در
بازدید : 262834      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
Expand خانوادهخانواده
دوران تحصـیـل
Expand اساتید اساتید
مبارزات و فعالیت های سیاسی
دوستان و یاران
رهبری و شهید مطهری
Expand ویژگی ها ی برجسته اخلاقی ویژگی ها ی برجسته اخلاقی
خاطرات رهبری
Expand خاطرات یاران خاطرات یاران
Expand رهبری از منظر بزرگان رهبری از منظر بزرگان
Expand دیدگاه ها  دیدگاه ها
Expand جملات برگزیده جملات برگزیده
تالیفات و فعالیت های علمی
سوالاتی در رابطه با آیت الله خامنه ای
معرفی سایت ها و نرم افزارهای مربوط
 

آفتاب نیمه شب ؛ محمد رضا سماك امانى

اشاره 

آخوند خراسانى از سلسله حماسه سازان تاریخ ایران است . وى مرجع تقلید، مدرس كم نظیر حوزه علمیه نجف و رهبر انقلاب مشروطه بود. تمام تاریخ نویسان مشروطه ، حتى آنان كه دشمن روحانیت و خواستار نابودى اسلام و استیلاى فرهنگ غرب در ایران بودند رهبرى او را در نهضت مشروطه پذیرفته اند. اما شگفت كه درباره اش كمتر از سایر دست اندركاران نهضت مشروطه سخن به میان آمده است !

تولد

آخوند خراسانى در سال 1255 ق . در مشهد دیده به جهان گشود. پدرش ، ملا حسین هراتى علاوه بر تبلیغ به تجارت ابریشم نیز مشغول بود. ملا حسین ، روحانى وارسته اى بود كه براى گذران زندگى ، هماره در بین راه هرات و مشهد، در رفت و آمد بود. وى در سفرهاى تبلیغى اش مردم را با احكام اسلامى آشنا مى ساخت . در یكى از همین سفرها، در كاشان ازدواج كرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهاى نصرالله ، محمدرضا، غلامرضا و محمد كاظم (آخوند خراسانى ) بود. سرانجام مهر پیشواى هشتم او را به مشهد كشاند تا براى همیشه در شهر شهادت ساكن شود.(1340)

هجرت و تحصیل

آخوند خراسانى در دوازده سالگى وارد حوزه علمیه مشهد شد. ادبیات عرب ، منطق ، فقه و اصول را در حوزه مشهد فرا گرفت . در هیجده سالگى ازدواج كرد و در 22 سالگى همراه كاروان زیارتى عتبات عالیات ، براى ادامه تحصیل عازم عراق شد. شوق تحصیل او را بر آن داشت تا سرپرستى همسر و فرزندش را به پدر بسپارد و آنها را به خاطر مشكلات سفر و مشكل مسكن در نجف ، همراه خود نبرد.

كاروان زایران به سبزوار رسید. قافله براى استراحت ، رحل اقامت افكند تا پس از توقفى كوتاه ، به سوى عراق حركت نمایند. آخوند خراسانى چون آوازه دانش ((ملا هادى سبزوارى )) را شنیده بود، تصمیم گرفت از كاروان جدا شود و براى بهره جستن از دریاى علم آن حكیم فرزانه در سبزوار بماند. آخوند، ماههاى رجب ، شعبان و رمضان 1277 ه‍ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملا هادى سبزوارى بهره برد.(1341) آنگاه از سبزوار به تهران رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس ملا حسین خويى و ميرزا ابوالحسن جلوه شركت كرد.(1342) و سرانجام به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس شیخ انصارى و میرزا حسن شیرازى شركت كرد.(1343)

آخوند خراسانى شب و روز در تلاش براى اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا مى كوشید و در این راه از هیچ مشكلى نهراسید. خودش ‍ مى گوید:

((تنها خوراك من فكر بود. ولى قانع نبودم ، هیچ گاه نشد كه گلایه كنم . شش ‍ ساعت بیشتر نمى خوابیدم . شبها بیدار بودم . با ستارگان دوست شده بودم . خواب با شكم خالى بسیار مشكل است .)) (1344)

آخوند خراسانى غرق در درس و مطالعه بود كه ناگهان نامه اى رشته افكارش ‍ را از هم گسست و اشك از دیدگانش روان ساخت . فرزند خردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامه اى به پدر نوشت و از او درخواست كرد كه همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتى در نجف ماند و پس از زيارت اماكن مقدس ، به مشهد برگشت .

داغ مرگ فرزند اندك اندك از ذهن آخوند و همسرش محو مى شد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزندى دیگر روز شمارى مى كردند. اما باز هم ، مصیبت بر خانه سایه افكند. فرزند، قبل از تولد مرد و بچه مرده به دنیا آمد.(1345) همسرش نیز پس از مدتى بیمارى از دنیا رفت . داغ مرگ همسر، آتش به جانش افكند.(1346) تاب مقاومت نداشت . مرگ همسر و دو فرزند، كمر طاقتش را در جوانى خم كرد. تنها حرم حضرت على علیه السلام و دامن پر مهر اشك توانست قامتش را راست كند.

آوازه علمى آخوند

آخوند سالها در درس شیخ انصارى و میرزاى شیرازى شركت كرد و از زبده ترین شاگردان آن دو شناخته مى شد. وى از همان ابتدا با پشتكارى كم نظیر، راههاى پیشرفت را مى پیمود.

