منابع مقاله:
شاهد یاران » فروردین و اردیبهشت 1385 - شماره 5 و 6،
گفتگو با سید محمود کاشانی
؛
آیت الله مطهری را از چه مقطعی میشناختید؟
من از نوجونی اسم آقای مطهری را که از علما و چهرههای نواندیش بود، شنیده بودم. به ویژه منبرهایی که ایشان میرفت، مورد علاقه همه بود. از اواسط دهه 30، رادیو هفتهای یک بار سخنرانیهای ایشان را پخش میکرد و من خاطرم هست مادرم که بسیار به منبرهای باسواد علاقه داشت، این سخنرانیها را گوش میکرد، ایشان در طول روز که مشغول پختن غذا برای ما یا نظم دادن به منزل بود، هر وقت که سخنرانی مرحوم مطهری شروع میشد، هر کاری که داشت زمین میگذاشت و مینشست سه ربع، نیم ساعت سخنرانی را که غالبا ظهرها هم بود، گوش میداد. خودتان در محافلی که ایشان سخنرانی داشتند، شرکت میکردید؟ آقا مطهری در مسجد آقای مجتهدی هم منبر میرفتند. گاهی اوقات یک دهه دعوتش میکردند، اما البته مشرب آقای مطهری یک مشرب عقلی و فلسفی بود و عقاید تحول برانگیز داشت، در حالیکه فضای حاکم بر آن مدرسه بیشترحفظ وضع موجود و پیروی از روشهای سنتی بود. در آن دوره من دبیرستان میرفتم و به عنوان یک مستمع در جلسات شرکت میکردم. منبر آقای مطهری برای همه جاذبه داشت و من هم با عشق و علاقه گوش میدادم.
چه مدت در مدرسه آیت اله مجتهدی تحصیل کردید؟
مدرسه آقای مجتهدی را در سنین 14 15 سالگی شروع کردم و یک سال، شش ماهی میرفتم. چون مادرم هم خیلی علاقه داشت که من با زبان عربی آشنا شوم و یادم هست که برای تشویقم روزی دو ریال به من میداد که به مدرسه آقای مجتهدی بروم و عربی یاد بگیرم. ضمنا این مسجد هم از ساختههای پدر بزرگ مادر من است و از این که مسجد رونق پیدا کرده بود، مادرم و خانوادهام بسیار خوشنود بودند. علاوه بر این خود آیت الله کاشانی در اعیاد به این مسجد رفت و آمد میکردند، ولی از زمانی که مرحوم آیت الله کاشانی نیاز بیشتری به من داشتند، رابطهام با آن مسجد کم شد و در جلسات منزل خود آقا حضور پیدا میکردم و برای تقویت زبان عربی هم، خود آیت الله کاشانی، آموزش مرا به عهده گرفتند.
دروس حوزه را تا چه مقطعی ادامه دادید؟
تا یک مقطعی نزد خود آیت الله کاشانی عربی را ادامه دادم و همیشه وقتی با ایشان تنها بودم، کتاب جامع المقدمات را میخواندم و موقعی که به جاهای مختلفی میرفتیم و ایشان یک هفته، ده روزی اقامت میکردند، اغلب وقت ما به مباحثه میگذشت و من پیشرفت میکردم، ایشان هم که وقت کافی نداشتند و در عین حال تمایل داشتند که بنده عربی را ادامه بدهم، مرا به یکی از مریدانشان که از طلب مشهد و انسانی بسیار سلیم النفس و باسواد بود و شیخ مختار حجت خراسانی نام داشت ، سپردند و من در مدرسه حاج ابو حسن، نزد ایشان جامع المقدمات را خواندم و پایههای زبان عربی من در این حد تقویت شد. بعدها هم دروس حوزوی را تا پایان سطح یعنی کتاب کفایه ادامه دادم.
