در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: نشریه ابرار 12/2/79، خاتمی، سید محمد ؛


 بزرگداشت شهید بزرگوار آیت الله علامه مطهری(قده)،در واقع تجدید عهدی است با روشن بینی دینی که همیشه،به خصوص در این روزگار سخت به آن نیازمندیم.روشن بینی همه جا منشأ اصلاح،پیشرفت و کمال جامعه بوده است و فقدان آن موجب انحطاط.

در حوزه تفکر اسلامی دو آفت خانمان سوز وجود داشته و دارد: یکی تأویل و التقاط و دیگری جمود و تحجر.وجه مشترک این دو آفت این است که هر دو از وحی الهی به نفع برداشت های محدود و اهوای بشری صرف نظر می کنند.یکی چنان میدان را باز می کند که مرزهای احکام و ارزش های الهی را می شکند و حرام های خدا را حلال می کند و دیگری به تناسب بینش محدود خود،چنان عرصه را تنگ می گیرد که بسیاری از حلال های خدا را حرام و نتیجه هر دو،تضعیف دین است و گریز جامعه از آن 1
این دو جریان در طول تاریخ وجه مشترک دیگری هم داشته
اند: جریان تأویل و التقاط هرگاه توان یافته است به ترور متوسل شده است و تاریخ ما در گذشته و حال شاهد این واقعیت دردناک بوده است.جریان جمود نیز اگر امکان پیدا کرده است به تفسیق و تکفیر متوسل شده است و نتیجه این هردو،گم شدن حقیقت دین در میان اوهام و اهوا است و سبب بریدگی مردم از آن.
امروز که جامعه ما نظام دینی را تجربه می کند،به شدت نیامند بینش روشن و اصیل و عمیق است و استاد مطهری(ره)مظهر والای این روشن بینی بود و دریغ که اینک در میان ما نیست.
به نظر من بحران مهمی که در آن به سر می بریم،بحران تفکر است و این بحران به یک معنی، جهانی است.زیرا تفکری که در چهار قرن اخیر با قدرت و هیاهو بر عالم و آدم حاکم بوده و نتایج بسیاری به بار آورده است،در وضعیت کنونی تاریخ با بحران روبه
روست و تردیدهای جدی چه در زادگاه تمدن جدید-که غرب است-و چه خارج از آن-که  محکوم ستم نفس گیر غرب بوده است-نسبت به این تفکر و تمدن وجود دارد و ما نیز به عنوان بخشی از جامعه بشری،فارغ از این بحران نیستیم.
در وضع فعلی،بشریت در هر کجا به نحوی طالب راه و رسم دیگری برای زندگی است اما امتیاز مهم جامعه ما این است که درست در همین وضعیت،به انقلاب بزرگی بر اساس اندیشه و ارزش هایی که با بنیاد اندیشه و ارزش های مورد قبول و عمل غرب متفاوت است دست زده ایم.انقلابی کرده ایم و خواستار بنیان تازه ای از زندگی بر بنیاد آن هستیم.ولی با لحاظ موقعیت کنونی که ناشی از انقلاب،است در درون نیز با نوعی مشکل و بحران روبه روییم که به نظر می
رسد تا آن بحران به صورت اساسی حل نشود،مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جامعه ما هم،به طور اساسی و ریشه ای حل نخواهد شد.
بحران در این موقعیت گرچه طبیعی است و اصل آن جای نگرانی ندارد اما وفاداران واقعی به انقلاب و معتقدان به استواری و صحت اندیشه اصلی نهضت اسلامی یعنی بینش و اندیشه امام و خواستاران حقیقت اسلامی در این مرحله با آزمون سنگین و بزرگی مواجهاند و با تدبیر و تفکّر و عمل و شکیبایی و هوشیاری باید بکوشند تا بحران را به نفع اندیشه روشن اسلامی که امام مظهر و بزرگانی چون شهید مطهری مدافعان شایسته آن بودند،حل کنند.نتیجه این آزمون نه تنها در آینده کشور و ملّت ایران تأثیر اساسی دارد،که در سرنوشت و موقعیت و وجاهت تاریخی دین در این مقطع نیز سخت مؤثّر است.
