در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه اندیشه حوزه، شماره 57، اصغری، محمود ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

چکیده

این مقاله در پی آن است تا به پاسخ گویی به سؤال «رابطه ی دین و توسعه» از منظر شهید مطهری بپردازد.

آنچه مسلم است، در نگرش ایشان، هر نوع دینی با توسعه سازگاری ندارد؛ همچنان که هر معنی و مفهوم، و هر الگو و استراتژی از توسعه نیز با دین همگامی و همراهی نخواهد داشت. به اعتقاد وی، دینی که بین دنیا و عقبی تعارض می بیند، و یا علم و دین و وحی و عقل را منافی یکدیگر می پندارد؛ هرگز راهی به سوی توسعه، و گامی در جهت توسعه نمی تواند بردارد. کما این که توسعه ای که انسان را به دین گریزی و خدا فراموشی می خواند، و دستاورد آن به عقب راندن و کنار گذاشتن آموزه های الهی و وحیانی است، با هیچ دینی نمی تواند همراه گردد.

................................ ص 143.................................

اما اگر توسعه بستری برای رسیدن انسان به کمال انسانی اش باشد و کمال انسانی را، به تعبیر شهید مطهری، در تعادل و توازن انسان بدانیم، هدف و جهت توسعه باید عبارت از ارتقای مستمر یک جامعه یا نظام اجتماعی به سوی یک زندگی بهتر و انسانی تر باشد. بدین ترتیب جهت و هدف توسعه چیزی جز گسترش و تقویت گزینه های انسانی نیست، بر این مبنا چنین توسعه ای نه تنها سر ناسازگاری با دین نداشته، بلکه می توان چنین نتیجه گرفت که چنین توسعه ای زمینه برای دست یابی دین به اهدافش را فراهم می کند، زیرا چنین توسعه ای در تمامی ابعادش، اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، سبب بروز و ظهور استعدادهای نهفته در انسان گردیده و راه را برای تحقق استعدادها و قابلیت های او میسر می سازد. همان چیزی که، به تعبیر شهید مطهری، «قرآن تصریح می کند که نظام هستی و آفرینش، بر عدل و توازن و براساس استحقاق ها و قابلیت هاست»، تا بشر بتواند به شکوفایی استعدادهای نهفته در ذات و آفرینش خود بپردازد.

واژگان کلیدی: دین، اسلام، توسعه، انسان، نیاز.

مقدمه

وسعت نگرش، قدرت اندیشه، ایمان استوار، دلدادگی به معارف الهی و...، استاد شهید را به یکی از بزرگ ترین مدافعان و مبلغان دین در ایران معاصر تبدیل کرده است. (امام خمینی، 1378 ، 292) استاد شهید با مطالعه در حوزه های علوم انسانی، مانند انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، اقتصاد، سیاست و حقوق، در پی آن بود، تا نظریات جدید علمی را مبتنی بر بینش و نگرش اسلامی سازد، تا به تعبیر امام خمینی، «... خدای ناکرده اسلام در پیچ و خم های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره ی جهان نگردد.» (همان، 218)

از این رو وی با تلاشی مضاعف کوشش نمود تا با تحقیق و پژوهش در حوزه های جدید، اسلام را کامل و جامع و مترقی و پویا نشان دهد، و آن را به

.............................. ص 144...........................

طالبان و جویندگان اسلام ناب معرفی نماید. (ارمکی، 1377 ، 246)

در بینش این شهید بزرگوار دین اسلام، و به ویژه مکتب و مذهب تشیع، در برابر توسعه نه تنها منفعل نیست، بلکه با توجه به جهت گیری خاص و فعالی که در خصوص چگونگی زندگی این جهانی برای انسان دارد، در خصوص اهداف و جهت گیرهای توسعه نیز دارای موضعی مشخص و معین است، زیرا دین اسلام به دلیل جامعیت و کاملیت و مبتنی بودن آن بر پایه ی فطرت و آفرینش انسان پاسخ گوی تمام نیازهای انسانی است. بنابراین می توان گفت، در نظر این شهید گرانقدر انسان، هم موضوع توسعه است، و هم عامل و هم غایت و هدف توسعه است. همان چیزی که به اعتقاد این شهید بزرگوار در جهت توسعه در غرب به فراموشی سپرده شده است، و در نتیجه پیامدهای ناگواری را برای بشریت به همراه آورده است. خود در این باره چنین می گوید:

