آیتالله علی پهلوانی تهرانی (سعادتپرور)، در سال 1305 هجری شمسی در تهران تولد یافت. خانواده مذهبی و سرشت روحانی وی را در نوجوانی به حلقه درس مرحوم شیخ محمد زاهد وارد كرد و در عنفوان جوانی بهرههای اخلاقی و معنوی وافری برد. سپس از محضر مرحوم آیتالله حاج شیخ علیاكبر برهان دروس مقدماتی حوزه را فراگرفت و راهی شهر مقدس قم شد و در محضر اساتید بزرگی چون مرحوم آیتالله سلطانی و مرحوم آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، مكاسب و كفایه را خواند و سپس در درس خارج مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) حاضر شد و تا مرحله اجتهاد پیش رفت. از آنجا كه وی به مباحث اخلاقی- عرفانی و طی مراحل سیر و سلوك علاقه فراوانی داشت، مدت 40سال در محضر علامه طباطبایی حضور یافت.
آیتالله پهلوانی بهواسطه انجام دستورات اخلاقی و درك فیوضات روحانی مرحوم علامه، به درجاتی از عرفان و معنویت دست یافت كه پس از رحلت علامه طباطبایی، برخی ازشاگردان آن استاد فرزانه، با اصرار فراوان، خوشهچین اخلاق و عرفان آیتالله پهلوانی شدند و ایشان در طول حیات خود، شاگردان بسیاری را تربیت كرد و نفوس مستعدهای را به وادی سیر و سلوك رهنمون شد
در سحرگاه پنج شنبه دوازدهم شوال 1425 برابر 5 مرداد 1383 قلب مبارك ایشان از كار ایستاد و روح پر فتوحش در نزد پروردگار جای گرفت .
بدن مبارك ایشان را پس از غسل و كفن و خواندن نماز به امامت حضرت آیت الله بهجت در حرم مطهر حضرت معصومه - س- در مسجد شهید مطهری در نزدیكی مرقد مرحوم علامه طباطبایی به خاك سپردند.[1]
استاد می فرمودند:
بنده پس ازاینكه دستورات سیروسلوك را به طوركامل از خدمت علامه طباطبایی استفاده كردم ومدتها گذشت و نوع شاگردان سیروسلوكی كه سالهای اول به خدمت علامه رسیده بودند، همه رفته بودند واغلب احساس كرده بودند كه دیگر نیازی نیست به عنوان سیروسلوك در خدمت علامه طباطبایی – رضوان خدا براوباد- باشند.
درچنین زمانی بنده دریافتم علامه طباطبایی معارف و رازهایی آسمانی از فتوحات معنوی و كمالات انسانی دارند و ازافشا كردن آن پرهیزمی كنند.
با این اندیشه تلاش كردم كه بدانم چگونه میتوانم علامه را به سخن بیاورم و زمینه ای فراهم كنم تا ایشان رازهای توحیدی خویش را بازگویند وموفق شوم ازخرمن مشاهدات توحیدی ذاتی و واردات الهی ربانی آن حضرت بهره ببرم.
چنین شد كه هرروز سوالاتی را آماده میكردم و به محضرعلامه طباطبایی شرف یاب میشدم و با این سئوالات علامه را به سخن درمیآوردم و آنچه را میفرمودند به جان دل دریافت میكردم و مطالب ایشان را پس از آن نشستها به دقت می نوشتم.
در همان حال سعی میكردم سخنان ارزشمند مرحوم علامه طباطبایی را با آنچه اوحدی از اهل معرفت گفته و نوشته بودند تطبیق دهم؛ چرا كه علامه ابا داشت دراین مسائل از اصطلاحات اهل معرفت استفاده كند.
بنده درمدت سی سال كه در خدمت علامه بودم، دو بار جلسه درس ایشان را ترك كردم و آن دوبار نیز یكبار به خاطرازدواج یكی از دخترانم بود كه مجبورشدم به تهران بروم وچاره ای نبود و یك بارنیز در زمستانی به منزل علامه طباطبایی میرفتم، برف سنگینی باریده بود و دیدم سیدی بازحمت مشغول پارو كردن برفهای پشت بام منزل خویش است. با خود فكركردم به یقین حضرت استاد راضی است كه من جلسه نروم وبه این سید پیر كمك كنم. به همین دلیل آن جلسه را نرفتم وبه آن سید پیركمك دادم.[2]
عبرت از نوشته مزار حضرت سلمان رحمه الله
در یكی از جلسات در شب سه شنبه ای در پایان جلسه سخن از اهمیت ذكر موت و توجه به مشكلات آن عالم نكاتی را فرمودند.
