در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، ؛


از نگاه مادر

«در زمانی که استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم، در خواب دیدم که در مسجد «فریمان» نشسته ام. یک دفعه دیدم که خانم بسیار محترم و مقدسی، با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان می آمدند. در حالی که گلاب پاشهایی را در دست داشتند. آن خانم مجللی که جلوی آن دو خانم بودند به آنان گفتند: «گلاب بریزید.»؛ و آنان روی سر تمام خانم ها، گلاب پاشیدند. وقتی به من رسیدند، سه دفعه روی سر من گلاب ریختند. ترس، مرا فرا گرفت که نکند در امور دینی و مذهبی ام کوتاهی کرده باشم. ناگزیر مجبور به سؤال کردن شدم. از آن خانم پرسیدم: چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند؟ ایشان در جواب گفتند: به خاطر آن جنینی که در رحم شما است. این بچه، به اسلام، خدمت های بزرگی خواهد کرد.(1)

 

از نگاه همسر

در مدت 29 سال زندگی با ایشان، همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می کردند. با صدای متین و چهره خندان، به طوری که من با یک ارادت خاصی کار می کردم و علاقه شدید ایشان به من و محبتهایی که می کردند، به من در انجام کارهای منزل رغبت عجیبی می بخشید.

تا کسی با ایشان برخورد نداشت، اخلاق ایشان را درک نمی کرد. او مراد و خانواده مرید ایشان بودند. او معنویتی از خود باقی گذاشت و رفت. عجیب تیزبین و دوراندیش بودند. به طوری که آنچه ما در آئینه نمی دیدیم، او در خشت خام می دید. تقوای عجیبی داشت؛ در مدت 29 سال زندگی که با ایشان داشتم، حتی نیم ساعت بی وضو نبودند. همیشه می گفت با وضو باشید، وضوی دائمی خوب است.

مناجات های شبانه و نمازهای شب ایشان، حالت عجیبی داشت؛ خدا را شکر می کنم بعد از مطهری زحمت تربیت بچه ها را ندارم. چون این قدر با تقوا هستند که اصلاً زحمتی برای تربیت آنها ندارم.(3)

 

 استاد از نگاه خانواده و بستگان

  • به طبیعت علاقة وافر داشت و گاه ساعت ها در نقاط با صفا می نشست و تفکر می کرد.
  • شبها قبل از خواب حدود بیست دقیقه قرآن می خواند.
  • نسبت به فرائض فرزندان نظارت دقیق داشت.
  • به فقرا و مستمندان کمک می کرد؛ به طوری که برخی موارد آن بعد از شهادتش آشکار شد.
  • در برخورد با انحرافات فکری، از جوّ حاکم بر اجتماع واهمه ای نداشت. جو ناسالم را می شکست؛ و گاه با دوستان نزدیک خود نیز مخالفت می کرد.
  • از جوانی علاقة وافری به شهادت داشت و به افراد می سپرد تا در این باره برایش دعا کنند.
  • از شهرت و مرید پروری گریزان بود.
  • برای پدر و مادر و نیز اساتید خویش احترام وصف ناپذیری قائل بود.
  • بسیار متین و پر هیبت بود؛ و در عین حال در موارد لزوم مزّْاح و نکته پرداز بود.(3)

 

از نگاه اساتید

علامه طباطبایی(ره)

علاوه بر مسألة تقوا و انسانیت و جهات اخلاقی که انصافاً داشت، یک هوش فراوانی هم داشت و هر چه می گفتم، هدر نمی رفت. مطمئن بودم که هدر نمی رود. این عبارت، عبارت خوبی نیست: بنده وقتی که ایشان به درسم می آمدند، حالت رقص پیدا می کردم؛ (حالت) شوق و شعف. به جهت اینکه انسان می داند هر چه بگوید هدر نمی رود و محفوظ است.(4)

 

امام خمینی(ره)

آثار قلم و زبان او بی استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشات می گرفت ، برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است .

