در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: کتاب گلشن ابرار جلد دوم / خلاصه ای از زندگی اسوه های علم و عمل/ از ثقة الاسلام کلینی تا آیة الله خامنه ای / تهیه و تدوین: جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، خردمند، محمد ؛


شهادت: 12/2/1358 ش.

بهاران

در روز 13 بهمن 1298 شمسی، خدای کریم به عالم ربانی حاج شیخ محمد حسین مطهری و همسر مؤ منش - سکینه-  فرزندی هدیه کرد[1] که مرتضی نامیده شد و برای آن خانواده پاک، بهاران را به ارمغان آورد.

مرتضی کم کم دوران کودکی را پشت سر گذاشت. او که علاقه عجیبی به حقیقت و معنویت داشت با شور و شوق فراوان، نزد پدر شروع به آموزش کرد و عاقبت این اشتیاق، وی را به مکتب کشاند و به دیدار گلهای آن بوستان رساند.

بوی خوش گلستان

او در دوازده سالگی عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزه علمیه مشهد را احساس کرد و عاشقانه به آنجا روی کرد[2] و چنان پرتلاش و منظم به تحصیل مشغول شد که باعث شگفتی اهل بصیرت گردید.

رفته رفته افکاری بلند و سؤ الهایی سرنوشت ساز برایش آشکار شد جهان آفریده کیست؟ خدا چگونه صفاتی دارد؟ انسان برای چه آفریده شده است؟ و... این پرسشها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو می کرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی -مدرس فلسفه الهی- حاضر شود، اما این آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال 1355 قمری درگذشت.[3]

سرانجام مرتضی در سال 1316 شمسی در زمانی که حکومت سیاه رضاخان بیداد می کرد. ظلمت همه جا را فراگرفته بود، به دنبال نور و فضیلت، همه جا را فراگرفته بود، به دنبال نور و فضیلت راهی حوزه علمیه قم شد تا روح تشنه اش را از کوثر قرآن و زمزم عترت سیراب کند.[4]

مطهری به دنبال یافتن گنج علم و فضیلت، با شور و علاقه ای وصف نشدنی، به تلاش و فعالیت پرداخت. پشتکار و کثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فیضیه شگفت زده کرد.[5]

او آرام و قرار نداشت، منتظر و تشنه به دنبال گمشده ای بود در این هنگام ستاره ای بدرخشید و او را به مقصود رساند. حضرت امام خمینی -الگوی علم و تقوا- درس اخلاق تشکیل داد و به نور افشانی و انسان سازی پرداخت.

مطهری به زیارت آن استاد بزرگ نایل آمد و از سرچشمه زلال او سیراب شد.[6] این درس در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم علمی آن. درس «یافتن» و «رسیدن» بود نه فقط «دانستن» و «آموختن».

مرتضی از سویی، غرق در مطالعه و تحصیل و تدریس و از سویی دیگر یکی از مهم ترین کارهایش و بلکه عالیترین و مهمترین کارهایش و بلکه عالیترین و مهمترین فعالیتش، راز و نیاز و مناجات نیمه شب و اشک سحری بود. او شیرینی و لذتی از این کار مبارک و سعادت آفرین، احساس می کرد که شب تیره زندگیش را تبدیل به روز روشن می نمود.

دانش اندوزی

مطهری با دقت، سرعت، نظم و تلاشی ستودنی به آموختن علوم اسلامی مشغول شد او نزد آیة الله صدوقی، کتاب «مطول» را فراگرفت و در محضر آیة الله مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را بیاموخت. او همچنین از استادانی بزرگ مانند آیات سید صدرالدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت، سید محمد محقق یزدی -معروف به داماد- انگجی و میرزا مهدی آشتیانی - که سلام خدا بر همگی آنان- در علوم گوناگون بهره مند شد.

