در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، زارع، محمود ؛


 

 شاید باشند که تعدادی خویش را با اداء و ادعای خردمندی و بصیرت در دین و معارف دینی در واقع تحمیل کرده اند، و عناوینی را هم، پرطمطراق برای خویش جعل کرده اند یا مریدانشان برایشان دست و پا کرده اند؛ وقتی به اینجا رسیده و این استدلال را شنیده اند؛ بسرعت در ذهن و ضمیرشان، آنرا هیچ مشکلی فرض نکرده و براحتی آب خوردن حل این معضله را ساده دانسته و مخاطبین را به فیض اکمل برسانند!!!

 

 چرا برای اسلام و مقتضیات زمان، دیگر مطهری نداریم؟!

اسلام و مقتضیات زمان را بمناسبتی بازخوانی میکردم و اما جدای از متن این کتاب، من به شخصیتی متفاوت از خیلی ها پی بردم که برایم راز تایید بی قید و شرط امام ازیشان و آثارشان مکشوف گشته ؛ در این مقال کوتاه اینجانب اشاره اجمالی به مقدمه این اثر گرانقدرداشته تا در ضمن آن باز بگویم که چرا مطهری نداریم؟!

 

شهید مطهری در مقدمه کتاب « اسلام و مقتضیات زمان » از قشر روشنفکر مسلمان بعنوان کسانی یاد میکند که مهمترین مساله اجتماعی آنها همین موضوع اسلام و مقتضیات زمان است.

 

ایشان ضمن تاکید و تایید این دغدغه از سوی روشنفکران مسلمان، به بیان دو ضرورت فوری که بار مسئولیت سنگین و دشوار برای این قشر می باشد، پرداخته که در آن دو ضرورت را چنین عنوان میدارد:

 

1- ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعی، بعنوان یک فلسفه اجتماعی و ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازنده فکری و اعتقادی همه جانبه!

 

2- ضرورت شناخت شرائط و مقتضیات زمان با دید تفکیکی که واقعیات ناشی از تکامل علم و صنعت را از پدیده های انحرافی و عوامل سقوط و فساد را از هم جدا کند

 

وقتی بحث اسلام و مقتضیات زمان، بعنوان دو مقوله الف – دین اسلام ب – اقتضائات و شرائط عصر و زمان، در بادی امر چنین بنظر میرسد که دو گروه و دسته در برابر این موضوع، دو گونه نظر و دیدگاه دارند. عده ای این دو مقوله را سازگار و موافق با هم میدانند و هیچگونه تضادی را بین آنها نمی بینند و تنها مشکل را در این باره، عدم شناخت حقائق اسلام و نیز ناآشنائی و بی تمیزی میان عوامل توسعه و تحولات زمان با پدیده ها و جریانات انحرافی که گویا لازمه طبع بشر است، مربوط میدانند که بعضا بصورت معما جلوه میکند، اما نه معمائی حل ناشدنی.

 

در برابر این گروه، افراد و طبقاتی هستند که بهیچ وجهی امکان آشتی بین این دو پدیده را معتقد نیستند و آنها را در تضادی دائم با هم می بینند، بطوریکه یا باید اسلام را پذیرا باشی و معتقد و مسلمان ؛ و یا باید متناسب با شرائط و اقتضائات روز و زمان حرکت کرد.

 

البته کاش استاد شهید، مراجع و آدرس این گروهها را ( موافقین و مخالفین ) هم میداد که در مقدمه تنها به وجود آنها اشاره میکند و نشانی از آنان نداده است.

 

این گروه اخیر در واقع اسلام را فاقد کشش و انعطاف لازم در پذیرش تحولات توسعه ای زمان میدانند! هم این گروه دین اسلام را متعلق به عصر و دوران گذشته و قدیم میدانند که در سیر تحولات علمی و اجتماعی باید آنرا به بایگانی تاریخ سپرد!!

