در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: اتحاد اسلامی؛ در نگاه استاد شهید آیةالله مطهری(ره) (نامه جامعه :: مرداد 1387 - شماره 47) ، امید، مسعود ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

جستاره

یکی از مباحث مهم در عرصه تفکر فلسفی، همانا مبحث فلسفه اخلاق است. این مبحث از مدتها پیش در غرب مطرح بوده و در باب مسائل آن تحقیقاتی صورت گرفته است. برخی از مسائل فلسفه اخلاق را می توان در تاریخ تفکر مسلمانان نیز جویا شد. در ایران، نخستین جرقه های شروع چنین بحثهایی را می توان در آرای مرحوم علامه طباطبایی جست. به دنبال این گامهای نخستین و در سایه عنایت و توجه استاد مطهری، مواد اولیه این سنخ از مباحث، تا حدی فراهم گردید. بتدریج متفکران و محققان دیگری نیز در این دیار به طور جدی به تحقیق و بررسی در مسائل فلسفه اخلاق دست زدند.

مرحوم استاد مطهری با تیزبینی خاص خود به اهمیت مباحث فلسفه اخلاق پی برده بودند و در مناسبتهای مختلف به تأمل و بحث در مسائل متعدد آن می پرداختند. ایشان تا حدی مواد لازم را برای تأسیس یک فلسفه اخلاق خاص و معین فراهم آورده بودند و در سخنرانیها و نوشته های خود این مواد را مطرح می ساختند. لیکن فرصت گردآوری، تنظیم و تنقیح و بسط و تحلیل مباحث را آنچنان که مورد نظر خودشان بود، نیافتند. برای بیان آرای استاد در مسائل مختلف فلسفه اخلاق ناچار باید به آثار متعدد ایشان رجوع شود. برای رسیدن به نظر ایشان در باب فلسفه اخلاق می توان دو راه را در پیش گرفت:

1 اخذ نظر یا نظراتی محوری و اساسی از آرای استاد مطهری و آنگاه استنتاج لوازم و نتایج آن نظر یا نظرات اساسی و انضمام دیگر نظرات استاد به آنها بدان شرط که با این مجموعه سازگار باشند.

2 بیان مجموعی از آرای استاد همراه با تلاش

(صفحه 73)

در جهت تحلیل و بسط نظرات ایشان و نیز استنتاج و برداشت برخی مسائل از اشارات و مواد موجود در آثار ایشان، به شرط سازگاری با آرا تا جایی که به مواضع صریح ایشان لطمه ای وارد نسازد.

ما بند دوم را مبنای تحقیق در این نوشتار قرار داده ایم و در نظر داریم تا بر این اساس، به صورت اجمالی و به عنوان گام نخستین، تفکر فلسفی و تحلیلی ایشان را در باب اخلاق، در قالب اشارات و نکته هایی، ارائه دهیم. با توجه به آرای استاد مطهری، در مجموع می توان پنج بخش کلی را برای تشکیل فلسفه اخلاق مورد نظر ایشان، در نظر گرفت. این بخشهای پنجگانه بدین ترتیب است:

1 اخلاق (مقدمات)

2 اخلاق، فلسفه اخلاق و حوزه های معرفتی

3 مباحث معرفت شناسی در حوزه اخلاق

4 مباحث علم النفس فلسفی در باب اخلاق

5 بحث در مکاتب فلسفه اخلاق و نقد و بررسی و مقایسه آنها

این نوشتار تنها شامل تأمل و بیان نکات و تحلیلهایی در باب چهار بخش اولیه است و شامل بخش پنجم نمی شود.

1 اخلاق (مقدمات)

اخلاق عبارت است از یک سلسله خصلتها و سجایا و ملکات اکتسابی که بشر آنها را به عنوان اصول اخلاقی می پذیرد یا به عبارت دیگر قالبی روحی برای انسان که روح انسان در آن کادر و طبق آن طرح و نقشه ساخته می شود. در واقع اخلاق چگونگی روح انسان است. آنجایی که می گوید:(1)اخلاق مرتبط با ساختمان روحی انسان است و بر این اساس با آداب و رسوم مرسوم در جوامع تفاوت دارد؛ چرا که آداب و رسوم یک سلسله قراردادهای صرف می باشند که ربطی به ملکات و خلقیات و قالبهای روحی درونی ندارد.(2)

(صفحه 74)

