در
بازدید : 74874      تاریخ درج : 1390/3/25
 

 

  ای كاش خودم خدمت می كردم

 

جلسه اول كه در درس ایشان حاضر می شدم موقع بیرون رفتن از مجلس كفش های ایشان را بر داشتم و جلوایشان گذاشتم، آقا متوجه شدند، كفش ها را از زمین برداشتند و فرمودند: ای آقا این چه كاری بود كردید؟ هركس كار خودش را خودش باید انجام دهد. باز روزی به منزلشان رفتم چون آن زمان دلو و طناب بود و بدین وسیله آب را از چاه می كشیدند دیدم ایشان مشغول شستن حوض هستند و می خواهند از چاه آب كشیده و حوض را آب كنند رفتم جلو و عرض كردم آقا كمكتان كنم فرمودند: خیر من می خواهم از این حوض وضو بگیرم شما چرا زحمت آن را بكشید، دلیلی ندارد، آن چه ممكن بود كارهایشان را خود انجام می دادند. چای را خودشان می ریختند و از مهمان پذیرایی می كردند. اواخر عمر كه تقریباً بستری بودند چون چشم هایشان را در اثر عمل یا عارضه از دست داده بودند و مشكلاتی داشتند وقتی به دیدن ایشان می رفتم می فرمودند: ای كاش من شما را می دیدم و خودم خدمت می كردم البته این جمله انحصاری نبود بلكه با همه این چنین بودند.

 

                                                     ************************

 

تندیس ادب

 

سال های سال كه ما در محضر آیة الله ارباب حضور پیدا می كردیم در این مدت یك وقت كوچك ترین تعبیری كه بر خلاف ادب باشد و یا تعبیری كه اشاعه داشته باشد و غیبت و یا تهمت از ایشان مشاهده نكردیم. و با توجه به اینكه در موضوعات و مباحث علمی آن هایی كه تدریس می كنند و یا درس و بحث دارند گاه گاهی تعبیراتی به كار می برند كه آن  تعابیر زنندگی دارد. لكن ایشان در برخورد با نظر مخالف بسیار متین، منطقی و اخلاقی بودند.

 

                                                     *************************

زهد

 

از سهم امام اعاشه نمی كردند، اصلاً سهم امام نمی گرفتند و می گفتند خودتان به طلاب مستحق سهم امام بدهید یكی از روحانیون می گفت مقداری سهم امام جهت ایشان آورده بودند، فرمودند تا آن پول ها را به آقایی بدهند تا میان طلاب تقسیم كند، اما پول برای فقرا می گرفتند و فقرا نیز به خانه ایشان رفته و حق خود را می گرفتند.

مرحوم سرهنگ محمد ریاحی از آیة الله ارباب (ره) درخواست نموده بود تا اجازه دهند حمامی جهت استفاده آقا در منزل ایشان بنا شود، زیرا رفتن حمام در بیرون از خانه برای ایشان بسیار مشكل بود. آقای ارباب قبول نكرده وفرموده بودند بروید مخارج آنرا بدهید مستحقین و مستمندان.

 

 

                                                    ************************

احترام به كودكان

 

از خصوصیات اخلاقی حضرت ایة الله ارباب می توان به احترام و تواضعشان نسبت به واردین به منزل ایشان یاد می نمود، در قدرتشان اگر چیزی بود مضایقه نمی كردند چه نسبت به روحانیون و یا غیر آنها، حتی زمانی كه بچه های خردسال همراه با بزرگترهایشان وارد مسجد می شدند، آقا تعهد داشتند كه یك چیزی به بچه ها بدهندو یا كاری برای آن ها انجام دهند. حتی یك موقعی مثل اینكه مقداری گردو آماده كرده بودند جهت این مسأله و در این مورد مطلبی را نقل كردند كه یكی از مؤمنین « گویا در شهركرد» جنب مسجدی یك دكانی را وقف كرده بود كه مال الاجاره این دكان این بود كودكانی كه ظهر ها به مسجد رفته، وضو گرفت و نماز می خواندند آن مغازه دار مواظب بود یك مقداری گردو و بادام به این بچه ها بدهد تا با این عمل این اطفال را به نماز تشویق نماید.

 

 

                                                  **************************

 

من تمام عمرم به نامحرم نگاه نكردم

یك شخص موثقی نقل می كرد موقعی كه آیة الله ارباب چشمهایش را از دست داده بود یك نفر می خواست ایشان را تسلی و آرامش بدهد و گفته بود آقا عوضش شما راحت هستید، چون وضع زمانه بد و بی حجابی رایج است. ایشان فرموده بودند من تمام عمرم به نامحرم نگاه نكردم.

