منابع مقاله:
نشریه اطلاعات 12/2/79،
؛
قلم زدن به یاد شهیدان،سهل و آسان نیست،زیرا از جوهره خون خدا«ثار الله»باید نوشت كه خود جوهری خدایی می طلبد.حال كه در وادی دنیازدگی و پست تر از آن«سیاست زدگی»سخت گرفتارم، «حافظ»برای طهارت قلم در نوشتن یادی از آن شهید مطهر و یادگار اندیشه دینی،یاری طلبیدم،كه چنین پاسخ داد:
«نماز در خم آن ابروان محرابی كسی كند كه بخون جگر طهارت كرد»
این اشارت رندانه خواجه بزرگوار را،همه كسانیكه در سالهای چهل و پنجاه،چه در مسجد هدایت،یا حسینیه ارشاد و یا دانشكده الهیات و ادبیات و...در پای سخنرانیها و درس های استاد حاضر می شدند و مطهری را دیده و شنیده اند و از او آموخته اند،با جان و دل درمی یابند كه او شهیدی است كه«بخون جگر طهارت كرد.»
***
اكنون در سالی كه بنام حبیب و مولای مطهری،علی(ع)نامیده شده است برای زنده سازی سالگرد شهادت استاد مطهری از جملات او در كتاب«جاذبه و دافعه علی علیه السلام»وام می گیرم تا شاید درسی برای روز و روزگار ما باشد.استاد مطهری در آغاز كتاب و در پیشگفتار می نویسد:
«...شخصیت افراد از نظر عكس العمل سازی در روحها و جانها یكسان نیست.به هر نسبت كه شخصیت حقیرتر است،كمتر خاطرها را به خود مشغول می دارد و در دلها هیجان و موج ایجاد می كند و هرچه عظیم تر و نیروتر است خاطره انگیزتر و عكس العمل سازتر است، خواه عكس العمل موافق یا مخالف.»
از مولفه های اصلی عظمت روح و نیرومندی شخصیت انسانی را مطهری با میزان و مقیاس«محبت»نشان میدهد و شدت جاذبه را و كمی«دافعه»را با نعمت«محبت»محك می زند و درباره نیروی محبت در اجتماع می نویسد:
«...نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و موثری است، بهترین اجتماع ها آن است كه با نیروی محبت اداره شود،محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعم و زمامدار...»شهید مطهری با بررسی اصل«محبت»از نگاه قرآنی و حكمت دینی،ثبات و ادامه حیات حكومت را در دایره محبت ارزیابی میكند و می نویسد: «...علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه حكومت و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است كه اجتماعی را رهبری كند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت كند ولو اینكه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار كند.مردم آنگاه قانونی خواهند بود كه از زمامدارشان علاقه ببیند و آن علاقه هاست كه مردم را به پیروی و اطاعت می كشد...قلب زمامدار، بایستی كانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت.قدرت و زور كافی نیست،با قدرت و زور می توان مردم را گوسفندوار راند ولی نمی توان نیروهای نهفته آنها را بیدار كرد و بكار انداخت،نه تنها قدرت و زور كافی نیست،عدالت هم اگر خشك اجرا شود كافی نیست،بلكه زمامدار همچون پدر مهربان باید قلبا مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد...»
استاد مطهری از كلام الهی یاد می كند آنگاه كه قرآن مجید پیامبر را مخاطب قرار میدهد و می فرماید كه ای پیغمبر نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست تو قرار دادیم:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غلیظ القلب. لا انقضوا من حوالك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر.»
بموجب لطف و رحمت الهی،تو برایشان نرم دل شدی كه اگر تندخوی سخت دل بودی از پیرامونت پراكنده می گشتند،پس از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در كار با آنان مشورت كن.»
استاد مطهری بطور دقیق و روشن معتقد است تا محبت در روابط اجتماعی و در سیاست و حاكمیت برای اداره جامعه و در روابط دولت و مردم حاكم نباشد،ثبات،قانونمندی و رعایت ضوابط قانونی،عدالت اجتماعی و حتی«آزادی»برقرار نمی شود.اگر بجای محبت،كینه و سخت دلی و خشك مغزی بر جامعه ای حاكم و استمرار داشته باشد،بجای محاسبه و حلم و احسان و لطف،عداوت و تسویه حساب های شخصی و گروهی براساس محاسبه حفظ قدرت،جایگزین میگردد.استاد مطهری در همین فراز از جایگاه «محبت»در نگاه و نگرش یك مسلمان در«جاذبه و دافعه»چه در اخلاق فردی و اجتماعی او.از مثنوی معنوی و همچنین از بوستان سعدی،این اشعار را آورده است.