12 اهمیت و ضرورت اخلاق

1 21 اخلاق شرط کمال انسان

وجود انسان به گونه ای ضعیف و ناقص آفریده شده است؛ به گونه ای است که باید خود، ابعاد هستی خود را شکل دهد و به کمک قدرت اندیشه و اراده خویش استعدادهای مختلفش را شکوفا سازد و به کمال لایق خود برسد. بخشی از استعدادها و ابعاد وجود انسان همانا خلقیاتی است که باید انسان کسب کند. اخلاق، استعدادی است که در وجود انسان نهفته است و برای آنکه انسان به کمال لایق خود برسد باید این جنبه از وجودش را نیز شکوفا سازد و این نوع کمال به واسطه یک سیستم اخلاقی میسور است.(3)

122 اخلاق یکی از غایات بعثت

یکی از غایات مهم بعثت که پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » آن را بیان فرموده همانا تتمیم و تکمیل خلقهای فاضل و صفات اخلاقی است (انّی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق).(4)

123 اخلاق و سرنوشت اخروی انسان

ملکات، خلقیات و اعمال ما صورتی مُلکی دارد که فانی و موقت است و آن همان ظاهر اعمال است که در این جهان تحقق می یابد. حقیقت و وجهه ای ملکوتی دارد که پس از صدور از ما هرگز فانی نمی شود و آن از توابع و لوازم و فرزندان جداناشدنی اعمال و رفتار ماست. ملکات و خلقیات و اعمال ما از وجهه ملکوتی و چهره غیبی باقی است و روزی خواهد رسید که ما به آنها واصل خواهیم شد و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهیم کرد و زمینه و موجبات نعیم و لذت یا جحیم و عذاب ما همین امور خواهند بود.(5)

124 رمز تنزل پایبندی به اخلاق در دنیا

علت سست شدن و تنزل تقیدات اخلاقی در جهان امروز را می توان در سه عامل عمده جویا شد: نخست، استفاده از تلقین و تقلید صرف در القای امور اخلاقی. دوم، عدم وجود توجیه منطقی و عقلانی برای اخلاق. سوم، عدم وجود پایه و اساس محکم و استوار برای اخلاق که همان دین می باشد.(6)

13 علم اخلاق

علم اخلاق علمی است که دستورالعملهای کلی برای زیستن مقدس، متعالی و ارزشمند را مورد بحث قرار می دهد. به عبارت دیگر علم اخلاق علم قالبهای کلی چگونه زیستن متعالی و با قداست می باشد. این چگونگی، هم شامل رفتار می شود و هم شامل ملکات نفسانی، یعنی انسان باید چگونه رفتار کند و چگونه ملکاتی باید داشته باشد تا زیستن او باارزش باشد. ملکاتی مانند عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، حکمت، استقامت، وفا، صداقت و ...(7)

131 علم چگونه رفتار کردن و چگونه بودن و معنای صحیح آن

برخی معتقدند علم اخلاق دستور چگونه زیستن را در دو ناحیه به ما می دهد؛ یکی در ناحیه چگونه رفتار کردن و دیگر در ناحیه چگونه بودن. در حقیقت چگونه زیستن دو شعبه دارد: شعبه چگونه رفتار کردن و شعبه چگونه بودن. چگونه رفتار کردن مربوط می شود به اعمال انسان (که البته شامل گفتار هم می شود) که چگونه باید باشد و چگونه بودن مربوط می شود به خویها و ملکات انسان که چگونه و به چه کیفیت باشد. در این بیان چنین فرض شده که به هر حال انسان یک «چیستی» و ماهیتی ماورای رفتارها، خویها و ملکاتش دارد و اخلاق اساسا با ماهیت انسان سر و کار ندارد.

درحالی که بنابر نظریه اصالت وجود از یک طرف و بالقوه بودن و نامتعین بودن شخصیت انسانی انسان از طرف دیگر و تأثیر رفتار در ساختن نوع خلق و خویها و نقش خلق و خویها در نحوه وجود انسان که به چه نحوی باشد. در حقیقت علم اخلاق در عین حال که به چگونه رفتار کردن و چگونه بودن مربوط می شود لیکن علمی خواهد بود که با تحول ماهیت انسان و نحوه وجود او سر و کار خواهد داشت. چگونه زیستن و چگونه بودن مربوط به حوزه حالات، اوصاف و عوارض انسان نیست بلکه به تمامیت وجود و هویت او مربوط است.(8)

132 فلسفه اخلاق

در فلسفه اخلاق درباره مسائلی از این قبیل بحث می شود:

(صفحه 75)

اساسا اخلاق چیست؟ کار اخلاقی چیست؟ معیار فعل اخلاقی چیست؟ ریشه ارزش اخلاقی چیست؟ مفاهیم اخلاقی چه نوع مفاهیمی است؟ مبادی فعل اخلاقی کدام است؟ آیا فعل اخلاقی غایتمند است؟ اخلاق مطلق است یا نسبی؟ رابطه اخلاق و اعتقاد چیست؟ رابطه اخلاق و دین چگونه است؟ و... بر این اساس می توان گفت فلسفه اخلاق بررسی عقلانی و تحلیلی در باب مفاهیم و تعابیر و معیارها و افعال و ... اخلاقی است.

