در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: تبیان اصفهان، منصوری لاریجانی، اسماعیل ؛


اشاره :

اگرچه استاد شهید علامه مطهری در اوایل انقلاب اسلامی (12 اردیبهشت 1358) به دست گروه فرقان به شهادت رسید و نتوانست حوادث پس از انقلاب را به طور ملموس تجربه كند اما روشن بینی و آینده نگری او در سال های قبل از ظهور انقلاب اسلامی موجب شد كه به عنوان متفكر اسلامی مسایل علمی و فرهنگی به ویژه مبانی دینی و ایدئولوژیك را به دقت مورد مطالعه قرار دهد و مواضع اصولی و بنیادی و مكتب اسلامی را با آن روشن نماید . از این جهت اندیشه و آثار علمی او در شكل گیری انقلاب اسلامی به ویژه در محافل علمی تاثیر بسزایی داشت .

البته تحول علمی و صنعتی در جهان غرب و ظهور تفكرات پیچیده ی ماتریالیستی در قالب حكومت سوسیالیستی شرق حساسیت شهید مطهری را در پاسخگویی به حوادث زمان و یا تطبیق فرایند مقتضیات زمان با مواضع اصولی اسلام ، چندان برابر كرد ، به طوری كه با نگاه هرچند گذرا در مجموعه ی آثار او می توان به این مهم و مخاطبان او پی برد .

از جمله مخاطبان استاد شهید ، محققان و جوانان علاقه امند به مطالعه پیرامون موضوعات مختلف اسلام است ، كه عموماً در ساختار مباحث او تاثیرگذار بودند ، چرا كه استاد با شناخت دقیق از فضای عمومی جامعه و محافل علمی و دانشگاهی به ویژه شبهاتی كه از سوی دشمنان اسلام یا روشنفكران بیمار و كم اطلاع از مباحث دینی در ذهن جوانان رسوب می كرد ابتدا به طرح و تدقیق درست شبهه یا ایراد می پرداخت ، آن گاه با شیوه های علمی و منطقی توأم با متانت و درایت درصدد پاسخگویی برمی آمد و به خوبی آگاه بود كه بی اعتنایی یا برخورد منفی قطعاً می توانست این شبهات و اعتراضات را با آفات و آسیب های علاج ناپذیری مبدل كند . اینك ما به اهم آسیب ها یا بیماری هایی كه متوجه جامعه ی اسلامی و امروز به طور قطع نظام جمهوری اسلامی را تهدید می كند به طور اجمال می پردازیم و تحقیق تفضیلی آن به مقالتی دیگر و فرصتی بیش تر موكول می كنیم .

ناگفته نماند كه رویكرد سئوالات یا شبهات و پاسخ آن در عین خردمندی ، جوان پسندانه است زیرا ذهن كاوشگر و علاقه امند جوان است كه در وادی تحقیق و اندیشه با آن سئوالات یا شبهات مواجه می شود و تشنه پاسخی است كه نیاز عقل و فطرت او را تأمین كند و استاد شهید هم عموماً بر اساس این رویكرد یا پیش فرض ها ریخت و قالب مباحث خود را پی ریزی می كرد :

1- جهان متحول و قوانین ثابت

سئوال مطرح این است كه ما در جهانی زندگی می كنیم كه متحول و پویاست ، آیا می توان جامعه متحرك و پویا را با قوانین ثابت و لایتغیر دینی اداره كرد ؟ آیا قوانین ثابت الهی سد راه تكامل و پیش رفت بشر محسوب نمی شوند ؟ برای آن كه سئوال قدری با فضای سیاسی جامعه و حاكمیت نظام ما مانوس شود می پرسیم آیا با وجود حاكمیت اصول ثابت كه در جمله ی (حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامه و حرامه حرام ابدا الی یوم القیامه) تظاهر كرده است چگونه در دنیای پیچیده كنونی پیاده می شود ؟ آیا در عمل و میدان اجرا با بن بست مواجه نخواهد شد ؟ شاید بتوان ده ها سئوال فرعی دیگر هم از دل سئوال بیرون كشید . به هر حال پاسخ روشن و دقیق استاد شهید مطهری می تواند جوابگوی تمامی سئوالات اصلی و فرعی در این زمینه باشد .

استاد شهید مطهری معتقد است كه انسان به لحاظ انسانیت و فطرت خود ابعاد وجودی ثابت و لایتغیری دارد كه با گذشت زمان تغییر ناپذیر است . فلذا قوانین و مقرراتی كه از حوزه ی فطرت ناشی می شوند ثابت و لایتغیرند و آن سلسله از قوانینی كه مربوط به اوضاع و احوال و شرایط زمان و مكانند با تغییر اوضاع متحول می شوند . در مقام مثال می فرماید :

كل قوانین مانند یك درخت است . درخت ریشه دارد ، تنه دارد ، شاخه های كوچك دارد ، برگ دارد اما برگ هر سالی اختصاص به همان سال دارد و برای سال دیگر باقی نمی ماند . این تنه و ریشه است كه هر سال برگ ها را نتیجه می دهند (1) . بنابراین اگر می گوییم عدالت خوب است یا ظلم بد است ، این قضاوت مربوط به همه ی دوره ها و زمان هاست و در هیچ زمانی نبود كه عدالت بد و بالعكس آن ، ظلم خوب باشد ، بدین اصل مبارزه با ظلم و ظالم تغییرناپذیر است اما شكل و ریخت مبارزه به مقتضای زمان و مكان تغییر می كند ، از این رو قیام امام حسین علیه السلام و صلح امام حسن علیه السلام تغییر در شكل مبارزه است نه در اصل مبارزه با ظلم . استاد مطهری در این به اره می نویسد : « برخی این طور خیال می كنند ، می گویند : در میان ائمه ، امام حسین علیه السلام بنایش بر مبارزه با دستگاه جور زمان بود ولی سایر ائمه این اختلاف را داشتند كه مبارزه نمی كردند . اگر این جور فكر كنیم سخت اشتباه كرده ایم … تفاوت در این است كه شكل مبارزه فرق می كند … مقتضیات زمان در شكل مبارزه می تواند تاثیر بگذارد . هیچ وقت مقتضیات زمان در این جهت نمی تواند تاثیر داشته باشد كه در یك زمان فرق كند . سازش با ظلم هیچ زمانی و در هیچ مكانی و به هیچ شكلی جایز نیست اما شكل مبارزه ممكن است (2) .

