در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه 15 خرداد، شماره 7 ، اردلان، محمد جواد ؛


  • در این مقاله سعی شده است با تتبع در آثار شهید مطهری مفهوم تاریخ و بخشی از دیدگاه های فلسفی ایشان در این زمینه استخراج شود.

تعریف تاریخ و انواع آن
نخستین بحث مورد توجه، تعریف تاریخ و انواع آن می باشد. به طور کلی تاریخ به سه نوع تقسیم شده که در اینجا منظور علم تاریخ است. چرا که تاریخ در معانی دیگر نیز استفاده شده است. به عنوان مثال می توان به نظام گاهشماری، معرفت المواقیت، توقیت و... اشاره کرد. اما
............................................................. ص 102 .............................................................
  • آنچه در اینجا مورد نظر است و در آثار شهید مطهری بدان اشاره شده، علم تاریخ است. در پاره ای مسائل نیز اصل تاریخ به معنای وقایع مورد نظر است.

به هر حال تاریخ به سه دسته تقسیم شده است که تعریف هر کدام را از نظر می گذرانید:
1. علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسان ها در گذشته در مقابل اوضاع و احوال کنونی. علم تاریخ در این معنی اولا جزئی یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط. ثانیا یک علم نقلی است، نه عقلی. ثالثا علم به بودن ها است نه علم به شدن ها. رابعا به گذشته تعلق دارد نه به حاضر. 
چنان که ملاحظه می شود، متأسفانه در جوامع اسلامی مهم ترین تلقی از علم تاریخ، همین تلقی است که با مطالعه اغلب آثار نویسندگان و مورخان جهان اسلام این پدیده روشن می شود. انتقاداتی که شهید مطهری به این نوع تاریخ و تاریخ نگاری وارد می کند، کاملا مشهود است. متأسفانه بسیاری از منابع تاریخی که در جهان اسلام تدوین شد، تنها متعلق به یک پادشاه یا یک خلیفه بود و صرفا به امور شخصی و فردی توجه می کرد که بدیهی است چنین نگاره هایی نمی تواند الگوی عمل قرار گیرد و مشکلی از جامعه حل کند. البته بی شک موضوعاتی چون سیره پیامبر و ائمه یا سایر صالحین در ابعاد اخلاقی و اقتدا به آنها مفید است، اما این گونه کتاب ها تنها بخش اندکی را از منابع تاریخی شامل می شوند. به علاوه خارج کردن یک فرد یا یک سلسله حکومتی از مجموع تاریخ بشری و بی توجهی به قواعد و ضوابط حاکم بر اجتماعات بشری و بر تاریخ بشر خود مشکل بزرگی است.
انتقاد دیگر شهید مطهری ناظر به نقلی بودن این علم است، گو اینکه تعقل در این گونه تاریخ نویسی اعتباری ندارد. متأسفانه در تاریخ نگاری جهان اسلام این امر به وضوح دیده می شود. اگر چه عده ای این گونه تاریخ نویسی را متأثر از دیدگاه مسلمین عامه و اعتقاد آنان به تأثیر قضا و قدر در رخداد حوادث دانسته اند، لیکن به نظر می رسد بی اعتنایی آنان به فایده
............................................................. ص 103 .............................................................
  • تاریخ موجب می شد تا آنان به کلی به علل رخدادها توجه ننمایند. البته گهگاهی نیز تقدس پادشاهان و امرا باعث می شد که مورخان دلایل کامیابی یک امیر را صرفا کفایت و اتصال او به منبع الهی و تعبیراتی از این دست بدانند. در چنین شرایطی این مورخان ناکامی او را محصول اراده الهی و به تعبیر بهتر، توجیهی برای نارسایی های موجود می دانستند.

انتقاد سوم ناظر به این است که در چنین دیدگاهی، تاریخ علم به بودن ها است، نه علم به شدن ها. این نیز کاملا صحیح است که ناشی از تصور بی قاعدگی تاریخ می باشد. البته این گونه تاریخ نگاری نه تنها موجب فایده مندی نبود، بلکه گرفتاری هایی را نیز برای حاکمان اسلامی موجب شده است. به نحوی که به جای اینکه آنها به فکر حل مشکلات و در پی ?شدن ها? باشند، همواره بر این سنت پافشاری می کردند. حتی عده ای از امرا تا بدان حد جلو آمدند که پس از سال ها تجربه حکومت اسلامی و با آگاهی از سیره پیامبر اکرم (ص) در ساده زیستی و... به تجدید سنن پادشاهان قبل از اسلام تصمیم گرفتند و...
انتقاد چهارم و مهم ترین انتقاد این است که این نوع تاریخ متعلق به گذشته است و با دوران حاضر ارتباطی ندارد. این خود بدیهی ترین دلیل برای بی فایدگی چنین تاریخی است. چرا که در این تاریخ هیچ پیوندی بین حوادث گذشته و تأثیر آن در حوادث فعلی و آینده بشر مورد توجه قرار نگرفته است.
2. نوع دوم تاریخ، علم به سنن و قواعد حاکم بر زندگی های گذشته است که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست می آید و مورخ در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنهاست. این نوع تاریخ را می توان ?تاریخ علّی? نامید. هر چند موضوع مورد بررسی تاریخ علّی حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، اما مسائل و قواعدی که استنباط می کند به گذشته اختصاص ندارد و قابل تعمیم به حال و آینده است. تاریخ علّی در حقیقت بخشی از جامعه شناسی است. یعنی جامعه شناسی جوامع مختلف است. چنانچه جامعه شناسی را به شناخت جوامع معاصر اختصاص دهیم، تاریخ علی و جامعه شناسی دو
............................................................. ص 104 .............................................................
  • علم خواهند بود، اما دو علم خویشاوند و نزدیک و نیازمند به یکدیگر.

این نوع تاریخ نگاری که به قطع می توان گفت مهم ترین و مفید ترین بخش تاریخ است و بویژه نیاز امروز جامعه ماست، کمتر بدان توجه شده است. شهید مطهری، ظاهرا نگاه مثبتی به این نوع تاریخ دارد و آن را مطلوب جامعه می داند. اما به راستی تا کنون چقدر از تألیفات تاریخی، مبتنی بر چنین دیدگاهی است؟
گذری به منابع تاریخی از صدر اسلام تا دوران معاصر (و حتی مآخذی که امروزه تألیف می شود) نشان دهنده آن است که تقریبا چنین تاریخی به هیچ وجه مورد نظر مورخان و محققان عرصه تاریخ در جهان اسلام نبوده است. بدیهی است برای دستیابی به نوع مطلوبی از تاریخ، بایستی وارد رشته های دیگری چون جامعه شناسی نیز گردید. با توجه به مطالب فوق روشن است که نوع مطلوب تاریخ و تاریخ نگار، نوع علّی آن است که در صورتی راهگشا خواهد بود که دانشجویان و اصحاب تاریخ در تحقیقات خود بدان اهتمام ورزند.
3. فلسفه تاریخ؛ یعنی علم به تحولات و تطورات جوامع از مرحله ای به مرحله دیگر و علم به قوانین حاکم به این تحولات و تطورات (علم تکامل جوامع).
به این نوع تاریخ یا فلسفه نیز متأسفانه توجه نشده است و تا کنون حتی این رشته در دانشگاه های ایران تأسیس نشده است. بدیهی است در فلسفه تاریخ یا تاریخ فلسفی، کلیت تحولات جامعه بشری مورد نظر است تا از آن بتوان سیر رشد و ترقی جامعه بشری را ارزیابی کرد.
ارتباط میان آینده و گذشته
برای توضیح بیشتر و روشن تر شدن مطلب به شواهدی دیگر از آثار شهید مطهری اشاره
............................................................. ص 105 .............................................................
  • می شود. اولین مطلبی که باید روشن شود، اثبات ارتباط میان گذشته و آینده است و اینکه آیا اساسا می توان پذیرفت که تحولات کنونی ریشه در گذشته دارند؟ در این مورد شهید مطهری می گوید: رابطه ای که میان آینده و گذشته وجود دارد چنین است که هر آینده ای به منزله محصولی است که بذرش در گذشته پاشیده شده است. آن زمان که بذری را می پاشند نمی توان کاملا قضاوت کرد که آیا این کشاورز عملش را خوب انجام داده یا نه.

