در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله پیام جاویدان سال 1 شماره 2، کمال صحرائی اردکانی ؛


بعضی از سوره های قرآن با حروف مقطّعه آغاز می شود. برخی از قرآن پژوهان این حروف را فاقد معنا دانسته، به عنوان رمز مابین خدا و رسولش قلمداد می کنند، و گروهی این حروف را معنادار فرض کرده و نظرات عدیده ای درباره مفاد و معنای آنها ارائه کرده اند.

استاد مطهری با اعتقاد به عدم قطعیت فرضیه های ارائه شده در این باب و پذیرش متشابه بودن حروف مقطّعه، بعضی از دیدگاهها پیشینیان توجه بیشتری مبذول داشته و در نهایت، فرضیه خویش را به عنوان یک احتمال مطرح نموده و آن احتمال این است که خداوند با این حروف، نحوۀ شروع کار خویش را بیان کرده و قول و اندیشه را بر ماده و طبیعت مقدم داشته است.

کلید واژه ها:

تفسیر قرآن. حروف مقطعه. استاد مطهری

مقدمه

خدا خواست با بشر سخن گوید و بخشی از حقایق هر دو جهان را با وی بازگوید. جامه الفاظ برگرفت و بر تن معانی کرد. به الفاظی فصیح و شیوه ای بلیغ چراغ هدایت برفروخت و مسیر سعادت بازگشود. به قوّت تشبیه از ذات اقدس خویش سخن گفست و به قدرت تمثیل از جهان دیگ خبر داد. واقعِ امرِ اقوام در گذشته، در پیش دید حاضران گذاشت، و داستان رسولان پیش فرستاده در معرض تماشا نهاد. صحنه هایی بدیع و عبرت آموز از آفاق و انفس به تصویر کشید و جلوه هایی زیبا و دلنشین از آن جهان ترسیم نمود. نظم وچینش الفاظ را چنان پرداخت که ترنم موسیقی آن از خلال آهنگ صوت قاریان، بر جان نشیند و روح را بنوازد.

سخن به ظاهر آراست تا عوام بهره گیرند و معانی در باطن نهاد تا خواص به حیرت آیند. راسخان را اجازت فرمود تا از ظاهرِ الفاظ گذر کنند و به باطن معنا سفر کنند. مردمان را فرمود تا بی دنیل در پی تاویل نروند و بی جهت در وادی متشابهات گام ننهند.

همه را دعوت کرد تا اگر توانند به مانند این قرآن، نه!به مثلِ سوره ای از آن عرضه کنند و اگر سوادی آن ندارند باور کنند که این کتاب جملگی حقّ است و از جانب حق فرو آمده است. خدا قرآن را این چنین نازل کرد. سپس همگان را فراخواند که در کلامش تأمّل کنند تا مگر ذره ای اختلاف بینند و به توبیخ ندا داد که چرا در قرآن تدبّر نمی کنند، مگر به دلهاشان، مهر نهاده اند؟!

آنان که به تأمّل سر بر آستان قرآن نهاده، فهم کلام حق را تمنّا نموده اند. به قدر تلاشی که کرده اند و خلوصی که داشته اند، لطائفی از این کتاب بی بدیل عرضه کرده اند.

استاد مطهری رویکری دارد به قرآن که ساده است و دلپذیر، او بر این باور است که این کتاب روشنگر است و قابل درک. آیاتش همه نور است و هدایت و چون سخن از غیب می گوید به ناچار با عباراتی بیان می کند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد. لیکن برای جلویگری از کژفهمی در جای دیگر تذکّر می دهد.

در میان مباحث تفسیری به جا مانده از استاد مطهری، موضوع حروف مقطعه و شرح و بسط فرضیّات مختلف در این زمینه، بهانه ای شد برای نگارش این تحقیق مختصر که در آن پس از طرح مسئله و یاد کرد آراء گوناگون، دیدگاه استاد در این عرصه بررسی گشته است.

حروف مقطعه در قرآن

سوره هایی از قرآن با یک یا چند حرف از حروف الفبا، موسوم به حروف مقطعه آغاز شده اند که به وقت قرائت لازم است خدا خدا خوانده شوند. از این حروف با نامهای دیگری همچون فواتح سور، حروف تهجّی، اوائل سور و حروف افتتاحیّه یاد شده است و غالباً در آغاز سوره های مکی واقع شده اند.

