در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله اندیشه حوزه » مرداد و شهریور 1385 - شماره 59، فغفورمغربی، حمید ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

 چکیده :

به نظر بسیاری از محققان و صاحب نظران جهان اسلام، استاد مطهری، یکی از احیاگران و اصلاح گران اندیشه ی دینی، در دوره ی معاصر می باشد.

از منظر استاد، موضوع علل عقب ماندگی و انحطاط مسلمین، به عنوان جدی ترین مسأله ی کنونی مسلمانان، و پاسخ به آن مبرم ترین نیاز است.

استاد، مهم ترین مؤلفه ی اصلاح فکر دینی را روشن گری و دفاع از مفاهیم دینی، که به شکل واژگونه در نظر مردم جلوه کرده است، می شناخت. به همین دلیل رویکرد اجتماعی به دین در آثار ایشان مشهود است.

نگارنده، در این مقاله به پیشینه ی جریان اصلاح فکر دینی، که از سید جمال الدین اسدآبادی آغاز شده، پرداخته و با توجه به ویژگی های خاص استاد مطهری، که خود از شاگردان اصلاح گران دینی معاصر بوده است، ابعاد اصلاح گری ایشان را بررسی می نماید.

رسالت دفاع از دین با ادبیات و منطق نو، به شیوه ی عقلانی مورد بررسی قرار گرفته، رویکرد جامع و اعتدال گرایانه، دور از افراط و تفریط و به دور از التقاط و تحجر، که در عین حال رویکرد کاربردی به دین و هویت بخشی به نسل جوان داشت، به اختصار بررسی شده است.

کلمات کلیدی :

احیای فکر دینی، اعتدال گرایی، نقادی، جامع نگری

(صفحه 155)

مقدمه

بررسی کار سترگ استاد علامه مطهری قدس سره چیزی نیست که بتوان از آن به راحتی سخن گفت. او به حق ستاره ای درخشان است که بر تارک حوزه و دانشگاه می درخشد. مطهری کسی است که امام خمینی قدس سره درباره ی ایشان می گوید:

مرحوم مطهری در اسلام شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد. (مطهری، 1375 ، 11)

و نیز:

آثاری که از اوست، بی استثنا همه ی آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثنا آثارش خوب است. (مطهری، 1375 ، 12)

علامه طباطبایی قدس سره درباره ی ایشان می گوید:

مرحوم مغفور مطهری، دانشمندی متفکر و محقق که دارای هوشی سرشار و فکری روشن و ذهنی واقع بین بود. تألیفاتی که از خود به یادگار گذاشته و تحقیقاتی که در اطراف مقاصد علمی و برهانی نگاشته و در لابه لای

(صفحه 157)

کتاب هایش به چشم می خورد، اعجاب آور است.» (رحیمی، 1370 ، 16)

آیت الله العظمی خویی قدس سره درباره ی ایشان می گوید:

مطهری بحر مواجی است. (فلسفی، 1376 ، 48)

و مقام معظم رهبری درباره ی ایشان می گوید:

استاد مطهری به حق یکی از بزرگ ترین معماران بنای فکری نظام اسلامی به حساب می آید. آثار استاد شهید مطهری مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران است. (رحیمی، 1370 ، 12)

به جاست نهادهای نظام جمهوری اسلامی، به ویژه نهادهای فرهنگی، در جهت گسترش اندیشه ها و افکار بلند آن استاد فرزانه بیش از پیش توجه نموده و عملکرد خود را با این ملاک محک زنند.

عصری که استاد مطهری قدس سره در آن می زیست شناخت شیوه ی تحقیق احیاگران بزرگ دینی و نقش و تأثیر آنها بدون شناخت دوران آنها ممکن نیست.

استاد، اگرچه از نظر جغرافیایی در محیط محدود فریمان، در سال 1299 ه . ش. به دنیا آمد و دوران کودکی و آغاز طلبگی را در همانجا سپری نمود، ولی جهت تکمیل تحصیلات حوزوی نخست به مشهد و پس از آن در سال 1316 به قم هجرت نمود و پس از تکمیل دروس حوزوی، در سال 1334 ، به تهران آمد و در سِمت استاد دانشگاه مشغول به کار شد.

