در
بازدید : 397953      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Expand سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

حجة الاسلام والمسلمین رضا رمضانی مسؤول دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه قم چكیده گرایش به عرفان یكی از پرجاذبه ترین گرایشات معنوی است كه در میان ادیان الهی از جایگاه خاصی برخوردار است، به طوری كه می توان گفت: معرفة الله در راس اهداف تبلیغی پیامبران بوده است .

 

از سوی دیگر، جاذبه های عرفانی همچون سایر گرایشات پاك و مقدس، از طرف برخی عارف نمایان مورد بهره برداری ناصحیح قرار گرفته است كه گوشه گیری و عزلت و بی تفاوتی در مقابل مسائل اجتماعی و سیاسی و ظلم پذیری از جمله آنهاست .

 

مقاله حاضر به بیان شاخصه های عرفان امام خمینی (ره) پرداخته است . نویسنده عجین شدن عرفان امام با معارف اهل بیت علیهم السلام و حضور در متن جامعه و سیاست و پیوند با حماسه و احساس و دوری جستن از تقیدهای بی جا و تكلف آمیز را از ویژگی های عرفان آن پیر سفركرده دانسته است .

 

كلید واژه ها:

 

 عرفان، امام خمینی، تصوف، عارف نمایان، اسفار اربعه، منازل عرفا

 

1 . مقدمه

 

پدیده و واقعیت عرفان، با متن حضور انسان در این نشئه پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد . از زمانی كه عرفان به عنوان یك راه و روش مورد توجه قرار گرفت، همواره مورد رد و پذیرش و نقض و ابرام متفكران بوده است . عده ای مسیر افراط را طی كرده، راه نجات بشر را منحصر در همین راه دانستند و نسبت به هر پدیده ای تفسیر باطنی كردند و به ظواهر ارزش و بهایی ندادند . این امر موجب شد تا آنان وظائف خود را از دین داران جدا نموده، فیض یابی از پیامبران الهی را فقط برای عوام لازم بدانند و برای خود اقطاب و رهبران دیگری برگزینند . برخی دیگر در برابر این گروه قرار گرفتند و به شدت با عرفان به مخالفت برخاستند و آن را بزرگترین عامل انحراف و تحریف دین برشمردند . دسته سوم كسانی اند كه راه اعتدال در پیش گرفتند . اینان توجه به ظواهر و بواطن را از ضروریات حیات انسانی دانسته، و معتقد هستند كه توجه به ظاهر نباید غفلت از معرفت حاق و باطن را ایجاد كند و حالت بازدارندگی نسبت به تعمق در باطن دین به وجود آورد و بالعكس، توجه به معنا و باطن، نباید موجب رها كردن ظواهر و بی توجهی بدان گردد . ابونصر سراج (ت 378 ق) در كتاب «اللمع » كه از متون قدیمی عرفان است، در این باره می نویسد:

 

عده ای در فضیلت عرفان به راه افراط و غلو رفته و آن را از حد خود بالاتر برده اند و گروهی آن را نوعی لهو و لعب و تساهلی جاهلانه دانسته اند و عده ای دیگر عرفان را ناشی از تقوا و پرهیز و پشمینه پوشی و سخت گیری در روش سخن گفتن و لباس پوشیدن و غیره می دانند و جماعتی در طعن و بدگویی زیاده روی كرده تا حدی كه عرفا را به زندقه و ضلالت نسبت داده اند . (1)

 

اگر به مجموعه مباحث و مطالبی كه از امام قدس سره در دست است، نظر افكنیم، روشن می شود كه ایشان هدف از حضور با كرامت انبیای الهی را معرفة الله می داند; یعنی همان چیزی كه به عنوان غایت عرفان نظری مطرح است . همچنین ایشان اتصال به دریای الوهیت را كه به عنوان غایت عرفان عملی مطرح است، نتیجه عملی دعوت و حضور انبیای الهی می داند . امام قدس سره درباره قسمت اول می فرماید:

 

تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یك كلمه است و آن معرفة الله . (2) آرمان اصلی وحی، این بوده است كه برای بشر معرفت ایجاد كند . (3)

 

و در مورد قسمت دوم می فرماید:

 

خودتان را متصل كنید به این دریا، دریای الوهیت، دریای نبوت، دریای قرآن كریم . (4). . . بیشتر ناله اولیا از درد فراق و جدایی از محبوب است و كرامت او . (5)

 

پیامبران درصدد بودند انسان را كه عصاره هستی است، از همه ناهنجاری ها مراقبت كنند . از این رو انسان ها را به یكی شدن، صفا، یكدلی، وحدت و معنویت فرامی خواند . امام قدس سره در این زمینه می فرماید:

 

آن چیزی كه انبیا می خواستند آن بود كه همه امور را الهی كنند، تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است، عصاره عالم است، انبیا برای این آمدند كه همه این ها را الهی كنند . (6)

 

امام خمینی با سیری متفكرانه در منازل عارفان و پیمودن راههای عرفان نظری و عملی، عرفانی متعالی به صحنه اجتماع آورد و آن را به عنوان یكی از بنیادهای نظام سیاسی اسلام قرار داد .

 

در اینجا با مرور برخی از نظریات امام خمینی در مسائل عرفانی، به معرفی شاخصه های عرفان از دیدگاه ایشان می پردازیم .

 

2 . تعریف عرفان از نظر امام

 

برای عرفان تعاریف زیادی ذكر شده است . تنوع و تعدد این تعاریف بیشتر به حالات و مقامات عارفان مربوط می گردد و در هركدام، بعدی از ابعاد این حقیقت بازگو می شود . امام خمینی قدس سره در تعریف عرفان می فرماید:

 

عرفان عبارت است از معرفت خدا و شؤون ذاتی و تجلیات اسمائی و افعالی او در حضرت علمیه و غیبیه با یك نوع مشاهده حضوری، همچنین علم حضوری داشتن به كیفیت صفاتی و مراودات و نتایج الهی در حضرات اسمائی و اعیانی . (7)

 

و در جای دیگر می فرماید:

 

عرفان، علم به كمال جلا و كمال استجلا می باشد و كمال جلا، یعنی ظهور حق در مرآت اتم و كمال استجلا، یعنی شهود حق، خود را در آن مرآت . (8)

 

