در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: خردنامه همشهری » شماره 3، علیزاده، بیوک ؛


مطهری مرد بحران های زمان خود بود.به هیمن دلیل حوزه مطالعات او،به تناسب اقتضائات زمانه اش شامل زمینه های متنوع است.این امر استخراج ایده واحد در باب پژوهش های مربوط به دینی را در آثار او دشوار می کند.بنابراین برای دستیابی به تبیینی معقول و حتی الامکان نظام مند از اندیشه های ایشان در این باره،گزینش روش یا روش هایی مناسب و مقتضی ضروری می نماید.این مقاله با بهره گیری از شیوه مطالعات میان رشته ای در پی به دست دادن تفسیری از فهم دینی استاد مطهری است.

-دکتر بیوک علیزاده 

شهید مطهری از جمله متفکران ژرف اندیش، سخت کوش و دریاصفتی است که کارنامه بسیار پرباری را به یادگار گذاشته و از حسن حظ او بعد از پیروز انقلاب اسلامی ایران،زمینه بسیار مناسبی برای اقبال به آثار ایشان پدید آمد و کتاب های تالیف شده توسط ایشان،فیش های مطالعاتی و یادداشت های شخصی،متن پیاده شده سخنرانی های ایشان،مکرر در مکرر چاپ و تجدید چاپ شد.تنوع موضوعات و مسائلی که وی بدان ها پرداخته است از یک سو، و وسعت و ژرفای معلومات عرضه شده در آن ها از سوی دیگر،ایشان را به حق شایسته لقب«علامه» گردانیده است.سؤالی که مطهری پژوهان،به جد با آن مواجه هستند،این است که آیا این موضوعات و مسائل متنوع را می توان به موضوع واحدی فروکاست؟و در صورت مثبت بودن پاسخ این سوال،پرسش بعدی آن است که این موضوع واحد چیست؟

این مقال در اصل برای پاسخ به این سؤال نگارش یافته است و پاسخ نگارنده به سؤال دوم بر پیشانی آن نقش بسته است.در خلال مقاله،ضمن بررسی کارنامه شهید مطهری در حوزه مطالعات میان رشته ای دین،گستره این نوع مطالعات،وجه تسمیه آن ها به«میان رشته ای»معرفی و بیان شده است.

به نظر می رسد عنوان«مطالعات میان رشته ای دین» (Interdisciplinary study of religion) شایستگی آن را دارد که به مثابه چتری حوزه های مختلفی را که شهید مطهری در آن ها پژوهش نموده و آثار متعددی را پدید آورده است،فراگیرد.

پیش از ورود به بحث مناسب است،محوری ترین واژه عنوان مقاله،یعنی مطالعات میان رشته ای دین، ایضاح شود.مطالعات میان رشته ای دین به مطالعات و پژوهش هایی اطلاق می شود که تعلق آن ها مقولات دینی است و پژوهشگر به حسب مورد و به تناسب اهداف تحقیق، برای بررسی آن ها و بحث و تحقیق درباره آن ها از روش های علوم دیگر بهره می گیرد.«مقولات و مفاهیم دینی،باورها، اعتقادات و ایمان دینی جامعه،تاریخ و فرهنگ دینی و روابط و نسب این امور و همین طور تعامل میان آن ها را دربرمی گیرد.

روش ها هم،عرض عریضی دارند،از روش حسی تجربی، عقلی استدلالی،نقلی تاریخی،کشف شهودی گرفته تا روش های مختص هر علم که ذیل عناوین چهارگانه یادشده قرار می گیرند.گفتنی است که در مطالعات میان رشته ای دین،گاهی از یک روش و گاهی از روش های متعدد استفاده می شود.برای مثال در بررسی گزاره های دینی و همین طور پیش فرض ها و لوازم آنها،گاهی بررسی صدق و کذب گزاره های یادشده مطمح نظر است و گاهی، با صرف نظر از صدق و کذب گزاره های یادشده،آثار و لوازم آن ها بر روی روح و روان،معیشت اجتماعی،تاریخ،فرهنگ و دیگر مقولات وابسته به انسان،مورد کاوش و تکاپو قرار می گیرد.