دیدار با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی، مرتضی را وارد دنیایی جدید و شگفت انگیز کرد. حاج میرزا علی آقا با نهج البلاغه می زیست، با آن تنفس می کرد و روحش با این کتاب همدم و جمله های گرانقدر آن، ورد زبانش بود. و مهمتر آنکه به هر آنچه می دانست عمل می کرد. راستی که مرد حقیقت و معنویت بود.[7]

مطهری، تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را در سال 1323 شمسی آغاز کرد.[8] او بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتألهین شیرازی را در محضر حضرت امام خمینی آموخت.[9]

وی بعد از ورود آیة الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد[10]و از بحث های مجتهد پرور آن عالم ربانی بهره مند شد. او پیش از رسیدن به مرحله اجتهاد، از آیة الله بروجردی تقلید می کرد.[11]

مطهری، درس اصول فقه را از «مباحث عقلیه» به طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفت[12]و راز و رمز اجتهاد را از آن حکیم الهی و فقیه وارسته بیاموخت.

در سال 1329 شمسی استاد مطهری در محضر درس استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی حاضر شد و مبحث «الهیات» از کتاب «شفا» (تألیف ابوعلی سینا) را از آن حکیم بزرگ بیاموخت.[13]

 علامه طباطبایی، درس دیگری -غیر از الهیات شفا- در فلسفه شروع کرده بود که در شبهای پنجشنبه و جمعه تشکیل می شد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیة الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی و ... شرکت می کردند[14] ثمره مبارک این مجمع علمی بزرگ، شاهکاری جهانی در کلام و فلسفه است به نام کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم». سهم مطهری در آفرینش این اثر پربار و ماندگار، اگر بیشتر از علامه طباطبایی نباشد، بدون شک، کمتر نیست.

استاد مطهری، همچنین در دوره تحصیل همفکر و یار و یاور سازمان انقلابی و اسلامی «فدائیان اسلام» بود.[15](771) این حزب سیاسی اسلامی که در سال 1324 شمسی، از سوی روحانی مبارز سید مجتبی نواب صفوی تشکیل شد نقش مؤثری در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت.

مطهری، علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود حوزه تدریس داشت. او از جمله کتابهای ذیل را تدریس کرد: «مطول» (در علم معانی، بیان و بدیع)، «شرح مطالع» (در علم منطق)، کشف المراد (در علم منطق)، «رسائل» و «کفایه» (در علم اصول فقه)، «مکاسب» (در فقه) و «شرح منظومه» و «اسفار» (در فلسفه).[16]

هجرت به تهران

استاد مطهری در سال 1331 هجری شمسی با دختر آیة الله روحانی (ره) ازدواج کرد[17] و در همان سال - در حالی که به مدرسی مشهور بود - به تهران هجرت کرد.[18] علت این هجرت را برخی تنگدستی شمرده اند،[19] اما سببش هر چه بود، باید آن را لطف خفی الهی شمرد زیرا حضور مطهری در تهران و در جمع دانشگاهیان و روشنفکران، سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت شد.

استاد مطهری از ابتدای ورود به تهران، به سازندگی و نور افشانی پرداخت. او در مدرسه مروی، آموزش فلسفه اسلامی را به شکل تطبیقی و مقایسه ای برای جویندگان حکمت و حقیقت، آغاز کرد.[20]

سخنرانیهای روشنگر و مفید استاد، همزمان با تدریس در مدرسه مروی، در تهران آغاز شد. او توجه بسیاری به حل شبهات و پاسخگویی به سؤ الهای موجود درباره معارف اسلامی داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، تلاش و اخلاص، در این راه موفق شد.

در سال 1333 استاد مطهری تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد. استاد در دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) آن دانشگاه بیش از بیست سال به مبارزه عالمانه با جهل، مادیگری و غربزدگی پرداخت. رفتار ایشان با دانشجو به قدری صمیمی بود که دانشجو به استاد عشق می ورزید و مرید او بود.

استاد مطهری در آن دانشکده، دوره های لیسانس و دکترا، کلیات علوم اسلامی (منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، فقه و حکمت عملی)، فلسفه (شرح منظومه، الهیات شفا، مقاصدالفلاسفه غزالی و ...)، تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه و عرفان را تدریس می کرد.[21]

مرزبان اسلام

الف. سلاح قلم:

استاد مطهری بعد از حدود سی سال که از زمزم قرآن و کوثر عترت سیراب شد و دم مسیحایی تقوا به او زندگی جدیدی بخشید، قدم در سنگر نویسندگی گذارد و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان حماسه جاوید شد.