بنابراین با تفكیك قوانین در دو حوزه ی ثابت نه تنها لطمه به قوانین و اصول ثابت فطری و طبیعی وارد نمی شود بلكه آنچه مخاطب مقتضیات زمان و مكان واقع می شود قوانین جعلی و وضعی هستند كه اهرم های انعطاف پذیر در هر دوره و عصری بشر است و هیچ گاه در تضاد و تقابل با آن نیست بلكه ارتباط ناگسستنی بین آن ها وجود دارد . بدین ترتیب اسلام نه تنها با تازه بینی و نواندیشی مخالفتی ندارد بلكه بلكه همواره آن را مورد تشویق قرار می دهد ، خدای متعال خود بر اساس آیه ی (كل یوم هو فی شان) در حال ایجاد تغییر و تحول در پدیده ها و ذرات عالم است ، جا دارد كه بندگان او نیز اهل خلاقیت و نوآوری باشند ، به قول مولوی :

تا كه آن كهنه بر آرد برگ نو

بشكفاند كهنه صد خوشه ز گو (3)

یعنی تا نكته و اصل قدیم و ثابت كه هم چون درختی ریشه دار و پایدار است برگ تازه از ریشه برآورد و صد نوع خوشه شكوفا سازد .

2- دنیای ارتباط و قید و بندهای دینی

سئوال دیگر این كه ما در عصری زندگی می كنیم كه به تعبیری عصر ارتباطات است ، كشوری كه روابط بین المللی او قوی تر باشد از موقعیت سیاسی و اقتصادی بهتری برخوردار است و از آخرین محصولات دانش جدید و فن آوری ها به موقع استفاده می كند در حالی كه اسلام در ارتباط با غیر مسلمانان قواعدی را مقرر كرده و تنگناهایی را قایل شده است ، مثلا با قاعده نفی سبیل كه مستند به آیه ی شریفه (و لن یجعل الكافرین علی المؤمنین سبیلا) می توان در زمینه ی توسعه ی روابط بین المللی موفق بود ؟ یا در داوری های بین الملل قضاوت داوران غیرمسلمان را پذیرفت ؟ یا مثلا قطعنامه های شورای امنیت را قبول كرد ؟

مسأله ی مهم و قابل توجه این است كه معیار ارتباطات بین افراد و جوامع را بشناسیم ، آن گاه مشخص خواهد شد كه آیا معیار و مقیاس های دینی موجب محدودیتند یا خیر ؟ استاد شهید مطهری با بیان احساسات ملی و عواطف قوی معتقد است : نه هر چیزی از وطن برخاست جنبه ی ملی پیدا می كند نه هر چیزی كه از مرز و بوم دیگر آمده باشد بیگانه به شمار می رود بلكه عمده آن است كه اولا بدانیم آن چیز رنگ ملت بالخصوص دارد یا بی رنگ است و عمومی و جهانی است . ثانیاً آیا ملت مورد نظر آن چیز را به طوع و رغبت پذیرفته است یا به زور و اكراه ؟ اگر هر دو شرط جمع نشد ، آن چیز بیگانه شمرده می شود (4) .

بنابراین از نظر استاد مطهری معیار بین المللی و جهانی بودن یك احساس یا گرایش ملی و دینی دو چیز است : الف : رنگ جهانی ب : علاقه و جاذبه . و یا استناد به آیاتی چون :

ان هو الا ذكر للعالمین (5) همانا قرآن نیست مگر برای جهانیان .

و ما ارسلناك الا كافه للناس (6) ما نفرستادیم تو را مگر برای همه ی جهانیان .

نتیجه می گیریم كه اسلام از آغاز ظهور خویش داعیه ی جهانی داشته است . آن گاه با بیان مقیاس های اسلامی و تاكیدات رسول اكرم صلی الله علیه و آله درباره بی اساس بودن تعصبات قومی و نژادی می فرماید :

مقیاس های اسلامی كلی و عمومی و انسانی است نه قومی و نژادی و ملی . اسلام به هیچ وجه خود را در محدوده ی تعصبات قومی و ملی و نژادی محصور نكرده است بلكه با آن ها مبارزه كرده است … تعلیمات اسلامی از طرفی معقول و خردپسند است و از طرف دیگر فطری . مفهوم تعلیمات اسلام یك نیروی كشش و جاذبه ی خاصی دارد كه به موجب همان جاذبه ، ملل مختلف را تحت جاذبه خود قرار داده است . مقیاس های كلی و عمومی جهان اسلام یكی از مزایا و یكی از جنبه هایی است كه به این دین و نیرو و جاذبه داده است (7) .