در بررسی آثار و لوازم روحی روانی گزاره ها و باورهای دینی از روش دانش روان شناسی کمک می گیرند و از تعامل روش،یا به تعبیر دقیق تر،روش های روان شناسی و باورهای دینی،دانشی به وجود می آید که دین پژوهان آن را«روان شناسی دین» نامیده اند.همین طور در بررسی آثار و لوازم باورهای دینی بر روی جامعه بشری و پاسخ به سؤال هایی از قبیل:

-رفتارهای اجتماعی دین داران چه عواقب ناخواسته ای را در جامعه ایجاد می کند؟

-گروه بندی اجتماعی ناشی از گرایش آدمیان به دین کدام است؟

-نهادهای اجتماعی منبعث از دین چه نهادهایی هستند؟

-عوامل اجتماعی منبعث از دین چه نهادهایی هستند؟

-عوامل اجتماعی گرایش آدمی به دین کدامند؟

و نظایر آن از روش های علم جامعه شناسی استفاده می کنند.در این جا نیز پاسخ به سؤالات یادشده دانشی را به وجود می آورد که آن را«جامعه شناسی دین»می نامند.به همین قیاس بررسی آثار و لوازم باورهای دینی،با صرف نظر از صدق و کذب آنها،بر روی مقولات پیش گفته،دانش های میان رشته ای مختلفی را به وجود می آورد که در تکون آن ها چنان که ملاحظه کردیم،بیش از یک رشته علمی دخیل است.

«الهیات و فلسفه دین»هم که دور رشته مطرح و پرطرفدار در روزگار ماست و سروکار آن ها برخلاف دانش های قبلی با صدق و کذب مدعیات دینی است،از جمله دانش های معنون به دین پژوهی هستند که در تکون آن ها بیش از یک رشته علمی سهیم اند و از این رو هر دو متعلق به قلمرو مطالعات میان رشته ای دین اند.

فلسفه دین و الهیات از آن حیث که هر دو،افزون بر گزاره های دینی،به پیش فرض های گزاره های دینی و همین طور لوازم منطقی آن ها نیز می پردازد،باهم اشتراک دارند،اما از یک جهت با یکدیگر اختلاف دارند؛چرا که فلسفه دین یکی از شاخه های فلسفه محسوب می شود و روش داوری در آن روش عام فلسفی یعنی روش عقلی استدلالی است و غایت آن نیز همانند شاخه های دیگر فلسفه،تحری حقیقت یعنی سیر آزاد عقلانی جهت رسیدن به حقیقت است.از سوی دیگر الهیات اولا همواره به صورت مضاف استعمال می شود و مضاف الیه آن دین علی الاطلاق یا دین خاص و یا مذهبی از مذاهب است؛ثانیا غایت آن نه تحری حقیقت بلکه دفاع از دین است؛ثالثا کثیر الموضوع است و در قلمرو آن به تناسب آموزه های دینی و مفاهیم ماخوذ در آن ها و همین طور به تناسب نوع شبهاتی که متوجه دین است،از موضوعات مختلف سخن به میان می آید(1).رابعا از روش های بسیار برخوردار است و به همان دلیل که در «ثالثا»آوردیم،الهی دان برای تبیین آموزه های دین خود و همین طور برای دفع شبهات از روش های متعدد و در واقع از همه روش ها مدد می جوید.افزون بر قلمرو مشترک الهیات و فلسفه دین که موجب پدید آمدن مسائل مشترک فراوانی میان آن ها شده است،تعلق به حوزه مطالعات میان رشته ای دین هم وجه مشترک دیگر آن دو است.

تا این جا در باب عنوان،مطالعات میان رشته ای دین،که به زعم این مقال نامی است که می توان بر مجموعه آثار دین پژوهانه شهید مطهری نهاد،بحث کردیم.در این جا به اختصار قلمروهایی را که وی در آن ها کاوش کرده است، مرور می کنیم.

-تألّه شیهد مطهری 

بخش قابل توجهی از آثار شهید مطهری و یادداشت ها و فیش های مطالعاتی که از ایشان باقی مانده و بخشهای منتشر نشده آنها،به مباحث فلسفی اختصاص دارد.هرچند ایشان با زبان های اروپایی آشنایی نداشت،با این حال از روی ترجمه های فارسی و عربی آن آثار با پشتکار و پیگیری بی نظیر با اندیشه های فلسفی غرب آشنا شده بود و ضمن مقایسه آن ها با نظریات فلسفی فیلسوفان مسلمان،در موارد عدیده ای به نقد آن ها می پرداخت(مطهری،1369،)

(صفحه 24)

(271)و از این حیث می توان ایشان را یکی از طلایه داران فلسفه تطبیقی دانست.