با توجه به مثال فوق به سادگی می توان فهمید که ?اکنون? پلی است که از طریق آن هم می توان ?گذشته? را مورد قضاوت قرار داد و نقاط ضعف و قوت آن را روشن کرد و هم می توان برای ?آینده? برنامه ای تدوین نمود که فاقد آن نقاط ضعف (اشتباهات بشر) و دارای آن نقاط قوت (توفیقات بشری) باشد و مهم تر از همه اینکه از تکرار اشتباهات گذشته خودداری شود.
البته آنچه بیان شد، به معنای بی فایدگی مطلق تاریخ نقلی نیست، بلکه تاریخ در هر سه نوع خود سودمند است. چنان که با مطالعه تاریخ نقلی، می توان از محاکات عبرت گرفت مثل لقمان حکیم که ?از بی ادبان، ادب یاد گرفت.?
سهم بشر در تحولات تاریخی
مسأله بعد این است که اساسا در رویدادها و تحولات، چه سهمی برای بشر باید قائل شد؟ آیا بشر سهمی در حوادث نداشته است؟ این دیدگاه در دو شکل اسلامی (اعتقاد به قضا و قدر و جبر) و غیر اسلامی مطرح است. اما باید دانست که اگر حوادث تاریخی عالم گزاف و تصادفی باشد، مطالعه تاریخ گذشته با امروز هیچ ربطی پیدا نمی کند، چون قضایا بر اثر
............................................................. ص 106 .............................................................
  • تصادف است.

قرآن اصل تصادفات را انکار و اصل سنن را قبول می کند و به آن تصریح می نماید. اگر تاریخ سننی داشته باشد ولی سنن آن خارج از اختیار بشر باشد و بشر نتواند در آن سنت ها نقشی داشته باشد، درس گرفتن و آموختن از تاریخ معنی ندارد. پس معلوم می شود که انسان در تحولات تاریخ نقش دارد و می تواند نقشی داشته باشد.
اگر حوادث تاریخ تصادفی و بدون ضابطه باشد تاریخ بی فایده است و اگر این حوادث دارای ضابطه باشد، اما انسان در آن نقشی نداشته باشد، تاریخ تنها از لحاظ نظری فایده دارد و اگر اراده حاکم باشد و قوانین ثابت هم باشد، ولی زر و زور حاکم باشد، تاریخ آموزگار بدی است. اگر تاریخ را دارای قاعده و ضابطه و اراده انسان را مؤثر در تحولات تاریخ دانسته و نقش اصیل و نهایی را در سعادت و کمال جامعه برای ارزش های اخلاقی و انسانی بدانیم، آن وقت است که تاریخ هم آموزنده است و هم مفید. قرآن با چنین دیدی به تاریخ نگاه می کند.
با توجه به مطالب ذکر شده می توان نتیجه گرفت که تاریخ دارای ضوابط و قوانین مشخصی است، اما این به معنای سلب اختیار از انسان و قرار گرفتن او در یک محیط جبری نیست. پس اگر چه سنت های تاریخ و ضوابط حاکم بر زندگی بشری از سوی خدا تعیین شده اند، اما انسان
............................................................. ص 107 .............................................................
  • می تواند خود را مشمول نوعی از آن ضوابط بنماید. بدیهی است در هنگام تاریخ نگاری و یا تحقیقات تاریخی، محقق بایستی توجه نماید که نوع خاص عملکرد یک فرد (یا یک جامعه) چه بوده و مسئول کدام یک از قواعد و ضوابط تاریخ ساز بوده است و بر مبنای آن واقعه را تحلیل و تعلیل کند و از این رهگذر، دستور و برنامه ای برای آینده جامعه طراحی نماید.

بدیهی است گذشته و آینده در ارتباط جدی و تنگاتنگ با یکدیگرند. به تعبیر بهتر، زمان حال طیفی است میان گذشته و آینده. به این معنا که حال از گذشته جدا نیست و آینده از اکنون. اگر الگوی عمل در زمان حاضر یک الگوی صحیح و مسئول سنت ها و ضوابط پیشرفت تاریخ باشد، آینده نیز پیشرفت خواهد کرد و اگر الگوی عمل از سنت های غلط و قهقرایی گذشته برداشت شده باشد، آینده مشمول ضوابطی خواهد شد که ناکامی و حتی شاید نابودی در بر داشته باشد.
گذشته به عنوان آموزگاری برای امروز
ای. اچ. کار می گوید: در درس های تاریخ، ما فرض را بر این گذاشته ایم که از گذشته برای حال درس بیاموزیم، اتفاقا این تأثیر متقابل است. از گذشته برای حال درس می آموزیم و از حال برای گذشته. این حرف، حرف درستی است و علت آن این است که انسان طبیعت مشابهی دارد. افرادی که جامعه شناس هستند و جامعه زمان خود را خوب می شناسند، بهتر می توانند جوامع گذشته را تفسیر کنند.
ما تاریخ را می خوانیم برای اینکه راهگشا به سوی آینده باشد. اگر بنا شود که تاریخ فقط بتواند تا زمان حال خودش را معرفی کند و نتواند راه را به سوی آینده بگشاید فایده تاریخ چیست؟ قرآن تاریخ را از این نظر مورد مطالعه قرار می دهد که راهگشای ما به سوی آینده
............................................................. ص 108 .............................................................
  • است و باید باشد.

بدیهی است در چنین دیدگاهی تمامی پژوهش های تاریخی، بایستی معطوف به آینده و حال باشند. به عبارت بهتر لازم است هر محقق عرصه تاریخ، در مراحل پژوهش به این نکته توجه کند که قرار است نتایج پژوهش، مورد استفاده اکنون یا حتی سال های آینده قرار گیرد. از پژوهش انجام شده با چنین الگویی می توان انتظار داشت که برای جامعه مفید فایده باشد. اما با نگاهی به تحقیقات تاریخی انجام شده (حتی در دوره فعلی) به سادگی می توان دریافت که بخش اعظم این تحقیقات مشکلی را از اکنون حل نمی کند. چرا که اساسا مسأله ذهنی مؤلف و محقق در ابتدا حل مشکل حاضر جامعه نبوده است. پس در تحقیقات تاریخی مرکز ثقل تحقیق بایستی بر مسائل مورد استفاده روز جامعه قرار گیرد و از پرداختن به مسائل حاشیه ای و بی ثمر خودداری شود.
برای نیل به چنین هدفی لازم است محقق تاریخ ابتدا به شناسایی و درک قواعد و ضوابط حاکم بر تاریخ جوامع بشری و سنت های جاری و ساری در آن بپردازد تا بتواند حوادث را در بستری صحیح تحلیل نماید. البته نمی توان گفت بشر صد در صد قادر به کشف قوانین تاریخ است ولی تا حدودی می تواند وقایع را تعمیم دهد.
این موضوع موجب شد تا عده ای اساسا تاریخ را علم ندانند و ادعا کنند که چون انسان مختار و آزاد است پس نمی توان قوانین ثابت و کلی برای تاریخ و جامعه صادر کرد. دیگر اینکه علم با ثبات سر و کار دارد، ولی تاریخ عبارت است از یک جریان که در این مورد جامعه شناسی می تواند علم باشد. زیرا جامعه شناسی به جامعه بر مبنای یک امر ایستا نظر می کند ولی تاریخ در جریان است. وجه سوم این است که علم به قول اینها یعنی اثر متقابل تجربه و فرضیه، یعنی عالم ابتدا فرضیه ای می سازد و بعد فرضیه اش را در عمل تجربه می کند.
............................................................. ص 109 .............................................................
  • اگر در عمل درست درآمد آن قانون علمی می شود، اما تاریخ تجربه کردنی نیست.

