در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، کربلایی پازوکی دکتر علی [1] ؛


تدکر: این مقاله جهت رعایت حال کاربر به دو بخش تقسیم گردیده که بخش دیگر آن تحت عنوان لینک مقالات مرتبط در ذیل هر مقاله درج شده است.

5. کثرت گرایی دینی نجات بخش هنجاری [1] از دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مطهری

مسأله «نجات» غیر مسلمانان در کلام اسلامی عمدتا ذیل عناوین «پذیرش عمل خیر از غیر مسلمان، عدل الهی و مسأله احباط و تکفیر» مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. [2] این پرسش حتی در «دار الاسلام» و بین فرقه های مختلف اسلامی نیز قابل طرح است. سؤال این است اگر غیر مسلمانان انسان های اخلاقی و دارای نیت صادقانه باشند و عمل نیکی از آنان صادر شود، آیا عمل آنان دارای پاداش خواهد بود و از منظر فرهنگ اسلامی اهل نجاتند، یا عمل آنان باطل است؟ اگر فرض دوم صحیح باشد با عدل خداوند چگونه سازگاری دارد؟ این مسأله هر چند در گذشته فقط در میان متکلمین و فلاسفه مورد بحث و گفتگو واقع می شد ولی امروزه کمتر کسی را طرح نکند. به بیان دیگر آیا ایمان اسلامی علت منحصر به فرد نجات و شرط قبولی عمل خیر است؟ البته این گفتار درصدد قضاوت درباره اشخاص نیست. مثلا معین کند که آیا پاستور، ادیسون، یا کخ و... اهل بهشت یا اهل جهنم هستند. زیرا غیر از عمل صالح، افکار، نیات، ملکات روحی و اخلاقی حتی مجموع اعمال در بهشتی و جهنمی بودن انسان ها مؤثر است. افزون بر این، سخن گفتن در این باره نوعی دخالت در کار خداوند است. بنابراین آن چه در این قسمت از نوشتار مورد تأکید است، بیان دیدگاه اسلام به لحاظ نظری و به عنوان حداقل های لازم برای نجات پیروان ادیان است.

1.5. کثرت گرایی نجات بخشی ادیان از منظر استاد مطهری

مرتضی مطهری- به عنوان یک متفکر بزرگ اسلامی- در مورد نجات و رستگاری غیر مسلمانان سخنی دارند که آن را به اختصار بیان می کنیم، اکنون می گوییم اگر شخص غیر مسلمانی، این چنین خدماتی (اعمال خیر) انجام داد آیا برای او پاداشی هست یا نه؟ دین حق می گوید: امین باشید و دروغ نگویید آیا اگر غیر مسلمانی اعمالش منطبق بر همین دستور باشد [اهل نجات خواهد بود یا خیر؟] ایشان در جواب سه دیدگاه را مطرح می کند. 1- معمولا کسانی که داعیه روشنفکری دارند با قاطعیت می گویند هیچ فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان بلکه موحد و غیر موحد نیست. هر کس عمل نیکی مانند خدمتی از راه تأسیس یک مؤسسه خیریه و یا یک اکتشاف و اختراع انجام دهد استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند را دارد (اهل نجات است). استاد مطهری از جانب این تیپ فکری استدلالی را بدین شرح بیان می کند: الف: خداوند متعال با همه موجودات نسبتی متساوی دارد... و همۀ مخلوقات برای او یکسانند، بنابراین نظر لطف و غضب خداوندی نیز به بندگان کلام و علمای فن اصول «حسن و قبح افعال» ذاتی است... و امر و نهی خدا تابع «حسن» و تبعیض نیست و عمل نیک از هر کس نیک است، پس هر کس کار نیک انجام دهد ضرورتا و الزاما از طرف خدای متعال پاداش نیک خواهد داشت (اهل نجات است).

2- نقطه مقابل روشنفکر مآب ها، دسته دیگری [مقدسان سخت گیر] هستند که تقریبا همۀ مردم را مستحق عذاب می دانند. اینان یک حساب ساده ای دارند، می گویند مردم یا مسلمانند و یا غیر مسلمان غیر مسلمان ها که سه ربع مردم جهان را تشکیل می دهند، به این جهت که مسلمان نیستند اهل دوزخند، مسلمان نیز شیعه اند یا غیر شیعه، غیر شیعه که تقریبا سه ربع مجموع مسلمانان را تشکیل می دهند به این جهت که شیعه نیستند اهل دوزخند... بنابراین بسیار اندکند کسانی که اهل نجات باشند. این گروه نیز برای مدعای خود دو نوع دلیل عقلی و نقلی می آورند.

دلیلی عقلی: اگر بنا باشد اعمال غیر مسلمان... مقبول درگاه الهی باشد پس فرق مسلمان یا غیر مسلمان چیست؟... تساوی کافر و مسلمان و هم چنین تساوی شیعه و غیر شیعه در حساب اعمال، معنایش جز این نیست که اساسا و تشیع چیز زائد و لغو و غیر لازمی است.

