در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله نامه مفید » زمستان 1376 - شماره 12 ، جبرئیلی، محمد صفر ؛


تأثیر کلام اسلامی بر فلسفه اسلامی

از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری[1]

راقم این سطور که خود در فلسفه طلبه ای نوپا و مبتدی است و در کلام نیز از فلسفه بی بهره تر است. به خود اجازه ورود به این حیطه کاری را نمی داد. اما با توجه به گذشت بیش از پانزده سال از شهادت استاد و علی رغم عنایت و توجه جوامع علمی حوزه و دانشگاه به آثار آن شهید فرزانه، متأسفانه این مسأله هر چند از دیدگاه آن متفکر عالیقدر از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود از دیده به دور مانده است. با اینکه یکی از امتیازات قابل توجه آن فیلسوف الهی نیز نسبت به دیگر استادان فلسفه توجه و عنایت خاص او به همین مسأله می باشد. حقیر در بعض مراکز دانشگاهی و حوزه علمیه قم، با مراجعه به منابع کامپیوتری تألیفات استاد نیز به این مسأله جز مواردی اندک برخورد نکردم. لذا با این انگیزه که شاید بعدها از اهل فن و یا مؤسسات علمی کار ناقابل و ناقص این حقیر را با دیده اصلاح به اکمال و اتمام برسانند، به صورت مقاله عرضه نمودم. امید آنکه مقبول درگاه احدیت افتد و مشمول دعای خیر روح پرفتوح استاد شهید نیز واقع شود. ان شاءالله

استاد شهید یکی از تحولات جدید در علم را در اروپا توجه به مسایل تاریخی علوم می داند و آن را موضوعی مفید به حساب می آورد. و می نویسد:

«در تحولات جدید اروپایی یکی از موضوعات مفیدی که نظر دانشمندان را جلب کرد. مطالعه تاریخ حیات علوم و فنون بود.[2]»

و این در حالی است که راجع به مشرق می نویسند:

«در مشرق زمین این جهت به کلی مهجور و متروک و مورد غفلت اهل نظر بود. [3]»

البته این بی توجهی به تاریخ مسایل محدود به فلسفه نبوده بلکه در سایر علوم نیز جریان داشت «علمای مشرق زمین که در فنی وارد می شدند. فقط به جنبه های نظری مسایل می پرداختند و نظر به جنبه های تاریخی آنها نداشتند....» [4]

این بی توجهی نقائص و اشکالاتی داشت. از جمله اینکه «موجب شده است که متخصصین فنون نیز از این قسمتها بی خبر بمانند و احیاناً اشتباهات عظیمی به آنها دست بدهد. مثلاً اگر کسی به کتب فلسفه از قبیل شرح منظومه حکیم سبزواری و غیره مراجعه کند و مسایل موجود را مورد نظر قرار دهد. چنین می پندارد که از دو هزار و چهارصد سال پیش که مکتب مشاء و مکتب اشراق تأسیس شده. مسأله اصالت وجود و اصالت ماهیت مطرح بوده و مشائین اصالت وجودی و اشراقیین اصالت ماهوی بوده اند. همچنین از زمان ها مسأله وحدت و کثرت وجود به همین صورتی که امروزه مورد مطالعه است، یعنی با توجه به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مطرح بوده و حکمای مشاء قایل به کثرت وجود بوده اند. و حکمای ایران باستان قایل به تشکیک وجود بوده اند. حال آنکه وقتی انسان به کتب فلسفه از چهارقرن پیش به آن طرف مراجعه می کند اسمی از اصالت ماهیت نمی یابد. اگر احیاناً در بعضی کتب که از دوره ابن سینا به بعد تألیف یافته، بحثی از اعتباریت وجود و اینکه وجود از معقولات ثانیه است. به بیان آمده و دلایلی آورده شده، نه به آن معنی و مفهوم است که اخیراً در مبحث اصالت وجود و اصالت ماهیت قصد می شود. چنانکه عن قریب توضیح خواهیم داد.....[5]»

مشکل دیگری که از این بی توجهی نشأت می گیرد اینکه موجب انحراف افکار شده است

(در این زمینه مسامحه های شده که افکار محصلین را خواه ناخواه منحرف می کند) [6].

