در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: www.bashgah.net؛ اداره کل پژوهش و آموزش سیما، ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است. 

یک فکر بسیار غلط را مسیحیان در تاریخ مذهبی جهان وارد کردند که واقعاً خیانت بود (در مسئله زن نداشتن عیسی و ترک ازدواج و مجرد زیستن کشیش ها و کاردینالها). کم کم این فکر پیدا شد که اساساً زن، عنصر گناه و فریب است؛ یعنی شیطان کوچک است؛ مرد به خودی خود گناه نمی کند و این زن است، شیطان کوچک است که همیشه وسوسه می کند و مرد را به گناه وا می دارد.

 

هماهنگی نظر و فرمانهای قرآن در مورد زنان با طبیعت آنان

قرآن کریم، به اتفاق دوست و دشمن، احیا کننده حقوق زن است. مخالفان، لااقل این اندازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گامهای بلندی به سود زن و حقوق انسانی او برداشت. ولی قرآن هرگز به نام احیاء زن به عنوان انسان و شریک مرد در انسانیت و حقوق انسانی، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد. به عبارت دیگر، قرآن زن را همان گونه دید که در طبیعت هست. از این رو، هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است؛ زن در قرآن، همان زن در طبیعت است. این دو کتاب بزرگ الهی (یکی تکوینی و دیگری تدوینی) با یکدیگر منطبق اند. در این سلسله مقالات، اگر کار مفید و تازه ای صورت گرفته باشد، توضیح این انطباق و هماهنگی است.(1)

 

طینت و سرشت زن و مرد با هم یکسان است

از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده، موضوع خلقت زن و مرد است. قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای این مقررات را نظر تحقیر آمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند. اسلام، پیشاپیش نظر خود را درباره زن بیان کرده است.

 

اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست لازم است به مسئلۀ سرشت زن و مرد که در سایر کتب مذهبی نیز مطرح است توجه کنیم. قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است. باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک سرشتی می داند یا دو سرشتی؛ یعنی آیا زن و مرد دارای یک طینت و سرشت می باشند و یا دارای دو طینت و سرشت؟

 

قرآن با کمال صراحت، در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم. قرآن درباره آدم اول می گوید: همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم. درباره همه آدمیان می گوید: خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید (2).

 

در قرآن از آنچه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست تر از مایۀ مرد آفریده شده، و یا اینکه به زن جنبه طفیلی و چپی داده اند و گفته اند که همسر آدمِ اول از عضوی از از اعضای طرف چپ او آفریده شده، اثر و خبری نیست. علی هذا در اسلام، نظریۀ تحقیر آمیزی نسبت به زن، از لحاظ سرشت و طینت، وجود ندارد. (3)

 

مخالفت قرآن با دیدگاه تحقیرآمیزی که زن را عنصر گناه می شمارد

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی به جا گذاشته است، این است که زن عنصر گناه است؛ از وجود زن شر و وسوسه بر می خیزد؛ زن شیطان کوچک است. می گویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده اند، زنی در آن دخالت داشته است. می گویند مرد در ذات خود از گناه مبرّاست و این زن است که مرد را به گناه می کشاند. می گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن است که مردان را می فریبند؛ شیطان، زن را وسوسه می کند و زن، مرد را. می گویند آدمِ اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود، شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.

 

قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده؛ ولی هرگز نگفته شیطان یا مار، حوا را فریفت و حوا آدم را. قرآن نه حوا را به عنوان مسئول اصلی معرفی می کند و نه او را از حساب خارج می کند. قرآن می گوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوه های آن بخورید قرآن آن جا که پای وسوسه شیطان را به میان می کشد، ضمیرها را به شکل تثنیه می آورد؛ می گوید: (فوسوس هما الشّیطان...) (اعراف: 20): شیطان آن دو را وسوسه کرد...؛ (و قاسمهما انی لکما لمن النّاصحین) (اعراف: 21): یعنی شیطان در برابر هردو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمی خواهد؛ (فدلّیهما بغرورٍ) (اعراف: 22): شیطان آن دو را به فریب راهنمائی کرد.

 

به این ترتیب، قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایایی دارد سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و شیطان کوچک است، مبرا کرد. (4)

 

مخالفت قرآن با دیدگاه تحقیرآمیزی که زن را شایسته کسب مقامات معنوی نمی داند

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن وجود داشته است، در ناحیۀ استعدادهای روحانی و معنوی زن است. می گفتند زن به بهشت نمی رود؛ زن مقامات معنوی و الهی را نمی تواند طی کند؛ زن نمی تواند به مقام قرب الهی، آن طور که مردان می رسند، برسد. 

قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست؛ به ایمان و عمل مربوط است؛ خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی، از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می کند. از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل یاد کرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایسته برای شوهرانشان ذکر می کند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است، غفلت نکرده است. گوئی قرآن خواسته است در داستانهای خود، توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.

قرآن درباره مادر موسی می گوید: ما به مادر موسی وحی فرستادیم که کودک را شیر بده و هنگامی که بر جان او بیمناک شدی، او را به دریا بیفکن و نگران نباش؛ که ما او را به سوی تو باز پس خواهیم گردانید.

قرآن درباره مریم، مادر عیسی، می گوید: کار او به آنجا کشیده شده بود که در محراب عبادت، همواره ملائکه با او سخن می گفتند و گفت و شنود می کردند؛ از غیب برای او روزی می رسید؛ کارش از لحاظ مقامات معنوی آن قدر بالا گرفته بود که پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده، او را پشت سر گذاشته بود؛ زکریا در مقابل مریم؛ مات و مبهوت مانده بود! (5)

 

مخالفت قرآن با نظریه تحقیرآمیزی که ارزش زن را صرفاً در مقدمه بودن برای وجود مرد معرفی می کند

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که درباره زن وجود داشته، این است که می گفته اند زن، مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است.

اسلام هرگز چنین سخنی ندارد. اسلام اصل علت غائی را در کمال صراحت بیان می کند. اسلام با صراحت کامل می گوید زمین و آسمان، ابر و باد، گیاه و حیوان، همه برای انسان آفریده شده اند؛ اما هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است؛ اسلام می گوید هریک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند: (هنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنّ) (بقره: 187): زنان، زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها. اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده برای مرد می دانست، قهراً در قوانین خود این جهت را در نظر می گرفت؛ ولی چون اسلام از نظر تفسیر خلقت، چنین نظری ندارد و زن را طفیلی وجود مرد نمی داند، در مقررات خاص خود درباره زن و مرد، به این مطلب نظر نداشته است.(6)

 

وجود زن برای مرد، خیر و مایۀ آرامش است

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته درباره زن وجود داشته، این است که زن را از نظر مرد، یک شر و بلای اجتناب ناپذیر می دانسته اند. بسیاری از مردان، با همه بهره هایی که از وجود زن می برده اند، او را تحقیر و مایۀ بدبختی و گرفتاری خود می دانسته اند.

قرآن کریم مخصوصاً این مطلب را تذکر می دهد که وجود زن برای مرد خیر است؛ مایۀ سکونت و آرامش دل اوست.(7)

 

سهم مهم زن در تولید فرزند

یکی دیگر از آن نظریات تحقیر آمیز، این است که سهم زن را در تولید فرزند، بسیار ناچیز می دانسته اند. اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر، مادر را فقط به منزلۀ ظرفی می دانسته اند که نطفۀ مرد را که بذر اصلی فرزند است در داخل خود نگه می دارد و رشد می دهد.

در قرآن، ضمن آیاتی که می گوید شما را مرد و زنی آفریدیم، و برخی آیات دیگر که در تفاسیر توضیح داده شده است، به این طرز تفکر خاتمه داده شده است.(8)

 

مخالفت قرآن کریم با پلید شمرده شدن زنان در دوران عادت ماهانه

اینکه عادت ماهانه نوعی پلیدی و نقض است، فکری است که از قدیم در میان بشر وجود داشته است؛ و به همین دلیل، زنان در ایام عادت، مانند یک شیء پلید در گوشه ای مبحوس بوده اند و از آنها دوری و اجتناب می شده است.

شاید به همین علت است که از پیغمبر اکرم (ص) درباره این عادت سؤال شد؛ ولی آیه ای که در پاسخ این سؤال نازل شد، این نبود که حیض پلیدی است و زن حائض پلید است و با او معاشرت نکنید؛ پاسخ رسید که نوعی بیماری تن است و در حین آن بیماری، از همخوابگی احتراز کنید (نه از معاشرت): (یسألونک عن الحیض؛ قل هو أذیً فاعتز لوا النسّاء فی الحیض) (بقره: 222). یعنی از تو دربارۀ حیض سؤال می کنند؛ بگو نوعی بیماری است؛ در حال این بیماری با زنان نزدیکی نکنید.

