در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: تجلی پیام (استاد مطهری)، ؛


تدکر: این مقاله جهت رعایت حال کاربر به چهار بخش تقسیم گردیده و بخش های دیگر آن تحت عنوان لینک مقالات مرتبط در ذیل هر مقاله درج شده است.

در میان افکار و معتقدات اسلامی، مسائل ذیل مورد این اتهام واقع شده اند:

1- اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر.

2- اعتقاد به آخرت و تحقیر زندگی دنیا.

3- شفاعت.

4- تقیه.

5- انتظار فرج.

از پنج مسأله بالا سه مسأله اول مشترک میان شیعه و سنی است و دو مسأله آخر تقریباً از مختصات شیعه است.

گاهی گفته می شود سِرّ ا نحطاط مسلمین، اعتقاد عمیقی است که به سرنوشت و قضا و قدر دارند و گاهی گفته می شود اهتمام عظیم اسلام به امر آخرت و جهان ابدی و ناچیز شمردن زندگانی دنیا، فکر مسلمین را از توجه جدی به مسائل زندگی منصرف کرده است، گاهی گفته می شود اعتقاد به شفاعت- که در تمام ادوار تاریخ اسلامی، این اعتقاد وجود داشته است (جز افراد معدودی و اخیراً دسته مخصوصی)- مسلمانان را نسبت به گناهان که فلسفه گناه بودن آن ها تأثیر سوء آن هاست در سعادت، لاقید کرده است و مسلمان با اتکای به شفاعت، از هیچ رذیله و جرمی امتناع ندارد.

آنچه که شیعه بالخصوص در افکارش متهم می شود، یکی تقیه است و دیگر انتظار فرج. در باب تقیه گفته می شود که اولًا درس دورویی و نفاق است، و ثانیاً شیعه را ترسو و ضعیف و غیر قادر بر مقابله با حوادث بار آورده است. در باب انتظار فرج گفته می شود که این فکر و این عقیده، نیت هر اصلاحی را از شیعه گرفته است و در حالی که سایر ملل و اقوام در فکر اصلاح کار خودند، مردم شیعه منتظرند «دستی از غیب برون آید و کاری بکند.»

در اخلاق اسلامی عناصر زهد، قناعت، صبر، رضا، تسلیم و توکل، به تأثیر در انحطاط مسلمین متهم شده اند.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 251

از مقررات اسلامی آنچه به نظر می رسد لازم است از این نظر بررسی شود، در درجه اول مسأله حکومت و توابع آن است که به گمان عده ای، اسلام، تکلیف و وظیفه مسلمین را در این مسأله مهم به طور کامل معین نکرده است.

قوانین جزایی اسلام سال هاست که مورد بی مهری واقع شده و بسیاری از کشورهای اسلامی به همین جهت قوانین جزایی خود را از جای دیگر اقتباس کرده اند و کم و بیش کیفر عمل خود را دیده و می بینند. به هر حال، قوانین جزایی اسلام یکی از حلقات این سلسله مباحث است.

در قوانین مدنی اسلام چیزهایی که در عصر حاضر موجی علیه آن ها برخاسته یکی حقوق زن و دیگری قوانین اقتصادی اسلام در زمینه مالکیت و ارث و غیره است.

محدودیت هایی که اسلام در روابط مسلمان با غیر مسلمان قرار داده است مانند آنچه در باب نکاح مسلمان و غیر مسلمان یا ذبیحه غیر مسلم یا نجاست کافر قائل شده است و به عبارت دیگر حقوق و وظایف بین الملل اسلامی، از موضوعاتی است که عده ای را ناراحت کرده و این ها را عامل عقب ماندگی خود از قافله تمدن محسوب می دارند.

این هاست مجموع مسائلی که در بخش اسلام از این سلسله مباحث باید درباره آن ها تحقیق کافی به عمل آید.

خوشبختانه زمینه مساعدی برای این گونه تحقیقات وجود دارد و با روشن کردن این مسائل است که می توان نیروی ایمان طبقه جوان و تحصیل کرده را تقویت کرد و شبهات را از ذهن آن ها زدود.

