در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: [پاره ای از خورشید ص401]، محلاتی، فضل الله ؛


 حجت الاسلام و المسلمین شهید فضل الله محلاتی:

مبارزه با افکار غرب زده و شرق زده

استاد شهید مطهری استاد بنده بودند . بخش سفر نفس از[ اسفار] را به شکل خصوصی در مدرسه مروی خدمت آقای مطهری خواندم . ایشان درسی اقتصادی تحت عنوان اقتصاد اسلام هم تدریس می کردند . در آن درس درباره ربا و برخی مسائل دیگر بحث می شد . من , آقای شاهچراغی و دو سه نفر دیگر در آن درس شرکت می کردیم . بارزترین و مهمترین خصوصیت شهید مطهری , تعبد او به اعتقادات و احکام اسلامی بود . به این دلیل و نیز به خاطر تسلط و چیرگی فراوانش بر علوم اسلامی , انحرافات را قبل از دیگران می شناخت و با آنها مبارزه می کرد . با ملا نمایان کج فهمی که اسلام واقعی را نشناخته بودند , مقابله می کرد . با گروهکهای ریز و درشت , به خصوص آنها که به عنوان مسلمان سخن می گفتند و دارای اندیشه های التفاطی بودند , سخت در می افتاد .

وقتی گروه فرقان جزوه هایی در تفسیر[ قرآن مجید] منتشر کرد , استاد مطهری در جلسه روحانیت مبارز گفتند :

اینها خطرناک اند , چون در قرآن تصرف می کنند . این غیر از تجاوز به مال یا تجاوز به علم است . این تجاوز به وحی است .

یک روز در منزل خودشان , در جمع دوستان گفتند :

من با اینها مقابله می کنم . ممکن است مرا بکشند اما من حرف خودم را می زنم , چون می دانم که اینها برای دین خطرناک اند .

استاد شهید مطهری از کوچکترین انحرافی نمی گذشت . آن زمان که حتی بعضی از روحانیان به خاطر جنبه های سیاسی , با منافقین کنار می آمدند , ایشان در جامعه روحانیت مبارز گفتند :

ما باید اعلامیه بدهیم و موضع خود را نسبت به اینها مشخص کنیم . خطر اینها هستند , ما از دشمن خارجی نباید زیاد بترسیم .

با ملی گراها نیز سخت مخالف بود . اصولا شهید مطهری اعتقاد داشت که ملی گرایی نوعی انحراف است . ملی گرایان نیز با ایشان موافق نبودند . در یکی از سالهای قبل از انقلاب , در جشن نیمه شعبان که در خیابان ولی عصر ( عج ) امروزی برگزار شد , ما استاد مطهری را به عنوان سخنران آن جشن معرفی کردیم . اما آنها سخت پافشاری می کردند و می گفتند[ : مطهری نباید صحبت کند] . به همین دلیل کس دیگری را که مطابق میلشان بود , انتخاب کردند .

برخورد استاد شهید با این جریان انحرافی , بعد از انقلاب نیز محسوس بود . من این نکته را ظاهرا تا به حال جایی نگفته ام . استاد در مورد دولت موقت می گفتند :

هر کدام از دولتهای گذشته اسمی داشتند , مثلا دولت آشتی ملی و . . . من دولت موقت را[ دولت کودنها] می نامم . اینها آن قدر بی شعورند و به حدی غرور بر وجودشان مسلط شده که خود را در مقابل امام صاحب نظر می دانند !

خلاصه اینکه آن استاد بزرگوار به خاطر تعبدی که به اسلام داشت , با هر جریان انحرافی قاطعانه مبارزه می کرد .

استاد مطهری قوه عاقله جامعه روحانیت مبارز

استاد هیچ گاه از فعالیت و مبارزه سیاسی جدا نبود . سالهای قبل از 1330 که من با فداییان اسلام در ارتباط بودم , از طریق شهید مطهری که استاد ما بود و به او عشق می ورزیدم مسائل مبارزاتی و سیاسی فداییان اسلام را به اطلاع آیت الله العظمی بروجردی می رساندیم .

در سال 1341 که امام امت مبارزه خود را با طاغوت آشکار کردند , جلسات جامعه روحانیت مبارز تشکیل شد . برادرانی مانند حجت الاسلام مهدوی و حجت الاسلام رفسنجانی عضو جامعه روحانیت بودند . شهید بهشتی در آن زمان در آلمان بودند . جز در مواقعی که دوستان در زندان بودند , جلسات جامعه مرتب اما در خفا تشکیل می شد .

استاد مطهری از همان آغاز قوه عاقله جامعه روحانیت مبارز بود . همان گونه که در وجود انسان , دست یک کار دارد , پا یک کار دارد , سایر اعضا کار خود را دارند و مغز هماهنگ کنند و جهت دهند همه کارهاست شهید مطهری نیز درگیر کارهای اجرایی نمی شد ونقش مغز تشکیلات روحانیت مبارز را ایفا می کرد .