بشر امروز پس از این همه موفقیت های علمی، دردمندانه می نالد. از چه می نالد؟ کسری ها و کمبودهایش در کدام ناحیه است؟ آیا جز در ناحیه ی خلق و خوی و «آدمیت» است؟ بشر امروز از نظر علمی و فکری پا به جایی نهاده که آهنگ سفر افلاک کرده و سقراط ها و افلاطون ها باید افتخار شاگردی اش را بپذیرند، اما از نظر روح و خوی و منش، یک «زنگی مست تیغ بران به دست» بیش نیست. انسان امروز با همه ی پیشرفت های معجزه آسا در ناحیه ی علم و فن، از لحاظ مردمی و انسانیت گامی پیش نرفته، بلکه به سیاه ترین دوران سیاه خویش بازگشته است؛ با یک تفاوت، و آن این که از برکت قدرت علمی و فلسفی و ادبی خویش، برخلاف گذشته، تمام جنایت ها را در زیر پرده ای از تظاهر به انسانیت و اخلاق، نوع پرستی، آزادی خواهی و صلح دوستی انجام می دهد... این یکی از تناقضاتی است که منطق بشر امروز گرفتار آن است. (مطهری، 1377 ، 25-26)

و لذا «ریشه ی مشکلات امروز بشر را در همین جا باید جست، همچنان که ریشه ی نیاز بشر به دین و معنویت و ایمان به پیامبر را نیز در همین جا باید به دست آورد. (همان، 27) در نظر وی، در میان مکتب ها و مسلک ها و دین ها و آیین ها، تنها اسلام است که قدرت پاسخ گویی به این نیاز را دارد. (همان، 29)

.................................... ص 145.............................

بخش اول

تعریف ها و برداشت ها از توسعه

توسعه چیست؟

در رابطه با معنی و مفهوم توسعه تعاریف متعدد و گوناگونی را می توان یافت، که قبل از پرداختن به برخی از آن تعاریف، بیان دو مطلب لازم و ضروری به نظر می رسد:

الف) مروری هر چند گذرا به خاستگاه و پیشینه ی تاریخی توسعه.

ب ) چگونگی و سیر تحولات مفاهیم توسعه، که این دو، خود می تواند زمینه ی بهتری را در جهت درک و فهم و تبیین معنی و مفهوم توسعه فراهم سازد.

خاستگاه توسعه

شروع و آغاز رسمی دوران توسعه را می توان همزمان با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، و سخنان هری ترومن رئیس جمهور وقت ایالات متحده ی امریکا در ژانویه ی 1949 دانست، که در پی آن طرح مارشال برای بازسازی مناطق آسیب دیده در جنگ جهانی دوم ارائه می گردد و این خود سبب می شود تا به صورت بی سابقه ای مباحث توسعه ی اقتصادی در کانون توجهات مجامع علمی قرار گیرد و دیری نمی پاید که موضوع توسعه به دانشی خاص، و مستقل از علم اقتصاد می انجامد. (ر. ک. به: زاکس، 1377 ، 14)

اظهار نظرها در رابطه با عوامل پیدایی توسعه

برخی از صاحبنظران اقتصاد توسعه، مانند جرالد مایر و گونار میردال، علل و عوامل متعدد و گوناگونی را در مورد توجه خاص به توسعه ی اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم ذکر کرده اند که مهم ترین این عوامل عبارتند از:

1 ) پیدایی کشورهای رهیده شده از چنگ استعمار، و تازه به استقلال رسیده که

............................... ص 146.................................

با حرص و ولع فراوانی در پی جبران کمبودها و عقب ماندگی های گذشته بودند، که این امر خود دستیابی به رشد و پیشرفت اقتصادی برای رسیدن به استقلال اقتصادی را دو چندان می نمود. (ر. ک. به: مایر، 1368 ، 16)

2 ) شروع جنگ سرد میان دو جناح پیروز و فاتح جنگ جهانی دوم (آمریکا و شوروی) و تلاش هر کدام برای جذب کشورهای تازه به استقلال رسیده در اردوگاه خود.

