در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: www.bashgah.net، شرفی، حسین ؛


 زن، به عنوان نیمی از بشریت و عضوی جدّی و غیرقابل چشم پوشی در کانون بزرگ جامعه انسانی و نیز به عنوان یکی از دو رکن پدیدآورنده بنیان خانواده، در طول تاریخ، داوری های گوناگونی را نسبت به خود دیده است و شرایط بسیار ناهمگون و نامساعدی را پشت سر نهاده است.

 

نگاهی گذرا به تاریخ چنین می نماید که زن در بیشتر مقاطع و در بیشتر جوامع از نوعی محرومیّت رنج برده است و حقوق انسانی او تحت سلطه و سیطره مردان و فرهنگ مردسالاری تضییع شده است.

 

این برداشت، اگر همه جانبه و دقیق نباشد، امّا با آنچه رخ داده است یکسره ناسازگار نیست. چنان که مانند این تضییع حقوق را در مورد کودکان و نیز طبقات ضعیف اجتماعی نیز می توان مشاهده کرد. و چه بسا بتوان ادّعا کرد، ستمی که بر صالحان و مصلحان و پیامبران و دادخواهان حقوق انسان در تاریخ بشر رفته است، بیشترین و طاقت فرساترین بوده است، امّا نمی توان از نظر دور داشت که هرکدام از این ستمدیدگی ها دلایل خاص خود را داشته است.

 

اگر بخواهیم عوامل تأثیرگذار بر حقوق زنان در جوامع بشری را به اجمال مورد توجّه قرار دهیم، بخشی از آنها در زمره عوامل طبیعی و برخی در قلمرو شرایط اجتماعی و کارکردی جای می گیرد و بعضی به باورها و انگاره های فرهنگی باز می گردد.

 

تحقیق درباره این عوامل و سهم هریک در شکل گیری حقوق انسانی و اجتماعی زنان، خود نیاز به پژوهشی جداگانه دارد و ما در این نوشته تنها درصدد این هستیم که موضوع حقوق زن را در آثار استاد مطهری(ره) مورد بررسی قرار دهیم، آن هم از زاویه استنادهای ایشان به قرآن و باورهای وحیانی، چرا که آیات قرآن و نظریه های اسلامی در زمینه شخصیت و حقوق زن، خود تشکیل دهنده فرهنگ یا بخش مهمّی از فرهنگ جوامع اسلامی است.

 

چنان که اشاره شد، شرایط اجتماعی و فرهنگی از جمله عوامل مهمّ رویکرد به حقوق زن و نوع نگرش و پردازش به آن است، و این امر سبب شده است تا موضوع (حقوق زن) در عصر حاضر با توجّه به دگرگونی های مهمّ اجتماعی و فرهنگی با شدّت و جدّیت بیشتری مطرح شود، و گاه با (فمنیسم) به نگرش ها و اظهارنظرهای افراطی بینجامد!

 

در این فضای پرتحوّل که بیشتر ابعاد زندگی و فرهنگی و روابط انسانی و اجتماعی دستخوش تغییرات و تجدیدنظرهای بنیادی قرار گرفته است، بی تردید نگاه عطشناک و تحوّل طلب و انتقادگر نسل حاضر متوجّه آموزه های دینی و قرآنی نیز شده است و تلاش می کند تا پاسخ پرسش های زیر را بیابد:

 

1. از دیدگاه قرآن، زن چگونه موجودی است؟

2. آیا زن از جهت شرافت و حیثیّت انسانی با مرد برابر است؟

3. دین برای زن و مرد، یک نوع حقوق و وظیفه و یا کیفر قرار داده یا تبعیض و تفاوت قائل شده است؟

4. آیا وضع قوانین نسبت به زن و مرد یکسان و مشابه است؟

5. نگرش دین به زن، نگرشی همراه با تکریم است یا تحقیر؟

6. آیا وضع مقررات ویژه ای مانند مهریه، وجوب نفقه زن بر مرد، حق مرد در طلاق، نصف بودن ارث زن، جواز تعدّد زوجات برای مردان، شهادت دو زن به جای یک مرد، ریاست خانوادگیِ مرد، حق حضانت کودک و… نشانگر نگاه دین به زن به عنوان موجودی ضعیف تر و پایین تر نیست و این تفاوت ها اهانت به زن و تضییع حقوق او نیست؟

