در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه علوم سیاسی، شماره 17، لک زایی، شریف ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

چکیده :

اگر این سخن پذیرفته شود که آزادی سیاسی «مادر آزادی»هاست، می بایست به بازاندیشی و بازکاوی این مفهوم در متون اسلامی و آثار متفکران مسلمان پرداخته و زوایای نااندیشیده آن بازشناخته شود. مقاله حاضر به چیستی آزادی سیاسی از منظر متفکر مسلمان، آیة اللّه  مطهری، می پردازد و آرای ایشان را در این زمینه مورد بازخوانی و تحلیل قرارمی دهد.

واژه های کلیدی: آزادی، سیاست، استاد مطهری، احزاب.

مقدمه

هدف اساسی مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است: آزادی سیاسی در اندیشه آیة اللّه  مطهری چیست و مصادیق و سازوکارهای آن در یک نظام سیاسی دینی کدام است؟ برای دست یابی به هدف مذکور ناچار بحث های زیر در ادامه خواهد آمد. از این رو در ابتدا باید متذکر شوم که در اندیشه آیة الله مطهری، آزادی بزرگ ترین و عالی ترین ارزش های انسانی است. به عقیده ایشان برای انسان آزادی ارزشی است مافوق ارزش های مادی. انسان هایی که بویی از انسانیت برده اند، حاضرند با شکم گرسنه و تن برهنه و در سخت ترین شرایط زندگی کنند، ولی در اسارت دیگران و محکوم یک انسان دیگر نباشند.(1)

(صفحه 192)

مطهری از معدود اندیشمندانی است که با توجه به شرایط خفقان آمیز دوره پهلوی و نیازهای زمان، به طرح و بسط این مسأله پرداخت. گرچه ایشان مجال نیافت که در نظام جمهوری اسلامی و با توجه به تجربه آن، به تفضیل به این موضوع بپردازد، اما همین مقدار از بحث های ایشان نیز می تواند قابل توجه و تأمّل و نقد و بررسی باشد. البته فارغ از این مباحث نیز می توان بر اساس معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی وی به بحث از مسأله آزادی در آثار ایشان توجه کرد و زوایای این موضوع را مورد سنجش و تأمل قرار داد.

از آن جا که گوهر انسان، آزادی است، انسان با توجه به طبیعت مختار و آزادانه ای که دارد، می تواند سمت و سو و جهت حرکت خود را انتخاب کند. مطهری انسان را فرزند رشید و بالغ طبیعت می داند که نیازی به قیمومیت و سرپرستی مستقیم و هدایت اجباری به وسیله نیرویی به نام غریزه ندارد: «آنچه سایر جانداران با نیروی غیر قابل سرپیچی غریزه انجام می دهند، او در محیط آزاد عقل و قوانین قراردادی انجام می دهد».(2) از این جاست که مطهری میان عقل گرایی و آزادی رابطه ای برقرار می کند و بر این باور است که یکی از عوامل ختم نبوت، روند تکامل عقل آدمی است که او را قادر ساخته است با عقل خویش سره را از ناسره تشخیص دهد و راه خود را آزادانه انتخاب کند.

به باور مطهری، انسان «در عین این که انسان است، حیوان است و در عین این که حیوان است، انسان است. آدمی یک سلسله استعدادهای مترقی و عالی دارد که ملاک انسانیت اوست.»(3) انسان دارای سرشتی دوگانه است. از سویی، دارای تفکر منطقی است و نیز به حقیقت جویی، خیر اخلاقی، جمال و زیبایی، پرستش حق و... گرایش دارد و از سوی دیگر، تمایلات حیوانی دارد، نظیر شهوت، حبّ مقام، حب ثروت و... . انسان موجودی مرکب از عقل و نفس یا جان و تن است: «محال است که بتواند در هر دو قسمت وجودی خود از بی نهایت درجه آزادی برخوردار باشد. رهایی هر یک از دو قسمت عالی و سافل وجود انسان، مساوی است با محدود شدن قسمت دیگر».(4) پس تعادل و توازن باید برقرار گردد و به هر دو بعد از ابعاد وجودی انسان توجه کافی شود. در این صورت است که استعدادهای انسان شکوفا می شود و زمینه بروز و ظهور می یابد. در نگاه مطهری:

دموکراسی بر اساس آزادی انسان است، اما این آزادی انسان در آزادی شهوات خلاصه نمی شود. از نظر اسلام این گونه آزادی ها سقوط آزادی انسانی است. اینها رهایی حیوانیت و اسیر شدن انسانیت است. کمال انسان در انسانیت و عواطف عالی و احساسات بلند اوست. این که می گوییم در اسلام دموکراسی وجود دارد، به این معناست که اسلام می خواهد آزادی واقعی دربند کردن حیوانیت و رها ساختن انسانیت به انسان بدهد.(5)