ایشان با بهره گیری از حوزه های علمی شیعی، که زمینه ای برای آزادی اجتهاد و استقلال فرهنگی بود، و همچنین با زمینه ای که حوزه ها از استقلال اداری و اقتصادی رژیم داشت، و از سویی با رشد و نمو حوزوی که ارتباط نزدیک با مردم را در آن سال ها تجربه کرده بود، شخصیتی متعالی به دست آورد؛ به ویژه این که از محضر چند شخصیت برجسته، همچون آیت الله بروجردی قدس سره ، امام خمینی قدس سره و علامه طباطبایی قدس سره بهره ها برد.

(صفحه 158)

استاد، حوزه و توانایی ها و ضعف های آن را به خوبی شناخته بود و با جریان جمود و تحجر در آن به خوبی آشنا بود. از طرف دیگر ایشان با محیط های روشنفکری و دانشگاهی آشنا بود، که به علت عدم آگاهی از جامعیت اسلام، تحت تأثیر افکار مارکسیسم که توانسته بود در صحنه ی جهانی چند انقلاب را به وجود آورد و مستقیم و غیرمستقیم الگوی مبارزاتی جوانان گردد، قرار داشت و این جریان از 1320 در ایران موج فزاینده ای یافته بود.

همچنین از افکار و فلسفه های غرب، که از راه ترجمه و یا از طریق استادانی که در آنجا تحصیل کرده و محیط های دانشگاهی را با اندیشه ی خود تحت تأثیر قرار داده بودند و همچنین گسترش فرهنگ فساد و ابتذال که رژیم پهلوی آشکار و پنهان آن را تقویت می نمود، به خوبی مطلع بود، و نیز از شور و عشق جوانان دانشگاهی به اسلام ناب و سؤالات و شبهات فراوان از مباحث دینی به خصوص مباحث اجتماعی آن و از علل عقب ماندگی مسلمانان و عوامل پیشرفت غربیان و رابطه ی دین با سیاست و سایر حوزه های علوم انسانی و اجتماعی آگاه بود.

حوادث سیاسی سال های 1330 به بعد و ظهور امام خمینی قدس سره در صحنه ی سیاسی کشور از سال های 1340 و پس از آن و ارتباط ایشان با امام خمینی قدس سره از آغاز حرکت تا پیروزی انقلاب اسلامی به حضور فعال ایشان در صحنه ی سیاسی و آگاهی از نیازهای اجتماعی و فرهنگی منجر شد.

بنیان گذاری حسینیه ی ارشاد که محفلی علمی از صاحب نظران، عالمان دینی و روشنفکران دینی بود و پایگاهی برای جوانان دین دار محسوب می شد از جمله کارهای مهم این استاد شهید به همراه انتشار آثار فراوان دینی و علمی است.

طرح کلی استاد مطهری قدس سره

مطهری، مانند همه ی متفکران، اندیشمندان و رهبران اجتماعی، دو دوره را طی کرد. دوره ای که غیبت نسبی از جامعه داشت و به خودسازی در ابعاد روحی،

(صفحه 159)

معنوی و نیز عقلی، علمی و فرهنگی پرداخت و دوره ای که حضور فعال در صحنه ی اجتماعی فرهنگی داشت.

نکته ی دیگر آنکه همچون شخصیت های بزرگ تاریخ بشری، پس از احساس مسؤولیت نسبت به جامعه و شرایط آن ابتدا به تحلیل اوضاع و احوال و مشکلات و آسیب شناسی وضعیت موجود پرداخت و سپس با طرح «چه باید کرد؟»، به بررسی و ارائه ی راه حل های مناسب دست زد. خودِ استاد در این باره می نویسد:

این بنده، از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه ی نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام، حل مشکلات و پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه ی مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است. (مطهری، 1357 ، 8)

اگر به تاریخ نوشته ی استاد، که مربوط به سال 52 است، مراجعه شود، معلوم می شود وی از حدود سال های 1330 به بعد چنین هدفی را انتخاب کرده و در ادامه تصریح می نماید، با آنکه موضوعات نوشته هایش متنوع و گوناگون است، ولی «هدف کلی از همه ی این ها یک چیز بوده و بس. دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین به تدریج در نظر مردم واژگونه شده و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می شود. این دین مقدس در حال حاضر بیش از هرچیز از ناحیه ی برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند، ضربه و صدمه می بیند. هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئی اش از یک طرف، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر، از طرف دیگر، سبب شده که اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف از اصول گرفته تا فروع ، مورد هجوم و حمله قرار گیرد.» (مطهری، 1357، 9)

اگر مطالب فوق را با نوشته ی دیگرِ استاد مرتبط نماییم که در سال 1345 به تحریر درآورده است، نکته ی قابل توجهی به دست می آید.