یک بار از شما شنیدم که پایان نامه دوران دکترایتان مورد توجه علما از جمله آقای مطهری واقع شد، عنوان این پژوهش چه بود و چه زمینههایی برای انجام آن وجود داشت؟
عنوان این تحقیق، « نظریه تقلب نسبت به قانون یا حیل» بود که البته انتخاب این موضوع هم چند دلیل داشت. هنگامی که در جلسات پدرم، حضور داتشتم، میدیدم که مسائلی با عنوان « کلاه شرعی» بین ایشان و علمائی که نزدشان میآمدند، مطرح میشد و برای من هم این پرسش مطرح شده بود که این حیل شرعی چگونه تجویز میشوند و رواج پیدا میکنند. در دوره تحصیل هم در کتابخانه وزرات دادگستری به کتاب قطوری به زبان فرانسه برخورد کردم با عنوان تقلب نسبت به قانون و متوجه شدم که این موضوع نه تنها ریشههایی در سوابق فقهی و عرفی کشور ما که در کشورهای دیگر هم سابقه دارد، بنابراین آن را به عنوان موضوع پایان نامهام انتخاب و سالهای طولانی در این زمینه کار کردم که اولین بار در سال 53 چاپ شد و بسیار مورد استقبال قضات، وکلا و دانشجویان رشته حقوق قرار گرفت. بنا دارم در آن تجدید نظر کلی و آن را برای چندمین بار چاپ کنم که متأسفانه به علت مشغله زیاد، تاکنون موفق به انجام این کار نشدهام. افراد گوناگونی اشاراتی در این زمینه در کتب مختلف داشتهاند، ولی این که کتاب مستقلی در این زمینه، به این شکل گردآوری شده باشد، وجود نداشته و لذا این کتاب توانست جای خود را در حوزههای علمیه پیدا کند.
نظر شهید مطهری درباره این کتاب چه بود؟
از یکی از طلاب قم و از دوستان نزدیک من، آقای حیدری که اکنون هم از قضات هستند، شنیدم که مرحوم مطهری این کتاب را خواندم و از آن بسیار راضی بودند و نسخهای از آن را برای امام( ره) به نجف فرستاده بودند.
پس از انقلاب چه همکاریهایی با مرحوم مطهری داشتید؟
آقای مطهری بعد از انقلاب در شورای انقلاب بودند و من در شورای مرکزی حزب جمهوری فعالیت داشتم و تلاش میکردیم که کشور سامان پیدا کند و هرج و مرج ایجاد شده پس از انقلاب آرام بگیرد. اوضاع کشور هم تا حدی نگرانکننده بود. ضمن اینکه با برچیده شدن بساط رژیم قبلی، برخی از گروههای هوادار مصدق هم فرصت را غنیمت شمرده و درصدد فریبکاری بودند. آنها در همان سال 57، اولین مراسم را با تبلیغات فراوان برای مصدق در احمدآباد گرفتند. میدانید که سالگرد درگذشت آیت الله کاشانی 23 اسفند است و ما هم علاقهمند بودیم که بعد از انقلاب برای ایشان بزرگداشتی برگزار شود. چرا که بعد از فوت ایشان، در مطبوعات سانسور کاملی در این مورد وجود داشت که بخشی مربوط به رژیم گذشته و بخشی هم مربوط به هواداران مصدق بود که همچنان سوار بر امواج ترور شخصیت آیت الله کاشانی بودند که از سال 32 به راه افتاده بود و خواه وناخواه بخش زیادی از مردم و حتی عدهای از
روحانیون را مرعوب کرده بودند. بعد از انقلاب، ما در چنین فضای مسمومی نسبت به آیت اله کاشانی به سر میبردیم. هنگامی که ما و دوستان آیت الله کاشانی تصمیم گرفتیم مراسم بزرگداشتی را برای ایشان در مسجد شاه سابق برگزار کنیم و خواه و ناخواه باید اعلامیهای میدادیم و این اعلامیه را هم بهطور طبیعی باید روحانیون و علما امضاء میکردند.