مطهری معتقد است:

از دیدگاه اسلام، آزادی و دموکراسی بر اساس آن چیزی است که تکامل انسانی انسان

(صفحه 193)

ایجاب می کند. یعنی آزادی، حق انسان بماهو انسان است؛ حق ناشی از استعدادهای انسانی انسان است، نه حق ناشی از میل افراد و تمایلات آنها. دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آن که این واژه در قاموس غرب [به] معنای حیوانیت رهاشده است.(6)

به نظر ایشان باید گوهر آزادی را در انسانیت انسان جست وجو کرد که آن را در فرهنگ خود داریم و از این که از دیگران آن را اخذ کنیم، بی نیاز هستیم.

به هر روی، دیدگاه مطهری به انسان، دیدگاه اندیشمندی است که قائل به آزادی تمام و کمال آدمی است که بتواند استعدادهایش را به فعلیت درآورد و البته از آن در جهت کمال و پیشرفت استفاده کند: «انسان در جمیع شؤون حیاتی خود باید آزاد باشد، یعنی مانعی و سدی برای پیشروی و جولان او وجود نداشته، سدّی برای پرورش هیچ یک از استعدادهای او در کار نباشد».(7)

در اندیشه مطهری، آدمی دارای خصلت های آزادی خواهانه است و «روح آزادی خواهی و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم می خورد»(8) و نیز «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلامی وجود دارد. ... اسلام دین حریت و آزادی است».(9) به نظر ایشان «یک نفر مسلمان باید آزاد زیست کند و باید آزادی خواه باشد».(10) بر این اساس یک انسان مسلمان در مقابل غیر خدا سر تسلیم فرود نمی آورد و تنها به آستان او سر می سپارد و از قید و بندهای غیر خدایی رها می شود.

به باور وی، اعتقاد به خدا نه تنها آزادی انسان را سلب نمی کند، بلکه این خود باعث تقویت روح آزادی خواهی و حریت منشی در انسان می گردد. و در واقع «اعتقاد و ایمان به خدا مساوی است با این که انسان آزاد و مختار باشد».(11) مطهری در کتاب انسان کامل به تفصیل به نقد و بررسی مکتب اگزیستانسیالیسم، که خداپرستی را در تضاد با آزادی انسان می داند، می پردازد و نظریات آنان درباره آزادی و خداپرستی را به نقد می کشد. جان کلام وی در آن جا این است که: «جز با تعلق به خدا، آزادی پیدا نمی شود».(12)

آزادی در نگاه مطهری دو رکن دارد: یکی عصیان و تمرد و دیگری تسلیم و انقیاد: «بدون عصیان و تمرد، رکود و اسارت است و بدون تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، هرج و مرج است». انسان(13) از یک سو به همه امور غیر خدایی پشت پا می زند و در مقابل آنان عصیان و تمرد می کند، چه این امور غیر خدایی در خود وی و چه در میدان اجتماع باشد، و در مقابل حق و حقیقت و خداوند سر تعظیم فرود آورده و تنها در مقابل خداوند خاضع و تسلیم است.

به هر روی، در اندیشه مطهری انسان آزاد و مختار آفریده شده است و جوهر انسانیت را آزادی تشکیل می دهد. در چنین وضعیتی است که جزا و پاداش الهی در جهان آخرت نیز معنا و مفهوم می یابد، چرا که انسان مجبور و بی اختیار و بی مسؤولیت را خداوند به کیفر نمی رساند و بدون حساب نیز

(صفحه 194)

پاداش نخواهد داد. کیفر و پاداشی برای انسان ارزش دارد که آدمی قبل از آن، آزاد آفریده شده باشد و به این وسیله راه و رسم زندگی خویش را برگزیند تا اگر در این راه دچار انحراف شد و از حق و حقیقت از روی عمد و علم دور گشت، به عذاب اخروی دچار گردد و یا این که اگر به حق و حقیقت گرایش یافت به پاداشی دست یابد و ثمره کارهای نیکش را دریافت کند.

