در
بازدید : 397955      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Expand سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

چكیده: براساس متون دینی خدای متعال اسمی را برای خویش برگزیده كه كسی از آن آگاه نیست. عموم عرفا مرتبه احدیت را اسم مستاثر الهی می دانند و معتقدند این اسم در غیب ذات حق باقی مانده و در عالم ظهور پیدا نكرده است. امام خمینی(س) در تالیفات مختلف عرفانی خود تاكید دارند كه این اسم به مانند سایر اسماء الهی در عالم ظهور دارد، ولی مظاهر این اسم كه همان جهت ارتباط مستقیم اشیاء به حق است همانند خود این اسم برگزیده حقند.

مقدمه

 

یكی از آرای عرفانی امام خمینی(س) كه از برجستگی و درخشش خاصی برخوردار است و در جای جای آثار و تالیفات عرفانی ایشان به مناسبتهای مختلف تبیین و تفسیر شده نظریه ظهور اسماء مستاثره الهی در عالم است. عرفای بزرگ كمتر در این مورد سخن گفته اند و چنان كه از بعضی بیانات حضرت امام برمی آید، اصل این جهش فكری و عرفانی در ایشان به وسیله استاد عرفان امام، مرحوم شاه آبادی، ایجاد شده است و سپس با تامل و شرح و بسط و تبیین ابعاد مختلف آن به صورت یك نظریه متین و قابل دقت درآمده است. در این نوشتار ابتدا به جایگاه اسم مستاثر در بین اسماء الهی اشاره می شود و بعد از طرح نظریات عرفای عالیقدر در ظهور اسماء مستاثره، به طرح نظریه امام خمینی(س) در این خصوص می پردازیم.

 

جایگاه اسم مستاثر در میان اسماء الهی اسماء الهی تعینات و تجلیات ذات و وسایط فیض حقند و فیض الهی از طریق آنها به عوالم ملك و ملكوت می رسد و در واقع عوالم وجود مظاهر اسماء و صفات حق هستند. اولیای حق در سیر به سوی خدای متعال بعد از فنای از خود و خودی و سیر در عوالم نور، اسماء و صفات حق را مشاهده و در اسماء حق سیر می كنند. از اخبار و ادعیه صادر از اهل بیت عصمت(ع) استفاده می شود كه خدای متعال اسمائی دارد كه آنها را برای خویش برگزیده است و احدی از آنها آگاه نیست. این اسماء به «اسماء مستاثره » معروف شده اند. «استیثار» در لغت به معنی برگزیدن و به خود اختصاص دادن است و مستاثره، كه از مصدر استیثار گرفته شده، به معنی برگزیده می باشد.

 

راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «الاستیثار التفرد بالشی ء من دون غیره » (2) و در بحارالانوار آمده است: «استاثر بالشی ء ای استبد به و خص به نفسه.» (3) از روایات ذیل استفاده می شود كه اسماء مستاثره از مراتب غیبی اسم اعظم هستند كه كسی از آنها آگاه نیست. امام باقر(ع) در این مورد می فرمایند: و نحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا و حرف واحد عند الله تعالی استاثر به فی علم الغیب عنده. (4) بر اساس همین روایات، امام خمینی(س) در مقام بیان مراتب اسم اعظم، اسم مستاثر را از مراتب غیبی اسم اعظم برشمرده اند: اما الاءسم الاءعظم بحسب الحقیقة الغیبیة التی لایعلمها الا هو و لا استثناء فیه، فبالاعتبار الذی سبق ذكره، و هو الحرف الثالث و السبعون المستاثر فی علم غیبه. (5) از روایت باب «حدوث اسماء» اصول كافی استفاده می شود، اسم مستاثر كه از آن به اسم «مكنون » و «مخزون » نام برده شده است، جهت بطون و غیب اولین اسم الهی و در حجاب اسماء سه گانه دیگر است. به همین دلیل به اعتباری تعین و اسم است و به اعتبار دیگر عدم تعین و غیب و واسطه در ظهور اسماء دیگر می باشد. عن ابی عبدالله(ع) قال: ان الله تبارك و تعالی خلق اسما... فجعله كلمة تامة علی اربعة اجزاء معا لیس منها واحد قبل الآخر، فاظهر منها ثلاثة اسماء لفاقة الخلق الیها و حجب منها واحدا وهو الاسم المكنون المخزون... و هذه الاسماء الثلاثة اركان و حجب الاسم الواحد المكنون المخزون بهذه الاسماء الثلاثة. (6) در صحف عرفانی نیز آمده كه غیب ذات حق تعالی، از شدت بطون و غیب، بدون واسطه برای هیچ یك از اسماء و صفات ظاهر نمی شود و برای ظهور اسماء و بروز آنها احتیاج به واسطه ای است كه جانشین ذات در ظهور كمالات ذات در مرائی اسماء و صفات گردد. این واسطه و «خلیفه » در ظهور كمالات ذات در مظاهر اسماء، وجهی به جانب غیب دارد كه به این جهت غیب و غیر متعین است و وجهی به جانب اسماء دارد كه به این جهت متعین و ظاهر در اسماء است. ان الاسماء و الصفات الالهیة ایضا غیر مرتبطة بهذا المقام الغیبی بحسب كثراتها العلمیة غیر قادرة علی اخذ الفیض من حضرته بلاتوسط شی ء... فلابد لظهور الاسماء و بروزها و كشف اسرار كنوزها من خلیفة الهیة غیبیة یستخلف عنها فی الظهور فی الاسماء و ینعكس نورها فی تلك المرایا... هذه الخلیفة الالهیة و الحقیقة القدسیه التی هی اصل الظهور لابد ان یكون لهاوجه غیبی الی الهویة الغیبیة ولایظهر بذلك الوجه ابدا، و وجه الی عالم الاسماء والصفات بهذا الوجه یتجلی فیها. (7) این واسطه در ظهور اسماء را كه امام خمینی(س) «خلیفه الهی » و «اصل خلافت » نام می نهد در صحف عرفانی «وحدت حقیقی » نامیده اند. تعینی كه برای ذات حق تعالی به اعتبار اتصاف به این وحدت حقیقی لازم می آید «تعین اول » یا «حقیقت محمدی » نامگذاری شده است. (8) اولین تعین الهی كه واسطه در ظهور اسماء از مقام غیب می باشد «وحدت مطلقه » و وحدت حقیقی است، كه جهت بطون آن را «احدیت » و جهت ظهور آن را مقام «واحدیت » و ظهور اسماء می نامند. مقام احدیت ذاتی كه جهت بطون اولین تعین الهی است، همان اسم مستاثر الهی است. (9)

 

ظهور و تجلی اسماء مستاثره در عالم

 

در این بخش به بحث از معنای اسم مستاثر می پردازیم و اینكه آیا برگزیده بودن این اسم به این معناست كه در عالم ظاهر نشده و مظهری در عالم ندارد یا به این معناست كه مظهرش هم مثل خود این اسم برگزیده بوده و برای احدی معلوم نمی شود.

 

عرفا به طور عموم اسماء مستاثره را اسمائی می دانند كه به ذاتشان طالب بطون و غیب هستند و اثری از آنها در عالم خلق ظاهر نمی شود و مظهری در عالم ندارند. صدرالدین قونوی در كتاب مفتاح غیب الجمع و الوجود، اسماء ذاتی حق را به دو قسم می داند: یك قسم از این اسماء، حكم و اثرشان در عالم ظاهر می شود و در عالم مظهر دارند كه یا از طریق همین مظاهر و آثار از شت حجاب برای نیكوكاران شناخته می شوند و یا از طریق كشف و شهود برای كمل از عرفا و اولیاء معلوم می گردند. قسم دیگر از اسماء ذاتی، اسمائی هستند كه اثری از آنها در عالم ظاهر نمی شود و به همین جهت برای احدی معلوم نمی گردند. این قسم دوم همان اسماء مستاثره الهی هستند. ثم اسماء الذات قسمان، احدهما ما تعین حكمه و اثره فی العالم فیعرف من خلف حجاب الاثر كما قلنا و ذلك للعارفین الابرار او كشفا و شهودا و هو وصف الكمل و ثانیهما ما لم یتعین له اثر و هو المشار الیه یقوله: او استاثرت به فی علم الغیب. (10) این اسماء با اینكه در عالم خلق ظاهر نمی شوند، صورت آنها در مرتبه اعیان ثابته (مرتبه علم الهی از دیدگاه عارف) موجود است. به همین اعتبار به صور این اسماء در مرتبه اعیان ثابته «ممتنعات » اطلاق شده است. معنای ممتنع در اصطلاح عارف عامتر از معنای آن در اصطلاح حكیم است. در اصطلاح عرفا، ممتنعات به صوری می گویند كه در عین وجود در مرتبه اعیان در خارج تحقق پیدا نمی كنند، یا به جهت شدت وجود (مثل صور اسماء مستاثره) و یا به جهت باطل بودن و عدم امكان تحقق در خارج (مثل اجماع نقیضین). در اصطلاح حكیم ممتنع فقط قسم دوم را شامل می شود. و هی الممتنعات قسمان، قسم یختص بفرض العقل ایاه كشریك الباری و قسم لایختص بالفرض، بل هی امور ثابتة فی نفس الامر، موجودة فی العلم، لازمة لذات الحق، لانها صور للاسماء الغیبیة المختصة بالباطن من حیث هو ضد الظاهر، او للباطن وجه یجتمع مع الظاهر و وجه لا یجتمع معه... و تلك الاسماء هی التی قال(رض) فی فتوحاته و اما الاسماء الخارجه عن الخلق و النسب فلایعلمها الا هو، لانه لا تعلق لها بالاكوان و الی هذه الاسماء اشار النبی(ص) او استاثرت به فی علم غیبك. (11) بر طبق این نظر چون این اسماء طالب غیب و بطون هستند در خارج ظاهر نمی شوند و به همین لحاظ كه در خارج موجود نیستند و مظهری ندارند، برای احدی معلوم نشده و برگزیده حق هستند.

