است، مؤید برهان حكمی متین است. پس چون سالك الی الله به قدم استدلال برهانی یا ذوق ایمانی یا مشاهده عرفانی این حقیقت را دریافت، در هر مقامی كه هست دریابد كه جمیع ذرات وجود و سكنه غیب و شهود، عابد علی الاطلاق و پدید آرنده خود را طلبكارند؛ پس با صیغه جمع اظهار كند كه جمیع موجودات در همه حركات و سكنات خود عبادت ذات مقدس حق تعالی كنند و از او استعانت جویند.(امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص64)

 

ایشان در مورد استعانت از خداوند، معتقد است كه استعانت از غیر خدا ممكن نیست؛ زیرا قدرتی غیر از خدا وجود ندارد تا از او استعانت بجوییم و معنای ایّاك نستعین، این نیست كه ما از دیگران استعانت می جوییم؛ بلكه اشاره به این نكته است كه استعانتی واقع نمی شود، مگر از خدا و در این خصوص می فرماید:

 

ایاك نستعین، نه معنایش این است كه همه ما استعانت از تو، ان شاءالله، می خواهیم و اینها، نخیر! بالفعل این طوری است كه به غیر خدا، استعانت اصلاً نیست. اصلاً قدرت دیگری نیست. چه قدرت دیگری ما داریم، غیر قدرت خدا؟ آن كه تو داری غیر از قدرت خدا است؟(همان، ص201)

5. 4. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

 

حضرت امام در مورد این آیه شریفه به نكات عرفانی لطیف دیگری اشاره می نماید و ظاهراً با عنایت به حدیث شریف نبوی الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق(جامی، ص185) معتقد است كه هر موجودی صراطی مخصوص به خود دارد و هدایت به صراط مستقیم، دارای مراتبی به این شرح است: هدایت به نور فطری؛ هدایت به نور قرآن؛ هدایت به نور شریعت؛ هدایت به نور اسلام؛ هدایت به نور ایمان؛ هدایت به نور یقین؛ هدایت به نور عرفان؛ هدایت به نور محبت؛ هدایت به نور ولایت؛ هدایت به نور تجرید و توحید.

 

ایشان برای هر یك از آن مراتب، دوطرف، افراط و تفریط، غلّو و تقصیر، قائل است و راه اعتدال را، راه نجات و صراط مستقیم می داند(امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص77).

 

حضرت امام در نامه عارفانه ای نیز كه به یكی از نزدیكان می نویسد، در مورد این آیه به این نكته تفسیری عرفانی اشاره می كند كه همه انسان ها یا در مسیر بهشت اند، یا در مسیر جهنم و دنیا مرتبه ای از جهنم است و می فرماید:

 

دنیا و هرچه در آن است، جهنم است كه باطنش در آخر سیر ظاهر شود و ماورای دنیا تا آخر مراتب بهشت است كه در آخر سیر پس از خروج از حذر طبیعت، ظاهر شود و ما و شما و همه یا حركت به سوی قعر جهنم می كنیم یا به سوی بهشت و ملأ اعلی... . جهنم و بهشتِ هركس نتیجه اعمال اوست. هرچه كشتیم، درو می كینم. فطرت و خلقت انسان بر استقامت و نیكی است. سرشت انسانی در جهت به خیر است. ما خود این سرشت را به انحراف می كشانیم و ما خود حجب را می گسترانیم و تارها را بر خود می تنیم.(صحیفه نور، ج22، ص345)

 

آثار حضرت امام، همه، همانند نمونه های كه گذشت، حكایت از روش عرفانی، رمزی و اشاری ایشان در تفسیر دارد.

 

6. نتیجه

 

امام خمینی، در تفسیر آیات روش عرفانی را پیش گرفته و معتقد بود كه آیات قرآن، دارای رموز و اشاراتی است كه فهم و دریافت آنها به خواص اختصاص دارد. تفسیر سوره حمد نمونه برجسته ای از تفسیر عرفانی او به شمار می رود. از منظر ایشان، تفسیر عرفانی با تفسیر به رأی متفاوت است و هریك حوزه ای متمایز از دیگری دارد. ایشان رسالت بزرگ مفسران را نیز، كشف و دریافت مقاصد عرفانی قرآن می داند.

 

 

منابع···

 

حرّ عاملی، محمد حسن؛ وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1391ق

 

خمینی، روح الله موسوی؛ آداب الصلاة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1372ش

 

خمینی، روح اللّه موسوی؛ تفسیر سوره حمد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار، 1378ش

 

خمینی، روح اللّه موسوی؛ جلوه های رحمانی، معاونت فرهنگی بنیاد شهید، 1371ش

 

خمینی، روح اللّه موسوی؛ چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374ش

 

خمینی، روح اللّه موسوی، شرح حدیث عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1377ش

 

خمینی، روح اللّه موسوی؛ صحیفه نور، مركز مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1364ش

 

خمینی، روح اللّه موسوی؛ كشف الاسرار، انتشارات مصطفوی، قم، بی تا

 

جامی، عبدالرحمن؛ نقد النصوص، چ2، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370ش

 

سیوطی، جلال الدین؛ الإتقان فی علوم القرآن، بی چا، المكتبة الثقافیة، بیروت، 1973م

 

طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، مؤسسة الأعلمی، بیروت، 1393ق

 

طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، دار المعرفة، بیروت، 1406ق

 

فیض كاشانی، ملامحسن؛ الصافی فی تفسیر القرآن، بی چا، دار المرتضی، مشهد، بی تا

 

كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، با تصحیح علی اكبر غفاری، دار التعارف، بیروت، 1401ق

 

مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403ق

 

معرفت، محمدهادی؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، جامعه الرضویه، مشهد

 

 

1 . اگر در آسمان وزمین جز خدا، خدایان دیگری بود، فاسد می شدند.

 

2. اگر چنین می شد، هر یك از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می كرد و بعضی بر بعض دیگر برتری می جستند.

 

3 . آیا آن كه خلق كرده، نمی داند، با آن كه او به باطن عالم دانا است.

 

4 . او با شما است، هر جا با شید.

 

5 . همانا بازگشت آنان به سوی ماست.

 

6 . بازگشت آفریدگان به سوی شما و حسابررسی آنان باشماست .

 

7. همانا بازگشت آنان به سوی ماست؛ آن گاه حسابشان برعهده ماست.

 

8 . هیچ چیزی نیست مگر آن به حمد او تسبیح گوید، لكن شما تسبیح آنها را نمی فهمید

 

منبع : پژوهش های قرآن و حدیث، شماره 2، مؤدب، سید رضا

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است