از زاویه دیگر، آزادی در اندیشه مطهری یک راه و روش برای رسیدن به مقصد است:

آزادی «کمال وسیله ای» است نه «کمال هدفی». هدف انسان این نیست که آزاد باشد، ولی انسان باید آزاد باشد تا به کمالات خودش برسد. آزادی یعنی اختیار، و انسان در میان موجودات تنها موجودی است که خود باید راه خود را انتخاب کند و حتی به تعبیر دقیق تر خودش باید خودش را انتخاب کند. ... انسان اگر آزاد نبود نمی توانست که کمالات بشریت را تحصیل کند، [همچنان که] یک موجود مجبور نمی تواند به آن جا برسد. پس آزادی، یک کمال وسیله ای است، نه یک کمال هدفی.(14)

بنابراین آزادی در اندیشه مطهری، به خودی خود تقدس و ارزش ندارد، بلکه از آن جهت ارزشمند و متعالی است که در فقدان آن انسان نیز همچون سایر موجودات از قدرت انتخاب برخوردار نیست و در نتیجه تجلی و بروز و ظهور استعدادها در انسان معنا و مفهومی نخواهد یافت. انسان در پرتو آزادی است که می تواند به حرکت درآید و در مسیر زندگی خود دست به انتخاب بزند و جهت زندگی خویش را برگزیند: «با آزادی است که ممکن است انسان به عالی ترین کمالات و مقامات برسد و ممکن است به اسفل السافلین سقوط کند».(15)

معنای آزادی و آزادی سیاسی

استاد مطهری آزادی را یکی از لوازم حیات و تکامل ذکر کرده و معتقد است موجودات برای رسیدن به مرحله تکامل و رشد به سه عنصر «تربیت»، «امنیت» و «حریت» نیازمندند. «تربیت» عبارت است از عواملی که موجود زنده برای تداوم بقا به آنها محتاج است؛ برای مثال موجود زنده برای رشد و نمو به عناصری چون نور، آب، غذا، و علاوه بر این ها، انسان به تعلیم و تربیت نیازمند است. «امنیت» یعنی این که موجود زنده آنچه را در اختیار دارد، همانند حیات، ثروت، سلامت و... از او سلب نگردد. و «آزادی» یعنی «نبودن مانع. انسان های آزاد، انسان هایی هستند که با موانعی که در جلو رشد و تکاملشان هست، مبارزه می کنند. انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند».(16)

بنابراین مفهوم آزادی در اندیشه استاد مطهری، فقدان مانع در راه رشد استعدادها به منظور طی کردن مسیر کمال است. این موانع از جهتی ممکن است درونی و از جهتی برونی باشند. بر این اساس، آزادی از یک سو، بعدی معنوی و از سوی دیگر، بعدی اجتماعی و سیاسی می یابد. استاد مطهری،

(صفحه 195)

درباره آزادی اجتماعی معتقد است:

بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد. دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند ... که جلو فعالیتش گرفته شود، دیگران او استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند.(17)

تحلیل مطهری از آزادی اجتماعی در واقع همان آزادی سیاسی است که امروزه در ادبیات سیاسی به کار می رود. آزادی سیاسی به طور کلی به نقش مردم در زندگی سیاسی اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادی هایی است که فرد در حیطه اجتماع و در برابر حکومت داراست؛ از این رو آزادی بیان و حق اظهار نظر، آزادی قلم و مطبوعات، آزادی انتقاد و اعتراض و مواردی از این قبیل در شمار آزادی های سیاسی است.

آیة اللّه  مطهری با طبقه بندی آزادی به معنوی و اجتماعی، طبقه بندی تقریباً کاملی از آزادی ارائه می دهد که هم جنبه های درونی و معنوی که به خود افراد مربوط می شود را دربر می گیرد و هم جنبه های بیرونی و اجتماعی و به عبارتی سیاسی را شامل می شود. مطهری به درستی متذکر می شود که آن چه امروزه در دنیا مقدس و ارجمند است، آزادی های اجتماعی و سیاسی است؛ اما به گمان ایشان، آزادی معنوی زیربنا و بنیاد آزادی های اجتماعی و سیاسی است؛ از این رو از سوی وی تأکیدات بسیاری بر آزادی معنوی شده است و آزادی معنوی در اولویت قرار دارد.

مطهری فقدان آزادی های اجتماعی و سیاسی را یکی از گرفتاری های بشر در طول تاریخ ذکر می کند و می گوید: «یکی از مقاصد انبیا به طور کلی و به طور قطع این است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگی ها و بردگی های اجتماعی و سلب آزادی هایی که در اجتماع هست مبارزه کنند».(18) ایشان برای اثبات آزادی اجتماعی در دین به آیه 64 سوره آل عمران(19) اشاره می کند و در تفسیر آن می گوید:

در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم، نه مسیح را و نه اهرمن را... و این که هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خودش نداند و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خودش نداند. یعنی نظام آقایی و نوکری ملغا، نظام استثمار ملغا، نظام لامساوات ملغا؛ هیچ کس حق استثمار و استعباد دیگری را نداشته باشد.(20)