به همه موارد فوق می توان پاسخ داد. در خصوص رفتار انسان و برخورداری او از اختیار، تقسیم بندی اگوست کنت در علم مفید است. وی علوم را به دو دسته ساده و پیچیده تقسیم می کند. او ساده ترین علم را ریاضیات می داند؛ چرا که در آن ذهن آدمی کمتر دچار اشتباه می شود. علوم مربوط به طبیعت بی جان در درجه متوسط قرار دارد. مرحله بعد، قوانین مربوط به علوم زیستی است. مرحله بعد قوانین مربوط به نباتات و سپس حیوانات و سپس قوانین مربوط به انسان قرار دارد. اما سخت ترین و پیچیده ترین مرحله، قوانین مربوط به انسان در اجتماع است که شاید هرگز نتواند قوانین اجتماعی را درک کند. به هر حال تاریخ ضابطه دارد، اما ضوابطش بسیار پیچیده است. در خصوص اینکه تاریخ در جریان است و ضابطه پذیر نیست باید گفت که خود جریان ها نیز ضابطه دارند که به عنوان مثال می توان به اصول تکامل داروین اشاره کرد. پس قانون کلی همواره درباره امور ثابت نیست.
در اینجا عده ای به اسلام ایراد گرفتند که چون جامعه ثابت نیست پس نمی توان قوانین ثابت برای آن گذاشت، اما باید گفت که این عده اشتباه کرده اند و فکر کرده اند که همیشه قانون مساوی با ایستا بودن است و چون جامعه همیشه در حرکت است پس نمی توان امر ایستایی را بر آن حمل نمود. اما باید گفت نوع ضوابط تعیین شده برای جامعه متعالی توسط اسلام، ضوابطی است که فارغ از ایستایی و پویایی است. مثلا راستی ضابطه جامعه ای است که می خواهد خوب حرکت کند.
در مورد اینکه تاریخ قابل تجربه نیست پس نمی تواند علم باشد، باید گفت: نوع تجربه در تاریخ، تجربه لابراتواری نیست. تجربه تاریخی خودش نوعی از تجربه است. یعنی حادثه ای
............................................................. ص 110 .............................................................
  • برای جامعه پیش می آید و آن حادثه بعد عواقبی پیدا می کند و آن عواقب را ما می بینیم یا اطلاع قطعی داریم. به عنوان مثال می توان به جنگ بین الملل دوم و عواقب نانسیسم و بلند پروازی های هیتلر اشاره کرد.

با توجه به آنچه گذشت روشن می شود که تاریخ خود دارای ضوابطی است و این ضوابط همواره پایدار است. محقق عرصه تاریخ می بایست این ضوابط را شناسایی کند و حوادث را چنان که گفته شد در بستر این ضوابط تحلیل نماید.
رابطه مورخ و جامعه
پاره ای از نظریات وجود دارند که مورخ را محصول جامعه خود می دانند و در نتیجه قضاوت او را یک قضاوت سلیقه ای و غیر واقعی قلمداد می کنند. در جواب این عده باید گفت: قطعا ذهن انسان در قضاوت خود اشتباه می کند. اینها تصورشان این است که مورخ یک پدیده اجتماعی است که خودش ساخته اجتماع و صد در صد محکوم و مجبور اجتماع است. نمی گویند مورخ وجود ندارد می گویند مورخ وجود دارد ولی این مورخی که شما می بینید خودش یک پدیده اجتماعی است و قضاوتش محکوم به وضع اجتماعی اوست.
البته محقق تاریخ زمانی موفق خواهد بود و قضاوت او پذیرفته و معتبر است که خود را از این آسیب در امان بدارد. به عبارت بهتر، محقق باید از اجتماعی که در آن قرار دارد خارج شود و با اطلاع کافی از اوضاع اجتماعی حوزه مورد مطالعه خود قضاوت نماید.
این امر خصوصا برای محققان عرصه تاریخ معاصر ایران اهمیت بسزایی دارد. چرا که عدم اطلاع کافی از اوضاع خاص جامعه ایران خصوصا در تحلیل تحولات مشروطه و پس از آن موجب اشتباهاتی نابخشودنی در کار محقق خواهد شد. چنان که در مورد جنبش های اسلامی
............................................................. ص 111 .............................................................
  • نیز این مشکل وجود دارد. نظر به اینکه بررسی کافی در مورد جنبش های اصلاحی در تاریخ اسلام به عمل نیامده است، انسان در ابتدا می پندارد تاریخ اسلام از نظر جنبش های اصلاح طلبانه، تاریخی راکد و صامت است. اما لااقل هزار سال است که این اندیشه در میان مسلمانان راه یافته است که در اول هر قرن، یک مجدد و احیاکننده دین ظهور خواهد کرد.

فلاسفه تاریخ ادعا کرده اند که شاید نتوان هیچ حادثه تاریخی را در زمان خودش شناخت و یا ارزیابی کرد و باید زمان بگذرد تا همه عوامل خود را نشان دهند.
در واقع این مطلب نیز تأکیدی جدی بر لزوم توجه مورخ به ارزیابی حوادث، ضمن توجه به همه عوامل مؤثر در بروز یک حادثه می باشد. به علاوه در اینجا روشن می شود که مورخ رسالت سنگین ارزیابی و قضاوت درباره رخدادهای گذشته و عملکرد پدران و مادران و نسل های قبل جامعه را برعهده دارد. البته باید توجه داشت که تاریخ علّی و (تحلیلی) مبتنی بر این است که جامعه مستقل از افراد اصالت و شخصیت دارد و اگر جامعه مستقل از افراد اصالت نداشته باشد جز افراد و قوانین حاکم بر آنها چیزی وجود نخواهد داشت و در نتیجه تاریخ علّی که علم به قواعد و سنن حاکم بر جامعه هاست، بلاموضوع است.
............................................................. ص 112 .............................................................
  • به هر حال باید دانست که در ارزیابی و قضاوت تحولات گذشته، برآیند کلی جامعه را باید مستقل از افراد مورد نظر دانست و سپس به تحلیل حوادث پرداخت. بی تردید افراد یک جامعه هرگز به دنبال خیانت به جامعه خویش نیستند، اما زمانی که دست بیگانه در کار است و طرحی تدوین شده که جامعه از آن بی خبر است، چه بسا که یک ملت خود به دست خود به خیانت بپردازد و در راستای اهداف بیگانه قدم بردارد. اینجاست که رسالت مورخ و اهمیت آن در تبیین حوادث روشن می شود. گذشته از این، در چنین رویکردی مورخ می تواند مسیر آینده حوادث را نیز تشخیص داده و به پیش بینی آن یا لااقل حدود و نتیجه آن بپردازد.

تاریخ و پیش بینی آینده
تاریخ را به صورت قطعی نمی شود پیش بینی کرد و این امر در نهایت برمی گردد به بغرنج بودن انسان در تاریخ و کلا در علوم انسانی. این انسان است که کار انسان دیگر را مطالعه می کند (اتحاد عالم و معلوم). برعکس علوم طبیعی که عالم و معلوم دو چیز مجزا هستند. اینجا چون انسان می خواهد کار انسان دیگر را مطالعه کند، شخصیت خود مورخ معیار قضاوت قرار می گیرد و از این جهت هر کس خودش هر جور هست، تاریخ را آن جور تفسیر می کند که خودش هست و این نکته خوبی است. هر چند ما صد در صد آن را نمی پذیریم.
در تاریخ پیش بینی صد در صد وجود ندارد. تاریخ همین مقدار می تواند به ما درسی بدهد که ما از راه شناخت مقتضیات بتوانیم حوادث را به همین صورت پیش بینی کنیم. چون مقتضی حادثه را شناختیم پس خود حادثه را به همین شکل پیش بینی می کنیم که وقتی می گوییم فلان حادثه مترقب است یعنی مقتضیاتش موجود است. مقتضیات را از تجربه هایی که در گذشته داریم، از گذشته مقتضی حاضر را کشف می کنیم. اما این دلیل نمی شود که پیش بینی ما صد در صد درست باشد. همین طور که پیش بینی های مارکس همه خلاف از آب درآمد.
............................................................. ص 113 .............................................................
  • نکته مذکور بسیار مهم است. یعنی اولا باید پذیرفت که خود مورخ معیار قضاوت است و چون مورخ یک انسان است پس نمی توان قطعا قضاوت او را منطبق با واقعیت دانست و ثانیا اینکه به هر روی، پیش بینی صد در صد در تاریخ وجود ندارد و این اهمیت شناخت ضوابط و مقتضیات رویداد حوادث را روشن می سازد.

