در
بازدید : 397933      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Expand سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

منابع مقاله:

فصلنامه علوم حدیث، شماره 14، عابدی، احمد؛

 

برای استدلال به یك حدیث، ابتدا باید اعتبار آن را مورد ارزیابی قرار داد و چنانچه با دلیل معتبر، صحت صدور آن وایت به دست آمد، آن گاه می توان طبق آن عمل نمود. هرعلمی از علوم اسلامی،ملاكهایی برای تشخیص حدیث صحیح و میزان اعتبار آن دارد و ازآنها بهره می گیرد. در علم فقه، بیشترین توجه به بررسی سنداختصاص دارد. در علم اخلاق و معارف و تفسیر، به سند، كمتر توجه شده و نظرها بر محتوای حدیث، متمركز است; اما در علم فقه،تنها بررسی سند برای احراز صدور آن، كافی نیست; بلكه ابتداباید منبع حدیث و كتابی كه حدیث از آن گرفته شده است، قابل اعتماد باشد و پس از آن، به بررسی سند پرداخته شود.

 

مبنای استواری كتب حدیث

 

هر كتاب حدیثی از جهات متعدد باید مورد بحث قرار گیرد:

 

1. صحت انتساب كتاب به مولف آن،

 

2. قابل اعتماد بودن اصل كتاب،

 

3. مصون بودن كتاب از تحریف و دستخوش حوادث بودن، و كم و زیادنشدن آن از زمان مولف تا زمان حاضر.

 

پس از آنكه تمام جهات فوق ثابت گردید، آن گاه باید سند آن احادیث را مطالعه و بررسی نمود.

 

تعداد اندكی ازكتابها(همچون كتب اربعه)، نیازی به این مباحث ندارند;زیرا به صورت متواتر، برای ما ثابت شده است كه مثلا كتاب (كافی)یی كه امروز موجود است، بدون هیچ كم و زیاد شدن، همان كتابی است كه مرحوم كلینی در ابتدای قرن چهارم هجری تالیف نموده است;علاوه بر آنكه سند متصل نیز بر آن وجود دارد و از زمان ما تازمان كلینی، همه راویان این كتاب مشخص اند. گرچه این گونه سند، جنبه تیمن و تبرك داشته، تاثیری در اعتبار روایات این كتاب ندارد; ولی این بحث در سایر كتابها مورد نیاز و ضروری است. به عنوان مثال، احمد بن محمد بن خالد برقی، محدثی بزرگ است كه عدالت و وثاقت و علم او برای ما روشن و ثابت گردیده است. او مولف كتاب (المحاسن) است و در این كتاب، روایات فقهی و آداب و سنن را گردآوری نموده است. احادیث این كتاب، عمومامسند بوده، سند آنها از مولف تا امام معصوم(ع)، به صورت متصل نقل شده است;اما در عین حال، این كتاب برای ما قابل اعتمادنیست; زیرا نمی دانیم آنچه امروز به نام (المحاسن) موجود است،آیا دقیقا همان نوشته مولف آن است یا خیر; بلكه می دانیم این كتاب، در همان قرن سوم و چهارم، دستخوش تحریف گردیده و مقداری به آن افزوده شده است; همچنان كه تحریف به كاستی نیز به آن روی آورده است.

 

به عبارت دیگر، در مورد كتاب (المحاسن)، وثوق به مولف داریم نه به مولف; اما در مورد كتاب (كافی)، هم وثوق به مولف است و هم به مولف.

 

با توجه به آنچه گذشت، باید قبل از بحث از سند روایات، نگاهی جامع به اصل كتاب داشت و میزان اعتبار آن را مشخص نمود وچنانچه اصل كتاب، سند قطعی یا ظنی معتبر نداشته باشد، بحث ازسند روایات آن، سودی نخواهد داشت. به همین جهت، نگاه امام خمینی(ره) را به برخی كتابهای معروف و مهم حدیثی، در اینجامورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم.

