در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: [پاره ای از خورشید ص375]، فاکر، محمد رضا ؛


حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا فاکر:

چند سال از درس استاد مطهری استفاده کردید ؟

من در دو سه سال آخر عمر استاد , توفیق شاگردی ایشان را داشتم . به نظر شما ویژگیهای مهم استاد از لحاظ تعلیم و تدریس چه بود ؟

در مقام تدریس , استاد چند خصیصه روحی داشت که بسیاری از موفقیت های ایشان در زمینه تعلیم مدیون آنها بود .

1 استاد مطهری تدریس را به عنوان عبادت و وظیفه دینی انجام می داد . او مدرس دینی بود , نه مدرس شغلی . به عنوان وظیفه خدایی درس می داد . وقتی می گوییم مدرس شغلی , منظورمان این نیست که حتما در مقابل درسی که می دهد , پول بگیرد . ممکن است در مقابل درس دادنش پول هم نگیرد ولی مدرس شغلی باشد . منظور ما این است که گاهی شغل یک نفر تدریس است . مثل کاسبی که صبح می رود و در دکانش را باز می کند , مدرس شغلی هم دکانش مدرسه است , منتها کارش این است که در کلاس , درس می دهد . چنین کسی ممکن است پول هم نگیرد ولی تدریس , او , شغل اوست , مثلا معلمی سی سال درس داده , بعد بازنشسته شده است و حالا در خانه , بیکاری آزارش می دهد , به مدرسه می رود و درس می دهد . چنین کسی درس دادن شغلش است , یعنی مشغولیاتش است .

اما گاهی معلمی برای انجام وظیفه درس می دهد . درس می دهد تا شاگرد چیزی یاد بگیرد و جامعه را نجات دهد و خودش ارشاد شود . نخستین ویژگی آقای مطهری در مقام درس دادن این بود که انسان وقتی پای درسش می نشست , احساس می کرد ایشان در حال انجام وظیفه دینی است .

می دانید , خوبی نور است , نور را هیچ گاه نمی شود پنهان کرد . به قول معروف[ : پریرو تاب مستوری ندارد] .

وقتی که معلمی درس می دهد , آدمی از کیفیت تدریس و حرکات و سکنات او می فهمد . چطور می فهمد ؟ چون فطرت ما فطرت خدایی است , فطرت خدایی شنونده با حالت خدایی گوینده سنخیتی دارد که همدیگر را جذب می کنند و تأثیر آن براساس معنویاتی است که در این عالم حاکم است .

2 درس استاد به گونه ای بود که شاگرد وقتی پای آن می نشست , تمامی وجود استاد را می پذیرفت . یکی از بزگترین رموز آموزشی این است که شاگرد , خود معلم را بپذیرد نه زبان و استدلالش را . اگر استدلال معلم را بپذیرد , در واقع معلم نقش ضبط صوت را دارد . معلم باید به گونه ای عمل کند که شاگرد , خود او را بپذیرد . وجود او را که پذیرفت , تحت تأثیر اخلاق و رفتار معلم و از جمله استدلالش قرار می گیرد . راه رسیدن به این مرتبه از معلمی هم دو چیز است : اول تسلط و پختگی علمی , دوم تقوا و وارستگی اخلاقی .

استاد مطهری قبل از آنکه مسئله ای را برای شاگرد مطرح کند , اول آن را برای خودش می پخت . یعنی هرگز مسئله ای طرح نمی شد که برای خود ایشان کاملا روشن نشده باشد . به همین دلیل ایشان هیچ گاه در برابر هیچ پرسشی دچار لکنت زبان نمی شد .

از نظر اخلاقی , ایشان در حدی بود که حکم مراد را برای شاگردان خود داشت . اساسا از طریق بیان , امکان نقل معنویات نیست و هیچ معنویتی با زبان به کسی منتقل نمی شود . با زبان , تنها دانش انتقال می بابد اما بینش و ایمان منتقل نمی شود . در روایت داریم که[ : جالسوا مع من یذکرکم الله و یزیدکم فی العلم منطقه و یرغبکم فی الاخره عمله] یعنی با کسی نشست و برخاست کنید که دیدن او شما را به یاد خدا اندازد و سخنش دانش شما را افزون کند و عملش شما را به آخرت راغب کند . از اینجا می فهمیم که آنچه بر علم و دانش می افزاید , بیان و منطق است ولی آنچه بر ایمان قلبی انسان به خدا می افزاید , دیدار است . تا وقتی سروکار با مغز است , دلیل و برهان کارآیی دارد ولی وقتی نوبت به قلب رسید [ , پای استدلالیان چوبین بود] .

معلم , هنگامی که با شاگردش طوری برخورد کند که شاگرد او را بپذیرد , می تواند معلم اخلاق و معلم انسانیت نیز باشد . تنها آن وقت می تواند در شاگرد نفوذ داشته باشد . وگرنه , هیچ فرقی نمی کند که شما تلویزیون مداربسته بگذارید یا معلم . اگر هم معلم با اخلاقش در شاگرد تنفر به وجود بیاورد که دیگر نتیجه معکوس خواهد داشت .