شرح و تفسیر این حروف از گذشته تا حال، مجال گسترده آرا، و نظراتی است که در پاره ای از اوقات به افراط کشیده شده است. از این رو برخی از قرآن پژوهان، بحث از فواتح سور را مبحثی بسیار پیچیده و غامض معرفی می کنند.[1]

بی معنا بودن حروف مقطعه

گروهی از دانشمندان حروف مقطعه را در ظاهر بی معنا دانسته، در زمره متشابهات محسوب می نمایند که انسان خاکی راهی به سوی شناخت آنها ندارد و علم بدانها در انحصار خداوند متعال است. از منظر این گروه کمال خضوع و تسلیم در پیشگاه قرآن،  اقتضا می کند که بی پرستش به این حروف ایمان داشت و از تکلّف در بحث اجتناب نمود.

اینان تفسیر این حروف را برنمی تابند و به دامن تأویل چنگ نمی زندد. گویی پروردگار به قصد آزمودن بنگدان، دیباچه سوره هایی از کتابش را مزیّن به این حروف نموده است تا معلوم شود، کدامین کس بی تامل و از سر تسلیم می پذیرد و کدامین فرد بی محابا و از سر تقصیر در پی تأویل می رود!

طبری (ت 310 ه) به نقل از گروهی صحابیان آورده است که حروف مقطعه از اسرار مکتومی است که نباید تفسیر شود.[2]

به باور شیخ طوسی (ت 460 ه) آنچه در اخبار معصومین (ع) آمده است، حاکی از آن است که حروف مقطعه از جمله متشابهات قرآن است.[3]

قرطبی (ت 671 ه) گروهی دیگر از صحابه را یاد می کند که می گویند: خداوند علم به مضمون این حروف را ویژه خویش قرار داده است.[4]

جلال الدین سیوطی (ت 911 ه ) با اعتقاد به متشابه بودن اوائل سور می نویسد: «نظری که من اختیار کردم این است که حروف مقطعه از اسراری است که جز خداوند بدان آگاه نیست. همان طور که این منذر و دیگران از شعبی روایت کرده اند که وقتی از وی راجع به فواتح سور سؤال شد. گفت: هر کتابی سرّی دارد و سرّ این قرآن فواتح سور است».[5]

در میان معاصران شیخ شلتوت بر این باور است که در قرآن، موضوعی به جز فواتح سور نیست که خداوند شناخت آن را به خود اختصاص داده باشد.[6]

همچنین علامه طباطبایی اظهار می دارد که حروف مقطعه اگرچه جزو متشابهات قرآن نیستند ولی ممکن است حدس زد که مابین این حروف و مضامین سوره هایی که با اینها آغاز می شوند، ارتباط خاصی موجود است و به همین سبب این حوف رموزی اند بین خدا و پیامبرش (ص) که بر ما پوشیده است و فهم عادی ما بدان راهی ندارد جز اینکه حساس می کنیم ارتباط ویژه ای بین آنها و مضمون سوره های آنها وجود دارد.[7]

رمزی بودن حروف مقطعه در نگاه عارفان و صوفیان

حروف مقطعه قرآن و فرض رمزی بودن آنها نظر برخی از عارفان و صوفیان را به خود جلب نموده است. اینان که همواره سخن در لفّافه گویند و کلام خویش به محسّنات آدمی آمیخته سازند، به تفسیر ذوقی این حروف پرداخته اند و جملگی به رمزی بودن آنها حکم کرده اند.

عین القضاة همدانی در این مورد می گوید: «در اینکه اول بیست و نه سورت حروف است و کم نیست و بیش نیست هم اسرار است و در اینکه جمله حروف مقطع هفتاد و اند حروف است هم اسرار بسیار است و در معانی این حروف خوض کردن اگر خواهم مگر بتوانم ولیکن نتوانم لمعان جمّه».[8]

نیز در مقامی دیگر آورده است: «ای عزیز! او خواست که محبان او از اسرار مُلک و ملکوت خود خبر دهد در کسوت حروف تا نامحرمان بر آن مطلع نشوند. گوید: الم، المر، کهیص، یس، ق، ص، حم، عسق، ن، طه، المص، طسم، طس. دریغا! مگر این خبر از مصطفی (ص) نشنیده ای که گفت: انّ لکلّ شیءِ قلباً و قلبُ القرآن یس. این جمله نشان سر خداست با احمد که کسی جز ایشان بر آن واقف نشود.»[9]