بنابراین دین اسلام با این دو شرط می تواند بر فراز همه ی ملیت ها و رنگ ها و نژادها پرواز كند و با لفظ (یایی ها الناس …) در قرآن كریم همه ی انسان ها را مخاطب قرار دهد و این راز جاوید ماندن اسلام است كه به همه ی جوانب زندگی مادی و معنوی بشر توجه دارد . فلذا دینی كه فراملی است قطعاً از ارتباطات استقبال می كند ، و آن را ابزاری برای انتقال پیام جهانی خود قلمداد می كند .

3- حقوق طبیعی یا فطری

با توجه به فراملی بودن اسلام حدود و ثغور قواعد آن كدامند و چگونه می شود آن را مشخص كرد ؟ اسلام ضمن تلازم با عقل و خرد ، حوزه ی حوزه ی حقوق طبیعی را جغرافیای قواعد و مقررات حقوقی خود قرار داده است . به عبارت دیگر حقوق فردی و اجتماعی بشر از منبع فطرت و طبیعت استنباط می شود . استاد شهید مطهری ، استعدادهای بالقوه ی بشر را نشانه ی حقی می داند كه قانون خلقت و آفرینش برای انسان شناسایی كرده است چنان چه می فرماید : از نظر ما حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده كه دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف ، موجودات را به سوی كمالات كه استعداد آن ها را در وجودشان نهفته است سوق می دهد . هر استعداد طبیعی مبنای یك (حقوق طبیعی) است و یك (سند طبیعی) برای آن به شمار می آید (8) .

به طوری كه ملاحظه می شود حقوق طبیعی از انعقاد قرارداد سرچشمه نمی گیرد بلكه عام و فراگیر است و شرط استیفای این حق را نیز استاد مطهری استمداد از عقل و اراده و عمل به تكلیف و وظیفه می داند :

انسان عقل و اراده دارد و با نیروی تكلیف و عقل و اراده باید كار كند لذا تا تكلیف خود را انجام ندهد نمی تواند از حق خداداد خود استفاده كند ، این كه این حقوق را به چه نحو استیفاء كند مرحله ی دوم است ، در این مرحله است كه با تكلیف و حق ، ضمیمه ی یكدیگر می شوند و حقوق در اثر انجام تكلیف و وظیفه ، فعلیت پیدا می كند و هركس به حق اختصاصی خود می رسد (9) . بنابراین كسانی كه از تقدم طبیعی بر مقررات شرعی ، شبهه بر حكومت دینی وارد كرده اند كه انسان مدرن امروز حق پذیر است در حالی كه زبان دین زبان تكلیف است (10) . سخت در اشتباهند و منظور استاد مطهری مبنی بر ملازمه ی حق و تكلیف را درك نكرده اند .

4- حقوق بین الملل

با توجه به همخوانی دین اسلام با قانون خلقت و فطرت آیا طرح تعارض دین با حقوق بین الملل وجهی بلا دلیل نیست ؟ به اعتقاد استاد شهید مطهری خاستگاه قوانین بین المللی ، همان حقوق فطری و طبیعی است كه ایشان اعلامیه ی جهانی بشر را به عنوان نماد روشنی از احساس جهانی ، مولود قانون خلقت و آفرینش می داند : روح و احساس اعلامیه ی حقوق بشر این است كه انسان از یك نوع حیثیت و شخصیت ذاتی قابل احترام برخوردار است و در متن خلقت و آفرینش یك سلسله حقوق و آزادی ها به او داده است كه به هیچ نحو قابل سلب و انتقال نمی باشد و گفتیم این روح و احساس مورد تایید اسلام و فلسفه های شرقی است (11) .

بدین ترتیب در حوزه ی حقوق بین المللی هم اسلام به این بن بست نمی رسد زیرا با قانون خلقت و آفرینش كه مبنای حقوق بشر و ملل است مطابق و همنشین است . چنان چه استاد شهید مطهری در بیان ملازمه ی فطرت و شریعت فرمودند : چون هر دو از جانب خداوند است ، خداوند قانون دین را هماهنگ با قانون فطرت و خلقت مقرر فرموده ، قانون شرع را طوری دیگر مقرر نفموده است (12) .

5- ترابط عقل و دین

یكی از دلایل عمده پایداری و جاودانگی اسلام و آسیب ناپذیری احكام آن ترابط و تعاضد عقل و شرع است ، زیرا اسلام دینی عقلانی است و با عنایت به اصل (و كل ما حكم به العقل حكم به الشرع و كل ما حكم به الشرع حكم به العقل) با هیچ مشكل و بحرانی در هیچ عصری مواجه نخواهد شد به ویژه آن كه تشخیص مصالح و مفاسد اجتماعی و سیاسی مردم را در هر دوره به فقها و كارشناسان دین ارجاع داده است یعنی به روش عقلایی بر تشخیص مصلحت ها و مفسده ها صحه می گذارد . چنان چه استاد شهید مطهری می فرماید : اسلام دینی است كه اعلام كرده ما از مصلحت ها و مفسده های مهم نمی گذریم . امروز عقل ما مصلحت را كشف كرده ، پس لزومی ندارد كه در قرآن و سنت دلیلی داشته باشیم . این جا حتماً باید شما بر اساسش فتوا بدهید . پس چون احكام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری هستند و این مصالح و مفاسد هم غالباً در دسترس ادراك عقل بشر است پس عقل بشر هم می تواند خودش قانون اسلام را كشف كند (13) . حتی استاد شهید مطهری در جایی كه حكم شرع یا حكم عقل در تشخیص مصالح و مفاسد تعارض پیدا كند معتقد است كه حكم عقل بایید تشخیص شرع را تحدید كند چنان چه می نویسد :