در زمانه ای هستیم که اندیشه دینی در تاریخ،موقعیت ممتازی یافته است و به برکت انقلاب اسلامی،دین بار دیگر مدّعی اداره زندگی بشر شده است و در بخشی از عالم،اقتدار را به دست آورده است تا ادّعا را به محک تجربه عملی بزند.دین،امروز نه تنها به عنوان امری ذهنی و درونی که فقط پاسخگوی نیازهای فردی و روحی  یک انسان در پهنه آفرینش است- که دین این خاصیت مهم را دارد- بلکه به عنوان امری که می
تواند و باید اساس رابطه انسان با جهان و دیگر انسان ها و جوامع با یکدیگر باشد نیز مطرح است.
اسلام در موقعیتی حساس و البته ممتاز و تاریخی قرار گرفته است تا اثبات کند که می
تواند به بشریت آزادی و عدالت را به نحوی هدیه کند که جان تشنه او را سیراب و پیکر درهم شکسته او در زیر فشار جباران آزادی کش و فریبکاران عدالت ستیز را التیام و توان بخشد.
برای کسی که معتقد به خدا و عارف به حقانیت اسلام است، تردیدی نیست که اسلام،دین انسان است و قادر است سعادت فردی و جمعی او را تأمین کند و از جمله آزادی و عدالت متناسب با شأن والای او را به او ارزانی دارد. ما معتقدیم این دو امر مهم و انسانی،باید بر پایه ای محکم، یعنی ایمان به غیب و معنویات دین استوار باشد و رمز و راز عدم موفقیت تجربه بشری در کسب آزادی و رسیدن به عدالت،غفلت از همین پایه و اساس است.اما مهم این است که در این هنگامه تاریخی،عملاً این حقیقت مورد ادعا را ثابت کنیم و درست در چنین مرحله و مقطعی است که به بزرگانی چون مطهری بیش از همیشه احتیاج داریم و مقام مطهری با توجه به چنین رسالت سنگینی است که آشکار می
شود.
نه مجال چنان گسترده است که بتوان به بررسی شئون مختلف شخصیت والای این شهید بزرگوار پرداخت و به بضاعت اندک فکری و علمی من اجازه می
دهد که از عهده این مهم برآیم.اما به تناسب مکان و زمان لازم می دانم شتابان و مجمل،پاره ای از خصوصیات شخصیت ایشان را تا حدی که به نظر قاصرم می رسد بیان کنم.
دین باوری و غیرت دینی
مطهری انسان خودساخته ای بود که با تلاش فکری و ریاضت معنوی پردامنه ای به حقایق دینی رسیده بود و سخت به آنچه می
گفت معتقد بود.
 سیر و سلوک فکری در رشته های مختلف علوم و معارف دینی،فلسفی و اجتماعی تا آخرین لحظات حیات پربار استاد مطهری به صورتی خستگی ناپذیر ادامه داشته و هر لحظه ایشان را به قله های بلندتر معرفت بالا برد و برای جامعه فکری و حوزه های دینی ثمرات شیرین و گاه بی مانندی نیز به بار آورد.
اما جان بی
تاب این بزرگوار، هیچ گاه در وادی پهناور و پر ژرفای اندیشه فلسفی و علمی متوقف نماند بلکه همواره دستاوردهای سفر فکری را با تعبّد و تهجّد و ریاضت اسلامی جلا بخشید.
کسانی که با زندگی شخصی این شهید عالی مقدار آشنایند،کم و بیش شاهد نشاط روح عبادی و شب زنده داری
ها و تضرع های تکان دهنده نیمه شبان ایشان بوده اند و رمز خلوص و پاکی و معنویت و نیز راز موفقیت های شگفت انگیز استاد را در پاسداری از حرمت و فخامت دین و عقاید و احکام الهی و دفاع از ذات تفکّر و آزادگی در همین خصوصیات ممتاز باید جستجو کرد.
باری،اندیشه بلند،دانش وسیع و جامع،معنویت ناب و غیرت دینی مثال زدنی،شخصیت مطهری را به چنان درجه ای از قوت و جامعیت رسانده بود که می
توانست مرد میدان دفاع از حقیقت دین خدا در دنیایی باشد که دیانت از هر سو مورد تهاجم وحشتناک قرار گرفته بود.
