در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، ناصری، رضا ؛


  اشاره :

شهید مطهری از معدود فلاسفه ی بزرگ اسلامی است که به گونه ای نظام مند در باب اندیشه و ابعاد مختلف فلسفی ، اجتماعی ، متدولوژیک (روش شناخت) دینی ، فرهنگی و سیاسی آن کار کرده و بنیانی را گذاشته است که در آینده هم چنان راه گشای دوست داران مباحث فلسفی اندیشه ای جهان اسلام خواهد بود .

شهید مطهری پس از روشن کردن بنای متدولوژیک بحث خود به ایجاد بنیادهای فلسفی بحث پرداخته و سپس وارد حوزه ی اجتماع و فرهنگ شده و در نهایت به نتیجه ی سیاسی می رسد .

بنابراین در بحث اندیشه های سیاسی ایشان نیز باید این روال را مد نظر قرار داد .

بدون شک تکمیل بحث در قالب مقاله ی کوتاه وافی به مقصود نخواهد بود اما امیدواریم این مقاله به عنوان مدخلی بر کارهای بیش تر در زمینه ی افکار و آثار آن شهید بزرگوار مثمر ثمر باشد ؛ روش شناسی شهید مطهری در زمینه روش شناسی یک مشرب منعطف را دنبال کرده است .

نه خود را به قیاس محدود می کند و نه این که اسیر استقرا و اسلوب تجربی می شود .

او معتقد است انسان باید جایگاهش را بشناسد و بداند در کجا از اسلوب تجربی استفاده کند و کجا به قیاس بپردازد .

این شیوه ی غیر تعصب آمیز روش شناختی ، بنیادی بر اندیشه های شهید مطهری می گذارد که سیر تفکرات فلسفی تا اندیشه های سیاسی ایشان را به گونه ای دل نشین قابل فهم و پذیرش می کند .

شهید در ارتباط عقل و دین نیز تلاش می کند تا عقل را در راه تحلیل مسایل دینی به کار گیرد و علاوه بر تکیه بر عقل روشن اندیش ، ضعف های عصر روشنگری غرب در نگاه تک بعدی به عقل را با توسل به اصول و احکام دینی برطرف سازد (1) .

مراحل بالاتر در نگاه روشی و تحلیل فلسفی سیاسی شهید مطهری با کشف ریشه های تاریخی مسایل فلسفی آغاز می شود .

سپس مباحث مطرح نزد فلاسفه مورد بررسی قرار می گیرد و آن گاه در قالب مطالعه ی تطبیقی ، موضوعات با توجه به نظرات فلسفی و سیاسی اندیشه مندان غیر مسلمان و عمدتاً با توجه ویژه به سیر اندیشه در غرب مورد بحث قرار می گیرد .

شهید مطهری در مباحث خود به نوعی آسیب شناسی و موردیابی مسایل سیاسی و دیگر مسایل مبتلا به جوامع اسلامی و جامعه ی ایران پرداخته و مطالعه ی موردی خود را بر روی موضوعات و مسایل مزبور سامان می دهد (2) .

بنیادهای فلسفی در رابطه ی فرد و جامعه ، شهید مطهری معتقد است که جامعه بسان یک موجود زنده است که از حیات واقعی برخوردار می باشد .

به اعتقاد ایشان قرآن برای جوامع ، سرنوشت مشترک ، نامه ی عمل مشترک ، فهم و شعور ، طاعت و عصیان معنی ندارد و قرآن همان طور که برای فرد حیات و موت قائل است واقعاً برای جامعه نیز حیاتی ، موتی و روحی قائل است (3) این نگاه شهید مطهری به جامعه برخلاف نگاه های ابزار گرایانه ی اندیشه ی غرب بعد از عصر روشن اندیشی به آن می باشد .

در جامعه ی مکانیکی غرب ، فرد اصل است و جامعه مصنوع او . اما در اندیشه ی شهید مطهری ، فردیک موجود اجتماعی است که باید در اجتماع زندگی کند وگرنه منقرض خواهد شد . در واقع جامعه محل تحقق شخصیت فرد است . به همان نسبت جامعه نیز از افراد آن شخصیت می گیرد . چنین نگاهی نیز فارغ از تعصبات دو مکتب فردگرایی و جامعه گرایی (ایندیویدوالیسم و سوسیالیسم) شکل می گیرد و با نگاهی ویژه به نظریه ی فطرت در اسلام تقویت شده است (4) . در کل در نظریه ی تکامل اجتماعی انسان ، شهید مطهری فطرت انسانی را اصل گرفته و معتقد است در قالب روابط مبتنی بر اخلاق فردی و اجتماعی ، ایمان به هدف خلقت و بعثت انبیا ، انسان می تواند مراحل تکامل را در جامعه ی اسلامی طی نماید .