هر جا كه عقل یك مصلحت ملزمی را كشف كند ما می دانیم كه شرع هم حكم هماهنگ با آن دارد و هر جا كه عقل یك مفسده ی ملزمی را كشف كند ما می فهمیم كه شرع هم در اینجا هماهنگ است ولو اساساً در قرآن و حدیث و كلمات علما یك كلمه هم در این زمینه نیامده باشد و به همبن دلیل ممكن است یك مصلحت ملزم یا مفسده ملزم با حكمی كه اسلام بیان كرده تطاحم پیدا كند . یعنی حكمی كه اسلام بیان نكرده و  عقل كشف نكرده است با حكمی كه اسلام بیان كرده تزاحم پیدا كند و آن چه كه اسلام بیان نكرده مهم تر باشد از آنچه كه اسلام بیان كرده است ، این جا حكم عقل می آید آن حكم بیان شده شرع را محدود می كند و این جاست كه ای بسا یك مجتهد می تواند حلال مخصوص شرعی را به خاطر مفسده ای كه عقلش حكم كرده تحریم كند یا حتی یك واجب را تحریم كند یا یك حرام را به حكم مصلحت لازم تری كه فقط عقلش كشف كرده واجب كند (14) .

به طوری كه ملاحظه می شود اسلام با در اختیار داشتن ابزار مهمی چون عقل در هیچ شرایطی به بن بست نمی رسد و می تواند در بستر عقل ، انعطاف و نرمش و در قوانین خود به مقتضای زمان و مكان ایجاد كند . اصولا فقهای ما آن سلسله از قواعد كه كار تطبیقی و انعطاف و تحرك بخشی به احكام و مقررات اسلام را به عهده دارند ، اصطلاحاً (قواعد حاكمه) یا حكومتی می گویند نظیر (قاعده ی حرج) و (قاعده ی ضرر) .

استاد شهید مطهری در این به اره می نویسد : قاعده ی هرج و قاعده ی ضرر و یك سلسله قواعد دیگر ، قوانین را كنترل می كنند و در موارد مختلف قادر به تغییر آن هستند . در یك زمان ممكن است دستوری به حكم قانون ضرر برداشته شود ، به حكم قانون حرج برداشته شود . این هم عاملی است كه نرمش و انعطافی در قانون اسلام ایجاد می كند و آن را با شرایط مختلف قابل انطباق می كند (15) .

6- اجتهاد پویا و حاكمیت فقیه عادل

با عنایت به قواعد حاكمه یا حكومتی كه عمدتاً به مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه برمی گردد ضرورت حاكمیت فقیه عادل و تعطیل ناپذیری احكام اسلامی به اثبات می رسد ، زیرا تشخیص مصالح و مفاسد و تطبیق آن با دو حوزه ی شرع و عقل ، لازمه اش تسلط بر احكام مستقله ی عقلی و شناخت موارد تطبیقی و بیان ملازمع است كه طبیعتاً آن را تحت اختیار مجتهدین و فقها و كارشناسان درمی آورد و هر عقلی را اجازه قضاوت و اظهار نظر نمی دهد . چنان چه استاد شهید مطهری آن را درجه اول از اختیارات شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سپس امام معصوم علیه السلام و بعد از آن حاكم شرعی می داند و آن گاه می نویسد :

یكی از عوامل كه كار انطباق اسلام با مقتضیات زمان و به عبارت بهتر با نیازمندی های زمان را آسان می كند ، اختیارات وسیعی است كه خود اسلام به حاكم شرعی داده و دلیلش كارهای پیغمبر صلی الله علیه و آله است . پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بسیاری از كارها را به حكم اختیاراتی كه به او عنوان صاحب مسلمین داده شده انجام می داد  … پس موضوع اختیارات وسیع حاكم راهی است كه اسلام در بطن خودش قرار داده ، برای آسان بودن انطباق با نیازهای واقعی ، نه پسندها كه همیشه این دو با هم اشتباه می شوند (16) .

(قید واقعی) برای نیازها بدان جهت است كه هر نیازی یا خواسته ای واقعی نیست ، ممكن است عده ای از روی سلیقه یا هوا و هوس خواسته هایی را مطرح كنند كه طبق درجه بندی در حوزه ی مفاسد اجتماعی قرار می گیرند نه مصالح ، و تشخیص آن با اجماع عقلا است كه لزوماً این گونه خواسته های غیرواقعی را محكوم می كنند .

بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله در اداره ی جامعه اسلامی در پاره ای موارد می تواند طبق اختیارات خودش عمل كند ، حال این كه كدام كار و چگونه باید عمل شود ؟ تابع زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله است و همین طور یك حاكم اسلامی در زمان خودش می تواند از آن اختیارات استفاده كند و مطابق زمان و مكان ، تصمیمات مثتضی را اتخاذ كند ، تا جامعه ایاز آسیب پذیری محفوظ بماند . استاد شهید مطهری معتقد است كه این اختیارات از پیامبر صلی الله علیه و آله به فقهای اسلامی منتقل شده است چنان كه می نویسد : این اختیارات از پیغمبر صلی الله علیه و آله به فقهای اسلامی منتقل می شود و از امام به حاكم شرعی مسلمین . بسیاری از تحریم ها و تحلیل هایی كه فقها كرده اند كه همه هم امروز آن را قبول دارند بر همین اساس بوده است (17) .

