در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: احیا - تاریخ شمسی نشر 10/01/1383، ؛


 

 

1- اندیشه سیاسی اسلام در دوران معاصر گرچه تاملات مبارکی را در آثار بیدارگران بزرگ اسلامی، در کارنامه خود دارد اما تا رسیدن به مستوایی که بتوان بر آن نام " تاسیس سر مشقی نو در فلسفه سیاسی در دوران جدید" نهاد راه درازی در پیش است. در این مسیر تاملات بزرگانی چون استاد شهید مطهری ره توشه نیل بدان سر مشق خواهد بود.

 

2- از مقام رهبری بدین مضمون نقل شده است که " آثار مطهری زیربنای ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی است". در سالهای بعد از انقلاب از تریبونهای رسمی از مطهری بسیار سخن گفته و در برگزاری همایشهای ریز و درشت ملی و جهانی برای او چیزی فروگذار نشده است. اما این که سامان سیاسی بالفعل تا چه حد واقعا مضمون و شیوه کار مطهری را پیشه کرده، به جد قابل تامل است. بازخوانی مجدد آثار مشخص استاد شهید مطهری می تواند افق پاسخ بدین پرسش را روشن نماید.

 

3- آنچنانکه از فحوای کلام استاد شهید، در فراز ذیل پیداست، ایشان نفی حکومت مطلقه را نه بر مبانی مدرن (یا متجددانه) بلکه بر اعتقاد به خدای یگانه استوار ساخته اند. مبنای ایشان، حتی پرسش مدرن قانونیت یا به تعبیر شایع مشروعیت(legitimacy) هم نیست و این خود نشان دهنده آن است که برخلاف آنچه نظریه پردازان و مبلغین تجدد گرا طی سالهای اخیر شایع کرده اند؛ راه چالش ما با جباریت و استبداد، راهی است پرامکان! یعنی لازم نیست برای چالش با استبداد و مطلق العنان انگاشتن حکومت الزاما در ذیل سرمشق مدرنیته(تجدد) قرارگیریم.

"در تاریخ فلسفه سیاسی می خوانیم که آنگاه که مفاهیم خاص اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مساله حقوق طبیعی و مخصوصا حق حاکمیت ملی به میان آمد و عده ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حکمران حقی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظیفه و تکلیف بود، این عده در استدلالهای خود برای اینکه پشتوانه ای برای نظریات سیاسی استبدادمابانه خود پیداکنند، به مساله خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسئول اند و وظیفه دارند. مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کرده ای؟ و یا برایش وظیفه معین کنند که چنین و چنان کن؛ فقط خداست که می تواند او را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد. مردم حقی در برابر حکمران ندارند، ولی حکمران حقوقی دارد که مردم باید ادا کنند.

از این رو طبعا در افکار و اندیشه ها نوعی ملازمه و ارتباط تصنعی به وجود آمد میان اعتقاد به خدا از یک طرف، و اعتقاد به لزوم تسلیم در برابر حکمران و سلب حق هرگونه مداخله ای در برابر کسی که خدا او را برای رعایت و نگهبانی مردم برگزیده است و او را فقط در مقابل خود مسئول ساخته است از طرف دیگر. و همچنین قهرا ملازمه بوجود آمد میان حق حاکمیت ملی از یک طرف، و بی خدایی از طرف دیگر. و همچنین قهرا ملازمه بوجود آمد میان حق حاکمیت ملی از یک طرف، و بی خدایی از طرف دیگر.

از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسئول می سازد و افراد را ذی حق می کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی می کند.

" امیرالمومنین پیشوای سیاسی و اجتماعی و امام معصوم و برگزیده حضرت حق درگیرودار صفین با مردم سخن گفت و فرمود:

حق تعالی با حکومت من بر شما برای من حقی بر شما قرارداده است و شما را همان اندازه حق بر عهده من است که مرا بر عهده شماست. حق همواره دو طرفی است؛کسی را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را هم بر او حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را هم بر او حقی است. و اگر کسی باشد که بر دیگران حق دارد و دیگران بر او حقی ندارند، او تنها خداست و آفریدگانش را چنین مزیتی نیست، زیرا او بر بندگانش توانایی و قدرت دارد و قضای گوناگون او جز بر عدالت جاری نمی گردد. "

یعنی حق، متبادل است؛ هر کس از آن بهره مند شد، مسئولیتی در مقابل خواهد داشت."(1)

 

پی نوشت: 

1- علل گرایش به مادیگری، استاد شهید مطهری

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است