رشید الدین میبدی در کشف الاسرار با اشاره به اینکه این حروف رمزی بین عاشقان و معشوق است. می نویسد: « التخاطب بالحروف المفرده سنة الاحباب فی سنن المحاب فهو سرّ الحبیب لا یطلّع علیه الرقیب ... در صحیفه دوستی نقش خطی است که جز عاشقان ترجمه آن نخوانند. در خلوت خانه دوستی میان دوستان رازی است که جز عارفان حاقّ آن ندانند،  در نگارخانه دوستی رنگی است از بی رنگی که جزو الهان از بی چشمی نبینند».[10]

امام خمینی بر این عقیده است که حروف مقطعه علی رغم تفاسیر گوناگونی که از آن به عمل آمده است، از قبیل رمز بین محبّ و محبوب است و کسی را از علم آن بهره ای نیست و هرآنچه بعضی از مفسران به حدس و گمان خویش بیان کرده اند، مبنای صحیحی ندارد و هیچ بعید نیست که فهم آن از حوصله بشر خارج و مخصوص به خواص از اولیای خداوند باشد. به باور ایشان رمزی بودن حروف مقطعه از حکمت الهی سرچشمه می گیرد و اسرار آن بر انسانها پوشیده است و حتّی به حسب بعضی روایات، جبرئیل که خود رسول وحی است، معنای آنها را نمی دانسته است. ایشان در این زمینه می گوید: «در این مخاطبه بین حبیب و محبوب و مناجات بین عاشق و معشوق اسراری است که جز او و حبیب اش کسی را بر آن راه نیست و امکان راه یافتن نیز نمی باشد. شاید حروف مقطعه قرآن در بعضی از سور مثل الم، ص ، یس از این قبیل باشد و بسیاری از آیات کریمه که اهل ظاهر و فلسفه و عرفان و تصوّف، هریک برای خود تفسیر یا تأویلی کنند نیز از همان قبیل است گرچه طایفه به قدر ظرفیّت خود حظّی دارد یا خیالی».[11]

بدین ترتیب کسانی که حروف مقطّعه را به ظاهر معنادار نمی دانند و وجود آنها را در قرآن به مثابه رمز بین خدا و رسول تلقی می کنند. یا به کلّی رمزگشایی از این حروف را کاری عبث و غیرممکن می شمرند و یا در انحصار گروهی اندک قرار می دهند که قرآن از آنان با عنوان راسخان در علم یاده کرده است. گویی کلید فهم این راز به عمد، در اختیار عموم قرار داده نشده است و از خواص پیمان گرفته شده که مهر بر لب زنند و سخن به فاش نگویند.

فرضیّه راز آلود بودن حروف مقطّعه قرآن، مورد توجه زبان شناسان نیز واقع شده است. به ویژه آنان که به تحلیل زبان دین پرداخته، آن را یکسره با در بخش قابل توجهی از گزاره هایش نمادین و سمبلیک فرض می نمایند. اینان رمزی بودن حروف مقطعه را به عنوان قرینه و شاهدی استوار در اثبات مدّعای خویش تلقی می نمایند و بدان پای می فشرند.[12]

معنادار بودن حروف مقطعه

گروه کثیری از قرآن پژوهان از دیرباز در پی کشف معانی حروف مقطّعه رفته و از سر تذوّق نظراتی در این باب ارائه کرده اند. بعضی از منابع در مجموع به بیست نظریه درباره مفاد این حروف اشاره کرده اند.[13]

در این بخش به تاسّی از سیوطی در کتاب «الاتقان» و طبرسی در «مجمع البیان» یازده نظریه مشهور درباره حروف مقطعه اجمالاً شرح داده می شود.[14]

1- حروف مقطّعه بر اسماء الهی دلالت می کنند. مثلاً (الم) یعنی (انا الله اعلم) و یا (کهیعص) یعنی (کاف) ملک، (ها) هادی، (یا) حکیم، (عین) علیم و (ص) صادق است.[15]