او در كنار تحصیل ، به عبادت و شب زنده دارى نیز اهمیت فراوان مى داد. بارها به كربلا رفت و به زیارت امام حسین علیه السلام نایل شد. در یكى از این سفرها پس از زیارت ، در درس آیه الله آخوند اردكانى (متوفاى 1302 ق .) شركت كرد. آخوند اردكانى نظر شیخ انصارى را در مساله اى بیان و سپس بر نظر او چند اشكال كرد. اشكالها درست بود. آخوند پس از برگشت به نجف و شركت در درس شیخ انصارى ، اشكالهاى اردكانى را به استاد بازگو كرد. شیخ انصارى یكى از اشكالها را پذیرفت اما اشكال دوم را رد كرد. آخوند به دفاع از اشكال دوم اردكانى پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت اما آخوند دفاعیه استاد را قانع كننده ندانست و بار دیگر اشكال را با بیانى تازه مطرح كرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا كشید. صدها طلبه كه در درس شیخ انصارى شركت داشتند، در شگفت بودند كه چگونه طلبه اى جوان كه 25 سال بیش نداشت و كمتر از سه سال بود كه به درس شیخ انصارى راه یافته ، بى محابا با دلیلهاى قوى به استاد اشكال مى كند. یكى از طلاب به دیگران گفت : این آخوند (آخوند خراسانى ) را ببینید كه دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردكانى ) را تایید مى كند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب ((آخوند)) صدا مى كردند.(1347)

آخوند از سال 1278 ق . تا سال 1291 ق . بیش از سیزده سال در درس ‍ خارج استادان برجسته حوزه علمیه نجف شركت كرد. بیش از دو سال در درس شیخ انصارى شركت كرد و پس از وفات او (1281 ق .) دو سال به درس آیه الله سید على شوشترى (متوفاى 1283 ق .) راه یافت و سالها در درس آیه الله شیخ راضى بن محمد نجفى (متوفاى 1290 ق .) و آیه الله سید مهدى مجتهد قزوینى ادامه تحصیل داد.

آخوند خراسانى بیش از سیزده سال در كنار درسهاى سایر اساتید در درس ‍ میرزاى شیرازى نیز شركت كرد. میرزاى شیرازى در سال 1291 ق . به سامرا هجرت كرد و بیشتر شاگردانش نیز همراه او به سامرا رفتند. اما آخوند در نجف ماند و به تدریس ادامه داد. او مدتى بود كه در كنار تحصیل و شركت در درس میرزاى شیرازى به تدریس نیز مشغول بود.(1348) البته برخى از نویسندگان نوشته اند: آخوند نیز به سامرا رفت ولى پس از مدتى كوتاه به سفارش میرزاى شیرازى به نجف برگشت و به تدریس ادامه داد. روزى آخوند به سامرا رفت و پس از زیارت مرقد امام حسن عسكرى علیه السلام و امام هادى علیه السلام در درس استاد پیشین خود شركت كرد. آخوند اشكالى به نظریه میرزاى شیرازى وارد ساخت و استاد پاسخ گفت . آخوند اشكال را با بیانى دیگر تكرار كرد و استاد دوباره پاسخ داد.... پرسش و پاسخ ادامه یافت تا سرانجام آخوند به احترام استاد لب فرو بست . روز بعد میرزاى شیرازى پیش از آغاز درس گفت : ((در بحث دیروز، حق با آخوند بود.))!

اندك اندك آوازه علمى آخوند در حوزه علمیه نجف پیچید و روز به روز به شمار شاگردانش افزوده شد. اینك وى یكى از مجتهدان و مدرسان مشهور نجف و به عنوان یكى از ممتازترین شاگردان میرزاى شیرازى ، مورد احترام طلاب و علما بود. میرزاى شیرازى مقام علمى او را به طلبه ها گوشزد مى كرد و آخوند نیز تا هنگامى كه میرزاى شیرازى زنده بود به احترام استاد بالاى منبر نمى رفت ؛ روى زمین نشست و درس مى گفت .

میرزاى شیرازى در سال 1312 ق . دار فانى را وداع گفت . آخوند مدتى پس ‍ از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زیارت مرقد امامان به سوى منزل استاد به راه افتاد، كوبه در منزل را بوسید و پیشانى بر آن گذاشت و زار زار گریست .

آخوند از موفق ترین استادان تاریخ حوزه هاى علمیه شیعه است كه شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشته اند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند كه نام برخى از آنها از این قرار است : سید ابوالحسن اصفهانى ، شیخ ابوالقاسم قمى ، سید ابوالقاسم كاشانى ، میرزا احمد خراسانى ، سید محمد تقى خوانسارى ، سید جمال الدین گلپایگانى ، شیخ محمد جواد بلاغى ، شهید سید حسن مدرس ، حاج آقا حسین قمى ، سید صدر الدین صدر، آقا ضیاء الدین عراقى ، شیخ عبدالكریم حائرى ، سید عبدالله بهبهانى ، سید عبدالهادى شیرازى ، شیخ محمد على كاظمى ، شیخ محمد حسین نائینى ، آقا بزرگ تهرانى ، حاج آقا حسین بروجردى و سید محمود شاهرودى .(1349)

آوازه علمى آخوند از مرزها گذشت . از این رو ((شیخ الاسلام )) امپراتورى عثمانى كه در آن زمان به عراق آمده بود، روزى همراه شمارى از همراهان در درس آخوند شركت كرد.

همهمه اى بین طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند. ((شیخ الاسلام )) نزدیكتر رفت و آخوند با دیدن وى ، درس را به بررسى نظر ابوحنیفه در یكى از مسائل علم اصول كشاند. ابتدا نظر او را بیان كرد و دلیلهایش را بر شمرد.

((شیخ الاسلام )) سنى در شگفت بود كه چگونه استاد شیعى ، نظر پیشواى اهل سنت را پذیرفته است ؟! اما اندكى بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت . آخوند چند اشكال علمى بر نظر ابوحنیفه وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان شیعه در آن مساله را بیان كرد. آخوند از ((شیخ الاسلام )) خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند. اما روحانى اهل سنت به احوالپرسى با آخوند بسنده كرد. ((شیخ الاسلام )) از قدرت علمى و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود كه تا مدتها بعد هماره از آن دیدار به یاد ماندنى سخن مى گفت .(1350)

عبادت و زهد

آخوند از ابتداى جوانى تا آخر عمرش ، هر روز پیش از طلوع آفتاب ، به زیارت آفتاب نجف ، حرم حضرت على علیه السلام مشرف مى شد. آنگاه به مسجد هندى مى رفت و درس مى گفت . شبها پس از اقامه نماز جماعت در صحن حرم ، براى برخى از شاگردان ممتازش در منزل خود درس خصوصى داشت . نمازهاى مستحبى اش حتى در سنین پیرى ترك نشد. در ماه رمضان نیز براى طلبه ها سخنرانى مى كرد.