آنچه مسلم است برای تاریخ تا حدودی قوانین کلی می شود کشف کرد و تا حدودی همین قوانین کلی را از تاریخ می توان درس آموخت و تا حدود همین قوانین کلی پیش بینی هم می توان کرد. اصلا این دو مسأله درس های تاریخ و پیش بینی تاریخ هر دو یک مسأله است و جدا کردن این دو کار صحیحی نبوده است.
تاریخ و قوانین کلی
بر مبنای استدلال شهید مطهری درس آموختن از تاریخ و رخدادهای تاریخی، منوط به کشف ضوابط و قوانین کلی حاکم بر این رخدادهاست. در نتیجه مورخ و محقق تاریخ، تا زمانی که از این ضوابط و قوانین کلی آگاهی نداشته باشد، نمی تواند حوادث را به خوبی تحلیل کند.
اگر تاریخ فقط و فقط وقایع جزئی باشد و نشود از تاریخ، اصول کلی استخراج کرد اصلا نمی شود درسی از تاریخ آموخت. اما اگر تاریخ قابل تعمیم بود و اصول کلی داشته باشد می توان از آن درس آموخت و به تعبیر قرآن تاریخ می تواند عبرت و درس آموز باشد.
بیان فوق نشان می دهد که قرآن کریم، تاریخی را به رسمیت می شناسد که در آن عبرت و آموزشی قرار داشته باشد و به نیکی روشن می کند که در تحقیقات تاریخی، مورخ و محقق بایستی به دنبال نکات عبرت آموز باشند. در قرآن آیات بسیاری است که به مطالعه اقوام گذشته دعوت می کند و آن را مانند یک منبع برای کسب علم معرفی می کند. از نظر قرآن، تاریخ
............................................................. ص 114 .............................................................
  • بشر و تحولات آن بر طبق یک سلسله سنت ها و نوامیس صورت می گیرد. عزت ها و ذلت ها و موفقیت ها و شکست ها و خوشبختی ها و بدبختی های تاریخی حساب هایی دقیق و منظم دارند و با شناخت آن حساب ها و قانون ها می توان تاریخ حاضر را تحت فرمان درآورد و به سود سعادت خود مردم حاضر از آن بهره گیری کرد.

مورخ بایستی در بیان پدیده ها توجه داشته باشد که طبق چه ضابطه ای و به چه علت در یک جامعه رخدادهای تلخی حادث می شود؟ و چرا در یک جامعه پیشرفت صورت می گیرد؟ مورخ با تعمق در حادثه و بررسی علل، عوامل و مقتضیات یک حادثه و تطبیق آن با حوادث دیگر می تواند این ضوابط را شناسایی و به جامعه عرضه کند تا مورد استفاده ملت و حکمرانان آن جامعه قرار بگیرد.
تفکر در تاریخ
قرآن تاریخ را به عنوان یک منبع شناخت عرضه می دارد. تاریخ یعنی جامعه انسانی در حال حرکت و جریان. می خواهیم بدانیم قانون جریان تاریخ چه قانونی است. فرق فلسفه تاریخ با جامعه شناسی این است که جامعه شناس قانون موجود جامعه را بیان می کند و فلسفه تاریخ، قانون تحولات جامعه را بیان می کند. اینجاست که عامل زمان در کار می آید.
لازم است مورخ در حین بررسی و تحلیل
............................................................. ص 115 .............................................................
  • یک حادثه، به بعد فلسفی آن حادثه (فلسفه تاریخ) و سیر کلی تحولات آن جامعه نیز توجه داشته باشد. به نظر می رسد یکی از اشتباهات بزرگ در تحلیل تاریخ معاصر ایران، نادیده گرفتن سنت فلسفی تاریخ ایران است. بدیهی است تحلیل تحولات تاریخ معاصر ایران بدون توجه به این امر راه به جایی نخواهد برد. بنابراین مورخ قبل از عرضه هر گونه تحلیل از یک حادثه باید سیر فلسفی آن را نیز مد نظر قرار دهد. به علاوه عامل زمان نیز در تحولات تاریخی اثرگذار است و نمی توان مقتضی یک حادثه را بی اعتنا به زمان این مقتضی تحلیل نمود.

قرآن و تاریخ
برای روشن تر شدن دیدگاه قرآن نسبت به تاریخ لازم است موارد زیر ذکر شود:
از انحاء تفکراتی که در خود قرآن مجید به آنها توجه شده است، تفکر در تاریخ است. تفکر در سرنوشت اقوام و ملل گذشته که در قرآن به آن توجه شده است. قرآن، قصص و حکایات و چیزهایی که ما اسمش را تاریخ می گذاریم به طور اشاره ذکر می کند ولی قسمت هایی را که مایه های آموزش در آن زیاد است، بیشتر یادآوری می کند و مخصوصا این مطلب را توجه می دهد که ما قصه و حکایت را ذکر نمی کنیم فقط برای اینکه وقتی گذرانده باشید.
فاقصص القصص لعلهم یتفکرون. این هم نوعی تفکر است که باز هم از نظر اسلام عبادت است.
اینکه قرآن تاریخ را منبع معرفت و موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت می داند شکی در آن نیست.  قرآن به زندگی اقوام و جامعه ها توجه می کند و برای جامعه شخصیت قائل می شود. قرآن می گوید:
............................................................. ص 116 .............................................................
  • تلک امه قد خلت لها ماکسبت و لکم ما کسبتم

همچنین: و لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه و لایستقدمون. این آیات نشان می دهد که قرآن شخصیت جامعه را به رسمیت می شناسد و برای بروز حوادث در آن جوامع ضوابطی قائل است. قرآن رخداد تحولات را در زندگی بشری، بدون ضابطه و قاعده ای مشخص، نفی می کند و تأکید بر وجود یک ضابطه و یک قانون مشخص در تحولات جوامع دارد.  ولن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا.
قرآن می گوید دیدتان را وسیع کنید، در شناخت جامعه این قدر به ظاهر حکم نکنید. اگر تاریخ صد سال پیش را خواستید بررسی کنید نروید سراغ ناصرالدین شاه با آن عشق بازی ها و عیاشی ها و ظلم ها بگویید یک قرن قبل اوضاع آن چطور بوده است. این را شما سمبل شناخت همه مردم نگیرید. ناصرالدین شاه را شما آیینه تمام نمای مردم ندانید. اگر این طور باشد، فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو و آثار عظیم آن را چگونه توجیه می کنید؟
قرآن به طور صریح و قاطع تاریخ را برای مطالعه عرضه می دارد. پس تاریخ خودش یک منبع برای شناخت است. در این زمینه ما در قرآن آیاتی داریم مانند: قل سیروا فی الارض... و افلم یسیروا فی الارض... یعنی بروید آثار تاریخی را مطالعه کنید و بعد ببینید که زندگی و جامعه بشر چه تحولاتی پیدا کرده است. باز علی (ع) در وصیتی که در نهج البلاغه به امام حسن می کند، جمله بزرگی دارد که به انسان ایمان بیشتری می دهد: پسرم احوال امم و ملل و تواریخ را به دقت مطالعه کن و از آنها درس بیاموز اگر چه من عمری محدود دارم و با
............................................................. ص 117 .............................................................
  • امت های گذشته نبوده ام که از نزدیک وضع و حال آنها را مطالعه کرده باشم اما در آثارشان سیر کردم و در اخبارشان فکر کردم تا آنجا که مانند یکی از آنها شدم. آن چنان شده ام که گویی با همه آن جوامع از نزدیک زندگی کرده ام و بعد می گوید نه بالاتر از این، چون اگر کسی در جامعه با مردمی زندگی کند فقط از احوال همان مردم آگاه می شود. ولی من مثل آدمی هستم که از اول دنیا تا آخر دنیا با همه جامعه ها بوده و با همه آنها زندگی کرده است. پس تاریخ را مطالعه کن، در اخبار ملت ها و در تحولاتی که برای جامعه های پیش آمده فکر کن. مانند چشمی باش که از اول دنیا تا آخر دنیا را مطالعه و مشاهده کرده است. این است که از نظر قرآن و روایات، خود تاریخ منبعی برای شناخت است.