7. حضور کم رنگ زن در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و قرار گرفتن او در حجاب و عفاف، مانع دست یابی او به حقوقش نیست؟

 

این بحث ها در زمان مرحوم شهید مطهری مطرح بوده است، امّا نه به اندازه امروز که گروه های فمنیست تلاش های جدّی دارند و تشکل هایی را پدید آورده اند که زنان را به گزینش صفات مردانه تشویق می کنند، و سعی در جایگزینی زن به جای مرد در همه عرصه ها دارند، و برای دست یابی به برابری زن و مرد خواستار تجدید ساختار جامعه شده اند، زیرا نظام کنونی جامعه به گمان آنها حاصل قرن ها تسلط مردانه است. اینان خواستار نابودی گرایش ها و پندارهای سنّتی هستند و راه حلی که برای احقاق حقوق زن پیشنهاد می کنند، یک نوع راه حل ضدّدینی است که باید هرگونه توصیه ای که دین، طبیعت، سنّت یا خانواده ارائه می دهد در آن نادیده گرفته شود.

 

بدون شک همان گونه که در گذشته دیدگاه های مردسالاری و تحقیرآمیز نسبت به زنان، به زیان هم مردان و هم زنان انجامیده است، باورهای افراطی فمنیسم با ایده زن سالاری و زن مداری نیز بیش از پیش به زیان زن و مرد خواهد بود. نگرش متعادل قرآن، نه آن تفریط را برمی تابد و نه این افراط را، از نظر قرآن زن و مرد در انسانیّت برابرند، ولی از دو گونه خصلت برخوردارند. این دوگانگی از ساختار جسمانی و عاطفی آن دو سرچشمه گرفته است، همان گونه که آزادی و برابری انسان ها از طبیعت آنها الهام گرفته، دوگانگی کارآیی و وظایف آنها نیز از ساختمان وجودی آن دو ریشه یافته است و به تعبیر استاد مطهری:

 

(زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف، هرکدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت کند… شرط اصلی سعادت هریک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری، این است که دو جنس هریک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند. آزادی و برابری آن گاه سود می بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده قیام برضدّ فرمان فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر)1

 

از نظر استاد، اسلام با تعالیم آسمانی خود احیاگر حقوق زن است، به ویژه قرآن در عصر نزولش گام های بلند و اساسی را به سود زن و حقوق او برداشت، ولی هرگز در این میان زن بودنِ زن و مردبودن مرد را نادیده نگرفت، بلکه زن را همان گونه دید که در طبیعت هست. زن در قرآن همان زنِ در طبیعت است. کتاب تشریع (قرآن) با کتاب تکوین (طبیعت) یک برداشت را ارائه کرده اند. اوج سخن از حقوق زن در قرآن، همین انطباق و هماهنگی است.

 

 زن و مرد، دارای حقوق برابر یا همانند

یکی از پرسش ها یا اشکال هایی که بر نگرش حقوقی قرآن نسبت به زن شده این است که:

(اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع می کرد، لکن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست. پس زن را یک انسان واقعی نمی شمارد)2

 

برای پاسخ دادن به این اشکال، نخست باید دید که آیا همسانی زن و مرد در حیثیّت انسانی و برابری آنها از جهت انسانیّت و حقوق، به معنای تشابه و یک نواختی آنها در حقوق است، یا تساوی امری غیر از تشابه است.

 

استاد مطهری در این باره می نویسد:

(تساوی غیر از تشابه است، تساوی برابری است و تشابه، یک نواختی; ممکن است پدری ثروت خود را به طور مساوی (از جهت ارزشی) میان فرزندان خود تقسیم کند، امّا به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارت خانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات تجاری، ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که می خواهد ثروت خود را تقسیم کند، با در نظرگرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هرکدام از فرزندان خود همان سرمایه را می دهد که قبلاً آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است)3

 

وی در پاسخ به این پرسش که چرا در همه موارد میان حقوق مردان و زنان همانندی نیست و در برخی موارد تفاوت دیده می شود، به طور گسترده و در ضمن چند محور زیر بحث را پی گرفته و در پرتو آیات قرآن بررسی کرده است:

1. جایگاه زن در آفرینش

2. تفاوت های طبیعی در آفرینش زن و مرد.