 

                                               **************************

كلاه پوستی

 

حاج آقا رحیم، وقتی نماز می خواندند عمامه سفیدی داشتند كه به جای كلاهشان برسر می گذاشتند و نمی خواستند سیره پدرانشان را ترك كنند، لكن برای لباس روحانیت ارزش خاصی قائل بودند.

 

 

 

                                                 ***********************

كم گوی و گزیده گوی

 

ایةالله ارباب مرد فوق العاده ای بودند هیچ گاه خود را مطرح نمی نمودند و یا هرگز قصد تظاهر نداشتند. خیلی كم حرف بودند، زمان سخن گفتن بسیار موقر و سنگین سخن می گفتند. گاهی در جایی نشسته بودند و ما انتظار داشتیم سخنی بگویند لكن مدت ها طول می كشید تا ایشان را به حرف در بیاوریم.

 

                                                   ***********************

هیچگاه بدخواه كسی نبودم

 

در باره علت طول عمرشان ( آیة الله ارباب) فرمودند: این بدان علت است كه در زندگی ابداً بدخواه كسی نبوده ام مخصوصاً نسبت به خویشان و نزدیكان خود كه همیشه خیر خواه آن ها بوده ام، لذا خداوند متعال طول عمر به من عنایت فرموده.

 

                                                   ***********************

چهره اش یاد خدا بود

 

آیة الله حاج آقا رحیم ارباب مصداق واقعی این حدیث شریف بود كه وقتی از حضرت عیسی مسیح علیه السلام سؤال شد با چه كسی مجالست نمائیم فرمود : با كسی كه چون او را ببینید شما را به یاد خدا انداخته وچون با شما صحبت كند علم شما را زیاد نماید وعمل او هم شما را رغبت به آخرت كند.

 

                                                  ***********************

 

استخاره برای ازدواج نه!

عقیده آیة الله ارباب این بود دختری كه می خواهد ازدواج نماید بدون رسیدگی و تحقیق تن به ازدواج ندهد ویا اینكه خانواده او صرفاً متكی به استخاره نباشند، بلكه باید آن دختر فكر كند كه می خواهد عمری را با مردی سپری نماید وجهت این موضوع تحقیق در مورد پسر را لازم می دانستند به خصوص در مورد دو چیز، یكی اخلاق ودیگری دیانت وفرمودند: از روایات هم همین دستور رسیده و می گفتند : چرا برخی بدون تحقیق ورسیدگی این كار را انجام می دهند، زیرا اغلب طلاق ها بواسطه عدم تحقیق است. در همین مورد اگر كسی به ایشان می گفت یك استخاره برای امر خیری بنمائید وچنانكه موضوع را مطرح می نمود كه برای ازدواج است می فرمودند : شما باید تحقیق كنید واستخاره ننمائید.

ایشان می فرمودند اگر كسی مریض شد حتماً باید به طبیب ماهر و حاذق مراجعه و به دستور او عمل نماید واین غلط است اگر به پزشك مراجعه نكند و بگوید من دعا می كنم تا بهبودی حاصل شود زیرا خداوند متعال امور را با اسباب آن مقدر فرموده ولی باید توجه بیمار در هنگام مداوا به خدا باشد واز یاد او منصرف نشود ودعا كند كه خدایا فكر، ذكر و نسخه طبیب را از لطفت به نفع من تقدیر فرما.

 

                                               ***********************

درباره حاج میرزا علی آقای شیرازی

 

آیة الله ارباب با حاج میرزا علی آقا شیرازی خیلی صمیمی بودند، موقعی بود حاج آقا رحیم تعریف حاج میرزا علی آقا را كرده  و درباره ایشان فرمودند : حاج میرزا علی آقا شیرازی قیامت را باور كرده است.