(صفحه 160)

ایشان می نویسند:

این مسأله (سرنوشت و قضا و قدر) در این رساله جزء یک سلسله بحث ها، تحت عنوان بحث هایی از «علل انحطاط مسلمین» واقع شده است، که شامل موضوعات و جریانات و مسائل گوناگون است ... اینجانب درست به یاد ندارد که از چه وقت با مسأله ی علل انحطاط مسلمین آشنا شده است و از چه زمانی شخصاً به بحث و تحقیق در این مسأله علاقه مند گردیده و درباره ی آن فکر می کرده است، ولی می تواند، به طور یقین، ادعا کند که متجاوز از بیست سال است که این مسأله نظر او را جلب کرده و کم و بیش در اطراف آن فکر می کرده و یا نوشته های دیگرِ آن را در این زمینه می خوانده است. (مطهری، 1358 ، 4-2)

نکته این است که از سال های 1325 به بعد، اصلی ترین مسأله در ذهن استاد، علل عقب ماندگی یا بهتر بگوییم علل انحطاط مسلمین بوده است و کارهای ایشان از سال 1330 به بعد نیز تحت الشعاع همین موضوع قرار دارد.

همان طور که گذشت، در مقدمه ی کتاب عدل الهی، به سه محور اصلی اشاره می نمایند؛ یکی واژگونه شدن حقایق دین در نظر مردم، دیگری ضربه و صدمه از مدعیان حمایت دینی و سوم هجوم استعمار غربی. این سه محور، اصلی ترین عوامل انحطاط مسلمین است که در مقدمه ی کتاب انسان و سرنوشت، که قبل از عدل الهی نوشته شده است، به روشنی تحلیل می شود. در این کتاب به سه عامل اصلی انحطاط ، یکی مربوط به برداشت واژگونه از اسلام و دیگری مربوط به مسلمین، از جمله جمود و تحجر و سومی مربوط به عوامل بیگانه، که مهم ترین آن استعمار غربی است، پرداخته شده است.

از دقت در آنها ملاحظه می کنیم اصلی ترین محور توجه استاد، همان علل انحطاط مسلمین است که در مجموعه ی آثار خود به موضوعات گوناگون آن پرداخته است.

این سؤال، بسیاری از مصلحان و احیاگران اندیشه ی دینی معاصر جهان

(صفحه 161)

اسلام، از سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده ، کواکبی، اقبال و ... را به خود مشغول کرده و هرکس به فراخور دیدگاه خود راه حلی ارائه کرده و حتی تمام زندگی خود را در راه آن مصروف داشته است.

استاد در سخنرانی ای به نام احیای فکر دینی، که آن را مقدمه ای بر طرح موضوع احیای تفکر اسلامی می دانست، می گوید: «ما اکنون بیش از هرچیزی نیازمندیم به یک رستاخیز دینی و اسلامی، به یک احیای تفکر دینی، به یک نهضت روشنگر اسلامی.» (مطهری، 1356، 151)

استاد با توجه به ارزیابی خود از احیا و اصلاح تفکر دینی، رویکرد اجتماعی به اسلام را، به عنوان خط مشی اصولی خویش، برمی گزیند و تمامی عمر خود را در راه آن به کار می گیرد.

برای شناخت دقیق تر نقش احیاگری و اصلاح گری وی، لازم است به گرایش های فکری جهان اسلام، به طور اجمال، نگاهی افکنده شود.

گرایش های فکری اندیشمندان مسلمان

پیدایش علوم جدید در غرب و پیشرفت های آنان و آشنایی مسلمانان، به ویژه نخبگان و اندیشمندان مسلمان، موجب شد تا از قرن نوزدهم میلادی یعنی در دو قرن اخیر، جناح های مختلف فکری ظهور یابند. مهم ترین این جریانات فکری را می توان به صورت ذیل دسته بندی نمود:

1)جریان سنت گرا: گروهی در مقابل تمدن غربی سیاست پرهیز را پیشه کردند و استفاده از مظاهر تمدن جدید همچون بلندگو، چاپ کتاب و خواندن دروس جدید را ممنوع کردند.

