در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: نشریه عصر ما ؛ ش 160، نا مشخص ؛


21 سال از شهادت استاد مرتضی مطهری می گذرد. انا اندیشهء تابناک او همچنان در متن دغدغه های فکری جامعهء ما قرار دارد.امام خمینی(قده)آثار آن شهید اندیشه را«بیاستثنا خوب میدانست»و می خواست که «نگذاریم دسیسه های غیراسلامی آثار او را به دست فراموشی بسپارد ازاینرو زنده نگاه داشتن نام و یاد مطهری،تجلیل صرف از تفکری بزرگ نیست.اندیشه و آثار او مبنایی در شکل گیری نظام ما بوده است و به همین سبب،پرداختن به مبانی و نتایج و الزامات فکر او، اهتمام به امری اجتماعی و سیاسی نیز هست.

استاد شهید مطهری را می توان به عنوان فیلسوف یا فقیهی مبرز یا استاد و آموزگاری برجسته مورد ارزیابی و تقدیر قرار داد و آموزه های فراوان از حیات فکری و معنوی او رفتار معلمی او در حوزه و دانشگاه برشمرد،اما ممتازترین وجه زندگی او بی شک در نوع نگاه او به مسایل زمانه و تلاش او برای حل آن ها برمبنای دین بود.او با درک مقتضیات و ضرورت های زمانه و جامعه،روشن بینانه و نقادانه به پیروان خویش می نگریست و با حساسیت و دردمندی در متن فرهنگ و اعتقاد دینی چاره جویی می کرد.

او معتقد بود که«طرز تفکر مسلمین در عصر حاضر دربارهء اسلام آسیب دیده است»و اگر بخواهیم این طرز تفکر را بررسی کنیم باید مثل طبیبی که بیماری را بررسی می کند،بررسی کنیم...ما مسلمانان اگر بخواهیم طرز تفکر خودمان را تصحیح کنیم باید به سوابق و گذشته و تاریخ خودمان مراجعه کنیم،چرا که ریشه های این آسیب با هت که از خیلی زمان های دور باشد. البته مختلف است.بعضی دو قرن و بعضی سه یا چهار یا پنج قرن و بعضی از آن ها ممکن است.سیزده قرن سابقه داشته یعنی از قرن دوم اسلام پیدا شده باشد» «1» .

روشن است که کار طبیب ابتدا تشخیص بیماری و شناخت عوامل درونی و بیرونی بیمارزا و پس از آن درمان است.

این نگاه نقادانه مطهری به روند و سامان تاریخی و اجتماعی«تفکر»و تلاش ماندگار او برای پالایش اندیشه دینی است که پشتیبان حرکتی برای ترسیم چهره ای موفق و کارآمد از نظام دینی در پاسخگویی به مسایل جامعه و جهان امروز می شود.

مطهری متفکری متدین بود که در میانه و متن جامعه ایستاده بود نه در کنارهء آن،ازاینرو حمیت و غیرت دینی خود را خدمت به رشد و بالندگی اندیشه دینی و فراهم آوردن مقدمات آن نشان می داد.«تفکر»درد اصلی او بود و به واقع اندیشیدن درباره مطهری همزاد و همراه اندیشه ورزیدن در باب تفکر دینی است.به این سبب پرداختن به اندیشه مطهری در واقع«تجدید عهدی است با روشن بینی دینی که همیشه به خصوص در این روزگار سخت به آن نیازمندیم. روشن بینی همهجا منشاء اصلاح،پیشرفت و کمال جامعه بوده است و فقدان آن موجب انحطاط» «2

بگذارید این ضرورت را از منظری مصلحانه، دردمندانه و واقع گرایانه در این دوران باز بنگریم: «در حوزه تفکر اسلامی دو افت خانمانسوز وجود داشته و دارد.یکی تأویل و التقاط و دیگری جمود و تحجر.وجه مشترک این دو آفت این است که هر دو از وحی الهی به نفع برداشت های محدود و اهواء بشری صرفنظر می کنند.یکی چنان میدان را باز می کند که مرزهای احکام و ارزش های الهی را می شکند و حرام های خدا را حلال می کند و دیگری به تناسب بینش محدود خود چندان عرصه را تنگ می گیرد که بسیاری از حلال های خدا را حرام و نتیجه هر دو تضعیف دین است و گریز جامعه از آن،این دو جریان در طول تاریخ وجه مشترک دیگری هم داشته اند.

جریان تأویل و التقاط هرگاه توان یافته است به ترور متوسل شده است و تاریخ ما در گذشته و حال شاهد این واقعیت دردناک بوده است.جریان جمود نیز اگر امکان پیدا کرده است به تفسیق و تکفیر متوسل شده است و نتیجهء این هر دو،گم شدن حقیقت دین در میان اوهام و اهواء است و سبب بریدگی مردم از آن.

امروز که جامعه ما نظام دینی را تجربه می کند به شدت نیازمند بینش روشن و اصیل و عمیق اسلامی است و استاد مطهری مظهر والای این روشن بینی و دریغ که اینک در میان ما نیست» «3» .