این مرزبان قهرمان، فقط به حل مشکلات و پاسخگویی و سؤ الهای موجود درباره مسائل اسلامی می اندیشید و هدف نوشته هایش همان بود.[22]

او معتقد بود دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین به طور تدریجی در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، آموزشهای غلطی است که به نام اسلام داده می شود. این دین مقدس بیش از هر چیز، از طرف برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه صدمه می بیند.[23]

ب. مجله مکتب تشیع

در سال 1336 به همت جمعی از دانشمندان حوزه علمیه قم، نشریه مکتب تشیع شروع به فعالیت کرد. استاد مطهری هم با این مجله، همکاری علمی و ارشادی داشت. مقالاتی از استاد مطهری در نشریه مکتب تشیع منتشر شد، از جمله؛ «اصالت روح»، «قرآن و مساءله ای از حیات»، «توحید و تکامل» و «حق عقل در اجتهاد».[24]

ج. چراغ انجمن

بعد از تاءسیس انجمن اسلامی پزشکان (1337- 1338 ش)، استاد مطهری، چراغ آن انجمن شد و در زمانی که سردی و تاریکی جامعه را فراگرفته بود به دلهای سرد، گرمی بخشید و نور و روشنایی داد.

استاد یکی از مهم ترین سخنرانان جلسات این انجمن بود. ایشان در سخنرانیهایش، موضوعات حساس و سرنوشت سازی مانند توحید، نبوت، معاد، مساله حجاب، بردگی در نگاه اسلام، صلح امام حسن علیه السلام، امام صادق علیه السلام و مساله خلافت، مساله ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، تربیت اسلامی، فطرت، ربا، بانک، بیمه و ... را مورد بررسی عالمانه قرار داد و آثاری ارزشمند به یادگار نهاد.

د. داستان راستان

طرح تدوین «داستان راستان» از سوی یکی از مؤ سسات علمی به آیة الله مطهری پیشنهاد شد. استاد چون این کار را پسندیده و مفید یافت تعهد کرد که آن را انجام دهد. او در زمانی شروع به داستان نویسی کرد که استادی مشهور در دانشگاه بود و از شخصیتها و عالمان مهم مذهبی در کشور شمرده می شد.

جلد اول داستان راستان در سال 1339 و جلد دوم در سال 1343 چاپ و منتشر شد و با توجه و استقبال کم نظیر مردم مواجه گشت.

ه . طرحی نو

استاد مطهری سالها بود که آرزوی تاءسیس مؤ سسه ای علمی- فرهنگی را داشت تا بتواند جوابگوی نیازهای فکری جامعه باشد و به نشر و تبلیغ معارف عالی اسلامی بپردازد. سرانجام در سال 1346 به کمک چند تن از دوستانش، از جمله آقای محمد همایون، حجة السلام سید علی شاهچراغی، مؤ سسه حسینیه ارشاد را تاءسیس کرد.[25]

بعد از تأسیس حسینیه ارشاد، به کار این مؤ سسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهی و درایت به همکاری و برنامه ریزی پرداخت. او دانشمندان بسیاری را به آنجا دعوت می کرد تا سخنرانی کنند و خود نیز یکی از موفق ترین سخنرانان آن بود.

و. علل گرایش به مادیگری

کتاب علل گرایش به مادیگری - که تکمیل شده دو سخنرانی استاد مطهری در سالهای 48 و 49 در دانشسرای عالی است- در سال 1350 منتشر شد. استاد این اثر کارآمد را در زمانی تألیف کرد که در میان نسل جوان، گرایشی به مکاتب مادی -و از جمله مارکسیسم- مشاهده می شد. سران سازمان منافقین هم در حال گرایش به مارکسیسم بودند که سرانجام مارکسیست شدند و به طور رسمی این تغییر ایدئولوژی را اعلام کردند.

استاد مطهری در این کتاب به بررسی نقش کلیسا، مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی و ... در گرایش به مادیگری می پردازد و علل لغزشها و انحرافها را در این زمینه روشن می سازد.

ز. فلسفه تاریخ

یکی از درسهایی که استاد مطهری در منزل خودشان برقرار کرد درباره فلسفه تاریخ بود که از سال 1355 تا 1357 با جمع برخی از شاگردان برگزار می شد.

استاد در این دروس، آراء فلاسفه غرب و اسلام را در مورد مباحثی مانند «عوامل محرک تاریخ»، «ارزش تاریخ»، «جامعه و فرد»، «ارتباط تاریخ با علم، مذهب و اخلاق»، «علیت در تاریخ»، «تکامل تاریخ»، «پیش بینی آینده» و... عالمانه نقد و بررسی می کرد.