 

اطلاق اسم مستاثر بر مقام ذات

 

امام خمینی(س) در شرح دعای سحر و در شرح عبارت «اللهم انی اسئلك من اسمائك باكبرها» بعد از بیان این مطلب كه اسماء و صفات الهی حجب نوری برای ذات حقند و اینكه ذات احدی تنها از طریق اسماء و صفات ظهور می یابد و در مقام غیب ذات، اسم و رسم و حدی نیست، می فرمایند: یكی از احتمالات در معنای اسم مستاثر این است كه منظور از این اسم همان مقام غیب باشد و اطلاق اسم بر مقام غیب ذات به این جهت است كه خود ذات علامت و نشانه برای ذات می باشد. هذا فان اشرت باطلاق الاسم فی بعض الاحیان علی هذه المرتبه التی هی فی عماء و غیب كما هو احد الاحتمالات فی الاسم المستاثر فی علم غیبه، كما ورد فی الاخبار و اشار الیه فی الاثار الذی یختص بعلمه الله، و هو الحرف الثالث و السبعون من حروف الاسم الاعظم المختص علمه به - تعالی - فهو من باب ان الذات علامة للذات، فانه علم بذاته لذاته. (12) امام خمینی(س) در تعلیقات بر كتاب مصباح الانس بعد از كلام قونوی در تقسیم اسماء ذاتی و اینكه اسماء مستاثره در خارج حكم و اثر ندارند، این قول را كه اسم مستاثر، همان مقام غیب ذات است به استادشان در معارف الهی، مرحوم شاه آبادی، نسبت می دهند و می فرمایند ظاهر كلام قونوی این است كه اسماء مستاثره در عالم مظهری ندارد، استاد عارف كامل ما می فرمودند كه اسم مستاثر، همان ذات احدی و مطلق حق است، زیرا ذات الهی با تعین منشا ظهور اسماء است، اما ذات مطلق بدون تعین منشا ظهور اسماء نیست و اطلاق اسم هم بر مقام ذات از باب تسامح در تعبیر است، نه اطلاق حقیقی. قال شیخنا العارف الكامل - دام ظله - ان الاسم المستاثر هو الذات الاحدیة المطلقه، فان الذات بما هی متعینه منشا للظهور دون الذات المطلقه، ای بلا تعین، و اطلاق الاسم علیه من المسامحة و الظاهر من كلام الشیخ و تقسیمه، الاسماء الذاتیه الی ما تعین حكمه و ما لم یتعین، انه من الاسماء الذاتیة التی لامظهر لها فی العین. (13) اطلاق اسم بر آن از باب تسامح در تعبیر بوده و به همین دلیل اثری از آن در عالم ظاهر نمی شود، زیرا ذات غیبی حق با تعین منشا ظهور اسماء و اعیان است و بدون تعین مقام غیب با هیچ موجودی مرتبط نیست، چنان كه قبلا اشاره شد.

 

كلام استاد حسن زاده آملی، در تبیین اسماء مستاثره

 

معظم له، در درس مصباح الانس، در مقام تبیین اسماء مستاثره فرمودند: «هر یك از اسماء الهی به طور غیر متناهی برگزیده حقند و در عالم ظاهر نمی گردند.»