پس از این بخش، نوبت بخش مسلمین است. در این بخش، توجه ما از اسلام به سوی مسلمین برمی گردد؛ یعنی اسلام عامل انحطاط مسلمین نیست، بلکه مسلمانان در اثر کوتاهی و انحراف از تعلیمات اسلامی دچار انحطاط شدند و این مسلمانان اند که مسؤول عقب ماندگی خود می باشند.

در این بخش نیز قسمت های متعددی پیش می آید، زیرا اولًا باید نقطه های انحراف را مشخص کنیم؛ آن چیزهایی که از اسلام است و متروک شده و آن چیزهایی که از اسلام نیست ولی در میان مسلمین معمول است، چه چیزهایی است؟ و ثانیاً باید ببنیم عامه مسلمین مسؤول این انحطاطاند یا خاصه آن ها؟

اسلام در میان اعراب ظهور کرد و سپس ملل دیگری از ایرانی و هندی و قبطی و بربر و غیره در زیر لوای اسلام درآمدند. هر یک از این اقوام، ملیت و خصایص قومی و نژادی و تاریخی خاصی داشتند. باید

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 252

بررسی شود آیا همه این ملل یا بعضی از آن ها به واسطه خصایص و ممیزات خاص قومی و نژادی که لازمه طبیعت آن ها بود، اسلام را از مسیر اصلی خود منحرف کردند، به طوری که مثلًا اگر اسلام در میان ملل دیگری غیر از این ملل- مانند ملل اروپایی- رفته بود، امروز مسلمانی و مسلمانان سرنوشت دیگری داشتند؟ یا عامه مسلمین در این جهت تأثیری نداشته اند و آنچه بر سر اسلام و مسلمین آمده است از طرف خاصه، یعنی دو طبقه متنفذ در میان مسلمین- حکمرانان و علمای دین- آمده است؟

در بخش عوامل بیگانه جریانات زیادی است که لازم است مورد توجه قرار گیرد، از صدر اسلام همواره اسلام دشمنان سرسختی در خارج یا داخل خود داشته است. یهودیان و مسیحیان و مجوسیان و مانویان و زنادقه ای که در میان مسلمین بوده اند، غالباً بیکار نبوده و احیاناً از پشت به اسلام خنجر زده اند. بسیاری از آن ها در تحریف و قلب حقایق اسلامی به وسیله جعل و احادیث یا ایجاد فرقه ها و تفرقه ها و لااقل در دامن زدن به اختلافات مسلمین تأثیر زیادی داشته اند.

در تاریخ اسلام حرکت ها و نهضت های سیاسی و دینی زیادی دیده می شود که از طرف غیر مسلمانان به منظور تضعیف یا محو اسلام پیدا شده است.

احیاناً جهان اسلام مورد حمله سخت دشمن واقع شده است. جنگ های صلیبی و همچنین حمله مغول نمونه بارز این حملات است و هر یک از آن ها تأثیر فراوانی در انحطاط مسلمین داشته اند. از همه خطرناکتر، استعمار غربی در قرون اخیر است که خون مسلمانان را مکیده و کمر مسلمانان را در زیر فشار مظالم خود خم نموده است.

با توجه به آنجا در بالا گفته شد، مجموع موضوعاتی که لازم است در این سلسله مباحث بحث شود، به ترتیب موضوعات ذیل است:

1- عظمت و انحطاط مسلمین.

این مبحث مقدمه ای است برای سایر مباحث.

2- اسلام و مقتضیات.

این مبحث شامل دو قسمت است: قسمت اول مربوط به فلسفه تاریخ است؛ در قسمت دوم کیفیت انطباق قوانین اسلامی با عوامل متغیر زمان بیان می شود. این بحث نیز جنبه مقدمی و تمهیدی دارد.

3- سرنوشت و قضا و قدر.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 253

رساله حاضر عهده دار این مبحث است.

4- اعتقاد به معاد و اثر آن در ترقی یا انحطاط اجتماع.

5- شفاعت.

6- تقیه.

7- انتظار فرج.

8- سیستم اخلاقی اسلام.

