در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: سایت - باشگاه اندیشه، علیرضا- مرامی ؛


 

1- طرح مساله

فرهنگ از زیربنایی ترین بخش های هر جامعه است. فرهنگ واسطه العقد تمدن و اندیشه در جوامع بشری می باشد. به طوری كه اندیشه زیربنای فرهنگ و فرهنگ زیربنای تمدن می باشد. فرهنگ هر جامعه ای از اندیشه و نیروی تفكر در آن جامعه مدد گرفته و به تمدن به عنوان روبنای خود مدد می رساند. البته این سخن به معنای این نیست كه رابطه میان اندیشه و فرهنگ، رابطه ای یك سویه است. می توان گفت رابطه ای دیالكتیكی میان اندیشه و فرهنگ وجود دارد. هرچند در تحلیل نهایی این اندیشه است كه خصلت تعیین كنندگی دارد. ولی به هر حال رابطه ای دو سویه میان فرهنگ و اندیشه وجود دارد و فرهنگ و اندیشه از یكدیگر تاثیر پذیرفته و بر همدیگر تاثیر می گذارند. همین جایگاه واسط فرهنگ در میان اندیشه و تمدن نشان از اهمیت این پدیده در زندگی اجتماعی انسان ها دارد. دقیقا به دلیل چنین جایگاهی است كه در جوامع انسانی به فرهنگ اهمیت شایانی قائل هستند و در دنیای كنونی مسائلی مانند مدیریت فرهنگی، برنامه ریزی فرهنگی و توسعه فرهنگی و اخیرا مهندسی فرهنگی اهمیت زیادی پیدا كرده است. مهندسی فرهنگی به معنای تنظیم بهینه روابط میان اجزا، عناصر و مولفه های گوناگون فرهنگ می باشد. ایده مهندسی فرهنگ، در هندسه اندیشه متفكران بزرگ به فرهنگ ها و تمدن های بشری خصلتی ویژه می بخشد. به عبارت دیگر بخش عمده ای از تفاوت های میان جوامع بشری به نوع مهندسی فرهنگی آنها برمی گردد. با توجه به این مقدمه ها در این مقاله قصد ما بررسی مساله مهندسی فرهنگی در اندیشه های استاد مطهری است و دو سوال اصلی كه در این نوشتار قصد پاسخگویی به آن را داریم به شرح زیر می باشد:

- مهندسی فرهنگی در هندسه اندیشه استاد مطهری دارای چه مختصاتی بوده و اضلاع مختلف آن چه ویژگی هایی دارد؟

- چگونه می توان از الگوی مهندسی فرهنگی استاد مطهری در ساماندهی و مدیریت فعالیت های فرهنگی در دانشگاه های كشور استفاده كرد؟

2- فرضیه

فرضیه ای كه دراین مختصر سعی خواهیم كرد، آن را به معرض آزمون بگذاریم به این ترتیب است كه: استاد مطهری در یك جامعه اسلامی مهندسی فرهنگی را با سه حركت؛ تحلیه، تخلیه و تثبیت فرهنگی امكان پذیر می داند و اضلاع مثلث مهندسی فرهنگی در ساختار اندیشه ایشان دارای سه ضلع تحلیه، تخلیه و تثبیت فرهنگی می باشد. به عبارت دیگر از دیدگاه این متفكر بزرگ مقوله مهندسی فرهنگی در یك جامعه اسلامی با تخلیه برخی افكار و اندیشه ها از یك طرف، تحلیه مردم به برخی دیگر از افكار، احساسات و اندیشه ها از طرف دیگر و تثبیت این افكار و اندیشه ها و اعمال در آنها از جانب سوم جامه تحقق در می پوشد. این الگو به عنوان یك الگوی عام قابلیت كاربست در تمام فعالیت های فرهنگی در كشور و ازجمله در دانشگاه ها را دارد و اساسا یكی از مناسب ترین و موفق ترین الگوهای ساماندهی و مدیریت فعالیت های فرهنگی می باشد.