 

اسماء الهی در كمال اطلاقشان، عین ذات حقند، چنانچه اساطین عرفانی به آن تصریح كرده اند. ابن فناری در مصباح الانس می فرماید: لان الحقائق الكلیة للاسماء فی كمال اطلاقها عین الذات و هو المراد بقول الشیخ(ره) فی مواضع لاتحصی انها من حیث انتسابها الیه عین الذات. (14) با توجه به این مطلب، بیان حضرت استاد - دام ظله - كه اسماء الهی به طور غیر متناهی برگزیده حقند در عین متانت، به یكی از دو قول گذشته بازمی گردد و منظور از اسماء مستاثره بر طبق این بیان یا مقام احدیت ذاتی است كه واسطه در ظهور اسماء در مرتبه واحدیت است، چنانچه قبلا اشاره شد، و نظر مشهور عرفا هم بر آن است و یا مقصود مقام غیب ذات است كه در قول دوم بیان كردیم و در هر دو صورت این اسماء مظهری در عالم ندارند و برای احدی معلوم نیستند.

 

اسماء مستاثره مظاهر مستاثر دارند

 

امام خمینی(س) نظر سومی درباره اسم مستاثر دارند كه به مناسبتهای مختلف در كتابهای عرفانی خود به آن اشاره كرده و از جهات مختلف به تبیین و تفسیر آن پرداخته اند. قبل از طرح نظر ایشان و برای فهم بهتر آن لازم است ابتدا مقدمه ای طرح شود.

 

در كتب عرفانی بیان شده كه ذات حق تعالی از همه عوالم بی نیاز است و هیچ گونه اشاره عقلی و وهمی بدان راه نمی یابد و از این جهت نمی توان آن را مورد بحث قرار داد. به همین لحاظ، موضوع عرفان نه ذات حق تعالی كه خدای متعال است از جهت ارتباطش با خلق. فموضوعه الخصیص به وجود الحق سبحانه من حیث الارتباطین لا من حیث هو لانه من تلك الحیثیة غنی عن العالمین لاتناله اشارة عقلیه او وهمیه فلا عبارة عنه فكیف یبحث عنه او عن احواله و كذا عن حقیقة من حقایقه. (15) یكی از حقایقی كه عرفا در مقام تبیین چگونگی ارتباط حق تعالی با اشیا، كه موضوع عرفان است، بیان كرده اند این است كه اشیاء از دو طریق با خدای تعالی مرتبطند:

 

یكی از طریق سلسله علل و معلولاتی كه در نظام وجود، در تحقق آنها دخالت دارند و از همین طریق با ارتباط به مبادی عالیه می توان به باطن اشیاء راه یافت و از آن آگاه شد. طریق دوم ارتباط اشیاء با خدای متعال، مستقیم و بدون واسطه و از طریق ارتباط خاص وجودی است كه حق تعالی با اشیاء دارد، و به همین لحاظ كه این طریق، مستقیم و بلاواسطه است كسی نمی تواند از آن آگاه گردد.

 