9- حکومت از نظر اسلام.

10- اقتصاد اسلامی.

11- قوانین جزایی اسلام.

12- حقوق زن در اسلام.

13- قوانین بین المللی اسلام.

14- نقاط انحراف.

15- جعل و تحریف و وضع حدیث.

16- اختلافات شیعه و سنی و اثر آن در انحطاط مسلمین.

17- اشعریت و اعتزال.

18- جمود و اجتهاد.

19- فلسفه و تصوف.

20- زمامداران جهان اسلام.

21- روحانیت.

22- فعالیت های تخریبی اقلیت ها در جهان اسلام.

23- شعوبیگری در جهان اسلام.

24- جنگ های صلیبی.

25- سقوط اندلس.

26- حمله مغول.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 254

27- استعمار.

این ها مجموع موضوعاتی است که از نظر اینجانب باید جزء این سلسله مباحث قرار گیرند. نه مدعی استقصاء هستم و نه مدعی حسن ترتیب. ممکن است موضوعات دیگری باشد که باید در این ردیف قرار گیرد و از نظر من پنهان مانده باشد. اینجانب نه خود را قادر به بحث در تمام این موضوعات می داند و نه به فرض قدرت، چنین وقت و فرصتی را داراست «1».

4- اهتمام به اصلاح سیستم اجتماعی

طبقه رمیده؛ با طبقه رمیده چه باید کرد؟ هر روز دردی است و هر دردی دوایی لازم دارد. هر روز یک نوع فساد است و آن نوع فساد اصلاح مخصوصی می خواهد. امروز طرز مبارزه ما به شکل سنگر به دست دشمن دادن و فرار در سربازخانه و حق بیرون آمدن نداشتن در آمده است. باید مجاری اجتماعی از فرهنگ و روزنامه و رادیو و تلویزیون را در دست گرفت. وای به حال مردمی که با فرصت ها مبارزه می کنند و می جنگند، دشمن فرصت ها می باشند!

5- اصلاح فکر دینی

مواجه شدن مدعیان اصلاح با نقاط ضعف جامعه به دو نحو است. یکی به اینکه از نقاط ضعف جامعه استفاده کنیم، یعنی آن ها را به همان حال باقی بگذاریم و در همان راه آن ها را تأیید کنیم و از این راه خودمان بر خر مراد سوار شویم و وجهه و وجاهتی پیدا کنیم. معمولًا در جامعه یک نوع حساسیت های مخصوص پیدا می شود، یک نوع علاقه ها و رغبت ها و یا تنفرها و انزجارها و بالاخره یک نوع جریان احساساتی پیدا می شود که به مصلحت اجتماع نیست و یا تشدید آن ها به مصلحت اسلام و اجتماع نیست. اشخاص مصلح واقعی باید ملاحظه کاری و مصانعه و مداهنه را کنار بگذارند و از آبروی خود بگذرند و با کمال شجاعت در مقابل احساسات مردم بایستند و لااقل تشدید نکنند. مثلًا الآن در جامعه ما به علل تاریخی حساسیتی در امر روضه خوانی و یا در بحث های مربوط به خلافت پیدا شده که فعلًا مصلحت نیست آنقدر در اطراف این ها بحث شود و یا آتش احساسات مردم تیزتر شود. اساساً در تبلیغ، این نکته

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 255

هست که خیلی با جریان روز ارتباط دارد. شما می بینید که کشورهای جهان هر روز ستون تبلیغاتی خود را متوجه یک جبهه می کنند. ما که نباید همیشه در یک جبهه و با یک نوع سلاح بجنگیم. آنچه قبلًا گفتیم که در امر به معروف باید منطق دخالت داده شود همین است.

به هر حال یک وقت هست که آدمی از نقطه ضعف جامعه استفاده می کند و یک وقت هست که نقاط ضعف جامعه را از بین می برد. فعلًا متأسفانه تشکیلات روحانی و تبلیغی ما بر اساس پیروی و استفاده از نقاط ضعف اجتماع است، نه بر اساس اصلاح و تقویت نقاط ضعف.