قرآن کتاب تاریخ نیست. ولی موضوعاتی را ذکر کرده است به مناسبت اینکه عبرتی و درسی را می خواسته بیان کند.
توجه خاص قرآن به تاریخ و دفاع از تاریخ، اهمیت پرداختن به این موضوع را روشن می کند. اما باید توجه داشت که اولا تاریخ مورد نظر قرآن، تاریخی است که معطوف به شناخت است و طبعا هر گونه اشتباه در تدوین چنین تاریخی موجب بروز شناختی غیر علمی و غلط خواهد شد. بهترین مثال در این باره، پادشاهانی هستند که به جهت کثرت خشونت و قتل عام و... به قهرمان های تاریخی تبدیل شده اند و حال آنکه ارتکاب این جنایات هرگز باعث قهرمانی نیست. از نظر قرآن این گونه شخصیت ها که در تاریخ نمود دارند، کف های روی آب هستند آنها را معیار قضاوت قرار ندهید. اگر همه مردم شرارت نادرشاه را داشتند اصلا آن جامعه متلاشی می شد. قرآن می گوید اگر همه مردم این قدر شریر و ظالم و فاسد و دروغگو بودند، آن جامعه را هلاک می کردیم. چنین جامعه ای محال است وجود داشته باشد. اصلا قابل دوام نیست و فورا هلاک می شود. قرآن می گوید قبل از شما اقوامی بودند که وقتی اکثریت مردم آن قوم بد
............................................................. ص 118 .............................................................
  • شدند، ریشه های آنها را کندیم. پس اگر جامعه دوام دارد، بدانید که اکثریت مردم فاسد نیستند بلکه اقلیتی فاسدند که آنها هم کف روی آب هستند. باطل به صورت موقت، به صورت یک جولان و به صورت یک نمود است و زود هم از بین می رود. للحق دوله و للباطل جوله، للباطل جوله ثم یضمحل.

از اینجا روشن می شود که یکی از رسالت های مورخ، روشن کردن عدم دوام باطل در تحولات بشری و در جوامع است. چنانچه تحقیقات تاریخی دقیقی انجام شود و چگونگی نابودی باطل در اوضاعی که هرگز کسی فکر آن را نمی کرد و یا چگونگی بروز حق، در اوضاع مشابه تبیین شود می تواند در انتخاب راه صحیح برای جوامع راهگشا باشد و بیش از پیش روشن شود که پیروزی نهایی در تاریخ همواره با حق بوده است.
از نظر قرآن صلاح در تاریخ نقش دارد. تقوی و اخلاص در تاریخ نقش دارد، بلکه نفش نهایی و پیروزی نهایی همیشه از آن حق است و این تصریح قرآن مجید است:
کتب الله لا غلبنّ انا و رسلی.
یعنی پیروزی نهایی از آن من یعنی قانون من خدا که نمی آید وارد میدان شود و پیامبران من است. و انّ جندنا لهم الغالبون باز معنایش همین است.
تاریخ و صحت وقایع
یکی از مسائلی که مورخ باید بدان توجه داشته باشد، صحت رخداد حوادث است. ?گروهی به تاریخ بدبین هستند و همه تاریخ را مجعول می دانند و تعصبات را در آن دخیل می دانند. که البته همواره بخشی از تاریخ، درگیر تعصبات و یا اغراض دیگر بوده است. اما آیا حقیقت
............................................................. ص 119 .............................................................
  • تاریخی برای همیشه قابل کتمان است یا اینکه در آینده روشن خواهد شد؟  در بسیاری از موارد اجیر بودن، وابسته بودن، تعصب میهنی و مذهبی مورخ در تدوین تاریخ مؤثر بوده است. اما باید دانست که همگان را برای همیشه نمی توان فریب داد.

بدیهی است چنانچه اطلاعات مورخ غیر واقعی و مغرضانه باشد، تحقیق به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. عده ای با استدلال به اینکه انسان در غلبه بر کینه ها و تعصبات و... ناتوان است، معتقدند که همه تاریخ را انسان های مغرض نوشته اند و در نتیجه تاریخ امری بی ارزش است. البته اینجا باید میان ارزش تاریخ و ارزش اعتماد به تاریخ نگاری تفاوت قائل شد. بی شک عده ای از مورخین، دروغ نویس بوده اند، تاریخ نگاران راستگو نیز ممکن است در پاره ای موارد دچار اشتباه شده باشند. بدیهی است محقق بایستی ابتدا ارزش تاریخ نگاری هر مورخ را روشن سازد و به او اعتماد کند و سپس با توسل به این اعتماد به تحلیل حوادث بپردازد. پس مورخ بایستی با توجه به هدف تاریخ نگاری به انتخاب وقایع از میان مجموع وقایع بپردازد.
از نظر ثبت وقایع، بهترین تاریخ ها، نزدیک ترین آنها به حادثه است. تازه آن را هم نمی شود گفت چون آنکه در نزدیک است بیشتر تحت تأثیر عواطف و احساسات خودش است ولی از نظر تفسیر نمی شود این حرف را زد. مثلا نمی شود گفت کسی که در قرن اول هجری بوده بهتر می توانسته است حوادث صدر اسلام را تفسیر کند تا ما که بعد از چهارده قرن آمده ایم. نه اتفاقا ما که بعد از چهارده قرن آمده ایم بهتر می توانیم آن حوادث را تفسیر کنیم. چون آن حوادث با دنباله ها و معلومات خودش حضور دارد مثل بذری که پاشیده شده و ثمر داده است. اکنون ما بهتر می توانیم درباره آن قضاوت کنیم.
............................................................. ص 120 .............................................................
  • یکی از معضلات جدی در پژوهش های تاریخی، توجه به اهمیت حوادثی است که در منابع رسمی آن دوران طرح شده است. محقق بایستی بیشتر توجه خود را معطوف به حوادثی بدارد که در منابع کمتر مورد توجه قرار گرفته اند و همچنین بر محقق است صحت و سقم آن حوادث و دلایل را تعیین کند: کسی که امروز می خواهد تاریخ بنویسد باید توجه کند به اینکه ممکن است در گذشته کسی وجود داشته باشد که بسیار بزرگ بوده باشد اما در تواریخ به وی نپرداخته شده باشد یا کمتر به وی پرداخته شده باشد و یا برعکس کسی حجمی بیش از شخصیت خود پیدا کرده باشد. مورخی که امروز تاریخ می نویسد باید اجتهاد کند و به منقولات گذشته اعتماد نکند.

مورخ نباید یک حالت ساده دلی داشته باشد و وقایعی که در گذشته نوشته شده، اساسا نمی تواند عین حقیقت و واقعیت باشد. چیزهایی است که از آیینه اندیشه مورخ گذشته و مورخ رنگ خودش را به آن وقایع داده یا اینکه نوعی تعصب به خرج داده و وقایع را تحریف کرده یا حداقل اینکه از راه گزینش این خیانت را مرتکب شده، هیچ دروغ ننوشته ولی از راست ها آنچه را که با هدف او منطبق بوده انتخاب کرده و آنچه که منطبق نبوده را دور ریخته و قهرا شکل قضیه تغییر کرده است.
علاوه بر اینها مورخ باید وقایعی را گزینش کند که در حلقه های بعدی در اوضاع مؤثر بوده اند.  البته همه وقایعی را که در زندگی بشر رخ می دهد، نمی توان وقایع تاریخی دانست. وقایع تاریخی یعنی وقایعی مؤثر در سلسله وقایع دیگر تاریخ.  بنابراین مورخ باید منابع تاریخی را بازبینی کند و وقایع تاریخی را از وقایع غیر تاریخی
............................................................. ص 121 .............................................................
  • تفکیک نماید.