در نگاه مطهری، آزادی اجتماعی و سیاسی مقدس است، همچنان که دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را مقدس می شمارد؛ اما آنچه بیش از آزادی اجتماعی ارزش دارد، آزادی معنوی است. از نظر مطهری:

پیغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند. ... آزادی اجتماعی

(صفحه 196)

بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست. درد امروز جامعه بشری این است که بشر امروز می خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی رود. ... آزادی را جز از طریق نبوت، انبیا، دین، ایمان و کتاب های آسمانی نمی توان تأمین کرد.(21)

مطهری مهم ترین مسأله و مشکل عصر حاضر را نداشتن آزادی معنوی ذکر می کند و این که جامعه ای که به آزادی معنوی نرسیده، به آزادی اجتماعی هم نخواهد رسید:

بزرگ ترین خسران عصر ما این است که همه اش می گویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمی گویند. از آزادی معنوی دیگر حرفی نمی زنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمی رسند.(22)

ایشان آزادی معنوی را مقدمه ای برای رسیدن به آزادی اجتماعی می داند. به باور وی، برای رسیدن به آزادی واقعی اجتماعی، انسان ها باید نخست از درون خود آزاد گردند و بنده و برده شهوات و مادیات و دلبستگی های دنیوی نباشند؛ به عبارتی، آزادی معنوی، آزادی از خود است و آزادی اجتماعی، آزادی از بندگی دیگران و به ویژه حکومت: «آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی ... آزادی انسان است از قید و اسارت خودش».(23) به نظر ایشان:

تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمی دارد و به این ترتیب ریشه رقیت ها و بردگی های اجتماعی را از بین می برد. مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت ها و رقیت های اجتماعی نمی رند.(24)

همچنین مطهری یکی از مهم ترین حکمت های زهدورزی را آزادی و آزادگی ذکر می کند:

میان زهد و آزادگی پیوندی کهن و ناگسستنی برقرار است. نیاز و احتیاج، ملاک «رو به مزاجی» است و بی نیازی ملاک «آزادگی». آزادگان جهان که سبکباری و سبکبالی و قابلیت تحرک و پرواز، اصیل ترین آرزوی آنهاست از آن جهت زهد و قناعت را پیشه می سازند که نیازها را تقلیل دهند و به نسبت تقلیل نیازها، خویشتن را از قید اسارت اشیا و اشخاص رها سازند.(25)

به هر روی، مسائلی چون تقوا، زهد و صبر ریشه در آزادمنشی آدمی دارند. انسان در برابر عواملی که درون او را به اسارت می کشاند و او را ضعیف و خوار می سازد، طغیان می کند و خود را رها می سازد و این گونه است که در برابر بندهای برونی نیز قیام می کند و تنها به حاکمیت خداوند و دستورهای او گردن می نهد و غیر او را نفی می کند.

مطهری بر این باور است که آزادی به طور کلی به دلایل ذیل صحیح است:

نباید مانع بروز استعدادهای بشر شد. دیگر به این معنا صحیح است که بسیاری از

(صفحه 197)

چیزهاست که با جبر نمی توان به بشر تحمیل کرد و دیگر به این جهت است که بشر موجودی است که باید بالاختیار و در صحنه تنازع و کشمکش به کمال خود برسد.(26)

بنابراین در کلام مطهری آزادی سمت و سویی می یابد که بنا به دلایلی نباید از انسان سلب شود. این عناصر عبارتند از: این که بروز و ظهور استعدادهای آدمی نیازمند فضای آزاد است. در فضای بسته و محیط خفقان آمیز و استبدادی و به عبارتی در فقدان آزادی های اجتماعی و سیاسی، زمینه ای برای بروز خلاقیت ها و استعدادها به وجود نمی آید. در فضای مستبدانه ای که بر جامعه حاکم است، چاپلوسان و زبان بازان قدر می یابند و آزادگان و آزاداندیشان ذلیل و حقیر می شوند، چرا که وضعیت موجود، اجازه چون و چرا کردن به خیرخواهان و مصلحان را نمی دهد. تنها آنان که زبان به مدح بگشایند، جایی و مقامی می یابند و بس.

عنصر دوم که انسان برای آن نیازمند آزادی است این است که بسیاری از امور و چیزها صلاحیت و قابلیت تحمیل به بشر را ندارند؛ برای مثال، دین اجباربردار و اجبارپذیر نیست. نمی توان کسی را به زور وادار به پذیرش دین کرد، به ویژه دین اسلام را که حتی پذیرش آن نیز می بایست با برهان و استدلال همراه باشد و آن که از روی تقلید و بدون تحقیق آن را می پذیرد از او پذیرفته نیست. اساسا مطهری نقطه قوّت دین اسلام را همین می داند، چرا که پذیرش خود را منوط به تحقیق و نه تقلید کرده است.