این نگرش هر گونه یاس و بدبینی نسبت به سرشت بشر و آینده ی بشریت را رد کرده و بانقد دگماتیسم موجود در مکاتب مارکسیسم ، اگزیستانسیالیسم و علم گرایی منبعث از اندیشه های لیبرالی و روشن اندیشی همراه است (5) .

نقد چهار جریان عمده بخش عمده ای از اندیشه های فلسفی ، اجتماعی و سیاسی شهید مطهری را می توان از نقد ایشان بر چهار جریان و مکتب عمده ی فکری سیاسی سمت یابی کرد : مارکسیسم ، ناسیونالیسم ، تحجرگرایی و التقاط .

این مباحث را به طور خلاصه مطرح می کنیم ؛ شهید مطهری در عصری می زیست که عرصه ی فکری سیاسی ایران و کشورهای اسلامی دیگر مورد هجوم مکاتب و ایدئولوژی های انحرافی و عمدتاً الحادی قرار گرفته بود .

این امر حساسیت ویژه ای به مباحث انتقادی اندیشه مندان مسلمان در مقابل تفکرات عمدتاً وارداتی موجود می بخشید .

این تفکر شهید با همان شیوه ی نظام مند فکری خود مکاتب و تفکرات فوق الذکر را به مقابله ی علمی اندیشه ای طلبید .

الف) در نقد مارکسیسم ایدئولوژی مارکسیسم ، بخش عمده ای از حیات بشر در قرن بیستم را به خود معطوف ساخت .

این مکتب از لحاظ فکری ریشه در اندیشه های کارل مارکس آلمانی (1883/م 1818م) دارد اما از لحاظ سیاسی بیش تر پس از انقلاب کمونیستی روسیه (1917م) مطرح گردید .

در غرب ، مارکسیسم را تحت عنوان یک ایدئولوژی انقلابی می شناختند و در اثر تلاش مارکسیست ها ، بخش هایی از جهان اسلام نیز تحت تاثیر این ایدئولوژی قرار گرفته بود و شماری از جوانان انقلابی بدون آشنایی بنیادی با خاطرات واقعی این اندیشه و مکتب الحادی در دام آن افتادند به گونه ای که جنبش های انقلابی و ضد رژیم شاه در ایران نیز از این ضعف مصون نبودند .

مارکسیسم نوید جامعه ای بی طبقه را می دهد اما بنیادش بر ماده ی (ماتریالیسم) است .

بر اساس این بنیان اندیشه ای ، همه چیز ماده است و آن چه در جامعه های انسانی می بینیم اعم از دین ، حکومت ، نهادها و ساختارها روبنایی بر همان زیربنا یعنی روابط مادی اقتصادی است .

بر این اساس مارکسیسم هنگام مواجهه با جهان لیبرال ، ایده ی مقابله با سرمایه و سرمایه داری را مطرح کرد و اما در مقابل اغلب جوامع جهان سوم و به ویژه جوامع دینی از در مقابله با دین و تکیه بر نگرش دین زدایانه به جامعه و سیاست وارد گردید .

در ایران و جهان اسلام اقداماتی برای به انزوا کشاندن فرهنگ اسلامی در پیش گرفته شد و تلاش گردید این اقدام از طریق تحریف آیات قرآن و اصول اسلامی و حتی تحریف افکار شخصیت های اسلامی صورت گیرد .

شهید مطهری در مقابل این انحراف موضع گرفت : ماتریالیست های ایران اخیراً به تشبثات مضحکی دست زده اند .

این تشبثات بیش از پیش فقر و ضعف این فلسفه را می رساند .