امام قدس سره معتقد است كه وصول به چنین معرفتی از طریق علم حصولی ممكن نیست، زیرا در چنین علمی غیریت و كثرت علم و عالم و معلوم مطرح است و آن با روح توحید سازگار نیست . به علاوه آن كه در علم حصولی باید عالم از معلوم تصوری داشته باشد و حال آن كه از خدای متعال تصور و صورتی برای هیچ كس حاصل نمی شود . تصور كردن معلوم از ویژگی های علم حصولی است، ولی كدام عالم می تواند بر معلومی همچون حق تعالی احاطه یابد؟ پس راه وصول منحصر به معرفت حضوری و شهودی است و آن بدون تجلی حق تعالی بر انسان ممكن نیست . هر انسانی به اندازه تجلی كه از جانب حق به او افاضه شده، می تواند از این معرفت برخوردار گردد . البته اكتناه بر ذات برای هیچ كسی ممكن نخواهد بود، چه این كه مولی الموحدین والعارفین علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید: «الحمدلله الذی لایدركه بعد الهمم و لایناله غوص الفطن » (9)

 

امام خمینی قدس سره در این باره می فرماید:

 

فكر و علم حصولی نمی توانند وجود را معرفی نمایند، زیرا فكر ترتیب اموری است برای وصول به امور دیگر . لذا فكر به عالم كثرت و غیریت مربوط می باشد، و راهی در باب توحید و نفی كثرت ندارد . اما علم شهودی و شناخت حضوری، ایجاد وحدت می نماید; برخلاف علم حصولی كه ویژگی كثرت آفرینی داردو ملاك آن غیریت است . در علم حضوری ملاك هوهویت و نفی غیریت و دوگانگی است و همه تعینات زدوده می شود . (10)

 

امام قدس سره معتقد است كه فقط از راه علم حضوری كه نوعی تجلی ظاهر در مظهر است، می توان به كمال معرفت خدا راه پیدا كرد و فانی در او شد و از تجلی او بهره جست . قلب انسان كامل، ظرف تجلیات حق تعالی است و سالك با قدم عارفانه خود به مقامی نائل می شود كه دیگر فعل خود را نمی بیند . در چنین حالی از تجلی افعالی حضرت حق بهره مند شده و آن گاه از حجاب افعال گذشته، حق تعالی با اسمای صفاتی بر قلب او تجلی می نماید كه در این صورت، منشا خبرهای او از اسماء صفات خواهد بود و آن گاه كه از این مرحله نیز بگذرد، از مرتبه فنا و بالاتری برخوردار خواهد گشت و این در صورتی است كه حق با اسمای ذاتی اش بر او تجلی می نماید و بی شك اصل سلوك در این مراتب و مراحل، دارای شدت و ضعف می باشد . (11) فنا یكی از اساسی ترین مسائل عرفان اسلامی است و عارف بدین طریق به پیشگاه دوست راه می یابد و از محبت برخوردار می گردد . مولوی می گوید:

 

هیچ كس را تا نگردد او فنا نیست ره در بارگاه كبریا گرچه آن وصلت، بقا اندر فناست لیك در اول فنا اندر بقاست چیست مواج فلك؟ این نیستی عاشقان را مذهب و دین، نیستی نیستی هستت كند، ای مرد راه نیست شو تا هست گردی از اله و در جای دیگر می گوید:

 

تا تو پیدایی، خدا باشد نهان تو نهان شو تا كه حق گردد عیان چون بر افتد از جمال او نقاب از پس هر ذره تابد آفتاب وقتی این معارف برای سالك به دست آید، او قدرت، عظمت، اراده و علم الهی را در همه جا مشاهده می كند .

 

3 . شاخصه های عرفان از دیدگاه امام خمینی قدس سره

 

امام رحمه الله از جمله عارفانی است كه بعد از معصومین علیهم السلام با جلوه های حضور ربانی خود توانست دنیاهای وسیعی را به روی دین داران و دین باوران بگشاید و حیاتی دیگر به جهان آدمیان بخشد . ایشان در همه عرصه ها با نگاه جامع گرایانه خود، حیات آدمی را معنی دارتر نمود .

 

امام قدس سره حقایق نهفته ای را كه در همه آدمیان وجود دارد آشكار نمود و باورهای كارآمد در حوزه انسانی را حیاتی دیگر بخشید . ایشان مانند آن عارفانی نبود كه حضور مدبرانه خود برای اصلاح و تدبیر جامعه را در شان و منزلت خویش ندانند و آن را منافی با سلوك عرفانی، قلمداد كنند; بلكه ایشان برای تكمیل مراحل و مراقبت عرفانی، چنین حضوری را در متن جامعه لازم و ضروری می دانستند . البته چنین مجموعه ای از مقامات و كرامات، بدون توفیق حضرت پروردگار نبوده است . در اینجا نگاهی گذرا به شاخصه های عرفانی امام می اندازیم تا پویایی عرفان حضرت امام قدس سره روشن تر گردد .

 

3 . 1 . تمسك به ولایت انسان كامل

 

خدای سبحان مقام ولایت مطلقه را واسطه فیض و افاضه خویش قرار داده است و از طریق آن مقام است كه خدای متعال فیوضات و بركات خود را بر همه موجودات و بر انسان ها نازل می فرماید و از آن سو نیز به وساطت ولایت مطلقه است كه همه موجودات و از جمله انسان به سوی پرودگار صعود می یابند . به تعبیر دیگر، چه در قوس نزول و چه در قوس صعود، انسان كامل كه دارای مقام رفیع ولایت مطلقه است، وساطت می كند .

 

حامل ولایت مطلقه، خلیفه اعظم حق تعالی است و آدم حقیقی و انسان كبیر می باشد كه مسجود سجود ملائكه الهی است . او در حقیقت مخلوق اول حق تعالی است . گاهی از آن به «قلم اعلی » و گاهی به «عقل » و گاهی به «روح اعظم » تعبیر شده است .

