در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله اندیشه حوزه » مرداد و شهریور 1385 - شماره 59، دژاکام، علی ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

چکیده

در این مقاله، نویسنده، ضمن برشمردن نکات کلیدی مربوط به فهم صحیح روشنفکری از منظر شهید مطهری، در ابواب مختلفی هدف خویش را تعقیب می نماید. این ابواب عبارتند از: بررسی چیستی و کیستی روشنفکر مسلمان، شاخصه ها و ویژگی های خاص روشنفکر مسلمان، رسالت و آرمان های روشنفکر مسلمان، آسیب شناسی روشنفکری و محاسن و معایب آن از دیدگاه استاد مطهری، رابطه ای سکولاریسم و روشنفکری و نحوه ی برخوردار استاد با این مقوله، عنصر نوگرایی در جریان روشنفکری معاصر و نحوه ی مواجهه ی شهید مطهری با آن.

واژگان کلیدی:

 روشنفکری، روشنفکری مسلمان، آسیب شناسی، التقاط، سکولاریسم، نوگرایی.

(صفحه 188)

مقدمه :

هر که را افزون خبر جانش فزون

 جان نباشد جز خبر در آزمون 

هر که آگه تر بود جانش قوی است

 اقتضای جان چوی دل آگهی است 

قرن بیست و یکم در حالی آغاز می شود که ما هنوز در چالش بر سر اندیشه های قرون هیجدهم و نوزدهم و حتی پیش از آن به سر می بریم. این سخن، از سرِ خودباختگی و اظهار عجز و عقب ماندگی نیست، بلکه می تواند حاکی از اهمیت اندیشه هایی باشد که در قرون گذشته به منصه ظهور رسیده، هنوز حیات فکری انسان را تحت الشعاع خود دارند.

رنسانس حد فاصل دنیای جدید و دنیای قدیم است، که در آن پدیده هایی رخ نموده که ساختار زندگی فردی و اجتماعی بشر را دستخوش تحولات جدی نموده است. به جرأت می توان گفت که گوهر و محور بنیادین این تحولات، که به نظر تحولاتی پایدار یا دیرپا بوده و هستند، تحول در مبانی اندیشه و اندیشیدن است. به همین جهت، انسان معاصر احساس می کند که نیازمند تجدید بنای روابط خود با خدا، هستی، همنوع و حتی با خویشتنِ خویش است. در این میان پدیده ی روشنفکری از اهمیت بسزایی برخوردار است.

ظهور رنسانس اعتراض به حیات پیشین زندگی بشر بود و البته نوک پیکان این اعتراض متوجه مبانی فلسفی و نظری اندیشیدن انسان بود که شدیدا با رویکرد مسیحی درآمیخته بود. به پندار اندیشمندان و نظریه پردازان عصر رنسانس، فلسفه های پیشین چیزی جز فلسفه بافی و بحث های نظری نبوده و ره آوردی جز رکود و بدبختی و فلاکت برای انسان در پی نداشته است. همین امر متفکران این دوره را بر آن داشت که بیش از آن که به این گونه مباحث

(صفحه 189)

بپردازند توجه خود را به انسان و زندگی او معطوف دارند. در دل این جریان، روشنفکری رخ نمود و به طور طبیعی، از مهم ترین ویژگی های آن توجه داشتن و دغدغه ی اصلاح زندگی اجتماعی گردید.

در نتیجه روشنفکران، به خلاف فیلسوفان اسکولاستیک، به جای دل بستن به مباحث نظری، به واقعیات حیات اجتماعی انسان پرداخته، در باب آن اندیشیدند و رفته رفته این شاخصه به عنوان یک ملاک روشنفکری تثبیت گردید و روشنفکر کسی شد که پدیده های اجتماعی را مورد تحلیل و نقد و بررسی قرار می دهد تا بتواند از دل آن نظریه ها و راهکارهای مناسب برای ارتقا و بهبود زندگی بشر بیابد. آنچه در این میان حائز اهمیت می باشد، تجدیدنظرطلبی روشنفکران است، که گاه با عنوان آزاد فکری از آن یاد می شود.