دلیل نقلی: طرفداران این نظریه به آیاتی مانند آیه 18 سوره ابراهیم تمسک می کنند: مثل کافران به پروردگار کارهای ایشان هم چون تودۀ خاکستری است که در یک روز طوفانی دستخوش باد سختی گردد، بر چیزی از آن چه فراهم کرده اند دست نمی یابند، آن است گمراهی عمیق [3] صاحبان این نظریه به روایات نیز استشهاد می کنند. به عنوان نمونه محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: هر کس خدا را پرستش کند و خود را در عبادت به رنج بیاندازد ولی اعتقاد به امامی که خدا برایش تعیین کرده است نداشته باشد، عملش غیر مقبول و خودش گمراه و سرگردان است و خداوند اعمال او را دشمن می دارد. [4] منطق گروه اول (اصاله العملی) صلح کلی و منطق گروه دوم (اصاله الاعتقادی) تقدم غضب الهی بر رحمت است. استاد شهید مطهری در ادامه منطق سومی در مورد نجات بیان می کنند، به اختصار آن را در چند مرحله بیان می کنیم:

3- الف: شرط ایمان تسلیم است و تسلیم دارای سه مرحله است، تسلیم تن، تسلیم عقل، تسلیم دل و حقیقت ایمان همان تسلیم دل و جان است که یک تسلیم روحی است.

ب: حسن و قبح بر دو گونه است: فعلی و فاعلی. هر عملی دو جنبه و بعد دارد. یک بعد عبارت است از شعاع اثر مفید و یا مضرّ عمل در خارج و در اجتماع بشری و یک بعد شعاع انتساب عمل به شخص فاعل و انگیزه های نفسانی و روحی است که سبب انجام آن عمل شده است. در این حساب مفید بودن عمل کافی نیست، برای آن که «عمل خدایی» محسوب گردد. بلکه گاهی نسبت عکس بین آن ها وجود دارد [5] ج: لازم است بین کفر از عناد و لجاجت با کفر از روی جهل و نادانی (جاهلان قاصر) فرق قایل شد. د: اسلام واقعی و اسلام منطقه ای: معمولا وقتی می گوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست نظر به واقعیت مطلب نداریم. از نظر جغرافیایی، کسانی را که در یک منطقه زندگی می کنند و به حکم تقلید و وراثت از پدران و مادران مسلمانند، مسلمان می نامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیسته اند و به حکم تقلید از پدران و مادران وابسته به دین دیگرند، غیر مسلمان می نامیم... در حالی که اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بی تقصیر باشد اهل نجات است. استاد مطهری دیدگاه خود را به حکمای اسلامی نیز نسبت می دهد و می گوید: فلاسفه اسلام، این مسأله را به شکل دیگر بیان کرده اند. اما نتیجه ای که گرفته اند با آن چه ما از آیات و روایات استنباط کرده ایم منطبق است. بوعلی در اواخر نمط هفت می گوید: «مردم همان طور که از لحاظ سلامت جسم و هم چنین از لحاظ زیبایی جسم بر سه دسته تقسیم می شوند،... از لحاظ روحی و معنوی نیز همین طورند، یک عده شیفته حقیقتند و یک عده دشمن سرسخت آن، گروه سوم متوسطین و اکثریت هستند که نه مانند گروه اول شیفته و عاشق حقیقتند و نه مانند گروه دوم دشمن و خصم حقیقت. اینان مردمی هستند که به حقیقت نرسیده اند ولی اگر حقیقت بر ایشان ارایه گردد از پذیرش آن سرباز نمی زنند.» به عبارت دیگر از نظر اسلامی و با دید فقهی، آن ها مسلمان نیستند ولی از نظر حقیقت، مسلمان می باشند یعنی تسلیم حقیقتند و عناد با آن ندارند بوعلی پس از این تقسیم بندی می گوید: و استوسع رحمة الله (23، نمط 7، صص: 82- 83) رحمت الهی را وسیع بدان و آن را در انحصار یک عده معدود مشمار. استاد مطهری در ادامه می گوید: بحث حکما صغروی است نه کبروی، حکما در این باره بحث نمی کنند که ملاک عمل نیک و مقبولیت عمل چیست، بحث آن ها درباره انسان است، که عملا اکثریت انسان ها به طور نسبی نیکند، نیک می مانند و نیک می میرند و نیک محشور می شوند (31، صص: 304- 305).

خلاصه دیدگاه استاد مطهری را این گونه می توان گزارش کرد، کسانی که به خدا و آخرت ایمان دارند و دارای عمل صالح می باشند اینان اهل نجات و رستگاری هستند، چه مسلمان و یا پیروان ادیان دیگر باشند غیر موحدانی که دارای عمل صالح هستند اما جهل آنان قصوری است اینان مستضعفین فکری و (مرجون لامر الله) منتظر امر الهی هستند. غیر موحدانی که جهل آنان تقصیری است و سر عناد با خدا را دارند، کاری برای خدا نکرده اند تا از او انتظاری داشته باشند، طبعا آنان به سوی ملکوت خدا بالا نمی روند و به بهشت نمی رسند (31، صص: 296- 303 و صص: 316- 318).

2.5. کثرت گرایی نجات بخش هنجاری از منظر علامه طباطبایی

در این قسمت به اختصار از لا به لای آیات قرآن با توجه به تفسیر المیزان سعی در بیان دیدگاه علامه طباطبایی در مورد مسأله نجات بخشی ادیان داریم.

