در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: [پاره ای از خورشید ص430]، مشکینی، آیت الله علی ؛


حضرت آیت الله علی مشکینی:

از چه زمانی و در چه شرایطی با استاد آشنا شدید و مدت آشنایی شما با ایشان چقدر بود ؟

من درباره مرحوم مطهری اطلاعاتی که در خود شخصیت ایشان باشد , ندارم . مطالب مختصری را هم که می گویم , بی ارزش می دانم , چون با شخصیت ایشان تناسبی ندارد و باید بیش از اینها در این باره صحبت کرد .

اوایل رسیدن به قم , ابتدا به حجره یکی از دوستان وارد شدم . جوانی بود که در حضور آیت الله انگجی در قم تحصیل می کرد و من هم تازه تحصیلات را شروع کرده بودم . بعد از چند روز که من درس را شروع کردم , آقایی را دیدم که می آمد و درس می خواند . ایشان مرحوم مطهری بودند . البته من مدت کمی با ایشان همدرس بودم . بعدها گاه گاهی در مجالس خصوصی همدیگر را می دیدیم . از جمله در جلساتی که با آقای منتظری بودیم , گاهی ایشان را هم که با هم رفیق بودند ملاقات می کردم .

به هر حال , مدت مدیدی در یک حوزه بودیم و گاهی اوقات حضورشان می رسیدم . حوزه طوری است که گاهی دو نفر رفیق طوری مشغول اند که اگر کلاس و درسشان با هم یک جا نباشد , کمتر با یکدیگر تماس دارند . پس از مدتی که با هم رفاقت پیدا کردیم , ایشان از حوزه بیرون رفتند و در تهران مشغول شدند و گاهی در تهران به محضرشان می رفتیم و گاهی نیز ایشان به قم می آمدند .

تا آنجا که بنده اطلاع دارم , هنگامی که ایشان تحصیل را آغاز کردند , جوان بسیار خوش استعدادی بودند . فکر و استعداد و ادراکشان بسیار قوی و خوب و میان رفقا ممتاز بود . یکی دیگر از امتیازاتی که بنده در ایشان دیدم , این بود که مطلبی را که می شنیدند , فورا در آن دقت می کردند و مطلب را تکمیل و به بیان بهتر و برتری بازگو می کردند . استادشان آقای طباطبایی درباره ایشان تعریف خیلی بلیغ و کم عبارت و پر محتوایی کرده اند . ایشان می گفتند[ : من هر چه از فلسفه و علوم انسانی دقیق و عمیق برای ایشان می گفتم , مطمئن بودم که مطالبم هدر نمی رود و ایشان مطالب را خوب دریافت می کنند] . آقای طباطبایی مرد خیلی محقق و واردی اند و من در نوشته های خود آقای مطهری دیده ام که وقتی از ایشان نام می برد , می نویسد : [ آقای طباطبایی روحی له الفداء] .

مطالب مثل بذرهایی است که افشانده می شود . همان طور که اگر بذرها در جایی مستعدی قرار گیرند , زود رشد می کنند و حاصل می دهند اگر مکان نامناسب باشد , رشد نمی کنند و از بین می روند و یا کم رشد می کنند . مطالب هم همین طور است . اگر فکر و استعداد خیلی قوی باشد , مطلب را زود درک می کند و آن مطلب رشد کرده , شاخ و برگ پیدا می کند و مثمرثمر واقع می شود .

گاهی ممکن است استاد مطلب عمیقی بگوید و شاگردان مطلب را بشنوند ولی مطلب , برتر از فکر شاگردان باشد و ضایع شود و در نتیجه زحمات استاد که مدتها زحمت کشیده و در مورد آن فکر کرده و مطلب عمیق را درک کرده و آن مطلب را گفته است , هدر رود . فکر آقای مطهری آن قدر وسیع و باز بود که هر مطلب مشکل را فورا در می یافت و بعد هم بیان می کرد .

مطالب اسلامی متنوع است و ایشان هم از ابعاد گوناگون درباره مسائل صحبت کرده اند . بنده با مطالعه کتابهای ایشان دریافته ام که ایشان اسلام شناس واردی بودندو در شاخه های مختلف اسلامی , مخصوصا اعتقادات , بیش از فروع متخصص بودند .

