در
بازدید : 397934      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Expand سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

منابع مقاله:

صحیفه مبین، شماره 50، عاشوری تلوكی، نادعلی؛ به نقل از www.hawzah.net

چكیده

از نظر امام خمینی قرآن كتاب عرفان و اخلاق و انسان سازی است; ولی چون ظرفیتهای عقلی همه مردم به یك اندازه نیست، معارف عالیه قرآنی در سطح فهم توده مردم به صورت داستان در آمده است تا آنان بتوانند ازاین سفره گسترده الهی حظی برگیرند. تكراری كه در قصص قرآن به چشم می خورد، بدان جهت است كه نقشی مؤثرتر در انسان سازی ایفا كند. این امر مهم از رهگذر تذكرات پی در پی و تلقینات متوالی جامه عمل به خودمی پوشد. تفاسیری هم كه بر قرآن نوشته می شود، باید از همین ویژگی برخوردار باشد.

كلید واژه ها:

 قصص قرآن، هدف نزول قرآن، تكرار در قرآن، روش تفسیر.

1. مقدمه

بی تردید امام خمینی را باید در زمره معدود عالمان ربانی دوران معاصر به شمار آوردكه به حقیقت معنا، با قرآن زندگی كردند و حیاتی جاودانه یافتند. ایشان اگر چه بنا به دلایلی به تفسیر قرآن نپرداختند; اما از مجموع مطالبی كه در بیان و بنان ایشان در باره قرآن و تفسیر برخی از آیات مقدس و نورانی اش آمده است، بدون اغراق می توان ده ها نكات سودمند استفاده كرد.

 

یكی از نكات حائز اهمیت در بیانات ایشان در زمینه قرآن، بحث پیرامون قصه های قرآنی و عبرت آموزی و پندگیری از داستان های فراوانی است كه در قرآن مطرح شده است. برخی معتقدند در قرآن 268 قصه آمده است[1] كه بسیار در خورتامل است. حضرت امام بدون آنكه فرصت پرداختن به بحث و بررسی پیرامون این همه داستان را داشته باشند، به مجموع این قصه ها از زاویه ای دیگر نگریستند وهدف یا اهدافی را كه قرآن از طرح این داستانها دنبال می كرده است مورد توجه قراردادند.

 

به اعتقاد ایشان، قرآن كتاب تاریخ و قصه نیست كه بخواهد سرگذشت اقوام پیشین و یا قصه های جوامع گذشته را برای ما بازگو كند[2]. همان گونه كه كتاب طب،فلسفه، فقه و یا سایر علوم هم نیست. بلكه كتابی زنده و حركت آفرین وانسان ساز[3].

 

پس اگر مشاهده می كنیم كه در خلال آیات نورانی این كتاب مقدس داستان هایی از هر جا نقل شده است، حتی برخی از آن داستان ها تكرار شده اند، باید بدانیم كه هدف، چیز فراتر از قصه گویی صرف است[4]. این جاست كه به اهمیت نگاه امام به قرآن بیشتر پی می بریم كه پیوسته سعی داشتند قرآن را در صحنه زندگی مسلمانان بیاورند و نه تنها افكار و اندیشه ها،بلكه اعمال و رفتار مسلمانان را نیز قرآنی سازند.

 

به عبارت دیگر حضرت امام همواره می كوشیدند آیات قرآن را "كاربردی"سازند و از ذهن گرایی افراطی درباره قرآن و طرح مسائلی كه هیچ ارتباط مستقیمی بازندگی جوامع اسلامی نداشته و یا تاثیر سرنوشت سازی در دنیای اسلام باقی نمی گذاشته است، به شدت پرهیز داشتند[5].

 

2. هدف قرآن از نگاه امام

 

مطالبی كه حضرت امام درباره قصه های قرآنی و دیگر مسائل مربوط به قرآن بیان داشتند، تماما برگرفته از دیدگاهی است كه ایشان درباره این آخرین كتاب آسمانی دارند.