ایشان در رأس کسانی که با بیانات خود این مشکل را به وجود آورده اند از شیخ اشراق نام می برد و سپس به حاجی سبزواری تصریح می کند:

«به نظر ما شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به (شیخ اشراق) بیش از هر فیلسوف دیگری بیانات گمراه کننده ای از نظر ریشه های تاریخی مسایل ابراز داشته است. [7]»

«مرحوم ملاهادی سبزواری حکیم و عارف بزرگ قرن سیزدهم نیز به نوبه خود در گمراه ساختن افکار از نظر ریشه های تاریخی سهم بسزایی دارد. [8]»

البته مرحوم استاد با اینکه شیخ اشراق و حاجی سبزواری را دو مصداق برای این انحرافات فکری تاریخی می داند، راجع به مرحوم حاجی دیدگاه خاصی دارد که ضمن بی اعتبار دانستن اینگونه نظرات حاجی آن را معلول عواملی می داند. چنانکه فرموده اند:

«آن چیزی که موجب شده بیانات مرحوم حاجی سبزواری ارزش تاریخی خود را از دست بدهد، با آنچه که درباره شیخ اشراق مصداق دارد، متفاوت است. نداشتن کتابخانه، اعتماد به نقل دیگران، میل شدید آن مرد بزرگ به توجیه و تأویل کلمات گذشتگان به محملی قابل قبول علت اصلی این امر است.[9]»

در عین حال تصریح دارند بر اینکه در بین قدمای از فیلسوفان، ملاصدرا و حاجی سبزواری بیشتر از دیگران به این مسأله توجه داشته اند. اما همان نقص را در مقام مقایسه بین حاجی و ملاصدرا برای حاجی قایل هستند. چنانکه می نویسد:

«قدما به طور کلی به سیر تاریخی مسایل توجه نمی کرده اند، ولی حاجی بیش از همه در این جهت توجه کرده است. ملاصدرا باز چون بر همه کتابهای دیگران احاطه داشته است گاهی وقتها که وارد سیر تاریخی مسایل می شود، خیلی عمیقتر از حاجی وارد می شود. ما که بعضی مسایل را مقایسه کرده ایم، دیده ایم که ملاصدرا از لحاظ سیر تاریخی مسایل را خیلی دقیقتر بیان کرده است. [10]»

البته در جای دیگری راجع به مرحوم حاجی نوشته اند:

«اما حاجی به سیر تاریخی مسایل وارد نبوده و توجهی نداشته است. علتش هم این بوده که کتاب زیاد نداشته است. و می گویند همه کتابهایش از همین چند تا کتاب معمولی تجاوز نمی کرده است. لذا هر جا بخواهد مسایل را از جنبه تاریخی بیان کند حرفهایش چندان ارزشی ندارد. [11]»

چنانکه گفته شد، دایره این بی توجهی گسترده بود و شامل علوم مختلف از قبیل طب، منطق، ریاضیات و ادبیات، حتی شامل علوم اسلامی مانند فقه، اصول و حدیث نیز می شده است. [12]اما در میان آنها فلسفه به علل خاص خود بیشتر از علوم دیگر با این مشکل مواجه بوده است. استاد شهید ابهام، پیچیدگی مسایل فلسفی، بی توجهی فیلسوفان و علل خاص دیگر را از جمله این عوامل به حساب آورده، می فرمایند:

«در میان علوم و معارف وابسته به فرهنگ اسلامی آنچه از لحاظ سیر تاریخی از همه ناشناخته تر است، فلسفه می باشد. سر مطلب معلوم است، ابهام و پیچیدگی مسایل فلسفی...» [13]

در جای دیگر فرموده اند:

«... این جهت را باید یادآوری کرد که تحقیق در "سیر فلسفه در جهان اسلام" در چهارقسمتی که ذکر شد  [14] یک زمینه صددرصد بکر و دست نخورده است. نه در غرب روی این زمینه کار درستی شده نه در شرق... [15]»

حیات تعقلی در اسلام و سابقه دیرین آن «علم کلام یک علم صددرصد اسلامی است.... (چرا) که پیدایش علم کلام در دینی مانند اسلام که مسایل زیادی درباره مبدأ و معاد و انسان و جهان طرح کرده است و در اجتماعی مانند اجتماع اسلامی قرون اولیه اسلامی که یک نشاط علمی نیرومند بر آن حکومت می کرد، طبیعی و ضروری است.... [16]»

در تألیفات و بیانات استاد شهید دلایل مقتضی بر این مدعا اقامه شده است. چنانکه می فرمایند:

«ما دلایل بسیار متقن داریم، که اصلاً این مباحث، قبل از اینها (ترجمه فلسفه و منطق) به وجود آمده است. همین طور که بحثهای کلامی هم قبل از دوره ترجمه مطرح بوده است. فرنگیها خیلی کوشش کرده اند که برای بحثهای کلام عقلی. ریشه یونانی و ریشه هندی پیدا کنند. ولی اصلاً پیدا نمی شود. یعنی بسیاری از این بحثهای کلام عقلی در وقتی پیدا شده است. که هنوز نه از هند چیزی آمده بود و نه از یونان چیزی بود.

