همبستگی؛ یکی از علایم حیات
یکی از علایم حیات یک جامعه این است که همبستگی میان افرادش بیشتر است.
خاصیت مردگی، متلاشی، متفرق و جدا شدن اعضا از یکدیگر است. خاصیت زندگی یک اجتماع، همبستگی و پیوستگی بیشتر اعضا و جوارح آن اجتماع است...
چه تعبیر رسایی وجود مبارک رسول اکرم9 دارد، که میفرماید: مَثَلُ المُؤمِنینَ فِی تَوادِّهم وَتَعاطُُفِهم وتَرَاحُمهمِ مَثَلُ الجَسَدِ؛ إذَا اشتَکی منهُ عُضوٌ تَداعی سائرُ الجَسَدِ بِالسَّهرِ والحُمّی ([1])؛ مثل مردم با ایمان، آنهایی که زنده به ایمانند، آنهایی که مصداق: (یَآأَیُّهَا ألَّذِینَ ءَامَنُواْ أسْتَجِیبُواْ للهِ وَلِلرَّسُولِ إذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ...)([2])؛ هستند. مثَلَ مؤمنین در همدلی، در دوست داشتن یکدیگر، در علاقهمند بودن به سرنوشت یکدیگر، مَثَل پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اعضا با این عضو همدردی میکنند...
مثلاً یک ضایعه در گوشهای از کبد، یا روده پیدا شده که طبیب تشخیص نمیدهد، بسا هست که اگر عکسبرداری هم بکنند، تشخیص داده نمیشود که چیست، اما این قدر معلوم میشود که تمام بدن از نوک سر گرفته تا ناخن پا غرق در تب میشود، درجه حرارتش بالا میرود، گلبولهای خون به فعالیت میافتند، تمام بدن به فعالیت میافتد که چرا در فلان جای بدن فلان ضایعه پیدا شده است. این، علامت حیات است. ([3])
ذوق واحد اجتماعی
... ذوق اجتماعی عبارت است از طرز تشخیص و قضاوت شخص در مسایل اجتماعی. در اجتماع آنچه مهم است این است که ذوق و سلیقه واحدی در اجتماع بوده باشد و آن ذوق واحد صحیح باشد؛ یعنی ذوق جامعه هدف واحد صحیحی را انتخاب کرده باشد و راه رسیدن به آن هدف واحد را نیز، یک جور تشخیص دهد و آن طرز هم صحیح باشد. پس جامعه باید از لحاظ هدف دارای تشخیص واحد باشد و آن تشخیص، صحیح و در جهت رشد و سعادت و کمال جامعه و متناسب با مرحله اجتماعی آن جامعه باشد و هم از لحاظ راه رسیدن به آن هدف دارای تشخیص واحد باشد و تشخیصش صحیح باشد؛ یعنی واقعاً راهی که میرود او را به آن مقصد برساند، نه اینکه آن را دور کند و به جای آنکه او را به کعبه برساند به ترکستان ببرد. میتوان گفت که جامعه دینی فعلی ما از لحاظ هدف، تشخیص واحدی دارد و آن تشخیص صحیح است، اما از لحاظ راه رسیدن به هدف، تشخیص واحدی ندارد و هزاران نوع ذوق و سلیقه وجود دارد. به هر حال تنها هدف واحد داشتن، جامعه را در مسیر واحد به حرکت در نمیآورد، بلکه لازم است راه رسیدن به هدف را نیز یک جور تشخیص دهد تا در مسیر واحد حرکت کند...
ما در تربیت دینی بسیار محتاجیم به اینکه بین دستگاههای تربیتی و دینی، اعم از خطابه و منبر و از کتب و روزنامهها و مجلات دینی، هماهنگی باشد و مولد ذوق و سلیقه واحد البته صحیح باشد، تا در حوادث و سوانحی که برای جامعه پیش میآید، جامعه یک جور عکسالعمل نشان بدهد. وضعی که داریم؛ به گونهای است که در برابر حوادث مختلف، عکسالعملهای متفاوت و متباین در افراد پیدا میشود، در صورتی که ملتهای تربیت شده در دستگاه واحد، در پیشامدها به شکل واحد عکسالعمل از خود نشان میدهند.
نشانه اینکه ذوق اجتماعی واحد است؛ این است که افراد در مسایل اجتماعی قضاوت واحد داشته باشند و در برابر حادثه واحد اجتماعی، افراد اجتماع عکسالعمل واحد نشان بدهند. این دلیل است که طرز تفکر واحد و ذوق واحد و سلیقه اجتماعی واحد بر آن اجتماع حکمفرماست. وظیفه خطابه و منبر این است که اولاً خطبا کوشش کنند هدفهای اسلامی را به جامعه، روشن عرضه کنند و راه رسیدن به آن هدفها را با دقت پیدا کنند و با هماهنگی و همزبانی بر جامعه عرضه بدارند، تا بتوانند مولد ذوق و سلیقه واحد باشند و [جامعه] بتواند در مسیر واحد حرکت کند و این گونه نباشد که آنچه یکی رشته میکند، دیگری پنبه کند؛ از اینرو خطابه و منبر خودرو و کلاس ندیده و آشنا نشده به هدفهای کلی اسلامی، مفید نیست. باید اساتیدی آشنا به هدفهای اسلامی به آنها نیز، بیاموزند؛ و آنها به مردم بیاموزند، و همچنین راههای کلی رسیدن به آن هدفها در همان کلاسها آموخته شود و علاوه بر اینها لازم است سالی یکبار کنگره سالانه از خطبای کشور برای رسیدگی به مسایل روز تشکیل شود، تا به تمام معنا خطبا دارای طرز تفکر واحد بشوند و نیروی بسیار مؤثری در اجتماع به شمار روند.([4])
پینوشت:
[1]. مسندابن حنبل، ج 6 ، ص 379.
[2]. الأنفال (8) : 24.
[3]. احیای تفکر اسلامی، ص 23 و 24.
[4]. یادداشتهای استاد مطهری، ج 4، ص 268 265.