 

                                                 ***********************

نفوذ كلام حاج آقا رحیم

 

روزی در محله ما (گورتان) آیة الله ارباب در باغی  مهمان بودند كه این جانب هم در خدمت ایشان بودم. از كوچه باغ عبور می كردیم چند نفر از جوانان بی مبالات آن منطقه چون آنجا خلوت بود مشغول قمار كردن بودند من با دیدن آن منظره احساس ناراحتی كردم كه چنین آیة اللهی بر ما وارد شده و با چنین منظره ای روبه رو شدیم و آیا چه می شود؟ همینطور كه یواش یواش می رفتیم یك وقت آقا خطاب به آن جوانان با صدای بلند فرمودند سلام علیكم. آنها سر را بالا كردند تا چشمشان به ایشان افتاد هر كدام از طرفی فرار كردند و بعداً كه این جانب با بعضی از آن جوانها برخورد كردم آنها گفتند چرا به ما خبر ندادید كه از آنجا متفرق شویم؟ گفتم بنده اطلاع نداشتم كه شماها در این محل چه می كنید. آن جوانها برای همیشه دست از قمار كشیدند. این تأثیر یك حركت بسیار ظریف و با گذشتی بود كه ریالای ارباب داشتند. قدم و كلامشان طوری بود كه هر جا قدم می گذاشتند یا كلمه ای می فرمودند فوراً یك اثر مثبتی برجای می گذاشت.[1]

 

                                              **********************

توجه به همسایگان

 

سالی بود كه در اصفهان بارندگی بسیار شد و خانه های بسیاری خراب ویا در شرف خراب شدن بود. آقا همسایه ای داشتند كه آنقدر هم مذهبی نبود وچند بچه داشت، آقا به عیالشان فرموده بودند بروید در خانه همسایه وببینید در چه وضعی هستند، همسرشان آمده ودیده بود كه زن وبچه همسایه گریه می كنند واتاق آنها مشرف به خراب شدن بود وموضوع را برای آقا نقل كرده بودآیة الله ارباب فوراً آنها را به منزل خود برده بودند نكته ای كه جالب توجه است اینكه آقا یك اتاق وپس اتاق بیشتر نداشتند وفرموده بودند شما در اتاق زندگی كنید، من وهمسرم در پس اتاق. پس از قطع بارندگی ومرمت خانه، همسایه قصد رفتن به منزل خود را نمود در آن حال آقا فرموده بودند من باید ببینم اتاق قابل زندگی هست یا نه وبعد از آن بروید، پس از تحقیق دیده بودند كه مزل او قابل سكونت است سپس فرموده بودند حالا مختارید می خواهید بمانید یا برویداختیار با شماست، نظایر این طور رفتار وصفات فراوان داشتند كه ما به همه آنها واقف نیستیم. (به نقل از حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسدالله جوادی)

 

                                              ***********************

جلسه بدون ذكر خدا حسرت است

 

ماه رمضانی بود برای افطار یك جایی دعوت داشتند ما هم آنجا بودیم، در آن مجلس شروع كردند به خواندن حدیث وبنا كردند پیرامون آن صحبت كردن ودر حدیث هم هست چنانكه جلسه ای بدون ذكر خدا ختم شود آن مجلس حسرت است در قیامت، بله ایشان می خواستند به این حدیث عمل كنند تا جلسه بدون ذكر خدا نباشد ودر حدیث دیگری هم دارد كه مقصود از ذكر خدا، بیان فضائل ما خانواده است و احكام واحوال آنها و آیة الله ارباب به این مطلب می پرداختند. حتی در بیان مطالب از نظر لفظی نیز مقید بودند كه كلمات فارسی یا عربی درست و صحیح تلفظ وصحیح ادا شود. ( به نقل از مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین سید بهاء الدین مهدوی)

 

                                          ***********************

برائت از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)

 

با توجه به اینكه برخی می گفتند آیة الله ارباب نسبت به غاصبین حقوق اهل بیت عصمت و طهارت لعن را روا نمی دارند مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا مصطفی بهشتی نژاد فرمود : من روزی این موضوع را با حاج آقا رحیم ارباب در میان گذاشته و گفتم می گویند شما با لعن خلفای جور مخالفید ایشان فرمودند به آنها بگویید بنده مرتب زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلامش می خوانم.[2]                                             ***********************

آیا میتوان نماز را به فارسى خواند؟

 