2)جریان تجددگرا: گروهی که در مقابل جریان قبلی بود، تقلید همه جانبه از تمدن غرب را توصیه نمودند، مانند گروه فکری ای در هند که به رهبری سید احمدخان، به وجود آمد. در ایران و ترکیه نیز جریان افراطی تجددگرایانه ای پیدا شد که حتی دین زدایی را توصیه نمودند و مشهور به جریان غرب زدگان بودند.

(صفحه 162)

آنان در پیشبرد نهضت مشروطه و بعدها حکومت پهلوی نقش عمده ای داشتند، ولی بخشی از جریان روشنفکران دینی، اگرچه با آنها مخالف بودند، اما تحت تأثیر اندیشه های غربیان برداشت های تجددگرایانه ای از دین داشتند و رویکرد علمی تجربی را دنبال می کردند.

3)جریان اصلاح گرا: این گروه از سویی پیشرفت غربیان و عقب ماندگی مسلمانان را می دیدند و تغییر وضعیت مسلمانان را ضروری می دانستند و از طرفی تقلید یکسره از غرب را، نه تنها راه درستی نمی دانستند بلکه، خطر بزرگ تری برای مسلمانان می دانستند. این گروه به تحلیل علل عقب ماندگی و ارائه ی راه حلی برای بیداری و اصلاح مسلمانان می پرداختند. استاد مطهری از جمله روشنفکران این گروه است.

وی، خود از گرایش انسدادی سنت گرایان و مقابله ی خصمانه با پیشرفت های علمی و نیز گرایش افراطی تجددگرایان انتقاد نموده در برابر آنها از جریان سومی، که آن را اعتدال می نامد، به روشنی دفاع می کند.

استاد و اصلاح گرایان دینی

همان طور که قبلاً اشاره شد، از حدود نیمه ی دوم قرن سیزدهم جنبشی اصلاح طلبانه جهان اسلام را فرا گرفت. این جریان به دنبال یک رکود نسبتاً طولانی در درون و از سویی عکس العمل به هجوم استعمار غرب بود. ایشان مشخصه های این جریان و قهرمانان آنان را به خوبی می شناخت.

شهید مطهری در این خصوص می نویسد:

بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صدساله ی اخیر سید جمال الدین اسدآبادی بود. نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. امتیاز دیگر سید جمال این است که با اینکه به اصطلاح مردی تجددگرا بود و مسلمانان را به علوم و فنون جدید و اقتباس تمدن غربی می خواند ... متوجه خطرهای تجددگرایی های افراطی بود. (مطهری، بی تا، 11 به بعد)

(صفحه 163)

تحلیل های دکتر حمید عنایت در کتاب سیری در اندیشه ی سیاسی عرب، که نقش سید جمال در برابر فریب کاری اصلاح گرایان افراطی مانند سید احمد خان در هند را مقایسه نموده، و به آسیب شناسی جریان اصلاح دینی می پردازد. استاد در بررسی حرکت سید جمال به خوبی به تحلیل پرداخته و می نویسد:

دردهایی که سید جمال در جامعه ی اسلامی تشخیص داد، عبارت بود از:

1)استبداد حکام؛

2)جهالت و بی خبری توده ی مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن؛

3)نفوذ عقاید خرافی در اندیشه ی مسلمانان و دورافتادن آنها از اسلام ناب؛

4)جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی؛

5)نفوذ استعمار غربی. (مطهری، بی تا، 11 به بعد)

و توضیح می دهد، سید جمال براساس عوامل عقب ماندگی مسلمانان، که آنها را به دقت شناخته است، در همه ی ابعاد، استراتژی همه جانبه ای را انتخاب می کند.

استاد، در نقد نهایی سید جمال، به ویژگی های ارزشمند او از قبیل این که فرهنگ اصیل اسلامی را شناخته و مبانی عقلی و فلسفی اسلام را، که زیربنای تفکر و اندیشه ی اوست، به خوبی فراگرفته و همچنین با دنیای آن روز و زبان های مهم آن آشنا بوده و تحرک فوق العاده ای داشته و به کشورهای مختلف سفر کرده و اطلاعات وسیعی از اوضاع اجتماعی سیاسی و جغرافیایی کشورهای اسلامی داشته است، اشاره می کند. استاد پس از بررسی حرکت اصلاحی سید جمال به بررسی حرکت اصلاحی شیخ محمد عبده ، شاگرد سید جمال، می پردازد. او اشتراک ها و تفاوت های عبده با سید جمال را به دقت بیان می کند، از جمله این که «سید جمال انقلاب اصلاحی داشت، ولی عبده اصلاح تدریجی و عبده برخلاف سید جمال حرکت فرهنگی و تربیتی را مقدم بر حرکت سیاسی می دانست.» (مطهری، بی تا، 35 به بعد)

