در
بازدید : 118412      تاریخ درج : 1389/8/22
 

علامه حسن زاده در چهارم تیرماه 1307 هـ.ش در شهر آمل دیده به جهان گشود. در دوران كودكی قرآن و مقدّمات خواندن و نوشتن را نزد چند بانوی پرهیزگار فرا گرفت. پس از سپری شدن این دوران در حوزه علمیه آمل مشغول تحصیل گردید و در آنجا مقدّمات زبان و ادبیات عربی را همراه با خوشنویسی از اساتید وقت آموخت.

در سال 1329 به تهران امد و در جلسات درس آیة اللّه شیخ محمد تقی آملی و آقا سید احمد لواسانی حضور یافت و لمعه و سایر دروس را نزد این بزرگواران یاد گرفت. در این شهر فراگیری علوم و معارف دینی را در محضر میرزا احمد آشتیانی، رفیعی قزوینی، علامه شعرانی و... پی‏گیری نمود و در قم به حوزه درسی علامه طباطبایی و برادرش آمد و علوم غریبه خصوص جفر را از محضر سید مهدی قاضی فرا گرفت.

بارقه‏ای الهی

نكته‏ای كه در دوران تحصیل و پس از آن در سیره و شیوه زندگی ایشان مشاهده می‏گردد، توجه به لطف خداوند، توكل و استعانت از فضل پروردگار است. خودش می‏نویسد: در سن چهارده سالگی به فضل پروردگارم بارقه مشرقیه الهیه و شهاب قبسی به من رسید كه به اقتضای عین ثابته‏ام مطلوب من بود، این بارقه همانند نوری پیش رویم شتافته، مرا به كسب معارف الهی راهنمایی و به تخلّق به اخلاق ربوبی ترغیب و به تأدّب به آداب انسانی تحریض می‏كرد و مرا به فرار و انزجار از آیین‏های تباه و پست تحریص می‏نمود. در جای دیگر خاطرنشان می‏نماید:

از جمله فضل پروردگارم بر من این بود كه در مدت اقامتم در تهران در طی سیزده سال یا بیشتر همراه با اشتغال به تحصیل علوم از آن محاضر عالیه طبق روش معهود و سیره جاریه بین علمای روحانی به تعلیم و تدریس در مدارس (حوزه علمیه) اشتغال داشته، توفیق یافتم كتابهایی را تدریس كنم.

هركجا از اساتید خویش نام می‏برند به بهترین شكل ممكن از آنان تجلیل نموده و همواره به قدردانی از آنان پرداخته‏اند، در جایی پس از ذكر نام آن ستارگان معرفت می‏گوید: همه به حقیقت روحانی والامقام و بزرگوارانی صاحبدل و عالمانی عزیز الوجود بوده و در حقیقت ستارگان فروزان آسمان معارف بودند و با تفاوت در قدر، در هدایت و تعلیم و تربیت یكدل و یك زبان بودند

ایشان متذكّر می‏گردد: زمانی شبهات گوناگون بر من روی می‏آورد و از تطبیق مسایل عرفانی عاجز مانده بودم و از كثرت فكرت به فرسودگی مبتلا گشته بودم ولكن در درس‏ها حاضر می‏شدم و از خویش ابراز نمی‏كردم، تنها چیزی كه مرا از این ورطه هولناك هلاك رهایی بخشید لطف خدا بود، سرانجام بارقه‏های الهی چون نجم ثابت بر آسمان دل طارق آمد و در پناه ربّ ناس از وسواس خنّاس نجات یافتم.