بر خواننده مخفی نیست که مرادم از صفت«غیرت دینی»که به عنوان فضیلتی در استاد مطهری نام بردم،تعصّب کور نیست،بلکه مرحله ای از کمال شخصیّت انسانی است که اندیشه خود را منصفانه با منطق استوار محک زده است و به حقیقتی دینی از معبر برهان عقلی و شهود عملی و دلیل محکم راه برده است و دردمندانه به ترویج حقیقتی روشن پرداخته است که با تمام وجود آن
را مایه سعادت نوع بشر می داند.به همین جهت، این بزرگوار از نفهمی جاهلان بی دین و کج فهمی جامدان تنگ نظر و توطئه های دشمنان،یکسان در رنج بود و تمام تلاش خود را به کار می گرفت تا جامعه به خصوص نسل جوان اهل دانش را که در معرض تندبادهای بی دینی و بد دینی قرار گرفته اند،با گوهر تابناک دین آشنا کند و آنان را به وادی شرف آفرین اسلام فراخواند.بیان استاد در این باب بی نیاز از هر شرحی است:

صفحه 2

این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته،مقاله یا کتاب نوشته ام تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام،حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.نوشته های این بنده برخی فلسفی،برخی اجتماعی، برخی اخلاقی،برخی فقهی و برخی تاریخی است.با اینکه موضوعات این نوشته ها کاملاً با یکدیگر مغایر است.هدف کلی از همهء این ها یک چیز بوده و بس.
دین مقدّس اسلام یک دین ناشناخته است.حقایق8 این دین تدریجاً در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی،گریز گروهی از مردم،از تعلیمات غلطی است که به این نام داده می
شود.
این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضرر و صدمه می بیند.
هجوم استعمار غربی با عوامل مربی و نامربیش از یک طرف و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از سوی دیگر،سبب شده که اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف،از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گیرد.بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید. 2
دین باوری و غیرت دینی توأم با دانش و عقلانیّت نیرومند، خصوصیات ممتازی است که گرچه در بسیاری از شخصیت های دینی- علمی وجود داشته است ولی شهید بزرگوار مطهری،حقا نمونه والا و جامع آن بود و جامعه ما که دارای آرمان دینی است،به شدّت نیازمند وجود چنین شخصیت هایی است.
وقتی پروردگار مهربان می فرماید:( آمن الرّسول به ما انزل الیه من ربه... 3 )،در واقع یکی از مهم ترین رموز موفقیت پیامبر را بیان می کند که خود آن بزرگوار بیش و پیش از همه پیروانش به آنچه بر او نازل شده است ایمان دارد و در راه آن از خود جدیت و فداکاری نشان می
دهد و هیچ شخصیت علمی،فکری و سیاسی به مقام والای اصلاح گری نمی رسد مگر اینکه در حد خود واجد همین خصوصیت باشد که خداوند درباره پیامبر گرامی(ص)بیان می فرماید.
جامعیّت علمی
حوزه اصلی تفکر و تدریس آیت اللّه مطهّری فلسفه بوده،اما  تقریباً در تمامی رشته های معارف اسلامی صاحب نظری ژرف اندیش و متتبعی دقیق و در پاره ای از حوزه
ها در قلّهء اجتهاد بود.تنوع آثار آن عزیز در فقه،فلسفه،کلام،تفسیر، تاریخ،امور اجتماعی و سایر رشته ها که همگی نیز از اتقان و استحکام و گیرایی برخوردار است، نشانه عمق و گستره دریای دانش و عظمت و والایی اندیشه ایشان است و این مسأله نیازی به توضیح من ندارد.آنان که با اندیشه ها و آثار ارزنده استاد آشنایند،بهتر از من به این حقیقت معترفاند و دیگران نیز باید برای دریافت صحت این مدعا به کتب و نوشته های بر جای مانده ایشان رجوع کنند و از آن بهره بگیرند.

تعلّق به حوزه های علمیّه
حوزه های علوم اسلامی در طول تاریخ،کانون پرتپش جهاد و اجتهاد بوده
اند؛اجتهاد برای شناخت اسلام و شناساندن آن و جهاد برای دفاع از حقیقت دین خدا در برابر بداندیشان و بدخواهان و قدرت های زورگو.