در اواخر عمر، زیارت را - شاید به خاطر پیرى - طول نمى داد. یكى از مریدانش به وى گفت : شما كمى بیشتر در حرم بمانید تا همه زایران متوجه آداب زیارت شما بشوند. آخوند دست به ریش خود گرفت و گفت : در این آخر عمر، با این ریش سفید به خدا شرك بورزم و خودنمایى كنم ؟!

یكى از همسایگان آخوند مى گفت : ناله سوزناك و صداى گریه آخوند در نیمه هاى شب ، قلب هر سنگدلى را مى لرزاند.

آخوند به تمیزى سر و وضع و لباس اهمیت فراوانى مى داد. همراه سه فرزند كه همگى آنها متاهل بودند، در یك خانه زندگى مى كرد. این چهار خانواده ، چهار اتاق داشتند. روزى یكى از پسرانش از تنگى جا به پدر شكایت كرد. پدر گفت : اگر قرار باشد كه خانه هاى این شهر را بین نیازمندان بخش كنند، به ما بیش از این نمى رسد.

دستگیرى نیازمندان

یكى از سخنرانان مذهبى كربلا كه از مخالفان مشروطه بود و همه جا علیه آخوند صحبت مى كرد، به علت بدهى تصمیم گرفت خانه اش را بفروشد. مشترى خرید خانه را مشروط به امضا و اجازه آخوند قرار داد. گرچه روى دیدن آخوند را نداشت ، اما شرمنده و ناچار نزد آخوند رفت و از او خواست تا به این معامله راضى شود. آخوند چند كیسه لیره به او داد و گفت : شما جزو علمایید، من راضى نیستم كه در گرفتارى باشید. با این پول ، بدهى خود را بدهید و خانه را نفروشید. هرگاه به مشكلى برخوردید نزد من بیایید. واعظ كربلا از رفتار آخوند متنبه گشت و از آن پس ، از مریدان او شد.(1351)

تالیفات

آخوند كتابهاى زیادى درباره اصول ، فقه و فلسفه به نگارش در آورد. آثارش ‍ عبارتند از:

1 - حاشیه مختصر بر رسائل ، كه نخستین اثر اوست .

2 - حاشیه مفصل بر رسائل ، كه به نام ((درر الفوائد)) چندین بار چاپ شده است .

3 - حاشیه بر مكاسب

4 - فوائد: در سال 1315 ق .، در تهران به چاپ رسیده است .

5 - حاشیه بر اسفار

6 - حاشیه بر منظومه ملا هادى سبزوارى

7 - رساله اى در مشتق

8 - رساله اى در وقت

9 - رساله اى در رضاع

10 - رساله اى در دماء ثلاثله

11 - رساله اى در اجاره

12 - رساله اى در طلاق

13 - رساله اى در عدالت

14 - رساله اى در رهن ، همه رساله ها در یك جلد چاپ شده است .

15 - القضاء و الشهادات

16 - روح الحیاه فى تلخیص نجاه العباد، كه در سال 1327 ق .، در بغداد به چاپ رسیده است .

17 - تكمله التبصره : در سال 1328 ق ، در تهران چاپ شده است .

18 - ذخیره العباد فى یوم المعاد: رساله عملیه آخوند، به زبان فارسى است كه نخست در بمبئى و سپس در سال 1329 ق . در تهران ، چاپ شد.

19 - اللمعات النیره فى شرح تكمله التبصره

20 - كفایه الاصول : مهمترین اثر آخوند، كه چندین بار چاپ شده است و هنوز در حوزهاى علمیه شیعه تدریس مى شود. این كتاب از كم نظیرترین كتابهایى است كه درباره علم اصول نوشته شده است . بیش از صد نفر از مجتهدان شیعه بر این كتاب حاشیه و شرح نوشته اند.

تاسیس مدارس 

برخى از بانیان خیر، هزینه ساختن مدرسه علمیه اى را به آخوند دادند. وى نیز با تمام توان در تلاش براى ساختن مدرسه بود. سرانجام در سال 1321 ق . مدرسه علمیه اى در محله ((حویش )) نجف ، به همت او بنا شد كه به نام ((مدرسه بزرگ آخوند)) مشهور گردید. كتابخانه مدرسه داراى نفیس ترین كتابهاى خطى بود. آخوند در سال 1326 ق . مدرسه دیگرى در محله ((براق )) ساخت كه به ((مدرسه الوسطى آخوند)) شهرت یافت .

سومین مدرسه اى كه با همت ایشان ، در محله براق بنا شد ((مدرسه كوچك آخوند)) است كه در سال 1328 ق . كار بناى آن به اتمام رسید.

آخوند در ساختن چندین مدرسه در نجف ، كربلا و بغداد مشاركت داشت . در این مدرسه ها ادبیات فارسى نیز تدریس مى شد. او مبلغانى به ایلها، عشایر و روستاهاى دور افتاده عراق گسیل داشت ، تا آنها را با احكام اسلامى آشنا سازند. مجله هاى ((اخوت ))، ((دره النجف ))، ((العلم )) و ((نجف اشرف )) با پشتیبانى آخوند در عراق منتشر مى شد. (1352)

شركت اسلامى

صنایع ایران در دوره صفویه از رونق خوبى برخوردار بود. بیش از 90 درصد كالاهاى مورد نیاز مردم در داخل كشور تولید مى شد. اما با روى كار آمدن سلسله قاجاریه صنایع رو به ورشكستگى نهاد. ملك المتكلمین ، از روحانیون سرشناس آن دوران ، پیشگام آبادى اقتصاد كشور شد. او با بازرگانان و ثروتمندان گفتگو كرد و آنها را به گسترش صنایع تولیدى تشویق نمود. سرانجام پس از ماهها سخنان او به بار نشست . گروهى از بازرگانان با سرمایه یك میلیون تومانى كه در آن زمان پول هنگفتى بود، نخستین شركت ملى را در ایران تاسیس كردند. شركت اسلامى نخستین شركت سهامى بود كه در ایران تاسیس شد. این شركت در سال 1316 ق . در اصفهان آغاز به كار كرد. كارخانه هاى پارچه بافى و تولید پوشاك این شركت در اندك مدتى چنان سودآور شد كه روز به روز بر شمار سهامداران آن افزوده و صدها دستگاه بافندگى وارد میان تولید گردید و شعبه هاى شركت در بسیارى از شهرستانها گشایش یافت .