 

برخی كتب حدیث در نگاه امام(ره)

 

الف) صحیفه سجادیه

 

این كتاب به: خواهر قرآن، انجیل اهل بیت(ع)، زبور آل محمد(ص) وصحیفه كامله سجادیه، شهرت داشته و مجموعه دعاهایی را كه امام باقر(ع) و زید شهید از پدر بزرگوار خود نقل كرده اند، دربردارد.

 

چون در مقدمه (صحیفه سجادیه) آمده است كه این كتاب، مشتمل بر75 دعا از امام سجاد(ع) است، در حالی كه آنچه اكنون در(صحیفه) موجود است، 54 دعاست و 21 دعای آن، مفقود شده است، به همین جهت، برخی از علمای بزرگ (چون شیخ حر عاملی، علامه افندی،حاجی نوری، علامه تهرانی و سید محسن امین جبل عاملی)، برای پیدا كردن آن 21 دعای مفقود شده، به تتبع و تفحص در كتابهای حدیثی پرداخته و هر كدام، دعاهای جدیدی را به دست آورده اند وآنها را در مجموعه هایی به نام صحیفه سجادیه دوم، سوم، چهارم،پنجم و... گردآوری كرده اند.

 

آنچه فعلا مورد بحث این مقال است، صحیفه اول است كه معروف ترین صحیفه است. از طرف دیگر، می دانیم كه تحریف به نقیصه، هیچ گاه به ارزش و اعتبار كتاب، صدمه ای وارد نمی كند. به این جهت،ساقط شدن 21 دعا از (صحیفه)، مشكل و مانعی پدید نمی آورد.

 

و اما اعتبار كتاب (صحیفه سجادیه)

 

در ابتدای (صحیفه سجادیه)، سند آن ذكر شده است; ولی این سند،از جهات متعددی جای بحث و گفتگو دارد كه روشن خواهد شد. امادو راه آسان تر برای اثبات كمال اعتبار این كتاب وجود دارد:

 

1. ادعای تواتر كتاب، به طوری كه اگر كسی كتابهای رجال و نیزكتابهای ادعیه و حدیث، مثل «الارشاد» شیخ مفید و «كفایه الاثر»را بررسی كند، به درستی این ادعای تواتر، یقین می نماید.

 

همچنان كه علامه افندی نیز این ادعا را به صورت قطعی ذكر نموده است. (1)

 

2. گاهیقوت مضمون روایت، شاهد بر صدق و درستی آن است. توضیح آنكه ائمه معصوم(ع)، دو نوع معجزه دارند: معجزات قولی ومعجزات فعلی. برای نوع مردم، معجزاتی چون شق القمر و تكلم سنگریزه، بسیار مهم است; اما عالمان و اندیشمندان، در برابر(سخنان) معصومان(ع) خضوع بیشتری دارند. معجزات فعلی، معمولامحدود به زمان و مكان خاصی بوده است; اما معجزات قولی، فراتراز زمان و مكان هستند. متن دعاهای «صحیفه سجادیه » نیز بهترین شاهد بر صدور آنها از زبان مبارك امام معصوم(ع) است; زیراچنین مضمونها و عبارتهایی از غیر معصوم نمی تواند صادر شود. ضمنا سند كتاب (صحیفه سجادیه) نیز در مقدمه آن كتاب شریف آمده است.