 

به عقیده امام قرآن كریم سفره ای است كه خدای تبارك و تعالی به وسیله پیغمبراكرم صلی الله علیه وآله وسلم در بین بشر گسترده است تا تمام بشر [اعم از] عامی عالم، فیلسوف، عارف،فقیه، همه از او استفاده كنند[6]. "این كتاب" آمده است كه انسان را بسازد[7]. انسان بالقوه را انسان بالفعل كند[8]. "تمام دعوت های انبیا هم حسب اختلاف مراتب شان برای این بوده است كه انسان بالقوه را انسان بالفعل كند و تمام علوم و عبادات ومعارف الهی و احكام عبادی برای این است كه انسان ناقص را انسان كامل كند"[9]. برهمین اساس، آنجا كه قرآن به نقل قصص می پردازد و مثلا قصه حضرت موسی رابارها تكرار می كند، هرگز هدف آن قصه گویی و داستان سرایی نیست. بلكه یگانه غایتی را كه از نقل این گونه داستان ها مورد نظر قرار داده است، انسان سازی و تكامل بخشی هست و بس[10]. این نكته شاید اساسی ترین و محوری ترین مطلبی است كه حضرت امام درباره معارف و حقایق قرآن مطرح فرموده اند.

 

علاوه بر این، به اعتقاد ایشان، قرآن "در بر دارنده برترین معارف در معرفت خداو اسما و صفات و افعال اوست كه هیچ حكیم و عارف و سالكی را برتر و بیشتر از آن نه سخنی بوده و نه تواند بود; بلكه دسترسی به حد نهایی معارف قرآن نیز ویژه «من خوطب به » و خاصان او به توسط تعلیم اوست. بنابراین فهم كامل حقایق قرآن ازدسترس همگان خارج و فوق طاقت بشر است. با این همه اوصاف، قرآن در مرتبه نازله خود در خور فهم همگان است و سفره گسترده الهی است كه همه می توانند ازآن بهره گیرند.

 

ولی باید دانست شرط بهره وری هر چه تمام تر و كامل تر از قرآن بستگی تمام به پاكی درون و رفع موانع فهم و شاگردی عالمان حقیقی قرآن و ثقل كبیر - اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم - دارد"[11]. همان كسانی كه به تعبیر امام، از تعلیم الهی بهره مندند ودر مكتب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آموزش دیده اند[12] و "مفاتیح وجود و مخازن كبریا ومعادن حكمت و وحی، و اصول معارف و عوارف، و صاحبان مقام جمع وتفصیل اند"[13].

 

3. شیوه تفسیری امام

 

حضرت امام از یك سو بر این باور صحیح اصرار می ورزند كه "تفسیر كتاب آن است كه شرح مقاصد آن كتاب را بنماید"[14] و از سوی دیگر چنین عقیده دارند كه مقصدنهایی قرآن به شهادت آیات الهی، هدایت و تعلیم انسانها و ارائه طریق سلوك انسانیت است; از این رو اعتقاد دارند كه تنها شیوه صحیح تفسیر قرآن، تفسیرعرفانی - اخلاقی است و از رهگذر این تفسیر است كه مقصد خداوند برای بندگان آشكار می شود.

 

عبارت ایشان در این زمینه چنین است:" بالجمله [چون] كتاب خدا، كتاب معرفت و اخلاق، و دعوت به سعادت و كمال است; كتاب تفسیر نیز باید كتاب عرفانی -اخلاقی، و مبین جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد."[15]ایشان در توجه و پایبندی به این تفسیر تا آنجا پیش می روند كه هر تفسیری غیراز آن را خطا می شمارد و از مقصود اصلی قرآن به دور می دانند و می فرمایند: مفسری كه از این جهت تفسیر عرفانی - اخلاقی قرآن، غفلت یا صرف نظر كند، یا به آن اهمیت ندهد، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال كتب و ارسال رسل غفلت ورزیده است و این خطایی است كه قرنها این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روی مردم مسدود كرده است[16].

