در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: www.bashgah.net، شرفی، حسین ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم و بخش مرتبط، در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

در عصر جاهلی پدران و در غیاب ایشان برادران که خود را قیّم می پنداشتند، دختران را شوهر می دادند و مهر دختر را خود دریافت می کردند. گاهی برخی پدران یا برادران دختران را با یکدیگر معاوضه می کردند و دختر یا خواهر هریک، مهر دیگری قرار می گرفت. این نوع ازدواج (شغار) نامیده می شد که پیامبر آن را مردود شمرد و فرمود: (لاشغار فی الاسلام). اسلام تمام این رسوم را از میان برد و حتّی اضافه بر مهر را نیز منع نمود.

قرآن، قرارداد کارکردن داماد برای پدرزن را به عنوان پرداخت مهر در زمانی که ثروت قابل مبادله نبود منسوخ کرد.

در جاهلیّت رسم ارث زوجیّت نیز بوده که منسوخ گشته است، یعنی زن به هنگام فوت شوهر جزء مال الارث به ورثه می رسیده و به تملّک ورثه درمی آمده است. قرآن در ردّ این رسم می گوید:

(یاایّها الذین آمنوا لا تحلُّ لکم أن ترثوا النساء کرها) نساء / 19

ای موٌمنان بر شما روا نیست که زنان مورّثان خود را به ارث ببرید، درحالی خود آن زنان مایل نیستند.

در زمان جاهلیّت برای اینکه مهر زنان را ندهند آنها را متّهم به فحشاء می کردند یا آنها را تحت فشار و ستم قرار می دادند تا مهریه او را نپردازند، قرآن بر این رسم ظالمانه نیز مهر بطلان زد و از آن منع کرد:

(ولا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما آتیتموهنّ) نساء / 19

زنان را به خاطر اینکه چیزی از آنها بگیرید یا قسمتی از مهری که به آنها داده اید جبران کنید، در مضیقه و شکنجه قرار ندهید. 22

بدین وسیله قرآن کریم هر رسمی را که موجب تضییع حقوق زنان به ویژه مهر آنها می شد منسوخ اعلان کرد.

 

حق مالکیّت زن

شهید مطهری درباره حق مالکیّت زن می نویسد:

(یکی از مسلّمات دین اسلام این است که مرد، حقّی به مال زن و کار زن ندارد. نه می تواند به او فرمان دهد که برای من فلان کار را بکن، و نه اگر زن کاری کرد که به موجب آن کار، ثروتی به او تعلّق می گیرد مرد حق دارد که بدون رضای زن در آن ثروت تصرف کند، و از این جهت زن و مرد وضع مساوی دارند.)23

ممکن است در سنّت ها و فرهنگ های موجود و روابط زن و شوهر در جامعه کنونی اسلامی اشکالاتی وجود داشته باشد و حقوق زنان تضییع گردد، ولی این کاستی ها ربطی به حقوق زن در قرآن ندارد، هر مسلمانی خود باید پاسخگوی رفتار و کردار خود باشد، و رعایت مسوٌولیّت خود را در برابر عدل و انصافی که دین برعهده وی گذاشته بکند. اگر مسلمانان در انجام وظیفه دینی کوتاهی کردند یا باورها و سنّت های غلط خود را به نام دین به کار بستند ربطی به دین ندارد. مهریه، طبق آیه (وآتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة)، چون برعهده مرد قرار می گیرد نقد باید پرداخت شود و هم اکنون که رسم بر این است که مهر را وثیقه مالی می پندارند و بیشتر جنبه ذمّه و عهده دارد و زن نوعاً آن را مطالبه نمی کند، مگر هنگامی که اختلاف و نزاعی پیش بیاید; این وضع مطابق حکم اسلامی نیست، بلکه این توافق و تفاهمی است که در زمان ما زن مراعات مرد را می کند.