3. فلسفه ناهمانندی حقوق و وظایف زن و مرد.

 

الف: جایگاه زن در آفرینش

به نظر استاد مطهری، قرآن با تفسیر آفرینش، زیربنای مقررات امور اجتماعی از قبیل مالکیّت، حکومت، حقوق خانوادگی و… را بیان داشته است.

قرآن کریم برخلاف دیگر منابعی که امروز به عنوان کتب آسمانی معرفی شده اند، سرشت و خلقت نخستین زن را احترام آمیز می داند و سرشت زن و مرد را دوگانه ندانسته است.

قرآن با کمال صراحت در آیات متعدّدی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم: 4

(یاایها الناسُ اتّقُوا ربّکم الّذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبثّ منهما رجالاً کثیراً ونساءً…) نساء / 1

ای مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آن که شما را از یک نفس (جنس) آفرید و از آن (نَفس واحد) همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسیار پدید آورد.

یعنی آفرینش انسان چه مرد و چه زن از یک جنس و به یک گونه بوده است. خداوند زن (حوّا) را از همان جنس (گل) آدم آفریده است. جنس آدم و حوّا یکی است و آفرینش آن دو از خاک است. در آیات دیگر نیز به صراحت اشاره شده که زن و مرد در آفرینش یکسانند و هیچ یک بر دیگری امتیازی ندارند.

این درحالی است که تورات موجود، زن را از ماده ای حقیرتر از سرشت مرد، معرفی کرده است و معتقد است که وجود زن، طفیلی وجود مرد است و از دنده چپ مرد آفریده شده است:

(خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا جفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت جایش پر کرد. و خداوند خدا آن دنده را از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد)5

امّا در قرآن چنین امتیازی میان زن و مرد دیده نمی شود، چنان که در سوره زمر به آفرینش همانند و یگانه زن و مرد اشاره می کند و تفاوتی یا امتیازی ویژه برای زن یا مرد قائل نیست:

(خلقکم من نفس واحدة ثمّ جَعَلَ منها زَوجها…) زمر / 6

شما را از یک نفس بیافرید و از آن یک نفس، همسرش را قرار داد.

در سوره اعراف نیز می خوانیم:

(هو الّذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منها زوجها لیسکن الیها…) اعراف / 189

اوست که همه شما را از یک نفس بیافرید و از آن یک نفس، همسرش را قرار داد تا به او آرامش یابد.

 

زن و مرد، دارای سرشتی یگانه

قرآن برای تمام انسان ها، چه زن و چه مرد، شخصیّت و فطرت مشترکی را قائل است و خمیرمایه اولیّه آنها را در آفرینش یکسان می داند.

(فأقم وجهک للذین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها…) روم / 30

به یکتاپرستی روی به دین آور. سرشتی است که خدا همه مردم را بدان سرشت آفریده است.

در آثاراستاد مطهری، فطرت یا سرشت (حالت خاص و نوع خاص از آفرینش) است، و به عبارت دیگر، گونه خاصی است از ساختار خلقی، سرشتی و سمت و سویی که انسان در آغاز آفرینش خود و پیش از قرارگرفتن در شعاع تأثیر عوامل تربیتی، تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی دارد. 6

در داستان پررمز و راز آفرینش آدم، زن و مرد هر دو با یک مقام در بهشت نخستین استقرار یافته و از نعمت های آن بهره مند بوده اند. در هبوط، توبه، مقام قرب، هم سخنی با خداوند، هم سنگری در برابر شیطان، همگونی در خلافت الهی و… با یکدیگر مشترکند. این همسانی زن و مرد در قصّه آدم و حوّا، دیدگاه قرآن را نسبت به زن آشکار می سازد که در آفرینش تفاوتی میزان زن و مرد نیست.