 

حضرت امام خمینی(ره) در مورد (صحیفه سجادیه) فرموده است:

 

... والا فابواب المناقشه فی الاسناد و الدلاله فی كثیر منهامفتوحه حتی فی (الصحیفه المباركه السجادیه)، فان سندها ضعیف وعلو مضمونها و فصاحتها و بلاغتها و ان توجب نحو وثوق علی صدورها، لكن لاتوجبه فی جمیع فقراتها واحده بعد واحده حتی تكون حجه یستدل بها فی الفقه، و تلقی اصحابنا ایاها بالقبول كتلقیهم (نهج البلاغه) به لو ثبت فی الفقه ایضا انما هو علی نحو الاجمال وهو غیر ثابت فی جمیع الفقرات. (2)

 

توضیح این كلام آنكه:

 

اولا محل بحث امام(ره)، فقه است و مقصود آن است كه «صحیفه سجادیه »، قابل استدلال فقهی نیست; ولی از جهت معارف و اخلاق وآداب، كاملا معتبر است; زیرا ملاك در این علوم، عقل و استدلال است و هرچه با عقل موافق باشد، قابل پذیرفتن است و دقت زیادی در سند، لازم نیست، به خلاف فقه كه بیشترین توجه آن، به سندروایات است.

 

ثانیا مراد حضرت امام خمینی از ضعف سند (صحیفه سجادیه)، آن است كه در سند این كتاب، نجم الدین ابوالحسن محمد بن حسن بن احمدبن علی است كه مجهول است و نیز عمیر بن متوكل (كه صحیفه را ازپدرش متوكل بن هارون نقل كرده) توثیق ندارد. عبدالله بن عمر بن الخطاب نیز همین سرنوشت را دارد. بنابراین، سه نفر راوی درسند صحیفه وجود دارند كه باعث شده اند آن سند، ضعیف تلقی شود;مخصوصا كه گوینده (حدثنا) در ابتدای سند (صحیفه)، معلوم نیست چه كسی است.

 

ثالثا امام خمینی معتقد است اینكه اصحاب و علما و محدثان شیعه،دو كتاب «صحیفه سجادیه » و «نهج البلاغه » را تلقی به قبول كرده اند، نیز دلیل بر صحت و درستی آنها نمی شود; زیرا گرچه اصل این تلقی صحیح است (و به همین جهت، طبق مقبوله عمر بن حنظله، ولایت فقیه قابل اثبات است); ولی این تلقی و پذیرفتن، در مورد تك تك روایات و جملات این دو كتاب، ثابت نشده است. علاوه بر آنكه اگركسی ادعا كند كه این پذیرفتن، صحیح است، قطعا مقصود وی تنها درعلم اخلاق و آداب و سنن است، نه در فقه; زیرا بنای علوم دیگرغیر از فقه، بر نوعی تسامح و تساهل در بررسی سند است.

 

رابعا امام خمینی(ره) ادعا می كند كه قوت مضمون، می تواند دلیل بر صحت یك حدیث یا كتاب حدیثی باشد. این كبرا صحیح است كه هرچه معجزه قولی باشد و قوت مضمون داشته باشد، می تواند دلیل وشاهد بر صدق و صدور آن از معصوم(ع) باشد; لكن صغرای آن روشن نیست; زیرا تمام جمله های «صحیفه » و «نهج البلاغه »، از جهت فصاحت و بلاغت و ارزش، در یك سطح نیستند; همچنان كه قرآن كریم،با آنكه تمام آیات شریف آن معجزه است; اما از جهت فصاحت، تمام این آیات، در یك سطح نیستند. بنابراین، ما از طریق قوت مضمون و غنای علمی محتوای احادیث و ادعیه «صحیفه » نیز نمی توانیم ثابت كنیم كه تمام آن، كلام امام(ع) و قابل استدلال است.