تاریخ و تحریف
در روند پالایش وقایع تاریخی مورخ باید به اصل تحریف وقایع نیز توجه داشته باشد تحریف وقایع حتی در حادثه ای مهم چون حادثه عاشورا نیز به چشم می خورد. عواملی که موجب تحریف واقعه عاشورا شد عبارتند از: اغراض دشمنان که کوشش می کنند اینها را قلب و تحریف کنند. حس اسطوره سازی و قهرمان سازی در بشر و عامل خاصی که در حادثه عاشورا دخیل است توصیه های پیشوایان به یادآوری از این حادثه به عنوان یک مصیبت است.
هنگامی که حادثه ای مهم، مثل حادثه عاشورا در معرض تحریف قرار دارد سایر حوادث و وقایع بشری به طریق اولی در معرض تحریف و یا قهرمان سازی قرار دارند. هر ملتی همواره سعی می کند زیبایی های تاریخ خویش را بیرون بکشد و ارائه دهد و حتی الامکان روی زشتی های تاریخ خود را می پوشاند. حوادث غرورآمیز تاریخ یک آیین و یا یک مسلک نشانه ای از اصالت و حقانیت آن تلقی می شود و رغبت ها را بدان می افزاید و اما حوادث نامطلوب سبب تردید در اصالت آن می گردد و نشانه ای از ضعف نیروی خلاقه آن تلقی می شود. بحث در خلافت و امامت و حوادث ناگوار صدر اسلام و تکرار زیاد آن در جریان های نامطلوب مخصوصا در عصر حاضر که نسل جدید از نظر دینی دچار بحران روحی است از ایمان و شور و علاقه آنها به اسلام می کاهد. چرا دیگران همواره درصدد کتمان زشتی های تاریخ خویش می باشند و ما مسلمانان بر عکس همه سعی مان این است که آنها را بازگو کنیم و احیانا بزرگ تر از آنچه بوده جلوه دهیم. ما تصدیق می کنیم که اگر نقد تاریخ تنها به صورت بازگو کردن و منعکس کردن حوادث نامطلوب آن باشد، اثرش همان است که در بالا گفته شد، ولی از
............................................................. ص 122 .............................................................
  • آن طرف اگر تنها به ترسیم حوادث غرورآمیز قناعت شود و روی حوادث نامطلوب پوشیده شود، دیگر نقد تاریخ نیست، تحریف تاریخ است. اساسا کدام تاریخ است که از حوادث زشت و نامطلوب مبرا باشد؟ تاریخ هر قومی و اساسا تاریخ بشریت مجموعه ای است از زشتی ها و زیبایی ها و جز این نمی تواند باشد خداوند هیچ قوم و ملتی را به سیرت فرشتگان و منزه از گناه نیافریده است. تفاوت تاریخ ملل و اقوام و کیش ها و آیین ها از نظر زیبایی و زشتی در این نیست که یکی سراسر زیبایی است و دیگری سراسر زشتی، بلکه در نسبت میان زیبایی ها و زشتی ها است.

تحریف ضربه غیر مستقیم است که از ضربه مستقیم کاری تر است. تحریف اساسا آن حقیقت را به کلی عوض می کند و نه تنها بدون خاصیت می کند، بلکه آن را معکوس می کند.
بنابراین مورخ در بیان وقایع تاریخی باید هر آنچه اتفاق افتاده است مد نظر قرار دهد، خواه مطابق میل او باشد یا نباشد. به علاوه بسیاری از ناکامی ها در تاریخ بایستی بررسی تا علل و عوامل آن روشن شود و از ابتلای دوباره به آن جلوگیری گردد و مورخ نباید آنها را حذف کند یا به صورت گذری متعرض آنان شود. گذشته از اینها تاریخ زمانی راهگشا خواهد بود که مورخ سنت تاریخی خود را مورد بازبینی انتقادی قرار دهد و عوامل مثبت و منفی را در آن شناسایی کند.
تعاملات دوسویه انسان و تاریخ
بررسی تعاملات انسان و تاریخ فرآیند جالبی است. به راستی آیا انسان تاریخ را می سازد یا اوضاع خاص تاریخی است که انسان را مطابق میل خود به راه می برد.
چون انسان می تواند مانع پیش بینی وقایع شود، زیرا از گذشته درس می گیرد و به همین
............................................................. ص 123 .............................................................
  • علت بعضی از پیش بینی ها در تاریخ غلط از آب درمی آید و اتقاق نمی افتد.

بنابراین نظر، اگر چه وقوع پیش بینی امری محتمل است، اما اگر انسان از تاریخ درس بیاموزد به سادگی می تواند از وقوع آن جلوگیری کند. به عنوان مثال وقتی انسان در تاریخ تعمق کرد، عوامل پیشرفت یا انحطاط یک جامعه را خواهد شناخت، حال اگر موجبات رشد و عوامل پیشرفت فراهم شود، می توان پیش بینی کرد که این جامعه پیشرفت می کند، اما اگر این عوامل محقق نشود، خواه ناخواه آن جامعه نیز رشد نخواهد کرد.
یکی از نکات بسیار جالب مورد نظر شهید مطهری، لزوم نقد عملکرد افرادی است که به تاریخ پیوسته اند. او از بستن پرونده معاویه به عنوان کسی که مرده است انتقاد می کند و می گوید اتفاقا باید پرونده او را باز کرد و مورد قضاوت قرار داد.
در اینجا باید اضافه نمود که نه تنها مردن یک فرد، بلکه جدا شدن او از یک مسئولیت نیز می تواند به عنوان مقدمه ای برای نقد عملکرد او مورد توجه باشد. به این مسأله، خصوصا در تجربه مدیریتی جمهوری اسلامی باید به جدیت توجه کرد و یکی از وظایف اصلی مدیر هر مجموعه، می بایستی نقد عملکرد مدیر قبلی و درس گرفتن از نحوه کار او باشد.
تاریخ و تحول جوامع
عده ای می گویند تاریخ به سوی کمال است، اما تعریف خود کمال معلوم نیست. شهید مطهری ضمن انتقاد از مارکسیست ها که تکامل آینده را رسیدن به جامعه ای بی طبقه می دانند می گوید:
............................................................. ص 124 .............................................................
  • ما که از طرفی قائل به تکامل تاریخ هستیم، از طرف دیگر فکر و نظر را مشمول قوانین عمومی ماده نمی دانیم و از طرف دیگر تاریخ را نتیجه سرنوشت متکامل انسان می دانیم نه تکامل غیر قابل پیش بینی ابزار تولید، به آسانی می توانیم آینده متکامل تاریخ را پیش بینی کنیم.

در کتاب لذات فلسفه نظریات مختلفی در مورد منشأ تحول تاریخ اظهار شده است این موارد عبارتند از: نوابغ، انباشته شدن علم، نژادها، اختراعات، شرایط اقتصادی و مختصات جغرافیایی.
البته عده ای معتقدند که تاریخ بر اساس اصل علّی و معلولی نیست. بلکه بر اساس تصادف است. آنها معتقدند تاریخ و تحول آن تحت ضابطه و قاعده نیست و این به معنی علت نداشتن حوادث نیست. به عبارت بهتر کلیت نداشتن حوادث متفاوت از علت نداشتن حوادث است.
در توضیح بیشتر این مطلب باید اضافه شود که تقریبا هر حادثه تاریخی دارای علل مشخصی است که حادثه به دنبال آن علل رخ می دهد. این علت یا علل همان امور جزئی است. اما به نظر می رسد یک بررسی کلی بر مجموعه ای از حوادث و علل جزئی رخداد آنها بتواند ما را به الگویی رهنمون سازد که بر وفق آن الگو بتوانیم قوانین کلی برای رخداد حوادث کشف کنیم. در واقع اگر این شرایط کلی ایجاد شود، اینها خود موجب رخداد علل جزئی حادثه و در نتیجه بروز آن حادثه خواهند شد.
معنای جبر تاریخ، همان قانون علیت است. معلول، تا علتش باقی است باقی است و علتش که معدوم شد خودش نیز قطعا معدوم می شود.
جبر زمان از دیدگاه قرآن بدین معنی است که عللی در زمان پیدا می شود که حوادثی که رخ
............................................................. ص 125 .............................................................
  • می دهد، روی اجبار است و باید رخ دهد به بیان قرآن سنت هایی که در این جهان است تخلف ناپذیر است