3 استاد مطهری رحمت الله علیه هرگز نسبت به شاگردش نظر تحقیر آمیز نداشت . یعنی حرف شاگرد را می شنید و به شاگردش اجازه عقده گشایی می داد . این خصیصه را آقای مطهری در مقام تدریس داشت . اگر وقت نبود , بعد از درس می نشست و گوش می کرد . حرف را می شنید و جواب آن را می داد . این خصیصه ایشان , در مقام تحقیق بیشتر از مقام تدریس نقش داشت . استاد حرفهای مخالفان را شنیده بود و خوب تحلیل کرده بود و پاسخ دقیق هر یک را آماده داشت . از همین رو , در ایران کسی را نداریم که به اندازه استاد در شناخت منطق های مخالف کار کرده باشد . یعنی مخصوصا در این جهت , می شود ادعا کرد که ایشان از استاد خودش , علامه طباطبایی رحمت الله علیه جلو تر بود . ایشان به شاگردان میدان می داد . شاگرد را کوچک حساب نمی کرد و اساسا با شاگرد رفیق بود .

گفتم که من در دو سه سال آخر عمر ایشان , توفیق این را داشتم که به حضورشان برسم . ممنتها ایشان خیلی محبت داشتند ما که به منزل ایشان می رفتیم , مثل این بود که با ما رفیق است . گاهی هم لطف می کردند و به منزل ما می آمدند . یعنی ایشان خود بزرگ بینی نداشتند و این اخلاق انسانی خیلی تأثیر داشت و از خصایص فوق العاده ایشان محسوب می شد .

استاد برای تشویق شاگردان خود به درس چه می کردند ؟

تشویق مصنوعی نمی تواند مؤثر باشد . اگر شاگرد احساس کند که جهان دانش جهان فراخی است و با روحش سازگار است , تشویق نمی خواهد . خودش حامل بزرگترین مایه تشویق از درون خویش است . تشویقهای ظاهری برای بچه ها خوب است اما به شاگردی که قدرت تعقل دارد , باید لذت دانش را چشاند . وقتی احساس کند لذت دارد , به دنبالش خواهد رفت .

استاد از نظر شیوه تدریس و بیان چگونه بودند ؟

یکی از مهمترین تفاوت هایی که میان استاد مطهری وبعضی دیگر بود , این بود که استاد با مطلب جذب می کرد و دیگران با بیان . البته بیان مهم است اما اگر فقط بیان باشد , زود می گذرد . اگر هم بیان بدون مطلب باشد , افسونگری و سرگرمی است . اما اگر جان انسان مسئله را لمس کند , دیگر کهنه شدنی نیست . چون عقل متکی بر نظام آفرینش است و نظام آفرینش هم متکی به اراده خداست و اراده خدا خواست خداست و این ماندگار است . استاد مطهری این طور عمل می کرد . این بود که انسان وقتی درسهای آقای مطهری را گوش می کرد , به بیان استاد توجه نداشت بلکه غرق در معنا می شد . گاهی ممکن است انسان پاس صحبتی بنشیند و آن قدر مجذوب بیان شود که از فکر استفاده علمی منصرف شود و وقتی از جلسه بیرون می آید , حالت شور و شعفی داشته باشد , اما چیزی در دستش نباشد . اما انسان وقتی از جلسه درس استاد مطهری بیرون می آمد , حالت شادی درونی داشت . تا آخر عمر هم یادش می ماند که در آن جلسه چه مطالبی گفته شد . درسهای حوزه ای اساسا این طور است .

فکر می کنید استاد بر اثر چه کارهایی به این حد از وارستگی و اخلاق رسیدند ؟

تقوا و تحقیق براساس انجام وظیفه . به عقیده من دو تا از کتابهای استاد مطهری از بهترین کتابهایش است . یکی[ اصول فلسفه] و دیگری کتاب ایشان در زمینه تاریخ که هنوز چاپ نشده است و این کتاب[ جامعه و تاریخ] که چاپ شده , جزئی از آن است[ . اصول فلسفه] را وقتی نوشت که طلبه جوانی بود اما از همان کتاب معلوم می شود که دلش برای دین خدا می سوخته که کار تحقیقی به این جالبی را انجام داده است . پاورقی های استاد بر[ اصول فلسفه] به متن هم بها داده است و این نشان دهنده دلسوزی ایشان است . تحقیق درس , براساس انجام وظیفه و تقوا صورت می گیرد . امام خمینی , استاد شهید مطهری بودند که خود مظهر این امرند . آقای مطهری هم همان خظ امام را می رفت .

آیا شاگردان استاد در درس یا خارج از درس می فهمیدند که ایشان یک شخصیت انقلابی معتقد به انقلاب است ؟ استاد چگونه اعتقاد به سرنگونی رژیم را بروز می دادند ؟

استاد مطهری مبانی فکری و عقیدتی انقلاب را تحکیم می کرد . شاگردان , احساس می کردند که اگر بخواهند انسان باشند , باید آن سیستم را به هم بزنند . اما ایشان کار حزب یا تاکتیکهای مبارزه مسلحانه را یاد نمی داد . نمی بایست هم این کار را می کرد. ایشان همان کاری را کرد که بایستی می کرد. اگر خاطره ای ازایشان دارید , لطفا بیان کنید .

آقای مطهری به نمازشان خیلی اهمیت می دادند و وقتی می خواستند نماز بخوانند , با لباس خانه نماز نمی خواندند . ما معمولا وقتی نماز می خوانیم , خصوصا نماز صبح , از رختخواب که بر می خیزیم , با همان لباس خانه نماز صبح را می خوانیم . اما ایشان صبح که می خواستند نماز بخوانند , لباس می پوشیدند و عمامه بر سر می گذاشتند و خودشان را برای نماز می آراستند . شاید این کار بدین سبب بود که می خواستند ازهمان آغاز که لباس می پوشیدند , آمادگی روحی پیدا کنند . این حالت آمادگی قبل از نماز , مسلما تأثیر روحی بسزایی دارد .


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است