در آن فضای خاص، امضاها را چطور جمع کردید؟
بخش جالب داستان همین جاست، من اعلامیهای نوشتم و مقدمات کار را هم تا حدودی فراهم کردم و با برخی از علما تماس گرفتم، اما با هر کدامک که صحبت میکردم احساسم این بود که چنان مرعوب هستند که آمادگی ندارد اسمشان را زیر اعلامیه بزرگداشت آیت الله کاشانی بنویسند و این البته برای ما غیرقابل پیشبینی نبود، چون ترور شخصیت آیت الله کاشانی در ابعاد وسیع، کم و بیش چنین عواقبی را هم ایجاد میکرد. من یقین دارم که عده زیادی از همان روحانیون معترف به شخصیت آیت الله کاشانی بودند و به ایشان علاقه داشتند. ولی از آنجا که برخی از مردم، اغفال شده بودند و اتهامات سنگینی که به ایشان وارده شده بود، هنوز در ذهن مردم وجود داشت، افراد جسوری در روحانیت نمیدیدیم که بتوانند ابرهای تیره و تار تهمت و افترا را بشکافند و بیایند و در این حد اظهار وجود کنند که امضایشان را ذیل بیانیه بزرگداشت آیت الله کاشانی قرار دهند.
سرانجام چه کردید؟
وضع دشواری برای ما به وجود آمده بود و حتی هنگامی که من این موضوع را در حزب جمهوری مطرح کردم، دو نظریه متفاوت نسبت به آن وجود داشت. عدهای میگفتند هنوز زود است که برای آیت الله کاشانی بزرگداشت برگزار کنیم و علتش هم همان سایه سنگینی بود که در اثر این تهمتها به وجود آمده بود و عدهای هم عتقد بودند که باید هرچه زودتر این کار را انجام داد.
موافق اصلی چه کسی بود؟
شاخصترین موافق آقای هاشمی رفسنجانی بود.عدهای هم با آن که اعتقاد به شأن و مرتبت آیت الله کاشانی داشتند، زمان را مناسب نمیدانستند و میگفتند باید بزرگداشت را به بعد موکول کرد.
تصمیم بعدی شما چه بود؟
من تصمیم گرفتم به هر نحو ممکن،این فضای مسموم را بشکنم. از منزلمان که آن موقع در خیابان بهار بود با منزل مرحوم مطهری تماس گرفتم و جریان را برای ایشان بازگو کردم و گفتم که درصدد هستیم که برای آیت الله کاشانی مجلس بزرگداشتی برگزار کنیم وبیانیهای را تهیه کردهایم و به هر یک از آقایان روحانیون که برای امضای بیانیه مراجعه میکنیم، احتیاط میکنند و محافظه کاری نشان میدهند.
نحوه برخورد مرحوم مطهری با این موضوع چگونه بود؟
آقای مطهری در اینجا چند جمله گفتند که دقیقا به خاطرم مانده است. اول اینکه امام( ره) از این مراسم بزرگداشتی که برای مصدق گرفته شده، به شدت ناراضی هستند و علاقه دارند که مجلس بزرگداشت آیت الله کاشانی هرچه باشکوهتر برگزار شود. جمله دوم این بود که گفتند علما و روحانیون باید بدانند که تجلیل از آیت اله کاشانی موجب عزت روحانیت میشود...بعد خطاب به من گفتند،« شما یک متن آگهی را تهیه کن و برای من بخوان و بعد هم به تک تک روحانیون تلفن بزن و از قول من بگو که امضایشان را در ذیل این اعلامیه قرار بدهند.»
مفاد بیانیهای که نوشتید چه بود؟
من بیانیهای را نوشتم و در آن ذکر کردم آیت الله کاشانی شخصیتی بود که یک عمر با استعمار انگلیس مبارزه کرد. وقتی که مجددا به ایشان تلفن کردم.همسرشان گوشی را برداشتند و گفتند که نیم ساعت بعد تلفن بزنم و اظهار لطف ایشان را به من ابلاغ کردند. نیم ساعت بعد زنگ زدم و بیانیه را خواندم. مرحوم مطهری گفتند به آن، جمله« علیه آمریکا» را هم اضافه کنم تا این گمان در اذهان ایجاد نشود که ایشان فقط با استعمار انگلیس مخالف میکردند و موافق سیاستهای آمریکا بودهاند.