بدین جهت بخش مهمی از پژوهش های دانشمندان علوم اجتماعی به مسائل و مشکلات این کشورها اختصاص یافت. (ر. ک. به: میردال، 1366 ، 13)

به نظر میردال تعارض میان دو قطب پیروز جنگ از مهم ترین عوامل برانگیزاننده ی علاقه و توجه این کشورها به گشوده شدن باب توسعه، به عنوان عامل جذب، در کشورهای توسعه نیافته است.

علل پیدایی نظریات توسعه از نگاه رستو

رستو، که خود از پیش گامان نظریه پردازان توسعه شمرده می شود، و نظریه ی مراحل پنجگانه ی رشد او که در دوره ای از زمان جایگاه ممتازی را به خود اختصاص می دهد، علل و عوامل پیدایش افکار و نظریات خود را در رابطه با توسعه، شروع و آغاز مطالعات درباره ی پویایی جهان کمونیسم و سیاست های مناسب امریکا در برابر دنیای کمونیسم می داند. از این رو وی با توجه به این دو علت نظریات خود را در رابطه با توسعه در جهان سوم مستلزم حفظ و گسترش منافع امریکا در سراسر جهان می داند. (ر. ک. به: رستو، 1374 ، 321)

با توجه به این سوگیری و جهت دار بودن شکل گیری دانش و فرایند توسعه است که برخی صاحبنظران در مباحث توسعه، مانند جرالد هلا، در اظهار نظری راجع به نظریات رستو آن را داستانی غم انگیز و بیدار کننده می خوانند. (ر. ک. به: مایر، 1368 ، 368)

و نیز نویسنده ی کتاب پیشگامان توسعه احساس به خطر افتادن منافع کشورهای سلطه گر را عاملی می داند که سبب گردید تا بسیاری از اقتصاددانان

.......................... ص 147...........................

اروپایی و آمریکای شمالی، به تهیه ابزارهایی برای حفظ و تکمیل منافع استعماری مبادرت نمایند. از این رو، چنین نتیجه می گیرد که: «بنابراین، ریشه های اقتصاد توسعه در اقتصاد استعماری و در مقتضیات سیاسی قرار دارد.» (همان، 18)

با توجه به همین سوگیری است، که نویسنده ی کتاب نگاهی نو به مفاهیم توسعه معتقد است، اگر چه واژه ی «توسعه نیافتگی» پیش از آن که ترومن در نطق خود به کار ببرد و از این واژه استفاده کند توسط افرادی مانند ویلفرد بنسون به کار رفته بود، اما تنها زمانی که ترومن آن را نماد و مظهر سیاست خود قرار داد، مورد توجه قرار گرفت، و کسب مقبولیت نمود. (زاکس، 1377 ، 15)

بنابراین، بی جهت نیست که مفهوم توسعه در میان متفکران و اندیشمندان غیر وابسته به مطامع استعماری، به خصوص در میان اندیشمندان مسلمان، از حساسیت خاصی برخوردار است، و با شک و تردید به آن نگریسته می شود و به تعبیر شهید مطهری این یکی از تناقضاتی است که انسان در عصر مدرنیته و تجدد درگیر آن است.

بشر امروز از نظر علمی و فکری پا به جایی نهاده که آهنگ سفر افلاک کرده و سقراط ها و افلاطون ها باید افتخار شاگردی اش را بپذیرند، اما از نظر روح و خوی و منش، یک «زنگی مست تیغ بران به دست» بیش نیست. انسان امروز با همه ی پیشرفت های معجزه آسا در ناحیه ی علم و فن، از لحاظ مردمی و انسانیت گامی پیش نرفته، بلکه به سیاه ترین دوران سیاه خویش بازگشته است؛ با یک تفاوت، و آن این که از برکت قدرت علمی و فلسفی و ادبی خویش، برخلاف گذشته، تمام جنایت ها را در زیر پرده ای از تظاهر به انسانیت و اخلاق، نوع پرستی، آزادی خواهی و صلح دوستی انجام می دهد... این یکی از تناقضاتی است که منطق بشر امروز گرفتار آن است. (مطهری، 1377 ، 25-26)

البته آنچه گذشت مربوط به جهت و اهداف توسعه است، که به برخی از اظهار نظرها درباره ی آن به طور اجمال اشاره شد.