بدین ترتیب مهم ترین دلیل استاد شهید مطهری بر اثبات حاكمیت ولایت فقیه یا فقها ، تسلط و آگاهی آنان بر قواعد حاكمه یا احكام حكومتی است فلذا صرف حكومت برای فقیه را دلیل كافی و قانع كننده نمی داند بطوریكه می گوید :

« ولایت فقیه به این معنی نیست كه فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حكومت كند ، نقش فقیه در یك كشور اسلامی یعنی كشوری كه در آن مردم ، اسلام را به عنوان یك ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند نقش یك ایدئولوگ است نه نقش یك حاكم . وظیفه ی ایدئولوگ این است كه به اجرای درست و صحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد . او صلاحیت مجری قانون و كسی را كه می خواهد رئیس دولت بشود و كارها را در كادر ایدئولوژی اسلام به انجام برساند مورد نظارت و بررسی قرار می دهد (18) › .

یك عده از این بیان استاد شهید مطهری چنین استنباط كردند كه استاد حق ولایت برای فقیه قایل نیست بلكه حق نظارت قایل است و حوزه ی این نظارت نیز محدود به جغرافیای وكالت است یعنی حوزه ی اختیارات او به همان میزانی است كه مردم برای او مشخص كرده اند و دوره ای بودن انتخاب ولی فقیه بر اساس قانون اساسی را مؤید این ادعا دانسته اند .

در این جا بین حوزه ی ثبوت و اثبات خلط شده و ولایت فقیه در حوزه ی ثبوت است و انتخاب ولی فقیه در حوزه ی اثبات . اگر ملاحظه می شود كه استاد شهید مطهری ولایت فقیه را یك ولایت ایدئولوژی می داند (19) ناظر به حوزه ی ثبوت است ، یعنی ضرورت شناخت قواعد حاكمه یا احكام حكومتی شرط وجوب ولایت است و هیچ ربطی به انتخاب مردم ندارد ، زیرا شناخت قواعد حاكمه كاملا تخصصی است . چیزی را كه از حوزه ی تخصص مردم خارج است و اطلاعی از آن ندارند چگونه می توانند حدود اختیارات آن را مشخص نمایند ، بنابراین وكالت در حوزه ی ثبوت كاملا منتفی است اما اگر استاد شهید مطهری می فرماید : اساساً فقیه را خود مردم انتخاب می كنند و این امر عین دموكراسی است (20) این ناظر به حوزه ی ثبوت است ، یعنی انتخاب مردم شرط تحقق وجود ولی فقیه است نه شرط وجوب . این به روش عقلایی (خبرگانی) در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی نیز آمده است ، یعنی خبرگان ملت شرایط وجوبی ولایت را در شخص معینی احراز می كنند و این احراز شرایط مشروعیت نیست بلكه مقبولیت است زیرا مشروعیت در حوزه ی ثبوت است و از اختیار افراد و حتی خبرگان آن ها خارج است بنابراین اگر استاد شهید مطهری ولایت فقیه را یك ولایت ایدئولوژیكی می داند ، نشانگر وجوبی ولایت فقیه است كه اعم از حكومت ولی فقیه است .

7- مردم مداری و حاكمیت دین

استاد شهید مطهری مردم را از اركان حاكمیت دینی می داند و هیچ گونه منافاتی بین دین و حاكمیت مردم نمی بیند و به صاحبان كلیسا می تازد كه چرا اندیشه دینی را با حاكمیت مردم ناسازگار می دانند . به طوری كه می نویسد :

درست در مرحله ای كه استبدادها و اختناق ها در اروپا به اوج خود زسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند كه حق حاكمیت از آن مردم است ، كلیسا یا طرف داران كلیسا و یا با اتكا به افكار كلیسا این فكر عرضه شد كه مردم در زمینه ی حكومت فقط تكلیف و وظیفه دارند نه حق . همین كافی بود كه تشن گان آزادی و دموكراسی و حكومت را بر ضد كلیسا بلكه بر ضد دین و خدا به طور كلی برانگیزد (21) .

بدین ترتیب استاد شهید مطهری با تفكر كلیسایی در مورد مردم به شدت مخالفت ورزید و این ادعا را كه حكمران در مقابل مردم مسئول نیست بلكه او فقط در برابر خدا مسئول است ولی مردم در مقابل حكمران مسئولند و وظیفه دارند ، كاملا ناسازگار با دین اسلام حتی همه ی ادیان دانسته اند و معتقدند در پرتو دین مداری می توان مردم دار بود و به خاطر ترس از خدا و عقوبت او كاملا حقوق مردم را رعایت كرد . ایشان با استناد به آیه ی رد امانت كه قرآن فرمود :

ان الله یامركم ان تودوالامانات الی اهل ها و اذا حكمتم بین الناس ان تحكموا بالعدل . (22) خدا فرمان می دهد كه امانت ها را به صاحبانشان برگردانید و هنگامی كه میان مردم حكم می كنید ، به عدالت حكم كنید .

و نیز با الهام از كلام نورانی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این زمینه كه به عامل آذربایجان فرمود :

و ان عملك لیس لك به طعمه و لكنه فی عنقك امانه وانت مسترعی لمن فوقك لیس لكان تفتات فی رعیته (23)

مبادا گمان كنی حكومتی كه به تو سپرده شده است یك شكار است كه به چنگ تو افتاده ، خیر ، امانتی بر گردنت گذاشته شده است و مافوق تو از تو رعایت و نگهبانی و حفظ حقوق مردم را می خواهد . تو را نرسد كه با خودكامگی و دلخواه در میان مردم عمل كنی .

سپس نتیجه می گیرد :

قرآن كریم ، حاكم و سرپرست اجتماع را به عنوان (امین) و (نگهبان) اجتماع می شناسد ؛ حكومت عادلانه را نوعی امانت كه به او سپرده شده است و باید آن را ادا نماید تلقی می كند . برداشت ائمه دین و بالخصوص شخص امیرالمؤمنین علی علیه السلام عیناً همان چیزی است كه از قرآن كریم استنباط می شود (24) .