شهید مطهری ، تحریف شخصیت ها ، تحریف آیات قرآن کریم و تفسیر مادی محتوای آیات با حفظ پوشش ظاهری الفاظ را نیرنگ تازه ی مارکسیست ها می خواند و معتقد است : این نیرنگ تازه ای نیست ، طرحی است که کارل مارکس برای ریشه کن کردن دین از اذهان توده های معتقد در صد سال پیش داده است مطالعه ی نوشته های به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال احیر منتشر شده و می شود ، جای تردید باقی نمی گذارد که توطئه ی عظیمی در کار است و برای این منظور جامه ی منطق را از تن کنده و به سلاح تبلیغ مجهز شده است (6) .

ب) نقد ملی گرایی پس از جنگ جهانی دوم این نگرش در میان شماری از انقلابیون و فعالان جنبش های استقلال طلبی جهان سوم و جهان اسلام به وجود آمد که تنها با تکیه بر ناسیونالیسم (ملی گرایی) می توان مستقل شد و مستقل ماند .

ناسیونالیسم در ایران همزمان با هجوم اندیشه ها و مکاتب غربی ، مطرح گردید و با برخی اصول اساسی اسلام ناهمخوان بود .

بر مبنای این ایدئولوژی ، ایرانی ها دارای یک احساس مشترک و وجدان و شعوری مجزا هستند که یک واحد سیاسی تحت نام ایران با ملت ایران را می سازد . این نگرش در درجه اول مرزهای دارالاسلام را می شکند . به گونه ای که حتی ممکن است به جنگ های درون جوامع اسلامی منتهی گردد . موضوعی که متاسفانه کماکان جهان اسلام را آزار داده و مانع شکل گیری یک تفکر وحدت بخش میان آنها شده است . این ایدئولوژی برای ایران بسیار خطرناک است چرا که ممکن است به تقسیمات درون ملی و درون کشوری نیز بینجامد . ایران جامعه ای متنوع و متشکل از گروه های قومی ، زبانی و فرهنگ های مختلف است و اغلب کسانی که در تلاشند تا به این مملکت آسیب بزنند ، شکاف های فرهنگی ، قومی و زبانی را مطرح می کنند .

استاد مطهری به دنبال اثبات منطقی این استدلال بود که ایرانیان به اجبار و زور شمشیر مسلمان نشدند بلکه از یک سو به خاطر نفرت از نظام سیاسی- مذهبی طبقاتی ساسانیان و از سوی دیگر شعارها و آرمان های عدالت خواهانه ی اسلامی به اسلام گرویدند .

وی در خدمات متقابل اسلام و ایران معتقد است حتی اگر فرضاً که ایرانیان به زور مسلمان شدند ، اما سهم فراوان ایرانیان را در باروری فرهنگ و تمدن اسلامی نمی توان نادیده گرفت .

بنابراین شهید مطهری ضمن نقد ناسیونالیسم ، نقش عمده ای در تبیین روابط و خدمات متقابل اسلام و ایران داشته است که از مهم ترین خدمات این متفکر شهید به جامعه ی اسلامی ایران به شمار می رود (7) پ) مقابله با تحجر شهید مطهری اخباریون یا طرفداران اخباری گری را بانیان تحجر در اندیشه و تحولات سیاسی اسلام می دانند و معتقدند اینان هنوز جوامع اسلامی را آزار می دهند و آفتی برای دین اسلام و مردم مسلمان هستند .

هم چنین معتقدند : اخباریین مظهر کامل جمهورند و به نظر می رسد که فکر اخباری گری در مشرق زمین ، ناشی از فکر مادی گری در مغرب زمین بوده است ، چون مقارن با پیدایش اخباری گری ، در مغرب زمین عده ای پیدا شدند که فلسفه ی حس را ابداع کردند (8) .

اخباری گری به صورت بسیار حق به جانب و عوام فربیانه اش ، نوعی تحجر خطرناک را در جهان اسلام ایجاد کرده و مشکلات ناشی از این تفکر هم چنان ادامه دارد .

شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان بخش عمده ای از تلاش های خویش را صرفاً مقابله ی منطقی با این نگرش زیان بار کرده است .

شهید مطهری نقد اخباری گری را در کنار نقد علم گرایی محض (سیانتیسم) به کار می گیرد و معتقد است هر دوی مکاتب و تفکرات فوق الذکر نه در ساختن انسانی توانا و قدرت مند ، موفق خواهد بود و نه می توانند انسانی با فضیلت به جامعه تحویل دهند بلکه حاصل کار آنها چیزی جز انسان تک ساحتی (تک بعدی) نیست که جوامع اسلامی را تهدید می کند (9) .