طرح مباحث مقایسه ای در فلسفه، تحلیل و نقادی نظریات فیلسوفان (مطهری،بی تا،51)ایشان را از معلم صرف فلسفه فراتر برده بود.هرچند او در مقام معلمی هم به تعلیم اندیشه اکتفا نمی کرد و همواره می کوشید چگونه اندیشیدن را تعلیم دهد.در عین حال او یک صاحب نظر و فلسفه ورز بود و نظریات تازه ای را مبتنی بر مبانی فلسفی ملا صدرا،ابداع و در آثار خود عرضه کرده است.قرائت دستگاهمند مطهری از فلسفه ملا صدرا،خود یک نوآوری در فلسفه محسوب می شود.

تشخیص یک دستگاه فلسفی در مجموعه آثار ملا صدرا که مشتمل بر اصول ابتکاری او در محورهای وجودشناسی، جهان شناسی،معرفت شناسی،انسان شناسی و معناشناسی،به علاوه منطقی که صدرا در پارادایم منطق ارسطویی،ساخته و پرورده بود(ملا صدرا،1378، 60 ص،1367،111 ص)و نتایجی که با این منطق از اصول یادشده می توان استخراج کرد و بسیاری از آن ها را خود صدرا استخراج کرده بود،شاهکار شهید مطهری در پژوهش های الهیاتی و فلسفی اش بود.این مجموعه سه ضلعی را«دستگاه فلسفی ملا صدرا»می نامیم.

شهید مطهری چنین نظامی را در مجموعه آثار ملا صدرا تشخیص داده بود و بعد از تقریر آن در آثار مختلف فلسفی که از خود به یادگار گذاشته،نقد و تحلیل های خود از فلسفه صدر المتألهین را برمبنای آن سامان می داد.استاد مطهری در پایان نقادی های خود همواره نظریات متلائم با دستگاه فلسفی صدر المتألهین را برمی گزیند و دیدگاه های ناسازگار با آن را نفی می کند(مطهری،1360،108-72).پیش فرض چنین کاری انسجام گروی در توجیه Coherentism است(187 و 1993 و Pojman )و به نظر می رسد استاد مطهری به رغم مبناگروی Foundationalism که نظریه معرفت شناختی غالب فیلسوفان مسلمان است،به این رهیافت گرایش پیدا کرده است.به هر روی فلسفه ورزی استاد مطهری که بعد از تسلط بر مکتب های فلسفی مشائی، اشراقی و حکمت متعالیه،متبلور شده است،همانند استادانش در فلسفه(2)،در پارادایم فلسفه ملا صدرا بوده است(علیزاده،1385،ش 29)

فلسفه مطهری همانند سایر حکیمان مسلمان،فلسفه محض نیست،بلکه نوعی تأله است که فیلسوف در ضمن آن می کوشد باورهای دینی خود را تبیین و اثبات کند (مطهری،1373،109).این مطلب را ذیلا با توضیح بیشتری بررسی می کنیم.

-مطهری و کلام فلسفی 

اثبات باورهای دینی،تبیین مفاهیم موجود در متون مقدس ادیان و نظم و نسق دادن به مجموعه مفاهیم و گزاره های دینی از وظایف الهی دانان است.الهی دانان،برای اثبات باورهای دینی همچون -خدا موجود است،

-خدا یکی است،

-جهان آفرینش به دو بخش دنیا و آخرت تقسیم می شود و نظایر آن،از آغاز شکل گیری الهیات تاکنون، رهیافت های مختلفی را آزموده اند.رهیافت الهیات اصلاح شده و...از جمله آنهاست.الهیات اسلامی که نام خاص آن کلام است،علی الاغلب از رهیافت الهیات طبیعی و الهیات نقلی تاریخی بهره جسته است.

امروزه در مغرب زمین،رهیافت الهیات طبیعی را،که تلاش می کرد باورهای دینی به ویژه محوری ترین آن ها یعنی وجود خدا را با دلایل فلسفی اثبات کند،به کناری نهاده اند و به سراغ رهیافت های دیگر به ویژه رهیافت تجربی دینی رفته اند و سبب آن عمدتا ضعف دلایل فلسفی و نقدهای پرقوتی است که متوجه آن ها شده است.مخالفت با رهیافت الهیات طبیعی جهت اثبات باورهای پایه ای دین، در دنیای اسلام،با شدت وحدت بیشتری جریان داشت. این مخالفت تنها از سوی منتقدان فلسفی ادله نبود،بلکه فقیهان از یک سو،متکلمان از سوی دیگر و عارفان از سوی سوم با این رهیافت به اتهام آمیختن دین با فلسفه مخالفت می کردند.خاقانی در مذمت فیلسوفان به اتهام یادشده می گوید:

فلسفه در سخن میامیزید وانگهی نام آن جدل منهید قفل اسطوره ارسطو را بر در احسن الملل منهید نقش فرسوده فلاطون را برتر از این بهین ملل منهید و دیگری می گوید:

کاف کفر ای دل بحق المعرفه

نزد من خوش تر ز فاء فلسفه

زان که این علم لزج چون ره زند

دائما بر مردم آگه زند

شهید مطهری با وجود آن که از تمامی این مخالفت ها با فلسفه و آمیختن فلسفه با دین خبر داشت و از لعن و نفرین و طرد و تکفیرهایی که بر فیلسوفان رفته است، آگاه بود،با این حال بر رهیافت الهیات طبیعی پای می فشرد و مفید بودن آن را نظر ادعا می کرد و عملا در جهت آن گام برمی داشت.ادعای نظری وی را در کتاب «مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی»می توان ملاحظه کرد،آن جا که جهان بینی های مختلف را برمی شمارد و از جهان بینی علمی،جهان بینی عرفانی،جهان بینی فلسفی و جهان بینی دینی نام می برد و در مقایسه آن ها با یکدیگر می گوید:جهان بینی دینی با جهان بینی فلسفی از حیث قلمرو یکسان است و تنها تفاوتی که میان آن ها وجود دارد این است که منشا جهان بینی دینی وحی است و منشأ جهان بینی فلسفی عقل.البته ایشان در نهایت جهان بینی دینی را به جهت قدسیتی که در آن نهفته است،برتر می نشاند،اما این امر به لحاظ معرفت شناختی به رویکرد عقلانی تام و تمام وی به دین،آسیبی نمی رساند.

شهید مطهری فلسفه ای را که از دستگاه فلسفی ملا صدرا،به علاوه ابداعات و نوآوری های خودش،ساخته و پرداخته بود،هم برای فهم دین مفید می دانست و هم برای دفاع از دین موثر و کارآمد تلقی می کرد.از همین رو بود که یکی از عوامل گرایش به مادیگری در مغرب زمین را «نارسایی مفاهیم فلسفی»در آن دیار می دانست و در مقابل معتقد بود که در حوزه اندیشه اسلامی،فلسفه قدرتمندی همچون فلسفه ملا صدرا تکون یافت که هم مقبول ترین فهم از آموزه های دینی را فراهم می آورد و هم بهترین ابزار برای دفع شبهات و پاسخ به اشکالات است.

از باب مثال،ایشان در تفسیر آیه«لو کان فیهما آلهه الا اللّه لفسدتا»که عموم مفسران آن را مضمون برهان تمانع دانسته و فهم عرفی از آن به هم رسانده اند،پس از تخطئه همه تفسیرهای پیشین و باطل دانستن آن ها با استفاده از مبانی فلسفه ملا صدرا و با استفاده از قاعده محال بودن توارد دو علت بر معلول واحد،آن را تفسیر و معنا کرده است (مطهری،بی تا،115).

شهید مطهری در فهم و دفاع فلسفی از دین،تنها به اصول دین بسنده نمی کرد،بلکه این امر را در فروع دین و احکام هم ساری و جاری می دانست.در کتاب هایی نظیر جامعه و تاریخ،معاد،از عقل فلسفی برای فهم دین بهره جسته است و در کتاب هایی نظیر«نظام حقوق زن در اسلام»،«مسئله حجاب»برای دفاع از موازین دینی بدان تمسک جسته است.

به نظر می رسد فلسفه در مقام دفاع از دین چه در اصول و چه در فروع،موفق عمل کرده است و برنامه شهید مطهری از این حیث قابل دفاع است،اما در مقام فهم دین هم در اصول و هم در فروع،فلسفه را پایه و متکا قرار دادن،ما را به وادی های غیرقابل دفاع خواهد کشاند.

-مطهری و کلام جدید 

می توان گفت که عنوان«کلام جدید»در مجامع علمی و فرهنگ عمومی ما را که اینک نه تنها نام یک یا چند ماده درسی در برنامه های آموزشی دانشگاهی و حوزوی است،بلکه به صورت یک رشته علمی آکادمیک و دسیپلین درآمده است،اول بار شهید مطهری مطرح کرد.در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران،تدریس درس کلام که متن اصلی آن«شرح تجرید الاعتقاد»بود، برعهده ایشان گذاشته شده بود و او به جای خواندن متن «کشف المراد»و جراحی های ادبی تعبیرات و جملات قدیمی کتاب یادشده،دغدغه های خود و دانشجویان را به بحث می گذاشت.