ابن فناری در مصباح الانس از رساله الهادیة صدرالدین قونوی نقل می كند كه در مقام بیان جهت ارتباط اشیاء با حق تعالی ارتباط مستقیم اشیاء به حق را، جهت وجوبی اشیاء می نامد و در بیان سر این ارتباط می فرماید: سر این ارتباط، سریان وحدت ذاتی حق در همه موجودات است كه احكام كثرت و وسایط را مستهلك می كند و به همین جهت، هر چه غیر حق تعالی در عالم به علیت وصف گردد، در واقع معد بوده و مؤثر حقیقی خدای واحد قهار است. قال الشیخ(ره) فی الرسالة الهادیة، اقول المشهور المحقق انه ما من موجود من الموجودات الا ارتباطه بالحق من جهتین، جهة السلسلة الترتیب التی اولها العقل الاول، وجهة طرف وجوبه الذی یلی الحق و انه من ذلك الوجه یصدق علیه، انه واجب و ان كان وجوبه بغیره و مراد المحققین من هذا الوجوب مخالف من وجه لمراد غیرهم و السر فیه عموم وحدة الحق الذاتیه المنبسطة علی كل متصرف بالوجود و القاضیة باستهلاك احكام الكثره و الوسائط و الموضحة احدیة التصرف و المتصرف، بمعنی ان كل ماسوی الحق تعالی مما یوصف بالعلیة فانه معد غیر مؤثر، فلا اثر لشی ء فی شی الا یعد الواحد القهار و اقول الغرض من هذه النكتة الاخیرة، ان كل مایطلق علیه المؤثر فی هذه الاصول فالمراد به المعد و المؤثر الحقیقی هو سر الالهی و ان كل موجود فوحدة الحق فیه ساریه. (16) جامی در اشعة اللمعات این دو طریق ارتباط با حق تعالی را «وجه خاص » و «سلسله ترتیب » می نامد و بر اساس این دو طریق ارتباط به تعریف «جذبه » و «سلوك » در سیر الی الله می پردازد و فرق سالك مجذوب و مجذوب سالك را بیان می كند. یكی جهت معیت وی با حق سبحانه و احاطه و سریان وی سبحانه در وی بالذات، بی توسط امری دیگر و این جهت را طریق «وجه خاص » گویند و فیضی كه از این طریق می رسد بی واسطه است و توجه بنده را در این جهت «جذبه » گویند و جهت دیگر «سلسله ترتیب » است كه فیضی كه به وی می رسد به وساطت اموری بود كه در معیت وی بالوجود الحق سبحانه مدخلی داشته باشند و فیضی كه به وی می رسد بر مراتب آنها مرور كند و منصبغ به احكام آنها متنازلا به وی برسد و چون بنده بر همین طریق متصاعدا به حق سبحانه بازگردد و با آنكه احكام یك یك مراتب را باز می گذارد به مرتبه فوق آن ترقی می كند تا با آن اسمی كه مبدا تعین وی است برسد و در آن مستهلك و مضمحل گردد و آن سبت به وی تجلی ذاتی وی باشد این طریقه را «سلسله ترتیب » گویند و روش بنده را به این طریق مرتبه بعد مرتبه «سلوك » گویند و واصل به این طریق را اگر چه كمتر باشد از واصل به طریق اول، احاطه ای هست به احوال مراتب كه واصل به طریق اول را نیست و واصل به طریق اول را چون بازگردانند و بر طریق سلسله ترتیب باز به مطلوب رسانند وی را «مجذوب سالك » خوانند و سالك بر طریق دوم را چون سلوك وی منتهی به وجه خاص و استهلاك در آن گردد، «سالك مجذوب » گویند و هر یك از این دو صاحب دولت اقتداء را شاید و تربیت مریدان از وی آید. (17) پس از ذكر این مقدمه به توضیح نظر امام خمینی(س) درباره اسماء مستاثره می پردازیم. به نظر ایشان جهت ارتباط مستقیم اشیاء به حق تعالی كه از آن به «سر وجودی » یاد می كنند، مظهر اسماء مستاثره حق می باشد; یعنی همان طور كه سایر اسماء الهی در عالم اثر دارند و دارای مظهر هستند، اسماء مستاثره هم در عالم اثر دارند و دارای مظهر می باشند. اما مظهر این اسماء مثل خود این اسماء برگزیده حق بوده و كسی از آن آگاه نیست. به عبارت دیگر، هیچ اسمی از اسماء الهی بدون مظهر نیست و اسماء مستاثره هم دارای مظهر هستند. مظهر این اسماء جهت ارتباط غیبی اشیاء با حق تعالی است، زیرا مقام احدیت ذاتی حق ارتباط خاصی با هر شی ء دارد كه كسی از آن آگاه نیست. بنابراین معنی مستاثر بودن این اسماء این نیست كه در عالم مظهر نداشته باشند، بلكه به این معناست كه مظهر این اسماء مثل خود این اسماء مستاثره بوده و كسی از آن آگاه نیست. عندی ان الاسم المستاثر ایضا له اثر فی العین الا ان اثره ایضا مستاثر، فان للاحدیة الذاتیه وجهة خاصة مع كل شی ء هو سره الوجودی لایعرفها احد الا الله كما قال تعالی: «ما من دابة الا هو اخذ بناصیتها» «و لكل وجهة هو مولیها» فالوجهة الغیبیة لها اثر مستاثر غیبی تدبر تعرف. (18) امام راحل وجه خاص غیبی احدی را كه همان سر وجودی و رابطه بین اسم مستاثر و اشیاء است، از ضمیر «هو» در دو آیه مذكور استنباط فرموده اند.