ملك المتكلمین ، حاج آقا نورالله اصفهانى و سید جمال واعظ در نابر، مردم را به خرید سهام تشویق مى كردند. نهصد هزار تومان سهام از سوى مردم خریدارى شد. سید جمال واعظ كتابى به نام ((لباس التقوى )) نوشت و هدف از تاسیس شركت اسلامى را در آن كتاب بیان نمود. آخوند خراسانى و هفت نفر از مراجع تقلید نجف تقریظى بر این كتاب نوشته ، از شركت اسلامى پشتیبانى نمودند. آخوند در حمایت از شركت نوشت : بر مسلمانان لازم است كه لباس ذلت (تولید خارج ) را از تن بیرون كنند و لباس عزت (ساخت داخل ) را بپوشند.(1353)

نقش آخوند در نهضت مشروطه

بسیارى از نویسندگان تاریخ مشروطه در ارزیابى انگیزه هاى مردم براى جانفشانى در راه انقلاب مشروطه به اشتباه رفته اند. برخى از نویسندگان نوشته اند كه اسلام با مشروطه سازگارى ندارد. گروهى مى نویسند كه نهضت مشروطه دنباله روى كوركورانه از انقلابها و تحولات سیاسى كشورهاى اروپایى و برخى از كشورهاى آسیایى مانند ژاپن است .

شمارى از قلم به دستان تاریخ مشروطه بر این باورند كه رهبران مشروطه - چه رسد به مردمى كه سالها رنج شكنجه تبعید، زندان و اعدام را به جان خریدند و در برابر استبداد پایدارى كردند - نیز معناى مشروطه را نمى فهمیدند. برخى از نویسندگان به موجب دشمنى با روحانیت ، با دست بردن در سندها، تحریف وقایع ، دامن زدن به شایعات و بزرگ نمایى نقش ‍ فئودالها، خانها، ثروتمندان و روشنفكران غربزده در صدد بر آمدند تا از نقش آخوند خراسانى ، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا حسین تهرانى كه بحق رهبران اصلى مشروطه بودند، بكاهند؛ كه متاسفانه در این نیرنگ موفق بوده اند. تا آنجا كه در كتابهاى درسى ، سخنى از این سه مرجع بزرگ به چشم نمى خورد. در بسيارى از كتابها نيز فقط از آيه الله سيد محمد طباطبايى و آيه الله سید عبدالله بهبهانى و شمارى اندك از علما سخن به ميان آمده است . حال اینكه رهبران مشروطه در تهران و شهرستانها را مراجع تقلید، مجتهدان و روحانیون مبارز تشكیل مى دادند.

بیشتر نویسندگان ، مردم را در ماجراى مشروطه به دو گروه مشروطه خواه و مستبد تقسیم كرده اند. آنان صدها مجتهد، مرجع تقلید و روحانى آگاه ، دوراندش و پارساى پایتخت و شهرستانها را خواهان مشروطه مشروعه و حكومت اسلامى بودند، در صف مخالفان مشروطه و هواداران استبداد قاجاریه قلمداد كرده اند. برخى از نویسندگان هوادار مشروطه مشروعه نیز به بهانه دفاع از آیه الله شیخ فضل الله نورى ، آخوند ملا قربانعلى زنجانى ، آیه الله العظمى سید محمد كاظم طباطبایى یزدى و...، با استناد به سندهاى جعلى یا مشكوك و شایعه ها نیش قلم را متوجه آخوند و دو یار وفادارش كردند.

بسیارى از سندها ساخته جاسوسان روسى و انگلیسى و خیلى از حوادث ، بافته ذهن فراماسونها و غربزدگان مزدور بیگانگان است . البته مى پذیریم كه رهبران مشروطه به دلیل اینكه در خارج از كشور به سر مى بردند و از حوزه علمیه نجف ، انقلاب را رهبرى مى كردند، از برخى عملكردهاى مشروطه طلبان باخبر نبودند. كاش علما با وحدت و یكپارچگى ، اختلافها را كنار مى گذاشتند و نمى گذاشتند نهضت از مسیر خود خارج شود.

حضرت امام خمینى - رضوان الله تعالى علیه - درباره مشروطه فرمود:

((علماى اسلام در صدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و براى ملت آزادى گرفتند. قوانین جعل كردند. قوانینى كه به نفع ملت است ، به نفع استقلال كشور است . به نفع اسلام است . قوانین اسلام است . این آزادى را با خونهاى خودشان ، با زجرهایى كه دیدند و كشیدند... گرفتند. در جنبش ‍ مشروطیت همین علما در راس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت ... لكن ... دنباله اش گرفته نشد. مردم بى طرف بودند. روحانیون هم رفتند، هر كس ‍ سراغ كار خودش . از آن طرف ، عمال قدرتهاى خارجى ، خصوصا در آن وقت انگلستان ، در كار بودند كه اینها را از صحنه خارج كنند یا به ترور و یا به تبلیغات . گویندگان و نویسندگان آنها كوشش كردند به اینكه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج كنند و سیاست را بدهند به دست آنهایى كه به قول آنها مى توانند... یعنى فرنگ رفته ها و غرب زده ها و شرق زده ها و كردند آنچه را كردند؛ یعنى اسم ، مشروطه بود واقعیت ، استبداد. آن استبداد تاریك ظلمانى ، شاید بدتر از زمان و حتما بدتر از زمانهاى سابق .))(1354)