اشتیاق به آموختن

علامه حسن زاده از همان آغاز فراگیری تا رسیدن به مراحل عالی علمی و معرفتی نوعی شور، شوق، اشتیاق و علاقه وافر را در خود به شكوفایی رسانیده بود.استاد حسن رمضانی از مشاهیر شاگردان علامه حسن زاده می‏نویسد:

به خاطر همین عشق پیوسته و لازمی كه حضرت استاد نسبت به علم داشته است همواره تحت هر شرایطی كه بوده است در مسیر كسب آن از بذل هیچ گونه كوششی و تلاشی دریغ نكرده است تا پایه‏ای در راه طلب دانش مجاهده كرده كه اگر بخواهیم عینیت جامعیت حوزه‏های علمیه قدیم و اصیل عالم اسلام را كه در تمام علوم و فنون رایج زمان خویش صاحب نظر بوده‏اند، مشاهده كنیم بدون اغراق باید به سراغ ایشان برویم. خود علامه در این باره می‏گوید:

منم آن تشنه دانش كه گر دانش شود

آتش مرا اندر دل آتش همی باشد نشیمنها

این عشق به اندازه‏ای بود كه اگر شاگردان دیگر، درس استاد را ترك می‏كردند او همچنان برای یاد گرفتن استاد را ترك نمی‏نمود: «پس از درس مكاسبی‏ها می‏رفتند و بعضی‏ها می‏نشستند كه بنده بازهم از نشستگان بودم، علامه شعرانی اسفار یا اشارات می‏فرمود. این درس‏ها كه تمام می‏شد آقایان می‏رفتند و بنده می‏نشستم.

چه بسا روزها كه ما در بین الطلوعین می‏آمدیم برای درس كفایه و سر درس آخری مثلاً مجسطی یا زیج بهادری اذان ظهر می‏گفتند و ایشان از صبح تا ظهر تدریس كرده بود، البته بنا به اعتقاد علامه حسن زاده این اشتیاق متقابل بود: «علامه شعرانی هم خودش اشتیاقی شگفت به درس و بحث داشت و هم ما طالب و شایق بسزا بودیم.» این علاقه وافر موجب گردید علامه حسن زاده، در مسیر كسب معارف از سختی‏ها و مصائب و مشكلات نهراسد و مسیرهای دشوار را با آرامش پشت سر بگذارد.

تفحّص برای دست یافتن به استاد ماهر و ذوفنون و لحظه‏ای از پای نایستادن در این جهت نشانی از شوق ایشان است، حكیم الهی قمشه‏ای خطاب به ایشان گفته است: روزی در غیاب به مدرسه حاج ابوالفتح (در تهران) آمده از طلّاب مدرسه در مورد راه رَوِشَت در كارها و اشتغالت به تحصیل پرس و جو و تحقیق نمودم آنها در تصریح به حسن سیرت و شدّت ولع شما به اقتنای معارف و اكتساب علوم متفق و یك زبان بودند. وقتی از ایشان پرسیدند روزها چه كار می‏كنید در جواب گفتند: از شش سالگی كه به مكتب رفته‏ام تا كنون ندیم من كتاب، و معشوق من استاد و درس و كار من بحث و تدریس و تصنیف است.

اهتمام و جدیت

یكی از خصالی كه در زندگی علمی و آموزشی علامه حسن زاده مشاهده می‏گردد و آثار متعددش در عرصه‏های گوناگون و نیز اعتراف استادانش مؤیّد آن است، همّت بلند، كوشش مداوم و تحمّل مشقات در این مسیر می‏باشد، علامه شعرانی در تقریظی كه به یكی از آثار ایشان نگاشته است یادآور می‏شود: همانا ابناء روزگار ما كم همّتند امّا شیخ ما (حسن زاده) نسبت به وقتش ضفّت و نسبت به عمرش خسّت نورزید بلكه آن را در علوم دینیه صرف كرده آنهارا متقن فرا گرفت. مرحوم شعرانی در اجازه روایی كه برای علامه حسن زاده صادر نموده، یادآور شده است:

بیست سال بلكه بیشتر او را آزمودم و امتحان نمودم. در این مدت در او چیزی جز جد و اجتهاد ندیدم. او را به حق می‏توان استوانه‏ای از تلاش و همت در راه تحصیل و كسب فنون و علوم مختلف دانست، جلسات خصوصی و بدون تعطیل ایشان در محضر اساتید كه بعضاً قبل از طلوع آفتاب آغاز و تا پاسی از شب ادامه می‏یافت و جدیت و پشتكار ایشان برای حضور در محفل علمی و تحویل دادن درس و بحث در محضر اساتید باعث گردیده است كه همواره به عنوان الگوی پشتكاری معرفی گردد. استاد حسن زاده متذكر می‏گردد:

روزی مرحوم ناصح به این كمترین گفت كه در جلسه‏ای كه استاد شعرانی تشریف داشت به مناسبتی سخن از دانش، پژوهش و درس خواندن و اهتمام به تحصیل به میان آمد استاد شما را ضرب المثل قرار داد و به حضّار گفت: درس خواندن را از فلانی یاد بگیرید، آیة اللّه رفیعی قزوینی وقتی از تهران به قزوین رفته بود مكرّر به طلاب این سامان می‏گفت: بیائید در تهران طلبه درس خوان را ببینید از او درس خواندن را یاد بگیرید و نام علامه حسن زاده را بر زبان می‏آورد.

استاد حسن زاده این همت و تلاش را عاشقانه در شرایطی در جهت كسب مكارم و معارف به كار گرفت كه بر اثر خفقان رژیم رضاخان روحانیّت و مراكز علوم دینی در حالتی از غربت و انزوا سخت‏ترین فشارها را تحمّل می‏كردند و این نكته خود از ارزش و بزرگی راه استاد حسن زاده و زحمات و مجاهدات فوق العاده ایشان در این زمینه حكایت می‏كند. همچنین شرایط آشفته و امكانات بسیار ناچیز بود، ایشان در گفتگویی تأكید نموده است: با جان كندن درس خواندیم، شما آقا قدر این اوضاع را بدانید آن زمان كه ما در مدرسه مروی تهران بودیم یك زیلویی كف مدرسه پهن بود كه با زمین یكی شده بود. هر آن چیزی تو را كز آن گزند است برای اهل دل آن دلپسند است

قدردان استادان

 

علامه حسن زاده آملی بر این باور بوده و هست كه برای فراگیری مبانی و مفاهیم علوم و رسیدن به تبحّر لازم در معارف دینی و علمی مراجعه به استاد دانشور و متخصص هر فن و دانشی لازم می‏باشد ایشان می‏گوید: برای طالب كمال، استاد كامل خیلی دخیل است، آن مفاتیحی كه از استاد عائد شاگرد می‏شوند، آن كُدهایی كه از استاد استفاده می‏كردند، آن اصول و امّهاتی كه از استاد به دست می‏آیند اهمیت بسزا دارند و به قول عارف رومی در مثنوی:

هیچ كس بی اُوستا چیزی نشد

هیچ آهن خنجر تیزی نشد

هر كه گیرد پیشه‏ای بی اوستا

ریشخندی شد به شهر و روستا

به همین دلیل خود شیوه‏اش این بود كه در آمل، تهران و قم با تفحص و جستجوگری استادانی زبده و ماهر بیابد آنهایی كه به قول خودش: زحمت كشیده بودند. این بزرگواران به حقیقت روحانی راستین بودند، معنی واقعی عشق به علوم و معارف و كتاب و تحقیق در آثار وجودیشان از قبیل تدریس و تصنیف مشاهده می‏شد. الهی شكرت كه از استادان بی رنگ رنگ گرفته‏ام.

ایشان برای تألیف و تحقیق نیز هم از روش اساتید بهره می‏گرفت و هم با آنان مشورت می‏نمود چنانچه پس از گفتگو با آیة‏اللّه محمد تقی آملی به این حقیقت رسید كه حضرت فاطمه زهرا(س) مصداق لیلة القدر است و در این‏باره رساله‏ای تألیف نمود.

وقتی از ایشان پرسیدند روزها چه كار می‏كنید در جواب گفتند: از شش سالگی كه به مكتب رفته‏ام تا كنون ندیم من كتاب، و معشوق من استاد و درس و كار من بحث و تدریس و تصنیف است.