133 کاربرد فلسفه اخلاق

الف فلسفه اخلاق سبب روشن شدن زوایای متعدد اخلاق از قبیل چیستی فعل اخلاقی، معیار ارزش اخلاقی و ... می گردد. بر این اساس متولیان تربیت اخلاقی در جامعه، مسیر، جهت، روشها و امکانات مورد نیاز برای تربیت اخلاقی را متناسب با یافته های فلسفه اخلاق در نظر گرفته و فراهم می کنند. برای مثال اگر کسی اخلاق را از مقوله محبت یا علم و یا ... بداند قطعا حکم به تلاش برای برقراری محبت در دلها یا افزایش تعلیم، علم و یا... در جامعه خواهد داد. پس جهت، مسیر و ... استقرار اخلاق در جامعه، مبتنی بر موضعگیری خاص ما در فلسفه اخلاق است.

ب مباحث فلسفه اخلاق که در آن به بررسی نظریات و مکاتب مختلف پرداخته می شود سبب آشکار شدن و وضوح یافتن و شناسایی درست مکتب اخلاقی اسلام خواهد شد و زوایای آن را هرچه بیشتر معلوم خواهد ساخت.(9)

1 3 4 جایگاه فلسفه اخلاق در تقسیم بندی علوم

الف تقسیم علوم از جهت غایت و هدف: علوم از جهت غایت و هدف، به علوم نظری و عملی تقسیم می شود. در علوم نظری، غایت کشف حقایق عینی و روابط عینی اشیاست و اساسا در این علوم هدف، به دست آوردن رأی و اندیشه است. در این علوم انسان به صورت نسخه ای علمی از جهان عینی می شود. توجه نفس به حقایق در این علوم اساسا و اولاً و بالذات برای کمال عقلانی است و آثار و فواید عملی آنها تبعی و فرعی است. مانند فلسفه، فیزیک، شیمی و... در علوم عملی هدف از آگاهی عمدتا برای عمل است مانند سیاست و...(10)

ب تقسیم علوم از جهت نوع ادراکات بشری: علوم از جهت ماهیت ادراکات بشری، به دو دسته تقسیم می شود: علوم حقیقی و علوم اعتباری. علوم حقیقی علومی هستند که متعلق آنها ادراکات خبری یا قضایای خبری است (است ها و هست ها و نیست ها) مانند اینکه جسم متناهی است، فلزات در اثر حرارت منبسط می شوند و...

علوم اعتباری علومی هستند که متعلق آنها ادراکات حاوی باید و نباید یا تعابیر انشایی است. مانند راستی لازم و واجب است. تفاوت این دو دسته از علوم در متعلق آن علوم می باشد که یکی مربوط به ادراکات اخباری است و دیگری انشایی. اشتراک این علوم در این است که قضایای این علوم اخباری است نه انشایی. چرا که در هر دو دسته از علوم حقیقی و اعتباری، ما در صدد خبر از ادراکات اخباری و انشایی می باشیم. به بیان دیگر، در این علوم از اخبار نفس و انشایات و اعتبارات نفس، خبر می دهیم. برای مثال، نفس با حکم اعتباری خویش حکم می کند به بایستی راستی و نبایستی دروغ. وقتی که این حکم نفس در سطح علوم عملی مطرح شود به این صورت درمی آید که: «راستی لازم و واجب است» و «دروغ ممنوع است». این تعابیر در علوم عملی خبر از اعتبار نفس است، پس علوم اعتباری، علم به انشایات و اعتبارات نفس آدمی است.(11)

در تقسیم بندی اول از آنجا که هدف اولیه آن شناخت بنیادهای اخلاق و عناصر اساسی اخلاق، اعم از عناصر معرفتی یا روان شناختی و... می باشد، فلسفه اخلاق در دسته اول قرار می گیرد و جزء علوم نظری است. در تقسیم بندی دوم نیز چون فلسفه اخلاق عهده دار بحث درباره بنیادهای اخلاق و مباحث اساسی مربوط به آن است و درباره بود و نبود و اوصاف عینی آنها بحث می کند، در زمره معلومات و ادراکات خبری است. مانند اینکه «ارزشها مطلق هستند»، «مفاهیم اخلاقی اعتباری است» و ... ازاین رو فلسفه اخلاق جزء علوم حقیقی خواهد بود.