............................ ص 148..............................

مبانی توسعه

برخی در تلاش اند تا توسعه را برآمده و برخواسته از مدرنیته بدانند و خاستگاه آن را منحصر در مدرنیته قرار دهند، و در نتیجه آن را صرفا محصولی بدانند که تنها در سرزمین مدرنیته روییده می شود، در این صورت چنین توسعه ای هرگز سر سازش با دین و آموزهای دینی ندارد. زیرا «مدرنیته سازمان بخردانه (فکری - روشنگرانه ی) جامعه است، گونه ای گسست تمام از باورهای فرجام شناسانه (باور به پایان تاریخ، و به جامعه ی آرمانی و آرمان شهر) است و اعتقاد به هدفی علمی واز دیدگاه عقلانی توجیه شدنی، مدرنیته به این اعتبار «آغاز پله ی حکومت خرد» است، و ایده ی آن همبسته با ایده ی خرد باوری است، چنان که هرگاه یکی را کنار بگذاریم، دیگری از کف خواهد رفت.» (احمدی، 1374 ، 10)

و به تعبیر دیگر «مدرنیته به مفهوم «باور به عقل» همانقدر وابسته است که به مفهوم «پیشرفت»، در معنایی کلی، و «پیشرفت عقل انسانی»، در معنایی خاص. یعنی رشد اقتصادی، افزایش رقم شهر نشینی، پیشرفت ابزار ارتباطی و اطلاعاتی معنای مدرنیته است.» (همان) و خلاصه این که «مدرنیته یعنی خرد باوری، و تلاش برای بخردانه کردن هر چیز، شکستن و ویران گری عادت های اجتماعی و باورهای سنتی، همراه با پشت سر نهادن ارزش ها، حس ها، باورها و در یک کلام شیوه های مادی و فکری زندگی کهن.» (همان، 11)

بنابراین، براساس آنچه گذشت، جامعه ای مدرن خوانده می شود که بنا به «قوانین انسانی» اداره شود و نه براساس قوانین الهی و آسمانی.

بر مبنا و اعتقاد شهید مطهری، به دلائل متعددی می توان استناد نمود که چنین ملازمه ای بین مبانی مدرنیته و توسعه و پیشرفت و دستاوردهای علمی وجود ندارد.

الف) در نگرش شهید مطهری عامل اصلی و اساسی توسعه نیاز بشر است، که این اختصاص به دورانی خاص نداشته و ندارد. (به این مبحث در آینده، در بحث نیاز به عنوان مبنای توسعه، به طور مفصل خواهیم پرداخت.)

از دیدگاه وی، به طور کلی نیازها و نیازمندی ها در دو بخش جای می گیرند:

................................. ص 149 ..........................

1 ) نیازمندی های اولی؛

2 ) نیازمندی های ثانوی.

نیازمندی های اولی از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه می گیرد، تا انسان انسان است و تا زندگی وی زندگی اجتماعی است، آن نوع نیازمندی ها هست. این نیازمندی ها یا جسمی است یا روحی و یا اجتماعی. نیازمندی های جسمی از قبیل نیازمندی به خوراک، پوشاک، مسکن، همسر و غیره؛ نیازمندی های روحی از قبیل علم، زیبایی، نیکی، پرستش، احترام و تربیت؛ نیازمندی های اجتماعی از قبیل معاشرت، مبادله، تعاون، عدالت، آزادی و مساوات. نیازمندی های ثانوی نیازمندی هایی است که از نیازمندی های اولی ناشی می شود؛ نیازمندی به انواع آلات و وسایل زندگی که در هر عصر و زمانی با عصر و زمان دیگر فرق می کند از این نوع است.

نیازمندی های اولی محرک بشر به سوی توسعه و کمال زندگی است، اما نیازمندی های ثانوی ناشی از توسعه و کمال زندگی است و در عین حال محرک به سوی توسعه ی بیشتر و کمال بالاتر است. (مطهری، 1370 ، 50)

بنابراین، پویایی و نوآوری، که در راستای رفع نیازهای بشر به وجود می آید، چیزی نیست که بتوان آن را پدیده ی دوران مدرنیته و تجدد دانست، بلکه تا بشر بوده و هست این نیاز در او وجود داشته و دارد، و انسان در هر عصر و زمانی بر مبنای علم و دانش آن عصر به برآوردن نیازهای خود می پردازد.