برخورد علمای دیگر چگونه بود؟
هنگامی که کل متن، مورد توافق مرحوم مطهری قرار گرفت، با عمده روحانیون تهران تماس گرفتم و پیام آقای مطهری را ابلاغ کردم. همه موافقت کردند که پایین اعلامیه را امضاء کنند، چون ایشان در میان فضلاء و اهل علم یک محوریتی داشتند. نکته بسیار مهم این است که مرحوم مطهری، آن جسارت و شجاعت را داشت که تحت تأثیر ترور شخصیت و فضای مسمومی که از سالهای 1332 باقی مانده بود، قرار نگیرد و در راستای تجلیل از آیت اله کاشانی، در واقع، گام اول را برداشت این قطعا نیاز به یک سرشت نیکو،یک شخصیت متعالی و یک درک عمیق دارد که کسی گام اول را بردارد. در هر حال با این همسویی که ایشان نشان دادند و با کمک بزرگ معنوی که به من دادند، ما توانستیم امضاها را گردآوری کنیم و آگهیها را به روزنامهها دادیم تا چاپ کنند و در روز موعود هم مجلس بسیار باشکوهی در مسجد شاه سابق برگزار کردیم. در این مجلس هم عده زیادی از علما و روحانیون، برای سخنرانی اعلام آمادگی کردند که ما از آقای هاشمی رفسنجانی درخواست کردیم که سخنرانی کنند. مرحوم آیت در این جلسه سخنرانی کردند. نماینده فلسطین هانی الحسن، در آن جلسه سخنرانی کرد. افراد دیگری هم سخنرانی کردند که اسامی آنها یادم نیست. خود من هم قرار بود سخنرانی کنم، اما وقتم را به آقای هاشمی دادم که سخنران اصلی جلسه بود.
برگزاری این جلسه چقدر در تعدیل فضایی که علیه آیت الله کاشانی به وجود آمده بود، تأثیر داشت؟
بسیار جلسه عالی و مؤثری بود چون روحانیون زیادی در آن شرکت کردند و فضای مسموم و رعبی که در ذهن بسیاری از افرد وجود داشت، برطرف شد و در حقیقت جامعه ما آمادگی پیدا کرد تا از آیت الله کاشانی آنگونه که شایسته هست، تجلیل کند که خوشبختانه در رسانهها هم انعکاس خوبی داشت، ما این کار را با امکانات اندک انجام دادیم و نه با امکاناتی که در آن هنگام در اختیار دولت موقت یا گروهکهای وابسته به بیگانه بود که اینها در حقیقت نوعی لشکرکشی کردند تا توانستند جریان احمدآباد را به راه بیندازند و البته در آن جریان هم برخی افراد و جریانها را فریب دادند به طوری که امام( ره) ناچار شدند در برابر آن جریان موضعگیری کنند و جلوی انحراف مردم و تحریف حقایق را بگیرند. داوری شما در مورد کارکرد و کارنامه فرهنگی استاد مطهری،بعد از سپری شدن ربع قرن از شهادت ایشان چیست؟ مرحوم مطهری فرد باسواد و خوشفکری بود.این دو ویژگی باید در فردی وجود داشته باشد تا بتواند دست به کارهای ابتکاری و نوآوری بزند. کسانی که سواد و دانش استواری ندارند، غالبا روشهای غلطی را در پیش میگیرند، نمونهاش مرحوم شریعتی است که چون از خاستگاه علمی قوی برخوردار نبود، کتابها و نوشتههایش عموما جنبه احساسی داشت و اینگونه برخوردهای احساسی، عموما موجب تهییج جامعه میشود. اما مرحوم مطهری هم از جهت این عمری در حوزهها درس خوانده و هم به دلیل اینکه مطالعات ریشهدار و گستردهای در زمینههای خوشبختانه در رسانهها هم