2- حروف مقطّعه در صورتی که به طور صحیح با همدیگر ترکیب شوند. اسم اعظم خداوند به دست می آید. لکن کسی نحوه تألیف آنها را نمی داند. هرکس بر اسم اعظم خداوند دست یابد بی درنگ دعایش استجابت گردد.[16]

3- حروف مقطّعه اسامی قرآن است. همان طور که از قرآن با نامهایی مانند فرقان، ذکر، مصحف و غیره یاد می شود، به این حروف نیز نامبردار است.[17]

4- حروف مقطّعه اسامی سوره هاست. مثلاً سوره بقره، به نام (الم) نیز خوانده می شود.[18]

5- حروف مقطّعه سوگندهایی است که خداوند به آنها قسم خورده است.[19]

6- حروف مقطّعه در آغاز بعضی سوره ها نشانگر ارتباط مخصوصی بین این حروف و مضمون سوره است.[20]

7- حروف مقطبعه به حساب (ابجد) اشاره به مدت دو ام عمر امت با دلالت بر نعمت یا عذاب می کند.[21]

8- حروف مقطّعه برای تنبیه و آگاه کردن پیامبر (ص) یا مردم در آغاز این سوره ها قرار گرفته است.[22]

9- حروف مقطّعه به اعجاز قرآن اشاره می کند. خدای متعال با قرار دادن این حروف در آغاز سوره هایی از قرآن اعلام نمود که کتابش از جنس همین حروف تألیف شده است. بنابراین اگر کسی می تواند، به مانند آن عرضه کند.[23]

10- حروف مقطّعه برای ایجاد سکوت و آرامش در آغاز این سوره ها قرار گرفت. زیرا مشرکان با سروصدا مانع قرائت پیامبر (ص) می شدند.[24]

11- حروف مقطّعه بر فزونی آن حروف در سوره دلالت می کنند. مثلاً حروف (لم) در سوره بقره به تعداد بیشتری در این سوره به کار رفته است.[25]

حروف مقطعه از نگاه استاد مطهری

استاد مطهری نقش بسیار مهمّی برای حروف الفبا در ایجاد تمدن و فرهنگ در جوامع انسانی قائل است. به عقیده ایشان اگر آدمیان هم به مانند سایر حیوانات، نمی توانستند اصوات خویش را به حروف تبدیل نمایند و با ترکیب آنها کلمات را پدید آورند هرگز مسیر پیشرفت و ترقی همواره نمی گشت و هیچ گونه علم و صنعتی حاصل نمی شد و حتی خط و نوشتن که خدای هستی بخش در آغاز نزول قرآن به آن سوگند یادک کرده است. بعد از مرحله تکلّم پدید آمده است.

به گفته استاد مطهری کتابی به جز قرآن سراغ نداریم که فصلهایی از آن با حروف مقطّعه شروع شده باشد، و این ویژگی مخصوص این مصحف آسمانی است. سپس ایشان سخن از عدم قطعیّت نظریه ای در باب مفاد و معنای این حروف به میان می آورد و می گوید: «منظور از این حروف چیست؟ این سؤال از همان صدر اسلام برانگیخته شده است و نظرات زیادی در این باره اظهار گردیده و می توان گفت نظر قاطعی هنوز پیدا نشده است.»[26]

استاد مطهری در آثار خود به هفت نظریه از نظریّات دیگران اشاره کرده، راجع به آنها توضیحاتی ارائه داده و در پایان دیدگاه خویش را در حدّ یک احتمال مطرح نموده است. برای آشنایی با نحوه برخورد استاد با آراء دیگران، به توضیحاتی که در ذیل هریک از آنها ارائه کرده است مراجعه شده، در نهایت احتمال مورد نظر ایشان بیان گردیده است.

1- حروف مقطعه از اسرار است.

استاد مطهری در تشریح این نظریه ابراز می دارد: چون مردمان ظرفیّت شنیدن بعضی معارف را ندارند، ضروری می نمود که گاهی کردگار جهان با برگزیده خویش به راز سخن بگویند: «بعضی را عقیده بر آن است که اینها یک سلسله رموزی است میان گوینده و شنونده یعنی بین خدا و پیغمبر مطالبی و معارفی بوده که از سطح فکر عامّه مردم فراتر فرار داشته است و به علت اینکه مردم ظرفیّت شنیدن آن را نداشتند به طور صریح بیان نگردیده و به صورت رمز رد و بدل شده است. چنان که این مطلب در میان دو فرد انسان نیز رایج است. هنگامی که شخص نمی خواهد مطلب را همه بفهمند با رمز با شنونده مورد نظر خودش گفتگو می کند.»[27]

2- حروف مقطّعه نامهای قرآن با اسامی سوره های آن است.