1- قرآن دیدگاه انحصار گرایانه مسیحی و یهودی را مردود شمرده است و می فرماید: «و قالوا لن یدخل الجنه الآ من کان هودا او نصاری تلک امانیهّم قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین بلی من اسلم وجهه الله و هو محسن فله أجره عنه ربّه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (بقره/ 111- 112). و گفتند: هرگز کسی به بهشت درنیاید، مگر آن که یهودی یا نصرانی باشد این آرزوهای [واهی] آنان است. بگو: «اگر راست می گویید، دلیل های خود را بیاورید»، آری، هر کس خود را با تمام وجود، به خدا تسلیم کند [با ایمان باشد] و نیکوکار، پس مزد وی پیش پروردگار او است و بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد. قرآن در برابر این اندیشۀ غیر منطقی، قوم گرایانه و تبعیض آمیز اهل کتاب، ایمان به خدا و عمل صالح را به عنوان مبنای جهت گیری ها و معیار نجات و رستگاری بیان می کند. عبارت «إنّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات» از پر استعمال ترین (بیش از 90 مورد) کلمات قرآن است که در برابر آن وعده نجات داده شده است. مثلا قرآن می فرماید: «وعد اللّه الّذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجرا عظیما» (فتح/29) و خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند، وعده مغفرت و اجر عظیم داده است. «فالذین آمنوا و عملوا الصالحات فی جنات النعیم» (حج/ 56) کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند در بهشت نعیم هستند. علامه طباطبایی در تفسیر آیه 112 سوره بقره می فرماید: این سومین مرتبه در سوره بقره است که خداوند ملاک و مدار سعادت، نجات و کرامت را ایمان و عمل صالح بیان می کند (21، ج: 1، ص: 258).

2- لیس بأمانیّکم و لا أمانّی أهل الکتاب، من یعمل سوءا یجزبه و لا یجدله من دون الله ولیا و لا نصیرا. و من یعمل من الصالحات من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه و لا یظلمون نقیرا (نساء/ 123- 124).

به میل و آرزوهای شما نیست و به خواست و آرزوهای اهل کتاب هم نیست، هر کس کار زشتی مرتکب شود کیفر داده می شود و در برابر خدا حامی و مدافعی از برای خویش نمی یابد. و هر کس کارهای نیک انجام دهد- خواه مرد یا زن باشد- در صورتی که با ایمان باشند وارد بهشت می شوند و ذره ای مورد ستم قرار نمی گیرند. خداوند در این آیات در ابتدا خط بطلان بر امتیاز خواهی های خیالی، نژادی، جنسیتی، اجتماعی و حتی وابستگی های دینی می کشد؛ و در ادامه به یک اصل عقلایی و سنت تغییر ناپذیر الهیف امری که در نزد بسیاری از انسان ها و ملت ها پذیرفته شده است، اشاره می فرماید: یعنی ملاک و مدار ثواب و نجات را، عمل صالح و ایمان به خدا بیان می کند. علامه طباطبایی در این باره می گوید: یهود و نصاری به دلیل این که خود را فرزندان و محبوبان خداوند معرفی می کردند در طلب امتیاز خواهی بودند... و قالت الیهود و النصاری نحن أبناء الله و أحبّاؤه (مائده/18). از طرف دیگر مسلمانان تصور می کردند به خاطر پذیرش اسلام، حقی بر خداوند و پیامبر برای آنان به وجود آمده است و در صدد کسب امتیاز در منازعات و اختلافات بودند. خداوند در این آیه (نساء/123) خطاب به مؤمنین و یهود می فرماید: ای مسلمانان و ای اهل کتاب [ورود به بهشت و نجات] به دلخواه شما نیست بلکه در گروه عمل شما است اگر کار خوب انجام بدهید پاداش خوب می گیرید و اگل عمل بد انجام بدهید مجازات آن را می بینید. و در ادامه می فرماید: شرط ورود در بهشت (نجات) انجام عمل صالح همراه با ایمان است زیرا پاداش خوب در گروه عمل صالح است [6] (21، ج: 5، صص: 86- 87).

3- قرآن همان گونه که مشرکین را از اصحاب جهنم معرفی می کند، آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند را اهل نجات و بهترین مردم معرفی می کند و می فرماید: «انّ الّذین من أهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه، ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه (بینه/ 6-7) کسانی از اهل کتاب که کفر ورزیده اند. و نیز مشرکان، در آتش دوزخند و در آن همواره می مانند اینان بدترین آفریدگانند، کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند آنان بهترین آفریدگانند.

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیات می فرماید: پس ملاک نجات ایمان و عمل صالح است هم چنان که کفر سبب عذاب و جهنم است [7] (21، ج: 2، ص: 240).

در حالت رسول خدا آورده اند: در ایام آخر عمرش به گورستان بقیع رفتند و برای خفتگان بقیع استغفار کردند. پس از آن به اصحاب فرمود: جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه کرد و امسال دوبار عرضه کرد: فکر می کنم این بدان جهت است که مرگ من نزدیک است... روز بعد به منبر رفتند و فرمودند: ای مردم میان هیچ کس و خدا همانا کسی ادعا نکند و آرزو نکند که غیر از عمل چیزی به حالش نفع می رساند. قسم به کسی که مرا مبعوث کرد، نجات نمی بخشد مگر عمل توأم با رحمت پروردگار... خدایا تو شاهد باش رسالت خود را ابلاغ کردم [8] (3، ج: 10، ص: 184).