این سخن روشن که قریب ده سال پیش در سال 1370 از سوی آقای خاتمی به عنوان تفکر بیان شد.در جامعه امروز ما دامنه ها و ابعاد خاص سیاسی،اجتماعی و فرهنگی یافته است.توجه به وجوه مشترک دو جریان تأویل گرو متحجر در عرصه جامعه امروز عیانتر و آسان تر شده است.امروز روشن است که بی دینان و دین ستیزان به گونه ای مختلف می کوشند تا نظام جامعه بر بنیاد«دین»استوار نشود و جزم اندیشان تلاش می کنند تا برداشت های خاص خود را از دین بر جامعه تحمیل کنند و مفهوم«تفکر»را جز دانسته های خود ندانند و برای تحمیل آن ارعابی گری و ارهابی گری را مجاز بشمارند.

اما به یقین در این میانه می توان و می باید به بحران تفکر اندیشید و برای حل آن به سرچشمه های لایزان اندیشه دینی بازگشت.بناها و شیوه های فروانی که استاد مطهری در این مسیر بنا نهاد همچنان روشن و راهگشا است.او به به جد معتقد بود که باید به پرورش اندیشه و تعمیق ایمان دینی مبادرت ورزید و این مسیر نیست مگر با نگاهی عمیق و به دور از پیرایه های سلیقه ای و منافع عاجل به منابع اسلامی.

برای او آزادی و عدالت از جمله پایه های به هم پیوسته با دینداری است ازاینرو برای سامان یافتن اندیشه و اعتقاد دینی در وجه فردی یا اجتماعی آن جز با اهتمام به این اصول نمی اندیشد.به گفته ها و نوشته های خود او بازگردیم:

1.از دیدگاه اسلام،آزادی و دمکراسی براساس آن چیزی است که تکامل انسانی انسان ایجاب می کند: یعنی آزادی،حق انسان به ما هو انسان استا.حق ناشی از استعدادهای انسانی انسان است،نه حق ناشی از میل

صفحه 2

افراد و تمایلات آن ها «4

2.راه کمال،غیر از این که قدم(نهادن)انسان با اختیار و آزادی باشد،ممکن نیست جور دیگری طی شود.همینقدر که اجبار آمد.دیگر این راه نرفتنی است «5» .

3.نظر اسلام این است که ایمان از روی فکر آزادی تحصیل می شود.از فکر غیر آزاد اعم از اینکه در اسارت تقلید باشد و یا تحت زور و جبر باشد،ایمان و عقیده ای که اسلام طالب آن است حاصل نمی شود «6» .

4.از نظر اسلام اعتقاد و ایمان به خدا مساوی است به اینکه انسان آزاد و مختار باشد و آزادی به معنای واقعی،گوهر انسان است «7» .

5.آزادی برای انسان ارزشی مافوق ارزش های مادی است.انسان هایی که بویی از انسانیت برده اند. حاضرند با شکم گرسنه و تن برهنه و در سخت ترین شرایط زندگی کنند ولی در اسارت یک انسان دیگر نباشند،محکوم انسان دیگر نباشند،آزاد زندگی کنند «8» .

6.مهم ترین قسمتی از انسان که لازم است پرورش پیدا بکند،تفکر است و قهرا چون این پرورش نیازمند به آزادی یعنی نبودن سد و مانع تفکر است،بنابراین انسان نیازمند به آزادی در تفکر است «9

7.من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی،جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آن ها «10» .

8.هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد،ناچار باید طرفدار آزدای اندیشه و آزادی تفکر باشد و به عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد.این گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند.این همان وضعی است که ما امروز در کشورهای کمونیستی می بینیم «11»

9.از آنجا که ماهیت این انقلاب ماهیتی عدالتخواهانه بوده است.وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادیها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی،زمینه اختناق را بهوجود بیاورد.قیطعی شکست خواهد خورد. البته آزادی غیر از هرج و مرج است و منظور ما،آزادی به معنای معقول آن است.

10.هرکس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما،راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد.اتفاقا تجربه های گذشته نشان داده است که هروقت جامعه از یک نوع آزادی فکری،ولو از روی سوء نیت برخوردار بوده است، این امر به ضرر اسلام تمام نشده.بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است.اگر در جامعه ما محیط آزاد.برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف هایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل آراء و نظریات خودمان را مطرح کنیم.تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد می کند «12» .

پی نوشت: 

1-گفتارهای معنوی،ص 125.»

2-حاتمی،سید محمد،بیم موج.ص 29.»

3-منبع پیشین.ص 52 و 51»

4-پیرامون انقلاب اسلامی ص 104.»

5-ایمان کامل ص 349

6-جهاد ص 50.

7-علل گرایش به مادیگری ص 153

8-انسان کامل ص 48.»

9-پیرامون انقلاب اسلامی ص 92،91.

10-پیرامون انقلاب اسلامی ص 91

11-پیرامون انقلاب اسلامی ص 11»

12-پیرامون انقلاب اسلامی ص 63»


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است