ولی با کمال تأسّف آنچه در دیگر کتب آسمانی به عنوان وحی آسمانی باقی مانده که از دیدگاه ما تحریف شده و خلط یافته است زن را مایه گمراهی و گناه معرفی کرده است، چنان که در تورات می خوانیم:

(و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکو است و به نظر خوش نما و درختی دلپذیر، دانش افزا، پس از میوه اش گرفته بخورد، و به شوهر خود نیز داد و او خورد… خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت کجا هستی… آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که آن را نخوری خوردی. آدم گفت این زنی که قرین من ساختی وی از میوه درخت به من داد و خوردم… به آدم گفت چون که سخن زوجه ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده گفتم از آن نخوری پس به سبب تو زمین ملعون شد)7

 

استاد مطهری در نقد این نگرش بدبینانه و تحقیرآمیز می نویسد:

(یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است، از وجود زن شرّ و وسوسه برمی خیزد، زن شیطان کوچک است، می گویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده اند زنی درآن دخالت داشته است، می گویند مرد در ذات خود از گناه مبرّا است و این زن است که مرد را به گناه می کشاند، می گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن است که مردان را می فریبد، شیطان، زن را وسوسه می کند و زن، مرد را…)8

قرآن داستان آدم و حوّا را در موارد گوناگون بیان کرده، امّا هرگز سخن از شیطان بودن زن یا وسیله گناه بودن او به میان نیاورده است، بلکه معتقد است هریک از مرد و زن اگر گناهی مرتکب شوند، خود مسوٌول کردار خودشان شناخته شده اند.

(قرآن آنجا که پای وسوسه شیطانی را به میان می کشد، ضمیرها را به شکل (تثنیه) می آورد، می گوید: (فوسوس لهما الشیطان)، شیطان آن دو را وسوسه کرد. (فدلاّهما بغُرور)، شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد، (وقاسمهما انّی لکما من الناصحین)، یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیرآنها را نمی خواهد)9

چنان که ملاحظه می شود، قرآن زن را از باورهای رایج و بدبینانه آن زمان تبرئه کرد و او را از اینکه عنصر گناه و عامل انحراف مرد یا دست نشانده شیطان باشد مبرّا دانست.

 

 دست یابی زن به کمالات معنوی، همانند مرد

ییکی دیگر از نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن در فرهنگ جاهلی و ادیان تحریف شده، آن بود که زن از جهت توانایی های معنوی و روحانی ضعیف است و نمی تواند به مراتب عالی معنوی راه یابد و به مقام قرب الهی برسد! امّا در دیدگاه قرآن کریم تفاوتی میان زن و مرد در امکان پیمودن راه های قرب الهی و کسب مقامات عالیه اخروی نیست، و در این میان جنسیت دخالت ندارد. چه زن و چه مرد، هریک که خردمندانه و در فرصت حیات دنیایی به شایستگی عمل کند، در آخرت نیز پاداش های بزرگ و مقامات عالی را به دست می آورد. استاد شهید در این باره می نویسد:

(قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیّت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسی از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد می کند، و از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایست برای شوهران شان ذکر می کند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است، گویی قرآن خواسته است درداستان ها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید)10

در تاریخ قرآن و داستان هایی که آیات الهی بیان می دارند، مادر حضرت موسی و نیز مادر حضرت عیسی به مقامی می رسند که بدانها وحی می شود و ملائکه با آنها سخن می گویند. حضرت مریم به جایی می رسد که از غیب، مواهب الهی به او روزی می رسد و بر خانِ معنویت و کمالات الهی می نشیند.

 

 زن و مرد، تکمیل کننده یکدیگر

از جمله دیدگاه های منفی که در جوامع بشری نسبت به زن مطرح بوده، این است که اساساً آفرینش زن طفیل وجود مرد است، زن آفریده شده است تا نیازهای مرد را برآورده سازد و به همین نسبت ارزش گذاری و منزلت اجتماعی زن در مقایسه مرد، فرعی و حاشیه ای به حساب می آید!