(تاریخ نشان می دهد که پیامبر اکرم به هیچ وجه حاضر نبود زنی را بدون مهر در اختیار مردی قرار دهد.)24

برخی موضوع نفقه را نیز بد تفسیر کرده و از آن نوعی جیره خواری زن و مزدوری وی تصور کرده اند، استاد مطهری در این باره می نویسد:

(اگر کسی بگوید نفقه زن در غرب تا قرن نوزدهم چیزی جز جیره خواری و نشانه بردگی زن نبوده است راست گفته است، زیرا وقتی که زن موظف باشد مجّاناً داخله زندگی مرد را اداره کند و حق مالکیّت نداشته باشد، نفقه ای که به او داده می شود از نوع جیره ای است که به اسیر، یا علوفه ای است که به حیوانات بارکش می دهند. امّا اگر قانون به خصوصی در جهان پیدا شود که اداره داخله زندگی مرد را به عنوان یک وظیفه لازم از دوش زن بردارد و به او حق تحصیل ثروت و استقلال کامل اقتصادی بدهد، در عین حال او را از شرکت در بودجه خانوادگی معاف کند، ناچار فلسفه دیگری درنظر گرفته و باید در اطراف آن فلسفه تأمّل کرد.)25

 

 استقلال مالکیتی زن

در دیدگاه شهید مطهری، قرآن همان طور که مردان را در نتایج کار و تلاششان دارای حق می داند، زنان را نیز در نتیجه کار و فعّالیّت شان ذی حق می شمرد. چنان که در قرآن می خوانیم:

(للرّجال نصیب ممّا اکتسبوا وللنّساء نصیب ممّا اکتسبن) نساء / 32

مردان را از آنچه کسب می کنند و نیز زنان را از آنچه به دست می آورند بهره ای است.

عرب جاهلی زن را از هرگونه ارثی محروم کرده بود، امّا قرآن کریم برخلاف شیوه معمول به صراحت زن را نیز مانند مرد، وارث شناخت.

(للرّجال نصیب ممّا ترک الوالدان والاقربون وللنّساء نصیب ممّا ترک الوالدان والاقربون) نساء / 7

مردان را از مالی که پدر و مادر و یا خویشاوندان بعد از مردن خود باقی می گذارند بهره ای است، و زنان را هم از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود باقی می گذارند بهره ای است. 26

 

 زن، کانون مهر، نه ابزار تجارت

موضوع دفاع از حقوق زن در جهان غرب، زمانی اوج گرفت که کارخانه ها به کار ارزان و بی مشکل زنان احساس نیاز کردند. برای حرکت اقتصادی و چرخش چرخ های صنایع، زنان ، نیروهایی کم هزینه شناخته شدند و می بایست از درون خانه ها بیرون کشیده شوند، ولی زمانی که اسلام از حقوق زن سخن به میان آورد، جز کرامت او هیچ چشم داشت دیگری تصوّر نمی رفت.

(انگیزه ای که سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد جز جنبه های انسانی و عدالت دوستی و الهی اسلام نبوده; در آنجا مطالبی از قبیل مطامع کارخانه داران انگستان وجود نداشت که به خاطر پرکردن شکم خود این قانون را گذراندند، بعد با بوق و کُرنا دنیا را پر کردند که ما حق زن را به رسمیت شناختیم و حقوق زن و مرد را مساوی دانستیم…

اسلام به زن استقلال اقتصادی داد، امّا به قول (ویل دورانت) خانه براندازی نکرد. اساس خانواده ها را متزلزل نکرد، زنان را علیه شوهران و دختران را علیه پدران و برادران به تمرّد و عصیان وادار نکرد. اسلام با این دو آیه انقلاب عظیمی به وجود آورد، امّا آرام و بی ضرر و بی خطر…

آنچه دنیای غرب کرد این بود که به قول (ویل دورانت) زن را از بندگی و جان کندن در خانه رهانید و گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه کرد. یعنی اروپا غل و زنجیری از دست و پای زن باز کرد و غل و زنجیر دیگری که کمتر از اولی نبود به دست و پای او بست، امّا اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزارع و غیره رهانید و با الزام مرد به تأمین بودجه اجتماع خانوادگی، هرنوع اجبار و الزامی را از دوش زن برای مخارج خود و خانواده برداشت….)27

