در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه فقه (کاوشی نو در فقه اسلامی)، شماره 39، عابدینی، احمد ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

 

برگزیدن موضوع شریعت سهله و سمحه از نگاه استاد مطهری از آن روی بود که از سویی, این لفظ در زمان ما چنان در معانی گوناگونی به کار می رود که برخی از آن سازگاری و برخی دیگر سازش کاری فهمیده اند, و از سوی دیگر, فقیهان نیز در اصول فقه و فقه, با تمسک به علم اجمالی, احتمال عقاب, حُسن ادراک واقع و… چنان به احتیاط های فراوان روی کرده اند که شریعت سهله و سمحه هرگونه معنی شود, جایگاهی در فقه به خود نبیند. و به وضوح روشن است که دین صعب و پر احتیاط, جاذبه که ندارد هیچ بلکه سرتاسر دافعه خواهد بود و امکان تطبیق یک نظام بر آن غیرممکن.

بنابراین, توضیح نظر استاد در این باره و بیان راه و مرامشان همراه با استدلال های آن, می تواند چون شمعی فرا رویمان, اسلام حقیقی را از زیر خروارها گرد و غبار احتیاط و حسن ادراک واقع, نمایان سازد. تا آن گاه شریعت را چنان فهم کنیم که صعب و خشن ننماید و در عین حال, به سازش کاری و ویران سازی پایه های شریعت نیز نینجامد.

.......................... ص 123 ..............................

اساساً, شریعت, سهله و سمحه بوده و می تواند همانند عدالت, معیاری برای جداسازی احکام ثابت از متغیر گردد;1 به این گونه که اگر حکمی صعب, حرجی و از دیدگاه عرف عمل ناشدنی بود, آن حکم یا اساساً در شریعت جعل نشده یا اگر جعل شده, مربوط به زمان و مکانی بوده که عمل به آن برای افراد صعوبت در پی نمی آورده است.

بنابراین, نخست باید شریعت سهله و سمحه معنی و اثبات شود و سپس آن را معیار جداسازی ثابت ها از متغیرها قرار داد. از آن جا که استاد مطهری به مسئله نخست پرداخته, ما نیز آن بحث را پی می گیریم, هرچند در ضمن بحث اشاره هایی نیز به بحث دوم خواهیم کرد.

علامه شهید مطهری در کتاب وحی و نبوت, در ضمن برشمردن مشخصات ایدئولوژیکی اسلام, سومین آنها را سماحت و سهولت برمی شمرد:

(3. سماحت و سهولت: اسلام به تعبیر رسول اکرم(ص) شریعت سمحه سهله است. در این شریعت به حکم این که سهله است, تکالیف دست و پاگیر و شاقّ و حَرَج آمیز وضع نشده است:

(سماجعل علیکم فی الدین من حرج;2 خدا در دین تنگنایی قرار نداده است.ز

و به حکم این که سمحه (با گذشت) است, هرجا که انجام تکلیفی توأم با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد, آن تکلیف ملغی می شود.)3

در پاورقی همان صفحه آمده است:

(سبُعثت علی الشریعة السمحة السهلةز. این حدیث با این تعبیر معروف است ولی من یادم نیست که به عین این تعبیر در جایی دیده باشم. در کافی, ج5, ص494 چنین آمده است:

........................ ص 124 ..........................

سلم یرسلنی اللّه بالرهبانیة ولکن بَعَثَنی بالحنیفیة السهلة السمحةز در جامع صغیر (از کتب اهل تسنّن) نقل از تاریخ خطیب و در کنوز الحقایق (از کتب اهل تسنن) نقل از ترمذی چنین آمده: سبعثت علی الحنیفیة السمحة.ز4)

ایشان, در کتاب اسلام و مقتضیات زمان, پس از ذکر سرگذشت شخصی که چشم درد داشت و بی اعتنایی کرده بود به سخن دکترها که او را از رساندن آب به چشمانش نهی کرده بودند و در پی بی اعتنایی هایش, بینایی چشمانش را به دلیل تماس با آب از دست داده بود, می نویسد:

(اسلام می گوید: وقتی وضو برایت خطر دارد, باید تیمم کنی. اگر وضو بگیری, اصلاً نمازت باطل است. اگر اطبا گفته باشند, روزه برایت ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشی, نمی توانی بگویی مگر چطور می شود که من در ایام احیاء روزه نگیرم؟ چون اگر روزه بگیری اصلاً روزه ات باطل است, بعد هم [اگر خوب شدی] باید قضای آن را بگیری.

بنابراین خود دستورهای دین, آن چنان شکل های مختلف دارد که انسان حیرت می کند; این برای آن است که مصلحت ها فرق می کند; همان حساب اهم و مهم است. می گوید در سفر که می روی نمازت را شکسته بخوان, روزه هم نگیر…)5

 

برایند چند قاعده

ابتدا تأملی می شود تا کلام ایشان به خوبی درک شود, آن گاه مستندات آن کلام پرداخته خواهد شد:

ایشان, یکی از مشخصات اسلام را سماحت و سهولت می داند و از جمله, دلیلی برای آن یاد می کند: (ماجعل علیکم فی الدین من حرج.)6 نیز دیگر دلیلی که به نظر می رسد مدّ نظر ایشان بوده, قاعده لاضرر است. بنابراین

.......................... ص 125 ................................

قاعده, وضو یا روزه ای که برای فرد ضرر دارد, نه تنها مورد نهی است که محکوم به بطلان خواهد بود.

حال در این نکته باید تأمل شود که آیا این قواعد یکی هستند و مضمون مشترکی دارند و هدف مرحوم مطهری نیز همان مضمون مشترک بوده است؟ و ایشان از تفاوت قاعده (لاحرج) با (لاضرر) یا تفاوت این دو قاعده با قاعده (سهولت و سماحت) سخنی به میان نیاورده و همانند دیگر فقیهان این قاعده ها را متفاوت از هم بر می شمرده, ولی کاربردهایشان را یکسان می داند. فقیهان, بیشتر در مباحث فقهی و اصولی خود, (لاحرج) را مربوط به شخص می دانند. برای مثال, اگر وضو تنها برای یک نفر حَرَجی باشد, باید تیمم کند, اگرچه در چنین شرایطی وضو برای همه مردم حَرَجی نباشد. و باز گفته اند که اگر آب بسیار گران باشد, چنان که وضو گرفتن برای اکثر مردم حَرَج آورد, به جای وضو باید تیمم کنند, امّا اگر فردی ثروتمند باشد و وضو گرفتن برایش حَرَج نیاورد, باید وضو بگیرد.7

اما قاعده (لاضرر) را برخی حکم حکومتی دانسته اند8 و برخی فرموده اند که مفاد آن نفی حکم ضرری است و برخی امور دیگری را بیان کرده اند.9 این در حالی است که معمولاً فقیهانِ متأخر, از قاعده ای به نام سهله و سمحه استفاده نکرده اند و آن را قاعده ای اصولی یا فقهی برنشمرده اند; بیشترین بهره بری از این قاعده در میان فتواهای مرحوم مقدس اردبیلی(قدّس سرّه) یافت می شود.