4- ایمان دارای درجات مختلف و عمل صالح نیز دارای مصداق های متفاوت است که با هم سبب نجات می شوند بنابراین نجات نیز دارای درجات متفاوت است. علامه طباطبایی (ره) در ذیل آیۀ بلی امن اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربّه، به بیان مراتب اسلام و ایمان و ویژگی های عمل صالح می پردازد [9] و می فرماید: مرتبه اول از اسلام پذیرش ظواهر اوامر و نواهی خدا است به این که با زبان شهادتین را بگوید، چه موافق با قلبش باشد یا نباشد... در مقابل اسلام به این معنا، اولین مراتب ایمان قرار دارد و آن عبارت است از اذعان و باور قلبی به مضمون اجمالی شهادتین. مرتبه دوم از اسلام دنباله و لازمه همان ایمان قبلی است... آن گاه در مقابل این اسلام مرتبه دوم از ایمان قرار دارد و آن عبارت است از اعتقاد تفصیلی به حقایق دینی... مرتبه سوم از اسلام دنباله و لازمه همان مرتبه دوم ایمان است... که در مقابلش ایمان مرتبه سوم قرار دارد و آن ایمانی است که آیات قد افلح المؤمنون... و الذین عن اللغو معرضون (مؤمنون/ 1-3). آن را بیان می کند و اخلاق فاضله از لوازم این مرتبه از ایمان است. مرتبه چهارم اسلام لازمه مرحله سوم از ایمان است و در برابر این مرتبه از اسلام مرتبه چهارم از ایمان قرار دارد که خداوند در مورد این مرتبه از ایمان می فرماید: «ألا انّ اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (یونس/62) چنین مؤمنینی یقین دارند که غیر خدا هیچ کس از خود استقلالی ندارد و هیچ سببی مگر به اذن خدا تأثیر ندارد.

5- در قرآن آیاتی آمده است که لحن و لسان آن عام است. مثلا می فرماید: إنّا لا نضیع أجر من أحسن عملا (کهف/30) «ما اجر کسی که عمل نیکی را انجام داده است، ضایع نمی کنیم». و در جایی دیگر می فرماید: إن الله لا یضیع اجرّ المحسنین (توبه/120)- «همانا خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمی کند»، یا فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره (زلزال/8-7) «هر کس که هم وزن ذره ای- یعنی کوچک ترین شی- کار نیک کند آن کار را می بیند». استاد مرتضی مطهری در مورد این آیات می فرماید علمای علم اصول می گویند برخی از عام ها استثنا پذیر و غیر قابل تخصیصند، یعنی تخصیص بردار و استثنا پذیر نیست. این که خداوند می فرماید: ما اجر نیکوکاران را ضایع نمی کنیم، معنایش این است که مقام خدایی ما ایجاب می کند که عمل نیک را حفظ کنیم پس محال است که خدا در یک مورد از مقام خدایی خود دست بردارد و عمل نیکی را ضایع سازد (31، ص: 260). آیاتی شبیه آیات بالا فراوانند، مثلا «و العصر إنِّ الانسان لفی خسر الّا الذین آمنوا و عمل الصالحات» (عصر/ 1-3).

علامه طباطبایی در ذیل این آیات می گوید ملاک سعادت اخروی ایمان و عمل صالح است... و مراد از ایمان، ایمان به خداست و از لوازم ایمان به خدا ایمان به رسالت همۀ پیامبران و ایمان به قیامت است (21، ج:20، ص: 357).[10]

6- إنّ الذین آمنوا و الّذین هادوا و الصابئون و النصاری من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون (بقره/62). آنان که ایمان آورده اند (مسلمانان)، یهودیان، صابئین و نصرانی ها، همه کسانی که ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشند و کار شایسته به جا آورند، بی خوف و واهمه خواهند بود. غمگین نیز نمی گردند. قرآن در این آیه درصدد ایجاد وحدت مذهبی بین ادیان است. و برای رستگاری و نجات سه شرط را بیان می کند. ایمان به خدا و عمل نیک و ایمان به روز رستاخیز. در این آیه شریفه علاوه بر ایمان و عمل صالح، ایمان به آخرت نیز از لوازم نجات بیان شده است.

علامه طباطبایی در این مورد می فرماید، این امر در آیات قرآن تکرار شده است که ملاک سعادت و کرامت حقیقت ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح است (21، ج: 1، ص: 194).

مرحوم شبّر در تفسیر این آیه آورده است: «الصابئون» مبتدا و خبر آن حذف شده. یعنی: صابئین با این که گمراهی آن ها آشکار است اگر ایمان آنان صحیح باشد (ایمان خود را درست کنند) و عمل صالح را انجام دهند خوفی بر آن ها نیست یعنی اهل نجات خواهند بود. غیر اینان که به طریق اولی اگر ایمان داشته باشند و عمل صالح کنند اهل نجات خواهند بود [11] (19، ص: 197). بعضی از تفاسیر بیان می کنند این آیه درصدد «صلح کلی» نیست و با بیان مصداق «عمل صالح» درصددند، عمل صالح غیر مسلمانان را در زمره عمل صالح به حساب نیاورند و در این مورد آورده اند، ولی همان طور که گفتیم این آیه با تعبیر «عمل صالح» این حقیقت را مشخص می سازد که باید در مورد تفاوت مذاهب به آخرین قانون عمل کنند. زیرا عمل به قوانین نسخ شده عمل صالح نیست. بلکه عمل صالح، عمل به قوانین موجود و آخرین قانون است (33، ص: 27). همان گونه که قبلا بیان کردیم بحث ما در این نوشتار مصداقی نیست. یعنی ما درصدد تعیین مصداق عمل صالح نیستیم. عمل صالح دو قید دارد (حسن فعلی و حسن فاعلی) و این قید می تواند اعمال زیادی را شامل شود، مثلا صدقه دادن، نیکی کردن به مردم، احترام به دیگران، فداکاری برای انسان ها، ساخت و اداره امور خیریه و... که برای رضای خدا از پیروان سایر ادیان نیز صادر می شود، می تواند مصداق عمل صالح باشد. به بیان دیگر اشکال صاحب تفسیر نمونه بحث صغروی است. یعنی درصدد تعیین مصداق عمل خیر است در حالی که بحث ما جنبه کبروی دارد یعنی آیا کسانی که از سر اخلاص ایمان آورده اند و عمل صالح انجام دهند، اهل نجات خواهند بود یا خیر؟