 

همچنین ضمن تقدیر از زحمات مفسران پیشین، اما نا كافی دانستن تفاسیری غیراز تفسیرهای عرفانی و اخلاقی می نویسند:"مقصود ما از این بیان نه انتقاد در اطراف تفاسیر است; چه كه هر یك از مفسرین زحمت های فراوان كشیده و رنج های بی پایان برده تا كتابی شریف فراهم آورده اند «فلله درهم و علی الله اجرهم »; بلكه مقصود ما آن است كه راه استفاده از این كتاب شریف را، كه تنها كتاب سلوك الی الله ویكتا كتاب تهذیب نفوس و آداب و سنن الهیه است و بزرگ ترین وسیله رابط بین خالق و خلق، و عروة الوثقی و حبل المتین تمسك به عز ربوبیت است، باید به روی مردم مفتوح نمود. علما و مفسرین تفاسیر فارسی و عربی بنویسند و مقصود آنها بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان كیفیت ربط مخلوق به خالق و بیان هجرت از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد"[17].

 

ظاهرا حضرت امام اگر چه به جامعیت قرآن در همه ابعاد مادی و معنوی اش قائل بودند و عقیده داشتند كه" قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر [درآن] است"[18]; ولی با این همه، بعد عرفانی - اخلاقی را در آن برجسته تر می دیدند وبر این باور بودند كه اقامه عدل، برپائی حكومت، مسائل سیاست و غیره كه در قرآن آمده، تماما مقدمه رسیدن به معنویت و اخلاق و عرفان است.

 

ایشان در یك جا فرمودند: "قرآن در عین حالی كه یك كتاب معنوی، عرفانی و آن طوری است كه به دست ماها، به خیال ماها، به جبرئیل امین هم نمی رسد; در عین حال یك كتابی است كه تهذیب اخلاق [هم] می كند، استدلال هم می كند، حكومت هم می كند، وحدت را هم سفارش می كند، قتال را هم سفارش می كند. این ازخصوصیات كتاب آسمانی ماست كه هم باب معرفت را تا حدودی كه در حد انسان است، باز كرده است و هم باب مادیات را، و اتصال مادیات به معنویات را" [19].

 

در جایی دیگر در توضیح دلیل تكرار قصه در قرآن آورده اند: "در هر دفعه كه اصل مطلب را تكرار كند، خصوصیات و لواحقی در آن مذكور است كه در دیگران نیست; بلكه در هر دفعه یك نكته مهمه عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرار داده وقضیه را در اطراف آن چرخ می دهد."[20]از این عباراتی كه از ایشان نقل كردیم، به خوبی اهمیت ابعاد عرفانی - اخلاقی قرآن را در نزد امام روشن می سازد.ایشان حتی درباره ابعاد عرفانی قرآن تا آنجا پیش می روند كه عرفان را بزرگ ترین معجزه قرآن و پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم می دانند ومی فرمایند: مسائل عرفانی به آن نحو كه در قرآن كریم است در كتاب دیگر نیست واین معجزه رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم است."[21]شكی نیست كه با توجه به چنین باوری درباره قرآن است كه حضرت امام به تفسیر عرفانی - اخلاقی قرآن گرایش دارند و تنها چنین تفسیری را برای قرآن ممدوح و مجاز می شمرند.

 

4. امام و قصه های قرآنی

 

نقش سازنده و تربیتی داستان به اعتقاد امام تا آن اندازه مهم و حیاتی است كه قرآن به عنوان آخرین كتاب آسمانی، بخش قابل ملاحظه ای از آیات نورانی خود را به بیان داستان و قصه اختصاص داده است.