آنچه به نظر نگارنده می رسد: قاعده (لاحرج) و (لاضرر) با هم تفاوت هایی دارند, ولی روح حاکم بر هر دو قاعده, سهله و سمحه دینی است.

وقتی از روح حاکم بر قوانین و قاعده ها سخن به میان بیاید و قواعد نیز همچون مصداق هایی به آن روح و حقیقت اشاره نمایند, دیگر دلیل برای سهولت و سمحه بودن دین, منحصر به حدیث (ولکن بعثنی بالحنیفیّة السهلة)10 یا آیه (ماجعل علیکم فی الدین من حرج)11 یا (لاضرر و لاضرار فی الاسلام)12

........................... ص 126 ..............................

نخواهد بود بلکه موارد تخییر شرعی یا مواردی که برای حکمی بدل قرار داده شده یا افرادی که از عموم یا اطلاق حکمی خارج شده, تنها می تواند مستنداتی برای این قاعده شریف باشد; چه ذیل آن امور دلیل هایی نظیر (یرید الله بکم الیسر)13 بیاید یا نیاید که پرداخت آن نیز خواهد آمد.

مستندات قاعده سهولت

الف. روایات:

نخست, مستند حدیثی را که مرحوم شهید مطهری نقل کرده اند, در کتب روایی شیعی و سنی پی می گیریم و سپس به دلالت آن خواهیم پرداخت:

1. امام صادق(ع) فرمود: همسر عثمان بن مظعون نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! عثمان, روزها روزه می گیرد و شب ها به عبادت مشغول است. رسول اکرم(ص) با حالت غضب آلود به سوی خانه او حرکت کرد. عثمان به نماز مشغول بود و با دیدن پیامبر(ص) از نماز منصرف شد. حضرت به او فرمود:

(یا عثمان! لم یُرسلنی الله بالرهبانیة ولکن بعثنی بالحنیفیة السهلة السمحة, أصُوم وأصلی واَلمِس أهلی, فمن أحبّ فطرتی فلیستنّ بسنّتی ومن سنتی النکاح);14

ای عثمان! خداوند مرا برای رهبانیت [زهدگرایی و ترک دنیا] نفرستاد بلکه مرا به دین مستقیم, آسان و سازگار فرستاد. من روزه می گیرم, نماز می خوانم و با همسرم آمیزش می کنم. هرکس فطرت مرا دوست دارد, باید به روش من عمل کند و از روش های من نکاح است.

 

نکته ها:

الف. سند حدیث خوب است و تنها در آن سهل بن زیاد وجود دارد که برخی از رجالیان درباره اش می گویند: (الامر فی السهل سهل; پیرامون

......................... ص 127 ................................

سهل, مشکلی وجود ندارد.) و گروه دیگری گویند: (الأمر فی السهل لیس بسهل.) ولی در سند این حدیث, قرینه ای وجود دارد که با کمک آن می توان متن حدیث را پذیرفتنی برشمرد; عده ای از اصحاب که مورد اعتماد مرحوم کلینی هستند, این حدیث را از سهل نقل کرده اند. پس اگر او شخص ضعیفی بوده, در این مورد به سخن و گفته اش اعتماد نمی کردند و آن را نمی آوردند. بنابراین, بر فرض خود سهل ضعیف باشد,15 ولی در این جا که گروهی سخن او را نقل کرده اند, اعتماد به مضمون برایمان حاصل می شود.

ب. عثمان بن مظعون, سیزدهمین فردی بود که به اسلام ایمان آورد و بنابراین, جزء سابقان در اسلام است. او به حبشه و سپس به مدینه هجرت کرد, در جنگ بدر شرکت فعال داشت, اوّلین مسلمان مهاجر بود که در بقیع دفن شد و پیامبر(ص) بعد از وفات یکی از فرزندانش (رقیه یا ابراهیم) فرمود:

(به سلف صالح ما عثمان بن مظعون ملحق شو!)16

ج. این حدیث نشان می دهد که حتی اگر شخصی به دلخواه و با میل و رغبت خویش, بیش از مقدار متعارف به عبادت بپردازد و در نتیجه, از شهوت ها و لذت های دنیاییِ حلال خودداری کند, مورد اعتراض پیامبر(ص) واقع می شود و از سنت آن حضرت به دور می افتد.

نقل شده که عثمان بن مظعون, بر آن بود تا خود را (خصی) کند تا توان آمیزش جنسی نداشته باشد, امّا پیامبر(ص) او را از این کار منع کرد.17

د. دلالت این حدیث شریف بر مطلب بسیار روشن است و نشان می دهد که اگرچه برای روزه و نماز در دین ثواب های فراوان ذکر شده و یکی (جُنّة من النار)18 و دیگری (عمود الدین)19 لقب یافته است, هیچ کدام مانع از تفریحات سالم, لذت بردن از نکاح حلال و امثال آن نمی شود.

ه. گاهی ممکن است, برخی از افراد بسیار خوب و مقدّس, صاحب دو هجرت و از اصحاب بدر باشند و حتی پیامبر(ص) آنان را (سلف صالح) لقب

......................... ص 128 ...............................

دهد, با این همه آنان اموری را مرتکب شوند که بیرون از مسیر سهل و سمحه بودن دین بنماید; به گونه ای که همسر او در نزد نبی اکرم(ص) گله گزاری کند. در نتیجه, نباید خوبی افراد ملاک خوبی کار آنان تلقی شود, بلکه کار خوب را باید از آورنده دین پرسید که او نیز در این باره, طبق این حدیث, حالت متعادلی را که در آن لذت بردن از حلال ها و نفی زهدگرایی مطرح است, از ویژگی های راه مستقیم خود برمی شمرد.

و. با توجه به آنچه گذشت, به نظر می رسد: اگر برای ادراک واقع, احتیاط های فراوان انجام شود تا آن گاه چنان شود که سهولت و سماحت دین از بین برود, دیگر حُسنی برای آنها نخواهد بود. و به عبارت دیگر, هرگاه احتیاط موجب حرج و مشقت شود, فقیهان از آن دست برمی دارند, ولی از این حدیث معلوم می گردد که حتی اگر عسر و حرجی پیش نیاید بلکه تنها سهولت دین زیر سؤال برود, باز با آنچه پیامبر(ص) بدان مبعوث شده, منافات خواهد داشت.

2. (سُئل علی(ع) أیتوضأ من فضل وضوء جماعة المسلمین أحب إلیک أو یتوضأ من رکو أبیض مخمر؟ فقال: لا, بل من فضل وضوء جماعة المسلمین. فإنّ أحب دینکم إلی الله الحنیفیة السمحة السهلة);20

از حضرت علی(ع) سؤال شد: وضو گرفتن از باقی مانده آبی که گروهی مسلمان از آن وضو گرفته اند نزدت محبوب تر است یا وضو گرفتن از دلو سفید سرپوشیده؟

فرمود: خیر, بلکه از باقی مانده گروهی مسلمان [محبوب تر است], زیرا محبوب ترین دین شما نزد خداوند, حنیفیه آسان و سازگار است.