3.5. عمل صالح از غیر موحدان

سؤال دیگری مطرح است، آیا آنان که نه تنها غیر مسلمانند بلکه اعتقادی به خدا و قیامت نیز ندارند. اگر دارای عمل صالح باشند، اهل نجاتند؟ این مسأله دارای دو قسمت است:

الف: غیر موحدان مستضعف فکری و جاهلان قاصر

ب: غیر موحدان متعصب و لجوج و جاهلان مقصّر

گروه اول اصطلاحا «مستضعفین فکری» و یا «مرجون لامر الله» نامیده می شوند. یعنی کسانی که کارشان با خداست و خداوند خودش به نحوی که حکمت و رحمتش ایجاب می کند با آنان عمل خواهد کرد. این دو اصطلاح از قرآن کریم قابل اقتباس است. در سوره نساء آیات 97، 98، 99 می خوانیم: کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده اند، وقتی فرشتگان جانشان را می گیرند می گویند: «در چه حالی بودید؟» پاسخ می دهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم» فرشتگان می گویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید»؟ پس آنان جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است. مگر آن مردان و زنان و کودکان مستضعفی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند. پس آنان [فی الجمله عذری دارند] باشد که خدا از ایشان در گذرد که خدا همواره خطا بخش و آمرزنده است.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیات با عنوان «کلام فی المستضعف» می فرماید: این آیه بیان می کند جهل به معارف دین، زمانی که از «قصور و ضعفی» باشد که راهی برای رفع آن نباشد، این شخص نزد خداوند معذور است. توضیح این که خداوند جهل به امر دین و هر ممنوعیت از اقامۀ شعایر دین را ظلم شمرده است و عفو الهی شامل آنان نمی شود، اما مستضعفین که قدرت بر انتقال و تغییر محیط ندارند، استثنا شده اند و ندارد. ممکن است از این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این [غیر عمد] است و معلوم است که با وجود غفلت دیگر قدرت معنا ندارد و با وجود جهل دیگر راه هدایت تصور نمی شود. در ادامه علامه می فرماید: استثنا در این آیه استثنای منقطع است «الآ المستضعفین من الرجال و النساء...» (نساء/98). زیرا گروه قبلی ادعای مستضعفین فی الارض» (نساء/97) زیرا می توانستند وضع زندگی خود را تغییر دهند. اما مستضعف حقیقی، مردان و زنانی هستند که نمی توانند خود را از وضعی که دارند رها سازند (21، ج: 5، ص: 51).

زمان و مکان، عدم امکانات، تبلیغات سوء دشمنان ایمان دینی، رفتار ناشایست پیروان دین حق و... شرایطی را فراهم می آورد که حتی در جهان امروز ذهن و فکر بعضی از انسان ها در استضعاف می ماند و حق برای آنان آن چنان که شایسته است روشن نمی شود،. در حالی که آن ها به حسب فطرت خدایی، مردمانی اخلاقی هستند و اعمال صالح زیادی را انجام می دهند. خداوند در سوره توبه سرنوشت این گروه را بیان می کند. قرآن می فرماید: و آخرون مرجون لامر الله امّا یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم (توبه/106). و عده ای دیگر کارشان موقوف به فرمان خدا است یا آنان را عذاب می کند و یا بر آنان می بخشاید و خداوند دانا و حکیم است.

در روایات نیز از «مستضعفان قاصر» به «مرجون لامر الله» تعبیر شده است. در کافی به نقل از «زراره» آمده است، با برادرم حمران با برادر دیگرم بکیر بر امام باقر (ع) وارد شدیم من به امام (ع) گفتم ما افراد را با شاقول اندازه می گیریم هر کس مانند ما شیعه باشد خواه از اولاد علی (ع) خواه از غیر آن ها، با او پیوند دوستی (به عنوان یک مسلمان و اهل نجات) برقرار می کنیم و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او [به عنوان یک گمراه و اله هلاک] تبری می جوییم. امام (ع) فرمود: ای زراره سخن خدا از سخن تو راست تر است، اگر آن چه تو می گویی درست باشد، پس سخن خدا که می فرماید: «الا المستضعفین من الرجال و النساوالولدان لا یستطیعون حیلۀ و لا یهتدون سبیلا» کجا رفت؟ پس «المرجون لامر الله» چه شد؟ (27، ج: 2، باب اصناف الناس، ص: 382، ح: 3).