 

شاید این نكته برای مشتاقان امام و ارادتمندان آستان مقدس قرآن جالب توجه باشد كه حضرت امام تا بدانجا برای قصه و داستان تاثیرات تربیتی قائل بودند كه درنخستین سالهایی كه به نگارش و تالیف پرداختند، آرزو داشتند فرصتی پیش آید تادرباره "قصص قرآن" كتاب مستقلی تالیف كنند.

 

عین عبارت ایشان چنین است: "در این كتاب شریف قضایا به طوری شیرین اتفاق افتاده كه تكرار آن انسان را كسل نكند; بلكه در هر دفعه كه اصل مطلب را تكرارمی كند، خصوصیات و لواحقی در آن مذكور است كه در دیگران نیست; بلكه در هردفعه یك نكته مهمه عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرار داده و قضیه را در اطراف آن چرخ می دهد و بیان این مطلب استقصای كامل قصص قرآنیه را لازم دارد كه در این مختصر نگنجد و در آرزوی این ضعیف بی مایه ثبت است كه با توفیق الهی كتابی درخصوص "قصص قرآنیه" و حل رموز و كیفیت تعلیم و تربیت آنها به قدر میسورفراهم آورم"[22].

 

ایشان همچنین در بحث مفصلی كه در كتاب "آداب الصلوة" درباره قرآن ایرادفرموده اند، در زمینه مطالب متنوع و موضوعات فراوانی كه در این آخرین كتاب آسمانی آمده است به تفصیل سخن گفته، از جمله چنین اظهار داشته اند: "و دیگر ازمطالب این صحیفه الهیه، قصص انبیا و اولیا و حكماست، و كیفیت تربیت حق آنها را،و تربیت آنها خلق را; كه در این قصص فواید بی شمار و تعلیمات بسیار است و در آن قصص به قدری معارف الهیه و تعلیمات ربوبیه مذكور و مرموز است كه عقل رامتحیر كند... بالجمله، ذكر قصص انبیا علیهم السلام و كیفیت سیر و سلوك آنها وچگونگی تربیت آنها از بندگان خدا و حكم و مواعظ و مجادلات حسنه آنها، ازبزرگ ترین ابواب معارف و حكم و بالاترین درهای سعادت و تعالیم است كه حق تعالی، جل مجده به روی بندگان خود مفتوح فرموده و چنانكه ارباب معرفت واصحاب سلوك و ریاضت را از آنها حظی وافر و بهره كافی است، كسان دیگر را نیزنصیبی وافی و قسمتی بی پایان است"[23].

 

5. تكرار قصه ها

 

از نكات حائز اهمیت در آثار امام درباره قرآن، توجه ایشان به مساله تكرار در قصه هاو داستانهای قرآنی است. حضرت امام اگر چه اصل نقل داستان در قرآن را به دیده هدایت و تربیت نگریسته اند; اما این ویژگی را در تكرار قصه ها برجسته تر دیده اند وبارها بدان اشاره یا تصریح كرده اند.

 

به اعتقاد امام "قصص قرآن، مثل قصه آدم و موسی و ابراهیم و دیگر انبیاعلیهم السلام كه مكرر ذكر شده، برای همین نكته است كه این كتاب، كتاب قصه وتاریخ نیست; بلكه كتاب سیر و سلوك الی الله و كتاب توحید و معارف، و مواعظ وحكم است و در این امور، مطلوب تكرار است تا در نفوس قاسیه تاثیری كند و قلوب از آن موعظت گیرد.

 

به عبارت دیگر، كسی كه بخواهد تربیت و تعلیم و انذار و تبشیر كند، باید مقصدخود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتته، گاهی در ضمن قصه و حكایت، و گاهی درضمن تاریخ و نقل، و گاهی به صراحت لهجه، و گاهی به كنایت و امثال و رموز تزریق كند، تا نفوس مختلفه و قلوب متشتته هر یك بتوانند از آن استفاده كنند"[24].