این مطالب اغلب تتمه مباحث مطرح می شد و یا به مناسبت اشعار خوانده شده در جلسه بود. در آن جلسه فرمودند:
چون جناب سلمان رضوان الله علیه رحلت فرمودند، آقا امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی ایشان را دفن كردند و بر قبر ایشان خاك ریختند آب آورده روی قبر حضرت سلمان ریختند و خاك را گل كردند سپس با انگشت خود روی قبر حضرت سلمان قدس سره از زبان سلمان این دو بیت شعر را نوشتند:
و فدت علی الكریم بغیر زاد / من الحسنات و القلب السلیم
و حمل الزاد اقبح كل شیء / اذا كان الوفود علی الكریم
بعد فرمودند: آقا امیرالمؤمنین علیه السلام حال و منزلت حضرت سلمان مشهودشان بود و به علاوه آقا امیرالمؤمنین علیه السلام اهل غلو و تملق و خلاف واقع گفتن نبودند واین اشعار را از زبان سلمان گفتند.
این خود بیانگر دشواری راه كمال و سعادت است و انسان خیلی باید در این سخنی كه آقا بر مزار نورانی سلمان نوشتند توجه كند و از آن عبرت بگیرد.[3]
تشكر از همسر
استاد حاج آقا پهلوانی نسبت به احترام و قدردانی از زحمات همسر می فرمودند:
از آنها تشكر كنید هر چند غذایی كه پخته اند شور یا بد شده است. وقتی از غذا ابراز رضایت می كنید همسرتان خوشحال می شود و این باعث رشد و پیشرفت معنوی شما می شود.
پس از این نكته فرمودند:
یك بار من در جوانی در خانه با خانواده بد اخلاقی كردم در عالم معنا به من گفتند: بیست سال ناله های تو بی اثر شد.
در مكرر جلسات می فرمودند:
در مسائل مختلف معنوی و اجتماعی به خودتان سخت گیری كنید ولی به خانواده های خود كاری نداشته باشید و عقاید خود را به همسرتان تحمیل نكنید.
مثلاً اگر خواستند تلویزیون ببینند مانع نشوید ولی اگر خودتان تشخیص دادید نگاه نكنید.[4]
آثار
آثار قلمی بهیادگار مانده از آن سالك الیالله عبارتند از:
ء مجموعه نفیس و گرانقدر شرح غزلیات حافظ باعنوان «جمال آفتاب» كه بهعنوان كتاب برگزیده سال تاكنون چندین نوبت بهچاپ رسیده است. این دوره دهجلدی از معدود آثار قلمی است كه باتوجه به مراحل سیر و سلوك عرفانی و حالات روحانی حافظ دیوان وی را شرح كرده است.
ء قرآن و فطرت.
ء جلوه نور: در فضایل معنوی- توحیدی حضرت فاطمه زهرا(س)
ء فروغ شهادت: تحقیقی نو در زمینه نهضت حسینی
ء سرالاسراء: شرح و تفسیر حدیث شریف معراج.
ء معارف ادعیه.
ء رازدل: تقریر بیانات مرحوم علامه طباطبایی در شرح گلشنراز، اثر مرحوم شبستری.
ء پاسداران حریم عشق: مجموعه 20جلدی كلمات عرفا و...[5]
آخرین جلسات
درآخرین جلساتی كه با شاگردان خاص خود داشتند فرموده بودند :
مردن مرا به من نشان دادند واضح واضح، و اكنون نیز آن زمان برایم مشهود است . دیدم كه انبیاء و اولیاء الهی در تشییع جنازه ام شركت كردند و این به خاطرآن است كه بنده چهل سال در وقت سحر با توجه « صدبارقل هوالله احد » خوانده وبه روح یكصدوبیست وچهارهزارپیامبر الهی هدیه كردم .[6]
[1]كیهان فرهنگی شماره 234 نقل از نورمگز
[2]كتابهای ناگفته های عارفان – دفترسوم وپندسعادت به نقل از صالحین
[5]كیهان فرهنگی شماره 234 نقل از نورمگز
[6]كتابهای ناگفته های عارفان – دفترسوم وپندسعادت به نقل از صالحین