ما می بینیم در قرآن این مطلب آمده: «یا قوم لقد ابلغتکم رساله ربی و نصحت لکم و لکن لاتحبون الناصحین». چرا مردم ناصحین و مصلحین واقعی را دوست نمی داشتند؟ چرا مردم زمان ما [ما] را دوست دارند و مردم زمان پیغمبران آن ها را دوست نمی داشتند؟ به جهت آنکه ما از نقاط ضعف مردم استفاده می کنیم، از جهالت مردم استفاده می کنیم، از آتش احساسات مردم استفاده می کنیم، اما آن ها با نقاط ضعف و جهالت ها و آتش احساسات مردم مبارزه می کردند «1».

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 256

فصل پنجم: نسل جوان و تهاجم فرهنگی

بدون شک یک حالت دهشت و خودباختگی در نسل جدید نسبت به تمدن اروپایی هست که هرچه از اروپاست می بندند و حالت تسلیم بلاشرط دارند، جنبه بله قربان دارند، به قول دکتر صناعی: مسجد شاه اصفهان را هم تا اروپایی ها تصدیق نکنند این ها شاهکار معماری نمی شناسند، همچنین نوابغ و شخصیت های ادبی و علمی و فلسفی گذشته ما.

بهتر است «نسل جدید» بگوییم، چون مربوط به سن و سال نیست. بعضی در سن کم اند مثل بعضی از طلاب قدیم و جزءنسل قدیمند و بعضی پیرمردند و در طبقه نسل جدیدند و لهذا ما عنوان «نسل جدید» را انتخاب کردیم نه عنوان «جوانها».

در نسل جدید اندیشه های نو و ایده آل های نو و ادراکات و احساسات نو هست. در نسل جوان توجه به طرد تسلط های سیاسی و اقتصادی و احساس استقلال سیاسی و اقتصادی هست که در نسل قدیم نیست. در نسل جدید در برابر مقررات قدیم تسلیم بلاشرط نیست، هرچند در برابر سنت های اروپایی این تسلیم بلاشرطی هست. هر کدام دیگری را متهم می کند به تقلید کورکورانه، جدید قدیم را به تقلید کورکورانهُ آباء و قدیم جدید را به تسلیم و تقلید از اروپاییان و هر یک دیگری را به نوعی از تقلید متهم می کند و آیا هر دو راست می گویند؟

در نسل جدید میل به حرکت و پیشرفت است و در نسل قدیم میل به محافظت سنن قدیم. یکی پیشرو است و دیگری محافظه کار.

در نسل جدید فکر منطبق شدن با مقتضیات زمان هست ولی در نسل قدیم این فکر به صورت انحراف از اصول تلقی می شود و آیا حد وسطی هست؟ و به قول ژنده پیل:

میان مسجد و میخانه راهی است             خرابم بیخودم، آن ره کدام است

نسل جدید از نسل قدیم می خواهد که تعصبات خشک را کنار بگذارد.

از خصوصیات نسل جوان افراط در بدبینی و یأس و اعتقاد به توصیه و پارتی است که خطر مهلکی است. نسل جوان معتقد شده که علم و هنر فایده ندارد، اساس پارتی و پول است. از خصوصیات نسل جوان خودکشی و مرگ و میرهای غیرطبیعی است که نامش حساسیت و حقیقتش کم ظرفیتی است. آن

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 257

ها معتقدند که از دریچه علم و تمدن به اجتماع و دنیا می نگرند و ضمنا از خامی های خود غفلت دارند. اینها همیشه از پارتی نداشتن می نالند ولی هیچ وقت فکر نمی کنند که احتیاج به راهنما دارند.

وظایف مهمی که نسل جوان در کشور ما دارد مهم است و وظیفه ای که پیران و نسل قدیم مدعی رهبری اجتماع دارند مهم تر است. باید به عقاید و افکار نسل جوان احترام گذاشت و ضمناً متوجه خامی های آنها هم بود.