ب ) متمم و مکمل بودن علم و ایمان (آنجایی که علم دچار سوی گیری نیست)

از آنجا که علم و دانش عامل آگاهی و بیداری وجدان و بستر اندیشه و تفکر برای خود یابی و ایجاد سؤالات اساسی در هدف از زندگی و در پی یافتن پاسخ به این پرسش هاست، و در حقیقت این همان چیزی است که ادیان الهی آن را در رأس برنامه های خود داشتند که بشر خود را بشناسد و هدف از آفرینش خود را بفهمد و درک کند، از این رو، انبیای الهی خود معلمان و آموزگاران بشریتند. بدین جهت است که بدخواهان بشریت در صدد برآمدند تا این کارامدی را، با از

........................... ص 150 ...............................

بین بردن اخلاق و فاسد نمودن آن، از علم بگیرند، در نتیجه علم را در خدمت شهوات بشر به کار اندازند، شهید مطهری، خود در این باره می گوید:

... خود پیشرفت و توسعه ی تمدن خواه ناخواه منجر به یک سلسله بیداری ها می شود. ماشین چاپ که اختراع شد، مطبوعات خواه ناخواه زیاد می شود؛ استعمار چه بخواهد چه نخواهد، افکار پخش می شود و انواع وسایل ارتباطی دیگری که هست؛ این بود که به فکر نیرنگ دیگری افتادند و آن این است که آن بال دیگر را خراب کنند. بال دیگر چیست؟ بال اراده، بال احساس شرف و کرامت ذات و این که من انسان هستم، بال اخلاق. تا وقتی که مردم جاهل بودند، برنامه ی فاسد کردن انسان ها از نظر اخلاق چندان برای استعمار مطرح نبود، نیازی به آن نبود، ولی از روزی که دیدند آگاهی تدریجا دارد پیدا می شود، نمی شود جلوی آگاهی را گرفت و مردم را برای همیشه در بی خبری گذاشت، گفتند حالا وقت این است که آن بال دیگر را از مردم بگیریم و آن، بال اخلاق، بال پاکی و طهارت است. اینجا بود که به مسأله ی اشاعه ی انواع فساد اخلاق ها به عنوان یک مخدر و یک امر تخدیر کننده پرداختند، ولی این مسأله را به این نام نمی گفتند، همان را هم به نام تمدن می گفتند، به نام پیشرفت، به نام آزادی، به نام تمدن و پیشرفت و آزادی، از راه فساد اخلاق، بی حسی ایجاد می کردند. انسان اگر عالم و آگاه هم بشود، وقتی که خلقش، روحیه اش فاسد شد، نه تنها آن آگاهی به سود خودش و به سود جامعه اش نیست، بلکه همان آگاهی بیشتر به زیان جامعه اش تمام می گردد. چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا، تا روزی که دزد نبود چراغ نداشت، از روزی که چراغ پیدا کرد، دزدش کردند که از آن چراغ به نفع دزدی استفاده کند. (مطهری، 1367 ، 56)

ج ) تجربه ی مسلم تاریخی در توسعه و پیشرفت علم و دانش و توسعه ی فرهنگ و تمدن در بستر اسلام.

به اعتقاد شهید مطهری، «علمای اسلام در دوره های درخشان تمدن اسلامی،

............................. ص 151 ..............................

که جامعه ای بسیط و بدوی به سرعت رو به گسترش و توسعه گذاشت، آسیا و قسمت هایی از اروپا و افریقا را در بر گرفت و بر ملت ها و نژادهای گوناگون که هر کدام سابقه و فرهنگ خاصی داشتند حکومت کرد و هزارها مسأله ی نو و جدید به وجود آورد، به خوبی از عهده ی وظیفه ای که به آنها محول شده بود بر آمدند و اعجاب جهانیان را برانگیختند. علمای اسلام ثابت کردند که منابع اسلامی، اگر مقرون به حسن تشخیص و حسن استنباط باشد، قادر است با یک اجتماع متحول و متکامل پیش برود و آن را راهنمایی کند، ثابت کردند که حقوق اسلامی زنده است و قابلیت دارد با مقتضیات ناشی از پیشرفت زمان، هماهنگی کند و به احتیاجات هر عصری پاسخ بگوید.» (همان، 1370 ، 70)

د ) تفکیک بین مبانی مدرنیته و یافته های علمی و قدرت انتخاب، و نیز توسعه و پیشرفت علوم در جوامعی که بر سنت های بومی خود پای بند مانده اند، مانند برخی از کشورهای آسیایی از قبیل ژاپنی ها.