 

ایشان همچنین در جایی دیگر در این باره فرموده اند: "قرآن كتاب تاریخ نیست بلكه كتاب اخلاق است. در كتاب اخلاق باید تكرار باشد. كسانی كه می خواهنداخلاق به مردم بیاموزند باید مكرر بگویند تا در آنان اثر بگذارد. با یكبار گفتن مؤثرنخواهد بود. یكی از نكات ارجمندی كه قرآن كریم دارد، مكررات است; البته اینهاصرف مكررات نیست; بلكه سبك انسان سازی این جوری است. هر صفحه ای كه گشوده می شود، [در آن] دعوت به تقوا به چشم می خورد. هر یك از قصه ها مثل قصه موسی و... قصه ابراهیم چندین مرتبه ذكر می شود كسانی كه قرآن را نمی شناسند،می گویند خوب بود قرآن باب باب باشد; هر بابی به گفتاری اختصاص یابد. قرآن آمده است كه آدم بسازد آدم ساختن به یكبار گفتن ممكن نمی شود"[25].

 

سرانجام اینكه از نظر امام" چون این كتاب شریف برای سعادت جمیع طبقات وقاطبه سلسله بشر است و این نوع انسانی در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امكنه مختلف هستند، همه را نتوان به یك طور دعوت كرد. ای بسا نفوسی كه برای اخذ تعالیم با صراحت لهجه و القای اصل مطلب به طور ساده آماده پذیرش نباشند واز آن متاثر نگردند. آنان را باید به طور مناسب عقلشان دعوت كرد و مقصد را به آنهافهمانید و بسا نفوسی كه با قصص و حكایات و تواریخ سر و كار ندارند و به لب مطالب و لباب مقاصد علاقه مندند. اینها را نتوان با دسته اول در یك ترازو گذاشت.ای بسا قلوبی كه با تخویف و انذار تاثیر می پذیرند و قلوبی كه با وعده و تبشیر تاثیرمی گیرند. از این جهت است كه این كتاب شریف به اقسام مختلفه و فنون متعدده وطرق متشتته مردم را دعوت فرموده و چنین كتابی را تكرار، حتم و لازم است. دعوت و موعظه بی تكرار و تفنن، از حد بلاغت خارج [است]، و آنچه متوقع از آن است كه[عبارت از] تاثیر در نفوس باشد، بی تكرار از آن حاصل نشود" [26].

 

نكته ای كه باید در تتمه این بحث بدان اشاره شود این است كه اگر چه حضرت امام لزوم تكرار در تربیت و هدایت را اجتناب ناپذیر می دانند; ولی با این همه، عقیده ندارند كه در قرآن، تكرار به آن معنا كه یك مطلب بدون كم ترین خصوصیتی عیناتكرار شود، وجود دارد; بلكه برعكس، بر این نكته تاكید دارند كه اساسا تكراری نیست و نقل هر بار داستانی با توجه به خصوصیتی است كه دربار اول نبوده است.

 

ایشان در ادامه مطلب بالا در این باره می فرماید: "مع الوصف، در این كتاب شریف، قضایا به طوری شیرین اتفاق افتاده كه تكرار آن انسان را كسل نكند; بلكه درهر دفعه كه اصل مطلب را تكرار كند، خصوصیات و لواحقی در آن مذكور است كه در دیگران نیست; بلكه در هر دفعه یك نكته مهمه عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرارداده و قضیه را در اطراف آن چرخ می دهد"[27].

 

از سویی دیگر حضرت امام به نقل قصه ها در قرآن از آن زاویه نگریسته اند كه این كتاب آسمانی، كتاب انسان سازی و تربیت است. آنچه در این گونه كتب مطلوب است، صرف نقل داستان یا هر مطلب دیگری نیست; بلكه اثرات تربیتی و هدایتی آن بیشتر مورد نظر است. از این رو ممكن است داستانی دو یا چند بار تكرار شود.