استاد مطهری در بیان این فرضیه آورده است: «نظریه دیگر این است که اینها اسمهای قرآن و یا نامهای سوره هایی است که در اول آنها آمده اند. یعنی نام سوره بقره که (الم) در اول آن آمده همان (الم) است و نام سوره (طه) همان (طه) است.»[28]

3- حروف مقطعه سوگنداند.

استاد مطهری در توضیح این دیدگاه اظهار می دارد: «نظر دیگر این است که اینها سوگند است. قرآن همچنان که به سایر مظاهر خلقت سوگند یاد کرده است. به خورشید، به ماه، به ستارگان، به روز، به شب، به نفس انسانی، همچنین به حروف الفبا نیز سوگند خورده است. پس معنی (الف، لام، میم) این است که به (الف و لام و میم) سوگند.

انسان هنگامی که به چیزی قسم می خورد در حقیقت امر مورد احترامی را که برای خودش محترم است و مخاطب هم می داند که آن چیز مورد علاقه اوست و حاضر نیست آن را خوار و زبون سازد، پشتوانه صحّت و درستی سخن اش قرار می دهد. لهذا علماء ادب می گویند: سوگند تأکید و تائید راستی سخن حقّ است. ولی گاهی انسان سوگند یاد می کند، نه برای این منظور بلکه برای افاده امری که لازمه سوگند است. یعنی برای افاده این که طرف بداند گوینده برای آن چیز احترامی قائل است. وقتی که کسی می خواهد به مردم بفهماند برای فلان شخص احترام قائلم به سر او وجان او سوگند می خورد. در این گونه قسمها، هدف متوجّه مقسم به (چیزی که به او قسم خورده شده) است نه مقسم علیه (مطلبی که در مورد او قسم یاد شده است). قسمتهای قرآن از نوع دوم است. قرآن اگر به ماه و خورشید و زیتون و انجیز و روز و شب سوگند یاد می کند. می خواهد بشر را متوجّه اهمیِّت این امور کند.»[29]

4- حروف مقطّعه به اعجاز قرآن اشاره می کند.

استاد مطهری در تبیین فرض فوق می گوید: «نظریه دیگر آن است که این حروف اشاره به اعجاز قرآن است به این ترتیب که حروف الفبا که مجموعاً در زبان عربی بیست و هشت حرف است و در بضعی زبانها بیشتر و احیاناً شنیده ام که بعضی زبانها در حدود سیصد حرف الفبایی دارند. در هر حال حروف الفبا که به منزله ماده ها اولیّه بافتمان سخن است در اختیار همه ماست. ولی آیا همه می توانند سخن عالی بگویند؟ خیر.

قدرتها و هنرهای سخنوری از ترکیب همین حروف پدید می آید. کتابها، مقاله ها، قصیده ها و غزلها همه بافته شده این حروف اند. در حالی که از نظر مراتب و درجات، تفاوت از زمین تا آسمان است. در چند آیه بعد [در سوره بقره] خواهیم خواند که قرآن مجید تحدّی می فرماید، یعنی مردم را دعوت به مبارزه می کند. می گوید شما تمام قدرتمندان سخن را جمع کنید. ببینید آیا می توانید مانند قرآن بیاورید؟

قرآن با ذکر این حروف به عنوان حروف نمونه الفبا، در حقیقت می خواهد مواد اولی آیات قرآن را عرضه بدارد که ایّها النّاس! قرآن از ماده دیگری ساخته نشده که بگویید اگر آنها را ما هم در اختیار داشتیم مثل قرآن را می ساختیم. همین حروف است که به طرز بدیعی تألیف و ترکیب شده، شما هم بیایید از اینها مانند قرآن بسازید. این محصول یک کارخانه نیست که بگویید ابزارش در دست ما نیست بلکه هم ابزارش و هم مواد خام آن همه در دسترس شماست. و این خود بیانگر اعجاز عظیم قرآن است که به وسیله یک شخص درس نخوانده و مدرسه نرفته، بافتی و سخنی به وجود آورد که هیچ کس قادر به مبارزه به مثل نباشد».[30]

5- حروف مقطّعه به فزونی این حروف در سوره اشاره می کند.