 

همچنان كه قبلا گفتیم، دیدگاه فقهی امام(ره) نسبت به «صحیفه »،با دیدگاه عرفانی و اخلاقی وی به این كتاب، متفاوت است. به همین جهت، هم ایشان در «آداب الصلاه » فرموده است:

 

و در كلمات ائمه اطهار(ع)، خصوصا در «صحیفه سجادیه » همان صحیفه نورانیه الهیه كه از سماء عرفان عارف بالله و عقل نورانی، سید ساجدین(ع) نازل شده برای خلاص بندگان خدا از سجن طبیعت و فهماندن ادب عبودیت و قیام در خدمت ربوبیت ، این لطیفه الهیه، بسیار ذكر شده است. (3)

 

آنچه تا كنون ذكر شد، توضیح دیدگاه حضرت امام(ره) نسبت به(صحیفه سجادیه) بود; اما نگارنده تصور می كند كه اعتبار«صحیفه سجادیه »، هم از جهت سند و هم از جهت تواتر و نیز ازجهت قوت مضمون، قابل اثبات است و چون اثبات این نظر، احتیاج به بحث گسترده ای دارد، فعلا از آن صرف نظر می شود. (4)

 

شایان ذكر است كه از آنچه ذكر شد، دیدگاه حضرت امام(ره) نسبت به «نهج البلاغه » نیز روشن گردید; زیرا امام خمینی(ره)، (نهج البلاغه) را مانند «صحیفه » دانسته و آنچه را درباره «صحیفه »ذكر كرده است، با اندك 2 تفاوتی در مورد «نهج البلاغه » نیز جاری می داند.

 

به هر حال، تسامح در ادله سنن، اقتضا می كند كه روایات «نهج البلاغه » و «صحیفه سجادیه »، از جهت اخلاقی، قابل استدلال باشند ودر عمل نیز آنچه طبق آنها به رجای مطلوبیت انجام شود، باعث ترتب ثواب می گردد و بلكه از دیدگاه اخلاقی، بهترین كتاب درموضوع اخلاق، همین دو كتاب هستند. حضرت امام(ره) فرموده است:

 

همین ادعیه و همین خطبه ها، و همین «نهج البلاغه » و همین «مفاتیح الجنان » و همین كتابهایی كه ادعیه هستند، اینها همه كمك انسان اند در اینكه انسان را آدم كنند. (5)

 

ب) مصباح الشریعه

سید بن طاووس می گوید:

(... مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه) را كه از امام صادق(ع)نقل شده است، همراه خود داشته باشد; زیرا این كتاب، در موضوع حركت به سوی خدای متعال و آگاهی بر اسرار، بسیار با ارزش است. (6)

 

مرحوم حاجی نوری در (خاتمه مستدرك الوسائل)، مفصلا درباره اعتبار این كتاب، بحث نموده و سخنان علمایی را كه صحت آن راپذیرفته اند، نقل كرده است. آن گاه به بحث از روایات این كتاب پرداخته و می گوید: گرچه روایات این كتاب با سایر روایات ائمه اطهار(ع) شباهتی ندارد; ولی لازم نیست كه تمام روایات، مشابه یگدیگر باشند و شهادت علمای بزرگ به اعتبار این كتاب، برای اثبات اعتبار آن كفایت می كند. (7)

 

حضرت امام(ره) در آثار اخلاقی و عرفانی خود، فراوان به این كتاب اعتماد كرده و محتوای آن را به عنوان حدیث ، نقل می نماید و بلكه شاید بتوان گفت در مباحث اخلاقی، به این كتاب،بیش از هر كتاب دیگری اعتماد كرده است; (8) ولی در مباحث فقهی خود، هرگز به آن اعتماد ندارد و فرموده است:

 

به هر حال، متن این كتاب، خود، بهترین شاهد است كه نمی تواندحدیث باشد; زیرا با سایر روایات، هماهنگی ندارد و از این جهت،شاید بتوان گفت كه این كتاب، ساخته و پرداخته عالمانی است كه گرایش های عرفانی داشته اند و برداشت های خود را از كلمات ائمه دین، در این كتاب بیان داشته اند. (9)

 

به هر حال، وقتی ملاك ارزیابی كتاب حدیثی به صورت استحسانی وشخصی باشد، عالمی چون امام خمینی(ره)، ادعا می كند كه عبارتهاو مضامین «مصباح الشریعه »، شاهد بر حدیث نبودن آن است و عالم دیگری چون علامه مجلسی اول (آن گونه كه حاجی نوری از او نقل كرده است) (10) ادعا می كند كه قوت مضمون و زیبایی احادیث «مصباح الشریعه »، دلیل بر صدور آن از معصوم است.