در رأس تشکیلات هیئت مؤتلفه اسلامی نیز چهار نفر روحانی , یعنی شهید مطهری , شهید بهشتی , آقای انواری و حجت الاسلام مولایی بودند . این چهار نفر آن تشکیلات را هدایت می کردند و جزوه ها و کلاسهایی برای آنهاتدارک می دیدند .

با این همه , من خاطراتی از حضور شهید مطهری در عرصه های عملی مبارزه و درگیری با رژیم شاه هم دارم .

در خراد ماه سال 42 که مصادف با ماه محرم بود , من و مرحوم شهید مطهری شبها در خیابان پیروزی سخنرانی داشتیم مرحوم شهید مطهری اول صحبت می کردند وبعد از ایشان من صحبت می کردم . شب دوازدهم محرم یا شب پانزده خرداد , مرحوم شهید مطهری از منبر پایین آمدند و من بالای منبر رفتم . در اواسط صحبتم فهمیدم که ایشان را در بین راه دستگیر کرده اند .

یک سال هم مرحوم مطهری و آقای طالقانی حسابی باز کردند که برای فلسطین کمک جمع آوری کنند . پولی هم جمع آوری شد ولی از سازمان امنیت تلفن کردند که[ : حساب را ببندید و هر چه پول جمع شده , بیاورید و به ما بدهید] مرحوم مطهری که خیلی ناراحت شده بود , از دانشکده به من تلفن کرد . وقتی رفتم آنجا , گفت[ : چه کنیم ؟] من گفتم[ : پولها را به آنها ندهید . بروید از آقای شریعتمداری قبضی بگیرید و بعد هم به سازمان امنیت بگویید پولها را که شما گفتید نفرستید , نفرستادیم . اما برای اینکه به نفع فقرا صرف شود , دادیم به آقای شریعتمداری که ایشان خودشان به فقرای محل کمک کند . ولی پول را به شریعتمداری ندهید . فقط قبضش را بگیرید . ] شریعتمداری هم نمی توانست ندهد . بالاخره قبضها را گرفتند و دادند به ساواک و پولهای را ما گرفتیم و بردیم مکه و به فلسطینی ها دادیم . در جریان انقلاب اسلامی نیز تشکیلات روحانیت مبارز در هشت منطقه تهران فعالیت می کرد و هر منطقه زیر نظر دو نفر از روحانیان آگاه و متعهد اداره می شد . کل این تشکیلات دارای دو سه نفر مشاور عالی بود که مخصوص منطقه خاصی نبودند و خط اصلی کارها را تعیین می کردند و به مناطق می دادند . شهید مطهری و شهید بهشتی جزو این مشاوران عالی بودند . بسیاری از اعلامیه ها به قلم استاد مطهری بود . پیش نویس اساسنامه روحانیت مبارز را ایشان تنظیم کردند که بعد از شهادت ایشان در مجمع عمومی که به همت شهید بهشتی در کرج برگزار شد , تصویب گردید و متأسفانه شهید بهشتی نیز دو روز پس از برگزاری آن مجمع عمومی به شهادت رسید .

فراست و تیز هوشی

در یک از روزها نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که در صدا و سیما گروهک ها نفوذ کرده بودند , عنوان[ اسلامی] را بعد از نام صدا وسیمای انقلاب , اعلام نکردند . فردای آن روز , وقتی خدمت امام رسیدم , دیدم شهید مطهری آنجا نشسته است و جریان صدا و سیما را برای امام نقل می کند و می گوید :

باید اینجا را از لوث وجود این گروهک ها پاک کرد .

امام هم که البته خود حساسیت فوق العاده داشتند , قطب زاده را خواستند و به او فرمودند که باید کلمه انقلاب اسلامی را حتما ذکر کند و ازهیچ کس باک نداشته باشد .

کوتاه سخن آنکه از همان اوایل شکل گیری مبارزات روحانیت به رهبری امام امت , استاد شهید مطهری قوه عاقله تشکیلات روحانیت بود . حتی تعیین استخوان بندی شورای انقلاب , بعد از حضرت امام , با مرحوم آیت الله مطهری و بعد مرحوم شهید بهشتی بود . دشمنان هم این را می دانستند وبنابراین , اول او را که عقل انقلاب بود , زدند .

شهید مطهری به گردن انقلاب اسلامی و ملت مسلمان حق عظیمی دارد و بی جهت نیست که امام امت فرمودند[ : حاصل عمر من بود] .

در روایت داریم[ : مداد العلماء افضل من دماء الشهداء] یعنی قلم دانشمندان بر خون شهیدان برتری و فضیلت دارد .

اعتماد حضرت امام به نظرات استاد

شهید مطهری از شاگردان امام بودند و امام بیش ازهر کس دیگری به ایشان اعتماد داشتند . یادم است که مرحوم مطهری در چند درس حضرت امام شرکت می کردند . امام در حجره آقای مطهری جلسه درسی خصوصی داشتند که موضوع آن تقریر درس آقای بروجردی و اشکالاتی بود که خود ایشان مطرح می کردند . یک درس خارج اصول نیز به شکل خصوصی داشتند که شهید مطهری , آیت الله منتظری و چند تن دیگر در آن شرکت می کردند حضرت امام یک درس خصوصی چهار پنج نفری هم در منزلشان داشتند که موضوع آن عرفان بود . در این درس نیز مرحوم شهید مطهری , آیت الله منتظری , آقا مرتضی حائری , آقا رضا صدر و شیخ عبدالجواد اصفهانی شرکت داشتند .