مطهری در این باره می گوید:

بعضی چیزهاست که اصلاً اجباربردار نیست یعنی نمی شود بشر را مجبور کرد که آن را داشته باشد. ... اگر تمام قدرت های مادی جهان جمع شوند و بخواهند با زور آن را اجرا بکنند، قابل اجرا نیست؛ مثلاً محبت و دوستی.(27)

دین، ایمان، محبت و دوستی و بسیاری چیزهای دیگر اجباربردار و تحمیل کردنی نیست و آیات فراوانی در قرآن نیز به این موضوع اشاره دارد: «لا إکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغیّ»(28) و از این جهت است که «قرآن می فرماید مردم را با حکمت دعوت کن: «أدعُ إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة»(29) مردم را با دلیل و منطق دعوت کن تا روح و قلب آنها را خاضع [و] عشق و محبت را در دل آنها ایجاد کنی. در آیه ای دیگر می خوانیم: «فذکّر إنّما أنت مذّکر لست علیهم بمصیطر»؛(30) ای پیغمبر، وظیفه تو گفتن و ابلاغ و یادآوری است. تو مسلط بر مردم نیستی که بخواهی به زور آنها را مؤمن و مسلمان کنی».(31)

ویژگی سوم برای آزاد بودن انسان این است که قابلیت کمال یابی انسان در فضایی ارزشمند است که آگاهانه و آزادانه صورت پذیرد. برای رسیدن به کمال باید با بسیاری از چیزها در تنازع و کشمش به سر برد؛ ابتدا در درون خود و برای رسیدن به آزادی معنوی باید تلاش کرد و سپس در بیرون و برای

(صفحه 198)

رسیدن به آزادی اجتماعی و سیاسی.

به هر روی، در اندیشه مطهری آزادی راه و معبری برای رسیدن به مقصد است. در این مسیر باید با هوا و هوس ها و خواهش های نفسانی مبارزه کرد و پیروز گشت و برای ادامه این راه، باید بندها و زنجیرهای بیرونی را گسست و از هرچه تعلق و وابستگی است آزاد گشت. آزادی در این معنا، وسیله ای برای بروز و ظهور استعدادهای نهفته آدمی است. انسان نیازمند آزادی است و آزادی به صورت فطری در نهاد وی به ودیعت نهاده شده است و وی باید در مسیر زندگی خویش و برای بروز و ظهور استعدادهای عالی و برتر انسانی از آن استفاده کند. در چنین وضعیتی است که راه رشد و پیشرفت به سوی کمال برای انسان گشوده می شود و جامعه انسانی هر روز بیشتر از دیروز به پیش گام برمی دارد.

در این جا برخی از مصادیق و سازوکارهای آزادی های اجتماعی و سیاسی از منظر آیة اللّه  مطهری مورد بحث قرار گرفته و نظر ایشان در این باره بازکاوی و تحلیل می شود.

حق تعیین سرنوشت و آزادی انتخاب و رأی

مهم ترین و اساسی ترین بحث آزادی سیاسی، حق تعیین سرنوشت سیاسی و آزادی انتخاب و رأی است.این که آیا یک انسان مسلمان می تواند و حق دارد که به حکومتی رأی دهد و او را انتخاب کند و به آن گردن نهد و یا این که در مقابل حکومتی بایستد و به آن رأی ندهد و در براندازی آن بکوشد، از جمله پرسش هایی است که پاسخ های متفاوت و متناقضی به آن داده شده است. هر پاسخی که به این پرسش بنیادین داده شود، در نهایت باید با پذیرش مردم همراه شود، چه این پذیرش با اجبار و اکراه توأم گردد و چه با اختیار و طوع و رغبت همراه شود. در هر صورت، هر حکومتی برای دوام و استقرار خود می بایست مردم را با خود همراه کند و در غیر این صورت، پایه های حکومتش برای همیشه سست و لرزان خواهد بود.

در بحث های استاد مطهری نمی توان به یک نتیجه قطعی در مورد دیدگاه ایشان درباره مشروعیت حکومت اسلامی رسید. اما برخی مؤلفه ها در آثار مبیّن آن است که مردم در حکومت تأثیرگذارند و می توانند به هر نوع حکومتی که بخواهند گردن نهند. به ویژه که ایشان حکومت هایی را که بر پایه زور بنا شده اند نمی پذیرد و می گوید:

حکمران بالضروة یعنی کسی که متابعت مشروع دارد، نه کسی که به زور خود را تحمیل کرده است و آن کسی که متابعت مشروع دارد به دو گونه ممکن است: یکی به نحو ولایت و دیگر به نحو وکالت.(32)

در این جا وی حاکم مشروع را حاکمی توصیف می کند که مشروعیتش برخاسته از مردم و یا از خدا

(صفحه 199)

باشد، یعنی به نحو ولایت از سوی خدا و یا به نحو وکالت از سوی مردم.