 

در سیر و سلوك عرفانی تمسك به اولیای كامل الهی از ضروریات شمرده می شود و در تمام مراحل سلوك علمی و عملی به واسطه آن ولی مطلق است كه انسان عارف و سالك، از عنایت خاص باری تعالی برخوردار می گردد . داشتن این ولایت اصلی ترین ركن در طی مراحل سلوك است، چه این كه در روایت از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وارد شده كه اسلام بر پنج ركن بنا نهاده شده: نماز، زكات، حج، روزه و ولایت كه مهم ترین پایه آن، ولایت است . حضرت امام قدس سره در كتاب آداب الصلوة با بیانی دقیق لطایف معنای ولایتی نماز را ذكر كرده اند . ایشان در سر نوشتن كلمات «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی امیرالمؤمنین » بر همه موجودات از عرش اعلی تا انتهای ارضین می فرماید:

 

نكته عرفانیه آن است كه حقیقت خلافت و ولایت ظهور الوهیت است و آن اصل وجود و كمال آن است و هر موجودی كه حظی از كمال دارد، از حقیقت الوهیت و ظهور آن كه حقیقت خلافت و ولایت است، حظی دارد و لطیفه الهیه در سرتاسر كائنات از عوالم غیب تا منتهای عالم شهادت بر ناصیه همه ثبت است و آن لطیفه الهیه حقیقت، «وجود منبسط » و «نفس الرحمن » و «حق مخلوق به » است كه بعینه باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقه علویه است و از این جهت است كه شیخ عارف شاه آبادی (دام ظله) می فرمود كه شهادت به ولایت در شهادت به رسالت نهفته است، زیرا كه ولایت، باطن رسالت است و نویسنده گوید كه در شهادت به الوهیت شهادتین منطوی است جمعا و در شهادت به رسالت آن دو شهادت نیز منطوی است، چنانچه در شهادت به ولایت آن دو شهادت دیگر منطوی است . (12)

 

با عنایت به حضور علمی و عینی حضرات معصومین كه حاملان واقعی آن ولایت مطلقه اند، ضرورت تمسك به آنان در سیر و سلوك علمی و عملی نیز روشن خواهد گردید . امام خمینی قدس سره از جمله عارفان كم نظیری است كه در شناخت مصادیق كمل خلیفه اعظم كه هم اكنون در وجود مقدس امام زمان علیه السلام متبلور است، راه صواب را به درستی و كمال شناختند و بر همان اساس طی طریق نموده و در تمام مراحل به آن مجرای اصلی فیض توجه عمیق داشته است، چه این كه از كلمات آن عارف بزرگ استفاده می شود . (13)

 

3 . 2 . توسل به اهل بیت علیهم السلام

 

با توجه به آنچه كه در بحث تمسك گذشت، توسل و استشفاع از صاحبان آن مقام برای دریافت فیض و سلوك عملی ضروری خواهد بود، زیرا عارف چه در شناخت حضوری و چه در عبادات عملی، بدون مجرای فیض، كار به جایی نخواهد برد . امام صادق علیه السلام در بیانی نورانی می فرماید: «بنا عرف الله و بنا عبد الله و لو لانا ما عرف الله و ما عبد الله » (14) سالك مجذوب یا مجذوب سالك برای وصول به هر مقام معنوی و درك هر اسم از اسمای الهی باید از مظاهر و مجاری آن استمداد جوید . امامان معصوم كه معادن كلمات الهی و اركان توحید الوهیند و از نشانه ها و مقامات الهی برخوردارند، واسطه برخورداری از رحمت رحیمیه و رحمانیه حق تعالی در قوس صعودند، چنان كه در قوس نزول واسطه فیض بودند . در دعای رجبیه وارد شده است: «فجعلتهم معادن لكلماتك و اركانا لتوحیدك و آیاتك و مقاماتك التی لاتعطیل لها فی كل مكان یعرفك بها من عرفك لافرق بینك و بینها الا انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بیدك بدءها منك و عودها الیك; (15) خدایا! قرار دادی (اهل بیت) را معادن كلمات و اركان توحید و آیات و مقامات خویش كه در هیچ مكانی تعطیل بردار نیستند . هركس تو را شناخت، به واسطه معرفت آنان شناخته است، بین تو و آن ها فرق نیست مگر این كه آنان بنده و مخلوق تو هستند، از تو آغاز و به سوی تو بازمی گردند .»

 

به همین جهت است كه معرفت، محبت و اطاعت از آنان یك وظیفه عمومی و شرط سلوك است . اطاعت از آنان، اطاعت از حضرت حق و معصیت و نافرمانی آنان، معصیت او و دوستی آنان، دوستی با حق متعال و دشمنی با آنان، دشمنی با حضرت ذوالجلال است و این نكته ظریف در زیارت جامعه عنوان شده است: «من والاكم فقد و الی الله من عاداكم فقد عاد الله و من احبكم فقد احب الله و من ابغضكم فقد ابغض الله .» (16)

 

توسل به حضرات معصومان در تشخیص راه و رسیدن به مقصد كه به اصطلاح سیر در قوس صعود است، برای وصول به قرب باری تعالی، امری بسیار بدیهی و روشن است و تمامیت و كمالیت نعمت خدای متعال بر بشریت كه در آیه شریفه «الیوم اكملت لكم دینكم » (مائده: 3) مطرح شد، به همین معناست . خدا به واسطه این ولایت است كه نعمت و حجت را بر همه و خصوصا سالكان كوی طریقت تمام نموده و راه بهانه را از هر دری بسته است .

 

امام خمینی قدس سره در مقام توسل به اهل بیت علیه السلام زبانزد خاص و عام بود . حضور شبانگاهی ایشان در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در ایامی كه در نجف اشرف بودند و توسلات مكرر و اشك و سوز در مصائب اهل بیت علیهم السلام خصوصا سیدالعارفین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام و بانوی ولایت حضرت زهرا علیها السلام از بارزترین جلوه های زندگی معنوی امام بود . امام رحمه الله بر این باور بودند كه ارتباط با این بزرگواران ضروری است و در جدایی از آنان، انحراف، گمراهی و هلاكت است .

 

3 . 3 . توجه به قرآن صاعد

 

دعاها و مناجات های ماثوره كه در حقیقت قرآن صاعد است، نقش بسیار عمیقی را در سازندگی و رشد معنوی انسان ایفا می كند . گرچه توجه به ذكر و ورد در عرفان نظری از اهمیت ویژه ای برخوردار است، اما در كتب عرفانی مانند فصوص الحكم، مصباح الانس، تمهید القواعد و مانند آن، كمتر به چنین سفارش هایی برخورد می كنیم . برای ورود در فضای دعا و مناجات با حضرت دوست توجه به مناجات های ماثوره از معصومان علیهم السلام ضرورت دارد، زیرا باید ادب سخن گفتن با دوست را از آنان كه به مقام وصل و قرب الهی رسیدند، یاد گرفت، و آن بزرگواران در این دعاهای ماثوره شیوه سخن گفتن و نوع درخواست از محبوب حقیقی را به انسان ها می آموزند .