آقاى دكتر محمد جواد شریعت كه با جمعى از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى دیدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می‏گوید: سال یكهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده ‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین كار را هم كردیم خانواده هایمان كم كم از این موضوع آگاهى یافتند و به فكر چاره افتادند . آن‏ها، پس از تبادل نظر با یكدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ، ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد، راهى دیگر برگزینند . چون پند دادن آن‏ها مؤثر نیفتاد؛ ما را نزد یكى از روحانیان آن زمان بردند . آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز می ‏خوانیم، به شیوه ‏اى اهانت ‏آمیز ، نجس و كافرمان خواند . این عمل او ما را در كارمان راسخ‏تر ساخت . عاقبت‏ یكى از پدران،  افراد را به این فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت . آن‏ها نزد حاج آقا ارباب شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند . او دستور داد در وقتى معین ما را خدمتش رهنمون شوند . در روز موعود ما را كه تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارك ایشان بردند . در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه با شخصیتى استثنایى روبه رو هستیم . آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدین ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید . وقتى آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است ‏شما یكى یكى خودتان را معرفى كنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته ‏اى درس می ‏خوانید . آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش‏هاى علمى مطرح كرد و از درس‏هایى مانند جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید كه پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بیرون بود . هر كس از عهده پاسخ بر نمی ‏آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو می ‏شد . پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمودند : والدین شما نگران شده ‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى ‏خوانید، آن‏ها نمى ‏دانند من كسانى را مى ‏شناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى‏ خوانند . شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت . من در جوانى مى ‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم؛ ولى مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم . اكنون شما به خواسته دوران جوانى ‏ام جامه عمل پوشانیده ‏اید، آفرین به همت ‏شما . در آن روزگار، نخستین مشكل من ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حل كرده ‏اید . اكنون یكى از شما كه از دیگران مسلطتر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است . یكى از ما به عادت دانش ‏آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد . آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یك نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى‏ آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه كردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست ‏بسم الله چنین باشد . در مورد «بسم‏» ترجمه «به نام‏» عیبى ندارد . اما «الله‏» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى ‏توان ترجمه كرد؛ مثلا اگر اسم كسى «حسن‏» باشد، نمى ‏توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن‏» زیبا است؛ اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى ‏آید . كلمه الله اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى ‏كنند . نمى ‏توان «الله‏» را ترجمه كرد، باید همان را به كار برد . خوب «رحمن‏» را چگونه ترجمه كرده ‏اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى كامل نیست؛ زیرا «رحمن‏» یكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى ‏رساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست؛ «رحمن‏» یعنى خدایى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏ كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى ‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى‏ فرماید . در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن‏» در حد كمال ترجمه نیست . خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده‏ اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان‏» . حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم - چون نام وى رحیم بود - بدم نمى ‏آمد «مهربان‏» ترجمه كنید؛ اما چون رحیم كلمه ‏اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده‏» ترجمه كرده بودید، راهى به دهى مى ‏برد؛ زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى ‏كند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله‏» آورده ‏اید، بد نیست؛ ولى كامل نیست و اشتباهاتى دارد . من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم؛ اما به همین مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم . تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده ‏تر مى ‏شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است .

 

در این‏جا، همگى شرمنده و منفعل و شكست‏ خورده از وى عذرخواهى كردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده كنیم . ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى ‏خواهد بخوانید . من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از كار خود اظهار پیشمانى كردیم . حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد . ما همگى دست مباركش را بوسیدیم و در حالى كه ما را بدرقه مى ‏كرد، خدا حافظى كردیم . بعد نمازها را اعاده كردیم و از كار جاهلانه خود دست ‏برداشتیم . بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مى ‏رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وى خوشه‏ ها بر مى ‏چیدم . وقتى در دوره دكتراى‏ زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ‏ها و پیغام‏هاى استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را براى وى مى‏ بردم و پاسخ‏هاى كتبى و شفاهى حضرت آیت الله را به آن استاد فقید مى ‏رساندم . و این افتخارى براى بنده بود . گاه ورقه‏ هاى استفتایى كه به محضر آن حضرت رسیده بود، روى هم انباشته مى ‏شد . آن جناب دستور مى ‏داد آن‏ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وى بنویسم . پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى ‏كرد . در این مرحله با بزرگواریهاى بسیار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بیان آن‏ها نیست . خدایش بیامرزد و در دریاى رحمت‏ خویش غرقه سازد؛ «انه كریم رحیم‏»

 

                                              ************************

آثار صلوات

 

آیت الله ارباب تعریف می كنند كه: من یك انگشتری داشتم كه به آن علاقمند بودم. زمانی بیرون شهر رفته بودیم و آن انگشتری مفقود شد من برای پیدا شدن آن نذر كردم و در این فكر بودم كه محبوب ترین اشخاص نزد خداوند پیغمبرش است و پروردگار دوست دارد برای رسول او صلوات بفرستیم من نیز پانصد صلوات نذر كردم جهت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و این كار را انجام دادم.پس از مدتى، كدخدای روستای لایبید یعنی همان منطقه ای كه انگشتری گم شده بود منزل ما آمد و انگشتری را آورد و گفت آقا این انگشتری را در تخم هنداونه ما پیدا كرده اند.