هنگامی که هنوم امام در پاریس تشریف داشتند , یک روز صبح بعد از اذان من در منزل در حال استراحت بودم که تلفن زنگ زد . مرحوم مطهری بود , گفتند :

دیشب حاج احمد آقا تلفن کردند و گفتند که امام تصمیم گرفته اند بیایند ایران . شما رفقا را خبر کنید که منزل ما بیایند .

من به بعضی از دوستان تلفن کردم و صبح اول وقت به منزل مرحوم شهید مطهری رفتیم . ایشان گفتند :

امام پیغام داده اند و تصمیم گرفته اند که به ایران بیایند . فرمودند منزلی در جنوب شهر که از توپخانه پایین تر باشد و اعیانی هم نباشد , برای ایشان اجاره کنیم .

ما مخالف بودیم و می گفتیم[ : امام در شرایط فعلی مصلحت نیست که تشریف بیاورند . مبارزه را که اداره می فرمایند , از تمام جریانات مملکت هم که خبر دارند پیامهای شان هم که می رسد , اوامرشان هم که اجرا می شود . اگر الان بیایند , خدای ناکرده امام از بین می برند] .

آقای مطهری گفتند :

دیگر امام تصمیم خودشان را گرفته اند و دیگر حرف ما در ایشان اثر ندارد . امام تشخصیص داده اند که تشریف بیاورند . باید اول فکر محلی باشیم بعد هم کمیته استقبال را تشکیل بدهیم .

تلفن کردیم به مرحوم شهید بهشتی که ایشان هم بیایند گفتند[ : بعضی دوستان اینجایند و دارند مذاکره می کنند] . دیدیم که یک کار دو بار انجام می شود . مرحوم مطهری با دسته ای دارد کمیته تشکیل می دهد و آقای بهشتی هم با دسته دیگری صحبت کرده اند . برای اینکه کارها را هماهنگ کنیم , به اتفاق مرحوم مطهری رفتیم منزل شهید بهشتی . بقیه افراد جامعه روحانیت را هم خبر کردیم . گفتیم[ : هر کس که می خواهد از هر جمیعتی کمیته استقبال تشکیل دهد , باید از این دوستان روحانیت مبارز در آن کمیته حضور داشته باشند و تمام کارها زیر نظر جامعه روحانیت باشد . این پیشنهاد پذیرفته شد . قرار شد سه نفر انتخاب شوند . وقتی رأی گرفتند , مرحوم شهید مطهری , مرحوم شهید مفتح و من به عنوان سرپرست کمیته استقبال از طرف جامعه روحانیت انتخاب شدیم . مرحوم شهید مطهری و مرحوم شهید مفتح مقداری کارهای دانشگاهی داشتند و ناچار بودند رفت و آمد کنند . به همین دلیل , بنا شد من دائم آنجا باشم .

شهید مطهری همچون عاقله تمام جریانات استقبال , ورود امام و برنامه ها را بررسی می کرد .

آن روزها ایشان با فراست مخصوص خود دریافت که یک گروه خاص می خواهند در مدرسه رفاه دور امام را بگیرند . ایشان این مسئله را با آیت الله العظمی منتظری در میان گذاشت . این بود که به نحوی امام امت را به مدرسه علوی بردند و نگذاشتند نقشه آن گروه عملی شود . ایشان از همان اول مراقب اوضاع بود و هر توطئه ای را خنثی می کرد .

در آن روزها سیل جمعیت به دیدار امام می آمدند . بعضی روزها پنجاه شصت نفر غش می کردند . امام هم خیلی صدمه خوردند , زیرا مرتب روزی چندین ساعت بلند می شدند و می نشستند . مدتی صبحها مردان و بعد از ظهر زنان به دیدن امام می آمدند . یک روز مرحوم شهید مطهری به امام عرض کرد :

آقا زنها که می آیند , اینجا حالشان به هم می خورد . اگر اجازه بدهید , دیگر برنامه ملاقات زنها را تعطیل کنیم .

امام فرمودند[ : نخیر . من با این زنها شاه را بیرون کرده ام . اینها بیایند , مانعی ندارد] .

به دلیل اعتمادی که حضرت امام به استاد شهید داشت , نظر ایشان را در مورد معرفی افراد برای پستهای مختلف می پذیرفتند . شهید مطهری نیز برای هر کار مهمی , فرد لایقی را انتخاب و به امام معرفی می کرد . برای نمونه , حکم سرپرستی کمیته مرکزی را برای حجت الاسلام مهدوی کنی و حکم سرپرستی مدرسه عالی شهید مطهری را برای حجت الاسلام امامی کاشانی , ایشان از امام امت گرفتند .


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است