قرآن این حال را فقط نوعی بیماری مانند سایر بیماریها خواند و هرگونه پلیدی را از آن سلب کرد.

در سنن ابی داود در شأن نزول این آیه می نویسد:

«انس بن مالک گفت: عادت یهود این بود که همین که زنی از آنها حائض می شد، او را از خانه بیرون می کردند؛ نه با او غذا می خوردند و نه از ظرف او آب می آشامیدند و نه با او در یک اتاق می زیستند. لهذا از رسول خدا در این باره سؤال شد و این آیه نازل گشت. رسول خدا از دوری گزیدن از آنها منع کرد و فرمود جز همبستری، هیچ ممنوعیت دیگری ندارد».(9)

از نظر اسلام، زن حائض، حکم یک انسان به اصطلاح «مُحدِث»، یعنی انسان فاقد وضو و غسل را دارد که در آن حال، از نماز و روزه محروم است.(10)

 

نقش زن در تاریخ و دیدگاه قرآن در این مورد

زن در تاریخ مذهبی، طبق تلقی قرآن کریم، عامل مؤثر بوده است. یعنی تاریخ مذهبی قرآنی، «مذکر مونث» است یعنی انسانی است اما با حفظ مدارهای خاص به هر یک. به عبارت دیگر، «مذنّث» است؛ زوج است. در ورقه های زن در قرآن در این باره بحث کرده ایم....

به عقیده ما، زن تا آنجا که فقط نقش وسیلۀ عشقبازی و چشم چرانی را [دارد] و نقش خود را در آرایش، و در حقیقت، رونق بخشیدن به محفل مرد آن هم عموم مردان می بیند، هرگز نقش مستقل و مؤثری در تاریخ ندارد.

البته ما نقش اساسی تأثیر غیر مستقیم زن را در تاریخ منکر نیستیم که گفته اند «زن، مرد را می سازد (اعم از فرزند و شوهر) و مرد؛ تاریخ را». بحث ما در نقش مستقیم است.

قرآن به موازات مردان قدّیس و صدّیق، از زنان قدیسه و صدیقه ای یاد می کند که در حد مردان صدیق، بلکه بالاتر، مقام ملکوتی داشته اند. زکریا از مریم در شگفت می ماند؛ همسر آدم، ساره، هاجر، آسیه، مادر موسی، خواهر موسی، مریم، حضرت زهرا (کوثر)، زنان قدیسه قرآن اند. خدیجه خود، قدیسه تاریخ اسلام است.

قرآن از مؤمنین و مؤمنات، مهاجرین و مهاجرات، قانتین و قانتات، صادقین و صادقات، صالحین و صالحات و... یاد کرده است.

در بعضی آئینها، زن فقط عنصر فریب و گناه است و از آنجا شروع می شود که شیطان از طریق حوا بر آدم مسلط می شود و این فلسفه را می رساند که شیطان، زن را فریب می دهد و زن، مرد را؛ ولی قرآن این منطق را قبول ندارد.

 

عنایت قرآن کریم به ذکر نام زنان قدیس در کنار مردان قدیس

قرآن کریم مثل اینکه عنایت خاص دارد که همین طور که صدیقین و قدیسین تاریخ را بیان می کند، صدّیقات و قدّیسات تاریخ هم بیان بکند.

در داستان آدم و همسر آدم، نکته ای است که من مکرر در سخنرانیهای چند سال پیش خود گفته ام و باز یادآوری می کنم: یک فکر بسیار غلط را مسیحیان در تاریخ مذهبی جهان وارد کردند که واقعاً خیانت بود (در مسئله زن نداشتن عیسی و ترک ازدواج و مجرد زیستن کشیش ها و کاردینالها). کم کم این فکر پیدا شد که اساساً زن، عنصر گناه و فریب است؛ یعنی شیطان کوچک است؛ مرد به خودی خود گناه نمی کند و این زن است، شیطان کوچک است که همیشه وسوسه می کند و مرد را به گناه وا می دارد. گفتند اساساً قصۀ آدم و شیطان و حوا این طور شروع شد که شیطان نمی توانست در آدم نفوذ بکند، لذا آمد و حوا را فریب داد؛ و در تمام تاریخ، همیشه به این شکل است که شیطان بزرگ، زن را و زن، مرد را وسوسه می کند. اصلاً داستان آدم و حوا و شیطان در میان مسیحیان به این شکل در آمد. ولی قرآن درست خلاف این را می گوید و تصریح می کند؛ و این عجیب است.