بنابراین استاد شهید مطهری با استناد به متون اسلامی حاكمیت مردم را با دین مداری در تضاد نمی بیند بلكه در سایه ی تعالیم دینی حاكمان اسلامی را در برابر مردم مسئول می داند و از آنان به عنوان امین و نگهبان مردم یاد می كند و در مقابل برای مردم حق بازخواست از حكمران قایل است .

8- دموكراسی و آزادی

متاسفانه در سایه ی ترویج افكار صاحبان كلیسا ، مردم احساس كردند كه در مقابل حكمران حق بازخواست یا استیفای حقوق ندارند و تنها در برابر آن ها وظیفه و تكلیف دارند و حكمران تنها در برابر خدا مسئولیت دارد و توجیه استبداد قدرت های مطلقه به این بهانه كه حكمران تنها در برابر خدا مسئول است موجب شد كه اعتقاد مردم نسبت به خدا هم خدشه دار شود ، لذا استاد شهید مطهری یكی از علل گرایش به مادیگری را همین می داند :

افراد فكر كردند كه اگر خدا را بپذیرند باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند و اگر نخواهند آزادی اجتماعی را ترجیح دادند (25) .

متاسفانه این گرایش و تصور غلط با شروع انقلاب اسلامی در كشورمان نیز به وجود آمد و بعضاً جمهوری اسلامی را با روح دموكراسی و آزادی مغایر دانسته و معتقدند كه برای درك فضای دموكراسی و آزادی باید دین زدایی كرد . استاد شهید مطهری قویاً با موج این اندیشه ی غلط برخورد كرد و در مورد كسانی كه حق حاكمیت سیاسی را مخصوص بی دین ها و بی مسلك ها می دانند فرمود :

اشتباه آن ها كه این مفهوم را مبهم دانسته اند ناشی از این است كه حق حاكمیت كلی را مساوی با نداشتن مسلك و ایدلوژی و عدم التزام به یك سلسله اصول فكری درباره ی جهان و اصول علمی در به اره ی زندگی دانسته اند . آن گاه در ادامه فرمود :

جمهوری مربوط به شكل حكومت است و مستلزم نوعی دموكراسی است ، یعنی این كه مردم حق دارند سرنوشت خود را خودشان تعیین كنند و این ملازم با این نیست كه مردم خود را از گرایش به یك مكتب و ایدئولوژی و از التزام و تعهد به یك مكتب معاف بشمارند (26) .

بنابراین حاكمیت ملی به معنای نداشتن اندیشه یا عدم التزام به ایدئولوژی خاصی نیست ، در غیر این صورت دموكراسی بی معنی می شود ، زیرا دموكراسی برای آن است كه اندیشه ها و گرایش های مختلف با هم آزادانه برخورد كنند و توان مندی خود را در سایه ی نقد و تحلیل به منصه ی ظهور برسانند ، از این جهت اسلام برای صالحان زمین حق حاكمیت و تعیین سرنوشت قایل است ، زیرا آن نه تنها مردم را از قید و بند اجتماعی و سیاسی آزاد می كند بلكه وارستگی و رهایی نفس از غرایز و هواهای نفسانی را نیز مد نظر دارد . استاد شهید نرتضی مطهری آزادی اندیشه و فكر را از تمام آزادی ها برتر و بالاتر می داند و معتقد است اگر آزادی اندیشه محدود شود قهراً تفكر دینی می شود ، به طوری كه می فرماید :

اگر به مردم در مسایلی كه باید در آن ها فكر كنند از ترس این كه مبادا اشتباه بكنند به هر طریقی آزادی فكری ندهیم یا روحشان را بترسانیم كه در فلان موضوع دینی و مذهبی ، مبادا فكر بكنی كه اگر فكر بكنی و یك وسوسه ی كوچك به ذهن تو بیاید به سر در آتش فرو می روی ، این مردم هرگز فكرشان در مسایل دینی رشد نمی كند و پیش نمی رود . دینی كه از مردم در اصول خود تحقیق مع ذلك ، ملاحظه می كنید كه :

میان ماه من تا ماه گردون

تفاوت از زمین تا آسمان است

بین دین اسلام و نگرش او به مردم و آزادی اندیشه و دین كلیسا تا كجا فاصله است ، اما در فضای مسموم دین زدایی تفكیك در حقانیت ادیان صورت نمی گیرد و اسلام با این كه غنا و صلابت و درخشش خود را در قالب انقلاب اسلامی نشان داده است هم چنان در محافل علمی و سیاسی جهان مظلوم مانده است .

9- عدالت پایدار

استاد شهید مطهری هر یك از مقومات حكومت و استقرار دموكراسی و آزادی در جامعه را عدالت پایدار می داند و معتقد است كه پایه ی حقوق طبیعی عدالت است اما از نگاه اندیشه مندان ، فلسفه ی سیاسی مغفول مانده است و از آن جا كه صاحب قانون طبیعت شریعت خداوند متعادل است پس قانون شریعت همنشین و ترجمان قانون طبیعت و فطرت است . به طوری كه یكی از ماموریت های دین اسلام را تعریف و تعیین هویت عدالت در جامعه می داند :

عدالت یكی از مسایلی است كه به وسیله ی اسلام حیات و زندگی را از سرگرفت و ارزش فوق العاده یافت . اسلام به عدالت ، تنها توصیه نكرد و یا به اجرای آن قناعت نكرد بلكه عمده این است كه ارزش آن را بالا برد .