استاد مطهری این فرضیه را به شرح زیر گزارش کرده است: «مطلب دیگری هم درباره حروف مقطعه قرآن در چند سال قبل مطرح شد که خبر روز شد و روزنامه ها نوشتند و آن این بود که مردی مصری [رشاد خلیفه] که دانشمند کامپیوتر بود، روی چهارده سوره ای که با این حروف آغاز شده است، محاسبه دقیقی کرده و به این نتیجه رسید که در هریک از این سوره ها، این حروف نسبت به حروفی که در همان سوره به کار رفته است، نقش بیشتری دارند. و این نسبت به قدری دقیق است که مغز بشری نمی تواند حساب کند چون گاهی کسرها به جایی می رسند که جز با کامپیوتر نمی توان به حساب درآورد.»[31]

اسناد در جایی دیگر ضمن تمجید از این رأی آورده است: « این حرفی اخیراً آن مرد مصری در حسابای خودش به ان رسیده، بسیار حرف بجایی است ه در اول هر سوره ای آن حروفی تکرار شده است که به نسبت از هر حرف دیگری در آن سوره بیشتر آمده ولو با کسرها و اعشارهای خیلی زیاد. عنی مثلاً سوره (یس) واقعاً به نسبت، اگر حساب کنیم سوره (ی) و (س) است. یعنی سوه ای است که در آن (ی) و (س) بیشتر آمده منتها با یک حساب آن قدر ریاضی و دقیقی که عقل بشر قادر نیست آن را حساب کند. امروز هم تا این ماشینها پیدا نشده بود کسی نمی توانست به این حساب برسد.»[32]

6. حروف مقطّعه برای تنبیه و آگاه کردن پیامبر (ص) است.

استاد مطهری در توضیح این نظریه در تفسیر سوره زخرف می گوید: «اول که می گوید (حم) این به منزله زنگ اخبار است به قلب پیامبر اکرم، مثل یک نوع حالت هشدار و بیدارباش. تشبیه کردیم، گفتیم مثل کسی که پشت دستگاه تلگراف نشسته در حالی که به خود مشغول است و توجهی به اطراف ندارد و یک مرتبه می بیند دستگاه از آن پشت صدا کرد. یک الفبایی را گفت. او تازه متوجه می شود که باید خبر بگیرد. اول که می گوید (حم) این دو حرف، حالت اخبار و اعلام است به پیغمبر و هشدار دادن به قلب پیغمبر و متمرکز کردن او برای گرفتن وحی.»[33]

7- حروف مقطّعه با مضمون سوره تناسب ویژه ای دارد.

این نظریه مورد توجه علامه طباطبایی قرار گرفته، در اطراف آن شرح بیشتری ارائه نموده است. اگرچه علامه طباطبایی در نهایت رای به رمزی بودن این حروف می دهد ولی تأکید می کند که ما می توانیم دریابیم که مابین این حروف و سوره های آنها ارتباط خاصی موجود است چنان که در آغاز بسیاری این سوره ها پس از حروف مقطعه، ذکری از قرآن به میان آمده است و در پایان چنین اظهار امیدواری می کند: «شاید اگر کسی در مشترکات این حروف تأمّل بیشتری کند و مضامین سوره های دارای حروف مقطّعه را با یکدیگر مقایسه نماید، چیزی بیش از این برای وی آشکار شود.»[34]

این فرضیه در بیانات استاد مطهری نیز منعکس شده است: «این نکته را مفسرین غالباً گفته اندک ه هرجا که این حروف مقطعه در قرآن آمده است پشت سرش به مناسبت ذکر قرآن و وحی شده. یعنی این خودش نشان یم دهد کهی رابطه ای هست میان این حروف و بیان خود قرآن تا می گوید (حم)، (الم)، (الر)، (یس)، (طه) کأنّه [می گوید] ما می خواهیم یک چیزی درباره قرآن بگوییم.»[35]