ه ) آسیب های جبران ناپذیر روند توسعه در گذشته، و در نتیجه تجدید نظر در هدف و جهت توسعه و تأکید بر نقش ارزش ها و قضاوت های ارزشی جامعه در مفهوم توسعه. به نظر مایکل تودارو، توسعه، هم واقعیتی مادی و هم حالتی ذهنی است (تودارو، 1366 ، 138). از این رو، برخی با تأکید بر ابعاد فرهنگی حیات بشری، هدف از توسعه را ایجاد زندگی پر ثمری که توسط فرهنگ تعریف می شود دانسته و توسعه را دست یابی فزاینده ی انسان به «ارزش فرهنگی خود» تعریف می کنند. (میسرا، 1367 ، 6)

گزینش و انتخاب

شهید مطهری با توجه به همین حساسیت نسبت پیامدها و زیان های جبران ناپذیر توسعه برمبنای مدرنیته و تجدید نظر در روند آن است که ره آورد و دستاوردهای آن را در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، با نگاه نقادانه ی خود، به دو بخش تقسیم می کند، که بخشی را قابل قبول، و بخشی را غیر قابل قبول و

........................... ص 152 .................................

غیرقابل جمع با اندیشه ی اسلامی می داند؛ آنجا که می گوید:

تغییراتی که در زندگی بشر پیدا می شود دو نوع است؛ یک نوع تغییرات صحیح و یک نوع تغییرات ناصحیح، اعتلائی و غیراعتلائی.

آنگاه با طرح این سؤال، که کدام تغییرات است که باید آنها را به حساب ترقی و اعتلا بگذاریم، می گوید:

یک مقیاس کلی این است که ببینیم پدیده هایی که در زمان به وجود می آیند، چه عواملی باعث به وجود آمدن آن شده است و در چه جهتی به وجود آمده است، یعنی عامل پدیده ی مورد نظر کدام استعداد از استعدادهای گوناگون انسانی است، و [بینیم آن پدیده] برای چه منظوری به وجود آمده و چه آثاری دارد؟ باید ببینیم آنچه در زمان پیدا شده «آیا محصول عقل و علم بشر است یا چیز دیگری دخالت کرده است؟». شما هر چیزی را که دیدید در زمان پیدا شد، اگر روی آن حساب بکنید، گاهی می بینید صددرصد محصول علم و عقل است، و گاهی می بینید محصول علم هست، اما نه علم آزاد بلکه علم بیچاره ی اسیر. ( مطهری، 1366 ، 42)

از این رو به اعتقاد وی «همیشه تغییرات زمان مصیب نیست، زمان معصوم نیست، تغییراتی که در زمان پیدا می شود همان هاست که به دست بشر و از ناحیه ی بشر ناشی می شود، و هر چه که از ناحیه ی بشر ناشی می شود، ممکن است [صواب باشد و ممکن است] صواب نباشد، ممکن است تقدم باشد و ممکن است انحراف باشد، ممکن است پیشرفت باشد و ممکن است خطا باشد.» (همان، 1370 ، 57)

بدین جهت است که به اعتقاد وی، «اسلام از طرفی با انحرافات زمان شدیدا مبارزه می کند و از سوی دیگر با پیشرفت واقعی زمان پیش می رود. نه تنها با پیشرفت زمان پیش می رود، بلکه زمان را رهبری می کند و خودش زمان را جلو می برد.» (همان، 141)

............................ ص 153 ................................

دستاورد توسعه به مفهوم انسانی آن

در نگاه شهید مطهری توسعه به مفهوم انسانی آن، که کمال انسانی و انسانیت انسان را هدف و جهت خود قرار می دهد، می تواند، جهان خشک و سرد مکانیکی و مادی را به جهانی جاندار و ذی شعور و آگاه تبدیل کند، همچنان که ایمان مذهبی تلقی انسان را نسبت به جهان و خلقت دگرگون می سازد.