بعضی از مسیحی ها می گویند که این مباحث، مثلاً از ناحیه مسیحیان سوری سریانی آمده است. اینها هم اصلاً نمی توانند این مطلب را ثابت کنند. مثلاً همین ابوهذیل علاف که متعلق به اول قرن دوم است مسائل و مباحثی را مطرح کرده است. در صورتی که اصلاً هنوز فلسفه ای ترجمه نشده بود.»[17]

دلایل استاد بر اثبات مدعای خود

1 قرآن کریم :«قرآن کریم تکیه فراوانی به حیات تعقلی دارد.»[18]چنانکه در جای دیگر نوشته اند:

«قرآن رسما بر برخی از مسایل اعتقادی از قبیل توحید و معاد و نبوت استدلال می کند و برهان اقامه می نماید و از مخالفان، حجت و برهان مطالبه می کند و می فرماید: «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» (بقره / 111) [19]»

2 پیشوایان معصوم (پیامبر اسلام و امامان شیعه، خصوصا حضرت امام علی بن ابیطالب علیه السلام).

استاد شهید می فرمایند:

«در کلمات رسول خدا[20] و علی علیه السلام بحثهای تعقلی دقیق و عمیق فراوان است.»[21]

«در کلمات پیشوایان دین چه به صورت ادعیه و چه به صورت احتجاجات و چه به صورت خطبه و خطابه از این مسایل زیاد آورده شده است.»[22]

در بین پیشوایان بزرگوار دین نقش امیرالمومنین علی علیه السلام متمایز است و این نیز خود معلول عواملی خاص است. چنانکه می فرمایند:

«حقیقت این است که طرح بحثهای عقلی عمیق در معارف اسلامی اولین بار به وسیله علی علیه السلام در خطب و دعوات و مذاکرات آن حضرت مطرح شد. او بود که اولین بار درباره ذات و صفات باری و درباره حدوث و قدوم، بساطت و ترکیب، وحدت و کثرت، و غیر اینها بحثهای عمیق را طرح کرد که در نهج البلاغه [23]و روایات مستند شیعه مذکور است»[24].

3 خوارج و دیگر مردمان از صدر اسلام، وی می فرماید:

«به علاوه سند دیگری که در اینجا هست این است که مسایل عقلی و فکری اول بار که طرح شد. در بحثهای خوارج طرح شد که در استدلالهای حضرت امیر هم هست....» [25]

4 متکلمان اسلامی و شیعی

«علم کلام از نیمه دوم قرن اول هجری پیدا شد. عده ای به بحث در اصول دین و به مباحث مربوط به توحید و صفات خداوند و تکلیف و معاد پرداختند.اینها به نام متکلمین خوانده شدند ....» [26]

«متکلمین اسلامی قبل از آنکه کتب فلسفی ترجمه شود به یک سلسله بحثهای تعقلی و استدلالی پرداختند....»[27]

«در میان متکلمین شیعی اولین فردی که در مورد عقاید کتاب تألیف کرده است. علی بن اسماعیل بن میثم تمار است» [28]

با توجه به این دلایل در می یابیم که «حیات عقلی مسلمین سابقه طولانی تری دارد.و چهارده قرن از آن می گذرد.»[29]

فلسفه و پیدایش آن در اسلام

«فلسفه که خود نوع خاصی از حیات تعقلی است که ما آنرا «حیات فلسفی»می نامیم. با ترجمه آثار یونانی و اسکندرانی آغاز شد» [30]

«فلسفه بمفهوم متعارف، اولین بار از ترجمه کتب دیگران یعنی یونانیان و احیاناً هندیان آغاز گشت و این کار در قرن دوم هجری شروع شد.[31]»

«و در قرن سوم به اوج خود رسید و همان قرن سوم دوره تألیف و تصنیف و تحقیق به وسیله مسلمین آغاز گشت...[32]»

پس علم کلام که همان حیات تعقلی به معنای عام آن است با ظهور اسلام آغاز شده است، اما فلسفه که خود نوع خاصی از آن حیات تعقلی است، دو قرن با ظهور اسلام فاصله دارد که با ترجمه آثار یونانی و هندی... آغاز شده است. ضمن اینکه کلام نیز خود در نیمه دوم قرن اول هجری رسماً تکون یافته و به تصنیف درآمده است.