نفی فلسفه های گذشته و جست و جوی فلسفه ای جدید برای زندگی انسان سبب شد که تجدیدنظرطلبی به معنای نقد و نفی سنت ها، آداب، عادات، رسوم و حتی دین پیشین گردد و در نتیجه نقادی یکی دیگر از ویژگی های روشنفکری شود.

روشنفکری در فرهنگ ما معادل واژه ی Intellectual است و نخستین بار در اوایل دهه ی 1320 ه . ش. توسط فرهنگستان زبان ایران پیشنهاد شد. سابقه ی روشنفکری در جامعه ی ایران متأثر از پیشینه ی این پدیده در مغرب زمین می باشد. به دلیل این که در آن دیار نهضت روشنفکری بی پروا در مقابل دیانت و اندیشه ی دینی قد علم کرده بود، در میان ما نیز متناسب با این ویژگی واکنش هایی را برانگیخت.

در یک تقسیم بندی کلی سه رویکرد نسبت به مسأله ی روشنفکری به وجود آمد.

الف- رویکرد اول بدون توجه به شرایط زمانی، مکانی، فرهنگی و دینی مردم ایران، روشنفکری را همان سان که در مغرب زمین ظهور و بسط یافته بود ترویج می کرد.

ب - رویکرد دوم در نقطه ی مقابل رویکرد اول قرار گرفت و در مقابل نفی

(صفحه 190)

بی چون و چرای دین به نفی روشنفکری پرداخت و در اثر چالش های این گروه بود که واژگانی نظیر غرب زدگی، غرب پرستی، علم زدگی و... مصطلح گردید.

ج - رویکرد سوم به تحلیل روشنفکری و دینداری در کنار هم پرداخت و در اثر کندوکاوها و چالش های این گروه، اصطلاح روشنفکری دینی متولد شد.

شهید مطهری به عنوان یک روشنفکر، به خلاف سایر روشنفکران، به مبادی فلسفی گذشته متعهد بود و سعی می کرد از فلسفه های گذشته، به خصوص فلسفه ی صدرایی، در جهت ارتقای زندگی فردی و اجتماعی انسان بهره گیرد. به همین دلیل تمامی مباحث، اعم از سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و حتی دینی، ایشان رنگ و بوی فلسفه ی صدرایی دارد. مرحوم مطهری را می توان بزرگ ترین مترجم و شارح فلسفه ی صدرایی به زبان مسائل اجتماعی و کاربردی دانست. وی، به رغم پذیرش مبادی فلسفی پیشین، هرگز در تحلیل مسائل از دیدگاه تجدیدنظرطلبانه فاصله نگرفت.

استاد مطهری کمتر به مقوله ی روشنفکری پرداخته و بیشتر اندیشه ی روشنفکران مسلمان را مورد نقادی قرار داده است، ولی از لابلای اندیشه ی ایشان می توان دیدگاه وی را نسبت به مقولاتی همچون هویت، رسالت، معایب و محاسن روشنفکری و روشنفکر مسلمان به دست آورد.

با دو رهیافت می توان به تحلیل و تفسیر روشنفکری پرداخت:

الف- رهیافت «باید»ها؛ این رهیافت صفاتی را مورد بحث قرار می دهد که یک روشنفکر حقیقی باید دارای آن صفات باشد.

ب - رهیافت «هست»ها؛ این رهیافت به تحلیل جریان روشنفکری در بستر تاریخ می نشیند.

شهید مطهری به اجمال و اشاره با هر دو رهیافت به مسأله ی روشنفکری پرداخته است.