ج. مقدمه ای برجهان بینی اسلامی

آخرین اثر قلمی استاد مطهری، کتاب «مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی» است این کتاب در سالهای 56 و 57 به رشته تحریر در آمد.

آن استاد عالیقدر انحرافات فراوانی در نشریات برخی گروههای به ظاهر اسلامی و آثار بعضی روشنفکران مسلمان درباره جهان بینی اسلامی مشاهده می کرد. بدین علت و برای جلوگیری از التقاط، و از همه مهمتر برای روشن کردن نظر اسلام، این اثر پر برگ و بار را نوشت و در آن بسیاری از اشتباهات فکری روشنفکران را آشکار ساخت.

در این کتاب نفیس، مواضع و جهان بینی بعضی از گروهکها مانند «منافقین» مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

ط. ماتریالیسم در ایران

کتاب علل گرایش به مادیگری که در سال 1350 منتشر شده بود مورد استقبال شایان مردم حقیقت جو قرار گرفت، به طوری که در سال 1357 به چاپ هشتم رسید و استاد مقدمه ای تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» بر آن افزود.

استاد مطهری در این مقدمه بسیار پربار به افشا و نقد شیوه های جدید تبلیغ ماتریالیسم در ایران می پردازد و این بحث را در دو بخش ارائه می کند: 1- تحریف شخصیتها 2- تحریف آیات قرآن.

در این مقدمه سودمند بود که آراء برخی از گروهکها، از جمله «فرقان» مورد نقد و بررسی عالمانه و منصفانه قرار گرفت و پوچی و سستی آن آشکار شد.

بعد از انتشار این مقدمه، گروهک فرقان اطلاعیه ای منتشر کرد به این مضمون: هر کس که در مسیر افکار ما قرار گیرد، به طریق انقلابی پاسخ او را می دهیم. اما استاد مطهری فرمود: اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد، و من در این راه کوچکترین تردیدی ندارم.[26]

تدریس در قم

استاد مطهری بنا به توصیه حضرت امام خمینی از سال 1351 تا 1357، هفته ای دو روز به قم می رفتند و در حوزه علمیه، دروس مهمی مانند: «شناخت، اصل غائیت، فلسفه هگل، معارف قرآن، مارکس و مارکسیسم، منظومه، نجات و اسفار» تدریس می کردند.[27]

استاد به حکم وظیفه شرعی از تهران به قم می رفتند تا تدریس کنند در حالی که در تهران، استادان با سابقه دانشگاه، با تقاضای بسیار در کلاس درس ایشان شرکت می کردند.[28]

گلستان جاودان

یادگارهای استاد مطهری، بحق گلستانی جاودان است که بوی خوش آن، عقل و جان هر حقیقت جویی را زنده می کند. آثار منتشر شده استاد بیش از 50 کتاب است که برخی از مهمترین آن عبارتند از: «مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، آشنایی با قرآن، اسلام و مقتضیات زمان، انسان کامل، پیرامون انقلاب اسلامی، پیرامون جمهوری اسلامی، تعلیم و تربیت در اسلام، توحید، نبوت، معاد، حماسه حسینی، خدمات متقابل اسلام و ایران، عدل الهی، داستان و راستان، سیری در نهج البلاغه، سیری در سیره نبوی، سیر در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، شرح مبسوط منظومه، علل گرایش به مادیگری، فطرت، فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، گفتارهای معنوی، مساله حجاب، نظام حقوق زن در اسلام و قیام و انقلاب مهدی (عج)».

برخی از آثار منتشر نشده استاد عبارتند از: «شرح منظومه (به زبان عربی به قلم حجة السلام شیخ محمد تقی شریعتمداری)، آشنایی با قرآن (جلدهای 5 تا 15)، فلسفه تاریخ (جلد 2 تا 4)، مسأله بردگی در اسلام، پانزده گفتار، توکل و رضا، انسان شناسی، حاشیه بر تفسیر المیزان و ...».