متکلم و حکیم [33]

در میان دانشمندان مسلمان کسانی که به علوم عقلی پرداخته و اهل برهان و استدلالند، می توان از دو طایفه حکیمان و متکلمان نام برد. [34] این دو طایفه علی رغم امتیازاتی که نسبت به هم دارند از وجوه مشترکی نیز برخوردارند. و آن اینکه «هر دو به حسب ظاهر متکی به دلایل عقلی هستند.[35]»

در عین حال که متکلمین را نیز اهل تعقل و برهان و استدلال می دانیم، باید توجه داشت که آن دو طایفه، «در واقع دو مسلک و دو مشرب متفاوت دارند.[36]»

استاد شهید در مقام تعریف از متکلم و حکیم و امتیاز آن دو در مسلک و مشرب، نظرهایی دارد، از جمله:

اولاً: «آنچه که معمول و مشهور است. این است که متکلمین در مسائل الهیات. استدلالات عقلی را با تطبیق به مبانی دینی به کار می برند. یعنی با توجه به انطباق با اصول مبانی دینی است که به براهین عقلی اعتماد می کنند.[37]»

ثانیاً: «متکلم خود را متعهد به دفاع از اسلام و حریم آن می داند و هدف او قبلاً تعیین شده است.[38]»

ثالثاً: به تعبیر صحیح و تعریف و توصیف واقعی:

«متکلمین کسانی هستند که نه در استدلالات عقلی متد و روش صحیحی دارند و نه در استخراج معارف از اصول و مبانی دینی بدون آنکه مسایل عقلی در دستشان باشد، وارد مباحث عقلی می شوند و در برخورد با مسایل دینی نیز طرز تفکری سطحی و عامیانه دارند و در هر دو مورد سطحی فکر می کنند.[39]»

در مقابل حکیمان هستند که بر خلاف متکلمان:

اولاً: «مبانی دینی را در استدلالات خود دخالت نمی دهند و در مسایل الهیات همانطور سلوک می کنند که در مسایل طبیعیات و ریاضیات.[40]»

ثانیاً: «بحث فیلسوف یک بحث آزاد است. یعنی فیلسوف هدفش قبلاً تعیین نشده است که از چه عقیده ای دفاع کند.[41]»

ثالثاً: «برخلاف آنها (متکلمان) حکما در هر دو مورد عمیقتر فکر می کنند. [42]»

حضرت استاد شهید، در نهایت، علی رغم این نقایصی که به ظاهر برای متکلمین در مقابل حکیمان به حساب آورده اند. در حفظ مقام متکلمان چنین می گویند:

«البته در میان متکلمان و کسانی که در علم کلام کتاب نوشته اند. محققین زبردستی هم وجود دارند. ولی راه و روش آنها از راه و روش حکماء دور نیست ولاطائلات متکلمین را به دور افکنده اند، و در حقیقت بیش از آن حد که متکلم باشند حکیم اند.[43]»

لینک مقالات مرتبط:

تأثیر کلام اسلامی بر فلسفه اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری بخش دوم

تأثیر کلام اسلامی بر فلسفه اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری بخش سوم



[1] - هرچند راقم این سطور نام دیگری برای این مقاله برگزیده بود. اما به تناسب اینکه هدف بررسی دیدگاههای استاد شهید می باشد عنوان مقاله نیز از تألیفات قلمی استاد انتخاب شده است. ر.ک به عدل الهی، ص 19 و مجموعه آثار ج 1،ص 52.

[2] - اصول فلسفه و روش رئالیسم (صدرا)، ج 3، مقاله 7 ص 72. مجموعه آثار، ج 6، ص 522.

[3] - همان.

[4] - همان.

[5] - همان. همچنین ر.ک: مجموعه آثار، ج 13، ص 224-225 (مقالات فلسفی).

[6] -مجموعه آثار، ج 13، ص 237 (مقالات فلسفی).

[7] - مجموعه آثار، ج 5، ص 23 (مقاله، نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام).

[8] - همان، ص 23 و 24.