آغاز نهضت 

سلسله قاجاریه در دورانى بر كشور حكومت مى كردند كه دنیا در ایام طلایى رشد صنعتى به سر مى برد. پادشاهان قاجار در اندیشه عیش و نوش و خوشگذرانى خود بودند. فقر و بیداد كارگزاران حكومت ، سراسر كشور را در بر گرفته و بخش گسترده اى از كشور به بیگانگان سپرده شده بود. امتیازهاى فراوان به ناچیزترین مبالغ به دولتهاى روسیه و انگلیس واگذار شد. ارتشهاى بیگانه گاه و بیگاه ، به بهانه هاى مختلف كشور را اشغال مى كردند و گاه ماهها و بلكه سالها در نقاطى از كشور اقامت مى كردند. حكومتهاى بسیارى از شهرها به دست كنسولگرى روسیه و انگلیس اداره مى شد. بسیارى از دست اندركاران دولت مركزى ، به دستور سفارتهاى بیگانه نصب و عزل مى شدند. ایران آتش زیر خرمن بود. مردم منتظر جرقه اى بودند تا علیه حكومت مركزى قیام كنند. آيه الله سید عبدالله بهبهانى و آيه الله سيد محمد طباطبايى با تشكيل انجمنهايى ، به صورت پنهانى زمینه قیام را آماده مى ساختند. علما و طلاب تهران در سالهاى 1322 و 1323 ق . نشستهاى زیادى براى آگاه ساختن مردم داشتند و آیه الله بهبهانى و آیه الله طباطبایى این جلسات را رهبرى مى كردند.

در این میان علماى تهران با مراجع تقلید نجف در ارتباط بودند. آخوند خراسانى ، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا حسین تهرانى در تاریخ هشتم ربیع الاول 1323 ق . نامه اى به آيه الله سید عبدالله بهبهانى مى فرستند و از علماى تهران مى خواهند كه ((مسيو نوژ)) بلژيكى ، رئیس گمرك كشور را كه مشغول فعالیت علیه استقلال فرهنگى و اقتصادى ایران است و به روحانیت توهین نموده از كشور بیرون كنند.

علما، طلاب و بازاریان تهران از خلافهاى كارگزاران حكومت و نامه هاى مراجع تقلید نجف باخبر مى شوند. روحانیون اوضاع نابسامان كشور را به اطلاع مردم مى رسانند و اندك اندك دامنه افشاگریها گسترش مى یابد. آیه الله بهبهانى پیوسته گزارش عملكرد علما و مردم را به نجف مى فرستاد و مراجع نجف نیز رهنمودهاى لازم را به تهران مى فرستادند.

در پى این امور، حكومت مركزى با شدت هر چه تمام تر به خاموش كردن فریاد انقلاب بر آمد. علما و بازاریان كه دو ركن شاخص انقلاب بودند، در نوك پیكان حمله دولت قرار گرفتند. دولت به بهانه تادیب گرانفروشى بازاریان كه قند را بیش از نرخ مصوب مى فروختند، به وضع فجیعى به آزار تنى چند از آنها پرداخت . مردم به رهبرى علما به حمایت از بازاریان بر آمدند. سید جمال واعظ - خطیب شهیر انقلاب - و دو نفر دیگر از رهبران انقلاب به دنبال افشاگریهایشان تبعید شدند. انقلاب از پایتخت فراتر رفت و شیراز و مشهد نیز به پایتخت پیوستند.

شیخ محمد واعظ، از سخنرانان مشهور انقلاب در نوزدهم جمادى الاول 1324 ق . دستگیر شد. طلبه هاى مدرسه حاج ابوالحسن معمار باشى تهران وى را در یك درگیرى نجات دادند. اما طلبه در این حادثه به شهادت رسید. بازار بسته شد و مردم در مسجد متحصن شدند و علما از جمله آیات عظام بهبهانى ، طباطبایى و شیخ فضل الله نورى به متحصنان پیوستند. صدر اعظم ، عین الدوله به علما پیغام داد كه به خانه هاى خود بروید، ما امور را اصلاح مى كنیم . علما پاسخ دادند: ما عدالت مى خواهیم و چون عین الدوله مانع تاسیس عدالتخانه است ، باید از صدارت بر كنار شود.

طولى نكشید كه سربازان ، وحشیانه به سوى مسجد آتش گشودند و بیش از یكصد نفر را كشتند. علماى تهران به نشانه اعتراض در روز 23 جمادى الاول 1324 ق . به قم مهاجرت كردند و بیش از سه هزار نفر از مردم به جمع متحصنان در قم پیوستند. آیه الله شیخ فضل الله نورى ، آیه الله آقا نجفى اصفهانى و آیه الله آخوند ملا قربانعلى زنجانى و بسیارى از علماى سرشناس كشور، از شهرستانهاى دور و نزدیك به قم آمدند. سرانجام مظفر الدین شاه كه مقاومت در برابر علما و مردم را بى فایده دانست ، در تاریخ 6/5/1284 ش . فرمان بر كنارى عین الدوله و در چهاردهم جمادى الثانى دستور مشروطیت را صادر كرد.(1355)

نخستین انتخابات مجلس شوراى ملى و اولین جلسه مجلس در 14/7/1285 ش . در كشور برگزار شد. قانون اساسى 51 اصل با الهام از قوانین كشورهاى اروپایى از سوى برخى از روشنفكران غربزده نوشته شد و به امضاى شاه رسید. اندكى بعد شاه مرد و فرزندش محمد على شاه به سلطنت رسید. متمم قانون اساسى در 107 اصل نیز نوشته شد. اصل دوم آن عبارت بود از: نظارت مجتهدان بر قوانین مصوب مجلس كه به پیشنهاد شیخ فضل الله نورى در متمم قانون گنجانده شد.

شاه از امضاى متمم قانون اساسى خوددارى كرد و در پى آن مردم تبریز، اصفهان ، شیراز، رشت و كرمان قیام كردند. از آن سو آخوند و علماى نجف از شاه خواستند كه در برابر اراده ملت مقاومت نكند. سرانجام شاه در 29 شعبان 1325 ق . متمم قانون اساسى را امضا كرد.(1356)

از آخوند خراسانى سوال كردند كه نظرش درباره نظام ملى (قانون نظام وظیفه ) چیست .