 

امام خمینی(س) در تعلیقات بر فصوص الحكم به دنبال كلام شارح قیصری «و ان كان یصل الفیض الی كل ما له وجود من الوجه الخاص الذی له مع الحق بلاواسطه » كه ارتباط خاص اشیاء با حق «تعالی » و رسیدن فیض الهی از این طریق به اشیاء را بیان می دارد، می فرمایند: قوله من الوجه الخاص هو الوجهة الغیبیه الاحدیة التی للاشیاء و قد یعبر عنها بالسر الوجودی و هذا ارتباط خاص بین الحضرة الاحدیة و بین الاشیاء بسرها الوجودی «ما من دابة الا هو اخذ بناصیتها» ولا یعلم احد كیفیة هذا الارتباط الغیبی الاحدی بل هو الرابطة بین الاسماء المستاثره مع مظاهر المستاثره، فان الاسماء المستاثره عندنا لها المظاهر المستاثره و لایكون اسم بلامظهر اصلا بل مظهره مستاثر فی علم غیبه فالعالم له حظ من الواحدیة و له حظ من الاحدیة و حظ الواحدیة معروف للكمل و الحظ الاحدی سر مستاثر عندالله «و لكل وجهة هو مولیها». (19) حضرت امام از این بیان نتیجه می گیرد چنان كه عالم از مرتبه واحدیت بهره مند است و موجودات مظاهر اسماء حقند، از مرتبه احدیت هم بهره مند است كه كسی از آن آگاه نیست. ظهور مقام واحدیت در عالم برای كملین از اولیاء معلوم است. ایشان بر اساس این نظر، ترتیب عوالم را كه قیصری در شرح بر فصوص الحكم، آورده است نپسندیده و ترتیب دیگری ارائه می كنند. ایشان اولین عالم را سر وجودی اشیاء در مقام علم و عین می دانند. بل اول الحضرات حضرة الغیب المطلق ای حضرة احدیة الاسماء الذاتیه و عالمها هو السر الوجودی الذی له الرابطة الخاصة الغیبیة مع الحضرة الاحدیة و لایعلم احد كیفیة هذه الرابطة المكنونة فی علم غیبه و هذا السر الوجودی اعم من السر الوجودی العلمی الاسمائی و العینی الوجودی. (20) حضرت امام در بیانی دیگر درباره اسماء مستاثره، فرق مقام ذات غیبی حق با تجلی احدی كه تمام اسماء و صفات در آن مستهلك هستند و اسم مستاثر الهی است و فرق این دو مقام را با تجلی به جمیع اسماء و صفات توضیح می دهند. ان الوجود اما ان یتجلی بالتجلی الاحدی المستهلك فیه كل الاسماء و الصفات و هذا التجلی یكون بالاسم المستاثر و الحرف الثالث و السبعین من الاسم الاعظم فهو مقام بشرط اللائیة ففی هذا المقام له اسم الا انه مستاثر فی علم الغیب و هذا التجلی هو التجلی الغیبی الاحدی بالوجهة الغیبیة للفیض الاقدس و اما الذات من حیث هی فلا یتجلی فی مرءاة من المرائی و لایشاهدها سالك من اهل الله ولا مشاهد من اصحاب القلوب و الاولیاء فهی غیب لابمعنی الغیب الاحدی بل لا اسم لها و لارسم و لا اشارة الیها و لاطمع لاحد فیها و اما ان یتجلی باحدیة جمع جمیع حقایق الاسماء و الصفات فهو مقام اسم الله الاعظم رب الانسان الكامل (21) از ظاهر كلام امام در شرح دعای سحر مشخص می شود كه ایشان اصل این نظریه را از بیانات استادشان در معارف الهی، مرحوم شاه آبادی، استفاده كرده و آن را شرح و بسط داده اند. ان الوجود بمراتبها السافلة و العالیة كلها مرتبط بالوجه الخاص مع الله تعالی بلا توسط شی ء فان المقید مربوط بباطنه و سره مع المطلق بل هو عین المطلق بوجه یعرفه الراسخون فی المعرفة و كان شیخنا العارف الكامل - ادام الله ظله علی رؤوس مریدیه - یقول: ان المقید بباطنه هو الاسم المستاثر لنفسه و هو الغیب الذی لایعلمه الا هو، لان باطنه المطلق و بتعینه ظهر لابحقیقته، فالكل حاضر عندالله بلاتوسط شی ء. (22) بر اساس همین نظر امام در خطبه وصیت الهی خویش، قرآن كریم را مظهر و مجلای مقام احدیت با تمام اسماء حتی اسماء مستاثره و پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت گرامیش(ع) را مظاهر جمال و جلال حق و خزائن اسرار قرآن بیان می دارند. الحمدلله و سبحانك اللهم صل علی محمد و اله مظاهر جمالك و جلالك و خزائن اسرار كتابك الذی تجلی فیه الاحدیة بجمیع اسمائك حتی المستاثر منها الذی لا یعلمه غیرك و اللعن علی ظالمیهم اصل الشجرة الخبیثة.