 

این گونه نیست كه چون نفس تكرار در مواعظ و حكم مطلوب و پسندیده است،هر جا بتوان از این عامل استفاده كرد; بلكه باید تكرار بجا باشد; چرا كه اگر از همین عامل مطلوب و خوشایند، به نحو درست و صحیح استفاده نشود، ممكن است نتیجه عكس دهد. قرآن كه كتاب شفای انسانیت است و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم كه طبیب روح و جان بشر است، به تعلیم الهی، در استفاده از این شیوه به عالی ترین شكل ممكن بهره گرفته و به نیكوترین وجهی جامه عمل بدان پوشانده است.

 

حضرت امام اگر چه با صراحت در این باره اظهار نظری نكرده است; اما با دقت وتوجه در مضامین مطالبی كه در این زمینه بیان داشته اند، به كنایه می توان به این نكته،بس مهم و اساسی پی برد. مثلا در یك مورد اظهار داشته اند: "در قرآن راجع به مسائل،تكرار بسیار است. البته در هر تكراری مسائلی جدیدی طرح شده است. قرآن برای انسان سازی و رشد مردم آمده است. آنچه برای رشد انسان لازم است نمی توان یكباربگویند و از آن بگذرند، باید پیوسته تكرار كنند. مانند تلقین كه یكبار كافی نیست یامثل اینكه بخواهید بچه ای را تربیت بكنید كه باید یك مساله را چندین دفعه با چندزبان، در چند وضعیت به او بگویند تا كه در قلب او نقش بندد"[28].

 

در مورد دیگری فرمودند: "كتابهایی مثل قرآن كه برای انسان سازی آمده است وكتابهایی كه در اخلاق نوشته می شود، و مقصود از آنها ساختن انسان جامعه است، به حسب اهمیت، موضوعی در آنها تكرار شده است. تكرار در قرآن مجید فراوان است و بعضی ها خیال می كنند كه این تكرار چرا در قرآن وجود دارد و حال اینكه آن لازم است"[29].

 

آنچه به اجمال اشاره شد تنها بخشی از دیدگاه های امام راحل را در این زمینه دربر می گیرد. تردیدی نیست كه بررسی گسترده و همه جانبه این موضوع نیازمند مجال بیشتری است.

 

منابع

1. بینات، ش 9، ص 117.

 

2. صحیفه نور، 2/34.

 

3. همان، 8/9 - 8.

 

4. همان، 2/33.

 

5. قرآن كتاب هدایت، ص 9.

 

6. این تعبیر حضرت امام برگرفته از روایتی است كه بر طبق آن پیامبر(ص) فرمود: "القرآن مادبة الله فتعلموامن مادبته ما استطعتم". ر.ك: بحارالانوار، 92/19; كنزالعمال، حدیث 2356.

 

7. صحیفه نور، 14/251.

 

8. همان، 1/234 با تلخیص.

 

9. همان، 1/234 با تلخیص.

 

10. همان، 2/34 و 16/8.

 

11. قرآن كتاب هدایت، ص 10.

 

12. تفسیر سوره حمد، ص 95.

 

13. آداب الصلوة، ص 184.

 

14. آداب الصلوة، ص 193.

 

15. همان، ص 193.

 

16. همان، ص 194.

 

17. همان، ص 194 با تصرف اندك.

 

18. صحیفه نور،20/82.

 

19. همان، 17/252.

 

20. آداب الصلوة، ص 188.

 

21. جلوه های رحمانی، ص 24.

 

22. آداب الصلوة، ص 188.

 

23. همان، ص 187 - 186.

 

24. همان، ص 187.

 

25. صحیفه نور، 17/221 با تلخیص و تصرف.

 

26. آداب الصلوة، ص 187.

 

27. همان، ص 188.

 

29. صحیفه نور، 9/153 با تلخیص و تصرف.

 

30. همان، 13/199 با تصرف و تخلیص.

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است