 

                                           ************************

احترام به سیده

جناب آقای حجة الاسلام و المسلمین سید محمود بهشتی اصفهانی فرمودند: یكی از رفقا برای من تعریف كردند: ما جهت طلاق دادن یك خانم علویه كه شوهرش دیوانه شده بود به محضر حاج آقا رحیم ارباب رفتیم، هوا خیلی سرد بود و به آن خانم سیده گفتیم كه شما در خانه بایستید تا ما برویم ببینیم آقا نظرشان چیست. وقتی قضیه را محضر حاج آقا رحیم ارباب نقل كردیم، ایشان فرمودند: من برای این كار معذورم و ما را راهنمایی كردند كه خدمت آیت الله شمس آبادی برویم . وقتی كه خواستیم مرخص شویم، ایشان فرمودند: حالا آن علویه كجاست ؟ گفتیم آقا خانم جلوی در ایستاده اند. تا این را گفتیم ایشان دست هایشان را بلند كردند و گفتند: خدایا از جانب من از حضرت زهرا علیها سلام عذر خواهی كن كه ما در اتاق گرم در كنار بخاری نشسته ایم و یك علویه این مدت در سرما زیر برف ایستاده. مرحوم ارباب این جمله را سه بار فرمودند و از خدا خواست تا از حضرت زهرا علیها سلام حلالیت بگیرد. ایشان ارادت خواصی به حضرت زهرا داشتند آن گونه كه همیشه در نمازهایشان سورة كوثر را می خواندند و می فرمودند: من نمی توانم این سوره را در نمازهایم نخوانم زیرا متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا علیها سلام است.

                                                ************************

 

 بروید تسبیحات بخوانید

ولایت ایشان عجیب بود بخصوص عشق و علاقه به حضرت امیر المومنین علیه السلام و صدیقه طاهره سلام الله علیها كم نظیر و یا بی نظیر بود، .

 

اگر شخصی برای حاجت  مهمی به ایشان مراجعه می كرد می فرمودند : بروید تسبیحات حضرت صدیقه طاهره (س) را بخوانید یعنی سی و چهار مرتبه الله اكبر، سی و سه مرتبه الحمدالله و سی و سه مرتبه سبحان الله و خودشان نیز همین طور عمل می كردند.

ایشان آنقدر علاقه به حضرت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا (س) داشتند كه همیشه در نمازهایشان سوره كوثر را قرائت می فرمودند و می گفتند : من نمی توانم این سوره را در نماز نخوانم چون متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا (س) است.

برای سادات احترام زیادی قایل بودند به هیچ عنوان جلوی آنها حركت نمی كردند حتی اگر شاگرد ایشان بودند

************************

شوق علم آموزی

آیت الله ارباب درباره اوقات مطالعه خود  در اوایل تحصیلاتشان می فرمودند:

از اول شب آماده مطالعه كتاب علمی می شدم و مطالعه ام طول می كشید تا آنكه شام حاضر می شد و لذت مطالب كتاب مهلت به صرف شام نمیداد و غذا سرد می شد و گاهی مطالعه آنقدر به طول می انجامید تا صبح می شد و بعد از تناول غذای شب و اداء فریضه صبح در مجلس درس حاضر می شدم و از شوق علم آموزی اعتنا به كمبود خواب نداشتم .

 

************************

در طول عمرم غیبت نكردم

در دو سه سال آخر عمر در حالی كه نزدیك به  100 سال از عمرشان  می گذشت نابینا   شدند. وقتی از ایشان  پرسیدند  پس از این همه عمر آیا ادعایی هم  دارید  یا نه؟  ایشان فرمودند :در مسایل علمی هیچ ادعایی ندارم اما در مسایل شخصی دو ادعا دارم.یكی آنكه به عمرم  غیبت  نگفتم  و غیبت  نشنیدم و دوم آنكه  در طول  عمرم  چشمم  به   نامحرم  نیفتاد. در احوال شخصــی  ایشان   نقــل  اســت كــه  فــرموده بــود:  برادرم با  همــسرش چهل سال در منزل  ما بودند، در این  چهل  سال  یك  بار  هم  همسر  برادرم را ندیدم.

 

 

 

 منبع : takhtefoulad.org  

 

 

 

 



[1] - به نقل از حجة الاسلام والمسلمین شیخ اسدالله جوادی

[2] - حجة الاسلام والمسلمین مجتبی كوچكزاده به نقل از حجة الاسلام والمسلمین شیخ محمود كفعمی.

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است