ایشان پاسخ داد: ((حفظ كیان اسلام بر همه مسلمانان واجب است . بنابراین ، بر همه مردم ، بویژه جوانان واجب است كه با فنون نظامى آشنا شوند... مجلس شوراى ملى در این كار تاخیر را روا ندارد.)) پاسخ آخوند در تاریخ هفتم ربیع الاول 1325 در مجلس شوراى ملى خوانده شد.(1357)

آخوند خراسانى به همراهى دو یار وفادارش رهنمودهاى لازم را به مجلس ‍ شوراى ملى فرستادند و بحقیقت مراجع تقلید از نجف كار هدایت انقلاب مشروطه را در دست داشتند. مردم ایران نیز به فرامین مراجع اهمیت زیادى مى دادند. در یكى از پیامهاى مراجع طرفدار مشروطه نجف آمده است :

((بر تمام مردم ، بویژه عشایر، ایلات و مرز بانان واجب است كه تفرقه را كنار بگذارند و دست در دست یكدیگر با آموختن روشهاى نویت نظامى به پاسدارى از آب و خاك ایران بپردازند... احكام مصوب مجلس شوراى ملى را همانند احكام شرعى واجب الاطاعه بدانید.))(1358)

آخوند در 28 ذیحجه 1325 ق . نامه اى براى نمایندگان مجلس مى فرستد و آنها را به اجراى قوانین اسلامى پرداخت بدهى هاى دولت و فقر زدایى سفارش مى كند.(1359) اما در زمانى كوتاه ، روشنفكران غربزده و فراماسونها اندك اندك ، قدرت را به دست مى گیرند و روحانیت را از صحنه كنار مى گذارند.

آیه الله شیخ فضل الله نورى كه از پیشقراولان نهضت مشروطه بود، به دلیل نفوذ غربزدگان در پستهاى كلیدى حكومت و مجلس و به انحراف كشیده شدن مشروطه ، در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام متحصن مى شود. وى بنا به دلایلى از جمله دو مورد ذیل بدین امر دست زد:

1 - توهین روزنامه ها به چهارده معصوم علیهم السلام ، ارزشهاى اسلامى و روحانیت

2 - دستگیرى ، ستم و كشتار برخى از مشروطه طلبان در شهرستانها

وى پیشنهاد مى كند كه نامه آخوند درباره مبارزه با كفر كه به مجلس شوراى ملى فرستاده شده ، در نظامنامه قانون اساسى درج گردد.

محمد على شاه نیز گاه و بیگاه به مخالفت با مشروطه مى پردازد و آخوند خراسانى چندین بار او را نصیحت مى كند كه از كارشكنى در كار مجلس و مشروطه بپرهیزد. در یكى از اندرزهاى آخوند به شاه آمده است :

1 - به دین اهمیت بیشترى بدهید.

2 - اجناس ساخت ایران را تبلغ كنید. چنانكه ((میكارو)) پادشاه ژاپن را از بحران اقتصادى نجات داد.

3 - در نشر علوم و صنایع جدید همت كنید.

4 - مواظب دخالت بیگانگان در كشور باشید.

ستبداد صغیر

شاه پنهانى در صدد كودتا بر مى آید و به بهانه هاى مختلف به اذیت و آزار سران مشروطه مى پردازد و سر انجام در 23 جمادى الاول 1327 ق . برابر 2/4/1287 ش . مجلس را به توپ مى بندد و در تهران حكومت نظامى اعلام مى كند و بسیارى از رهبران انقلاب شهید، تبعید یا زندانى مى شوند.

آخوند و دو يار وفادارش در حوادث استبداد صغیر پيامهاى فراوانى براى مردم و رهبران مشروطه فرستادند. در یكى از این پیامها آمده است : ((همراهى با مخالفین اساس مشروطه ، محاربه با امام زمان (عج ) است .)) ایشان در ماجراى محاصره آذربایجان از طرف قواى نظامى شاه ، كه از 23 جمادى الاول 1326 ق . تا 27 جمادى الثانى 1327 ادامه داشت ، پیامهاى زیادى براى مردم آذربایجان فرستاد و آنها را در ستیز با استبداد تشویق كرد. در این میان ستارخان (از رهبران مشروطه در آذربایجان ) اظهار داشت كه ((من حكم علماى نجف را اجرا مى كنم .)) آخوند در یكى از نامه هایش به شاه نوشت :

((... از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوق الطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالك شیعه از حسن كفایت آنان به دست كفار افتاده . قفقاز، شیروانات ، بلاد تركمان و بحر خزر، هرات ، افغانستان ، بلوچستان ، بحرین ، مسقط و غالب جزایر خلیج فارس و عراق عرب و تركستان ، تمام از ایران مجزا شد. دو ثلث تمام از ایران رفت و این یك ثلث باقى مانده را هم به انحاء مختلف ، زمامش را به دست اجانب دادند. گاهى مبالغ هنگفت قرض ‍ كرده و در ممالك كفر خرج نمودند و مملكت شیعه را به رهن كفار دادند.

گاهى به دادن امتیازات منحوسه ، ثروت شیعیان را به مشركین سپردند... گاهى خزایت مدفونه ایران را به ثمن بخس (مبلغ ناچیز) به دشمنان دین سپردند. یكصد كرور، بیشتر خزینه سلطنت كه از عهد صفویه و نادر شاه و زندیه ذخیره بیت المال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه اموال مسلمین را كه به یغما مى بردند، یك پولش را خرج اصلاح مملكت ، سد باب احتیاج رعیت ننمودند. به حدى شیرازه ملك و ملت را گسيختند كه اجانب علنا مملكت را مورد تقسيم خود قرار داده .

اى منكر دین ! اى گمراه !، پدرت دستور (مشروطه ) را صادر كرد. اما از روزى كه تو به سلطنت نشستى همه وعده هاى مشروطه را زیر پا نهادى . شنیدم شخصى از سوى تو به نجف فرستاده شده تا ما را با پول بخرد. و حال اینكه نمى دانى ، قیمت سعادت مردم بیشتر از پول توست ... تو دشمن دین و خائن به این مملكت هستى . من بزودى به ایران مى آیم و اعلان جهاد مى كنم .))

رهبران مشروطه از نجف در پیامى به مردم ایران مى نویسند:

((به عموم ملت ، حكم خدا را اعلام مى داریم : الیوم ، همت در دفع این سفاك جبار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین از اهم واجبات و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات است ...))