(صفحه 164)

سپس استاد به بررسی ویژگی های سومین قهرمان اصلاح گر در جهان اهل سنت عرب زبان، شیخ عبدالرحمن کواکبی سوری می پردازد، از جمله این که او متفکر اسلامی و ضد استبداد بود و بر مبارزه ی سیاسی تأکید داشت و در مبانی فکری، توحید اسلامی را از نظری تا عملی و اجتماعی و سیاسی گسترش داد، ولی در این موضوع در مقایسه با اندیشه ی اصلاح گران شیعی همچون علامه نائینی از قوت چندانی برخوردار نبود.

استاد از نقطه ی قوت سیاسی کواکبی از نکته ای ظریف که او طرح کرده است دفاع می کند که : «نباید به بهانه ی نظم و امنیت، مانع رشد و آزادی شد، که مستبدان کشورهای اسلامی چنین کرده اند.» (مطهری، بی تا، 40 به بعد)

وی به درستی در میان اعراب افول اندیشه ی اصلاح را تشخیص داده و پیدایش شخصیت «رشیدرضا» و بسیاری دیگر را نوعی سلفی گری می داند که تفکر محدود و تحجرگرایی و قشری گری را زیربنای اندیشه ی خود قرار داده بودند، ولی به دلیل کمبود وقت به بررسی دلایل آن نمی پردازد و سرانجام این اصلاح گرایان سلفی نگر جاذبه ی خود را در میان مسلمانان ازدست دادند.

به راستی چگونه اندیشه ی اصلاح دینی به سلفی گری در جهان اسلام انجامید و چگونه جهت گیری نواندیشانه و رادیکالی و انقلابی به جهت گیری سلفی و بنیادگرایانه منجر شد و در امتداد تاریخی خود دیدگاه جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی امام خمینی قدس سره ، دربرابر اسلام طالبانی جایگاه یافت؟

زیربنای فکری سید جمال و اصلاح گرایان دینی، میراث عقلانی و فلسفی عالمان و اندیشمندان اسلامی بود، ولی زیربنای فکری سلفی گرایان، تحت عنوان بازگشت به اندیشه ی صحابه و تابعین سلف صالح به اندیشه های ابن تیمه باز می گردد. اندیشه ای که سرانجام به نوعی حنبلی گری و وهابیت انجامید1. جریان نیرومند اخوان المسلمین در میان اعراب کم و بیش با این دیدگاه جاذبه ی لازم را در میان مسلمانان از دست داد. استاد سپس به بررسی مصلحان دیگری همچون اقبال، که او را یکی از قهرمانان اصلاح طلب جهان اسلام می شمارد، می پردازد و

(صفحه 165)

از شخصیت او که فرهنگ غرب را به خوبی می شناخت و اجتهاد را به منزله ی موتور حرکت اسلامی می شمرد، یاد می کند، و از روحیه ی عرفانی و معنویت گرای او یاد کرده و او را مرد عمل و مبارزه و سیاست و از بنیان گذاران پاکستانِ اسلامی می شمارد. همچنین استاد از مزیت شاعری او و به ویژه اشراف وی به طرح اندیشه ی فلسفه ی خودی او که در حقیقت طرح هویت اسلامی مشرق است، به خوبی آگاه است.

و در پایان نقدی از کارهای او می نماید که اولاً با فرهنگ اسلامی عمیقاً آشنا نیست و ثانیاً از جریانات و حرکت های جهان اسلام اطلاع دقیق نداشته و گاه دفاع ناشیانه می کند. مثلاً او، وهابیت، بهائیت و اندیشه ی آتاتورک در ترکیه را حرکت های اصلاحی و اسلامی شمرده است که استاد مطهری از او انتقاد می کند. (مطهری، بی تا، 48 به بعد)