(صفحه 76)

2 اخلاق،فلسفه اخلاق و حوزه های معرفتی

21 اخلاق و دین

به پیوند اخلاق و دین می توان از جهات مختلفی توجه کرد از جمله اینکه:

الف دین می تواند بنیاد اخلاق باشد و از این طریق می تواند آن را ضمانت کند. اساسا اگر قرار است اخلاق به طور کامل تحقق یابد باید براساس دین و با تکیه بر دین (معرفة ا...) باشد. قدر مسلم این است که دین حداقل به عنوان پشتوانه برای اخلاق بشر ضروری است. چرا که اولاً تاریخ و تجربه نشان داده آنجا که دین از اخلاق جدا شده، اخلاق خیلی عقب مانده است. ثانیا دین براحتی می تواند انضباطهای اخلاقی محکم و پولادین را به وجود آورد. ثالثا به عنوان مؤید می توان گفت حتی بعضی از متفکران که در مبحث اخلاق به تأمل پرداخته اند به این مسئله اذعان دارند که دین بهترین پشتوانه برای اخلاق است؛ برای مثال داستایوفسکی نویسنده روسی می گوید: «اگر خدا نباشد همه چیز مباح یا مجاز است.»(12)

ب وجود اخلاق و نیاز بشر به آن، دلیلی بر نیاز به دین است. بدین بیان که انسانها هرگز بدون اخلاق نمی توانند زندگی کنند، جامعه بشری لزوما نیازمند اخلاق است. از طرف دیگر اخلاق مورد نیاز جوامع بشری باید اخلاقی همه جانبه و با مبنا و پایه و اساسی محکم باشد. این نوع اخلاق نیز تنها با وجود دین و معنویت دینی امکان پذیر است که بهترین تغذیه کننده چنین اخلاقی است و تنها راه آن است. پس بشر به دین نیز محتاج و نیازمند است.(13) حتی باید افزود که این نیاز و احتیاج همیشگی و دایمی است چرا که بشر همواره نیازمند اخلاق است.

ج اوصاف اصول اخلاقی مانند جاودانگی و یا نسبیت و... عینا به دین هم منتقل می شود و باعث جاودانگی یا ... اصول اخلاقی دین نیز می گردد. توضیح اینکه دین اسلام از سه قسمت عقاید، احکام و اخلاق تشکیل شده است. حال اگر کسی اخلاق و یک سلسله تعلیمات اخلاقی و انسانی را جاودان نداند و به این نتیجه برسد که اخلاق اساسا نسبی و موقت است، نتیجه این عقیده این است که اصول اخلاقی و تربیتی و تعلیماتی اسلام ( یا به طورکلی دین) هم نمی تواند اعتبار جاودانه داشته باشد و باید پذیرفت که اصول اخلاقی اگر هم اعتباری داشته است در زمان خودش معتبر بوده است و بعد از تغییر مقطع تاریخی آن و تغییر اوضاع باید این اصول اخلاقی تغییر نموده و آنگاه اصول اسلام نیز تغییر بکند و بخشی از اسلام (اخلاقیات آن) منسوخ گردد.(14)

22 فلسفه اخلاق و کلام

تأمل عقلانی و بنیادی در حوزه اخلاق و تفکر در اوصاف و ارکان آن، خود، موجد برخی مباحث کلامی می گردد. به بیان دیگر، فلسفه اخلاق زمینه پرسشهای کلامی خاصی را فراهم می کند. برای مثال پرسشهایی از این قبیل: رابطه جاودانگی محتوای دین با جاودانگی اخلاق چیست؟ اگر رابطه مستقیمی بین این دو وجود دارد چگونه می توان جاودانگی اصول اخلاقی را اثبات کرد تا جاودانگی محتوای دین نیز اثبات گردد؟

از طرف دیگر تأمل فلسفی در باب اخلاق مبدأ و منشاء تشکیل ادله جدیدی برای پرسشهای کلامی می گردد. برای مثال می توان یکی از دلایل «علل نیاز به دین» و نیز «علت نیاز همیشگی بشر به دین» را با تکیه بر اوصاف خاص اخلاق فراهم آورد؛ مانند ضرورت همه جانبه بودن و نیازمندی آن به تکیه گاهی محکم و استوار (که ذکر آن قبلاً در قسمت اخلاق و دین گذشت).