آن زمان که در سرزمین حجاز آب کم بوده, وضو گرفتن با آب پاکیزه

......................... ص 129 ..............................

امکان نداشته و افراد از آب برکه ها برای تنظیف, وضو گرفتن و… استفاده می کرده اند که ناگزیر بر اثر گردوغبار بیابان ها, استعمال زیاد آب و تماس دست ها و بدن های آلوده با آن, آب کدر می شده است. از سوی دیگر, وضو باید با قصد قربت و برای نزدیک شدن به خدا انجام گیرد و هرچه مقدمات نماز بهتر انجام شود, ثواب نماز بیشتر خواهد بود. با این حال, وقتی از حضرت پرسیدند که کدام آب بهتر است, حضرت آن را برمی گزیند که در دسترس مردم باشد و تهیه آن هیچ گونه دردسری در پی نیاورد, هرچند آن آب چنان نظیف نباشد.

این روایت, فقط در کتاب من لایحضره الفقیه نقل شده و مرسل است; یعنی معلوم نیست که مرحوم صدوق از چه کسی یا از چه کتابی حدیث را نقل کرده است و دیگر آن که پیدا نیست راوی یا آن کتاب چه ویژگی هایی داشته است. پس سند از این لحاظ اعتباری ندارد, اما دلالتش بسیار خوب است و نشان می دهد: احتیاط های افراد در تحصیل طهارت واقعی یا در نماز, بدان منظور که عملی مطابق با عمل فرمان داده شده در لوح محفوظ صورت بگیرد, لازم نیست, وانگهی خوب و پسندیده نیز نمی نماید; مطلوب و شایسته آن است که دین خدا سمحه و سهله باقی بماند و مردم نیز آن را همان گونه دریابند و بدان چنان عمل کنند.

از این حدیث و همچنین حدیث قبلی, به راحتی می توان فهمید: اموری که دین را صعب می نماید و از سهولت خارج می سازد, یا اصلاً تشریع نشده یا اگر تشریع شده, مربوط به شرایطی است که تحصیل آن امور به طور عادی برای همگان میسّر باشد.

3. حضرت صادق(ع) فرمود:

(إنّ الله تبارک وتعالی أعطی محمداً(ص) شرایع نوح و ابراهیم وموسی وعیسی علیهم السلام : التوحید, والاخلاص وخلع

....................... ص 130 ...........................

الانداد والفطرة الحنیفیة السمحة ولارهبانیة ولاسیاحة أحلّ فیها الطیبات وحرّم فیها الخبائث ووضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم ثمّ افترض علیه فیها الصلوة والزکوة والصیام والحج… وزاده الوضوء وفضّله بفاتحة الکتاب وبخواتیم سورة البقرة والمفصّل… وجعل له الارض مسجداً وطهوراً وأرسله کافة…);21

خداوند تبارک و تعالی, شریعت های نوح, ابراهیم, موسی و عیسی(ع) را به محمد(ص) عطا فرمود که عبارت است از: توحید, اخلاص, ترک بت پرستی, فطرت حنفی سازگار, و هیچ رهبانیت و سیاحتی در آن وجود ندارد. چیزهای پاکیزه را در آن شرایع حلال و پلیدی ها را حرام کرد و تکلیف های سنگین و زنجیرهایی را که به گردن آنان بود, برداشت و آن گاه نماز , زکات, روزه, حج و… را [در شریعت محمد(ص)] مقرر ساخت و در آن وضو را افزود و با فاتحةالکتاب و آیات آخر سوره بقره و سوره های مفصل برتری داد… و زمین را برایش سجده گاه و پاک کننده قرار داد.

 

نکته ها:

الف. این حدیث در اصول کافی وجود دارد و کلینی درباره ابان بن عثمان سندهای متعددی آورده, ولی کسی که ابان از او روایت کرده, معلوم نیست و روایت, مرسل است.

ب. در این حدیث, حنیفیّت و سمحه بودن دین در کنار توحید, اخلاص و نفی شریک قرار داده شده است. بنابراین, شأن و رتبه آن در حدّ اصول اساسی شریعت بوده و همان گونه که عدالت از اصول اساسی اسلام است, آسان گیری و حنفی بودن نیز چنان می نماید. به عبارت دیگر, همان گونه که

........................ ص 131 .........................

هر حکم و قانون غیر عادلانه اسلامی نیست, هرگونه حکم و قانون سخت گیرانه نیز از شرایع الهی بویژه اسلام خارج است و اگر بر فرض, آیه یا حدیثی باشد که دستوری حرجی بدهد, باید تأویل گردد یا به کناری نهاده شود.

به عبارت دیگر, می توان سمحه و سهله بودن را معیاری برای جداسازی احکام ثابت از متغیر دانست, زیرا خداوند نخواسته شریعتش غیر سهله باشد. بنابراین, حکم صعب و حرجی یا از اوّل جزء دین نبوده و یا جعل آن در زمانی بوده که آن حکم برای نوع مردم حرج نداشته است, اما اکنون که این حکم برای توده مردم حرج می آورد, تغییر می یابد تا حرج نوعی در پی نیاورد.

از آن سوی, اگر دین حکمی را که بنابر عقل, عرف, بهداشت و… لازم است, واجب نینگارد و آن گاه دستور بدان مشکلی را در این روزگار پدید نیاورد و عمل به آن برای همگان ممکن باشد, با توجه به معیار مطرح شده, آن حکم می تواند لازم و قانونی شود و افراد مکلف به انجام آن شوند, مانند: مسواک زدن که روایت های زیادی برای حُسن آن وجود دارد و تنها به این دلیل واجب نشده که بر امت دشوار می افتد:

(قال النبی(ص) لولا أن أشقّ علی امتی لأمرتهم بالسواک عند وضوء کلّ صلاة);22

پیامبر(ص) فرمود: اگر سختی بر امّتم نبود, آنان را به مسواک زدن در هنگام وضوی هر نماز فرمان می دادم.

بنابراین دستور, دینی بودن مسواک زدن را حدیث برمی تابد و تکلیف و الزام به آن با توجه به عرف, بهداشت و… برآورد می شود تا آن گاه تشریع در دین لازم نیاید.

در این باره, یادکرد چند نکته ضرور می نماید:

1. در کتب اصلی شیعه, تنها سه مورد بر سهله و سمحه بودن دلالت می کند, ولی صدور چنین مضمونی از پیامبر(ص) و این که آن از رکن های

.................... ص 132 ........................

اساسی دین است, شبهه ای ندارد. به همین دلیل, مرحوم مجلسی در بحارالانوار در بیش از ده مورد و در موارد گوناگون, به این حدیث و یا به مضمون آن تمسک کرده23 و همچنین مقدس اردبیلی در موارد فراوانی به این قاعده استناد کرده است.24

2. این لفظ در کتب اهل سنّت, در موارد فراوانی به کار رفته و در آنها, با صراحت یا به مضمون, سماحت و حنفی بودن دین اسلام یاد شده است.

3. از مباحث آینده معلوم می شود که اساس دستورهای اسلامی بر آسانی نهاده شده است.