3- تعریف مهندسی فرهنگی

نگاهی به مجموعه مباحثی موجود در متون مربوط به فرهنگ و مطالعات و جامعه شناسی فرهنگ روشن می كند هنوز اجماع نظری در تعریف مفهوم مهندسی فرهنگی بین محققان خارجی و همینطور پژوهشگران ایرانی وجود ندارد. دكتر فرهاد ناظمی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی معتقد است: مهندسی فرهنگی؛ "استواری [استواركردن] اجزاء و ظواهر فرهنگ بر باطن فرهنگ است". یكی از جامعه شناسان ایرانی در تعریف مهندسی فرهنگی نوشته است: "علم و فن و توانایی ارائه پاسخ های مناسب از نظر كیفیت، هزینه و مدت به درخواست هایی می باشد كه از سوی كارشناسان امور فرهنگی در جهت تحقق اهداف فرهنگی، اجرای برنامه ها، تامین سرمایه برای برنامه ها و تحقق فنی برنامه ها صورت می گیرد"(محسنی منوچهر، مقدمات جامعه شناسی، ص107)

حجت السلام علی اكبر رشاد معتقد است: با عنایت به مطالب مطروحه، تعبیر مهندسی فرهنگی كه تركیبی وصفی و موصوف و موصوف الیه است را می توان اینگونه بیان نمود: مهندسی فرهنگی به معنی «تدبیر كردن و سامان بخشیدن، جهت دادن و اندازه كردن امور و شئون از نوع فرهنگی، با معیارهای فرهنگی و از زاویه فرهنگ می‌باشد. در این تركیب، متعلق مهندسی ذكر نگردیده و مشخصاً گفته نشده است چه چیزی را باید مهندسی كنیم، در حالی كه در مهندسی فرهنگ متعلق خود فرهنگ بود. در عبارت مهندسی فرهنگی، همه شئون می‌توانند متعلق تدبیر قلمداد گردند. بدین‌ترتیب در مهندسی فرهنگی، متعلق بسیار وسیع گرفته شده است و می‌تواند علاوه بر فرهنگ، بسیاری مقوله‌های دیگر را نیز شامل شود.»25 (علی اكبر رشاد، گفتگو باخبر گزاری فارس)

دكتر سید یحیی یثربی در میزگردی در تبیین مفهوم مهندسی فرهنگی تلقی خود از مهندسی فرهنگی را چنین بیان كرده اند: " فرهنگ از نظر بنده آن چهره یا حالت حاكم بر یك جامعه است كه می توانیم آن را به نوع رفتار و حجم رفتار حتی به اندیشه حاكم بر جامعه هم تعمیم دهیم. بنابراین مهندسی فرهنگ تلاشی است كه شكل خاصی را به فرهنگ جامعه می دهد. و بنابراین به دو مسأله تربیت و آموزش بر می گردد و باید به ساماندهی تربیت و آموزش در جامعه منعطف باشد. (روزنامه ایران، میزگرد با حضور دكتر یثربی و حسن بنیانیان روزنامه ایران، شماره3839، 26/10/ 1386 ص 10)

منظور از مهندسی فرهنگی، طراحی عناصر كلان فرهنگی در قالب نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.

با توجه به اینكه در متون نظری مربوط به فرهنگ اجماع نظری در باره مفهوم مهندسی فرهنگی وجود ندارد، شاید بتوان به صورت زیر به یك جمع بندی در باره این مفهوم دست پیدا كرد:

مهندسی فرهنگی عبارت است از یك رویكرد مفهومی به مدیریت و برنامه ریزی توسعه فرهنگی كه در در زمره مفاهیم در حال تغییر فرهنگ و طراحی راهبردهای عملی در ارتباط با منابع و مبانی و همچنین مشكلات برخاسته از فرهنگ و توسعه در زمینه ها و بسترهای گوناگون قرار می گیرد. به عبارت دیگر مهندسی فرهنگی در باره سیستم ها، فرایندها، جایگزین ها و فرمول بندی راه حل های خلاقانه برای چالش های توسعه نهادهای فرهنگی و تبلیغ و تشویق مشاركت مردم در زندگی فرهنگی است.