استاد مطهری در این مورد می فرماید، اگر در روایاتی که از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است که بیشترین آن ها در کتاب الحجه کافی و کتاب الایمان و الکفر گرد آمده، دقت شود می یابید که ائمه (علیهم السلام) تأکیدشان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان می آید از آن است که حق بر او عرضه بشود. و اگر او در مقابل حق تعصب و عناد ورزد و یا لااقل در شرایطی باشد که می بایست جستجو کند و نکند، اما افرادی که ذاتا و یا به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر (شرایط مکان، زمان، تبلیغات سوء، رفتار جستجو به شمار نمی روند، آن ها در ردیف منکران و مخالفان نیستند، آن ها از «مستضعفین» و «مرجون لامر الله» به شمار می روند. آن چه در مجموع استفاده می شد این است که مردمی که به شکلی از شکل ها قصور داشته اند نه تقصیر خداوند آن ها را معذب نمی سازد. از لحن آیه مستضعفین (نساء/ 97-99) اشاره ای به شمول عفو و مغفرت الهی برای این گروه استنباط می شود (31، صص: 297- 299).

4.5. نجات غیر موحدان مقصر

اینان با علم به حق و شناخت خدا و آخرت از سر عناد، لجاجت و تعصب به مخالفت با خدا و آموزه های دین حق پرداخته اند، این گروه عمل صالحی را برای رضای خدا انجام نداده اند تا پاداش و نجاتی را از او انتظار داشته باشند. اینان حداکثر برای دنیا و مردم عملی را انجام داده اند و مزد خود را نیز از آنان در قالب تمجید های مردمی و یا پاداش های دنیوی دریافت می کنند. استاد مطهری در این مورد می فرماید افرادی که به خدا و آخرت ایمان ندارند، طبعا هیج عملی را به منظور بالا رفتن به سوی خدا انجام نمی دهند. «به سوی او سخن پاک بالا می رود و کردار شایسته بالا می بردش [12]». قهرا سیر و سلوکی از آن ها به سوی خدا و عالم آخرت صورت نمی گیرد، پس طبعا آن ها به سوی خدا و ملکوت خدا بالا نمی روند و به بهشت نمی رسند. یعنی به مقصودی که به سوی آن نرفته اند، به حکم آ« که نرفته اند، نمی رسند.

6. نتیجه

در پاسخ به این سؤال که چه کسانی اهل نجاتند و اجازه ورود به بهشت را دارند سه دیدگاه متفاوت در دنیای مسیحیت مطرح است. بسیاری از مسیحیان از جمله کارل بارت (1968- 1886 م) متأله پروتستان به انحصار گرایی مسیحی گرایش دارد. متألهانی هم چون کار رانر (1984- 1904 م) شمول گرایی دینی را پذیرفته اند و فیلسوفان دین مانند جان هیک (1922 م) پلورالیسم دینی نجات بخش را تقویت نمود. مدعای انحصار گرایی مسیحیت، یعنی تجلی میثاقی منحصر به فرد خداوند در عیسی و فدیه حضرت مسیح (ع) که هدیه تنها مبتنی بر آموزه های دینی مسیحیت است که دارای صبغه ای کلامی اند و تا پیش فرض های الهیاتی آن ثابت نگردد، کارآمد نیست. این دیدگاه بیشتر به یک پیشنهاد اخلاقی شبیه است تا نظریه ای کلامی به علاوه این دیدگاه گرفتار پارادوکس نجات بخشی را آفریده و پدر آسمانی نجات و رستگاری همه آنان را خواستار است، هم چنین ادعا کثرت گرایی دینی نجات بخش جان هیک مطرح است. او معیار و ملاک نجات و رستگاری انسان را «تحول از خود محوری به حقیقت غایی محوری و خدا محوری» می داند. این دیدگاه متضمن نوعی شکایت افراطی در مسأله نجات بخشی است و منشأ آن نیز خلط بین ملاحظات اخلاقی و ملاحظات معرفت شناختی است. به علاوه کثرت گرایی نجات بخش جان هیک مفهومی بسیار عام و پر ابهام است. به نظر می رسد هر دو نگرش در دنیای مسیحیت در باب «نجات» از نوعی نابهنجاری تفریطی و افراطی به شدت رنج می برند.

شکل گیری هندسه نجات در اسلام بر پایه هایی استوار است که به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم.

1- اسلام بر ایمان به خدا، آخرت و عمل صالح برای تحصیل نجات تأکید دارد.

2- حقیقت ایمان، تسلیم دل و جان در برابر خداوند است.

3- عمل علاوه بر حسن فعلی باید دارای حسن فاعلی نیز باشد (به انگیزه تقرب به خدا انجام شود).

4- در اسلام بین جهل قصوری و جهل تقصیری و کفر از عناد و لجاجت و عدم آگاهی و غفلت فرق اساسی وجود دارد.

5- ایمان دارای لوازمی مانند، اعتقاد به خدا و آخرت و پذیرش نبوت تمام انبیای الهی است (به عنوان حداقل های لازم برای نجات).

6- ایمان همانند «سعادت» و «رستگاری» مقوله ای ذو مراتب است بنابراین همان گونه که افراد انسان در یک درجه از ایمان نیستند به لحاظ برخورداری از نجات نیز دارای مراتب مختلفند.

7- بین خلود در آتش با عدم دخول در آتش فرق است. از این رو مؤمن فاسق (گناهکار) ممکن است وارد آتش شود اما سرانجام نجام می یابد اما کافر فاسق ممکن است مخلد در آتش باشد.