یکی از دوستان می گفت که فساد اخلاق در جوانان ریشه استعماری دارد. استعمار آگاه می داند که دو چیز وقتی که به یکدیگر توأم شد دیگر جای او نیست: آگاهی و اراده. در گذشته از ناآگاهی و بی خبری مردم و جهالت مردم استفاده می کرد. اما با رستاخیزی که اخیراً پیدا شده تدریجا سنگر جهالت و بی خبری دارد از بین می رود، احتیاج به سنگر جدیدی است و آن فساد اخلاق است. به عبارت دیگر حالا که دید جلو آگاهی را نمی شود گرفت، فکر کرد از لحاظ اراده اخلاقی او را خلع آگاهی را نمی شود گرفت، فکر کرد از لحاظ اراده اخلاقی او را خلع سلاح کند. این بود که به ترویج فحشا پرداختند و باید ریشه استعماری آن را شناخت و به جوانان معرفی کرد. جوانان امروز تنها به انگیزه نزاهت اخلاقی و دینی از فساد و فحشا پرهیز ندارند، اما چون به زندگی نو و مستقل و طرد استعمار علاقه مندند اگر بدانند که این استعمار است که آنها را به این بلا گرفتار کرده- همان طوری که انگلستان چین را و خود ما را گرفتار کرد- زودتر از آن پرهیز می کنند.

به علاوه با نشر فساد اخلاق، مردم را به دو طبقه متمایز تقسیم می کند: طبقه تحصیل کرده و فاسدالاخلاق، و طبقه متدین و بدبین به علم و دانش که گمان می کند این علم و دانش است که ثمره فساد اخلاق می دهد. «1»

می گویند علت اصلی فساد اخلاق را از زمان های کودکی باید جستجو کرد. مقتضای سال اول با مقتضای سال دوم فرق می کند و همین طور در هر دوره ای یک نوع حالت و احتیاج پیدا می شود. در هر دوره ای و سالی اگر مقتضیات همان دوره را در نظر نگیریم و رعایت نکنیم مثل این که زمانی که احساس شخصیت می کند به شخصیت او احترام نگذاریم، هم اخلاق او را فاسد کرده و در وجودش عقده ها و

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 258

ناهمواری ها به وجود آورده ایم و او را برای خودش فاسد کرده ایم و هم این که روابط او را با خود ما و دیگران تیره و خراب کرده ایم.

در گذشته نیز علمای روشنفکر به مقتضیات عصر و زمان و احتیاجات نسل جدید آن وقت توجه داشتند و لزوم به کار بردن وسیله جدید و منطق نو برای هدایت مردم را احساس می کردند. در فقه ما نمونه هایی از مسائل جدید می بینیم که در دوره های مختلف پیدا شده است. اظهار مصادیق و روشن ترین مثال ها استفاده متکلمین اسلامی است از فلسفه یونانی. مردمی به علل مختلف به نشر و شرح و اشاعه کتب فلسفی و اجتماعی یونانی و هندی و ایرانی پرداختند با منطق و طرز استدلال بسیط و ساده قدیمی نمی شد جواب سؤالات و اشکالات مردم را داد. مردم می دیدند فلسفه قدیم مسأله هستی و عالم و حیات و اخلاق را به نحوی حل کرده است، می خواستند بدانند اسلام چگونه اینها را حل کرده است. سلاح جدیدی به میدان آمده بود که می شد دشمن را آن علیه اسلام استفاده کند، اما دانشمندان هوشیار اسلامی با همان منطق خود را مسلح کردند و به جوابگویی پرداختند. این مایه هم در اسلام بود که اگر منطق و فلسفه ای پیدا شد او هم منطق و فلسفه خود را آشکار کند. با این طرز عمل، دشمن خلع سلاح شد. کم کم کار به جایی کشید که علمای اسلامی همین سلاح را استخدام کردند و تدریجا معارف اسلام در لباس فلسفی جای بسیاری از سخنان ارسطو و افلاطون را گرفت. همچنین است نهضت تصوف و عرفان که باز در اسلام هضم رفت.