از نكته‏های دیگر این كه علامه حسن زاده در برخورد با اساتید روشی توأم با ادب و احترام و قدردانی با آن بزرگواران را بروز می‏داد، شبی مرحوم الهی قمشه‏ای به ایشان گفته بود:

شما خیر می‏بینید، پرسیده بود از چه جهت، وی پاسخ داده بود: شما را نسبت به اساتید بسیار مؤدّب می‏بینم، استاد حسن زاده پس از نقل این موضوع می‏گوید: آری من هیچ‏گاه نزد اساتیدم یك زانو یا چهارزانو ننشستم و به دیوار تكیه نمی‏دادم و خیلی با ادب و احترام می‏پرسیدم و در حضور و غیابشان وظیفه شاگردی را بیش از حدّ وظیفه پدر و فرزندی مراعات می‏نمودم.

استاد رمضانی می‏نویسد، مكرّر می‏فرمودند در حضور اساتیدم مواظب حرف‏هایم بودم و می‏كوشیدم با آنها چون و چرا نكنم همه این‏ها بدین خاطر بود كه مبادا كردار و گفتار من سبب رنجش آن بزرگواران بشود و خدای ناكرده از فیض آنان محروم گردم. بی شك یكی از اسباب موفقیت علامه حسن زاده كه در شكل‏گیری شخصیت ایشان تأثیر بسزایی داشته همین احترام و خضوع بسیارشان نسبت به اساتید خود بوده است.

هركجا از اساتید خویش نام می‏برند به بهترین شكل ممكن از آنان تجلیل نموده و همواره به قدردانی از آنان پرداخته‏اند، در جایی پس از ذكر نام آن ستارگان معرفت می‏گوید: همه به حقیقت روحانی والامقام و بزرگوارانی صاحبدل و عالمانی عزیز الوجود بوده و در حقیقت ستارگان فروزان آسمان معارف بودند و با تفاوت در قدر، در هدایت و تعلیم و تربیت یكدل و یك زبان بودند. و به مناسبتی نوشته‏اند: به خدا سوگند قلم و زبان به ادای شكر معشار نیكی‏هایی كه این مشایخ عظام در حق ما نموده‏اند وافی نیست اگرچه علّة‏العلل ربّ العالمین است.

تعدیل ذهن و ملكه اندیشه

لطایف بیانی، دقت‏های علمی، وسعت دانش و ذوق ادبی در تدریس استاد موج می‏زند، پایه درس و بحث استاد حتی در هنگامی كه خود مشغول فراگیری علوم بودند چنان قوی شده بود كه در اواخر اقامت در آمل كتب درسی پیشین را برای دیگران تدریس می‏نمودند و به تهران هم كه آمدند كتب یاد شده را در مدارس، درس می‏دادند، این علامه ذوفنون عقیده دارد شاگرد باید تا حدودی قوانین حساب و هندسه را فرا گیرد زیرا اینها در تعدیل و تقویم ذهن، فكر و قلم و بیان تأثیری بسزا دارد. علوم ریاضی فكر را از خطا و اعوجاج باز می‏دارد، انسان‏های ورزیده در این علم صاحب رأی صائب، نظری ثابت، كم گوی، گزیده گوی، دیرگوی، و نكوگوی هستند، خود استاد این گونه بود و دلیل آن، همین روی آوردن به ریاضی و شاخه‏های وابسته به آن می‏باشد.

به باور ایشان هرچه طلّاب مباحثه در علوم مورد نظر بنمایند، فراگیری دروس بهتر می‏گردد و در روح و روان جای می‏گیرند. خود به این شیوه ملتزم بود: اكثر كتابهایی را كه می‏خواندم، مباحثه نیز می‏كردم، كفایه را یك ساعت به اذان صبح مانده، اسفار یا مكاسب یا جواهر را پیش از صبح (بین الطلوعین) و اشارات را ساعت یك بعدازظهر مباحثه می‏كردیم.[1]

 

 



  [1]  غلامرضا گلی زواره، مجله پاسدار اسلام، شماره 31، ص14، با تلخیص و اندكی تصرف نقل از نجم الدین

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است