استاد سپس به بررسی جریان حرکت های اصلاحی شیعه پرداخته، از میرزای شیرازی در نهضت تنباکو و میرزای شیرازی دوم، در انقلاب عراق و نهضت مشروطیت در ایران، از جمله آخوند خراسانی و نائینی با اشاره می گذرد و در دوران معاصر از شخصیت آیت الله بروجردی و نقش ایشان در جهت وحدت اسلامی و اعزام نماینده به اروپا و آمریکا و ایجاد مدارس جدید و دفتری برای امور مرجعیت، مختصری می گوید2، و علت اساسی ادامه ی اصلاح طلبی در شیعه و افول آن را در میان اهل سنت، ساختار مستقل نهاد روحانیت در شیعه می داند. (مطهری، بی تا، 51 به بعد)

استاد، با دقت و موشکافی خاص خود، به تحلیل جریانات اصلاح دینی در میان اهل سنت و شیعه و ویژگی ها و تفاوت ها و نقاط ضعف آنها پرداخته است. اگرچه وی خود از تحلیل گران فکری جریان های فوق است و این کار را در راستای رسالت دفاع از دین و رویکرد اجتماعی به دین انجام داده است و به همین دلیل کار ایشان در کنار حرکت و اصلاح وسیع سیاسی امام خمینی قدس سره تکمیل می شود، اما از آنجا که او نه تنها یکی از رهروان حرکت امام خمینی قدس سره ،

(صفحه 166)

بلکه از اندیشمندانی است که با اطلاع جامع از حرکت انقلاب اسلامی و اهداف آن آشنایی دارد، لذا به آسیب شناسی نهضت نیز می پردازد3.(مطهری، بی تا، 60 به بعد)

علامه مطهری با حالت شور و بی تابی خاصی از امام خمینی قدس سره به عنوان قهرمانِ قهرمانان و روح ملت ایران یاد کرده و او را حسنه ای می داند که خداوند به قرن ما عنایت فرموده و مصداق حدیثی از اهل سنت می داند که مضمون آن چنین است: «خداوند در هر صد سال مردی برای امت برمی انگیزد که دین او را نوسازی کرده و اصلاح می نماید.» (مطهری بی تا، 60 به بعد)

اما ایشان از سوی دیگر از شاگردان ممتاز و برجسته ی علامه طباطبایی است که اندیشه های اصلاح دینی خود و گرایش به رویکرد اجتماعی به دین را متأثر از ایشان دانسته و پیوسته از وی با تجلیل یاد می نماید. در اینجا لازم است که به فرازی از سخنان استاد درباره ی ایشان توجه نماییم.

این مرد بسیار بسیار بزرگ و ارزنده، مردی است که صد سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. کتاب تفسیرالمیزان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است ...، بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است، بسیار مرد عظیم و جلیل القدری است. (مطهری، 1361، 86)

استاد نه تنها اندیشه ی رویکرد اجتماعی خود را مرهون علامه است، بلکه آثار و نگرش های اسلامی و فلسفی و اجتماعی خود را نیز متأثر از رهنمون وی می داند.4

استاد در نظر داشت در جریان اصلاح دینی نقش دکتر شریعتی را نیز بررسی نماید. او در این مورد می گوید:

اگر من بخواهم راجع به نقش دکتر شریعتی چیزی بنویسم، باید در دو بخش باشد. بخشی به خدمات و تأثیر مثبت وی اختصاص داده شود و بخش دیگر

(صفحه 167)

به نقد آراء و افکار وی در زمینه ی معارف اسلامی و نقش منفی وی در القای مطالب انحرافی. پیش خود فکر کردم که اگر بدین ترتیب صحبت کنم، در تأثیر این دو بخش در جهت نفی شخصیت دکتر شریعتی و زیر سؤال بردن وی خواهد بود که شاید در شرایط فعلی جامعه چنین چیزی مصلحت نباشد. (غفاری، 1368 ، 219)

آری، احیاگر و اصلاح گری چون مطهری، شایسته است تا کار احیاگری و اصلاح گری پهنه ی جهان اسلام را با دقت بشناسد و نه تنها با نقادی عالمانه کار آنها را ارزیابی نماید، بلکه در مسیر حرکت اصلاحی خود نقاط قوت و ضعف آنها را پیش روی خود قرار دهد.

ویژگی های استاد مطهری

مهم ترین ویژگی های شخصیتی استاد که تأثیر مهمی در نقش اصلاح گری اندیشه ی دینی دارد، عبارت است از:

1)عالِم به زمان و شرایط: او به راستی فرزند زمانه ی خویش بود، او روح زمان، فرهنگ زمان، زبان و ادبیات و منطق زمان خویش را به خوبی می شناخت.