4- فرهنگ از دیدگاه استاد مطهری

مراجعه به آثار آقای مطهری نشان می دهد كه ایشان در بحثی مستقیم در باره فرهنگ به تعریف فرهنگ مبادرت نكرده است اما در كتاب شرح منظومه هنگام شرح مفهوم انواع كلی اعم از اعتباری و غیره برای مثال و روشن كردن مطلب مورد نظر خود نیان مقصود خود را در قالب تعریف فرهنگ آورده است. ایشان در این باره می نویسد: فرهنگ عبارت است از یك نوع فعل و انفعالی كه در روان ها صورت می گیرد. باید توجه داشت موضوع بحث ایشان در آن موقعیت، بحث انواع كلی است و ایشان به نوع خاصی از كلی حقیقی اشاره می كند كه در آن تركیب اجزا، یك تركیب حقیقی است اما طبیعی نیست. بر خلاف تركیب مصنوعی كه در آن هویت اجزا در تركیب از بین نمی رود، هر چند كلیت تركیب هدف واحدی را دنبال می كند. همچنین این نوع تركیب با تركیب طبیعی هم متفاوت است زیرا در آن اجزا به طور كلی هویت خود را از دست داده و هویت خود را از تركیب می گیرند. از آجا كه آقای مطهری در باره جامعه نیز با استناد به وجود اصل فطرت در انسان ها چنین نظری دارند می توان گفت دیدگاه ایشان در باره فرهنگ و جامعه یكسان است.

توضیح اینكه آقای مطهری با رد وجود عینی جامعه به عنوان تركیب طبیعی و مصنوعی و دیدگاهی كه اصلا جامعه را تركیب ندانسته و وجود جامعه را به افراد بر می گرداند جامعه را دارای وجود عینی و قانونمندی معرفی می كند كه از افراد انسانی كه بدون اینكه لوح سفیدی باشند كه جامعه یا تاریخ آنها را شكل می دهد انسان را دارای فطرتی می داند كه سرمایه خاصی در انسان است و از برخورد این سرمایه ها و تاثیراتی كه انسان از محیط اطراف خود می گیرد جامعه و بنابراین فرهنگ شكل می گیرد.

به این ترتیب می توان گفت فرهنگ عبارت از مجموعه ای از احساسات، اندیشه ها، عواطف و ارزش ها و گرایشاتی است كه از یك طرف ریشه در فطرت انسان ها دارد یعنی از روان آنها سرچشمه گرفته و از طرف دیگر عوامل اجتماعی نیز روی آن تاثیرات خاصی بر جای می گذارد.

ناگفته نماند كه آقای مطهری در نوشته های خود به ابتنای فرهنگ بر فطرت انسانی تصریح می كند. او می نویسد: «……جامعه ها و تمدنها و فرهنگ های امروزین را فرضا مختلف النوع و مختلف الماهیه ندانیم، مختلف الكیفیه، مختلف الشكل و مختلف اللون بودن آنها را نمی توان انكار كرد. آینده جوامع بشر چگونه است؟ آیا این فرهنگ ها و تمدن ها و این جامعه ها و ملیت ها برای همیشه به وضع موجود ادامه می دهند یا حركت انسانیت به سوی تمدن و فرهنگ یگانه و جامعه یگانه است و همه این ها در آینده رنگ خاص خود را خواهند باخت و به یك رنگ - كه رنگ اصلی است و رنگ انسانیت است ـ در خواهند آمد؟ این مساله نیز وابسته است به ماهیت جامعه و نوع وابستگی روح جمعی و روح فردی به یكدیگر .... باید گفت جامعه ها و فرهنگ ها و تمدن ها به سوی یگانه شدن متحد الشكل شدن و در نهایت امر در یكدیگر ادغام شدن سیر می كنند و آینده جوامع انسانی، جامعه جهانی تكامل یافته است كه در آن همه ارزش های انسانی ... به فعلیت می رسد و انسان به كمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره به انسانیت اصیل خود خواهد رسید. (مطهری مرتضی، انسان و ایمان، ص 56)

استاد در بخش دیگری از همان كتاب به طرح ابتنای فرهنگ به فطرت پرداخته است و می نویسد:

«آیا فرهنگ اصیل انسانی ماهیت یگانه دارد؟ یا فرهنگ یگانه در كار نیست. فرهنگ ماهیت قومی، ملی یا طبقاتی دارد. آنچه وجود دارد یا در آینده وجود خواهد داشت فرهنگ هاست نه فرهنگ؟