امّا قرآن، هیچ یک از زن و مرد را فرع وجود دیگری ندانسته است، بلکه هردو را در عرض هم و تکمیل کننده یکدیگر به شمار آورده است.

(هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است، اسلام می گوید هریک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند)11

(… هنّ لباس لکم وأنتم لباس لهنّ…) بقره / 187

زنان زینت و پوشش مردان، و مردان نیز زینت و پوشش زنان هستند.

ییعنی زن و مرد یکدیگر را از انحراف ها نگاه می دارند، نارسایی های یکدیگر را می پوشانند و وسیله آسایش یکدیگرند. از این رو هریک زینت دیگری به شمار می آید. این تعبیر آیه نهایت ارتباط معنوی زن و مرد و نزدیکی و مساوات آنها را روشن می سازد. همان تعبیر که درباره مردان آمده درباره زنان نیز بدون کم و کاست آمده است.

 

وجود زن، مایه آرامش مرد

از دیگر دیدگاه های منفی نسبت به زن این است که وجود زن را شرّی ناگزیر دانسته اند، درحالی که قرآن وجود زن را مایه آرامش مرد معرفی کرده است:

(ومن آیاته أن خلق لکم من أنفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها) روم / 21

از آیات و نشانه های خداوند این است که همسرانی از جنس خود شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید.

این آیه جزء مجموعه آیاتی است که از آفرینش و نشانه های الهی سخن گفته و آیات توحیدی را ارائه می دهند. در این آیه زن را سبب آرامش معرفی می کند و از پیوند میان همسران (زن و مرد) که جاذبه، کشش قلبی و روحانی سرمایه آن است سخن می گوید و وجود زن به عنوان همسر و آرامش بخش و به عنوان موهبت بزرگ الهی مطرح می شود.

برخی از پیروان ادیان، تمایل جنسی را ذاتاً پلید و آمیزش جنسی را موجب تباهی و سقوط دانسته اند و چه بسا علّت گسترش اعتقاد به پلیدی ازدواج و آمیزش جنسی درمیان مسیحیان، برداشت برخی از دانشمندان مسیحیت از تجرّد حضرت مسیح(ع) بوده است. روحانیان و قدّیسان مسیحی شرط رسیدن به کمالات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدّت عمر می دانسته اند. پاپ از میان مجرّدهای گریزان از زن برگزیده می شده است و کلیسا ازدواج را برای سایر مردها، از سر ضرورت و برای تولید و ادامه نسل اجازه داده، ولی پلیدی ذاتی آن را باور داشته اند. غیر از مسیحیان، اقوام دیگر نیز عقاید بدبینانه ای درباره زن و تمایل به او داشته اند.

استاد مطهری در پرتو آیات قرآن و معارف دینی تصویری زیبا و مطابق با آفرینش از پیوند زناشویی و دیدگاه دین در این باره ارائه داده است:

(در اسلام کوچک ترین اشاره ای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است. اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه به کار برده است…

از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویّت و روحانیّت منافات ندارد، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است. در حدیثی می خوانیم: (من اخلاق الانبیاء حبّ النساء)12

در اسلام برخلاف این باورهای منفی نسبت به زن، رهبانیّت، گوشه گیری و انزوا رد شده است، و از مسلمانی که نسبت به زن، بی علاقه، متنفر و گریزان باشد به شدّت انتقاد شده است، چنان که به نقل شهید مطهری در تاریخ اسلام می خوانیم:

(یکی از اصحاب رسول اکرم به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جایی رسانید که همه روزها روزه می گرفت، و همه شب تا صبح به نماز می پرداخت، همسر وی جریان را به اطلاع رسول اکرم رسانید، رسول اکرم درحالی که آثار خشم از چهره اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت، و به او فرمود: ای عثمان، بدان که خدا مرا برای رهبانیّت نفرستاده است; من شخصاً نماز می خوانم و روزه می گیرم و با همسر خود نیز آمیزش می کنم. هرکس می خواهد از دین من پیروی کند باید سنّت مرا بپذیرد، ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنّت های من است) 13

 

 ب: تفاوت های طبیعی زن و مرد

استاد شهید مطهری پس از بحث در آفرینش انسان و جایگاه زن در آفرینش، به تفاوت های موجود در آفرینش و طبیعت زن و مرد می پردازد. به باور ایشان این تفاوت ها باعث می شود که زن و مرد از جهت حقوق طبیعی و فطری وضع ناهمگونی داشته باشند.