اکنون به سند حدیث و احادیث هم مضمون آن در کتب اهل سنّت, اشاره می شود:

1. (بعثت بالحنیفیة السمحة ومن خالف سنتی فلیس منّی);25

من به روش بدون انحراف و سازگار مبعوث شدم و کسی با روش من مخالفت کند, از من نیست.

2. (أحب الادیان إلی الله الحنیفیة السمحة);26

محبوب ترین روش ها به سوی خدا, روش بدون انحراف سازگار است.

3. (بعثت بالحنیفیة السمحة);27

به روش بدون انحراف و سازگار مبعوث شدم.

4. قیل لرسول الله(ص): (أیّ الادیان أحبّ إلی الله عزّوجلّ؟ قال(ص) الحنیفیة السمحة);28

به پیامبر(ص) گفته شد: کدام راه و روش نزد خداوند محبوب تر است؟ فرمود: راه بدون انحراف و سازگار.

5. ابو امامه نقل کرده که همراه رسول خدا برای جنگی از جنگ ها بیرون رفتیم. فردی از افراد به غاری که در آن مقداری آب بود, رسید و با خودش

.............................. ص 133 .............................

گفت که در آن غار بماند و با آب و گیاهانی که در اطراف آن هست, تغذیه کند و از دنیا رو بگرداند. سپس با خود گفت که نزد رسول خدا(ص) بروم و این مطلب را با او در میان بگذارم که اگر اجازه داد, چنین کنم. وقتی که به پیامبر(ص) گفت, حضرت فرمود:

(إنی لم أبعث بالیهودیة ولا بالنصرانیة ولکنی بُعثت بالحنیفیة السمحة);29

من به یهودیت یا نصرانیت مبعوث نشدم بلکه به حنیفیّت آسان گیر مبعوث شده ام.

پس اصطلاح سمحه و سهله دینی در روایات متعدّد و در ضمن داستان های گوناگونی یاد شده است. بنابراین, نه تنها مفهوم آن تواتر دارد بلکه بر ادعای تواتر سمحه و سهله دینی نیز براحتی نمی توان خرده گرفت.

 

مؤیدها:

مرحوم سید مرتضی در کتاب الناصریات, یکی از ادله برتری شیعه دوازده امامی را بر فرقه زیدیه, سهل و آسان بودن احکام فقهی شیعه برشمرده و فرموده است:

(یبدو أنّ آراء الامامیة فی کثیر من المسائل أسهل من آراء الزیدیة, وهذا باب ینبغی الخوض فیه بالموازنة بین آراء المذاهب الاسلامیة, حتی نری أن أیّ المذاهب التزم السهولة التی بُنیت الشریعة علیها کما رُوی عن النبی(ص) أنه قال: سبعثت علی الشریعة السمحة السهلة.ز فیلاحظ فی الکتاب مسائل نجاسة المذی ونجاسة کلّ دم وغسل الاناء من ولوغ الکلب والخنزیر وتخلیل اللحیة فی الوضوء وغسل العذار فیه والدلک فی الوضوء وفعل الکبیرة حدث, إلی غیرها);30

به نظر می رسد, آرای امامیه در بسیاری از مسائل آسان تر از

....................... ص 134 ..................................

آرای زیدیه باشد و این راهی است که برای مقایسه آرای مذاهب اسلامی سزاوار دقت و بررسی است تا ببینیم که کدام مذهب به آن آسانی که شریعت بر آن پایه ریزی شده, ملتزم است. همان گونه که از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود: سبر شریعت سمحه سهله مبعوث شدم.ز پس باید مسائل نجاست مذی, نجاست هر خون, شستن ظروف از لعاب دهن سگ و خوک, فرو فرستادن آب در بین موهای صورت, در وضو, شستن کناره ها در آن, دست کشیدن در وضو و حدث بودن گناه کبیره و غیر اینها ملاحظه شود.

درباره این مؤید نکته هایی را باید بررسید:

1. از عبارت ایشان به خوبی روشن می شود: نه تنها شریعت سهله, از پایه های اساسی اسلام بلکه با این معیار می توان برخی از مذاهب اسلامی را بر برخی دیگر ترجیح داد.

2. از عبارت ایشان به گونه اجمالی برداشت می شود: سخت گیری های بسیار زیاد متداول در فقه شیعه, نمی تواند به طور کامل صحیح باشد. برای

.......................... ص 135 ................................

نمونه: نجاست انسان هایی مانند اهل کتاب, مشرکان, مرتدّان و… نمی تواند پذیرفتنی باشد. وجوب ذبح قربانی در داخل منا و برداشتن سقف ماشین ها برای مردان مُحرم, تطهیر نشدن چوب و هرچیز متنجس حتی با سوزاندن آن, نجس دانستن پوست های ریزی که شخص از بدن خود می کَند و مشکل هایی که با استصحاب نجاست, قاعده اشتغال و اصالت عدم تذکیه در فقه شیعه ایجاد شده, به مراتب از نجاست هر خون یا نجاست مذی, بیشتر است.

3. عبارت سید مرتضی(ره) مؤیداتی دارد که در میان بحث ها روشن می شود; از جمله این که ائمه اطهار تشهدی را که اهل سنّت در نمازهایشان می خوانند, با عذر (سخت بودن) و این که (مردم توان یاد گرفتن آن را ندارند) رد کرده اند, و در جای دیگر می نویسد:

(خوارج, از روی جهالت به خود سخت گرفته اند. دین خدا وسعت و فراخی بیشتری دارد.)

از مجموع این نکته ها روشن می شود: فقه شیعه که در انزوا بوده و به دلیل حکومت طاغیان نتوانسته بروز و ظهور کند, افزون بر ضربات سهمگینی که از بیرون خورده, از درون نیز به دلیل احتیاط های فراوان, هر نهی را دلیل بر حرمت برشمرده و هر امر را دلیل بر وجوب یاد کرده است. فتواهای مرحوم سید مرتضی نیز که به خوبی این حقیقت را دریافته, بسیار روشن و کارگشا بوده, چنان که در فقه شیعه نادر است, مانند این که ایشان زوال عین نجاست را مطهّر می دانسته و دیگر لازم نمی دیده جسمی که عین نجاست از آن برطرف شده, با آب تطهیر شود; یا آن که وضوی منکوس را صحیح می دانسته است. بنابراین, لازم نبوده که در شستن از بالا به پایین اعضا در وضو دقت شود و….

خلاصه آن که حدیث (بعثت بالحنیفیة السمحه [السهله]) حتماً از نبی مکرم اسلام صادر شده است و این حدیث می تواند از ویژگی های اسلام باشد تا

.................... ص 136 ....................

احکامی را که مقدسان, محتاطان, یا دشمنان به اسلام منتسب کرده اند, تشخیص دهد و نیز احکامی را که زمانی از آن روی که سهل بوده و ناسازگار با دین ننموده ولی امروزه ناسهل و ناسازگار می نماید, از اطراف دین بزداید تا دین همان گونه که پیامبر(ص) آورده, نمایان شود.