 

استاد شهید روی کلام و نوشته خویش را در این مقدمه متوجه همین گروه میداند و به بررسی صحت و سقم استدلالات و نظریات آنها بطور موشکافانه ای می پردازد. ایشان بطور بی طرفانه ایی در مقام تحقیق و تبیین استدلالات این گروه؛ شآن تحقیقی و امانت داری خویش را در بیان استدلالات آنها مراعات کرده و چون مسلح به عقل و خرد و اندیشه می باشد، نیازی نمی بیند که با تحقیر و توهین و... یکطرفانه از همان ابتداء به کوبیدن مخالف بپردازد. بلکه با متانت خاصی، اس و اساس نظریات و محورهای اعتقادات آنها را برمیشمرد و سپس به ارائه پاسخهای از روی استدلال و منطق می پردازد. شخصیتی که در واقع مبین پری، استغناء و بی ضعفی ایشان میباشد. چرا که باصطلاح،

 

دلائل قوی باید و معنوی

نه رگهای گردن بحجت قوی

 

استاد شهید باصطلاح با رگ گردن خویش ( روشی که متاسقانه در بین بعض از حوزویان بعد از انقلاب رواج دارد) با مخالفین و حتی معاندین، مواجه نمیشوند، بلکه با بیانی شیوا و از روی حساب و کتاب و منطق و بهره جوئی از اندیشه های والای خویش با آنها رویارو میشود و این نکته را میتوان از وجوه ممیزه و مشخصه حضرت استاد در مقایسه با خیلی ها که باصطلاح سینه چاک دفاع از حریم دین و ارزشهای دینی و بعض از مصادیق آن مانند ولایت و... ؛ خویش را جلوه می دهند، دانست! بگذریم، که داغ و حسرت فقدان چنین شخصیتهائی در حوزه معارف دینی بر دلمان مانده است!

 

او اصلی ترین استدلال این گروه ( یعنی همین گروه مخالف همسازی دین و مقتضیات زمان ) را در دین بودن و بویژه خاتمیت و جاودانگی اسلام ( از جهت ثابت بودن و لایتغیر بودن ) عنوان میفرمایند که ؛ اسلام بحکم اینکه دین است، بویژه که دین خاتم است و دستوراتش جنبه جاودانگی دارد و باید همانطور که در ابتداء بوده، باقی هم بماند لذا یک پدیده ثابت و لایتغیر بوده و در مقایسه با زمان که در طبع و بطن خویش متحرک و متغیرمیباشد، هیچ تطابق و سازگاری ایی را ندارد.

 

زمان که طبیعتش اقتضای دگرگونی دارد، هر روز بل هر لحظه اوضاع و احوال و شرائط جدیدی خلق میشود، بسهولت با دینی که در ذات خود ثابت و لایتغیر است، توافق داشته باشد. آن سیالیت و تغییر در زمان و این ثبات و استحکام در دین چگونه با هم سازگار شوند و آشتی نمایند؟!

 

شاید باشند که تعدادی خویش را با اداء و ادعای خردمندی و بصیرت در دین و معارف دینی در واقع تحمیل کرده اند، و عناوینی را هم، پرطمطراق برای خویش جعل کرده اند یا مریدانشان برایشان دست و پا کرده اند؛ وقتی به اینجا رسیده و این استدلال را شنیده اند؛ بسرعت در ذهن و ضمیرشان، آنرا هیچ مشکلی فرض نکرده و براحتی آب خوردن حل این معضله را ساده دانسته و مخاطبین را به فیض اکمل برسانند!!!

 

اما تواضع و حق گوئی، روشن بینی و فضیلت اصیل، شخصیتی همچو استاد فرزانه شهید مطهری با آنهمه عظمت در حوزه تفکر دینی و معارف اسلامی، بعد از بیان اجمالی این استدلال مخالفین، اعتراف میکنند که مشکلی است و حل آن هم چندان ساده نیست، عنوان میدارند که:

 

«... باید اعتراف کرد که مشکلی است و ارائه راه حل صحیح آن چندان ساده نیست...»

و بعد از این اعتراف، شروع می کند به نقد و بررسی منصفانه این دیدگاه و پاسخهای روشنی را با قدرت اندیشه نه قدرت چانه! مطرح می نمایند!!

 منبع: www.bashgah.net


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است