[9] - همان، ص24.

[10] - شرح مبسوط منظومه (انتشارات حکمت)، ج 1، ص 62 (پاورقی)، مجموعه آثار، ج 9، ص 62.

[11] -همان (متن کتاب).

[12] - اصول فلسفه و روش رئالیسم (چاپ صدرا)، ج 3، مقاله 7 ص 72، مجموعه آثار، ج 6، ص 522.

[13] - مجموعه آثار، ج 5، ص 23 (مقاله سیر فلسفه در اسلام)؛ مجموعه آثار، ج 13، ص 237 (مقالات فلسفی).

[14] - فلسفه کلی و الهیات به معنی الاخص و علم النفس و تا اندازه ای شامل منطق، ر.ک: به مجموعه آثار، ج 13، ص 223 (مقالات فلسفی).

[15] - مجموعه آثار، ج 13، ص 225 (مقالات فلسفی).

[16] - خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، ص 517، مجموعه آثار، ج 14، ص 453.

[17] -شرح مبسوط منظومه (حکمت)، ج 1، صص 279 278 (پاورقی)، مجموعه آثار، ج 9، ص 233.

[18] - مجموعه آثار، ج 5، ص 21 (مقاله سیر فلسفه در اسلام).

[19] - خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، ص 517، مجموعه آثار،ج 14، ص 453.

[20] - مرحوم علامه محمد اقبال لاهوری چنین نوشته اند: «آغاز جستجوی شالوده های عقلی در اسلام را می توان از زمان خود حضرت پیغمبر دانست. آن حضرت غالبا چنین دعا می کرد: اللهم ارنی الاشیاء کماهی ...» ر.ک: احیای فکر دینی در اسلام، ص 5.

[21] - مجموعه آثار، ج 5، ص 21 (سیر فلسفه در اسلام).

[22] -اصول فلسفه و روش رئالیسم (صدرا) ج 5 (مقدمه)، مجموعه آثار، ج 6، ص 881.

[23] - استاد شهید می فرمایند: در نهج البلاغه در حدود چهل نوبت درباره این مسایل و مطالب بحث شده است. بعضی از آن بحثها طولانی است. یعنی در حدود دو.سه صفحه است. سیری در نهج البلاغه، صص 34 44 و مجموعه آثار، ج 6، ص 881.

پروفسور هانری کوربن در این باره می نویسد: نهج البلاغه را می توان به عنوان یکی از مهمترین منابع اصول عقاید دانست. ر.ک: تاریخ فلسفه اسلامی، ص54.

 

[24] - آشنایی با علوم اسلامی، کلام، ص 54، مجموعه آثار، ج 3،ص 92. خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، ص 517، مجموعه آثار، ج 14، ص 453.

[25] - شرح مبسوط منظومه (حکمت) ج 1، ص 279 (پاورقی) و مجموعه آثار، ج 9، ص 223.

[26] - مجموعه آثار، ج 4، ص 951 (مقاله اصل عدل در سلام) ر.ک: سیری در سیره ائمه اطهار، ص 145.

[27] - مجموعه آثار، ج 5، ص 21 (مقاله سیرفلسفه در اسلام).

[28] -آشنایی با علوم اسلامی، کلام (مجموعه آثار، ج 3، ص 93) و خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، ص 517 و ر.ک: تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام (اعلمی) ص 353.

[29] - مجموعه آثار، ج 5، ص 21 (مقاله سیرفلسفه در سلام).

[30] - همان.

[31] - خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، ص 523 و مجموعه آثار، ج 14، ص 458.

[32] - مجموعه آثار، ج 5، ص 21 (مقاله سیر فلسفه در اسلام).

[33] - عبارات استاد در این قسمت بیشتر موارد با کمی تغییر و تصرف نقل شده است.

[34] - مجموعه آثار، ج 5، ص 387 (شرح مختصر منظومه).

[35] - همان (پاورقی).

[36] -همان، پاورقی و صص 149 و 150 (کلیات فلسفه).

[37] - همان، ص 387 (پاورقی).

[38] - همان، ص 150 (کلیات فلسفه).

[39] - همان، صص 387 و 388 (پاورقی، شرح مختصر منظومه).

[40] - همان، ص 387 (پاورقی، شرح منظومه).

[41] - همان، ص 150 (کلیات فلسفه).

[42] - همان، ص 388 (پاورقی، شرح منظومه).

[43] - همان.

 

 

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است