استاد شهید مطهری برای تایید مطلب خود به امیرالمؤمنین علی علیه السلام استناد می كند ، آن گاه كه از مولا سئوال می شود عدل بهتر است با وجود ؟ می فرماید

« العدل یضع الامور مواضع ها و الجود یخرجها من جهت ها › یعنی عدل ، امور را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد اما جود آن را از مجرای طبیعی خود خارج می كند (28) .

به قول مولوی :

عدل چبود ؟ وضعاند موضعش

ظلم چبود ؟ وضع در ناموضعش

عدل چبود ؟ آن ده اشجار را

ظلم چبود ؟ آب دادن خار را

آن گاه می فرماید :

فاالعدل اشرف ها و افضل ها (29)

آن گاه استاد نتیجه می گیرد :

عدالت چیزی است كه می توان به آن به عنوان یك مرز ، ایمان داشت و به حدود آن راضی و قانع بود اما اگر این مرز شكسته و این ایمان گرفته شود و پای بشر به آن طرف مرز برسد دیگر حدی برای خود نمی شناسد ، به هر حدی كه برسد به مقتضای طبیعت و شهوت سیری ناپذیر خود تشنه ی حد دیگر می گردد و بیش تر احساس نارضایتی می نماید (30) .

سپس از دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد عدالت می نویسد :

علی علیه السلام عدالت را یك تكلیف و وظیفه ی الهی ، بلكه ناموس الهی می داند ، هرگز روانمی شمارد كه یك مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامی ، تماشاچی صحنه های تبعیض و بی عدالتی باشد (31) .

بنابراین اگر چه از نظر استاد شهید مطهری عدالت ، از اصول و مبادی اجتماعی است ، اما از آنجا كه از روح عدالت خواهی سرچشمه می گیرد ریشه در اخلاق دینی دارد و در خارج به قرائت و تعریف دینی محتاج است .

10- حقوق زن

استاد شهید مطهری در عصری كه غرب با شعار آزادی و تساوی حقوق زن و مرد درصدد محو جنسیت برآمد ، نه تنها حقوق فردی و اجتماعی زن ، بلكه هویت وجودی او را در معرض خطر و نابودی دید ، فلذا شجاعانه وارد میدان شد و مطالبش در مجله ی زن روز تحت عنوان (نظام حقوق زن در اسلام) به چاپ رسید . استاد شهید ضمن اعتقاد به ارزیابی صحیح دو عنصر (آزادی و تساوی) در مورد زن ، خواهان حفظ حقوق طبیعی و شاكله ی فطری زن شد . در مقدمه ی آن می نویسد :

عجب این است هنگامی كه از اختلافات فطری و طبیعی زن و مرد سخن می رود گروهی آن را به عنوان نقص زن و كمال مرد و بالاخره چیزی كه موجب یك سلسله برخورداری ها برای مرد و یك سلسله محرومیت ها برای زن است تلقی می كنند ، غافل از این كه نقص و كمال مطرح نیست . دستگاه آفرینش نخواسته یكی را كامل و دیگری را ناقص ، یكی را برخوردار و دیگری را محروم و مغبون بیافریند (32) › .

استاد از قرآن كریم به عنوان كتابی كه خالق زن آن را نازل كرده احیاگر حقوق زن دانسته و می نویسد :

قرآن كریم به اتفاق دوست و دشمن احیاكننده حقوق زن است . مخالفان ، لااقل این اندازه اعتراف دارند كه قرآن در عصر نزولش گام های بلندی به سوی زن و حقوق انسانی او برداشت ولی قرآن هرگز به نام احیای زن به عنوان (انسان) و شریك مرد در انسانیت و حقوق انسانی زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد (33) .

بنابراین یكی از كارهای مفید و ارزنده ی استاد شهید مطهری در كنار سایر كارهای سودمندش همین تدوین نظام حقوق زن در اسلام است و امروز كمتر زن یا مردی است كه با مراجعه به آن نتواند پاسخ سئوال مورد نظر خود را پیدا كند . اگر چه مقتضیات عصری طالب طرح مسائل جدیدتری است ، اما كار استاد شهید در نوع خود بی نظیر است و هم چنان تازگی و نو بودن خود را در حقوق مدنی زن حفظ كرده است .

11- سیر فرهنگ ها و تمدن ها

بدیهی است كه جامعه تركیبی از افراد است . اگر نباشند جامعه وجود ندارد ، اكنون باید دید این تركیب چگونه تركیبی است و رابطه ی فرد با جامعه چه رابطه ای است ؟ استاد شهید مطهری در این جا به بیان چند نظریه می پردازد :

الف – اصالت فرد – یعنی تركیب جامعه از افراد تركیب اعتباری است و انسان ها در زندگی اجتماعی هرگز در یك دیگر ادغام نمی شوند و افراد وجود اصیل و عینی دارند .

ب – مركب صناعی – یعنی افراد جامعه هویت خود را از دست نمی دهند ولی استقلال اثر خود را از دست می دهند (34) .

ج – مركب حقیقی – یعنی تركیب افراد جامعه حقیقی است از نوع مركبات طبیعی ولی تركیب روح ها و اندیشه ها ، عاطفه ها و خواست ها و اراده ها و بالاخره تركیب فرهنگی نه تركیب تن ها و اندام ها (35) .

د – جامعه مركب حقیقی است بالاتر از مركبات طبیعی . یعنی افراد انسان در مرحله ی قبل از وجود اجتماعی هیچ هویت انسانی ندارند و حقیقت آنان در پرتو روح پیدا می شود و این روح جمعی است كه این ظرف خالی را پر می كند و این شخص را به شخصیت درمی آورد (36) .