مطالعات گسترده و متنوع، به همراه تفکر و اندیشه ای خلاق، از او دانشمندی ارزشمند و کارامد در صحنه ی فرهنگ اسلامی جامعه ی ما ساخت.

توجه به نیازهای زمان، به ویژه نسل جوان و ارتباط نزدیک با آنها، موجب درک متقابل نسل آن روز از او و کلامش شد.

2)نگرش عقلانی: ریشه های فکری آراء اصلاح گرایی استاد با تکیه بر اندیشه های فلسفی و کلامی بزرگانی چون ابن سینا، خواجه نصیر و ملاصدرا و علامه طباطبایی می باشد. برخلاف رشیدرضا که اصلاح گرایی او با تکیه بر اندیشه های سلفی گری بود. البته استعداد شخصی و روحیه ی مسأله یابی ایشان و نیز ویژگی روح علمی که بی غرضی و بی تعصبی و دوری از جمود و غرور، مکمل شیوه ی عقلایی ایشان بود، او را از دیگران ممتاز ساخته بود. باور وی بر

(صفحه 168)

آن بود که در برخورد فرهنگ ها و در میدان فکرها باید با منطق به مصاف اندیشه رفت.

مبانی استوار عقلانی استاد به گونه ای بود که، علی رغم تکامل طبیعی اندیشه ی آدمی در طول زمان، هیچ گاه نیاز به تجدیدنظر در آراء خود را احساس نمی کرد و شاید به همین دلیل در آنچه نوشته بود تغییری به وجود نیاورد، اگرچه تکامل داشت و پخته تر می شد. (شورای نویسندگان، بی تا، ج 1 ، 133)

3)روح عرفانی: روحیه ی لطیف و عرفانی استاد، که ریشه در تأثیرپذیری از آموزه های عرفانی دارد، به همراه ذوق شعرشناسی که در تماشاگه راز تجلی نموده است، در سراسر آثار استاد استشمام می شود و در بسیاری از آثار خود، از اشعار مولوی، حافظ و سایر عرفای بزرگ به وفور استفاده کرده است.

4)شاگرد اصلاح طلبان بزرگ دینی معاصر: ایشان شاگرد ممتاز آیت الله بروجردی قدس سره بود که به نوبه ی خود از اصلاح گران در سازمان حوزه و در شیوه های فقهی و اصولی، به خصوص در فقه تطبیقی، محسوب می شود؛ و از طرفی در فلسفه شاگرد علامه طباطبایی قدس سره بود که ایشان نیز علاوه بر ویژگی های نبوغ عقلانی، از عرفان و معنویتی عالی برخوردار بود و رویکردی اجتماعی از دین را وجهه ی همت خویش ساخته بود؛ و از طرف دیگر شاگرد اصلاح گری بود که علاوه بر اندیشه های نو به اصلاح سیاسی و حکومتی، به عنوان اصلی ترین عامل عقب ماندگی مسلمانان، می اندیشید و آن امام خمینی قدس سره بود که طعم عرفان و اخلاق را از محضر او چشید.

5)نثر روان، روشن و استوار: زبان نوشته های استاد به خاطرداشتن ویژگی های سادگی، همراه با عمق اندیشه، به گونه ای بود که مصداق کامل «سهل و ممتنع گردید»؛ این هنر بیان و کتابت وی برگرفته از زبان کتابی بود که در سینه داشت.

مقالات مرتبط:

مطهری احیاگر و اصلاح گری جامع نگر بخش دوم

پی  نوشت:

1)عنایت حمید (1362)، اندیشه ی سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه ی بهاالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات خوارزمی.

عنایت، حمید (بی تا)، شش گفتار درباره ی دین و جامعه، تهران، انتشارات موج.

عنایت، حمید (1358)، سیری در اندیشه ی سیاسی عرب، از جمله ناپلئون به مصر تا جنگ جهانی دوم، تهران، انتشارات امیر کبیر.

2)مطهری، مرتضی (1367)، مرجعیت و روحانیت، تهران، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

3)مطهری، مرتضی (1372)، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، انتشارات صدرا.

4) شاید بتوان ادعا کرد استاد همه ی اندیشه های علامه طباطبایی را از دیدگاه عقلی پذیرفته بود و فقط یک نقد می نماید و آن بحث جاودانگی اخلاق است. ر. ک. به: نقدی بر مارکسیسم، ص 201-199


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است