قرآن وقتی داستان آدم و شیطان را ذکر می کند، برای آدم، اصالت و برای حوا تبعیت قائل می شود. اول که می فرماید: «ما گفتیم»، می گوید ما به این دو نفر گفتیم که ساکن بهشت شوید (نه فقط به آدم) (لا تقربا هذه الشجره) (اعراب: 19): به این درخت نزدیک نشوید (حالا آن درخت هرچه هست). بعد می فرماید: (فوسوس لهما الشّیطان) (اعراف: 20): شیطان این دو را وسوسه کرد. نمی گوید که یکی را وسوسه کرد و او دیگری را وسوسه کرد. (و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین) (اعراف: 21): آنجا که خواست فریب بدهد، جلوی هر دوی آنها قسم دروغ خورد. (فدلّیهما بغرورٍ) (اعراف: 22): باز «هما» ضمیر تثنیه است. آدم همان مقدار لغزش کرد که حوا؛ و حوا همان مقدار لغزش کرد که آدم.

اسلام این فکر را، این دروغی را که به تاریخ مذهبها بسته بودند، زدود و بیان داشت که جریان عصیان انسان، چنین نیست که شیطان، زن را وسوسه می کند و زن؛ مرد را بنابراین زن یعنی عنصر گناه. و شاید برای همین است که قرآن گویی عنایت دارد که کنار قدیسین، از قدیسات بزرگ یاد کند که تمامشان در مواردی، بر آن قدیسین، علو و برتری داشته اند.

در داستان ابراهیم، از «ساره» با چه تجلیلی یاد می کند! در این حد که همان طورکه ابراهیم با ملکوت ارتباط داشت و چشم ملکوتی داشت، فرشتگان را می دید و صدای ملائکه را می شنید، ساره نیز صدای آنها را می شنید. وقتی به ابراهیم گفتند خداوند می خواهد به شما (ابراهیم پیرمرد و ساره پیرزن) فرزندی بدهد، صدای ساره بلند شد گفت: (ءألد و آنا عجوزٌ و هذا بعلی شیخاً؟) (هود: 72): من پیرزن با این شوهر پیرمرد؟! ما سر پیری میخواهیم بچه دار بشویم؟! ملائکه در حالی که مخاطبشان ساره است، نه ابراهیم، گفتند: (أتعجین من أمر الله؟) (هود: 73): ساره! آیا از برکت الهی و خداوندی به خانواده شما تعجب می کنید؟!

همچنین قرآن وقتی اسم مادر موسی را می برد، می فرماید: (و أوحینا الی أمّ موسی أن أرضعیه): ما وحی فرستادیم به مادر موسی که خودت فرزندت را شیر بده؛ (فإذا خفت علیه فألقیه فی الیمّ؛ و لا تخافی و لا تحزنی انّا رادّوه إلیک و جاعلوه من المرسلین) (قصص: 7). 

قرآن به داستان مریم که می رسد، بیداد می کند. پیغمبران در مقابل این زن می آیند زانو می زنند! زکریا وقتی می آید مریم را می بیند، در حالتی می بیند که مریم با نعمتهائی به سر می برد که در تمام آن سرزمین وجود ندارد. تعجب می کند. قرآن می گوید در حالی که مریم در محراب عبادت بود، فرشتگان الهی با این زن سخن می گفتند: (إذ قالت الملئکه یا مریم إنّ الله یبشّرک بکلمهٍ منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیهاً فی الدنیا و الآخره و من المقربین)

(آل عمران: 45). ملائکه مستقیماً با خودش صحبت می کردند. مریم مبعوث نبوده و این را قرآن درست نمی داند که یک زن را بفرستد توی زن و مرد. مریم، برخلاف شأنش، مبعوث نبود؛ ولی از بسیاری از مبعوثها عالیمقام تر بود. بدون شک و شبهه، مریم غیر مبعوث، از خود زکریا که مبعوث بوده، عالیمقام تر و والامقام تر بود.

قرآن راجع به حضرت صدّیقۀ طاهره (ع) می فرمایند: (انّا أعطیناک الکوثر) (کوثر: 1).