ب. آیات قرآن:

در آیات قرآن با صراحت و با لفظ (سهله) و (سمحه) از دین تعریف و تمجید نشده وگرنه سزاوار بود که مقدّم بر روایات ذکر می شد. در قرآن گاهی در پی حکمی (یرید الله بکم الیسر), یا (یرید الله أن یخفف عنکم) یا (مایرید الله لیجعل علیکم من حرج) آمده که باید مورد به مورد بحث شود. نیز گاهی برای یک حکم, بدلی قرار داده شده و گاه برخی افراد از حکم عام کلی استناد شده است. همان گونه که در مقاله (حجیت فرازهای قرآن)31 و همچنین در کتاب ژرفایی قرآن32 آورده ام, آن گاه که جمله هایی از قرآن مستقل نباشند و در ضمن چند جمله یا چند آیه معنای آن مفهوم شوند, اگر به صورت مستقل نکته ای را القاء و حکمی را بیان کنند, آن مطلب و حکم القاء شده نیز حجت خواهد بود; تا چه رسد به جاهایی مثل بحث فعلی ما که جمله هایی (یرید الله بکم الیسر)33 و یا (ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج)34 و یا (ما جعل علیکم فی الدین من حرج),35 به صورت علت ذکر شده اند یا اساساً جمله هایی مستقل هستند.

1. آیاتی که اراده خداوند بر آسان بودن احکام را نشان می دهد:

الف. (یا ایّها الذین ءامنوا کُتِبَ علیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ علی الّذین مِن قَبلِکم لَعَلَّکُم تَتَّقون* أیّاماً مَعدودات فَمَن کانَ مِنکُم مَریضاً أو عَلَی سَفَر فَعِدَّة مِن أیّام اُخَر و علی الذین یُطیقونَهُ فِدیَة طعامُ مِسکین فَمَن تَطَوَّعَ خَیراً فَهُو خَیر له وَ أن تَصوموا خَیر لَکُم

........................ ص 137 ..........................

إن کنتم تَعلمون* شَهر رَمضانَ الذی اُنزِلَ فیه القرءان هُدیً لِلناس و بَیّنات مِن الهُدی والفُرقان فَمَن شَهِدَ مِنکم الشَّهرَ فَلیَصمهُ وَ مَن کانَ مَریضاً أو علی سَفَر فَعِدَّة مِن أیّام اُخَر یُریدُ اللهُ بِکُم الیُسر ولا یُرید بِکُم العسر و لِتُکمِلوا العِدَّةَ و لِتُکَبِّروا اللهَ عَلَی ما هدیکم وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُون);36

ای کسانی که ایمان آورده اید, روزه بر شما نوشته شده چنان که بر پیشینیان شما نوشته شده بود. باشد که پرهیزگار شوید! روزهای معدود, و هر یک از شما بیمار یا در سفر باشد, تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بگیرد] و بر کسانی که از آن به سختی می افتند, در عوض بینوایی را غذا دهند, وهرکس به میل خود خوبی کند برای خودش خوب تر است. و روزه گرفتن برای شما بهتر است, اگر دانا باشید. ماه رمضان که قرآنِ هدایت گر مردم و دارای دلایل آشکار هدایت و جداساز [حق از باطل], در آن فرود آمده است [زمان انجام روزه است] پس هر یک از شما که این ماه را دریابد, باید آن را روزه بدارد و هرکس مریض یا در سفر باشد, تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بگیرد]. خدا برای شما آسانی می خواهد و دشواری نمی خواهد و تا شمارِ [ایام روزه] را کامل کنید و خدا را به پاس این که هدایتتان کرده, به بزرگی بستایید و باشد که شکر بگزارید.

دین می خواهد در تمامی زندگی همراه ایشان باشد, ولی نمی خواهد حضورش افراد را منزجر کند تا آن را نپذیرند. به همین دلیل, برای دستور روزه زمینه سازی فراوانی شده که برخی از آنها عبارت است از:

1. خطاب (یا أیها الذین آمنوا) نوعی احترام به افراد است;

..................... ص 138 ....................

2. اعلام نوشته و مقرر شدن روزه بر امت های گذشته, برای این است که مسلمانان بدانند: روزه تکلیف طاقت فرسایی نیست و انسان های گذشته نیز توان آن را داشته اند و خداوند سختی ویژه ای برای امت اسلام, قرار نداده است;

3. استثنا کردن مسافران, بیماران و کم طاقتان از روزه ماه رمضان نیز برای آسان نمایاندن آن است;

4. اعلام زمان بسیار مناسب برای روزه گرفتن و مدح و ثنای آن زمان و بیان فواید قرآن نازل شده در آن زمان, می تواند برای تشویق و ترغیب به روزه باشد;

5. بیان فواید روزه, مانند: رساندن انسان به مقام تقوی و یا این که انجام آن نوعی بزرگداشت خداوند و شکرگزاری به درگاه اوست, برای ترغیب به روزه داری است.

در نتیجه, خداوند می خواهد که برای انسان تکالیفی را وضع کند و او را به نحوی به دستورهای خود پای بند سازد, ولی هیچ گاه نمی خواهد دستورهایش, مولوی و بدون دلیل باشد. جمله (یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر) نشان می دهد که اساساً راه و روش خداوند, به دشواراندازی انسان نیست; بویژه اگر به جمله (وعلی الذین یطیقونه) توجه شود که مرادش افراد دارای طاقت روزه است که روزه گرفتن برایشان مشقت دارد. بررسی روایات نشان می دهد که مصداق های این جمله, زنان و مردان پیر, افراد دیابتی, زن آبستن, زن بچه شیرده37 و مانند ایشان است که طاقت روزه گرفتن را دارند, ولی به دشواری می افتند; معلوم می شود که دین نخواسته با تکالیف و دستورهایش افراد را به مشقت و حرج بیندازد.

آیات درباره روزه, حکم چهار دسته از افراد را مشخص می کند:

1. افراد سالم که بیمار و مسافر نیستند و روزه برایشان طاقت فرس

........................ ص 139 ..............................

نیست, باید ماه رمضان روزه بگیرند;

2. افراد بیمار و مسافر باید به همین تعداد روزه, در وقت دیگری روزه بگیرند;

3. افراد کم طاقت, مانند پیران, روزه نگیرند و به جای هر روز یک وعده غذا به مسکین بدهند;

4. افراد عاجزی که اصلاً توان روزه را ندارند, در آیه مطرح نشده, ولی ظاهراً نه مکلّف به روزه هستند و نه مکلف به غذا دادن به نیازمند.

مرحوم شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان, پس از ذکر جمله (یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر) می آورد که خدا در تکالیف معین شده, آسانی و سهولت را می خواهد, نه دشواری را; این شریعت, سمحه و سهله است.38

ب. (یرید الله أن یخفف عنکم و خُلق الانسان ضعیفاً);39

خدا می خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [می داند که] انسان, ناتوان آفریده شده است.