مطهری به عنوان یک الهی دان مسلمان و آشنا با منابع دین اسلام از یک سو و مطلع از شبهات مطرح شده در روزگار خود،که ذهن جوان ها را مسئله دار کرده بود،از سوی دیگر با غور و بررسی این منابع و تسهیل قرائتی نو از دین،به دفع شبهات آن روز و پاسخ به سؤالات دانشجویان می پرداخت. وقتی از ایشان سؤال می شد که آنچه شما به جای شرح تجرید الاعتقاد در کلاس های کلام عرضه می کنید چیست، جواب می داد که این ها«کلام جدید»است.حاصل تلاش های ایشان در این مسیر را می توان در آثاری همچون«مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی»ملاحظه کرد.

فلسفه اسلامی و فلسفه یونانی 

حکمت الهی مشرق زمین سرمایه عظیم و گرانبهایی است که در پرتو تابناک اسلام به وجود آمده و به بشریت اهدا شده است،اما افسوس که عده قلیل و بسیار محدودی عمیقانه با این سرمایه عظیم آشنا هستند و از ناحیه بی خبران و دشمنان متعصب بر آن ستم ها شده است.عده ای که اطلاعاتشان از فلسفه قدیم عموما از حدود افلاک تسعه و عقول عشره تجاوز نمی کند و چون فقط نام آن را شنیده و یا اگر به کتاب ها مراجعه کرده اند چیزی از آن سر در نیاورده اند،خیال کرده اند فلسفه اسلامی همان است که درباره افلاک تسعه و عقول عشره بحث می کند و چون امروز بی اساسی نظریه افلاک روشن شده پس آن ها می توانند گردن برافرازند و خود را از فارابی و بو علی و صدرالمتالهین برتر شمارند.آری این عده می پندارند حکمت الهی اسلامی همان فلسفه قدیم یونانیان است و چیز علاوه ای ندارد و ناروا هم داخل اسلام شده است.

اینان نفهمیده یا فهمیده جنایت عظیمی نسبت به اسلام و معارف اسلامی مرتکب می شوند.حکمت اسلامی با فلسفه یونان همان اندازه متفاوت است که فیزیک اینشتین با فیزیک یونان. دلایلی هست که حتی الهیات ابن سینا هم به طور کامل به اروپا نرفته است و اروپاییان از این گنجینه ارزنده هنوز هم بی خبرند.(عدل الهی،ص 99-100).

-پی نوشت:

1- مجموعه آثار شهید مطهری از حیث تنوع موضوعات،که سبب آن عمدتا دو موضوع یادشده است،بسیار گویاست. ایشان به عنوان یک الهی دان وقتی با تبلیغات گسترده مارکسیست ها مواجه شد،برای ابطال نظریات آنها و نشان دادن چهره حقیقی شان بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف تهیه مقدمات و تعلیقات بر کتاب«اصول فلسفه و روش رئالیسم»کرد.اصل این کتاب توسط استاد وی،علامه طباطبایی،برای مقابله با این قائمه مادیگری که در کسوت علم،فلسفه و انقلاب به میدان آمده بود،نگاشته شد.تعلیقات محققانه،روشن و آسان یاب و آسان ساز شهید مطهری بر کتاب یادشده،با آن معلومات،نکته های حکیمانه و ژرف نگری نهفته در آنها سستی آموزه های ماتریالیسم دیالکتیکی را برای نسل جوان و دانشگاهی آن روزگار آفتابی کرد.بسیاری از طرفداران مارکسیسم بلکه ایدئولوگ های آنها با خواندن این مجموعه،بازگشتند.مجموعه«حرکت و زمان»،«علل گرایش به مادیگری»،«فطرت»و...با همین هدف تکون یافت.موضوعاتی مانند مهدی موعود(عج)و فلسفه تاریخ،نظام حقوق زن در اسلام و مسأله حجاب برای تبیین مفاهیم و آموزه های دینی نگاشته شد.

2- شهید مطهری از استادان بسیاری بهره برده و در آثار متعدد از آنها به نیکی یاد کرده است.در این میان سه استاد بر ذهن و زبان او تأثیر شگرفی نهاده اند و در تکوین شخصیت او نقش بی بدیلی داشته اند:امام خمینی(ره)،آیت اللّه بروجردی(ره)و مرحوم علامه طباطبایی.

 

پایان مقاله


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است