 

نظریه ظهور اسماء مستاثره از دیدگاه ناظرین در مباحث عرفانی و محققین بعد از ایشان

 

مؤلف محقق كتاب شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحكم این نظر امام را در اسم مستاثر پسندیده است و در قسمتهای مختلف این كتاب، آن را بیان می دارد. حق آن است كه اسم مستاثر در عالم عین اثر دارد ولی اثر آن اسم نیز مستاثر است. ایشان كلام امام را در تعلیقه بر مصباح (صفحه 218) نقل می كند و در حاشیه این عبارت می گوید: هیچ اسمی از اسماء حق خالی از ظهور و سریان در مظاهر نیست چیزی كه هست، مظاهر در احكام تابع اسماء حاكمه اند و از حقیقت و احكام و خصوصیات اسم حاكم، حكایت می نمایند. یكی از احكام اسماء مستاثره خفاء حقیقت آن است و در عالم وجود مظهر این اسم كه ساری در جمیع حقایق است مستاثر است. (23) در دعاهای وارد شده از حضرات معصومین - علیهم السلام - همان طور كه به اسماء دیگر الهی در مقام دعا تمسك شده به اسماء مستاثره هم تمسك شده است. اسئلك بكل اسم سمیت به نفسك او انزلته فی شی ء من كتبك اواستاثرت به و اللهم اسئلك باسمك المكنون. (26) آیت الله محمدی گیلانی - دام ظله - در رساله اسم مستاثر در وصیت امام، در تحلیل نظر امام در اسم مستاثر، تمسك به این اسماء در مقام دعا و واسطه بودن آنها در رسیدن فیض به عوالم خلق را در تایید نظر امام می آورند: دلیل حضرت امام بر این مدعا ظاهرا، حیثیت اسم بودن «اسم مستاثر» است، زیرا پیدایش اسم به اقتضای حاجات ممكنات است و اسماء الهی قبله حاجاتند كه آفریدگان، فطرتا به تناسب حاجات به اسماء بدان جا روی می آوردند و جبلة ناله و لابه سر می دهند و به زبان فطرت قضای حاجاتشان را می طلبند.

 

و همین است مدلول آیه «ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها» [اعراف: 18] و آیه: «یسئله من فی السموات والارض » [الرحمن: 39] بلكه این استظهار به مقتضای اصول برهانی و قواعد عرفانی است.... مصادر بركات و خیرات و مراجع حاجات همان اسماء و صفاتند كه به تناسب بركات و حاجات مصدریت و مرجعیت دارند و ظهور اسماء و صفات نیز به واسطه فیض اقدس و خلیفه كبری «كه همان خلافت محمدیه و اصل و مبدا آن است » تحقق یافت.

 

پس چگونه ممكن است اسم اگر چه مستاثر باشد بدون مظهر و اثر باشد و قبله حاجات نباشد مضافا به اینكه در بعضی از دعوات ماثوره، اسم مستاثر، مورد تمسك جهت قضای حاجات واقع شده است. (27) از آنچه تاكنون از دیدگاه محققین و بیانات امام در مواضع مختلف در تبیین این نظر نقل شد به دقت و ظرافت این نظر پی می بریم. تعبیرات اخبار و ادعیه درباره اسماء مستاثره به طور عموم، بر غیبی بودن این اسم و عدم آگاهی از آن حتی برای نبی ختمی مرتبت(ص) كه مظهر اسم جامع الهی است، دلالت دارد; چنانچه در این نظریه مثل نظریات دیگر بر آن تاكید شده است. اما نسبت به ظهور این اسماء در عالم تعابیری در اخبار و ادعیه موجود است كه در ظاهر با این نظر سازگار نیست. برای مثال، در زیارت «ال یاسین » تعبیر «لا یخرج منك الی غیرك.» آمده است.