فرضیه استاد مطهری درباره حروف مقطعه

استاد مطهری با توجه به فضای فکری حاکم بر جامعه در آن زمان و رواج مکتب ماتریایسم که تقدّم ماده بر هر همه چیز معتقد بودند، برداشت دیگری از حروف مقطّعه قرآن ارائه کرده، در حدّ یک احتمال پیشنهاد می نماید:

«در خاتمه این بحث [حروف مقطّعه] احتمال دیگری را هم طرح کنم و آن این است که بحثی از قدیم تا به حال مطرح است که در نظام هستی اول چه بوده است؟ یعنی مقدبم و مرخّر کدام است؟ به طور کلی در جواب این سؤال دو نظر ابراز گردیده، برخی می گویند اول کلمه و سخن بوده و مقصودشان این است که اول اندیشه و فهم ود رک بوده است. زیرا کلمه و سخن نمایانگر اندیشه هستند و سپس ماده پیدا شده. و نظر دوم عقیده کسانی است که به تقدّم ماده قائلند. یعنی می گویند اول ماده و طبیعت پدید ا»ده است و پس از تکامل ماده تدریجاً فهم و شعور و درک پیدا شده  سپس کلمه و سخن. از این دو نظریه گویا قرآن اولی را پذیرفته. زیرا وقتی می خواهد داستان خلقت را بیان کند، می فرماید: «انّما امرهُ اذا اراد شیئاً ان یَقُل لَهُ کُن فَیَکون» (یس/82)

فرمان او چنین است که وقتی اراده کند چیزی را، همین که بگوید، باش! می باشد.

یعنی اول قول است و سپس سایر مخلوقات و البته ناگفته پیدا است که قول در اینجا تنها به معنای لفظ، هوا و صوت نیست، بلکه معنای جامع تر و کامل تری دارد.

به نظر می رسد که خداوند با این حروف مقطّعه، نحوه شروع کار خودش را بیان می فرماید. یعنی قول، سخن و اندیشه بر ماده، جسم و طبیعت تقدّم دارد.»[36]

در پایان این مبحث ذکر این نکته خالی از لطف نیست که علامه طباطبایی علی رغم پذیرش رمزی بودن حروف مقطعه، این حروف اسرارآمیز را در شمار متشابهات قرآن محسوب نمی نماید ولیکن استاد مطهری به خلاف دیدگاه استادش می گودی: «بالاخره حروف مقطعه از متشابهات قرآن است به خصوص اگر نظر اول را بپذیریم و بگوییم که اینها رموزی است بین خدا و پیغمبر».[37]

نتایج بحث

الف) از صدر اسلام تاکنون دو تفسیر کلی از حروف مقطّعه قرآن شده است. برخی این حروف را فاقد معنا دانسته، به عنوان رمز مابین خدا و رسول (ص) در نظر گرفته، غالباً متشابه بودن این حروف حکم کرده اند. گروهی دیگر این حروف را معنادار فرض نموده، به نظریه پردازی در این خصوص پرداخته ، آراء مختلفی ارائه داده اند.

ب) علامه طباطبایی که تأثیر زیادی در اندیشه های استاد مطهری داشته، نظریه رمزی بودن حروف مقطّعه قرآن را پذیرفته است ولیکن این حروف را در زمره متشابهات قرار نمی دهد. با این وجود تمایل خویش را به فرضیه وجود ارتباطی خاص مابین حروف مقطّعه و سوره های آن ها کتمان نمی کند. ولی استاد مطهری علی رغم پذیرش متشابه بودن این حروف، فرضیه رمزی بودن آنها را به عنوان یک نظریه قاطع نمی پذیرد.

ج) استاد مطهری هرچند به صراحت می گوید نظر قطی درباره حروف مقطّعه ارائه نشده است ولی به هنگام تشریح نظرات دیگران، به نوعی نسبت به بعضی از آنها ابراز تمایل کرده است. به عنوان نمونه در تفسیر سوره زخرف، فرضیه تنبیه بودن حروف مقطّعه را مطرح کرده، نقدی متوجه آن نمی سازد و نیز دیدگاه رشاد خلیفه را مبنی بر فزونی این حروف در سوره، تمجید می نماید و یا اجمالاً نطریه مرتبط بودن این حروف با مضمون سوره ها را می پذیرد.