ولن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا
همچنین حکمای قدیم نیز گفته اند: الممکن محفوف بالضرورتین و بالامتناعین.
تاریخ و علیت حوادث
در اینجا باید روشن شود که قواعد و سنن مورد نظر قرآن به گونه ای است که در صوت تحقق هر یک از آنها علل رخداد حادثه تاریخی نیز تحقق یافته است. به عبارت بهتر این علل جزئی در الگوی مطالعه مورد نظر قرآن، قابل دسته بندی است. بدیهی است که برای پی بردن به این الگوی مطالعه یا به تعبیر قرآن ?سنت های تخلف ناپذیر? ناگزیر باید علل حوادث را بررسی و آنها را دسته بندی کرد.
در تاریخ، ما باید قائل به اصل علیت بشویم و واقعا هم حرف درستی است. چون اصل علیت را در هیچ چیزی نمی شود انکار کرد. وظیفه اول مورخ، توجه به جمیع علل است و او نباید تنها به بعضی علل خاص توجه کند. وظیفه دوم مورخ تحلیل علل است. بدین معنی که علل ممکن است در عرض یکدیگر و بی ارتباط با یکدیگر در حادثه ای مؤثر باشند و یا ممکن است تقدم و تأخر داشته باشند یعنی یکی علت است و دیگری علت علت است و دیگری علت علت علت است و تحلیل علل وظیفه دیگر مورخ است.
یکی از ضرورت های اجتناب ناپذیر پژوهش تاریخی، توجه به علل مختلف است. متأسفانه در بسیاری موارد مشاهده می شود که در یک تحقیق تاریخی، صرفا به بعضی علل خاص توجه
............................................................. ص 126 .............................................................
  • می شود و از سایر علل غفلت می شود که این مسأله در نهایت موجب نتیجه گیری غلط خواهد بود. مورخ با تبیین علل مختلف یک حادثه باید برای رابطه بین آنها تلاش کند تا از رهگذر نتایج پژوهش او، روشن شود که بروز چنین عللی در یک زمان به ناچار به بروز یک حادثه منجر خواهد شد.

افراد مختلف در تلقی خود از مفهوم جبر تاریخ، متفاوت هستند. مسأله اول اینکه عوامل حاکم بر تاریخ چیست؟ و مسأله دوم اینکه معنای جبر تاریخ این است که تا علل تاریخی هستند، معلولات تاریخی هم جبرا وجود دارند.
تاریخ و نوابغ بشری
یکی از عوامل مؤثر در تاریخ، نوابغ دانسته شده اند. آنها افرادی استثنایی و دارای فکر و هوش و اراده خارق العاده هستند که می توانند جهت حرکت تاریخ را تغییر دهند و در هر ملتی چند نابغه وجود دارد. شهید مطهری معتقد است که البته نوابغ این قدر مؤثر نیستند بلکه تاریخ خودش یک طبیعتی دارد و جهت را انتخاب کرده است و این جهت نه توسط نوابغ انتخاب شده است و نه توسط توده های ملت انتخاب شده است. البته توده ها در اجرای اراده نوابغ بسیار مهم هستند. از میان جمعیت ایران شاید افرادی که جامعه آینده
............................................................. ص 127 .............................................................
  • ما را می سازند به پنجاه هزار نفر نمی رسد. افرادی که جامعه آینده را می سازند، همین گروه هایی هستند که به شکلی در دیگران اثر می گذارند و باقی مردم یک خصلت انفعال و پذیرش دارند. البته نقش نوابغ در تاریخ همیشه مثبت نیست و گاهی منفی نیز هست و معمولا نوابغ در یک مسأله نابغه هستند نه در همه چیز. به عنوان مثال اسکندر و نادر فقط در امور نظامی نابغه هستند.

در اینجا به نکات بسیار مهمی اشاره شده است. اگر بپذیریم که نوابغ واقعا بر جامعه مؤثر هستند و اگر بپذیریم که آنها ممکن است تأثیرات مثبت و منفی داشته باشند، آنگاه باید دو امر را عملی سازیم. اولا اینکه در رشد و ایجاد نوابغ در جامعه کوشش کنیم. یعنی به وسیله آموزش و پرورش و ایجاد فضای فکری و تربیتی مناسب، نسبت به افزایش تعداد نوابغ جامعه بکوشیم و ثانیا با برنامه ای منظم در جذب نوابغ به سمت پیشرفت مادی و معنوی جامعه کوشش کنیم. متأسفانه به کرات مشاهده شده است که در اثر عدم جذب نوابغ یا بی توجهی به نیازهای آنها یا قدرت و نبوغ خود را از دست داده اند یا در جهات منفی مشغول فعالیت شده اند.
شهید مطهری معتقد است که نوابغ تا حدی در سرنوشت تاریخ مؤثر هستند. او نظریه راسل را که در کتاب جهان بینی علمی ذکر شده است رد می کند. راسل معتقد است که نوابغ کشته می شدند، عده ای دیگر جای آنها را می گرفتند. اما شهید مطهری می گوید: افرادی که نبوغ دارند، افرادی که یک شخصیت فردی دارند، قهرا روی جامعه اثر می گذارند. اینها حرکت جامعه را سریع تر می کنند.
هدفمندی تاریخ
هدفمندی تاریخ مسأله ای است که تا حدی به هدفمندی انسان نیز مرتبط است. عده ای مدعی هستند که انسان ها می خواهند تاریخ را به گونه ای بسازند ولی تاریخ هیچ تابع اراده انسان ها
............................................................. ص 128 .............................................................
  • شهید مطهری معتقد است که تاریخ ضابطه دارد ولی به آسانی نمی توان به این ضابطه دست یافت  و با اشاره به اینکه امروزه علم و دانش بشری در مرحله ای است که هیچ چیزی را به طور قطعی اثبات نمی کند و احتمال بروز فرضیه ها و کشفیات جدید را منتفی نمی داند می گوید: این است که علم و به طریق اولی تاریخ به سوی شک می رود. از این جهت اینکه کسانی با ضرس قاطع می آیند برای تاریخ قوانین معین می کنند که گویی یک مسأله پیش پا افتاده است. این یک نوع تندروی است.  این ایراد به مارکسیسم وارد است که به خاطر ساده انگاری خود، دست به صدور قوانین کلی زد.

تاریخ و عوامل اقتصادی
تأثیر عوامل اقتصادی در تاریخ بشری درخور بررسی است. البته شکی نیست که عوامل اقتصادی از اساسی ترین عوامل زندگی بشر است. یعنی بشر نمی تواند بی اعتنا به این مسائل زندگی کند. همین اسلام که به عوامل معنوی این جور اهمیت داده است، در عین حال درباره اینکه معاش و زندگی از ضرورت های بشر است و انسان نمی تواند برای همیشه از آن شرایط سرپیچی کند، تأکید می کند. اگر هم جامعه ای موقتا سرپیچی کند برای همیشه نمی تواند من لا معاش له لا معاد له ما نمی خواهیم عامل اقتصادی را نفی کنیم.
دیدگاه مارکسیست ها که علل تاریخی را فقط مادی می دانند مورد قبول نیست. حتی راسل که
............................................................. ص 129 .............................................................
  • دیدگاه مارکسیست ها را قبول ندارد نیز عوامل را منحصر به مادی، جنسی و برتری طلبی می نماید. اما ما عوامل دیگری را نیز برمی شماریم. ابوعلی سینا در نمط هشتم اشارات می گوید: عوامل دیگری نیز مثل شرف و عزت و آزادی وجود دارد که گاهی انسان بسیاری از چیزها را فدای آن می کند.

به هر روی آنچه لازم است در پژوهش های تاریخی و اجتماعی به آن توجه شود، بررسی همه عوامل مؤثر در رخداد یک حادثه می باشد. به عبارت بهتر یک پژوهشگر عرصه تاریخ، در بررسی، تحلیل و تبیین یک حادثه تاریخی می بایستی به تمامی عوامل ممکن اشاره و آنها را در بوته آزمون قرار دهد و عنداللزوم به کشف عوامل جدیدی در رخداد حوادث بپردازد.
چنین شیوه ای به محقق این امکان را می دهد که عوامل تاریخی، میزان تأثیرگذاری و سایر مؤلفه های مؤثر را شناسایی و به جامعه ارائه کند. طبعا جامعه ای که از این عوامل آگاه شود همواره راه خود را برای تقویت عوامل مثبت و از بین بردن عوامل منفی خواهد شناخت.
تاریخ و حاکمیت روح کلی بر آن
در مورد اینکه روح کلی حاکم بر تاریخ زمینه ساز یک روند ادواری در تاریخ است (نظریه ادواری تاریخ) بایستی بحث شود. دور ه ای بودن حرکت تاریخ یعنی انتقال یک جامعه از مرحله توحش به مرحله نابودی و سپردن جای خود به گروه جدید.
توحش => قدرت اجتماعی => تمدن => افکار عالی => نعمت زدگی => سستی حاکمان => انقلابات => گروه بعدی
در نظریه ای دیگر مشیت الهی مبدأ همه جریان ها دانسته شده است. در این دیدگاه، تاریخ به خودی خود هدفی دارد و پدیده ها مسخّر او هستند. اما ما معتقدیم حرکت تاریخ به سوی تکامل
............................................................. ص 130 .............................................................
  • و کمال بشری است و در چنین حالتی طبیعت مجبور است در جهت کمال انسان هماهنگ شود.