آنچه از استقرا و فحص آرای ایشان برداشت می شود، مسلم انگاشتن مشروعیت الهی ولایت فقیه به نحو «انتصاب کلی» است. به این معنا شارع مقدس با ارائه ملاک ها و شرایط کلی، ولی فقیه را مأمور تصدی امر قضا و حکومت کرده است و منشأ مشروعیت او هم از این لحاظ به شرع و شریعت برمی گردد؛ اما این که آیا این مصدر به نحو جزءالعلة است یا تمام العلة، جای بحث و بررسی دارد. ایشان در تبیین نظریه انتصاب کلی می گوید:

آن حکومتی که باید میان مردم باشد، باید واجد شرایطی باشد که آن شرایط را اسلام معین کرده باشد؛ اگر آن شرایط را که اسلام معین کرده است، داشته باشد، همان طور که مفتی بدون این که خدا شخصش را معین کرده باشد با آن شرایط می تواند فتوا بدهد، حاکم هم بدون این که خدا شخصش را معین کرده باشد، می تواند در میان مردم حکومت کند.(33)

همچنین در آثار استاد مطهری مطالبی مشاهده می شود که به نقش مردم در پذیرش حاکم اسلامی اشاره دارد. اسلام برای امامت و رهبری جامعه اسلامی شرایط و صفاتی را تعیین و وضع کرده است که با دارا بودن آن شرایط، شخص، صلاحیت رهبری و حاکمیت پیدا می کند. واضح است که به صرف وجدان صلاحیت، رهبری و حاکمیت فعلی تحقق نمی یابد، مگر این که مورد پذیرش مردم قرار گیرد. البته محل مناقشه که آیا حاکم اسلامی تمام مشروعیت حکومت خود را تنها از دین و خدا دریافت می کند و انتخاب سایر فقها یا مردم هیچ گونه تأثیری در آن ندارد یا این که انتخاب مردم با سایر فقها نیز در مشروعیت حکومت او مؤثر است؛ به تعبیر دیگر، آیا مصدر مشروعیت ولایت فقیه یک سویه بوده و نقش انتخاب فقط در کارآمد بودن حکومت است؟ به هر حال، در برخی آثار مطهری به این وجه می رسیم که ایشان برای مردم تنها پذیرش حاکم اسلامی را مطرح می کند و مشروعیت را از ناحیه دیگری می داند که این مطلب، انتساب نظریه انتصاب کلی به ایشان را تقویت می کند.

در موارد دیگری، استاد مصدر حق شرعی ولی فقیه را مردم متدین می داند و با اشاره به حکم امام خمینی به نخست وزیر موقت(34) آن را چنین تحلیل می کند:

حق شرعی امام از وابستگی قاطع مردم به اسلام، به عنوان یک مکتب و ایدئولوژری ناشی می شود و مردم تأیید می کنند که او مقام صلاحیت داری است که می تواند قابلیت اشخاص را از جهت انجام وظایف اسلامی تشخیص دهد. در حقیقت حق شرعی و ولایت شرعی، یعنی مهر ایدئولوژی مردم و حق عرفی، همان حق حاکمیت ملی مردم است که آنها باید فرد مورد تأیید رهبر را انتخاب کنند.(35)

استاد شهید در جایی دیگر به حق انتخاب مردم و عزل حاکم و موقتی بودن آن اشاره می کند و این خود قرینه دیگری است برای این که مردم در تعیین سرنوشت خود نقش و اثر دارند. ایشان درباره

(صفحه 200)

واژه «جمهوری اسلامی» می گوید:

کلمه «جمهوری» شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص می کند و کلمه «اسلامی» محتوای آن را. ... یعنی حکومتی که در آن حق انتخاب با همه مردم است، قطع نظر از این که مرد یا زن، سفید یا سیاه، دارای این عقیده یا آن عقیده باشند. در این جا فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی معتبر است و نه چیز دیگر. به علاوه، این حکومت، حکومتی موقت است، یعنی هرچند سال یک بار باید تجدید شود، یعنی اگر مردم بخواهند می توانند حاکم را برای بار دوم یا احیانا بار سوم یا چهارم تا آن جا که قانون اساسی شان اجازه می دهد انتخاب کنند و در صورت عدم تمایل، شخص دیگری را که از او بهتر می دانند انتخاب کنند. ... مسأله جمهوری مربوط است به شکل حکومت که مستلزم نوعی دموکراسی است، یعنی این که مردم حق دارند سرنوشت خود را خودشان در دست بگیرند.(36)