23 اخلاق و علم النفس فلسفی: اخلاق و ملکات، سازنده هویت انسان

منشأ و مبداء برخی از مباحث علم النفس فلسفی و انسان شناسی فلسفی را می توان در اخلاق جست وجو کرد. اخلاق و مباحث اخلاقی می توانند موادی را برای برخی مباحث علم النفس فلسفی فراهم آورند. برای مثال یکی از پرسشهایی که با عنایت به اخلاق و مباحث آن در علم النفس فلسفی قابل طرح است این است که رابطه خلقیات و ملکات با انسان چیست؟

(صفحه 77)

اخلاق چه نسبتی با هویت انسان دارد؟

در پاسخ به این پرسش، دو نظریه مطرح شده است: نظریه اول مبتنی بر اصالت ماهیت است و معتقد است که انسان از آغاز تولد، از ماهیتی معین برخوردار است. انسان در آغاز تولد، فی نفسه، ذاتی ویژه دارد که هسته اصلی هویت اوست و سپس در طی ادوار زندگی خلقیاتی را نیز در حول و حوش این هسته ماهوی کسب می کند. این خلقیات عارض بر شخصیت انسان هستند و مانند شاخ و برگهای تنه او به حساب می آیند. در این دیدگاه، انسان هویتی جدا از نظر ملکات خود دارد و ملکات بر هویت انسان عارض می شوند.

نظریه دوم که مبتنی بر اصالت وجود است معتقد است که اساسا ماهیت یک امر اعتباری است و هرگز نمی تواند از عینیت برخوردار باشد، ازاین رو انسان با «وجود»ش به این دنیا گام می نهد. پس فرض اصلی نظریه اول فرض باطلی است. البته این وجود آغازین انسانی به یک معنای خاص دارای ماهیت است، بدین معنا که وجود انسان دارای حد و مرز است. از طرف دیگر، وجود (و نه ماهیت) آغازین انسان، وجودی ضعیف و نامتعین است. این وجود نسبت به ملکات و خلقیات و ... بالقوه می باشد و در طریق شدن برای به فعلیت رساندن وجود نامتعین و ضعیف خویش است. پس انسان با تمام وجود و هویت خود در مسیر تکامل و شکوفایی قرار می گیرد و با تمام وجود، درگیرِ شدن و صیرورت می شود. گامهای شدنِ انسان و تشکیل هویت او همانا اخلاق و ملکات است. ملکات پله های هستی و هویت انسان است که خود در آنها گام می زند و ارتقای جوهری (ونه عرضی) می یابد. بر این اساس خلقیات، سازنده هویت انسان و ماهیت او و این امور، همانا فعلیتهای جوهری هستند. انسان با کسب خلقیات، بودن و هویت خود را تحقق می بخشد، نه آنکه عوارض و اوصافی سطحی برخود بیفزاید. رابطه اخلاق با انسان مانند رابطه عکسها با دیوار یک اتاق نیست بلکه مانند تحولات آتی است که در وجود یک بذر رخ می دهد.(15)

24 فلسفه اخلاق و علم النفس فلسفی: بایدهای مطلق و کلی، دلیلی بر تجرد روح

فلسفه اخلاق نیز می تواند با علم النفس فلسفی مرتبط باشد، برای مثال یکی از پرسشهایی که در علم النفس فلسفی مطرح می باشد این است که آیا انسان دارای جنبه غیرمادی هست یا نیست؟ فلاسفه ادله متعددی را برای اثبات وجود جنبه ای مجرد در انسان مطرح ساخته اند. یکی از ادله هایی که می توان برای اثبات وجود جنبه ای مجرد در انسان اقامه کرد از طریق فلسفه اخلاق است؛ یعنی با تأمل فلسفی در باب اخلاق می توانیم نتایجی را در علم النفس فلسفی نیز به دست آوریم. بدین ترتیب که:

یکی از پرسشهایی که در فلسفه اخلاق مطرح می باشد این است که آیا بایدهای کلی و مطلق وجود دارند یا تمام بایدها، جزئی و نسبی اند؟ نظریه مختار این است که انسان دارای بایدهای مطلق و کلی نیز می باشد. براساس این اصلِ موضوع می توان چنین استدلال کرد:

اگر انسان صرفا یک موجود مادی بوده و واقعیت او صرفا همین بدن مادی باشد، به دلیل آنکه هر بدنی ویژگیها و اوصاف خاص خود را دارد و از مختصات فیزیولوژیکی منحصر به فردی برخوردار است، پس بایدهایی که برای رفع نیازهای خود و یا وصول به کمال و مطلوب خویش ایجاد می کند قطعا بایدهایی نسبی، جزئی، متفاوت، متکثر و حتی متناقض خواهد بود. لیکن انسان صرفا دارای چنین بایدهایی نسبی، جزئی و... نیست و از یک سلسله بایدهای مطلق، کلی و مشترک بین انسانها برخوردار است که نوعیت واحدی دارند.