دیگر کلمه ای بالاتر از «کوثر» نیست. در دنیائی که زن را شر مطلق و عنصر فریب و گناه می دانستند، قرآن می گوید نه تنها خیر است، بلکه «کوثر» است؛ یعنی خیر وسیع، یک دنیا خیر.... (11)

 

منطق و دیدگاه قرآن درباره مسائل زنان، کاملاً قابل عرضه و قابل دفاع است

در فقه و مسائل فقهی اگر وارد شوید، عیناً جریان همین است. من در چند موضوع بالخصوصی که مورد مطالعه خودم بود، این را از نزدیک احساس کردم و به قول امروزیها، لمس کردم.

یکی موضوع حقوق زن بود. وقتی که انسان، دقیق در این مسئله مطالعه می کند و مدت زیادی وقت خودش را صرف این موضوع می کند، می بیند قرآن یک منطق مخصوصی دارد؛ از هیچ منطقی پیروی نکرده است. زن در قرآن، همان زن در خلقت است؛ هیچ افراط و تفریط در قرآن نیست؛ نه آنها منطقهای تفریطی قدیمی که یک افکار خاصی درباره زن داشتند (از آن حرفها اساساً در قرآن خبری نیست. در میان ما مسلمانها هست؛ ولی در قرآن نیست. در قرآن یک منطق دیگری است) و نه آن افراط کاریها که امروز می گویند و کأنّه می خواهند خلقت را فراموش بکنند (این هم در قرآن نیست). اگر از ما بخواهند کتابی درباره زن به دانشمندان عرضه بداریم که همه مطالبش قابل عرضه شدن و دفاع باشد، از خود قرآن کتابی بهتر نداریم. از هزار سال پیش، و بیش از هزار سال پیش، تمام کتابهای سنی و شیعه را بیاورید؛ هیچ کتابی به اندازه خود قرآن صلاحیت عرضه داشتن به محققین امروز را ندارد. در کتاب های شیخ طوسی نمی توانید همه مسائلی که فتوا داده است، عرضه کنید. جواهر، همه اش را نمی توانید عرضه بدارید. یگانه کتابی که همه اش صلاحیت عرضه داشتن را دارد، قرآن است. از اینجا آدم می فهمد که این کتاب چقدر در هر زمانی از عصر خودش جلوست و تقدم دارد.

 

وقتی انسان قرآن را ملاحظه می کند، می بیند یک منطق مخصوصی است؛ بعد مراجعه می کند به احادیث، می بیند که این احادیث به اصطلاح یک شباهتی با قرآن دارند، اما یک درجه پایین تر، رنگ بشری به خود گرفته اند؛ (12) می آید در فقه، می بیند فقه حتی با حدیث هم چندان وفق نمی دهد، یک درجه پایین تر آمده است؛ می آید در میان مردم و عمل مردم، می بیند عمل مردم حتی بافقه هم تطبیق نمی کند!

این نشان می دهد زنده بودن این کتاب را که می گوید در هر زمانی، هرچه علمتان جلو برود من آمادگی بیشتری برای تحقیق و مطالعه دارم؛ گذشتگان را ملامت مکن.15

 

مقالات مرتبط:

زن و جامعه از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری بخش دوم

پی نوشت:

1) نظام حقوق زن در اسلام: 23

2) نساء: 1.

3) نساء، نحل، روم.

4) نظام حقوق زن در اسلام:117

5) نظام حقوق زن در اسلام: 117

6) نظام حقوق زن در اسلام: 118

7) نظام حقوق زن در اسلام: 120

8) نظام حقوق زن در اسلام: 120

9) نظام حقوق زن در اسلام: 120

10) سنن ابی داود، ج 1، ص 499.

11) مسئلۀ حجاب: 66

12) حماسۀ حسینی، ج 3: 350

13)حماسۀ حسینی، ج 1: 325

14) احادیث، درست است که گفته پیغمبر و امام است و گفتۀ پیغمبر وامام با گفته خدا دوتا نیست؛ اما یک تفاوت در کار هست: گفته خدا را ما مستقیم داریم می بینیم؛ دیگر آیات قرآن همان آیات قرآن است؛ اما احادیث، فلان کس روایت کرده است از فلان کس، و فلان کس روایت کرده است از فلان کس، و همین طور؛ بالاخره هفت هشت دست گشته است؛ مثل آب زلالی است که در یک جویبار و بستری روان شده است: نمی شود مخلوط نداشته باشد. فلان کس از فلان کس، فلان کس از فلان کس؛ آخرش یک رنگی از سلیقۀ راویان دارد.

15) خاتمیت: 179

 

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است