پیشتاز نهضت

یکی از عالمانی که در هدایت و راهنمایی مردم در قیام 15 خرداد نقشی اساسی و سازنده داشت؛ استاد مطهری بود. او در سخنرانی آتشین و انقلابی خود در شب عاشورا خطاب به روحانیت گفت: «باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید». بعد خطبه امام حسین علیه السلام (... من رای سلطانا جائرا ...) را مطرح کرد و به طور صریح و قاطع به محمد رضا پهلوی حمله کرد.[29]

به دنبال این سخنرانی حسینی بود که استاد مطهری دستگیر و زندانی شد.[30] این حبس، حدود دو ماه به طول انجامید.[31]

استاد مطهری یکی از اعضای شورای رهبری حزب سیاسی اسلامی و نظامی «هیأتهای مؤتلفه اسلامی» بود. او در جمع آنان، مباحث سودمندی ایراد کرد، از جمله مساله «انسان و سرنوشت».

بعد از تبعید امام خمینی، مهمترین عکس العمل اسلامی در برابر این ظلم بزرگ، ترور حسنعلی منصور - نخست وزیر وقت- بود که به دست قهرمانان هیأتهای مؤتلفه اسلامی انجام شد و ارشاد و تأیید استاد مطهری بود که این اقدام خداپسندانه را به ثمر رساند.[32]

آیة الله مطهری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تثبیت حکومت اسلامی، فعالیتهای بسیار ارزنده و سرنوشت سازی انجام داد. از آن جمله، ایشان مهمترین و مورد اعتمادترین مشاور حضرت امام خمینی بود و نظرشان درباره معرفی افراد برای مسئولیتهای مختلف، پذیرفته می شد.[33]

در مسلخ عشق

استاد مطهری که آرزویش شهادت در راه خدا بود و در کتابها و گفتارهایش، مقام بلند و ارزش والای شهید را با عبارتی نغز و حکیمانه، نوشته و گفته بود، سرانجام به آرزویش رسید.

در شب چهارشنبه 12 اردیبهشت 1358، ساعت بیست و دو و بیست دقیقه، استاد مطهری به وسیله جوانی فریب خورده از اعضای گروهک سیاسی و منافق «فرقان» به شهادت رسید.[34]



[1]- لمعاتی از شیخ شهید، ص 8.

[2]- مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1، ص 9.

[3]- علل گرایش به مادیگرای، ص 8-10.

-[4] مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1، ص 9.

-[5] مطهری، مطهر اندیشه ها، ج 1، ص 138.

-[6] علل گرایش به مادیگرای، ص 10- 11.

-[7] ر. ک: سیری در نهج البلاغه، ص 10 - 12.

-[8] علل گرایش به مادیگرای، ص 11.

-[9] یادنامه استاد شهید مطهری، ج 1، ص 172.

-[10] مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1 - ص 9.

-[11] مطهری، مطهر اندیشه، ج 1، ص 32.

-[12] یادنامه استاد شهید مطهری، ج 1، ص 172.

-[13] علل گرایش، به مادیگری، ص 11.

-[14] ر. ک: یادواره استاد شهید مطهری، ص 31؛ یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، ج 1، ص 172.

-[15] یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، ج 1، ص 339 و 340.

-[16] یادواره استاد شهید مرتضی مطهری، ص 32.

-[17] مطهری، مطهر اندیشه ها، ج 2، ص 667.

-[18] مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1، ص 56.

-[19] سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 11.

-[20] مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1، ص 65.

-[21] مطهری، مطهر اندیشه ها، ج 1، ص 303 و 304 ج 2 ص 834، 840، 868، 882 و 884.

-[22] ر. ک: عدل الهی، ص 8 - 10.

-[23] همان.

-[24] یادنامه استاد شهید مطهری، ج 1، ص 541.

-[25] مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1، ص 10 و سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 98 و 114.

-[26] سرگذشت ویژه...، ج 1، ص 131 و 132.

-[27] مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1، ص یازده و یاد نامه استاد مطهری، ج 1 ص 542 - 552.

-[28] جلوه های معلمی استاد، ص 101.

-[29] مطهری، مطهر اندیشه ها، ج 2، ص 656.

-[30] همان.

-[31] سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 22 و 23.

-[32] مطهری، مطهر اندیشه ها، ج 2، ص 656.

-[33] جلوه های معلمی استاد، ص 183 و 184.

-[34] مطهری، مطهر اندیشه ها، ج 2، ص 67.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است