استاد در عبارت فوق سخن از «انتخاب رئیس حکومت توسط مردم»، «موقتی بودن حاکم» و «حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود» و این که انتخاب مردم نه از مقوله «وظیفه» که از مقوله «حق» است به میان می آورد. به هر تقدیر در سخنان ایشان موارد بسیاری مشاهده می شود که حق تعیین سرنوشت را به خود مردم باز می گرداند. اضافه بر این که ایشان قائل به فطری بودن حقوقی نظیر آزادی و دموکراسی به معنای حقیقی آن و امانت بودن حکومت در دست حاکم از سوی مردم است. اینها همه تأثیرگذار بودن مردم و نقش آنها در حکومت را بیان می کند. حتی اگر بپذیریم که دیدگاه استاد مطهری همان نظریه انتصاب کلی فقیه به عنوان حاکم اسلامی است، باز هم چنین فردی به عنوان حاکم اسلامی می بایست از طرف مردم مورد پذیرش قرار گیرد، و صرف وجود شرایط در یک فقیه، منتهی به ایجاد حکومت اسلامی نخواهد شد.

استاد مطهری در مرحله پس از تشکیل حکومت اسلامی نیز از حق رأی و انتخاب توسط مردم دفاع می کند و بر این باور است که آزادی دادن به مردم در انتخاب مسیر و راه حرکت، به رشد آنان منجر می شود و در فقدان آزادی، مردم به رشد اجتماعی نخواهند رسید. بنابراین مطهری باب تحمیل و اجبار را در انتخاب و رأی دادن مسدود می سازد و نتیجه اش را عدم رشد و پیشرفت ذکر می کند:

اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمی فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آن که می خواهد وکیل بشود، تبلیغات کند، آن کس هم که می خواهد انتخاب بکند، مدتی مردّد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در

(صفحه 201)

بیاید که رشد اجتماعی دارد والاّ اگر به بهانه این که این ملت رشد ندارد و باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی می ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم، و او در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند. صدبار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد.(37)

مطهری پس از بیان این مطلب، مثالی می زند در مورد پدری که می خواهد به پسرش شنا را بیاموزد. وی معتقد است تنها با درس دادن این فرد نمی تواند شنا یاد بگیرد. باید در داخل آب هم رها شود تا پس از چند بار که زیر آب رفت و مقداری هم آب خورد، کم کم به فنون شناگری آشنا شود و در این باب مهارت لازم را کسب کند. در مسائل اجتماعی نیز چنین است، چرا که فرد می بایست آزاد باشد تا بتواند خودش را بیازماید و وارد میدان فعالیت اجتماعی شود و اشتباهاتش را به مرور جبران کند و تجربه بیندوزد و به رشد اجتماعی برسد و از قدرت انتخاب خویش به طور درست و دقیق و حساب شده استفاده کند. در همین خصوص مطهری معتقد است دست یابی به مرحله رشد دینی، فکری و اجتماعی جز با آزادی مسیر نمی شود.

اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند، از ترس این که مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی، آزادی فکری ندهیم یا روحشان را بترسانیم که در فلان موضوع دینی یا مذهبی مبادا فکر بکنی، که اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیاید، به سر در آتش جهنم فرو می روی، این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمی کند و پیش نمی رود. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می خواهد (و تحقیق هم یعنی به دست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل) خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قائل است.(38)

به هر روی تا آن جا که از آثار استاد مطهری می توان برداشت کرد، ایشان قائل به حق تعیین سرنوشت برای انسان است. یک انسان مسلمان در تشکیل و برپایی حکومت اسلامی و انتخاب حاکمان نقش عمده ای دارد؛ حتی با فرض پذیرش مقبولیت و نه مشروعیت. از سوی دیگر، پس از تشکیل حکومت اسلامی نیز از آزادی برخوردار است که پس از تحقیق و تعقل دست به انتخاب بزند و با آزادی تمام رأی دهد و کارگزاران نظام را برگزیند.

مقالات مرتبط:

آیة الله مطهری و آزادی های سیاسی بخش دوم

پی نوشت ها:

* دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشکده اندیشه سیاسی اسلام.

-1 ر.ک: مرتضی مطهری، انسان کامل (تهران: صدرا، چاپ دوازدهم، 1374) ص 4850.

-2 همو، ختم نبوت (تهران: صدرا، چاپ دوازدهم، 1377) ص 20.

3-همو، پیرامون انقلاب اسلامی (تهران: صدرا، چاپ نهم، 1372) ص 101.

4-همان، ص 101.