رهبری جوانان

مسئولیتی تحت عنوان «رهبری جوانان» مطرح است. هدایت مسلمانان یکدیگر را بالاخص هدایت عالم، جاهل را، پیر، جوان را، یک وظیفه و مسئولیت مسلم است ... این مسئولیت مسئولیت نتیجه است نه مسئولیت وسیله. بعضی تکالیف، ساده است از راه این که تعبدی محض است و یک شکل خاصی را خود شارع اسلام در نظر گرفته و مردم را موظف کرده است. اما بعضی تکالیف آنقدرها تعبدی نیست، یک نتیجه بالخصوصی را خواسته و اما شکل و فرم و کیفیت مربوط است به نظر و اجتهاد و فکر عامل عمل، زیرا وسیله ها و شکل های مختلفی وجود دارد و در هر وقت و زمان و مکانی آن وسیله و شکل بالخصوص را باید به کار برد.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 259

گاهی اشتباه می شود و این گونه وظایف را که نتیجه را شارع خواسته، ما به شکل وظایف تعبدی انجام می دهیم و خیال می کنیم انجام وظیفه داده ایم.

حقیقت این است که نسل جوان، هم درد و احساس دارد و هم بیماری و انحراف، اما آن انحراف ها معلول رسیدگی نکردن به دردها و احساسهای آنهاست.

احساس های آنها یکی این است که نسل جدید ماند نسل قدیم درها را به روی خودش نبسته و بیرون را با همه پیشرفتها و ترقیها می بیند و نمی تواند ببیند که می خورند حریفان و او نظاره کند، نمی تواند ببیند که ژاپن بت پرست و ایران مسلمان با هم به راه افتادند و او به مقصدها رسید و ما هنوز آواره ایم.

دوم: بی رودرواسی نسل قدیم سواری می داد و احساس نمی کرد، سنگینی بار تسلط سیاسی و اقتصادی خارجی را احساس نمی کرد، به غارت رفتن کشورش را احساس نمی کرد اما نسل جدید احساس می کند.

سوم: شیوع جهالت و بیماری و استبداد داخلی را قدیم احساس نمی کرد و جدید احساس می کند.

چهارم: عدالت اجتماعی و تساوی حقوق و توزیع عادلانه ثروت و حقوق زن را قدیم حس نمی کرد و جدید حس می کند.

پنجم: یک عطش فکری و یک مکتب فکری که مسائل را بتواند به طور منطقی حل کند، قدیم لزومش را حس نمی کرد و جدید احساس می کند. در قدیم در آن واحد می شد ضد ونقیض گفت، هم گفت: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» و هم گفت: هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست، اذا جاءالقدر عمی البصر. نسل جدید مکتب واحد روشن منظم می خواهد.

ششم: قدیم دین را به هر صورت قبول می کرد ولو اینکه دین منطق ممات باشد، اما جدید فقط دین را به صورت منطق حیات و تکامل می خواهد.

هفتم: قدیم تسلیم بلاشرط هر منطقی بود و جدید چرا و لم در کارش هست.

اما بیماری ها. شک ندارد که در جدید از معارف الهی رو گردانده اند و به فلسفه مادی رو کرده اند. فحشا و بی عفتی، دروغ، خیانت به وطن، دزدی های کلان از بیت المال، تجمل پرستی، بی اعتنایی به دین و آیین و سنن اخلاقی، اعتقاد به پارتی، از تمدن سطح را گرفتن، زودرنجی، اینها هم همه مفاسدی است که در طبقه جدید هست، روگرداندن از مسجد و منبر و رو آوردن به سینما و تئاتر و تلویزیون.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 260

باید به درد این طبقه رسید و نگذاشت که ابلیسهای آدم رو از این نارضایتی، از این طلب فلسفه و فکر و پناهگاه استفاده کنند. باید به احساس های او احترام گذاشت و ضمناً او را به بیماری ها و عیب ها و انحرافهایش هم که معلول رسیدگی نکردن است آگاه ساخت. باید برای آرمان های اجتماعی این طبقه که خوشبختانه همه آرمان های مقدس دینی است، همکاری کرد. «1»

لینک مقالات مرتبط:

مفهوم تهاجم فرهنگی بخش اول

مفهوم تهاجم فرهنگی بخش دوم

مفهوم تهاجم فرهنگی بخش چهارم

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است