انعکاس خوبی داشت. ما این کار را با امکانات اندک انجام دادیم و نه با امکاناتی که در آن هنگام در اختیار دولت موقت ی گروهکهای وابسته به بیگانه بود که اینها در حقیقت نوعی لشکرکشی کردند تا توانستند جریان احمدآباد را به راه بیندازند و البته در آن جریان هم برخی افراد و جریانها را فریب دادند وبه طوری که امام( ره) ناچار شدند در برابر آن جریان موضعگیری کنند و جلوی انحراف مردم و تحریف حقایق را بگیرند. داوری شما در مورد کارکرد و کارنامه فرهنگی استاد مطهری، بعد از سپری شدن ربع قرن از شهادت ایشان چیست؟ مرحوم مطهری فرد باسواد و خوشفکری بود. این دو و.یژگی باید در فردی وجود داشته باشد تا بتواند دست به کارهای ابتکاری و نوآوری بزند. کسانی که سواد و دانش استواری ندارند، غالبا روشهای غلطی را در پیش میگیرند، نمونهاش مرحوم شریعتی است که چون از خاستگاه علمی قوی برخوردار نبود، کتابها و نوشتههایش عموما جنبه احساسی داشت و اینگونه برخوردهای احساسی، عموما موجب تهییج جامعه میشود. اما مرحوم مطهری هم از جهت این که عمری در حوزهها درس خوانده و هم به دلیل اینکه مطالعات ریشهدار و گستردهای در زمینههای مختلف فقهی، تاریخی و فلسفی داشتند، شخصیتی تأثیرگذار در جامعه بود. ایشان فردی بود که حقیقتا به نوآوری عقیده داشت و به روشهای سنتی بها نمیداد و دارای شجاعت اخلاقی فراوان بود و به راحتی به روشهای کهنه پشت میکرد و جامعه را از انحراف نجات میداد و لااقل مردم را متذکر میشد که نسبت به روشهای کهنه و غیر اصولی تردید کنند. این ویژگیهای، حقیقتا برای ایشان جایگاهی استثنائی را در جامعه ما به وجود آورده بود. از نمونههای برخوردهای جسورانه و بیدارگر ایشان برخورد با تفکر مارکسیستی بود آن هم در مقطعی که برخی از روحانیون به دلیل اینکه مایههای فقهی و علمی کافی نداشتند، کم و بیش تحت تأثیر مارکسیسم قرار گرفته بودند. مارکسیسم یک اندیشه ضد انسانی بود که شوروی را به نابودی کشاند و آثارش را هم در جهان نشان داد، اما اینکه شخصیتی بتواند به این نکته توجه و با آن بارزه کند، کار بسیار بزرگی کرده است.
شخصیت مرحوم مطهری در آستانه شکوفایی بود که با این ترور ناجوانمردانه از بین رفت و متأسفانه ترور ایشان ضایعه جبرانناپذیری محسوب میشود.
آیا بعد از آن مجلس بزرگداشت ملاقاتی با مرحوم مطهری داشتید؟
بسیار اشتیاق داشتم که در اولین فرصت ایشان را زیارت و سپاسگزاری کنم و هم باب مراوده و ارتباطات بیشتری را باز کنم. ولی قضایای آن روزها چنان پیچیده و گرفتاریها به حدی زیاد بود که انسان نمیتوانست به سادگی مشکلات را پشت سر بگذارد و فراغتی حاصل نمیشد. من خیلی متأسفم که در آن شرایط این فرصت را پیدا نکردم که با مرحوم مطهری دیدار کنم و البته برای ما قابل پیشبینی نبود که شخصیتی مثل ایشان که آزارش به احدی نرسیده بود و زندگی مسالمتجویانه و فرهنگیای را دنبال کرده بود، دست اجل از آستین مشتی افراد نادان بیرون بیاید و ترور ایشان را صحنهسازی کند.