این مساله نیز وابسته به این است كه آیا نوعیت انسان از فطرتی یگانه یا اصیل برخوردار است و همان فطرت اصیل و یگانه به فرهنگ انسان یگانگی می دهد؟ یا چنین فطرت یگانه ای در كار نیست. فرهنگ ها ساخته عوامل تاریخی قومی و جغرافیایی و یا ساخته گرایش های منفعت طلبانه طبقاتی است؟ اسلام به حكم اینكه در جهان بینی اش قائل به فطرت یگانه است، هم طرفدار ایدئولوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه. (مطهری مرتضی، انسان و ایمان، صص61-60)

به این ترتیب در نهایت در بحث از تعریف و ماهیت فرهنگ از نظر استاد مطهری با در نظر گرفتن مطالب بالا می توان به این جمع بندی و نتیجه گیری رسید كه فرهنگ نیز همانند جامعه وجود عینی دارد و مبتنی بر فطرت و شرایط و محیط انسان است.

5- مهندسی فرهنگی از دیدگاه استاد مطهری

استاد مطهری در كتاب جامعه و تاریخ در نقد نظریه ناسیونالیستی و ملی گرایانه فرهنگ به اظهار نظری در باره فرهنگ اسلامی می پردازد كه می توان آن را دیدگاه مختار ایشان در باره مهندسی فرهنگی تلقی كرد. ایشان در كتاب فوق در وهله اول از فرهنگی ویژه ی دین اسلام به نام فرهنگ اسلامی سخن می گوید. در مرحله دوم این فرهنگ اسلامی را دارای رسالتی خاص می داند و در مرحله سوم برداشتن گام هایی خاص و طی مراحلی ویژه را برای تحقق رسالت فرهنگ اسلامی بر می شمارد كه می توان از آن گام ها به عنوان نوعی مهندسی فرهنگی تعبیركرد. ایشان می نویسد:

«اینكه گفته می شود مذهب عقیده است و ملیت شخصیت و رابطه این دو رابطه عقیده و شخصیت است.............. به معنای نفی بزرگترین رسالت مذهب است. مذهب آن هم مذهبی مانند اسلام بزرگترین رسالتش دادن یك جهان بینی بر اساس شناخت صحیح از نظام كلی موجود بر محور توحید و ساختن شخصیت روحی و اخلاقی بر اساس همان جهان بینی و پرورش افراد جامعه بر این اساس است كه لازمه اش پایه گذاری فرهنگی نوین است كه فرهنگ بشری است نه فرهنگ ملی. این كه اسلام فرهنگی به جهان عرضه كرد كه امروز به نام فرهنگ اسلامی شناخته می شود نه از آن جهت بود كه هر مذهبی كما بیش با فرهنگ موجود مردم خود در می آمیزد و از آن متاثر می شود ... بلكه از آن جهت بود كه فرهنگ سازی در متن رسالت این مذهب قرار گرفته است. رسالت اسلام بر تخلیه انسان ها است از فرهنگ هایی كه دارند و نباید داشته باشند و تحلیه آنها به آنچه ندارند و باید داشته باشند و تثبیت آنها در آنچه دارند و باید هم داشته باشند.» (مطهری، جامعه و تاریخ، ص55)

همچنانكه ملاحظه می شود استاد مطهری بعد از بحث در باره اینكه فرهنگ سازی در متن رسالت دین اسلام است، سه حركت و گام را برای ساختن یا به عبارت دیگر مهندسی فرهنگی اسلامی برمی شمارد؛ تخلیه، تحلیه و تثبت فرهنگی. مطهری برای مهندسی فرهنگی مورد نظر خویش سه مرحله را در نظر می گیرد و هركدام از این مراحل را هم با مفهوم خاصی بیان می كند. این مفاهیم عبارتند از تخلیه فرهنگی، تحلیه فرهنگی و تثبیت فرهنگی. البته باید در نظر داشت كه این سه مرحله در عالم واقع از یكدیگر جدا نیستند ولی در عالم نظر و به لحاظ نظری و تحلیلی می توان آنها جدا از هم در نظر آورده و به تبیین و موشكافی هر كدام از آنها پرداخت. باید دید كه هركدام از این مراحل واجد چه معنایی بوده و دارای چه الزام هایی می باشند.

با نگاهی به نوشته ها و كلیه فعالیت های فكری و فرهنگی استاد مطهری در می یابیم كه ایشان تلاش كرده اند در پروژه فعالیت فكری و فرهنگی خود همین برنامه پژوهشی را پیاده كنند.

پایان قسمت اول

مهندسی فرهنگی در سه حركت (2)

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است