به نظر استاد شهید، روابط حقوقی خانوادگیِ زن و مرد در دیدگاه قرآن ویژگی هایی دارد که با فرهنگ جاهلیِ پیش از اسلام و فرهنگ امروزی نیز متفاوت است.

ییعنی زن از آن جهت که زن است و مرد نیز از آن جهت که مرد است در جهاتی همانند نیستند، زیرا در آفرینش و طبیعت، یک نواخت نیستند. از این رو با تساوی کاملی که در انسانیّت دارند و از ارزش یکسانی برخوردارند، از جهت مسائل حقوقی، وظایف، تکالیف، مجازات ها و… وضع مشابهی ندارند.

در عصر کنونی سعی می شود، میان زن و مرد از جهت وضع قوانین، مقررات، حقوق و وظایف، وضع یکسان و همانندی پدید آورند و تفاوت های طبیعی و غریزی زن و مرد را نادیده بگیرند. استاد مطهری، تساوی حقوق زن و مرد را حقیقتی مسلّم دانسته است، امّا تشابه و همانندی را نادرست و غیرممکن شمرده است، زیرا با توجّه به ساختار آفرینشی زن و مرد و ویژگی ها و نیازهای جسمی و روحی آنان، حقوق مشابه، نه ممکن است و نه سزاوار، بلکه شایسته است که زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد، و در حدودی که طبیعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا می کند حقوق آنان نیز تفاوت داشته باشد. این سخن با عدالت و حقوق فطری سازگار است و سعادت انسان با چنین منطقِ هماهنگ با آفرینش تأمین می شود، زیرا زن و مرد با توانایی ها و نیازهای متفاوتی که از طبیعت گرفته اند در عرصه اجتماعی، خانواده و… ظاهر می شوند، بنابراین با سندهایی که قانون طبیعی و چگونگی آفرینش به زن و مرد داده، حقوق هریک مشخص می شود. 14

سرپیچی از این قانونمندی سبب ظلم به زن یا مرد می شود. با نادیده گرفتن تفاوت طبیعی و چشم بر واقعیّت بستن به حق انسانی تجاوز می شود، این سرپیچی ممکن است با شعارهای فریبنده ای چون حقوق مشابه زن و مرد باشد.

 

ج. فلسفه تفاوت حقوق زن و مرد

شکّی نیست که با نگاه ابتدایی در فقه اسلامی، برخی نابرابری ها میان حقوق زن و مرد دیده می شود، ولی چنان که یادآور شدیم، بهتر است از آن به (تفاوت های حقوقی) تعبیر کرد، زیرا هر تفاوتی ناگزیر تبعیض و ستم نیست، چنان که هر برابری، همانندی و تساوی نیز به طور قطع عدالت و انصاف نمی باشد.

اکنون پرسش این است که این تفاوت ها آیا ذاتی اسلام و از مسلّمات تغییرناپذیر فقه اسلامی است، یا از عرضیاتی است که قابل تعدیل و تغییر در چهارچوب های اجتهادی می باشد؟

برخی کار خود را آسان کرده و به طور مطلق تمام این گونه مسائل را از عرضیّات اسلام دانسته اند که قابل تغییرند و می توان به مقتضای روز و شرایط حاکم بر جامعه آنها را تطبیق داد، آنها معتقدند که:

(این نابرابری ها جزء عرضیّات اند و لذا بنا به تعریف می توانستند غیر از این باشند. به طورکلّی تمام نظام حقوقی اسلام جزء عرضیّات اسلام است. نباید (مقاصد شارع) را با (راه نیل به آن مقاصد) یکی دانست). 15