من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد

 

از نگاه شاگردان

حجت الاسلام محدثی

انسان مؤدب و متواضعی بودند. «بنده که طلبة ناقابلی بودم، هر بار در فریمان خدمت ایشان بودم، ایشان دو زانو می نشستند و خیلی با دقت به حرفهایم گوش می دادند.»

 

حجت الاسلام فاکر

حرف شاگرد را می شنید و به او اجازه عقده گشایی می داد، اگر وقت نبود، بعد از درس می نشست و گوش می کرد. این خصیصه در مقام تحقیق، بیشتر از مقام تدریس ایشان نقش داشت.

 

حجت الاسلام شریعتمداری

برخورد خشونت آمیز نداشت، برای رفع اشکال، سعی می کردند بیان خود را محکم کنند. نه اینکه با ادای کلمات خشن و احیاناً توهین آمیز، طرف مقابل را ساکت نمایند.

 

از نگاه دوستان

مقام معظم رهبری

ایشان همیشه، وقت خواب مقید بودند به خواندن قرآن. نیمه شب صدای ایشان را می شنیدم که در هنگام تهجد و خواندن نماز شب گریه می کردند.

اتاق خود ایشان هم یک وضعیت خاصی داشت، که مشخص می کرد توجهات ایشان را.

یک الله بود که با نئون سبز، یا با این شب نماها نوشته شده بود و فقط در شب و تاریکی جلوه داشت و مشخص می کرد که استاد همان نیمه شب ها که مشغول ذکر خدا هستند، ذهنشان هم به یاد خداست، می خواهند از همه حواس خود نیز استفاده کنند، تا یاد خدا را هر چه بیشتر در خودشان زنده کنند.(5)

 

شهید باهنر

یادم نمی رود یک کتابی را ایشان شنیده بوده که این کتاب منتشر شده (من اسم آن کتاب را نیم برم چون ترویج از یک کتاب باطل است) ایشان می گفت که این کتاب را از هر جا که هست برای من پیدا کنید ما مامور شدیم برای اینکه بگردیم و این کتاب را پیدا کنیم. گشتیم و بالاخره یک نسخه پیدا کردیم آن نسخه ای که به دست ما رسید منحصر به فرد بود، 400 صفحه بود. من با زحمت زیادی دو نسخه فتوکپی از آن گرفتم و یک نسخه خدمت ایشان بردم و یک نسخه پیش خود من ماند. شاید بیست روز بیشتر نگذشت، ایشان فرمودند با این کتاب چه کردی؟ گفتم : من هنوز گذاشته ام ان شاء الله وقت کنم مطالعه کنم. بعد دیدم ایشان تمام این کتاب را خوانده فصل به فصلش را تحلیل کرده، نقطه های ضعفش را درآورده و در حدود سیصد و پنجاه مورد علیه اسلام به نام اسلام نوشته شده بود یعنی کتابی که به عنوان یک بحث تاریخی درباره اسلام بود و دقیقا می خواست بگوید این کتاب کتاب اسلامی است بیش از سیصد مورد ایشان در این کتابی که به نام اسلام نوشته شده بود بر علیه اسلام مطلب داشت، نقد کردند و این هوشیاری و این حضور همیشه در صحنه علمی و دفاع فکری از اسلام، بسیار محترم است.(6)

 

شهید مفتح

در آن اوج مبارزات به من می فرمود به خدا اگر امام و رهبر ما پیروز بشود هیچ پستی من نمی خواهم هیچ مقامی نمی خواهم، برای من همین زندگی که الان دارم، کتابخانه ام برای من بهترین لذت است من همین را می خواهم که بنشینم و کتاب بنویسیم، بنشینم و تحقیق کنم، بنشیم از اسلام عزیز دفاع کنم، این هدف من است بنابراین، این کوشش و این تلاش، ارزش شخصی برای من نیست و دیدیم راست می گفت و پس از پیروزی با اینکه در سطح بسیار بالایی قرار داشت (ما اگر یک مطلبی را می خواستیم خدمت امام بگوییم همه دوستان ما فکر می کردند تنها فردی که امکان دارد با امام صریح صحبت کند و امام علاقه به او دارد و او را می پذیرد فورا می گفتیم برویم خانه آقای مطهری به آقای مطهری بگوییم ایشان خدمت امام عرض کنند چون می دانستیم امام به ایشان علاقه دارد)