«...رفق و حلم و تحمل همه از شؤون محبت و احسانند.مولوی درباره رسول الله می گوید:
او به تیغ حلم چندین خلق را
واخرید از تیغ،چندین خلق را
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر
بل ز صد لشكر،ظفرانگیزتر
و از شیخ اجل،سعدی می آورد:
ببخش ای بسر كادمیزاده صبد
به احسان توان كرد،و وحشی به قید
عدو را به الطاف گردن به بند
كه نتوان بریدن به تیغ این كمند
آیا در سالی كه بنام علی(ع)نامیده شده است و محور و شعار اصلی آن را«وحدت و امنیت ملی»خوانده اند و جامعه در جدال وحدت، امنیت و آرامش با تفرقه،ناامنی،خشونت و...گرفتار می باشد.از كلام حكمت آموز شهید مطهری،آنهم در عنوان«جاذبه و دافعه»بر مقیاس و معیار«محبت»درسی خواهیم گرفت و ارزیابی در افكار خود خواهیم كرد و خود را و خودخواهی و علاقمندی باندی،گروهی و...خویش را با آموزش های آن شهیدی كه بقول خواجه حافظ«بخون جگر طهارت كرد»انطباق و تصحیح خواهیم كرد!؟آیا می شود بخون جگر «طهارت»كرد و«اصلاح»شد؟
شهید مطهری می آموزد:
«امتیاز اساسی علی علیه السلام و سایر مردانی كه از پرتو حق روشن بوده اند.اینست كه علاوه بر مشغول داشتن خاطره ها و سرگرم كردن اندیشه ها،به دلها و روحها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحكام می بخشند...ای بسا برخی از ما كه مدعی پیروی مكتب او هستیم آنانرا كه علی جذب میكند دفع كنیم و آنان را كه او دفع می كرد جذب كنیم«جاذبه و دافعه»براساس معیارهایی كه شهید مطهری در زندگی امام مسلمین علی(ع)نشان میدهد،درس های بزرگی را در بردارد كه در شرایط كنونی اجتماعی ما بسیار آموزنده است و بخصوص برای همه كسانیكه در دو دهه گذشته همگام و همراه بودند و از بحرانهای گوناگون گذشتند و بارها به عهد و میثاق خود با انقلاب اسلامی وفا كردند.ولی امروز در چنبره تضادها و تفاوت ها گرفتارند و بجای گسترش میدان«جاذبه»،مرزها را بسته تر و فضای«دافعه»را وسعت می بخشند.هشداردهنده خواهد بود. ادبیات غنی و گرانقدری كه شهید مطهری از اسلام و سیر تاریخی حركت مسلمین برایمان به یادگار گذاشته است.چراغ راه هدایت و تصحیح رفتار و باورسازی اندیشه ما،می تواند باشد.در روزگاری كه مطهری زندگی میكرد.ماركسیست ها رقیب فكری و اندیشه مسلمانان بودند و به اصطلاح تولید ادبیات ویژه تفكر و نظارت خود را داشتند.مطهری اولین مرحله صحیح و دقیق برای چنین رقابتی را،بازگذاشتن میدان برای بیان و انتشار آزاد و بدون دغدغه اندیشه آنها می دانست.انقلاب اسلامی در آستانه پیروزی بود و او كه از پاریس پس از دیدار با امام خمینی(ره)به تهران بازگشته بود در یك سخنرانی حساس در دانشگاه الهیات و معارف اسلامی تهران به صراحت گفت و خواهان شد تا در دانشكده الهیات تهران كرسی استادی برای فرد یا افرادی كه دقیق و علمی ماركسیسم را می شناسند و یا براساس تحقیق و تدبر ماركسیست شده اند و صاحب نقد و نظر درباره آن میباشند.فراهم و آماده شود.مطهری كتاب «جاذبه و دافعه»را با این جملات پایان میدهد كه«علی دو طبقه را سخت دفع كرده است:
1-منافقان زیرك
2-زاهدان احمق
همین دو درس،برای مدعیان تشیع او كافی است كه چشم باز كنند و فریب منافقان را نخورند،تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند،كه جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلا است.»
آیا امروز نیز اجتماع ما به چنین دردی گرفتار نیست كه منافقان
صفحه 2
زیرك موجب ننگ تر شدن میدان محبت و صداقت می شوند و زاهدان احمق،آفت رشد اندیشه و سخن بدیع و شادابی اجتماعی میباشند و هر دو طایفه اصلی ترین موانع و سد راه«اصلاح»هستند.شهید مطهری در تمامی دوران زندگی خود نسبت به این دو طایفه،دافعه داشت و آنان را آفت دین و ایمان مردم و رشد جامعه مسلمین می دانست.
در شناخت از شهید مطهری و افكار او بسیار می توان نوشت و باید هم نوشت و به نسلی كه آمده است تا مسئولیت تداوم معیارهای جمهوری اسلامی را بعهده بگیرد،معرفی كرد.اما در این نوشته كوتاه به جمله ای از یكی از دوستان همراه شهید مطهری كه در كسوت روحانیت با او بود و گویا در میان خیل بی سوادان و كم سوادان بر مدعای آن روزگاران مطهری،دانش اسلامی دوست خود را ستوده بود،درباره استاد با حسرتی و آهی از فقدان آن شهید چنین گفت«مطهری خود را ساخت و آنچنان ساخت كه ترك هوای خود كرد و به هوای خدایی رسید.»ایمان بیاوریم كه هركس ترك هوای خود كند و به هوای خدایی متصل شود،پایانی جز شهادت نخواهد داشت و آن میشود كه خواجه بزرگوار حافظ درباره مطهری در«فال»سحرگاه سالگرد شهادت آن شهید ندا داد:
نماز در خم آن ابروان محرابی كسی كند كه بخون جگر طهارت كرد.»