علماى نجف ، سران قبایل ایران را به پشتیبانى از مشروطه و همه مسلمانان جهان را به پیكار بر ضد استبداد محمد على شاه فرا مى خوانند. آخوند، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا حسین تهرانى در پاسخ استفتاى مسلمانان ازمیر و طرابوزان (از شهرهاى تركیه ) آنها را به مبارزه با محمد على شاه فرا مى خوانند.

طولى نكشید كه آخوند خراسانى حكم جهاد را صادر كرد و قبیله هاى شیعى عراق آمادگى خود را براى پیوستن به مشروطه طلبان و حركت به ایران اعلام كردند و طلاب ، علما و بسیارى از ایرانیان مقیم عراق نیز در بغداد گرد آمدند تا به سوى ایران حركت كنند.

در این زمان بود كه طرابلس (لیبى ) به اشغال ایتالیا در آمد. آخوند، مازندرانى و آیه الله شریعت اصفهانى در پیامى به مسلمانان جهان ، حكم جهاد براى آزاد سازى طرابلس را صادر مى كنند.

مشروطه طلبان گیلان و اصفهان پایتخت را در 28 جمادى الثانى 1327 ق . برابر 23/4/1288 ش . آزاد ساختند. محمد على شاه به سفارت روس ‍ پناهنده مى شود و از آنجا به روسیه فرار مى كند. سپاه مشروطه طلبان نجف كه آیه الله العظمى سید محمد كاظم یزدى و چند تن دیگر از مراجع تقلید نیز در بین آنها بودند، با شنیدن خبر آزادى تهران از حركت به ایران منصرف مى شوند.

آخوند هنگامى كه شنید سرداران فاتح ایران در صدد اذیت شیخ فضل الله نورى بر آمده اند، تلگرامى به تهران فرستاد و مشروطه طلبان را از آزار وى بر حذر داشت اما روشنفكران غربزده نامه آخوند را پنهان كردند و سپس شیخ فضل الله نورى را اعدام نمودند. آخوند پس از شنیدن خبر شهادت وى گریست . عمامه اش را به زمین انداخت و مجلس یادبود شهید شیخ فضل الله نورى را در منزل خود برگزار كرد.

فرصت طلبان دهها مجتهد مبارز را به بهانه مخالفت با مشروطه در تهران و شهرستانها شهید، تبعید یا زندانى كردند. طرفداران مشروطه مشروعه ، پس ‍ از شهادت شیخ فضل الله نورى رنجهاى فراوانى را متحمل شدند. غربزدگان ، آیه الله ملا قربانعلى زنجانى ، مجتهد 92 ساله زنجان را دستگیر كرده ، به تهران آوردند و در صدد محاكمه اش بر آمدند.

اما آخوند با ارسال تلگرام شدید اللحنى ، مانع این عمل شد.

هر روز خبرهاى ناگوار از تهران و شهرستانها به آخوند مى رسید. ترور آيه الله سید عبدالله بهبهانى به دستور تقى زاده ، تبعید آیه الله طباطبایى و خلافهاى برخى از مشروطه طلبان او را رنج مى داد. ولى آخوند هنوز به مشروطه امید داشت .

آخوند پس از رحلت میرزا حسین تهرانى در سال 1326 - كه در تمام دوران مبارزه همدوش او مى رزمید - با توان بیشتر با كمك شیخ عبدالله مازندرانى به هدایت مشروطه پرداخت .

آخوند و آیه الله مازندرانى در نامه اى به مجلس شوراى ملى از نمایندگان مجلس مى خواهند كه به سبب ضدیت تقى زاده با اسلام از ورودش به مجلس جلوگیرى كنند.

مجلس شوراى ملى نیز حكم اخراج وى را از تهران صادر كرد.

در دهم صفر 1327 ق . از آخوند و مازندرانى درباره حقوق اقلیتهاى مذهبى سوال مى شود. آنها پاسخ مى دهند:

((ایذاء و تحقیر زردشتیه و سایر اهل ذمه ... حرام و به تمام مسلمین واجب است كه وصایاى خاتم النبیین صلى الله علیه و آله را در حسن سلوك و تالیف قلوب و حفظ نفوس و اعراض و اموال ایشان كما ینبغى رعایت نمایند...))

آخوند و مازندرانى در سال 1327 ق . بر كتاب ((تنبیه الامه و تنزیه المله )) نوشته آیه الله محمد حسین نائینى تفریظى نوشته ، آن را تایید كردند. این كتاب از نخستین كتابهایى است كه درباره حكومت اسلامى نوشته شده و سازگارى مشروطه با اسلام در این كتاب بخوبى بیان شده است .

آیه الله شیخ محمد اسماعیل محلاتى در بیستم محرم 1327 ق . در اعلامیه اى مشروطه را بدین صورت معرفى مى كند:

((هدف از مشروطه ، محدود كردن اختیارات شاه است . هدف این است كه قانون كه توسط نمایندگان مجلس منتخب مردم وضع مى شود، ملاك عمل حكومت باشد. مجلس شوراى ملى براى تعیین مصالح و مضار مملكت توسط وكلاى ملت تاسیس شده است . پس منافاتى با اسلام ندارد. امر به معروف و نهى از ممنكر در اسلام آمده است . كار مجلس هم یكى از مصادیق آن است ...

مراد از مشروطه این نیست كه هر كس هر كار حرامى را دلش بخواهد، بكند. مراد از مشروطه آزادى مردم از قید استبداد شاه است . ما مى خواهیم احكام اسلام درباره همه مردم ، شاه و گدا به طور مساوى اجرا شود....))

آخوند و مازندرانى این اعلامیه را تایید كردند و اعلامیه با تایید آنها به ایران فرستاده شد.