8- خلاصه دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مطهری در مورد نجات پیروان ادیان را به صورت زیر می توان بیان کرد.

1- عالمان لجوج و با عناد: که مصداق «و حجدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا» (نمل/14) هستند، اینان اهل نجات نمی باشند.

2- منافقان: آنان نیز اهل نجات نیستند قرآن می فرماید: «انّ المنافقین فی الدرک الاسفل من النّار» (نساء/ 145)

3- موحدان

الف: ایمان منهای عمل صالح: نماینده این تفکر در دنیای اسلام فرقه مرجئه است به نظر می رسد ایمان شرط لازم برای نجات باشد اما شرط کافی نیست.

ب: کسانی که به خدا و آخرت ایمان دارند و دارای عمل صالح می باشند. اینان اهل نجات و رستگاری هستند. چه مسلمان و یا از پیروان ادیان دیگر باشند.

ج: کسانی که حداقل های ایمان را ندارند (مثلا به همه انبیا ایمان ندارند) ولی دارای عمل صالح هستند

الف- اگر از جهل قصوری باشد اهل نجات است.

ب: اگر از جهل تقصیری باشد اهل نجات نیست.

4- غیر موحدان

الف: دارای جهل قصوری اند: اینان مستضعفین فکری اند. با توجه به این که تقابل ایمان و کفر، تقابل تضاد است نه تناقض، آن ها نه مؤمن اند و نه کافر و به دلیل این که حجت الهی برای آن ها تمام نشده است. منتظر امر الهی هستند. (مرجون لامر الله). و آیات 98 و 99 سوره نساء نیز شامل حال آنان خواهد شد.

ب: جهل تقصیری

الف: عمل صالح دارد: ممکن است حسنات کافران در قالب نعم دنیوی یا دفع بلایا و یا حتی نجات از بعضی از مراتب عذاب اخروی تجلی یابد اما هرگز رستگار نمی شوند.

ب: عمل صالح ندارد: مسلما نه اهل نجات و نه اهل رستگاری است.

لینک مقاله مرتبط:

مسأله رستگاری و نجات پیروان ادیان از دیدگاه جان هیک، علامه طباطبایی و استاد مطهری بخش اول

یادداشت ها:



استادیار دانشگاه علامه طباطبایی-*



[1]- قید هنجاری، این نظریه را از کثرت گرایی نجات بخش هیکی، متمایز می کند.- به بیانی که در ادامه خواهد آمد- زیرا همان گونه که بیان شد کثرت گرایی نجات بخش جان هیک مفهومی بسیار عام و پر ابهام است و این نظریه را به سوی نوعی آنارشیسم نجات بخشی سوق داده است.

[2]- به این مسأله در کتاب های روایی نیز اشاره شده است. رجوع کنید به اصول کافی. ج اول، کتاب الحجه و جلد دوم کتاب الکفر و الایمان و وسائل الشیعه جلد اول «ابواب مقدمات العبادات». بحار الانوار مباحث معاد، باب هجدهم.

[3]- مثل الّذین کفروا بربّهم أعمالهم کرماد اشتدّت به الرّیح فی یوم عاصف لا یقدرون ممّا کسبوا علی شیء ذلک هو الضلال البعید (ابراهیم/ 18).

[4]- اصول کافی، ج 1، کتاب حجت، باب «فیمن دان الله عز و جل بغیر امام من الله» ح: 2، ص: 375.

[5]- قرآن می فرماید: الّذی خلق الموت و الحیوۀ لیبلوکم أحسن عملا (ملک/2) فرمود «صواب ترین عمل» و نفرمود «بیشترین عمل» زیرا عمده آن است که بدانی، تحت تأثیر چه انگیزه های روحی عملی را انجام می دهیم... در «حسن فاعلی» نظر به اثر اجتماعی و خارجی فعل نیست در این جا نظر به نوع ارتباط عمل با فاعل است. حسن فاعلی به منزله روح عمل است و جان عمل اخلاص است. از رسول اکرم (ص) در روایات متواتر میان شیعه و سنی رسیده است: انما الاعمال بالنیات (12، ج 2، باب ابواب النیه، ح 2) «همانا کارها وابسته به نیت ها است. لا عمل الّا بنّیۀ (همان، ح 1) هیچ عملی بدون نیت پذیرفته نیست. ان الله یحشر الناس علی نیاتهم یوم القیامه (همان، ح 5) «در روز قیامت خداوند مردم را بر اساس نیابات آنان محشور می کند و به اعمال آن ها رسیدگی می کند (31، صص: 285- 266). و الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه (فاطر/10).

[6]فشرط فی المجازاه بالجنّه أن یکون الاتی بالعمل الصالح، مؤمنا اذا الجزاء الحسن انما بازاء العمل الصالح (21، ج: 5، صص: 86-(87-

[7]- فیه قصر الخیریّه بالمؤمنین الصالحین کما ءن فی الایه السابقه قصر الشریه فی الکفار.

[8]- ایها الناس انه لیس بین الله و بین احد نسب و لا أمرّ یوتیه به خیرا او یصرف عنه شرا الّا العمل و الذی بعثنی بالحق لا ینجی الا العمل مع رحمة و لو عصیت لهویت. اللهم قد بلّغت.