 

ج) كتاب من لایحضره الفقیه

 

این كتاب، دومین كتاب از كتب اربعه حدیثی شیعه است. در اعتباراین كتاب و صحت انتساب آن به شیخ صدوق، هیچ شك و تردیدی وجودندارد; ولی آیا مرحوم صدوق به شرطی كه در مقدمه كتاب ذكر كرده است، وفادار باقی مانده است یا خیر؟

 

وی در ابتدای این كتاب می فرماید:«تنها چیزی را كه بین خود وخدای متعال حجت می دانم، نقل می كنم »; (11) اما با توجه به آنكه روایات ضعیف فراوانی در این كتاب یافت می شود، چگونه می توان گفت كه مرحوم صدوق، تمام آن را حجت می دانسته است.

 

معروف است كه شیخ صدوق، این جمله را در ابتدای كتاب فرموده;اما پس از آنكه مقداری پیش رفته است، تصمیم خود را تغییر داده و یا آنكه این عهد را فراموش كرده است. امام خمینی(ره) نیزهمین نظر را پذیرفته و می گوید:

 

... مع قوله قبیل ذلك فی حق كتابه: «لم اقصد فیه قصد المصنفین فی ایراد جمیع ما رووه، بل قصدت الی ایراد ما افتی به و احكم بصحته و اعتقد فیه انه حجه بینی و بین ربی »، و هو و ان لم یف بهذا العهد فی كتابه كما یظهر للمراجع به ، لكن رجوعه عنه فی اول الكتاب فی غایه البعد. (12)

 

اما به نظر نگارنده، شیخ صدوق، نه عهد خود را فراموش كرده و نه تصمیم خود را تغییر داده است (مخصوصا اگر گفته شود كه نوعانویسندگان، مقدمه كتاب را پس از اتمام اصل آن به رشته تحریردر می آورند و شیخ صدوق، پس از اتمام كتاب، حكم به صحت تمام آن نموده است); بلكه از خود مقدمه كتاب نیز قرائنی به دست می آید كه نشان می دهد مرحوم صدوق، این مقدمه را پس از اتمام اصل كتاب نوشته است. به علاوه، بسیار بعید است كه شیخ صدوق، درهمان ابتدای كتاب الطهاره «من لایحضره الفقیه »، تصمیم خود راعوض كرده باشد.

 

اصل این اشكال، به جهت آن است كه نوعا فقها، صحیح بودن حدیث وحجت بودن آن را در زمان صدوق، به همان معنای امروزی حدیث «صحیح » معنا می كنند; آن گاه با مشكل مواجه می شوند و در كلام مرحوم صدوق، به تناقض یا تضادی آشكار برخورد می كنند; در حالی كه اصلا تهافت و اختلافی در كلام صدوق با روش او در این كتاب،وجود ندارد; زیرا مراد شیخ صدوق از حدیث صحیح و آن چیزی كه حجت است، این است كه حدیث، در یك اصل مشهور از «اصول اربعماه »یا در دو اصل از آنها باشد و معنای حدیث صحیح، از قرن هشتم به بعد، این است كه تمام راویان سند حدیث، موثق، بلكه عادل باشند. خلط بین این دو معنای صحیح، موجب این اشكالات واشتباهات شده است.

 

بنابراین، كلام مرحوم صدوق، كاملا صحیح است و عمل او در كتابش،برخلاف ادعای او در مقدمه كتاب نیست.