ت) انحراف التقاط زمانی که زمینه های اسلامی و فرهنگی جامعه ی ایرانی خود به خود ، اندیشه ها و مکاتب منحرف و وارداتی را پس زد ، عده ای به این فکر افتادند که بخش هایی از مکاتب وارداتی را با بخش هایی از زمینه های فکری و فرهنگی کشورهای اسلامی و کشور ایران (به ویژه) ادغام نمایند تا آن مرام و مسلک بتواند زمینه های حضور در این جوامع را پیدا کند .

از این رویه با عنوان التقاط یاد شده است . شهید مطهری در وصف این نگرش می گوید : اگر کسانی پیدا شدند که نیمی از مکتب توحید را گرفتند و بقیه را از مکتب شرک به هم آمیخته ، نتیجه ی آن ، یک مکتب التقاطی خواهد بود (10) این توصیف پاسخی قطعی و جدی به تفکرات التقاطی است . در واقع خطر چنین تفکراتی که به طور عمده با پوشش اسلامی در صدد ایجاد منفذ و پایگاه برای اندیشه های منسوخ شده یا پس زده شده در جامعه ی ایران بودند ، به مراتب از خطرات همان مکاتب اصلی بیش تر بوده و هست .

این نگرش در آستانه ی انقلاب و حتی چند سال ابتدای آن در میان مجامع و محیط های دانش جویی ایران رخنه کرده بود .

شهید مطهری التقاط را توطئه ی عظیم می داند که به ویژه از ناحیه ی ایدئولوژی ماتریالیستی دنبال می شود .

ایشان معتقدند که ماتریالیسم از درهای مختلف وارد شده و اکنون راه خطرناک تری را در پیش گرفته است .

به اعتقاد شهید مطهری یکی از نمودهای این نگرش خطرناک در شعار التقاطی ، به نام خدا به نام خلق قهرمان ، وجود دارد ؛ موضوعی که نوعی شرک را تداعی می کند .

نتیجه به طور خلاصه می توان گفت که شهید مطهری علاوه بر تلاش برای تبیین و تحلیل اندیشه های اصیل اسلامی ، بخش عمده ای از تلاش های خود زا به آسیب شناسی اندیشه های موجود اختصاص داده بود تا در آن راستا ، مانع انحراف اندیشه ی سیاسی اسلام از مسیر اصلی آن شود .

بدون شک هر چه جامعه و محیط فکری جهان اسلام و ایران با آفات و تهاجم بیش تر مواجه شود ، رجوع بیش تر به آثار و افکار شهید مطهری الزامی تر است ؛ آثار و افکاری که امروزه حتی بیش از گذشته واقعیات موجود در جوامع اسلامی و نگرش دیگر جوامع و مکاتب به آن را روشن می سازد

پانوشت ها :

1- وزارت آموزش و پرورش ، جلوه های معلمی استاد مطهری تهران : انتشارات مدرسه ، 1369 . ص 210

2- رجوع کنید به : علی باقر نصرآبادی ، سیری در اندیشه های اجتماعی شهید آیت الله مطهری ، قم ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ، 1380 ، صص 72-60

3- مرتضی مطهری . جامعه و تاریخ ، ص 30

4- مرتضی مطهری . پیرامون انقلاب اسلامی . ص 96 .

5- در این ارتباط مباحث کاملی در کتاب دیگر شهید مطهری تکامل اجتماعی انسان وجود دارد .

این کتاب در سال 1375 از سوی انتشارات صدرا منتشر گردیده است .

6- مرتضی مطهری .

علل گرایش به مادی گری ، صص 14-31 7- مباحق مفصل تر در این باره را در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران اثر شهید مطهری ، به ویژه در صفحات 12 ، 48 و 103 بخوانید .

8- مرتضی مطهری ، اسلام و مقتضیات زمان . جلد 1 . ص 150

9- در این ارتباط به دو کتاب شهید مطهری (اصول فلسفه و روش رئالیسم و انسان و ایمان) رجوع کنید .

10- حاصل عمر ، به مناسبت یازدهمین سالگرد شهادت استاد مطهری ، ص 143

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است