 

امام خمینی قدس سره در كتب عرفانی خود مانند: شرح دعای سحر و تعلیقه بر فصوص الحكم و در سخنرانی های خود، مكرر از دعا سخن می گفتند . امام در ضرورت توجه به ادعیه می فرماید:

 

این ادعیه انسان را از این ظلمت بیرون می برد . وقتی كه از این ظلمت بیرون رفت، انسانی می شود كه برای خدا كار می كند; كار می كند، اما برای خدا، شمشیر می زند برای خدا، مقاتله می كند برای خدا، قیامش برای خداست، نه این است كه ادعیه انسان را از این كار بازمی دارد . (17)

 

چنین نگاهی به دعا كه در تمام ابعاد زندگی، نقش مهم خود را می تواند ایفا كند، بسیار كارگشاست . از این رو، فرهنگ دعا و مناجات باید در جامعه ما، خصوصا نسل جوان، عمومی و فراگیر شود تا جامعه از بركات حضور دعا برای اصلاح خود بیشترین بهره را ببرد . امام می فرماید:

 

در هر صورت ظرایفی در این ادعیه مبارك هست كه سابقه ندارد، این ها را توجه بكنید، انسان را این ادعیه می تواند حركت بدهد . (18) این ادعیه، در ماه مبارك رجب و خصوصا در ماه مبارك شعبان، این ها مقدمه و آرایش است كه انسان به حسب قلب خودش می كند، برای این كه مهیا شود برود مهمانی، مهمانی خدا . (19)

 

ایشان نسبت به مناجات شعبانیه كه دنیایی از معارف الهی را به بشر تعلیم می دهد و برای اهل معرفت سرچشمه بسیاری از معارف و زیبایی های جمال خداست، عنایت خاصی داشتند و مكرر به خواندن آن سفارش می فرمودند، زیرا بالاترین مرحله سلوك كه مقام فنا و برخورداری از عظمت نور الهی است، از مهم ترین دستاوردها و ره آوردهای این مناجات عظیم و جلیل القدر است، به خصوص امام قدس سره با این فراز از مناجات شعبانیه بسیار انس داشت و دیگران را نیز بدان سفارش می كرد: «الهی هب لی كمال الانقطاع الیك و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیك حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسك، الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابك و لاحظته فصعق لجلالك فناجیته سرا و عمل لك جهرا» (20); خدایا! كمال دل بستگی به خودت را به من عطا فرما و دیدگان دل ما را با پرتو نورانیت نظرش به سوی تو، نورانی فرما تا دیده دل ها حجاب های نور را بدرد و به معدن عظمت و بزرگی ات برسد و روح های ما را به درگاه عز قدس تو درآویزد . بارالها! مرا از جمله كسانی قرار ده كه صدایشان زدی، اجابت كردند و به ایشان نظر كردی، پس در برابر جلال تو مدهوش شده، پس در سر با آنان سخن گفتی و آنان آشكارا برای تو عمل كردند» . امام در مورد این مناجات می فرماید:

 

مناجات شعبانیه از بزرگ ترین مناجات و عظیم ترین معارف الهی و از بزرگ ترین اموری است كه آن هایی كه اهلش هستند، می توانند تا حدود ادراك خودشان استفاده كنند . (21)

 

3 . 4 . جمع بین شریعت و طریقت

 

امام خمینی قدس سره از عارفانی است كه جدایی بین این دو را هلاكت می داند و بی اعتنایی به ظواهر شریعت را تا انتهای سلوك كه جدایی از نشئه ملكی و دنیایی است، جایز نمی شمرد، بلكه خود به عنوان فقیهی صاحب نظر و صاحب فتوا، تحیر و سرگردانی را از مقلدان رفع كرده، راه عملی سلوك را كه توجه به واجبات الهی و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات است، فراروی آنان قرار داد .

 

امام قدس سره درباره توجه به شریعت در رسیدن به منازل و مقامات عرفانی می فرماید:

 

و بدان كه هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود، مگر آن كه ابتدا كند انسان از ظاهر شریعت، و تا انسان متادب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ یك از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممكن نیست كه نور معرفت الهی در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منكشف شود . و پس از انكشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متادب به آداب ظاهره خواهد بود و از این جهت، دعوی بعضی باطل است كه به ترك ظاهر، علم باطن پیدا شود یا پس از پیدایش آن، به آداب ظاهره احتیاج نباشد و این از جهل گوینده است به مقامات عبادت و مدارج انسانیت . (22)

 

امام قدس سره در دو كتاب «آداب الصلوة » و «سرالصلوة » به بیانی زیبا، شریعت و طریقت را به یكدیگر پیوند می دهد و حقیقت عرفان را در احكام شریعت جاری می كند و می فرماید:

 

و محصل مقصود ما از این فصل آن است كه نماز، بلكه جمیع عبادات را غیر از این صورت و قشر و مجاز، باطن و لب و حقیقتی است . این از طریق عقل معلوم است و از طریق نقل، شواهد كثیره دارد . (23)

 

شاید بتوان گفت كه فقه، فلسفه و عرفان سه راس یك هرم هستند كه بدون آن ها جامعیت در دین فهمی حاصل نخواهد شد . در بین علمای سلف به ندرت افرادی یافت می شوند كه چون مرحوم محمد حسین غروی اصفهانی «فقیه الفلاسفه » و «فیلسوف الفقها» لقب گرفته باشند، اما امام راحل قدس سره، به حق صدرنشین این حلقه و جامع منقول، معقول و مشهود است و لقب «فقیه العرفا» و «عارف الفقها» برازنده ایشان است . امام رحمه الله در منصب مرجعیت فقهی و در مقام افتا به عنوان یك فقیه اصولی، مسائل ظاهری مربوط به اعمال را استخراج می كرد اما این برنامه های عبادی غیر از احكام، آدابی دارد كه بخشی از آن به عنوان مستحب در كتب فقهی و روایی آمده و بخشی دیگر در كتب اخلاقی ذكر شده است، ولی بخش مهم آن مربوط به اسرار عبادات است كه در واقع روح و باطن عبادت می باشد و در حقیقت همین است كه با روح و باطن انسان مرتبط بوده و حشر او در قیامت با این باطن خواهد بود .