 

د) بحارالانوار

 

حضرت امام(ره) درباره كتاب شریف (بحارالانوار)، معتقد است:

 

كتاب «بحارالانوار» كه تالیف عالم بزرگوار و محدث عالی مقدار،محمد باقر مجلسی است، مجموعه ای است از قریب چهارصد كتاب ورساله كه در حقیقت، یك كتابخانه كوچكی است كه با یك اسم نام برده می شود. صاحب این كتاب، چون دیده كتابهای بسیاری ازاحادیث است كه به واسطه كوچكی و گذشتن زمانها از دست می رود،تمام آن كتابها را بدون آنكه التزام به صحت همه آنها داشته باشد، در یك مجموعه به اسم «بحارالانوار» فراهم كرده و نخواسته كتابی عملی بنویسد یا دستورات و قوانین اسلام را در آنجا جمع كند تا در اطراف آن، بررسی كرده و درست را از غیر درست جداكند. در حقیقت، «بحار»، خزانه همه اخباری است كه به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست. در آن، كتابهایی هست كه خود صاحب (بحار)، آنها را درست نمی داند; و او نخواسته كتاب عملی بنویسد تا كسی اشكال كند كه: چرا این كتابها رافراهم كردی؟

 

پس نتوان هر خبری كه در (بحار) است، به رخ دینداران كشید كه آن، خلاف عقل یا حس است; چنانكه نتوان بی جهت، اخبار آن را ردكرد كه موافق سلیقه ما نیست; بلكه در هر روایتی باید بررسی شودو آن گاه با میزانهایی كه علما در اصول تعیین كرده اند، عملی بودن یا نبودن آن را اعلان كرد. (13)

 

ما چون در كتاب «آشنایی با بحارالانوار»، به طور مفصل، در مورد«بحارالانوار» بحث كرده ایم، از تحلیل و نقد و بررسی این كلام حضرت امام(ره) در اینجا خودداری می كنیم. (14)

 

احادیث فقهی در غیر كتابهای حدیثی

 

بخش زیادی از روایات فقهی، روایاتی هستند كه در غیر كتابهای حدیثی نقل شده اند; مثلا كتابهای المبسوط، الخلاف، الانتصار،المقنعه، المقنع، السرائر، و...، كتابهای فقهی هستند و برای تدوین حدیث، تالیف نشده اند; اما احادیث بسیاری در این كتابهایافت می شود كه تنها منبع آنها نیز همین كتابهاست.

 

آیا چنین كتابهایی، قابلیت و ارزش استناد دارند و روایاتی كه از آنها به دست آید، می تواند مستند فقهی قرار گیرد یا خیر؟ حضرت امام(ره) دراین باره می فرماید:

 

در برخی از كتابهای استدلالی فقه، روایاتی از اهل سنت برای جدل با آنان نقل شده است و این روایات، برای ما قابل استدلال نیستند; مثل روایات كتابهای سید مرتضی رضوان الله علیه. (15)

 

از اینجا معلوم می شود كه اگر روایاتی تنها از طرق عامه نقل شده بود و فتوایی هم مطابق آن در میان علمای شیعه بود، این فتوا، سبب جبران ضعف آن حدیث نمی شود; مگر آنكه ثابت شود تنهامستند آن فتوا، همین روایت بوده است. از اینجاست كه روایات كتابهایی مثل: الانتصار، الناصریات، مسائل الخلاف، المنتهی،التذكره، والغنیه، قابل استناد نیستند. (16)

 

در مورد كتاب فقهی (المقنع) مرحوم صدوق نیز حضرت امام(ره) می فرماید:

 

گرچه مرحوم صدوق در مقدمه این كتاب می گوید: «من سند این روایات را حذف كردم تا حفظ آن آسان باشد»; ولی احتمال داردمعنای این كلام شیخ صدوق، آن باشد كه تمام روایات این كتاب، دركتابهای اصول وجود دارد و آن كتابهای اصول، موثق بوده وبنابراین، تمام این روایات، با سند صحیح به صدوق رسیده اند واحتمال دارد كه معنای كلام صدوق، این باشد كه سند شیخ صدوق به آن اصول، سند صحیحی بوده است; اما توثیق اصحاب آن اصول ننموده است; یعنی سند صحیح دارد كه تمام آنچه نقل كرده است،در آن اصول، موجود بوده است و این احتمال دوم، اقرب و قوی تراز احتمال اول است. (17)

 

بنابراین، روایات كتاب «المقنع » به نظر حضرت امام(ره) قابل استدلال فقهی نیست و از نظر اعتبار، مثل مرسلهای «من لایحضره الفقیه » نبوده، اعتبار آنها كمتر است.