نقش استاد را در پاسداری از اندیشه های اسلامی چگونه ارزیابی می کنید ؟ من معتقدم که مرحوم مطهری قدس سره خدمت شایانی در نشر حقایق اسلامی انجام دادند . ایشان دقت می کردند که از شرق زدگی و غرب زدگی در امان باشند و راه مستقیم را در پیش گیرند . از کتابها و گفتارهای ایشان به این نتیجه می رسیم که اگر کسی به اصول اسلامی و معارف سیاسی وارد شود , می تواند التقاط را زود شناسایی کند . ایشان بسیار آگاه بودند و از کتاب و بیان و قلمشان پیذاست که اسلام را خوب درک کرده وسدی در مقابل خواست کمونیستها و مادیگرایان بودند .

زمانی که ایشان در دانشگاه تدریس می کردند , جو دانشگاه خراب و ضدخدایی بود و استادان منحرف در آنجا تدریس می کردند . بعضی از دانشجویان می گفتند[ : گاهی در محیط دانشگاه استادان کمونیست و غیر الهی طوری با ما صحبت می کنند که روح دانشجویان اسلامی دچار یأس و سردی می شود ولی وقتی که استاد مطهری از توحید صحبت می کنند , به دانشجویان روحیه می دهند] .

اگر ممکن است از سابقه مبارزاتی استاد شهید هم صحبتی بفرمایید .

یکی از اشکالاتی که بعضی ها می گیرند , این است که می گویند ایشان در مبارزات شرکت نکردند . در صورتی که ایشان از همان اول با آیت الله خمینی هماهنگ و هم صدا بودند و روابطشان با ایشان برقرار بود و کارهای سری می کردند . وقتی که امام در نجف بودند , با ایشان روابط داشتند . وقتی هم که امام در پاریس بودند , ایشان به دیدن آیت الله خمینی می رفتند . در پانزده خرداد 42 وقتی آیت الله خمینی را بازداشت کردند , ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند . در زندان موقت شهربانی حدود شصت و چهار شصت و پنج نفر بودند و آقای مطهری تعریف می کردند :

آن قدر جا تنگ بود که نمی توانستیم بخوابیم و به زحمت به پهلو می خوابیدیم .

البته سازمان امنیت که علم غیب نداشت . آنها چند نفر را می شناختند . مثلا من و آقای ربانی شیرازی پیش آنها سابقه پیدا کرده بودیم و نشانی ما را داشتند و هر حادثه و خبری که پیش می آمد , فورا به سراغ ما می آمدند . در صورتی که افرادی هم بودند که در متن قضایا بودند و اصلا بازداشت نشدند . یادم می آید که وقتی در مجلس سنا به آیت الله خمینی توهین کردند , در قم طلاب دست به تظاهرات زدند , من در تظاهرات شرکت نداشتم و اتفاقا آنفلوانزا گرفته و در خانه بودم . سرهنگ مهران که رئس شهربانی آن موقع بود و اصفهان هم بود , تلفن کرد و گفت[ : آقای مشکینی شما باید از قم بروید] . گفتم[ : چرا ؟] گفت[ : طلاب تظاهرات کرده اند] . گفتم[ : به من چه که تظاهرات کرده اند ؟] گفت[ : آخر خیلی هایشان اصفهانی و نجف آبادی اند] . گفتم[ : تو خودت هم اصفهانی هستی , پس باید خودت هم از قم بیرون بروی] .

بعضی از افراد از اول سکه به نامشان خورده بود و دستگیر می شدند . سازمان امنیت هم نشانی آنها را داشت و همیشه به سراغ آنها می رفت . و گرنه این طور نبود که آقای مطهری در قضایا نباشند . ایشان از آنهایی بودکه سازمان امنی نشانی شان را نداشت . در عین حال , خدمت ایدئولوژیک هم کار لازم و مهم و درستی بود و زیربنا را درست می کرد . ایدئولوژی زبربنای همه کارهای ماست .

لطفا درباره وضعیت تحصیلی و مدارج علمی ایشان نیز صحبتی بفرمایید . من ایشان را در فقه و اصول و فلسفه , مجتهد مسلم می دانم . در دانشگاه اگر ایشان با رژیم سابق راه می آمدند , مناصب زیاد و مهمی به ایشان می دادند . منتها ایشان با رژیم موافق نبودند . یک بار ایشان نامه ای را به من نشان دادند که شاه دستور داده بود استادان دانشگاه جمع شوند و راجع به انقلاب سفید نظر بدهند و اگر انتقاداتی دارند , مطرح کنند . آقای مطهری را هم دعوت کرده بودند . . نامه هم تهدیدآمیز بود که اگر نیایید , چنین و چنان می کنیم . ایشان گفتند :

من نمی روم , هر چه می خواهد بشود .

چون با آنها همراهی نمی کردند , مقام مهمی در دانشگاه به او ندادند . وگرنه از نظر علمی از آنهایی که در دانشگاه درس می دادند . خیلی بالاتر بودند . اما حتی درجه استادی هم به ایشان ندادند . در صورتی که ایشان فوق استاد بودند .