به باور اینان، پیامبران برای تغییر سطح معیشت مردم و یا تغییر معرفت شان قیام نکرده اند، بلکه کار مهم آنها آوردن معنی و محوری تازه برای زندگی بوده است نه نحوه تازه ای از زندگی. مردم زندگی خود را می کنند و دین تغییری در شیوه زندگی ندارد، بلکه آن را عطف به کانون معنایی تازه، یعنی (قربة الی الله) کرد. احکام اجتماعی اسلام هم متّکی بر عرفیّات جامعه است. درصد بالایی از احکام اسلامی (امضایی) است که پیشتر در جامعه پیش از اسلام وجود داشته است و دین بر همان آدابی که در جامعه عربی جاری بوده صحّه گذاشته و مشروع دانسته است. بنابراین دین، عرف هر عصری را می پذیرد و با تغییرات اندکی از جهت مقصد، شیوه اجرا و یا تعدیل، سپر شرع را بر روی ایشان می گستراند و آنها را معطوف به کانون معنوی دین می کند.

از این رو اظهار می دارند که چگونگی زیست و آداب و عرف اجتماعی زمان پیامبر(ص) یک شیوه زیست ممکن بوده است، که پیامبر(ص) کمابیش آنها را امضا کرده است. دلیلی وجود ندارد که بگوییم آن نحوه زیست بهترین است و غیرقابل تغییر. صاحبان این گونه برداشت درخصوص نابرابری هایی که در حقوق زنان و مردان دیده می شود می گویند:

(این نابرابری ها جزء عرضیّات اسلامند و منبعث از شرایطی هستند که پیامبر در دل آنها مبعوث شدند و به هیچ وجه جزء ارزش های مطلق و متعالی انسانی محسوب نمی شوند)16

به باور ایشان، این گونه عرضیّات می توانند مشمول اجتهادات عصری واقع شوند و جای خود را به عرفیّات و آداب رایج بسپارند، امّا با حفظ مقاصد شارع و ارزش های متعالی اسلام.

البته ما در این نوشتار چنین ادّعای مطلقی را نمی توانیم داشته باشیم، زیرا منابع اسلامی تا این پایه یاری نمی دهد، ولی یادآور می شویم که بسیاری از حقوق ویژه بانوان در فقه اسلامی آن چنان نیست که در شرایط متغیّر و متفاوت، همچنان ثابت بماند و واقعیّت ها را نادیده انگارد و مجالی برای اجتهاد نداشته باشد.

استاد شهید مطهری درنظر داشته که (راز تفاوت ها) میان حقوق زنان و مردان را به ویژه از جهت تأثیری که عوامل تاریخی و اجتماعی و (مقتضیات زمان) در آنها داشته مورد بررسی قرار دهد که متأسّفانه زمان به او فرصت چنین کاری را نمی دهد، امّا در ضمن برخی مطالب ایشان به فلسفه و حکمت برخی احکام و حقوق اشاره شده است. وی می نویسد:

(در نظر داشتم تحت عنوان (راز تفاوت ها) در اطراف اینکه عوامل تاریخی و اجتماعی چه اندازه می توانسته است در این تفاوت ها موٌثّر باشد بحثی کنم، برای پرهیز از درازشدن دامنه مطلب از بحث مستقل در آن صرف نظر می کنم. در ضمن مباحث آینده کاملاً مطلب روشن خواهد شد)17

 

 مهریه در نظام حقوق قرآنی

از نظر قرآن، مرد به هنگام عقد قرارداد ازدواج و خواستگاری (هدیه ای) تقدیم زن می کند که پدر، برادر یا دیگر بستگان زن در آن نقش و اختیاری ندارند. زن در عین حال که چنین پیشکشی را دریافت می دارد استقلال اجتماعی و اقتصادی خود را حفظ می کند، خودش با آزادی و اختیار شوهر را انتخاب می کند، نه با اراده پدر یا تصمیم کسی دیگر، و نیز هنگامی که در خانواده خود با شوهر زندگی می کند کسی حق ندارد مانند تاریخ کهن او را به خدمت خود بگمارد و استثمار کند. محصول کار و زحمتش به خود او تعلّق دارد نه به دیگری، در معاملات حقوقی نیاز به قیمومیت ندارد. مرد و زن فقط حق دارند در هنگام پابرجابودن پیمان زناشویی فقط نسبت به نیازهای جنسی متعهّد باشند و مرد به خاطر بهره مندی از وصال زن، زندگی را در حدّ امکان و مطابق شأن او تأمین کند.