 

احادیث كتاب «مستطرفات السرائر» نیز همین سرنوشت را دارد; زیرابه نظر حضرت امام(ره)، گرچه ابن ادریس، این روایات را از«اصول اربعماه » «مثل كتاب بزنطی و ابن بكیر» گرفته است; ولی «اصول اربعماه »، در زمان مشایخ سه گانه (كه كتب اربعه را می نوشتند)، معروف بودند و آنان، سند خود را به صاحبان اصول، ذكركرده اند; ولی ابن ادریس، چون سند خود را به آن اصول، ذكرننموده و احتمال دارد ایشان با اجتهاد و حدس خود به دست آورده باشد كه این اصول از همان مولفان است، لذا این احادیث او قابل اعتماد نیستند; به خلاف مرحوم صدوق و امثال او كه اصلا اهل اجتهاد كردن و حدس نبودند و تنها به خبر حسی اعتماد می نمودند. به همین جهت، مرسلات مرحوم صدوق، قابل اعتماد است، به خلاف مرسلات مرحوم ابن ادریس. (18)

 

شبیه همین كلام را حضرت امام(ره) درباره كتاب «الاختصاص » شیخ مفید نیز فرموده و معتقد است كه مرسلات شیخ مفید، مثل مرسلات شیخ صدوق، قابل اعتماد نیست; زیرا مرحوم مفید، اهل اجتهادبوده و به وجوه ظنی و حدسی نیز اعتماد می كرده است، برخلاف مرحوم صدوق. (19)

 

آنچه ذكر شد، دیدگاه حضرت امام(ره) به نسبت برخی از مهمترین كتابهای حدیثی بود و شاید موارد دیگری نیز افت شود كه حضرت امام(ره)، دیدگاه خود را درباره كتابهای روایی بیان كرده باشدكه ما به آن، دست نیافته باشیم.

 

پی نوشت ها:

 

1. الصحیفه السجادیه الثالثه، ص 4.

 

2. المكاسب المحرمه،[الامام]روح الله الخمینی، ج 1، ص 320.

 

3. آداب الصلاه، ص 192.

 

4. یك مقاله مفید در این زمینه: (اسناد و مشایخ راویان صحیفه كامله)، دكتر منصور پهلوان، علوم حدیث، ش 12، ص 26. (ویراستار)

 

5. تفسیر سوره حمد، ص 151.

 

6. الامان من اخطار الاسفار و الازمان، سید بن طاووس، ص 78.

 

7. خاتمه مستدرك الوسائل، ج 3، ص 330.

 

8. برای مثال، ر.ك: آداب الصلاه، ص 192 و 242.

 

9. المكاسب المحرمه، ج 1، ص 320.

 

10. خاتمه مستدرك الوسائل، ج 3، ص 330.

 

11.كتاب من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 3.

 

12. المكاسب المحرمه، ج 1، ص 55.

 

13. كشف اسرار، ص 319.

 

14.آشنایی بابحارالانوار، احمد عابدی، انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، تهران، زمستان 1378ش، 300صفحه، رقعی. (ویراستار)

 

15. المكاسب المحرمه، ج 1، ص 22.

 

16. همان جا.

 

17. المكاسب المحرمه، ج 2، ص 26.

 

18. همان، ص 47.

 

19. المكاسب المحرمه،،ج 1،ص 78و293.

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است