و لذا وی با استناد به نظر ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایی اوایل قرن بیستم، که می گوید:

دنیایی که یک فکر مذهبی به ما عرضه می کند، نه تنها همان دنیای مادی است که قیافه ی آن عوض شده باشد، بلکه در ساختمان آن عالم چیزهای بیشتری است از آنچه یک نفر مادی می تواند داشته باشد.

معتقد است، «گذشته از همه ی این ها گرایش به سوی حقایق و واقعیاتی مقدس و قابل پرستش در سرشت فرد فرد بشر هست. انسان کانون یک سلسله تمایلات و استعدادهای غیر مادی بالقوه است که آماده ی پرورش است. تمایلات انسان منحصر به تمایلات مادی نیست و گرایش های معنوی صرفا تلقینی و اکتسابی نیست. این حقیقتی است که علم آن را تایید می کند.» (همان، 1370 ، 65)

عامل توسعه در غرب

در نگاه شهید مطهری آنچه سبب تحول عظیم در توسعه ی علم و صنعت و نظام اجتماعی در غرب گردید شناخت سرمایه های انسانی و رشد و تقویت آنها بوده است، در نتیجه این سرمایه در هر کجا و در هر جامعه ای شناخته و به کار گرفته شود، می تواند توسعه و پیشرفت بیافریند، بر این اساس است که می گوید:

یک ملت، اگر بخواهد زندگی کند، نیاز به انواع سرمایه ها دارد، که یکی از آنها سرمایه های اقتصادی است. ولی کدام سرمایه از همه ی سرمایه ها بالاتر است؟ سرمایه ی انسانی. هر انسان برای خودش یک معدنی است و به اندازه ی معدن فیروزه و طلا ارزش دارد. اگر ملتی این رمز به دستش آمده

........................... ص 154 ...........................

باشد، این معما را حل کرده باشد، این توانایی و توفیق را پیدا کرده باشد که بتواند از انسان هایش استفاده کند و آنها را بسازد، گرچه آن ملت هیچ چیز نداشته باشد، ولی همه چیز دارد.

وی در تایید مطلب خود به وضعیت موجود برخی از کشورهای اروپایی استناد نموده و می گوید:

الان بعضی از این کشورهای اروپایی این طور هستند. مثلاً انگلستان یک کشور تهی و خالی است که نمکش را هم باید از خارج بیاورند، همه چیز را باید از بیرون وارد کنند، ولی به ارزش یک چیز پی برده است، به ارزش ساختن افراد خودش، این معدن های انسانی را خوب کشف کرده اند. وقتی این معدن ها را استخراج و آماده می کنند، دیگر باک ندارند که هیچ چیز ندارند و همه چیز باید از بیرون بیاید. می گویند ما آدم داریم، آدم که داریم همه چیز داریم، ولی اگر آدم نداشته باشیم هیچ چیز نداریم. (همان، 1377 ، 52)

توضیح و تفصیل بیشتر این مطلب، در بحث «جهت توسعه» خواهد آمد.

سیر تحولات مفاهیم توسعه

تاکنون معنی و مفهوم توسعه از تحولات فراوانی برخوردار گردیده است، به گونه ای که امروزه دیگر برخلاف گذشته که در تعریف توسعه بر جنبه های اقتصادی و به تعبیر دیگر بر جنبه های مادی آن تاکید می گردید، بیشتر جنبه ی انسانی توسعه مورد توجه قرار می گیرد. براین اساس می توان برای توضیح بهتر مطلب برای تحولات مفهومی توسعه سه دوره را در نظر گرفت:

1 ) دوره ی آغاز و شروع توسعه، که از اواخر دهه ی 1940 تا دهه ی 1970 ادامه دارد. در این دوره مفهوم و معنای توسعه در رشد و پیشرفت اقتصادی به کار برده می شود. از این رو توسعه در این دوره مفهومی کاملاً کمّی دارد و توسعه

........................... ص 155 .............................