 

امام قدس سره به عنوان یك فقیه الهی در رساله عملیه اش كیفیت ظواهر احكام را كه شرط اساسی در سلوك عرفانی است، مشخص می كرد و به عنوان یك عالم اخلاقی كه متخلق به اخلاق الهی بود، در آثاری چون «آداب الصلوة » ، آداب بعضی از احكام شریعت را تبیین می فرمود و از سویی دیگر به عنوان یك عارف، به اسرار عبادات مانند نماز كه نقش عمیق و بسیار مهم و سازنده ای در تكوین شخصیت انسانی را دارد، می پرداخت و با مباحث بسیار عمیق آنچه را كه مربوط به سر و روح و جان عبادات است را بازگو می نمود . چنین جمعی آن هم با نظر عمیق و دقیق، نگاهی بنیادین و پایه ای را نسبت به عبادات فراروی سالكان و مؤمنان قرار می دهد .

 

3 . 5 . سالك سفرهای چهارگانه

 

عارفان در سیر و سلوك خود از دو مسؤولیت بزرگ سخن می گویند: یكی مربوط به خود و دیگری مربوط به جامعه و هم از این روست كه بحث سفرهای چهارگانه را مطرح می كنند . (24) امام قدس سره این سفرها را با بیانی عمیق در آخر كتاب «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة » ذكر كرده، می فرماید:

 

این چهار سفر برای هر صاحب شریعت و رسولی باید وجود داشته باشد، گرچه در عین حال مراتب آن ها با یكدیگر فرق می كند . زیرا بعضی از پیامبران كه رسولند، مظهر اسم رحمت هستند و این ها در سفر اولشان ظهور اسم «الرحمن » را در همه عالم مشاهده می نمایند و در پایان سفر دوم به دست خواهند آورد كه همه چیز در اسم «الرحمن » غرق است، لذا به هنگام بازگشت از این سفر با رحمت و وجود رحمانی به این جهان بازمی گردند و دوره نبوتشان محدود می شود . و به همین صورت است مظاهر دیگر اسماء به حسب اختلافی كه در آنان در حضرت علمی نهفته است تا این كه به مظهر اسم «الله » می رسد كه چنین پیامبر سالكی در پایان سفر اول مشاهده می كند ظهور حق را با همه شؤونش و هیچ شانی از حق تعالی او را از شان دیگر حق مشغول نمی كند و انتهای سفر دومش به این است كه همه حقایق را در اسم جامع الهی مستهلك می بیند و حتی خود او نیز در احدیت محض مستهلك می شود، پس با وجود جامع الهی به سوی خلق بازمی گردد در حالی كه نبوت ازلی و ابدی و خلافت ظاهری و باطنی را داراست . (25)

 

آن گاه امام قدس سره می فرماید كه این سفرها، حتی سفر چهارم، برای اولیای الهی نیز حاصل می شود، چنان كه برای مولا امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش علیهم السلام دست داد . بی تردید بعد از معصومین علیهم السلام هر كس كه به آنان مانندتر و محرم تر است، به اندازه سعه وجودی خود می تواند از این سفرها برخوردار باشد و صاحب جلوات حق تعالی گردد و به توحید علمی و عینی نائل شود .

 

بسیاری از سالكان در دو سفر اول، در حد ظرفیت و قابلیت خود توفیق حضور پیدا می كنند، اما در بهره دهی این حضور و به تعبیر دیگر در سفر سوم و چهارم، توفیق چندانی ندارند . امام خمینی قدس سره در این دو سیر پایانی نیز گوی سبقت را از دیگران ربودند و به حق به زیباترین صورت این منازل را طی كردند . امام قدس سره سفر به سوی خلق و هدایت آنان را به بهترین شكل به پایان رسانده، با نشان دادن جمال الهی، سفره عشق عفیف و محبت الهی را به روی جامعه مشتاق به گرایش های مقدس گستراند و به عواطف انسانی جهت مثبت داد و آنان را از محبت های دروغین رهانید . این همه به بركت شوریدگی و دل بردگی و تابندگی دل نورانی امام رحمه الله بود و حقا امام مصداق كامل این سخن بود كه:

 

عارفی كز نور حق تابنده شد عالمی از نور او پاینده شد

 

درد و داغش خلق را آرد خروش جمله گیرند پرچم حق را به دوش

 

3 . 6 . عدم تقید به منازل عرفا

 

عارفان در عرفان عملی بر این باورند كه باید منزل ها را به ترتیب طی نمود تا به شهود و حضور و حقیقت توحید نائل گشت و چنین سیری یك امر ضروری است . تعداد این منازل را به اختلاف دو، سه، چهار، هفت، هزار و بعضی بیشتر می دانند . خواجه عبدالله انصاری در كتاب منازل السائرین صد منزل از این منازل را ذكر كرده است .

 

آنان بر این باور بودند كه طی این منازل باید به ترتیب صورت گیرد، زیرا بدون طی نمودن منزل قبلی، ورود به منزل بعدی امكان پذیر نیست . بی شك چنین تفسیری از منازل عرفانی، راه را بر بسیاری از سالكان می بندد و حضور در میدان عرفان را تنها برای عده ای خاص باز می گذارد . امام قدس سره با عدم تقید و پای بندی به منازلی كه عرفا ذكر كرده اند، راه ورود به عرصه عرفان عملی را برای همه اقشار و طبقات باز كردند و به شكلی زیبا و لطیف عرصه حضور را از آن فضای تنگ و محیط بسته به یك فضای باز و فراگیر تبدیل نمودند . به بیانی دیگر، عرفان امام، یك عرفان خالص و بی تكلف و جامع و همه گیر بود .

 

امام قدس سره اختلاف در تعدد این منازل را اعتباری دانسته، می فرماید:

 

بدان كه برای انسان مقامات و مدارجی است، و به اعتباری او را دارای دو مقام دانند: یكی مقام دنیا و شهادت است و دیگر مقام آخرت و غیب; كه یكی ظل رحمان و دیگری ظل رحیم است و به حسب این اعتبار در ظل و مربوب جمیع اسماء ذی ظل و رب و در حیطه دو اسم «رحمان » و «رحیم » واقع است، چنان كه جمع فرموده در آیه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم » و عرفا گویند: «ظهر الوجود بسم الله الرحمن الرحیم » و این دو مقام در انسان كامل از ظهور مشیت مطلقه از مكامن غیب احدی تا مقبض هیولی یا مقبض ارض سابع كه حجاب انسانیت است، به طریقه عرفای شامخین . . . و به اعتباری دارای سه مقام است: یكی مقام ملك و دنیا و دوم مقام برزخ و سوم مقام عقل و آخرت . . . ; و به اعتباری دارای چهار مقام تواند بود: ملك و ملكوت و جبروت و لاهوت; و به اعتباری دارای پنج مقام است: شهادت مطلقه و غیب مطلقه و شهادت مضاف و غیب مضاف و مقام كون جامع . . . ; و به اعتباری دارای هفت مقام است، معروف به هفت شهر عشق . . . ; و به اعتبار تفصیلی دارای صد منزل یا هزار منزل است . . . ; همین طور از برای نماز كه در بین عبادات سمت جامعیت و عمودیت دارد، این مقام طابق النعل بالنعل است، زیرا كه [نماز دربردارنده] جمیع مقامات معنویه انسانیه بحسب سفر معنوی اوست; از منتها النزول عالم ملكی كه بیت مظلمه نفس است تا غایة القصوای معراج حقیقی روحانی كه وصول به فناءالله است . (26)