 

«اللهم انی اسئلك باسمك الذی خلقته فی ذاتك واستقر فیك ولایخرج منك الی شئ ابدا» یا در موارد دیگر آمده است كه این اسماء را در نزد خودت برگزیدی: «او استاثرت به فی علم الغیب عندك »، اگر چه در این موارد چون ارتباط خاص وجودی اشیاء كه مظاهر اسماء مستاثره اند با مقام غیب احدی مستقیم و بدون واسطه است، این تعابیر با وجودی كه این اسماء در عالم مظهر دارند هم سازگار است. اما اینكه، اسماء الهی قبله حاجاتند و باید در عالم مظهر داشته باشند، نسبت به مرتبه واحدیت و مقام ظهور اسماء درست است، اما همان طور كه بیان شد، اسم مستاثر مرتبه احدیت و جهت غیبی مرتبه اسماء است و واسطه در ظهور اسماء از مقام غیب می باشد و همان طور كه در ظاهر عبارت «...فاظهر منها ثلاثة اسماء لفاقة الخلق الیها وحجب منها واحدا و هو الاسم المكنون...» روایت باب «حدوث اسماء» اصول كافی هم به دست می آید احتیاج خلایق به اسماء ظاهر در مقام واحدیت است و مرتبه بطون این اسماء كه اسم مستاثر الهی است محل حاجت خلایق نیست. البته امام این حدیث را در كتاب شرح دعای سحر (28) ،بر عالم خلق و اسم اعظم فعلی تطبیق داده اند.

 

منابع مقاله:

فصلنامه متین، شماره 5، حسینی، سید قوام الدین 

 

یادداشتها:

 

1) كارشناسی ارشد رشته الهیات و معارف اسلامی.

 

2) راغب اصفهانی، المفردات فی غرایب القرآن، دفتر نشر كتاب، چاپ دوم، 1404 ه . ق.، ص 10.

 

3) محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت: طبع جدید، جلد 85، حدیث 1، ص 255.

 

4) در كتاب، «حجت » اصول كافی، جلد 1، ص 334، بابی با عنوان «ما اعطی الائمه - علیهم السلام - من اسم الله الاعظم » باز شده كه سه روایت در این باب نقل كرده است و... مفسرین به طور معمول این روایات را در تفسیر آیه كریمه «قال الذی عنده علم من الكتاب » می آورند. در كتاب بحارالانوار، جلد 27، طبع جدید، تحت عنوان «ان عندهم الاسم الاعظم به یظهر منهم الغرایب » مجموع این روایات نقل شده است.

 

5) روح الله موسوی خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهری، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ پنجم، 1374، ص 116.

 

6) محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، جلد 1، «باب حدوث الاسماء»، ص 152.

 

7) روح الله موسوی خمینی، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1373، ص 16-17.

 

8) صائن الدین علی التركه، القواعد، چاپ سنگی، ص 79.

 

9) سید محمد حسین طباطبایی، [علامه]، الرسائل التوحیدیه، بنیاد علمی و فكری استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی با همكاری نمایشگاه و نشر كتاب، «رسالة الاسماء»، ص 47.

 

10) محمدبن حمزة الفناری، مصباح الانس، چاپ سنگی، چاپ دوم، 1363 با همكاری وزارت ارشاد اسلامی، فصل چهارم از فصول فاتحه، ص 14.

 

11) داود بن محمود القیصری، مقدمه قیصری بر شرح فصوص الحكم، چاپ سنگی قدیم، ص 18-19.

 

12) روح الله موسوی خمینی، شرح دعای سحر، صص 114 - 115.

 

13) روح الله موسوی خمینی، تعلیقات بر مصباح الانس، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم، ص 218.

 

14) محمدبن حمزة الفناری، مصباح الانس، ص 13.

 

15) همان.

 

16) همان، ص 28.

 

17) عبدالرحمان جامی، اشعة اللمعات، انتشارات علمیه حامدی، صص 14 - 15.

 

18) روح الله موسوی خمینی، تعلیقه بر شرح فصوص الحكم، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم، سال 1410ه .ق، ص 26.

 

19) همان.

 

20) همان، ص 32.

 

21) همان، ص 14.

 

22) روح الله موسوی خمینی، شرح دعای سحر، ص 176.

 

23) جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، تهران: چاپ امیركبیر، فصل دوم، ص 261.

 

24) حاج شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای مشلول.

 

25) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، جلد 91، ص 121.

 

26) همان، جلد 86، ص 25.

 

27) محمد محمدی گیلانی، رساله اسم مستاثر در وصیت امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1372، صص 51 - 53.

 

28) روح الله موسوی خمینی، شرح دعای سحر، ص 138.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است