[9]علامه طباطبایی در مورد عمل صالح نیز می فرماید: هر چند در کلام الهی تفسیر روشنی از عمل صالح نشده است اما ویژگی برای آن بیان می کند.

الف: عمل صالح آن عملی است که شایستگی کسب رضایت الهی را دارد (صالح لوجه الله).

ب: عمل صالح آن عملی است که صلاحیت ثواب در مقابلش را دارد (ثواب الله خیرّ لمن آمن و عمل صالحا).

ج: عمل صالح آن عملی است که صلاحیت دارد که کلمه طیب را بالا می برد إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه... پس عمل صالح، عملی است که شایستگی لباس کرامت را دارد (21، ج: 1، صص: 308- 303).-

[10]- ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون أن یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض... أولئک هم الکافرون حقا.

[11]- یعنی: «الصابئون کذلک» فهو کاعتراض یفید: «أن الصابئین مع وضوح ضلالتهم یثاب علیهم ان صحّ ایمانهم و صلح عملهم فغیر هم أولی».

[12]- الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه (فاطر/10).

 

منابع:

1. قرآن، ترجمه محمد مهدی فولادوند.

2- کتاب مقدس، (1380)، ویلیام گولن و هنری مورتن، ترجمه فاضل خان همدانی، تهران: انتشارات اساطیر.

3. ابن ابی الحدید، (1959)، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاء الکتب العربیه، دوره 20 جلدی، ج:10.

4. ابن منظور، (1405)، لسان العرب، قم: نشر ادب الحوزه، ج: 15.

5. اصفهانی، راغب، (1404)، المفردات، قم: دفتر نشر کتاب.

6. الیاده، میرچاء (1379)، دین پژوهی، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

7. ایجی، قاضی عضد الدین، (1412)، شرح المواقف، قم: انتشارات شریف رضی، ج: 8.

8. باربور، ایران، (1374)، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم.

9. پترسون، مایکل و دیگران، (1377)، عقل و اعتقادات دینی، تهران: بنیان های فرهنگ امروز (طرح نو).

10. جوادی آملی، عبد الله، (1377)، شریعت در آینۀ معرفت، قم: نشر اسراء.

11. حاجی ابراهیم، رضا، (1384)، نجات ادیان، وفاهمه بشری، قم: انجمن معارف اسلامی.

12. حر عاملی، محمد بن حسن، (1403)، وسایل الشیعه الی تحصیلی مسایل الشّریعه، تهران: مکتبه الاسلامیه.

13. حلی، حسن بن یوسف، (بی تا)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم: نشر اسلامی.

14. خسرو پناه، عبد الحسین، (1379)، کلام جدید، قم: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی امروز (طرح نو).

15. دهخدا، علی اکبر، (1377)، لغت نامه دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.

16. ربانی گلپایگانی، علی، (1378)، تحلیل و نقد پلورالیسم، قم: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.

17- سبحانی، جعفر، (1418)، محاضرات فی الهیات، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، قم: مؤسسه امام صادق (ع).

18. سیوطی، جلال الدین، (1365 ق)، در المنثور، جده: دار المعرفه.

19. شبّر، سید عبد الله، (1421)، تفسیر القرآن الکریم، قم: دار الاسوه، چاپ سوم.

20. شبستری، محمد، (1374)، پلورالیسم دینی، کیان، تهران، شماره 28، سال پنجم.

21. طباطبایی، سید محمد حسین، (1973)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.

22. طریحی، فخر الدین، (1985)، مجمع البحرین، بیروت: الحلال.

23. طوسی، نصیر الدین (1404)، شرح اشارات، قم: منشورت مکتبه آیت الله المرعشی نجفی.

24. فیومی، (بی تا)، مصباح المنیر، تصحیح محمد محی الدین عبد الحمید.

25. قراملکی، احد، (1383)، به سوی اخلاق جهانی، کتاب نقد، تهران، شماره 30.

26. کالین، براون، (1375)، فلسفه و ایمان مسیحی، ترجمه طاطه ووس میکائیلیان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

27. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، (1363)، اصول کافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه.

28. کنث. آر. سامیلس، (1385)، پاسخ به کثرت گرایی دینی، آینه معرفت، زمستان 1385، شماره 8.

29. لگنهاوزن، محمد، (1384)، اسلام و کثرت گرایی دینی، ترجمه نرجس جوان دل، قم: مؤسسه فرهنگی طه.

30. مصطفوی، حسن، (1368)، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، ج:9.

31. مطهری، مرتضی، (1384)، عدل الهی، تهران: صدار.

32. مطهری، مرتضی، (1383)، آشنایی با قرآن، تهران: صدرا.

33. مکارم شیرازی، ناصر، (1377)، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ 22.

34- مولوی بلخی، جلال الدین محمد، (1362)، مثنوی معنوی، تهران: انتشارات پگاه، دفتر سوم.

35. میشل، توماس، (1377)، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول.

36. هیک، جان، (1381)، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، تهران: انتشارات بین المللی الهدی.

37. هوردرن، ویلیام، (1368)، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاطه ووس میکائیلیان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

38.Oxford Dictionary, (1995).

39. James, Williams,(1902), The Varieties of Religious Experience, New York: The Modern Library.

40. Rowe. W.L., (1993), Philosophy of Religion, Belmont, California: Wadsworth Publishing Company.

41. Swindler, Global Ethics, dialogue@vm. Temple. edu

1

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است