می گفت  برای من منصب و مقام مهم نیست جز همین که مشغول تحقیق و مشغول نوشتن کتاب و مقالات باشم.(7)

 

دکتر حداد عادل

به اندازه سه برابر یک استاد رسمی دانشگاه تدریس می کردند.

 

شهید آیت الله قدوسی

کثرت مطالعه ایشان همه ما را به اعجاب می آورد به تعبیر خودش، خود را زندانی کرده بود، گاه می شد یک هفته از منزل بیرون نمی آمد و اگر کاری در پیش نبود و دیگران مانع نمی شدند، تمام وقت خود را وقف نوشتن و تحقیق می کرد.

 

آیت الله سبحانی

از استاد سؤال شد که شما چقدر مطالعه و تحقیق می کنید. استاد در پاسخ گفتند: در حد مرگ.

 

علی تاج الدینی

به استادان خود بسیار احترام می گذاشتند و در دانشگاه نیز با همکاران بسیار خوب رفتار می کردند و حتی با آنان که معلوم بود با ایشان دشمنی دارند، احترام می گذاشتند.

استاد می گوید: علت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیلکرده، این است که مفاهیم مذهبی و دینی را به طرز صحیحی به آنان تعلیم نداده اند. در واقع آنچه آنان انکار می کنند، مفهوم واقعی خدا و دین نیست. بلکه چیز دیگری است. باید کوشید تا اصول و مبانی مذهبی، به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم داده شود.(6)

 

دکتر جلال الدین مجتبوی

راه و روش فکری و ویژگی های فعالیت های علمی استاد چنین بود:

1. کنجکاوی و تحقیق و مطالعه دقیق و وسیع در مسائل اجتماعی و اعتقادی مورد اعتنا، و ابتلای مردم.

2. حفظ امانت در نقل و بیان عقاید مخالف.

3. ظرفیت و امادگی برای شنیدن و خواندن همه نظریات و اقوال فلسفی و اجتماعی و دینی.

4. داشتن ابتکار در طرح و حل مشکلات و مسائل اقتصادی و کلامی .... و به کار بردن روش برهانی و حفظ موازین عقلی در اثبات عقاید اصولی اسلام.

 

شهید آیت الله قدوسی

کثرت مطالعه ایشان همه ما را به اعجاب می آورد به تعبیر خودش، خود را زندانی کرده بود، گاه می شد یک هفته از منزل بیرون نمی آمد و اگر کاری در پیش نبود و دیگران مانع نمی شدند، تمام وقت خود را وقف نوشتن و تحقیق می کرد.

5. ساده و قابل فهم ساختن مسائل و مطالب فلسفی و ... .

6. ایمان استوار به یافته های اعتقادی خود بر مبنای استدلال.

7. فکری حکیمانه و جامع داشت. علم و تقوا را توأماً می خواست. معتقد بود که انسان با دو بال آگاهی و پاکی می تواند پرواز کند و به کمال حقیقت برسد. در عین تعلق خاطر به معنویت، اندیشة مسائل اجتماعی و سیاسی از ذهنش دور نمی شد.(7) 

_______________________________

منابع:

1- (بر فراز اندیشه، ص21)

2- (مصلح بیدار، ج1، ص37)

3- (شیخ شهید،ص56)

4- (مصلح بیدار، ج2،ص278-277)

5- (مصلح بیدار، ج2، ص317-316)

6- (بر فراز اندیشه از ص251 تا ص269)

7- (مصلح بیدار، ج2، ص271-269)


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است