پس باید پذیرفت که انسان صرفا دارای جنبه مادی نیست بلکه علاوه بر این جهت، دارای جنبه غیرمادی نیز می باشد که منشاء چنین بایدهای مطلق و کلی و مشترک در انسانهاست.(16)

25 اخلاق و فقه

برای آنکه رابطه اخلاق و فقه روشن شود باید به این نکته توجه داشت که افعال اختیاری انسان بر دو نوع است:

1 افعال ظاهری یا جوارحی یا قالبی یا بدنی 2 افعال باطنی

(صفحه 78)

یا جوانحی یا قلبی یا روحی براساس این تقسیم بندی می توان از رابطه اخلاق و فقه دو تصویر ارائه کرد:

الف اخلاق در مقابل فقه: گاهی وقتی از اخلاق سخن گفته می شود، همان افعال باطنی مورد نظر است یعنی فعل ارادی اختیاری، به شرط آنکه باطنی باشد، اخلاقی است. مانند عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، صداقت، استقامت و... در این حالت اخلاق و فقه در مقابل هم قرار می گیرند. در این مقام فقه همان باید و نبایدهایی است که با فعل ارادی و اختیاری انسان که به صورت ظاهری از او صادر می شود، مربوط می باشد. خلاصه در این حالت مراد از اخلاق فعل باطنی و مراد از فقه، فعل ظاهری است.

ب اخلاق شامل فقه: گاهی اخلاق هم به معنای فعل باطنی و هم ظاهری در نظر گرفته می شود. در این حالت، اخلاق بر مجموع افعال ارادی اختیاری انسانی که چه به صورت باطنی و چه به صورت ظاهری از او صادر می شود، اطلاق می گردد. در این مقام، اخلاق، فقه را نیز در بر می گیرد و فقه در درون دایره اخلاق قرار می گیرد.(17) حال، آنچه در اینجا مورد نظر است، اخلاق به معنای اول است یعنی نفسانیات و افعال باطنی که شامل خلقیات و ملکاتی چون عدالت، تقوا، شجاعت و ... می گردد. پس بدین معنا، اخلاق در مقابل فقه قرار می گیرد.(18)

26 اخلاق و حقوق

برخی از نکاتی که در باب رابطه اخلاق و حقوق قابل طرح است بدین قرار می باشد:

الف حقوق ریشه در خلقت و آفرینش خاص انسان دارد (هر استعداد طبیعی در انسان مبنای یک «حق طبیعی» است). اخلاق نیز ریشه در ساختمان خلقت انسان و ماهیت ویژه او دارد (اخلاق یک نوع گرایش خاص در انسان است و ریشه در «من» متعالی و علوی او دارد).(19)

ب عدالت یکی از محوری ترین و اساسی ترین امور در حوزه حقوق است. از طرف دیگر عدالت یکی از مباحث مهم اخلاق نیز می باشد. بر این اساس می توان گفت اولاً، اخلاق می تواند یکی از منابع حقوق به شمار آید. ثانیا، اخلاق می تواند پشتوانه و تکیه گاهی برای حقوق محسوب شود.

ج هرگاه در جامعه، حقوق افراد محفوظ بوده و حقوق انسانها تأمین شده باشد و عدالت تحقق یابد، زمینه برای اخلاق فاضله و اخلاق پاک فراهم خواهد بود. تأمین حقوق انسانها براساس عدالت، با رشد اخلاقی جامعه نسبت مستقیمی دارد.(20)

2 7 اخلاق و فلسفه تاریخ

اخلاق می تواند در تفسیر فلسفی تاریخ و تأملات عقلانی که در باب تاریخ صورت می گیرد، مؤثر واقع شود و مبنا و تکیه گاهی برای مواضع فلسفی در مورد تاریخ باشد. برای مثال می توان دخالت عنصر اخلاق را در بینش انسانی یا فطری به تاریخ (که نظریه مختار است) ملاحظه کرد. توضیح اینکه نگاه حقیقی فلسفی به تاریخ، همانا «بینش انسانی یا فطری» به تاریخ است. این بینش، به انسان و ارزشهای انسانی چه در فرد و چه در جامعه، اصالت می دهد. این بینش از نظر روان شناسی، افراد انسان را مرکب از یک سلسله غرایز حیوانی که وجه مشترک انسان با حیوان است و یک سلسله غرایز عالی که غریزه دینی، غریزه اخلاقی و ... از آن جمله است، می داند. این بینش اصل نبرد و تنازع در اجتماع و تاریخ را می پذیرد لیکن ریشه این تنازع را در نزاع بین جنبه های زمینی و خاکی و غرایز حیوانی انسان و جنبه های آسمانی و ماورایی و شرافتهای اخلاقی و دینی و... می داند و نقش این تضادها و تنازعها را در تحول و

(صفحه 79)

تکامل تاریخ می پذیرد. در واقع، تاریخ محل نزاع انسان متعالی با ارزشهای رشدیافته و انسانِ حیوان صفت با ارزشهای انسانی مرده است. حرکت انسان در تاریخ بدین صورت است که انسان بتدریج از لحاظ ارزشهای انسانی به مراحل کمال خود نزدیکتر می شود تا آنجا که در نهایت امر، حکومت کامل ارزشهای انسانی مستقر خواهد شد.(21)