صرفا یک پدیده ی کاملاً اقتصادی است. (ر. ک. به: لوئیس، 1370، 117)

2 ) دوره ی دوم، که در واقع از این دوران می توان به دوره ی توقف و یا تجدید نظر نام برد، که خواستار تجدید نظر در مفهوم توسعه، به سبب بروز و ظهور آسیب های اجتماعی بسیاری است که این نوع از توسعه به همراه داشت، که به تعبیر نویسنده ی کتاب توسعه و نوسازی، چنین توسعه ای با درجه ای از شقاوت و بی رحمی همراه بوده است. (ر. ک. به: دیوب، 1377 ، 17)

3 ) دوره ی سوم، که دوره ی تغییر نگرش در معنی و مفهوم توسعه است، که در حقیقت در این دوره انسان کانون و محور اصلی توسعه قرار می گیرد، و در نتیجه مفهوم توسعه ی انسانی، انسان را در مرکز الگوهای توسعه قرار می دهد. (ر. ک. به: گریفین و کنلی، 1377 ، 17-15)

حال با توجه به سیر تحولاتی که در رابطه با مفهوم توسعه بیان شد، در تعریف توسعه به تعاریفی نظر خواهیم داشت، و تعاریفی را برخواهیم گزید، که معنی و مفهوم انسانی توسعه را در بر دارد.

تعریف توسعه

مایکل تودارو، در کتاب توسعه ی اقتصادی در جهان سوم، در تعریف توسعه می نویسد:

توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه ی مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. (تودارو، 1366 ، 136)

در تعریف دیگری، تودارو، توسعه را این گونه بیان می کند:

توسعه عبارت است از ارتقای مستمر یک جامعه یا نظام اجتماعی به سوی یک زندگی بهتر و انسانی تر. (همان)

.............................. ص 156..............................

مفهوم توسعه در نگاه اندیشمندان مسلمان

با توجه به مفهوم انسانی توسعه است که برخی از اندیشمندان مسلمان معتقدند که «اسلام به مسأله ی توسعه ی اقتصادی اهمیت زیادی داده است، اما در عین حال آن را بخشی از مسأله ای گسترده، که عبارت باشد از توسعه ی انسانی، می داند. بدین جهت است که حتی در بخش اقتصادی نیز بر توسعه ی انسانی تأکید می کند. در توسعه ی اقتصادی عنصری اساسی و جدایی ناپذیر از توسعه ی اخلاقی و اجتماعی - اقتصادی جامعه ی انسانی به شمار می رود.» (خورشید احمد، 1374 ، 241)

برخی مفهوم تام توسعه (نه صرفا اقتصادی) را از دیدگاه علامه طباطبایی عبارت دانسته اند از تحول مداوم در روابط، قوانین و ابزار حیات برای دستیابی به اهداف انسانی. (ر. ک. به: موسایی، 1374 ، 46)

برمبنای شهید مطهری، که قائل به تفکیک میان پیشرفت و تکامل می باشد، و معتقد است هر تکاملی پیشرفت است، ولی هر پیشرفتی تکامل نیست، و در مفهوم تکامل، تعالی اخذ شده است، توسعه به مفهوم انسانی آن را می توان مترادف و هم معنی با تکامل دانست.

زیرا «تکامل این است که یک شی ء، یک مرتبه ی واقعیتی را داشته باشد، بعد در مرحله ی بعد همان واقعیت را در درجه ی بالاتر داشته باشد. در واقع تکامل، تعالی در وجود و اشتداد در هستی است. هر چه کثرت ها و تغایرها و اختلاف ها به وحدت بیشتری می رسند و هر چه تنازع ها و تضادها جای خود را به تعاون و هماهنگی بیشتری می دهند و وحدت ارگانیک زیادتری می یابند، کامل تر می گردند...» (مطهری، 1363 ، 276)

بنابراین، بر اساس آنچه گذشت، می توان گفت: توسعه فرایندی کمّی و کیفی است که در یک جامعه در همه ی ابعاد اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی آن اثر می گذارد و سطوح مختلف زندگی را در بر می گیرد؛ یا به تعبیری می توان گفت توسعه فرایندی است که یک جامعه را از وضعی خاص به وضعی بهتر (دست کم از نظر کیفیت زندگانی) می رساند.

مقالات مرتبط:

مبانی دین و توسعه در اندیشه ی شهید مطهری بخش دوم


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است