از سوی دیگر، اگر در فقه اسلامی پرداخت نفقه و مخارج ضروری زن بر مرد واجب شمرده شده است، این نشانه مالکیّت مرد نیست، زیرا کسی که مسوٌول نفقه شد، نوعی مالکیّت و سروری پیدا نمی کند، چنان که نفقه پدر و مادر و جدّ که بر فرزندان بالغ واجب است، دلیل آن نیست که فرزند مالک آنها می شود. بلکه حقّی است که به حکم زحماتی که کشیده اند بر فرزند پیدا کرده اند. زن نیز نفقه را در قبال مهر بی دریغ خود به همسر و فرزندان سزاوار شده است. آنچه از ظرافت، لطافت، احساس سرشار از محبّت و حوصله زن به عنوان مادر برمی آید از عهده کمتر مردی برمی آید.

 

 حضور زن در عرصه های اجتماعی و اقتصادی

چه حکمتی داشته که اسلام رعایت جانب زن را در مسائل مالی کرده و مرد را به صورت خدمتکار بی مزد و اجرت برای زن و خانواده، درآورده است؟ شکّی نیست که اسلام نخواسته به نفع زن علیه مرد و یا به عکس عمل کند، بلکه مطابق فطرت، طبیعت و قانون آفرینش، سعادت مرد و زن و فرزندان آنها را که باید در دامن زن پرورش یابند درنظر گرفته است. این قانون آفرینش و جریان طبیعی میان همه جانداران است، که به دست توانا و تدبیر حکیمانه آفرینش انجام گرفته است.

اگر سهم مرد و زن را در زندگی مورد توجّه قرار دهیم، خواهیم یافت که سهم زن در شکل گیری نهاد خانواده و رنج او برای تدبیر درونی آن بیش از مرد است، چرا که زن دوران بارداری، درد زایمان و عوارض آن، فصل شیرخوارگی فرزند و پرستاری از او را تحمّل می کند، از نیروی بدنی او کاسته می شود، توانایی وی در کار و تولید کاهش می یابد، با این شرایط آیا منصفانه است که تأمین هزینه زندگی را نیز برعهده داشته باشد!

(خداوند زن را مایه آسایش و آرامش روح مرد قرار داده است. (وجعل منها زوجها لیسکن الیها) (اعراف / 189) دریافته است که هراندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم کند، غیرمستقیم به سعادت خود خدمت کرده است و کانون خانوده خود را رونق بخشیده است. دریافته است که از دو همسر، لازم است لااقل یکی مغلوب تلاش ها و خستگی ها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح دیگری باشد و در این تقسیم کار، آن که بهتر است در معرکه زندگی وارد نبرد شود، مرد است، و آن که بهتر می تواند آرامش دهنده روح دیگری باشد زن است.)28

شکّی نیست که با الغای نفقه، خسارات روحی، معنوی و عاطفی بسیاری بر نهاد خانواده وارد می شود، و به قول استاد مطهری:

(ای کاش افرادی که تیشه برداشته کورکورانه بنیان استوار کانون مقدّس خانوادگی ما را که براساس قوانین مقدّس آسمانی بنا شده است خراب می کنند، می توانستند به عواقب کار بیندیشند و شعاع دورتری را ببینند.)29

 

 تأمّلی در سهم زن از ارث

کم نیستند کسانی که می پرسند چرا در قوانین اسلام، نابرابری در سهم الارث زن با مرد وجود دارد؟ این قانون با تساوی حقوق منافات دارد، زیرا سهم الارث زن، نصف مرد، و سهم پسر، دوبرابر دختر، و سهم شوهر، دوبرابر زن می باشد. فقط پدر و مادر هستند که از فرزندشان (اگر فرزند داشته باشد) به تساوی هریک، یک ششم ارث می برند.