این آیه نیز مانند آیه سابق, اراده الهی را در تشریع بر تخفیف دادن به انسان بیان می کند که علت آن را نیز ضعیف بودن نوع انسان برمی شمرد. بنابراین, دلیل و مقتضی تخفیف که ضعف انسان است, از این آیه معلوم می شود. ولی در امت های گذشته موانعی موجب می شده که مقتضی عمل نکند و آن موانع, در این امت وجود ندارد. چنان که در مقاله (حجیّت فرازهای قرآن) و در کتاب ژرفایی قرآن آمده, جمله ای از یک آیه یا یک پاراگراف که معنایی مستقل دارد, می تواند مورد نظر شارع و حجت باشد. بنابراین, نیازی نیست که پیرامون نکاح دایم, متعه, نکاح با کنیز و… که در آیات قبل مورد بحث قرار گرفته, توضیحی بدهیم. البته می توان به این نکته اشاره کرد که این تعلیل, برتری شیعه بر سایر فِرَق مسلمان را نشان می دهد, زیرا شیعه با توجه به آیات قبل,

........................ ص 140 ..........................

متعه نکاح را حلال می داند تا کار بر جوانان و رزمندگان و دانشجویان سهل و آسان افتد, در حالی که سایر فرقه های مسلمان این حسن را ندارند.

ج. (یا ایّها الذین ءامنوا إذا قُمتُم إلی الصّلوة فَاغسِلوا وُجُوهَکُم و أیدِیَکُم إلی المَرافِق وامسَحوا ِبرئوسِکُم وَ أرجُلَکُم إلَی الکَعبَین و إن کُنتُم جُنُباً فَاطَّهَّروا و إن کُنتُم مَرضی أو عَلَی سَفَر أو جَآءَ أحَد مِنکُم مِنَ الغائطِ أو لمَستُمُ النسآءَ فَلَم تَجِدوا مَآءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیّباً فَامسَحُوا بِوجوهِکُم و أیدِیکُم مِنهُ ما یُریدُ اللهُ لِیَجعَلَ علیکُم مِن حَرَج ولکن یُرید لِیُطَهِّرَکُم و لِیُتِمَّ نِعمَتَهُ علیکُم لَعَلَّکُم تَشکُرون);40

ای کسانی که ایمان آورده اید! وقتی که برای نماز برمی خیزید, صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید و [قسمتی از] سر و پاها تا قوزک را مسح کنید و اگر جنب بودید خود را [با غسل] پاک کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید یا از آبریز باز آمدید یا با زنان آمیزش نمودید و آب نیافتید, با خاکِ پاک تیمم نمایید و از آن به صورت و دست هایتان بکشید. خدا نمی خواهد بر شما سختی قرار دهد بلکه می خواهد پاکتان گرداند و نعمتش را بر شما تمام گرداند, باشد که شکر بگزارید.

همان گونه که روشن است, هنگامی که فرد مکلّف برای نماز برمی خیزد, نیاز به وضو دارد; مگر در حالت های خاص که یا قبلاً وضو گرفته که حکمش روشن است یا جنب شده و غسل به گردنش آمده که وضو برایش بس نیست.

حال اگر فردی مریض است و آب برایش ضرر دارد و یا مسافری است که معمولاً از نظر آب و یا محل برای وضو یا غسل در تنگنا می افتد, می تواند به جای وضو یا غسل دست ها را به خاک پاک بزند و به قسمتی از سر و دست ها بکشد.

....................... ص 141 .........................

آیه تصریح می کند که بسنده دانستن تیمّم به جای غسل و وضو, تنها برای راحتی و به حرج و مشقت نیفتادن مکلّف است تا با این فرمان برداری روح خود را تطهیر کند.

در پاسخ به این که اگر خداوند می خواست بر مکلّف آسان بگیرد, می بایست در حالت سختی وضو و نماز را حذف می کرد, می توان گفت:

1. خداوند می خواهد که دین در تمامی زندگی افراد و در تمامی حالات حضور داشته باشد تا افراد با یاد او و انجام عبادت, روح خود را تزکیه کنند و به مقام والای انسانیت برسند, وانگهی نمی خواهد که این حضور, موجبات دل تنگی, خستگی و مشقّت افراد را فراهم سازد. به همین دلیل, در شرایط دشوار به امور نادشوار رضایت می دهد;

2. بر فرض که در حالت سختی دین از میدان به در رود و مردم را راحت بگذارد, به چه دلیل در حالت عادی, از صحنه بیرون نرود؟ و به عبارت دیگر, همان دلیل بر ضرورت وجود دین در حالت عادی, ضرورت وجود دین را در حالت های اضطراری نیز توصیه می کند. البته وقتی شرایط عوض می شود, نوع تکلیف و چگونگی انجام آن نیز تغییر می یابد.

به عبارت دیگر, جایگزین شدن تیمم به جای وضو و غسل, در شرایطی که آب وجود ندارد, از مصادیق قاعده (مالایُدرَک کلّه لایُترک کلّه) است که قبلاً اشاره شد; یعنی در حالات معمولی با وضو و غسل, هم بدن تطهیر می شود و هم روح, ولی در هنگامی که آب نیست, با اعلام تکلیفی راحت تر, مکلّف با حرف شنوی و اطاعت از خدا, تنها روح خود را تطهیر می کند.

د. (وجاهدوا فی سبیل الله حقّ جهاده هو اجتباکم وما جعل علیکم فی الدین من حرج, ملّة أبیکم ابراهیم هو سمّیکم المسلمین من قبل…);41

در راه خدا چنان که سزاوار تلاش [در راه] اوست, تلاش کنید.

......................... ص 142 ........................

اوست که شما را برگزیده و در دین بر شما سختی ننهاده است. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده]. او شما را از قبل مسلمان نامید.

این بخش از آیه, نشان می دهد که نه در دین اسلام و نه در آیین ابراهیمی, حکم حرجی وجود ندارد و تلاش و کوشش در راه خدا باید به گونه ای باشد که افراد به حرج نیفتند, چنان که اقتضای اسلام چنین است; آن که خود را به حَرَج بیندازد, از اقتضای اسلام بیرون رفته است.

در اوّلین آیه ای که مطرح شد, بحث (یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر) بود که با شریعت سهله و سمحه کاملاً مطابقت داشت, ولی دومین و سومین آیه مطرح شده, حَرَج را نفی می کند, نه این که شریعت را سهل بنامد.

اما همان گونه که قبلاً گذشت و از میان مباحث آینده نیز روشن می شود, اکنون کاری به تعدد قواعد و موارد کاربرد هر یک نداریم; آنچه فعلاً در نظر داریم, این است که همه این آیات به یک سوی اشاره دارند. پس اشکالی ندارد که در یک مجموعه مورد تحلیل واقع شوند. آیه اوّل شمول و گستردگی خاصی در مفهومش نهفته است, اما شاید بتوان با دقت در آیات دیگر و موارد استعمال آنها این گستردگی را نیز فهمید.

بنابراین, باید معنای حرج, موارد استعمال آن و … مشخص گردد.

 

مدعنای حرج

در مفردات راغب آمده است:

(أصل الحَرَج والحراج مجتمع الشیء و تُصوِّرَ منه ضیق ما بینهما, فقیل للضیق حَرَج. وللاثم حَرَج قال تعالی: سثم لایجدوا فی أنفسهم حَرَجاًز و قال عزوجل: سوما جعل علیکم فی الدین من حرجز و قد حرج صدره, قال تعالی: سیجعل صدره ضیقاً حرجاًز);42

اصل حرج و حَراج, انبوه چیز را گویند و از آن تنگی مابین دو

........................... ص 143 ......................