28 فلسفه اخلاق و فلسفه تاریخ

1 تحلیلهای فلسفی در باب اخلاق می تواند در تحلیلهای فلسفی تاریخ مؤثر باشد. موضعگیری ما در مباحثی از فلسفه تاریخ متأثر از مواضع ما در فلسفه اخلاق است. برای مثال یکی از پرسشهای فلسفه تاریخ این است که آیا می توان در حال حاضر، در باب افعال و وقایعی که از طرف افراد در گذشته به وقوع پیوسته است، داوری اخلاق و ارزشی نمود؟

آنان که معیارها و ارزشهای اخلاقی را نسبی می دانند به این پرسش پاسخ منفی می دهند و معتقدند که معیارهای گذشته و حال تفاوت دارند و خوب و بد و باید و نباید گذشته با حال یکسان نیست. بد گذشته، برای گذشته، بد است و الزاما برای حال و آینده بد نیست و بالعکس. لیکن آنان که معیارها و ارزشهای اخلاقی را مطلق می دانند به این پرسش پاسخ مثبت می دهند و معتقدند که این نوع داوری صحیح است. معاویه صفتی و قتل و غارت معاویه گونه در گذشته بد بوده و امروزه نیز بد است و می توان بر این اساس افعال آنها را امروزه نیز به داوری نشست و آنها را محاکمه نمود.(22)

2 فلسفه تاریخ می تواند مباحث و مسائلی را برای فلسفه اخلاق مطرح سازد. برای نمونه یکی از مباحثی که در فلسفه تاریخ مورد تأمل قرار می گیرد نظریه تکامل در تاریخ است. عده ای معتقدند که تاریخ یک مسیر مطلقا تکاملی را طی می کند و هر مرحله از تاریخ گامی به سوی کمال و تکامل می باشد. هر مقطع از تاریخ را در نظر بگیریم عین کمال و تکامل است. بر این اساس، آنچه لازمه چنین موضعی می باشد، این است که هر آنچه در تاریخ «هست» عینا همان «باید» می باشد. به بیان دیگر «واقعیتها» در تاریخ همانا «ارزشها» هستند. در این مقام، پرسشی که برای فیلسوف اخلاق پیش می آید این است که رابطه «هست ها» و «بایدها» در تاریخ چیست؟(23)

2 9 اقسام اخلاق

نظامهای اخلاقی را می توان به طورکلی بر سه قسم دانست: 1 اخلاق فلسفی 2 اخلاق عرفانی 3 اخلاق دینی یا مذهبی(24)

1 اخلاق فلسفی

نمونه ای از اخلاق فلسفی را می توان در نزد ارسطو یافت. ارسطو اخلاق را راه وصول به سعادت می داند و آن را در رعایت اعتدال و حد وسط می انگارد. از نظر ارسطو فضیلت یا اخلاق حد وسط میان افراط و تفریط است. او معتقد است هر

(صفحه 80)

حالت روحی حد معینی دارد که کمتر و یا بیشتر از آن رذیلت است و خود آن حد معین فضیلت است. مثلاً شجاعت حد وسط میان خمود و شره، حکمت حد وسط جربزه و سفاهت، سخاوت حد وسط بخل و اسراف و تواضع حد وسط میان تکبر و تن به حقارت دادن است.

از اوصاف این نوع اخلاق این است که اولاً درباره رابطه انسان با خدا سخنی به میان نمی آورد. دوم اینکه حالت ساکن دارد. سوم، این نوع اخلاق، روح انسان را مانند خانه ای فرض می کند که باید با یک سلسله زیورها و زینتها و نقاشیها مزین گردد، بدون آنکه ترتیبی در این کار باشد و معلوم گردد که از کجا باید آغاز کرد و به کجا باید ختم کرد. چهارم، عناصر و مقولات روحی چنین اخلاقی محدود به همان معانی و مفاهیمی است که غالبا آنها را می شناسیم. پنجم اینکه فاقد عنصری مانند واردات قلبی و درونی است. اساسا این اخلاق، اخلاقی خشک و علمی بوده و از محیط علما و فلاسفه تجاوز نکرده و به میان عموم مردم نرفته است.(25)

2 اخلاق عرفانی

اخلاقی است که عرفا و متصوفه مروج آن بوده و مبتنی بر سیر و سلوک و کشف و شهود است و البته به مقیاس وسیعی مبتنی بر کتاب و سنت است.