استاد شهید مطهری با بیان این چهار نظریه معتقد است :

آیه ی كریمه ی قرآن ، نظریه ی سوم را تایید می كند . هم چنان كه قبلا گفتیم قرآن در شكل یك كتاب عملی و فلسفی بشری مسایل را طرح نمی كند . به شكل دیگری طرح می كند . قرآن مسایل مربوط به جامعه و فرد را به گونه ای برداشت می كند كه نظریه ی سوم تایید می شود . قرآن برای (امت ها) ، (جامعه ها) سرنوشت مشترك ، نامه ی عمل مشترك ، فهم و شعور ، عمل ، طاعت و عصیان قایل است . بدیهی است كه امت اگر وجود عینی نداشته باشد ، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان معنی ندارد . این دلیل است كه قرآن به نوعی حیات قایل است كه حیات جمعی و اجتماعی است (37) .

بدین ترتیب با تطابق (امت) به نظریه ی تركیب فرهنگی جوامع عملا از نگاه استاد شهید مطهری پلورالیسم فرهنگ ها به معنی حفظ اصالت ها و ماهیت ها منتفی است ، ایشان با طرح این سئوال كه آیا این فرهنگ ها و تمدن ها و این جامعه ها و ملیت ها برای همیشه به وضع موجود ادامه می دهند یا حركت انسانیت به سوی تمدن و فرهنگ یگانه و جامعه ی یگانه است و همه ی این ها در آینده رنگ خاص خود را خواهند گرفت ؟ پاسخ می دهد :

بنابر نظریه ی اصالت فطرت و این كه وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او بالاخره روح جمعی جامعه وسیله ای است كه فطرت نوعی انسان برای وصول به كمال نهایی خود انتخاب كرده است ، باید گفت جامعه ها و تمدن ها و فرهنگ ها به سوی یگانه شدن و در نهایت امر در یكدیگر ادغام شدن سیر می كنند و آینده ی جوامع انسانی ، جامعه ی جهانی واحد تكامل یافته است كه در آن همه ی ارزش های امكانی انسانیت به فعلیت می رسد و انسان به كمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره به انسانیت اصیل خود خواهد رسید (38) .

به طور كلی این جامعه ی واحد همان تحقق سیر (العاقبه للمتقین) است كه در قرآن كریم بدان وعده داده شده است :

ان الارض یرثها عبادی الصالحون (39) .

همانا بندگان صالح من وارث زمین خدا خواهند شد .

بنابراین از نظر استاد شهید مطهری دیالوگ فرهنگ ها تمدن ها به مقتضیات فطرت انسانی و سیر ملاك های قرآنی منتفی است و تعدد و تنوع فرهنگ های امروزی هم در آینده رنگ خواهند باخت و مقومات فطری بشر تنها ، منشا هویت و شخصیت او خواهد شد .

نتیجه :

این كه از این بحث اجمالی به دست می آید آن است كه اسلام مكتبی جامع و پویاست بدین معنا كه اگر مشكلات عدیده ای در هر عصر و زمانی در نظام حكومتی آن پیش آید بدون تغییر در احكام اولیه اتخاذ به تصمیم گیری می كند و اهرم هایی در نظام ارزشی او تعبیه شده است كه در شرایط مقتضی زمان و مكان انعطاف لازم را از خود نشان می دهد بدون آن كه خدشه ای به نظام ارزشی و اصول اولیه ی آن وارد شود ، آن چه كه در این مقاله به جستار آن پرداختیم به وضوح این توان مندی از اسلام را به اثبات می رساند ، علاوه بر آن اسلام دین صامت یا بی تفاوت در برابر حوادث زمان خود نیست بلكه با ابزارهای كلیدی كه در اختیار دارد ، دست به موضع گیری و اقدام به گزینش راه كارهایی می كند كه مصلحت و قوام جامعه و حكومت بدان بستگی دارد .

پی نوشتها :

1- اسلام و مقتضیات زمان – ج یك – ص 145 – انتشاران صدرا – تهران

2- سیری در سیره ائمه اطهار علیه السلام – ص 121 – انتشارات صدرا

3- مثنوی – دفتر سوم

4- خدمات متقابل اسلام و ایران – ص 66

5- سوره ی تكویر – آیه ی 27

6- سوره سبا – آیه ی 28

7- همان – ص 76

8- نظام حقوق زن در اسلام – ص 141

9- بیست گفتار – ص 47

10- مجله ی كیان شماره 26 ، سخنان دكتر سروش

11- نظام حقوق زن در اسلام ، ص 141

12- بیست گفتار ، ص 47

13- اسلام و مقتضیات زمان – ج 2 – ص 64

14- همان منبع – ص 30

15- اسلام و مقتضیات زمان – ج 2 – ص 64

16- همان

17- همان – ص 92

18- پیرامون انقلاب اسلامی – ص 67

19- همان منبع

20- همان منبع

21- سیری در نهج البلاغه ، ص 85

22- سوره نساء ، آیه ی 58

23- نهج البلاغه ، نامه ی 5

24- سیری در نهج البلاغه ، ص 132

25- علل گرایش به مادیگری

26- پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 63

27- همان منبع ، ص 123

28- نهج البلاغه ، حكمت ، 437

29- همان منبع

30- سیری در نهج البلاغه ، ص 114

31- همان منبع

32- نظام حقوق زن ، ص 21

33- همان منبع ، ص 25

34- مجموعه ی آثار ، ج 2 ، ص 336

35- همان ، ج 2 ، ص 338

36- همان ، ج 2 ، ص 337

37- همان ، ج 2 ، ص 339

38- مجموعه ی آثار ، ج 2 ، ص 339

39- سوره ی انبیاء ، آیه ی 105

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است