این پرسش، پرسشی دیرینه است و در صدر اسلام نیز برخی این سوٌال را داشته اند و دین شناسان به ویژه امامان(ع) پاسخ داده اند. چنان که مرحوم مطهری می نویسد:

(ابن ابی العوجاء در قرن دوم می زیسته و به خدا و مذهب اعتقاد نداشته است. این مرد از آزادی آن عصر استفاده می کرد و عقاید الحادی خود را همه جا ابراز می داشت، حتّی گاهی در مسجدالحرام یا مسجدالنبی(ص) می آمد و با علماء عصر راجع به توحید و معاد و اصول اسلام به بحث می پرداخت. یکی از این اعتراضات او به اسلام همین بود: می گفت: (ما للمرئة المسکینة الضّعیفة تأخذ سهماً و یأخذ الرّجل سهمین); یعنی چرا زن بیچاره که از مرد ناتوان تر است باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ این خلاف عدالت و انصاف است.

امام صادق(ع) فرمود: این برای این است که اسلام سربازی را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر ، نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضی جنایات اشتباهی که خویشاوندان جانی باید دیه بپردازند، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است. از این رو سهم زن در ارث از مرد کمتر شده است.

امام صادق(ع) صریحاً وضع خاص ارثی زن را معلول مهر و نفقه و معافیّت از سربازی و دیه شمرد.)30

در گذشته و پیش از اسلام، زن از ارث محروم بوده است. چگونگی و مقدار محرومیت و علّت آن در جامعه های مختلف فرق داشته است. برخی برای زن نقشی در خانواده و تولید فرزند قائل نبوده اند و ارث زن را انتقال ثروت به بیگانه تلقّی می کرده اند، زن و فرزندان او را خارج از فامیل می دانسته اند. برخی چون برای زن شخصیّت حقوقی و استقلال اقتصادی قائل نبوده اند او را از ارث محروم می داشتند. از آنجا که به طور طبیعی زن نمی توانست در امور دفاعی سلاح بردارد، عرب جاهلی او را از ارث محروم می دانست، و هنگامی که آیه ارث نازل شد برای برخی از آنان باعث شگفتی شد:

(للرّجال نصیب ممّا ترک الوالدان والأقربون واللنّساء نصیب ممّا ترک الوالدان والأقربون ممّا قلّ منه أو کثر نصیباً مفروضاً) نساء / 7

از هرچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث می گذارند، مردان را نصیبی است. و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث می گذارند، چه اندک و چه بسیار، زنان را نیز نصیبی است; نصیبی معیّن.

در زمان نزول این آیات، برادر حسان بن ثابت، شاعر معروف زمان پیامبر(ص) درگذشت و از او زنی با چند دختر باقی ماند. امّا پسرعموهای او همه دارایی وی را تصرف کردند و چیزی به زن و دختران او ندادند. زن او شکایت نزد رسول اکرم(ص) برد، حضرت آنها را احضار کرد، گفتند: زن که نمی تواند سلاح بپوشد و درمقابل دشمن بایستد، این ما هستیم که باید شمشیر به دست بگیریم و از خودمان و از این زن ها دفاع کنیم، پس ثروت هم باید متعلّق به مردان باشد، ولی رسول اکرم حکم خدا را به آنها ابلاغ کرد. 31

در عرب جاهلی، پسر خوانده مرد ارث می برد، ولی زن نه تنها ارث نمی برد، بلکه جزء سهم الارث به شمار می آمد. این محرومیّت از ارث و دیگر حقوق، ویژه عرب جاهلی نبود، بلکه در یونان و ایران سامانی نیز زن از محرومیّت های فراوانی رنج می برد.