 

از مطالب فوق، چهار نكته استفاده می شود: 1- مقامات و منازل، برای اهل سلوك ضرورت دارد . 2- دائره سیر سالك از ظل و سایه اسم رحمان تا ظل و سایه اسم رحیم است . 3- تفكیك مقامات و منازل به صد یا هزار و یا كمتر وبیشتر، اعتباری است و هركس از اهل سیر و سلوك را مقامی مختص به خود است . 4- نماز در بین عبادات، جمیع این مقامات معنوی را واجد است و نردبان عروج اهل معرفت است .

 

نكته مهم این كه امام قدس سره همچون سایر عارفان طی منزل را امری ضروری می داند، اما اختلاف آشكاری كه بین دو شیوه از طی منزل وجود دارد، این است كه عارفان منازل را به آن ترتیب خاص تعیین كرده اند و به همان شیوه، خود و دیگران را به آن ملزم می نمایند، اما امام قدس سره شرط سیر و سلوك و طی منازل و مقامات را رعایت دقیق احكام شریعت می داند و آن الزام عارفان را نمی پسندد و خود را به آن شیوه مقید نكرده است، بلكه مهم آن است كه شریعت و احكام آن را همان طور كه امین وحی به بشر ابلاغ نموده، مبنای ریاضت و سیر و سلوك خود قرار دهد تا به قلبی سلیم كه حقیقت توحید فعلی و عملی است نائل گردد .

 

3 . 7 . جامعه گرایی عرفان امام

 

بسیاری از عارفان بر این باورند كه عارف باید اهل عزلت و گوشه گیری باشد و از این طریق جامعه را هدایت كند و آنان را با معارف الهی و شهودی سیراب نماید و عده ای بر این باور بودند كه حضور عارفان در صحنه سیاست و اداره امور جامعه، با شان و منزلت آنان سازگاری ندارد، لذا همواره تا آخر عمر خود عزلت را بر چنین حضوری ترجیح می دادند و آن را لازم می دانستند .

 

امام قدس سره، حضور در جامعه و صرف وقت برای تدبیر امور دنیوی مردم را نه این كه دون شان نمی دانستند; بلكه چنین حضوری را برای اصلاح جامعه لازم می دانستند . ایشان بر آن بود كه عارف، در ادای تكلیف، كارآمدترین فرد در اصلاح امور جامعه بشری است و قبول ریاست نه تنها با عرفان منافات ندارد; بلكه بی توجهی به آن و دیگر زخارف دنیا در صورتی عملی خواهد بود كه در این عرصه ها حاضر شود، اما بی اعتنا به آن باشد، زیرا حقیقت زهد، گریزان بودن از دنیا نیست; بلكه عدم دلبستگی به آن است . امام رحمه الله در عین احترام عمیق به عرفای اسلامی، از اندیشه جدایی عرفان از دنیاوعزلت گزینی آنان شكوه داشت و می فرمود:

 

اسلام غریب است، از اول غریب بوده و الان هم غریب است . برای این كه غریب آن است كه نمی شناسند او را . در یك جامعه ای هست او، اما نمی شناسند . همیشه یك ورق را گرفته اند و آن ورق دیگر را حذف كرده اند، یا مخالفت با آن كرده اند . یك مدت زیادی گرفتار عرفا بودیم . اسلام گرفتار عرفا بود، آن ها خدمتشان خوب بود، اما گرفتاری برای این بود كه همه چیز را برمی گردانند به آن طرف، هر چه دستشان هر آیه ای دستشان می آمد می رفت آن طرف . مثل تفسیر ملاعبدالرزاق، خوب او مرد بسیار دانشمندی و بافضیلتی است، اما همه قرآن را برمی گردانند به این طرف .

 

3 . 8 . پیوند سیاست و عرفان

 

یكی از شاخصه های عرفانی امام، پیوند بین سیاست و عرفان بوده است . در تاریخ اسلام، به جز دوره پربركت حكومت نبی اكرم صلی الله علیه و آله در مدینه و امیرالمؤمنین و امام حسن علیهما السلام هیچ گاه حكومت به تمام معنای كلمه در دست صالحان قرار نگرفت . محجوریت رهبران الهی و نخبگان و شایستگان از حكومت، اندك اندك این تصور غلط را به وجود آورد كه حكومت و سیاست متعلق به بی دین هاست و دین داران از آن گریزانند . تبلیغات حكومت های جائر بر اندیشه جدایی دین از سیاست بیش از پیش دامن زد و شرایطی به وجود آورد كه به تعبیر حضرت امام، آخوند سیاسی مساوی با آخوند بی دین شده بود و می رفت كه به عنوان یك باور حتی در بین دین داران و روحانیان درآید . امام خمینی قدس سره در چنین وضعیتی نهضت اسلامی را آغاز كرد و در تداوم آن حكومتی بر پایه اسلام بنیان گذاشت و ده سال در مسند حكومت و سیاست، به هدایت و ارشاد جامعه پرداخت . امام قدس سره برخلاف عرفای دیگر كه ورود در دنیای سیاست و حضور در متن جامعه را، برای هدایت و تدبیر عموم، با منزلت و شان عرفانی عارفان سازگار نمی یافتند، این حضور را لازم می دانستند، زیرا معتقد بودند در دنیای سیاست، باید آن شوق و انگیزه و عشق و محبت در تمام مراحل اصلاح جامعه حضور یابد و چون توده مردم از ظرفیت های گوناگونی برخوردار هستند، باید آن را تنزل داده تا هر كس به اندازه سعه وجودی و قابلیت خود از آن حقایق برخوردار شود . ایشان با این شیوه توانستند در همه اقشار مردم عارف و اهل دل تربیت كنند .