-5 همان، ص 102 و 103.

-6 همان، ص 104. گفتنی است استاد مطهری در جای دیگر معیارهای انسانیت را به تفصیل مطرح می سازد که عبارتند از: دانش، پرورش یا خلق و خوی و محبت، اراده، آزادی، مسؤولیت و تکلیف و زیبایی. البته در این بحث ها عمدتا به طرح نظریه های گوناگون درباره معیار انسانیت پرداخته و در آخر این بحث وعده داده است که در سخنرانی دیگری به نقد این نظریات بپردازد و نظر اسلام و دین را در این باره مطرح سازد. اما گویا چنین جلسه ای تشکیل نشده یا به دست ما نرسیده است. ر.ک: مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی (تهران: صدرا، چاپ پنحم، 1366) ص 221235.

7-مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی (تهران: صدرا، چاپ هفتم، 1372) ص 91.

8-همو، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 41 و 42.

9-همان، ص 44.

10-همان، ص 53.

11-مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1 (تهران: صدرا، چاپ دوم، 1370) ص 566.

12-ر.ک: همو، انسان کامل، ص 325354.

13-حسین یزدی (گردآورنده)، آزادی در نگاه استاد مطهری (تهران: صدرا، چاپ اول، 1379) ص 32.

14-مرتضی مطهری، انسان کامل، ص 346 و 347.

15-همان، ص 347.

16-مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی (تهران: صدرا، چاپ پنجم، 1366) ص 14.

17-همان، ص 14.

18-همان، ص 18.

-19قُل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمةٍ سواءٍ بینَنَا و بینکم ألاّ نعبد اِلاّ اللّه  و لا نُشرِکَ به شیئا و لا یتخذ بعضُنَا بعضا أرْبَابا من دون اللّه ؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگران را به جای خداوند به خدایی بر نگیرد».

20-مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص 17.

21-همان، ص 19.

22-همان، ص 51.

23-همان، ص 32.

24-مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه (تهران: صدرا، چاپ ششم، 1368) ص 207 و 208.

25-همان، ص 231. در پژوهشی دیگر، مسأله زهد در آثار استاد مطهری را تبیین کرده ام. ر.ک: پیام حوزه، سال پنجم، ش 18 (تابستان 1377) ص 3350.

26-حسین یزدی (گردآورنده)، پیشین، ص 19.

27-مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 117.

28-بقره(2) آیه 256. «در کار دین اکراه روا نیست، چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است». بیان آیه محتمل نفی و نهی است: 1. نفی: زمخشری و اغلب معتزله آن را انتخاب کرده اند. یعنی خداوند امر ایمان را بر اجبار و اکراه و وادار کردن ننهاده، بلکه بر تمکین و اختیار نهاده است، چنان که در جای دیگر فرموده است: «اگر پروردگارت می خواست همه کسانی که در روی زمین هستند ایمان می آوردند، پس آیا مردم را وا می داری (اکراه می کنی) که مؤمن شوند؟» (یونس(10) آیه 99)؛ 2. نهی: کسی را بر اسلام آوردن اجبار نکنید، زیرا ایمان اجباری اعتبار ندارد، بلکه کفر اجباری هم اعتبار ندارد. (آیه تقیه: نحل(16) آیه6) ر.ک: توضیحات بهاءالدین خرمشاهی ذیل آیه مورد بحث.

29-نحل(16) آیه 125.

30-غاشیه (88) آیه 21 و 22. همچنین در همین باره ر.ک: به آیات: مائده(4) آیه 92 و 95؛ یونس(10) آیه 108؛ اسراء(17) آیه 54؛ زمر(39) آیه 41؛ ق(50)، 45؛ انعام(6) آیه 107 و....

31-مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 119.

32-همو، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 150. برای توضیح بیشتر دیدگاه استاد مطهری درباره مشروعیت حکومت اسلامی، ر.ک: به محمدحسن قدردان قرا ملکی، «مشروعیت حکومت اسلامی از منظر شهید مطهری». نامه مفید، ش17 (بهار 1378) ص 205232. در این مقاله دیدگاه استاد مطهری درباره موضوع مورد بحث به نحو مبسوط بحث شده است، اما نویسنده به یک نتیجه قطعی از دیدگاه نرسیده و آن را محل تأمل دانسته است.

33-به نقل از: محمدحسن قدردادن قراملکی، پیشین، ص 227.

34-بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران جناب عالی را بدون در نظر گرفتن حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت می نمایم» (امام روح اللّه خمینی، صحیفه نور، ج 15، ص 27).

35-مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 86.

36-همان، ص 80 و 81.

37-همان، ص 122.

38-همان، ص 123.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است