(صفحه 191)

چیستی و کیستی روشنفکر

در چیستی و کیستی روشنفکری و روشنفکر بسیار سخن رفته و نظریات گوناگونی ابراز شده است، ولی هنوز تعریف یکسانی از روشنفکری ارائه نشده است، و شاید هم نتوان ارائه داد. در تعریف از مفهوم روشنفکر برخی به پیروی از فلاسفه ی یونانی، به ویژه سقراط و افلاطون، روشنفکر را «وجدان خرده گیر جوامع» دانسته اند. بعضی دیگر بر این باورند که «فردی که استعداد آن را دارد که یک پیام، نظر، نگرش، فلسفه یا عقیده ای را به مردم و برای مردم تجسم و بیان کند» روشنفکر قلمداد می شود، ولی کسان بسیاری، در مقام تعریف روشنفکری و روشنفکر به برشمردن صفات بسنده نموده اند؛ از جمله این کسان استاد مطهری است.

 از دیدگاه ایشان روشن فکر چهار ویژگی دارد:

1 ) به موضع و مسؤولیت طبقاتی خود، آگاه است (خودآگاهی طبقاتی)؛

2 ) با فرهنگ، شخصیت و «ما»ی خاص ملی خود آشناست (خودآگاهی ملی)؛

3 ) به روابط خود با همه ی انسان های دیگر آگاهی دارد (خودآگاهی انسانی)؛

4 ) سعی می کند آگاهی خود را به جامعه منتقل کرده، مردم را به حرکت برای رهایی و آزادی بخواند. (مطهری، 1357 ، 73)

در حقیقت شهید مطهری فردی را روشنفکر می داند، که به آگاهی طبقاتی، ملی و انسانی رسیده و می خواهد با منتقل کردن این خودآگاهی به جامعه، آن را به آزادی از اسارت های اجتماعی رهنمون باشد.

شاخصه های روشنفکر مسلمان

استاد مطهری به جای اصطلاح روشنفکر دینی و مذهبی، اصطلاح روشنفکر مسلمان را به کار برده و از زایش چنین قشری اظهار مسرت نموده است و از فراگیری این قشر استقبال می نماید و برای آن نیز چهار ویژگی برمی شمرد:

(صفحه 192)

الف - شهید مطهری بر این باور است که در جامعه ی اسلامی کسی می تواند مدعی روشنفکری بشود که اولاً با متون و منابع اصیل اسلامی همچون قرآن، نهج البلاغه و متون روایی آشنایی داشته، آن ها را مورد مطالعه و تدقیق قرار بدهد و ثانیاً جامعه ی اسلامی را بشناسد. استاد مطهری اسلام شناسی و شناخت جامعه ی اسلامی را از امتیازات سید جمال می داند:

سومین امتیاز سید آشنایی او با فرهنگ اسلامی و جهان اسلام بود (مطهری، بی تا، 34).

امام راحل قدس سره نیز معتقد بودند که روشنفکر مسلمان باید شناخت کافی از جامعه ی خود داشته باشد، زیرا اگر چنین نباشد ممکن است جامعه را به انحطاط بکشاند.

تمام عقب ماندگی های ما به خاطر عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران از جامعه ی اسلامی ایران بود (امام خمینی، 1377 ، 121).

ب - به اعتقاد مرحوم مطهری روشنفکر مسلمان مبلغ دین است و کوشش می نماید تا اسلام را با متد و معیارهای جدید و در قالب های نو به نسل جوان عرضه کند.

ج - ایشان معتقد است، روشنفکر مسلمان قبل از مرحله ی روشنفکری و بعد از مرحله ی روشنفکری، مؤمن به اسلام است.

اگر مشاهده می شود که تعریف استاد مطهری از روشنفکری به معنای مطلق یا مقید، تعریف به عوارض بوده و کامل نیست، به دلیل این است که ایشان در مقام تعریف و تحدید مقوله ی روشنفکری نبوده است.