در حقوق اسلامی با این گونه نگرش های تبعیضی مبارزه شده است، ولی این سوٌال باقی مانده که چرا سهم الارث زن و مرد، برابر نیست. استاد مطهری در پاسخ این سوٌال می نویسد:

(علّت اینکه اسلام سهم الارث زن را نصف مرد قرار داد (… للذّکر مثل حظّ الانثیین) (نساء / 11) وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازی و برخی قوانین جزایی دارد…

چون اسلام مهر و نفقه را لازم می داند و به این سبب قهراً از بودجه زندگی زن کاسته شده است و تحمیلی از این نظر بر مرد شده است، اسلام می خواهد این تحمیل از طریق ارث جبران شود، از این رو برای مرد دوبرابر زن سهم الارث قرار داده است.)32

 

آنچه درباره سهم الارث زن یادآور شدیم، نگاه کلّی بود به اصل موضوع و علّت تفاوت سهم الارث زن با مرد، امّا اگر بحث جزئی تر مورد توجّه قرار گیرد، هر مورد از انواع و ابعاد موضوعی ارث برای خود تفسیر و توجیهی دارد و این گونه نیست که همه جا ارث زن کمتر از مرد باشد.

 

 مطالب موردنظر را در چند نکته بیان می کنیم:

1. مشهور این است که زن از اموال شوهر ارث می برد، ولی از غیرمنقول و زمین ارث نمی برد. امّا این فتوا مورد اتّفاق همه فقها نیست; برخی از فقها معتقدند که زن از غیرمنقول، قیمت، و از منقول، اصل آن مال را ارث می برد.

 

2. مشهور این است که اگر شوهر، تنها وارث زن باشد تمام اموال او را به ارث می برد، ولی اگر زن، تنها وارث مرد باشد، تنها یک سوم اموال مرد سهم او می شود و بقیه در اختیار حکومت قرار می گیرد.

این مسأله نیز مورد اتّفاق همه فقها نیست، بلکه برخی تفاوتی در ارث زن و مرد نمی بینند، چنان که آیه قرآن نیز مطابق همین قول است و تفاوتی میان زن و مرد قائل نشده است.

 

3. اگر مردی درحال بیماری همسرش را طلاق دهد و در اثر همان بیماری از دنیا برود، حقّ زن در ارث محفوظ است، اگرچه پیش از مرگ همسر طلاق داده شده است، زیرا ممکن است کسی برای محروم کردن زن از ارث چنین کند، از این رو اسلام برای حفظ حقوق زن به شرط اینکه پیش از یک سال بمیرد و یا زن پس از اتمام عدّه و قبل از یک سال ازدواج نکرده باشد حق ارث قرار داده است، امّا چنین حقّی برای مرد نیست.

 

4. گاهی خویشاوندان مادری ارث می برند، ولی برخی خویشاوندان پدری ارث نمی برند، مثلاً خواهر و برادرهای مادری به طور مساوی ارث می برند، عموهای مادری نیز به طور مساوی ارث می برند، یعنی در خویشاوندان مادری تقسیمات ارثی بالسّویه است. و نیز برادر مادری به همراه برادر پدر و مادری ارث می برد، امّا برادر پدری به همراه آنها ارث نمی برد. یعنی ارث به دنبال شیر می رود، و مادری ها با همه ارث می برند.

 

5. در اسلام، خانواده و اصالت و استقلال و اولویّت آن کاملاً مورد توجّه است و هرچیز بر محور آن شکل می گیرد، ارث و دیگر حقوق مربوط به زن نیز با توجّه به پیوندهای خویشاوندی و بر محور خانواده تنظیم شده است. بنابراین آن کسی که نمی تواند اولویت خانواده را باور کند یا فرهنگی که چنین جایگاهی بدان نمی دهد، نمی تواند مناسبات حقوقی را در این چهارچوب دریابد. کسانی که امروز به عنوان دفاع از حقوق زن بر حقوق اسلامی خرده می گیرند، باوری به قداست خانواده ندارند و برای آن اولویّتی قائل نیس،تند و این مشکل خود آنان است، نه مشکل اسلام.

 

مقالات مرتبط:

شهید مطهری و حقوق زن در اسلام (1)

شهید مطهری و حقوق زن در اسلام (2) بخش دوم

پی نوشت:

22. ماهنامه کیان، شماره 48، 210.

23. همان، 211.

24. همان، 217.

25. همان، 221.

26. همان، 224.

27. همان، 225.

28. همان، 235.

29. همان، 238.

30. همان، 254.

31. همان، 247.

32. همان، 251.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است