در دیدگاهی دیگر تاریخ با بینشی انسانی دیده شده است. در این دیدگاه ارزش های انسانی چه در فرد و چه در جامعه اصالت دارد و انسان در حالی که در آغاز شخصیت مستقلی ندارد، اما بذر یک سلسله بینش هایی در نهاد او وجود دارد. جامعه به منزله انسان الکل است. بر حسب این نظریه، تاریخ مانند خود طبیعت به حکم سرشت خود متحول و متکامل است و طبیعت تاریخ مانند طبیعت خود انسان مزدوج از ماده و معنی است.
انسان به تدریج از وابستگی خود به محیط و ماده می کاهد و در نهایت به آزادی کامل معنوی یعنی وابستگی کامل به عقیده و ایمان و مسلک و ایدئولوژی خواهد رسید. این بینش اصل نبرد و تنازع را در اجتماع می پذیرد. ولی نه به شکل نبرد طبقات. در این دیدگاه توجیه ابزاری تاریخ که تمام نهضت های بشری را به خاطر اقتصاد و تولید می داند محکوم است. چرا که شواهد بسیار تاریخی وجود دارند که بسیاری از نهضت های بشری دارای رهبران متعالی و یا شعارهای متعالی بوده اند.
به عبارت بهتر بایستی در برنامه هایی که برای پیشرفت یک جامعه انسانی و معنویت مدار ترسیم می شود به آن توجه داشته باشیم که اگر این جامعه بخواهد مطابق الگوی پیامبران و در تداوم نهضت آنها قدم بردارد، بایستی در گام اول علیه نفس خود شورش کند و طبق آن برنامه های پیشرفت خود را پی ریزی کند.
اکثر جامعه شناسان اصل علیت و آزادی را غیر قابل جمع دانسته اند و به علیت گراییده و آزادی را نفی کرده اند.  به عنوان نمونه مارکس و هگل از جبر تاریخ حمایت کرده اند:
حقیقت این است که آزادی انسانی جز با نظریه فطرت انسانی، یعنی اینکه انسان در مسیر
............................................................. ص 131 .............................................................
  • حرکت جوهری عمومی جهان با بعدی علاوه به جهان می آید و پایه اولی شخصیت او را همان بعد می سازد و سپس تحت تأثیر عوامل محیط تکمیل می شود و پرورش می یابد قابل تصور نیست. این بعد وجودی است که به انسان شخصیت انسانی می دهد تا آنجا که سوار و حاکم بر تاریخ می شود و مسیر تاریخ را تعیین می کند.

آزادی انسان به مفهومی که اشاره کردیم نه با قانون علیت منافات دارد و نه با کلیت مسائل تاریخی و قانونمندی تاریخ. اینکه انسان در عین اختیار و آزادی و به موجب اندیشمندی و اراده، مسیری معین و مشخص و غیر قابل تخلف در زندگی اجتماعی داشته باشد، یعنی ضرورت بالاختیار، جز این است که ضرورتی کور و حاکم به انسان و اراده انسان حکمفرما باشد.
نظریه مارکسیست ها که به خاطر اقتصاد هر نظامی را که پیش می آید متکامل تر از نظام قبلی می داند و هر مرحله از مرحله قبلی متکامل تر است و هر نظامی از نظام پیشین خود کامل تر و از نظام بعدی ناقص تر است، پذیرفتنی نیست. نظریه هایی که منکر تکامل بودند می گفتند ما اصلا دلیلی نداریم که قائل به تکامل شویم ولو در مجموع جامعه های بشری و اصولا ممکن است تاریخ دور بزند. اما یک نظریه دیگر در باب تکامل تاریخ که نظریه صحیح همین است وجود دارد که می گوید: تاریخ مانند قافله ای است که دائما قدم به قدم جلو می رود چون عاملش انسان است نه طبیعت و انسان یک موجود آزاد و مختار است. تاریخ باید در یک مسیری حرکت کند ولی جامعه گاهی ممکن است به چپ منحرف شود و گاهی ممکن است از حرکت باز ایستد. چنین نیست که باید هر لحظه حرکت کند و ممکن است جامعه یک مدت موقتی حالت ایستا داشته باشد و گاهی ممکن است برای مدتی به عقب برگردد و مزایای کمالی خود را از دست بدهد ولی در مجموع حرکت تکاملی دارد. یعنی اگر مجموع حرکت ها را در نظر بگیریم،
............................................................. ص 132 .............................................................
  • حالت قافله ای را پیدا می کند که گاهی حرکت می کند، گاهی می ایستد و احیانا گاهی چند قدم به عقب برمی گردد ولی همیشه از مبدأ دور و به مقصد نزدیک می شود.

توین بی مورخ انگلیسی می گوید: گذر تاریخ به حکمت الهی سوق می یابد می خواهد بگوید: تاریخ در نهایت امر به این سو است که باید تفسیرش تفسیری از قبیل تفسیر حکمت الهی باشد.
آدام اسمیت، اقتصاد دان معروف انگلستان، به وجود دست غیبی در تاریخ که تاریخ را در جهت ماورای خواست افراد حرکت می دهد، اشاره می کند.
مشیت الهی در مورد هدف تاریخ مؤثر است. تاریخ مقصدی دارد که به سوی آن می رود. البته این با فرض این است که ما برای جامعه شخصیت و روح قائل باشیم.
تاریخ و پیشرفت جامعه بشری
تاریخ در حرکت کلی خود ممکن است با نوساناتی نیز مواجه شود. سیر کلی حرکت تاریخ، تکاملی است اما سیر تکامل جبری و تخلف ناپذیر است. این طور نیست که هر جامعه در هر مرحله تاریخی لزوما نسبت به مرحله قبل از خود کامل تر بوده باشد. انسان موجودی مختار است که گاهی جلو می رود و گاهی به چپ و راست منحرف می شود. تاریخ تمدن های بشری جز یک سلسله تعالی ها و سپس انحطاط و انقراض ها نیست.
شهید مطهری به مؤلف کتاب تاریخ چیست (ای. اچ. کار) انتقاد می کند. زیرا او می گوید کسانی که تاریخ را با بعضی قوانین ساده توجیه می کنند، ساده انگار هستند. مارکس نیز تاریخ
............................................................. ص 133 .............................................................
  • را با اقتصاد و ابزار تولید توجیه می کند اما چون نویسنده خود مارکسیست است به نامه مارکس در رد این نظریه اشاره می کند اما باید گفت: در صورتی که همه می دانند مارکس طرفدار آن طرح کلی بوده و خواسته است ادعا کند که همان طور که داروین برای زیست شناسی قوانین مشخص کشف کرد که از نظر او ماوراء این قوانین دیگر قانونی نیست و مسأله قطعی است. تاریخ هم چنین قوانینی دارد.

تفسیر الهی تاریخ، یک نظریه علمی است و علوم هر چه پیش رفته اند، آن را تأیید کرده اند و آن این است که انسان و جامعه انسان در ارتباطش با کل جهان این چنین نیست که یک حالت مجزا و منفردی داشته باشد. به این معنی که انسان و جامعه انسان چه در جهت تکامل خودش و چه در جهت خلاف آن بی ارتباط با کل جهان نیست. اگر بشر در جهت صلاح و کمال خود گام بردارد، هماهنگ با جهان است و اگر برعکس، ناهماهنگ است. بعد الهی تاریخ معنایش این است که جامعه انسانی باید خود را به منزله عضوی از کل جهان هستی بداند.
............................................................. ص 134 ).............................................................
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است