3 . 9 . پیوند حماسه و عرفان

 

روح حماسی به معنای واقعی از دیگر ویژگی های عارفان الهی است . عرفا به واسطه جهت بخشی به قوه غضبی خود، مظهر غضب و خشم الهی در برابر كفر و الحاد و نفاق و پستی و زبونی می شوند و با ارتباط با آن قدرت لایزال و مبدا ازلی و ابدی، هراس و ترسی به خود راه نمی دهند، زیرا برای غیر حق تعالی، قدرتی را معتقد نیستند و با این باور به مقام شهود و حضور نائل شده اند و ست خدا را در همه جا ناظر و حاضر می دیدند . این نكته رمز فهم زیباترین صحنه حماسی عارفان یعنی حماسه عاشوراست كه عمیق ترین پیوند حماسه و عرفان را به منصه ظهور رساند و این پیوند جاودانه، آن حقیقت را برای همیشه زنده نگه داشته و در هر زمان برای احقاق حق و ابطال باطل الگو گردید . امام قدس سره به شكل عملی همگان را به این باور رساند كه تكرار صحنه های حماسی نظیر عاشورا امری ممكن است و اولین قدم آن است كه رویارویی با ظلم و ظالمان، با اتكا به قدرت لایزال الهی، امری ممكن و قریب الوقوع خواهد بود .

3 . 10 . برخورد امام با عارف نمایان

 

امام رحمه الله با عرفان فروشانی كه از گرایش های عرفانی مردم، سوءاستفاده كرده، برای خود بساط و دستگاهی درست می كنند، به شدت مخالفت می فرمود . امام، عارفان قلابی و صوفی نمایانی را كه با دور افتادن از تعالیم اهل بیت، مردم را به جای آن كه به سوی خدا بخوانند، به سوی خود دعوت می كنند، از دایره عارفان حقیقی خارج می دانست . از این رو می فرماید:

 

از صوفی ها، صفا ندیدم هرگز زین طایفه من، وفا ندیدم هرگز (27)

 

سر مخالفت امام با عارف نمایان این بود كه آنان مردم را به ركود، جمود و گوشه نشینی ترغیب می كنند، در حالی كه نتیجه این تعالیم، چیزی جز ظلم پذیری و قبول سلطه طاغوت و در نتیجه بیرون رفتن از ولایت خدا نیست . اساسا عرفان با ادعا و تظاهر مناسبتی ندارد و برای سلوك معنوی نیازی به كلاه و كشكول و تبرزین نیست . عرفان در متن زندگی جاری است و ارتباطی با این امور ندارد، زیرا حقیقت عرفان عبارت است از خود را ندیدن و در همه حال خدا را دیدن . امام در یكی از سروده هایش می فرماید:

 

بر فراز دار فریاد اناالحق می زنی مدعی حق طلب! انیت و انا چه شد؟

 

صوفی صافی اگر هستی بكن این خرقه را دم زدن از خویشتن با بوق و با كرنا چه شد؟ (28)

 

امام در مبارزه با عرفان منفی به ترویج عرفان حماسی همت می گماشت، چنان كه در بعضی از پیام هایشان بسیجیان و رزمندگان اسلام را مورد تمجید قرار می داد: «شما بسیجیان یك شبه راه صد ساله را پیمودید . بسیج شجره طیبه و درخت پرثمری است كه شكوفه های آن بوی بهار وصل و حلاوت یقین می دهد .» و درباره شهدای راه دین و فضیلت می فرماید: «شهید نظر می كند به وجه الله . شهدا در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقونند . خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند . شهادت هنر مردان خداست .» امام در عین حال كسانی كه بر اهل حق خرده می گرفتند، نیز مورد خطاب قرار می دهد و این شیوه برخورد با عارفان بالله را به هیچ وجه نمی پسندد، زیرا عارفان واقعی راه بیداری دل را به بشریت می نمایانند و بستر حضور در عالم معنا و دریافت فیض را هموار می سازند . از این رو، امام رحمه الله انكار نمودن بزرگان معرفت را مورد مذمت و نكوهش قرار می داد و به خرده گیران می فرمود:

 

گر اهل نه ای، ز اهل حق خرده مگیر ای مرده، چو خود، زنده دلان مرده مگیر

 

برخیز از این خواب گران، ای مهجور بیداردلان، خواب گران پرده مگیر (29)

 

3 . 11 . نگاه ابزاری به علم عرفان

 

برخی از صاحبان علوم، اولا فقط به علم خود می نگرند و برای علوم دیگر، یا ارزشی نمی نهند و یا بهای كمتری قائلند و ثانیا نگاه ابزاری به آن علم ندارند و به نوعی آن را هدف و همه چیز خود می دانند . امام خمینی قدس سره معتقد بود هر علمی اگر به عنوان هدف تلقی شود، انسان را از مسیر منحرف می كند و چه بسا او را به جهنم روانه كند . امام در این باره می فرماید:

 

گاهی علم توحید انسان را به جهنم می فرستد . گاهی علم عرفان انسان را به جهنم می رساند . گاهی علم فقه انسان را به جهنم می فرستد . گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم می فرستد . با علم درست نمی شود، تزكیه می خواهد . (30)

 

ابن سینا نكته ای عمیق را در علم آموزی عرفان یادآوری می نماید و می گوید: اگر كسی عرفان را برای عرفان بیاموزد، مشرك است، زیرا دو چیز مورد نظر اوست: یكی خدا و دیگری خود عرفان . (31) و این با غرضی كه عارف دنبال می كند، سازگاری ندارد . البته ابزاری بودن هر علمی دارای شدت و ضعف است و باید از این جهت حرمت همه حفظ شود . از باب نمونه، علم فقه، بخشی از خواسته های انسان را تامین می كند و او را از وادی تحیر در مقام عمل نجات می دهد، لذا به اندازه رتبه و منزلت آن علم باید به آن بها داد و نباید علم را منحصر در فقه دانست و یا علم اخلاق و عرفان و فلسفه و علوم دیگر كه هركدام به آن اندازه ای كه در ترقی و تعالی انسان نقش دارد، باید مورد توجه قرار گیرد .