(در قرآن کریم آیات زیادی هست درباره اینکه مهر زن به خود زن تعلّق دارد نه به دیگری. مرد باید در تمام مدّت زناشویی عهده دار تأمین مخارج زندگی زن بشود، و در عین حال درآمدی که زن تحصیل می کند و نتیجه کار او به شخص خودش تعلّق دارد نه به دیگری، پدر یا شوهر)18

به طور طبیعی و معمول این مرد است که نسبت به زن اظهار علاقه و مهر می کند و برای جلب نظر او هدیه ای را پیشکش می نماید. مرد همواره متقاضی بوده است، و زن هرگز با حرص و ولع درپی مرد نرفته است و از خود نوعی بی نیازی و استغنا نشان داده است، از این رو مهریه در حرمت و حیا و عفاف زن ریشه دارد.

(زن با الهام فطری دریافته است که عزّت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد)19

بلکه در پرتو چنین الهام فطری توانسته مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند.

(قرآن کریم با لطافت و ظرافیت بی نظیری می گوید: (وآتوا النّساء صدقاتهنّ نحلةً) (نساء / 4) یعنی کابین زنان را که به خود آنها تعلّق دارد (نه به پدران یا برادران آنها) و عطیّه و پیشکشی است از جانب شما به آنها، به خودشان بدهید)20

به گفته استاد، در این آیه به سه نکته اشاره شده است:

1. مهریه را با تعبیر (صدقه) (با ضمّ دال) یاد کرده نه مهریه، زیرا صُدقه از مادّة صدق است که نشانه راستین بودن و از سر صدق بودن علاقه مرد است.

2. با ملحق کردن ضمیر (هنّ) به کلمه صدقاتهنّ، می فهماند که مهریه به خود زن تعلّق دارد نه به کسی دیگر.

3. با تعبیر (نحلة)، نشان می دهد که مهریه هیچ عنوانی جز تقدیمی و هدیه ندارد.

این هدیه مهریه اختصاص به ازدواج رسمی و رابطه مشروع ندارد، بلکه در مواردی هم که زن و مرد روابط نامشروعی دارند باز این مرد است که هدیه می دهد.

 

بنابراین اساس استاد نتیجه گرفته است که:

(مهر از احساسات رقیق و عطوفت آمیز مرد ناشی شده، نه از احساسات خشن و مالکانه او، آنچه از ناحیه زن در این امر دخالت داشته، حس خودداری مخصوص او بوده نه ضعف و بی اراده بودن او. مهر، تدبیری است از ناحیه قانون خلقت برای بالابردن ارزش زن و قراردادن او در سطح عالی تری. مهر به زن شخصیت می دهد. ارزش معنوی مهر برای زن بیش از ارزش مادّی آن است)21

قرآن رسوم جاهلی را در قضیّه مهریه منسوخ کرد و آن را به مسیر طبیعی خود برگرداند، زیرا در جاهلیّت، پدران و مادران مهریه را به عنوان حق الزحمه و (شیربها) حق خود می دانستند، ولی قرآن به صراحت آن را حق خود زن دانست، زیرا در زمان جاهلیّت چون دختری متولّد می شد، به وی چنین تبریک می گفتند: (هنیئاً لک النّافجة)، یعنی این مایه افزایش ثروت تو را گوارا باد، کنایه از اینکه پس از این دختر را شوهر می دهی و مهر دریافت می کنی.

ادامه دارد ... [1]

 

مقالات مرتبط:

شهید مطهری و حقوق زن در اسلام (2) بخش اول

شهید مطهری و حقوق زن در اسلام (2) بخش دوم


- فصلنامه - پژوهش های قرآنی - شماره 17و 18 [1]


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است