د) فضای فکری حاکم برجامعه در آن دوره. این استاد فرزانه را به احتمال دیگری سوق می دهد تا فرضیه خود را درباره حروف مقطّعه به این ترتیب سامان دهد که خداوند متعال با این حروف نحوه شروع کار خویش را بیان کرده، قول و اندیشه را بر ماده و جسم مقدّم داشته است.

 



[1] . زنجان، ابو عبد الله، تاریخ القرآن، دار الحکمه، دمشق، 1410 ق، ص 187.

[2] . طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تأویل فی القرآن، مطبعه البابی، مصر، 1953 م، ج 1، ص 88.

[3] . طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مکتبه امین، نجف، 1385 ق، ج 1، ص 48.

[4] . قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، دار العلم، قاهره، 1966 م، ج 1، ص 154.

[5] . سبوطی، جلال الدین، الا تقان فی علوم القرآن، دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 16.

[6] . شلتوت، محمود، تفسیر القرآن الکریم، دار القلم، قاهره،  ط 2، ص 65.

[7] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1372، ج 18، ص 6.

[8] . همدانی، عین القضاة، نامه های عین القضاة، دانشگاه تهران، ج 1، ص 290.

[9] . همو، تمهیدات عین القضاة همدانی، دانشگاه تهران، ص 175.

[10] . مبیدی، رشید الدین، کشف الاسرار و عدة الابراز، دانشگاه تهران، 1339 ش، ج 10، ص 201.

[11] . صحرائی اردکان، کمال، تفسیر عرفانی امام خمینی از حروف مقطعه قرآن، مجله آینه پژوهش (ویژه نامه کنگره اندیشه های اخلاقی- عرفانی امام خمینی)، 1382 ش، س 14، ش صحرائی اردکان، کمال، تفسیر عرفانی امام خمینی از حروف مقطعه قرآن، مجله آینه پژوهش (ویژه نامه کنگره اندیشه های اخلاقی- عرفانی امام خمینی)، 1382 ش، س 14، ش 5 ص 12، به نقل از خمینی، روح الله، ره عشق. 29.

[12] . فراستخواه، مقصود، زبان قرآن، انتشارات علمی فرهنگی، 1376 ش، تهران، ص 277.

[13] . رازی، فخر الدین، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، دار الکتب العلمیه، تهران، چاپ 2، ج3، ص 5.

[14] . سیوطی، جلال الدین، پیشین، ج 2، ص 16، طبرسیف ابو علی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، دانشگاه تهران، 1377 ش، ج 1، ص 14.

[15] .طباطبایی، محمد حسین، پیشین، ج 18، ص 14.

[16] . قرطبی، محمد بن احمد، پیشین، ج 1، ص 155.

[17] . طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج 1، ص 86.

[18] . همدانی، قاضی عبد الجبار، متشابه القرآن، دار التراث، قاهره، ج 1، ص 16.

[19] . سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، المطبعه الاسلامیه، تهران، ج 1، ص 22.

[20] . طباطبایی، محمد حسین، پیشین، ج 18، ص 6.

[21] . زرکشی، محمد بن عبد الله، البرهان فی علوم القرآن، دار احیاء الکتب العربیه، 1957 م، ج 1، ص 174.

[22] . رازی، فخر الدین، پیشین، ج 2، ص 6.

[23] . زمخشری، حار الله محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الافاویل فی وجوه التأویل،د ار الکتب العربی، بیروت، بی تا، ج 1، ص 27.

[24] . طباطبایی، محمد حسین، پیشین، ج 18، ص 4.

[25] .بنت الشاطی، عایشه، الاعجاز البیانی للقرآن، دار المعرف، مصر، 1971 م، ص 134.

[26] . مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، انتشارات صدرا، تهران، 1370 ش، ج 1 و 2، ص 134.

[27] . همان، ص 124.

[28] . همان، ص 124.

[29] . همان، ص 125.

[30] . همان، ص 126.

[31] . همان، ص 127.

[32] . همان، ج 5، ص 160.

[33] . همان، ج 5، ص 160.

[34] . طباطبایی، محمد حسین، پیشین، ج 18، ص 6.

[35] . مطهری، مرتضی، پیشین، ص 163.

[36].

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است