3 اخلاق دینی

اخلاقی است که مبتنی بر آیات و روایات و براساس متون مقدس می باشد. باید گفت این دو نوع اخلاق وجوه اشتراک زیادی دارند و در نهایت اخلاق دینی، خود، اخلاقی عرفانی است.(26) لیکن باید توجه داشت که اخلاق عرفانی دینی با اخلاق عرفانی و صوفیانه رایج تفاوتهایی نیز دارد که به آن اشاره خواهد شد. از اوصاف اخلاق عرفانی و نیز دینی این است که:

1 درباره روابط انسان با خود، جهان و خدا بحث می کند و عمده نظر آنها درباره روابط انسان و خداست. 2 اخلاقی پویا و متحرک می باشد یعنی از نقطه آغاز سخن می گوید و از مقصد و از منازل و مراحلی که به ترتیب سالک باید طی کند تا به سر منزل نهایی برسد. 3 در این دیدگاه، واقعا و بدون هیچ شائبه مجاز برای انسان «صراط» وجود دارد. آن صراط را باید پیمود

(صفحه 81)

و مرحله به مرحله و منزل به منزل طی کرد و رسیدن به منزل بعدی بدون گذر از منزل قبلی ناممکن است. 4 در این نوع از اخلاق، روح بشر مانند گیاه و یا کودک است و کمالش در نمو و رشدی است که طبق نظام مخصوص باید صورت گیرد. 5 عناصر روحی اخلاقی در این مقام بسی وسیع تر و گسترده تر است. 6 در این اخلاق از یک سلسله احوال و واردات قلبی سخن می رود که منحصرا به یک «سالک راه» در خلال مجاهدات و طی طریقها دست می دهد و مردم دیگر از این احوال و واردات بی بهره اند.(27)

مقالات مرتبط:

درآمدی بر فلسفه اخلاق از منظر استاد مطهری بخش دوم

پی نوشت:

1 مطهری، استاد مرتضی. تعلیم و تربیت در اسلام، صدرا، سال 67، ص 158 159.

2 مطهری، استاد مرتضی. اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، صدرا، سال 70، ص 248 249.

3 مطهری، استاد مرتضی. فلسفه اخلاق، صدرا، سال 70، ص 306 307.

4- همان.

5- همان، ص 307.

و: مطهری، استاد مرتضی. عدل الهی، صدرا، ص 247.

6- فلسفه اخلاق، ص 277 278.

7- یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، زیرنظر دکتر عبدالکریم سروش، ج 1، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، سال 60، ص 406.

و: مطهری، استاد مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، بخش حکمت عملی، صدرا، سال 61، ص 21 - 22.

و: مطهری، استاد مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، صدرا، ص 10.

8- آشنایی با علوم اسلامی، بخش حکمت عملی، ص 22.

9- فلسفه اخلاق، ص 93 96.

10- مطهری، استاد مرتضی، مقالات فلسفی، ج2، صدرا، سال 66، ص 199 200.

11- همان، ص 202 204.

12- تعلیم و تربیت در اسلام، ص 18، 34، 135 136.

و: فلسفه اخلاق، ص 279 و 286.

13- فلسفه اخلاق، ص 291.

14- تعلیم و تربیت در اسلام، ص 139.

و: یادنامه، ج1، ص 383 384.

15- یادنامه، ج1، ص 406407

و: آشنایی با علوم اسلامی، بخش حکمت عملی، ص 22.

16- همان، ص 393.

17- استاد ملکیان، دروس کلام جدید، دانشگاه تربیت مدرس.

18- یادنامه، ج1، ص 406.

و: آشنایی با علوم اسلامی، بخش حکمت عملی، ص 21 22.

و: آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص 10.

و: تعلیم و تربیت در اسلام، ص 139.

19- مطهری، استاد مرتضی. نظام حقوق زن در اسلام، صدرا، سال 66، ص 179 181.

و: فلسفه اخلاق، ص 126، 179، 183، 190.

20- مطهری، استاد مرتضی. بیست گفتار، دفتر انتشارات اسلامی، سال 59، ص 64 65.

21- مطهری، استاد مرتضی. قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، دفتر انتشارات اسلامی، ص 35 36، 38، 40، 44.

22- مطهری، استاد مرتضی. فلسفه تاریخ، ج 1، صدرا، سال 69، ص 204 206.

23- همان، ص 276 277.

24- تعلیم و تربیت در اسلام، ص 200 201.

25- آشنایی با علوم اسلامی، بخش حکمت عملی، ص 33.

و: آشنایی با علوم اسلامی، بخش عرفان، درس اول، ص 73 74.

26- تعلیم و تربیت در اسلام، ص 201.

و: مطهری، استاد مرتضی. سیری در نهج البلاغه، بخش سوم: سلوک و عبادت، صدرا، سال 54.

27- آشنایی با علوم اسلامی، بخش عرفان، درس اول، ص 73 74.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است