 

حضرت امام قدس سره توجه به ابزاری بودن این علوم را همواره گوشزد می نمود، زیرا اگر چنین نگاهی نسبت به این علوم نباشد و بلكه به عنوان هدف و مطلوب بالذات قرار گیرد، همه رهزن و حجاب خواهد بود . حضرت امام قدس سره در مورد پرهیز از حجاب علم، خصوصا فلسفه، خطاب به بعضی از نزدیكانش، راه نمایی ها و هشدارهایی در قالب شعر دارد كه مروری بر آن خالی از لطف نیست:

 

فاطی كه به علم فلسفه می نازد بر علم دگر، به آشكارا تازد

 

ترسم كه در این حجاب اكبر، آخر غافل شود و هستی خود را بازد (32)

 

هر كجا كه خدا حضور داشته باشد، نورانیت دارد و هر كجا كه غفلت از او جایگزین حضور گردد، ظلمت است، گرچه كلاس درس توحید باشد:

 

فاطی كه فنون فلسفه می خواند از فلسفه فاء و لام و سین می داند

 

امید من آن است كه با نور خدا خود را ز حجاب فلسفه برهاند (33)

 

و در جای دیگر می فرماید:

 

فصلی بگشا كه وصف رویت باشد آغازگر طره مویت باشد

 

طومار علوم فلسفه در هم پیچ یارا نظری كه ره به سویت باشد (34)

 

4 . نتیجه

 

جاذبه عرفانی یكی از اصیل ترین كشش های درونی و گرایش های فطری و مقدس انسان است كه به هیچ رو قابل انكار یا درخور سهل انگاری نیست . این گرایش در دنیای پست مدرن امروز بطور مضاعف تشدید شده است . باید گفت: عرفای گذشته در پاسخ به این ندای درونی، راههایی را ارائه كردند كه در عین ارزشمند بودن، نقایص و ضعف های غیر قابل اغماضی داشت . عارف نمایان و عرفان فروشان نیز با سوءاستفاده از تقدس عرفان ناب، خلق خدا را به اشتباه انداختند . امروزه گرایش های عرفانی نه تنها در ایران اسلامی; بلكه در سرتاسر دنیا به صورت گسترده تر به چشم می خورد . چه بسیار بودند و هستند تشنگان معنویت كه در این وادی تیه از پا درآمدند و یا حیران بسر می برند .

 

امام خمینی كه احیاگر اسلام ناب - با تمام تعلیمات و آموزش های متعالی اش - بود، با استفاده از معارف مكتب اهل بیت عرفان را نیز در عرصه نظر و عمل از اوهام زدود . او عرفان اصیل اسلامی را زنده كرد و با ارائه عرفان بی پیرایه و خالص، قلب های بسیاری را متوجه این حقیقت نمود . امام به بركت این عرفان زنده و پویا، مردان و زنانی را تربیت كرد كه حاضر بودند در راه خدا از همه چیز خود مایه بگذارند .

 

جامعه انسانی محتاج عرفانی است كه آن پیر سفركرده به ما آموخت . شناساندن این عرفان خصوصا به نسل جوان و معنویت جو و عرضه آن به جهان تشنه معنویت، گامی است در جهت تحقق تمدن بزرگ اسلامی و آشناكردن جهانیان با خدای دلپذیر . والله رئوف بالعباد .

 

منابع مقاله:

مجله پژوهشهای علوم انسانی، شماره 4

 

پی نوشت ها:

 

1) ابونصر سراج طوسی، اللمع، انتشارات جهان، تهران، بی تا (از روی نسخه چاپ شدن در لیدن به تصحیح نیكلسون، 1914م)، ص 21 .

 

2) امام خمینی: كلمات قصار; پندها و حكمت ها، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، 1372ش، ص 17 .

 

3) همان .

 

4) همان .

 

5) همان .

 

6) همان، ص 22 .

 

7) امام خمینی: تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، مؤسسه پاسدار اسلام، قم، 1406ق، چاپ اول، ص 55 .

 

8) در جای دیگر «كمال استجلا» را چنین معنا كرده اند: فظهور الحق فی المراة الاتم كمال الجلاء و شهود نفسه فی تلك المراة كمال الاستجلاء; شهود حق نفس خود را به اسم جامعش در مرآت اتم كه همان انسان كامل باشد را كمال استجلا گویند . رك: همان، ص 252 .

 

9) نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1370، چاپ دوم، خطبه اول، ص 2 .

 

10) امام خمینی: پیشین، ص 273 و همو: آداب الصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، 1378ش، ص 284 و همو: چهل حدیث، مركز فرهنگی رجاء، تهران، 1368، ص 525 .

 

11) ر . ك: امام خمینی: تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، پیشین، ص 21 و همو: آداب الصلوة، پیشین، ص 384 و همو: چهل حدیث، پیشین، ص 525 .

 

12) امام خمینی: آداب الصلوة، پیشین، ص 141 .

 

13) ر . ك: سیمای معصومین علیهم السلام در اندیشه امام خمینی قدس سره، تبیان، دفتر دوازدهم، مؤسسه تنظیم و نشر و آثار امام، تهران، 1378ش .

 

14) به وسیله ما اهل بیت، خدا شناخته می گردد و پرستیده می شود و اگر ما نبودیم، خدا نه شناخته می شد و نه عبادت می گردید . ر . ك: محمدباقر مجلسی: بحارالانوار، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 26، ص 106، 107 و 247 و ج 23، ص 102 .

 

15) شیخ عباس قمی: مفاتیح الجنان، انتشارا نبوغ، قم، 1374ش، ص 242 .

 

16) همان، ص 986 .

 

17) امام خمینی: كلمات قصار; پندها و حكمت ها، پیشین، ص 52 .

 

18) همان .

 

19) همان .

 

20) شیخ عباس قمی: پیشین، ص 282 .

 

21) امام خمینی: كلمات قصار; پندها و حكمت ها، پیشین، ص 52 .

 

22) امام خمینی: چهل حدیث، پیشین، ص 8 .

 

23) امام خمینی: سرالصلوة، انتشارات پیام آزادی، تهران، 1360ش، ص 7 .

 

24) ر . ك: امام خمینی: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، 1372ش، ص 210 .

 

25) همان، ص 210 .

 

26) امام خمینی: سر الصلوة، پیشین، ص 19- 21 .

 

27) امام خمینی: دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، 1372ش، ص 217 .

 

28) همان، ص 94 .

 

29) همان، ص 216 .

 

30) امام خمینی: كلمات قصار; پندها و حكمت ها، پیشین، ص 67 .

 

31) ابن سینا: الاشارات و التبیهات، الجزء الثالث، النمط التاسع، الفصل العشرون .

 

32) امام خمینی: دیوان امام، پیشین، ص 205 .

 

33) همان، ص 209 .

 

34) همان، ص 205 .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است