از صفاتی که شهید مطهری برای روشنفکران مسلمان برشمرد شاید بتوان نتیجه گرفت که ما نیازمند تعریف جدید و همخوان با فرهنگ و دین اسلام از روشنفکر دینی و مسلمان هستیم و نباید در تعریف روشنفکر مسلمان نیز مقلدوار عمل کنیم.

(صفحه 193)

رسالت روشنفکر مسلمان

آیت اللّه  مطهری علاوه بر آگاهی بخشی به توده ها، مبارزه با استبداد و استکبار، نفی تحجر دینی و احیای معارف دینی، دو رسالت مهم و اساسی دیگر را نیز برای روشنفکران مسلمان برمی شمرد:

به اعتقاد ایشان اساسی ترین رسالت روشنفکر مسلمان، شناخت اسلام به عنوان یک فلسفه ی اجتماعی، یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازنده ی فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادت بخش است.

شهید مطهری بر این باور است که دومین رسالت مهم روشنفکر مسلمان شناخت دقیق و درست شرایط و مقتضیات زمان و ایجاد رابطه ی منطقی بین اسلام و مقتضیات زمان است (مطهری، 1362 ، ج 1 ، 6).

محاسن و معایب روشنفکری

نگاه تحلیلی و نقادانه ی مرحوم مطهری به مسأله ی روشنفکری سبب شده که ایشان محاسنی همچون آرمان گرایی، دردمندی، زبدگی طبقاتی و ایجاد سازگاری میان علم و دین و معایبی همچون سطحی بودن معرفت دینی، التقاط، بدبینی و جدا انگاشتن دین و سیاست (سکولاریزم) را برای روشنفکران مسلمان برشمرد. این معایب و محاسن به اختصار عبارتند از:

الف - یکی از آفات روشنفکران مسلمان از دیدگاه شهید مطهری، سطحی بودن معرفت دینی آنان است. وی در مورد اقبال، به عنوان یک روشنفکر مسلمان و مؤمن، می گوید:

نقص کار اقبال این است که با فرهنگ اسلامی عمیقاً آشنا نیست... و از فلسفه ی اسلامی چیز درستی نمی داند... در زمینه ی علوم و معارف اسلامی نیز مطالعاتش سطحی است... (مطهری، بی تا، 52).

ایشان خطاب به رهبران نهضت اسلامی و عالمان دین، در نقد حال برخی از روشنفکران مسلمان، چنین می گوید:

(صفحه 194)

امروزه که نهضت اسلامی اوج گرفته و مکتب ها و ایسم ها را تحت الشعاع قرار داده است، می بینیم که افرادی مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامی به نام اسلام، اخلاق می نویسند و تبلیغ می کنند، اما اخلاق بیگانه. فلسفه ی تاریخ می نویسند، جهان بینی می نویسند. من به عنوان یک فرد مسؤول با مسؤولیت الهی به رهبران عظیم الشأن نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم هشدار می دهم، و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم، که نفوذ و نشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه ی اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آن که از روی سوء نیت یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند (مطهری، بی تا، 92).

ب - التقاط با احیای دین و روشنفکری اسلامی هم مرز بود، و فرزند خلف سطحی بودن معرفت دینی، نوآوری و نوگرایی غیرمنطقی و غیراصولی در معارف اسلامی است؛ به همین جهت به اعتقاد استاد مطهری بزرگ ترین آفت و خطری است که می تواند احیاگران و روشنفکران مسلمان را تهدید نماید:

عجبا می خواهند با اندیشه هایی که چکیده ی افکار مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلغان مسیحی در مصر و افکار یهودی ماتریالیست و اندیشه های ژان پل سارتر اگزیستانسیالیست ضد خدا و عقاید دورکهایم، جامعه شناس ضد مذهب، اسلام نوین بسازند. (مطهری، 1357 ، 140)

مقالات مرتبط:

روشنفکری از منظر شهید مطهری بخش دوم


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است