اگر مطلب خاص دیگری درباره ایشان به خاطر دارید , بفرمایید .

من از تواضع ایشان خوشم می آمد . با اینکه خیلی عظمت داشتند و محقق بودند , دربرخورد با دوستان تواضع و صمیمیت و رفاقت خاصی داشتند . این یکی از بهترین صفات روحانی و دانشمند است . از حضرت عیسی نقل شده است که تکبر از صفاتی است که حتی اگر تکوینی هم باشد , ضرر دارد . مثلا زمینی که در میان مزرعه بزرگی است و قدری مرتفع تر از بقیه زمین , همان ارتفاع , تکبر است , ولو اینکه این تکبر تکوینی است نه تشریعی . همین سبب می شود که دانه های باران بر روی آن قرار نگیرد .

گاهی که در مجلس خبرگان بحثی پیش می آمد , چهره ایشان در ذهنم مجسم می شد و جای ایشان را خالی می دیدم و تأسف می خوردم که ایشان نیستند . این ضایعه بزرگی برای ما و اسلام و مسلمین بود . من درباره دو نفر فکر می کنم که غیبتشان ضایعه ای غیر قابل جبران برای ما و اسلام است . یعنی باید روزها , ماهها و سالها بگذرد و میلیونها و بلکه میلیاردها تومان پول مصرف شود تا بلکه کسی مثل این دو نفر پیدا شود . از آن دو نفر , یکی مرحوم مطهری بود و دیگری مرحوم آیت الله صدر . به هر حال , من آن مرحوم را مردی محقق و از بزرگان علمای اسلامی می دانم .

علما چند دسته اند . بعضی از علما در یک بعد اهمیت دارند ولی بعضی از علما دارای ابعاد مختلف اند و در هر بعدی کمال و نبوغ دارند . انسان در مقابل چنین علمایی خضوع می کند . یکی از افرادی که در فنون اسلامی به اصطلاح [ ذات الابعاد] بود , مرحوم مطهری بود . ایشان در فلسفه اسلامی , عرفان اسلامی , فقه و دیگر معارف اسلامی وارد بودند . مثلا در کتاب[ مسئله حجاب] درباره یکی از فروع مشکل فقهی خوب تحقیق کرده بودند . در تفسیر و فهم معارف قرآنی نیز وارد بودند .

ایشان مقدم بر زمانشان بودند و یا لااقل همراه با زمانشان حرکت می کردند . بعضی ازافراد از زمان عقب اند و مثل این است که متعلق به زمان خود نیستند بعضیها با زمان قدم برمی دارند . بعضیها هم جلوتر از زمان قدم بر می دارند . ایشان هم از افرادی بودند که جلوتر از زمان حرکت می کردند . گاهی از بعضی مطالب جامعه اظهار ناراحتی می کردند و بعد کشف می شد که ناراحتی ایشان جا داشته است . مثلا قبل از اینکه صحبت از[ اسلام منهای روحانیت] به میان آید , ایشان گفتند :

عده ای حرفهایی می زنند که من از آنها ناراحتم , من به اینها[ منها ییون] می گویم . منهاییون می خواهند بگویند که اسلام باید منهای روحانیت باشد . اگر واقعا این پیاده شود , خیلی خطرناک است . این قضیه برای اسلام خطر دارد .

بعد معلوم شد که واقعا گروهی در این فکرها بودند . از جمله گروه فرقان که می گویند[ : اسلام را قبول داریم , روحانیت را قبول نداریم] .

اسلام منهای روحانیت نظیر این است که بگویند پزشکی آری , پزشک نه . معنای روحانیت , عبا و عمامه نیست . مراد از روحانیت , متخصصان مؤمن و عالم به اسلام است . اگر این متخصصان را کنار بگذاریم , از اسلام چه درمی آید ؟ آنها که از[ نهج البلاغه] حضرت امیر نتیجه می گیرند که باید مطهری را ترور کرد . از اسلام منهای روحانیت , لزوم و وجوب قتل مرحوم صدر و مفتح و امثال آنان نتیجه می شود .

به هر حال , ایشان وجود خیلی نادری بودند . مثلا[ داستان راستان] کتابی است که برای سطح پایین معلومات نگارش شده است اما در آن مطالب خیلی عمیقی هست . مطالب عمیق را همه فهم کردن , خودش یک فن است و در خور قلم همه نیست . قلم ایشان مراتب داشت . گاهی مطالب عمیق را ساده می نوشت و گاهی هم سنگین و دشوار .


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است