چیز تصور شده است. آن گاه به تنگی (حَرَج) گفته شده و به گناه نیز (حَرَج) گفته شده است. خداوند فرمود: (سپس در سینه های خودشان تنگی احساس نمی کنند) و فرمود: (و در دین بر شما تنگی قرار نداد.) گاهی گفته می شود:(سینه اش تنگ شده) خداوند فرمود: (خداوند سینه او [کافر] را تنگ و حَرَج قرار می دهد.)

از عبارت راغب به دست می آید که (تنگی) نه معنای اصلی حَرَج که معنای کنایی آن است, زیرا انبوه بودن, تنگنا را به همراه دارد.

در نهایه آمده است:

(الحرج فی الاصل. الضیق و یقع علی الاثم والحرام. وقیل: الحرج, أضیق الضیق);43

حرج در اصل به معنای تنگی است و بر گناه و حرام واقع می شود, و گفته شده: حرج تنگ ترین تنگ هاست.

در مجمع البحرین نیز چنین آمده است:

(قوله تعالی سما جعل علیکم فی الدین من حرجز أی سمن ضیقز بأن یکلّفکم ما لا طاقة لکم به. وما تعجزون عنه. یقال:س حرِجَ یَحرَجُز أی ضاق و فی کلام الشیخ علی بن ابراهیم: الحرج الذی لا مدخل له والضیق ما یکون له مدخل ضیق);44

فرموده خداوند (در دین بر شما حرجی قرار نداد), یعنی تنگی ای که شما را مکلف کند تا به آنچه طاقتش را ندارید و از آن عاجز هستید [قرار نداد]. گفته می شود: (حرِجَ, یَحرَجُ) یعنی تنگ شد و در کلام علی بن ابراهیم آمده: حرج جایی گفته می شود که هیچ راه ورودی نداشته باشد و ضیق جایی گفته می شود که راه ورود تنگ باشد.

................... ص 144 ........................

در فرهنگ لاروس چنین آمده است:

(حَرِجَ الصدرُ أو الشیء: سینه یا آن چیز تنگ شد. حَرَجَتِ العین: چشم خیره شد. حَرَجَ الرجل: آن مرد گناه کرد. حرج علیه الشیء: آن چیز بر او حرام شد. حَرَج الیه: از تنگی به او پناه برد. حرج الغبار: در جای تنگ گرد و خاک کرد.)45

با توجه به موارد استعمال حَرَج و حراج و آنچه از راغب و ابن اثیر گذشت, معلوم می گردد که حَرَج از معنای اصلی خودش (انبوه چیز) به لازمه آن (تنگ و تنگی) نقل شده و سپس لازمه تنگی (دشواری و درد سر) اراده شده است. آن گاه مراد از (ماجعل علیکم فی الدین من حرج) چنین می شود: خداوند در دین, چیزی را که انسان ها برای آن به درد سر و دشواری افتند, قرار نداده است.

پس طبق معنایی که ابن اثیر آن را با (قیل…) نقل کرده و مجمع البحرین آن را به شیخ علی بن ابراهیم نسبت داده, معنای آیه چنین می شود: خداوند در دین چیزی را که موجب درد سر بسیار شدید انسان ها می شود, قرار نداده است.

طبق معنای اوّل, آیه با سهله و سمحه شریعت مناسب است, ولی طبق معنای دوم این جمله فقط (تکلیف بما لایطاق) را نفی می کند و البته تکلیف های شدیدی را که با هزاران درد سر انجام می پذیرد, نفی نمی کند.

اما در این باره مهم می نماید که بدانیم: این قول مورد قبول اهل لغت واقع نشده و استنادش به علی بن ابراهیم قمی نیز مناقشه می پذیرد, زیرا در تفسیر علی بن ابراهیم یافت نمی شود, در حالی که مطالب قرآنی استناد داده شده به ایشان, معمولاً در تفسیر قمی موجود است.46

البته مرحوم کلینی, حدیثی را از علی بن ابراهیم و او از پدرش و پدرش از… نقل می کند که حضرت باقر(ع) فرموده است:

(فالحرج أشدّ من الضیق.)47

در این باره, این احتمال وجود دارد که این جمله توضیح خود علی بن

.............................. ص 145 .........................

ابراهیم (آخرین راوی) باشد. اما اشکالی که وجود دارد این است که این حدیث با آنچه مرحوم کلینی در حدیث دیگری از حضرت باقر(ع) نقل می کند و آخرین راوی آن, علی بن ابراهیم است که او از پدرش و پدرش از… نقل می کند, منافات دارد. در آن روایت چنین آمده است: (الحرج الضیق).48 پس هر دو نقل با هم تعارض و تساقط دارند و باز چاره ای جز مراجعه به نظر مشهور واژه شناسان نداریم: حرج به معنای (تنگنا) است, نه (تنگنای شدید).

جمع بین دو حدیث:با مراجعه به متن دو خبر و مطالعه پیرامون آیات بحث شده در آنها, به نظر می رسد: کسی که حرج را معنی کرده با توجه به سایر قراین آن را معنی کرده و چون حرج نفی شده در آیه78 سوره حج مربوط به کل دین است و شامل اصل اعتقاد به دین نیز می شود, با حرج نفی شده در آیه ششم سوره مائده که مربوط به احکام فرعی دین می شود, متفاوت است. یعنی در پذیرش کل دین ممکن است که سختی ها و حرج هایی باشد, مانند: مشکلاتی که برای مردم مکه پیش آمده و آن قدر در تنگنا قرار گرفتند که به حبشه و مدینه هجرت کردند و تعدادی نیز زیر شکنجه مشرکان جان دادند. پس سختی های در حدّترک زن و زندگی برای حفظ دین و جهاد در راه خدا منتفی نیست و باید تحمل شود. وانگهی لازم نیست که افراد, سختی های بسیار زیادی را که به مرگ آنها می انجامد, تحمل کنند تا زیر شکنجه مشرکان جان دهند. اما در عمل به فروع دین و بویژه مقدمات, شرایط و اجزای فروع دین, هیچ نیازی به تحمل سختی ها نیست و شاید حتی در مواردی تحمل سختی و تنگنا حرام باشد.

نگاه اجمالی به دو خبر: خبر اوّل در اصول کافی, باب (ائمه(ع) گواهان خدای عزوجل بر خلقش) با سند صحیح از حضرت باقر(ع) درباره (وکذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس)49 نقل شده است. ما امت وسط

..................... ص 146 .....................

هستیم. و درباره آیه (وجاهدوا فی اللّه حق جهاده هو اجتباکم)50 فرموده: (ما را قصد کرده و ما برگزیدگانیم) و (خداوند تبارک و تعالی در دین حرج قرار نداده است) که حرج شدیدتر از تنگی است.51

چنین می نماید که با توجه به صدر آیه (در راه خدا آن چنان که حق آن است, تلاش کنید)52 حرج نفی شده در ذیل آیه, سختی شدید است وگرنه هرکسی که خواست حق تلاش را به جا آورد, حتماً به سختی می افتد. پس بنابر صدر و ذیل آیه معنای حرج, سختی شدید است.