مجلس شوراى ملى در ماههاى آخر سال 1328 ق . تصویب كرد كه ایران مستشار مالى از آمریكا استخدام كند. در پى آن ((مورگان شوستر)) به مدت سه سال به استخدام خزانه دارى كل كشور در آمد. قواى نظامى روسیه بدنبال این حركت مجلس ، مناطق شمال كشور را اشغال كردند و دولت روسیه به دولت ایران هشدار داد كه اگر شوستر را از ایران اخراج نكنید، تهران را اشغال خواهند كرد. مجلس پیشنهاد روسیه را نپذیرفت و دولت روسیه اولتیماتوم 48 ساعته به ایران داد كه اگر شوستر از ایران اخراج نشود و دولت ایران متعهد نشود كه مستشاران مالى خود را فقط از روسیه و انگلیس استخدام كند، تهران را اشغال خواهند كرد. رئیس مجلس خبر اولتیماتوم را در سیزدهم ذیحجه 1329 ق . به آخوند رساند. سربازان روسى تا قزوین پیش رفتند و دولت انگلیس با تایید اقدام روسیه ، به دولت ایران هشدار داد كه اگر تا سه ماه دیگر راههاى جنوب را براى بازرگانى انگلیس امن نكند، سربازان انگلیسى انتظامات جنوب كشور را بر عهده خواهند گرفت .

در پى این وقایع آخوند خراسانى درسهایش را تعطیل كرد و دیگر درسهاى حوزه علمیه نجف نیز به پیروى از او تعطیل شد. جلسه هاى زیادى در منزل آخوند تشكیل شد تا راهى براى دفاع از استقلال و تمامیت ارضى ایران بیابند. تحریم اجناس روسى ، جهاد با روسیه و اعزام طلاب ، علما و عشایر نجف به ایران در نخستین جلسه علما تصویب گردید.

آخوند خراسانى فرمان جهاد را صادر كرد. نامه اى به رئیس مجلس شوراى ملى ایران نوشت و وى را از تصمیم جلسات باخبر ساخت .

غروب خورشید

بسیارى از علماى نجف ، كربلا و كاظمین خود را براى سفر به ایران و دفاع از آن آماده ساختند. قرار بود كه آخوند و همراهانش در شب چهارشنبه 21 ذیحجه 1329 ق . از نجف به مسجد ((سهله )) بروند و پس از نیایش و دعا براى پیروزى سپاه اسلام ، راهى ایران شوند.

عصر سه شنبه منزل آخوند شلوغ بود. میرزا مهدى ، پسر آخوند مقدمات سفر را آماده مى كرد. آخوند به اطرافیانش گفت : بهتر است نماز صبح را در حرم بخوانیم و پس از زیارت حركت كنیم .

آخوند تا پاسى از شب بیدار بود. امانتها را به صاحبانش داد و برنامه هاى فردا را منظم كرد و كارها را بین چند نفر از یارانش تقسیم كرد. نیمه شب به نماز شب ایستاد آقا پیش از اذان صبح دل درد شدیدى گریبانش را گرفت . سرانجام پس از اقامه نماز صبح ، پیشواى مشروطه رخت از جهان بر بست . برخى بر این باورند كه وى به وسیله جاسوسان روسى و انگلیسى مسموم شده است .(1360)

 

منبع : گلشن ابرار ، ج 1

 

پی نوشت

1340-مرگى در نور، عبدالحسین مجید كفایى ، كتابفروشى زوار، 1359، ص 14، دایره المعارف بزرگ اسلامى ، چاپ دوم ، 1364، تهران ، ص 151، اعیان الشیعه ، سید محسن امین ، (دارالتعارف للمطبوعات ، بیروت ، 1403 ق ) ج 9، ص 5، الاعلام ، خیرالدین زركلى ، چاپ سوم ، دارالعلم للملابین ، بیروت ، 1989 م ، ج 9، ص 11.

1341-مرگى در نور، ص 21 - 24، 29 و 35.

1342-كفایه الاصول ، محمد كاظم خراسانى ، مقدمه جواد شهرستانى ، موسسه آل البیت لا حیاء التراث .

1343-اعیان الشیعه ، ج 9، ص 5.

1344-مرگى در نور، ص 55.

1345-همان ، ص 47 - 49.

1346-همان ، ص 50.

1347-كفایه الاصول ، مقدمه .

1348-دائره المعارف بزرگ اسلامى ، ج 1، ص 151، اعیان الشیعه ، ج 9، ص 5، تاریخ رجال ایران ، مهدى بامداد، كتابفروشى زوار، تهران ، 1347، ج 4، ص 1، كفایه الاصول ، مقدمه ، مرگى در نور، ص ‍ 65 - 67، مجله كیهان اندیشه ، 1364، شماره 4، ص 19.

1349-كفایه الاصول ، مقدمه ، مرگى در نور، ص 102، 119 و 122، آخوند خراسانى آفتاب نیمه شب ، محمد رضا سماك امانى ، ص 97.

1350-كفایه الاصول ، مقدمه .

1351-مرگى در نور، ص 102 - 103، 107، 377، 379 - 380، 381، 394، 395، 397 و 400.

1352-موسوعه العتبات المقدسه ، جعفر خلیلى ، چاپ دوم ، موسسه الاعلمى ، بیروت ، 1407 ق ، ج 7، ص 146 - 147 و 150 - 154، مرگى در نور، ص 373 - 374.

1353-تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ، مهدى ملك زاده ، ج 1، ص 136 - 138، چاپ سوم انتشارات علمى ، تهران 1371، تشیع و مشروطیت در ایران ، ص 141.

1354-صحیفه نور، ج 1، ص 68 و ج 15، ص 202.

1355-تاریخ سیاسى معاصر ایران ، سید جلال الدین مدنى ، ج 1، ص 71، انتشارات اسلامى ، قم ، 1361، تاریخ تحولات سیاسى و روابط ایران و انگلیس ، سید جلال الدین مدنى ، ج 8، ص 56، انتشارات اقبال ، چاپ هشتم ، 1367، واقعات اتفاقیه در روزگار، محمد مهدى شریف كاشانى ، ج 1، ص 24 - 25، 84 و 181، چاپ اول ، نشر تاریخ ایران ، 1362.

1356-تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ، ج 1، ص 144 - 146.

1357-تاریخ تحولات سیاسى و روابط خارجى ایران ، ج 2، ص 208.

1358-مرگى در نور، ص 195 - 197.

1359-تاریخ سیاسى ایران ، ج 1، ص 72 و 73.

1360-آخوند خراسانى ، آفتاب نیمه شب .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است