اما حدیث دیگر که آن هم با سند صحیح از امام باقر(ع) نقل شده, پیرامون وضو است که زراره از امام(ع) پرسید: از کجا دانستید که در وضو, مسح قسمتی از سر بس است؟ و امام فرمود: به دلیل حرف باء در (وامسحوا برئوسکم)53 سپس امام(ع) همه آیه را که مربوط به وضو و تیمم است, توضیح می دهد و از جمله اشاره می فرماید به علتی که خداوند برای تیمم کردن در نبود آب یاد فرموده است: (خداوند نمی خواهد بر شما حرجی قرار دهد).54 پس حرج همان تنگی است.55

با توجه به واقعیت خارجی که به طور متعارف, افراد همواره در سفر برای خود و خدم و حشمشان آب به همراه دارند و وضو گرفتن با سختی یا با سختی شدید امکان می پذیرد, آیه شریفه تیمم را جای وضو قرار داده است. بنابرآن, حَرَج در این آیه سختی شدید نخواهد بود وگرنه معمولاً موارد جواز تیمم پیش نخواهد آمد, زیرا موارد بسیار نادری پیدا می شود که مکلف اصلاً آبی پیدا نکند. پس حرج باید به معنای سختی معمولی باشد, نه سختی شدید.

تقدم اهمّ بر مهم, راهی برای حلّ معمای دو معنایی حرج: از آنچه گذشت, روشن شد که (حَرَج) در حدیث یاد شده از جلد یکم کافی, چون مربوط به آیه78سوره حج است, به معنای ضیق شدید خواهد بود و در حدیث جلد سوم

...................... ص 147 ................................

کافی, چون مربوط به آیه ششم از سوره مائده می شود, معنایش (ضیق) خواهد بود, زیرا (حرج) نفی شده در سوره حج مربوط به اصل دین است و در سوره مائده مربوط به فرعی از دین. در نتیجه, می توان گفت که این دو حدیث, درصدد بیان ملاک تقدّم اهم بر مهم هستند; یعنی چون اهمیت اصل دین بیشتراست, سزاوار می نماید که دشواری ها و سختی های فراوانی را افراد متحمّل شوند, ولی تحمّل سختی و دشواری برای یکی از فروعات دین و شریعت که اهمیت همه دین را ندارد, نیاز نیست و این دو حدیث نیز درصدد بیان همین نکته عقلایی است.

در پاسخ به این اشکال با بررسی ساده ای می توان فهمید:

روایات, معمولاً آیه (ما جعل علیکم فی الدین من حرج) را در امور بسیار ریز فقهی به کار برده اند و برای مثال: به مقتضای آیه, وضو با آبی که کمی آلوده شده و یا به کار افتادن یکی دو مو از سر فردِ مُحرم در حال وضو, جایز دانسته شده و اصلاً به آیه (ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج) تمسک نشده است می توان گفت: مراد از (ما جعل علیکم فی الدین من حرج) آیه سوره حج نیست بلکه قاعده اصطیاد شده از هر دو آیه است. در تأیید این سخن می توان گفت که معمولاً در استعمال ها, لفظ (فی الدین) را حذف کرده اند و گفته اند: (ما جعل علیکم من حرج), یا گفته اند: (قاعده نفی حرج).

مقالات مرتبط:

شریعت سهله و سمحه با تأکید بر نظریه استاد مطهری بخش دوم

پی نوشت ها:

1. پیرامون این معیار, در مجله کاوشی نو در فقه, شماره 33و34 بحث شد.

2. سوره حج, آیه78.

3. مجموعه آثار شهید مطهری, ج2/241.

4. همان.

5.اسلام و مقتضیات زمان, ج1/255.

6. سوره حج, آیه78.

7. ر.ک: رساله های توضیح المسائل, موارد تیمم, مورد دوم.

8. ر.ک: الرسائل, امام خمینی, ج1/55.

9. مصباح الاصول, آیةالله خویی, ج2/529.

10. کافی, ج5/494.

11. سوره حج, آیه78.

12. کافی, ج5/292, باب الضرار.

13. سوره بقره, آیه185.

14. کافی, ج5/494.

15. در معجم رجال الحدیث و جامع الرواة او را ضعیف شمرده اند و از کتاب های رجال سابق, مطاعنی از جمله غلو را برایش ذکر کرده اند.

16. اسد الغابه, ج3/591.

17. همان/590.

18. ر.ک: کافی, ج3/266, حدیث9; فقیه, ج1/211, حدیث639.

19. کافی, ج4/62, حدیث های 1و3.

20. من لایحضره الفقیه, ج1/12, حدیث16; وسائل الشیعه, ج1/152.

21. کافی, ج2/17; باب الشرایع.

22. فقیه, ج1/55, حدیث123.

23. ر.ک: بحارالانوار, ج81/55, ج64/136, ج65/318 و 345, ج66/40, ج69/233, ج80/296.

24. ر.ک: مجمع الفائدة والبرهان, ج1/338 و356, 361, 371; ج2/13 و 105 و182, ج3/189, ج4/316, ج5/324, ج6/142 و191, ج7/131, ج9/219, ج10/126 و366.

25. کنز العمال, ج1, حدیث900.

26. همان, حدیث899.

27. همان, ج11, حدیث32095.

28. مسند احمد, ج1/236.

29. همان, ج5/266.

30. الناصریات, الشریف المرتضی/46, به نقل از لوح فشرده(CD) معجم کتب فقهی.

31. ر.ک: مجله بینات, مؤسسه امام رضا, شماره14.

32. ر.ک: کتاب ژرفایی قرآن و شیوه های برداشت از آن, فصل دوم, انتشارات مبارک, اصفهان.

33. سوره بقره, آیه185.

34. سوره مائده, آیه6.

35. سوره حج, آیه78.

36. سوره بقره, آیه های 183, 184 و185.

37. ر.ک: وسائل الشیعه, کتاب الصوم, ابواب من یصح منه الصوم, باب15 و17, 18 و19.

38. اسلام و مقتضیات زمان, ج1/255.

39. سوره نساء, آیه28.

40. سوره مائده, آیه6.

41. سوره حج, آیه78.

42. معجم مفردات الفاظ القرآن, راغب اصفهانی, ماده حَرَج.

43. النهایة, ابن اثیر.

44. مجمع البحرین, ماده حرج, ج2/288.

45. فرهنگ لاروس, ج1/817, ماده حرج.

46. در حاشیه مجمع البحرین آمده: لم نجد هذا النص فی تفسیر علی بن ابراهیم, ر.ک: ج2/289.

47. ر.ک: کافی, ج1/191.

48. همان, ج3/30.

49. سوره بقره, آیه138.

50. سوره حج, آیه78.

51. اصول کافی, ج1/191, حدیث4.

52. سوره حج, آیه78.

53. سوره مائده, آیه6.

54. همان.

55. کافی, ج3/30.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است