به هر حال،استاد فرزند فکری و عملی،علمی و اخلاقی حوزه است و خود آن عزیز حتی در آنجا که لزوم تجدید سازمان حوزه های علمیه و سامان مناسب بخشیدن به آن ها در جهت حل مشکلاتی که تاریخ و جامعه،حل آن ها را از عالمان دینی و روحانیت انتظار دارد سخن می گوید،از وابستگی و دلبستگی شدید خود به روحانیت و حوزه های علوم دینی با افتخار و غرور یاد می کند:
این بنده که همه افتخارش8 این است که در سلک این طبقه منسلک است و خوشه چینی از این خرمن به شمار می آید و در خانواده روحانی رشد و نما یافته و در حوزه های علوم دینی عمر خویش را به سر برده،تا آنجا که به یاد دارد،از وقتی که توانسته اندکی در مسایل اجتماعی بیندیشد،در اطراف این موضوع-سازمان روحانیت و مشکلات و راه حل آن-فکر می کرده است. 4
شهید مطهری عمده خصوصیات خود را مدیون حوزه های علمیه است.اما نکته حساس اینکه برخورداری از پشتوانه فاخر معارف اسلامی و دست یابی به میزان و روش درست استنباط احکام دینی و حقایق اسلامی که جایگاه آن به حق در حوزه است و بدون آن اسلام شناسی،نیست با ناقص است،به تنهایی در ایجاد  شخصیت ممتاز مطهّری کافی نیست.
ما دانشمندان بزرگ و متبحّر و پرهیزگار فراوانی داشته ایم و داریم.مفسران،فقیهان، فیلسوفان،متکلمان و متفکرانی که بسیاری از آنان دارای جامعیّت علمی نیز بوده
اند؛اما چرا مطهّری استثنایی و کم نظیر است؟و آنچه مطهّری را مطهّری کرده است چیست؟شرط لازمی که پیش تر بیان کردم-یعنی برخورداری از معارف و سرمایه های علمی و معنوی حوزه ها-در مورد آیت الله مطهّری کاملاً مصداق دارد اما شرط مهم دیگری نیز برای ظهور شخصیتی مثل ایشان لازم است.یعنی مطهّری،اگر مطهّری است، علاوه بر آنچه گفته شد،به خاطر این است که:
مطهّری،مرد زمان خویش است
مرد زمان و زمان
شناس بودن نیز شرط اساسی برای اسلام شناسی و نیل به مقام اصلاح جامعه دینی است.اگر دوری از حوزه ها و جهل نسبت به روش اجتهادی موجود در آن ها متفکّر را به وادی خطرناک اباحیگری و التقاط باطل و خدای ناخواسته الحاد می کشاند،نباید تردید کرد که فقدان شرط زمان شناسی متفکّر و عالم دینی را به وادی خسارت بار و ویرانگر جمود و تحجّر خواهد کشانید.
ولی اگر این دو شرط در کنار هم بودند،جامعه اسلامی شاهد پیدایی و شکوفایی اجتهاد جامعه و کارساز به صورتی خواهد بود که بتواند هدایتگر کشتی سرنوشت انسان و جامعه مسلمانان حتی در طوفانی ترین و بحرانی ترین مراحل تاریخ باشد.
حساسیت زمان و اهمیت موقف را از یاد نبریم که ما صاحب حکومت دینی هستیم و درصدد راه بردن جامعه بر اساس اسلام،که نه تنها باید ایران را درست اداره کنیم، بلکه می خواهیم ثابت کنیم که راه و روش ما بهترین و مناسب ترین طریقه و منهج برای اداره جهان است.در چنین موقعیتی،موفقیت ما در انجام این رسالت مهم،منوط به این است که هم بر معارف و روشی که از سلف صالح به ارث برده ایم تکیه کنیم و هم زمان خود را به درستی بشناسیم و برجستگی استاد شهید،برخورداری  از این دو شرط در حد عالی بود و افسوس که اینک نیست و فقدان او چه خسارت بار و تاب سوز است.
البته کم نیستند متفکّران صاحب نظر و روشن بین،به خصوص در میان فاضلان جوان که راه مطهّری را می پیمایند،اما انتظار می
رفت آنچه در وجود تک ستاره هایی چون شهید مطهّری و شهید صدر متجلی بود،بعد از پیروزی انقلاب و استقرار حکومت اسلامی و با توجه به امکانات و زمینه هایی به مراتب مناسب تر از گذشته که برای حوزه ها و متفکران پیش آمده است،به صورت یک جریان غالب در حوزه ها درآید،و انتظار همچنان به شدت در جای خود باقی است.
پیش از این گفتم که دچار بحران فکری هستیم و نباید از بابت آن نگران باشیم اما تأکید بر این نکته ضروری است که باید هوشیارانه با بحران روبه
رو شویم زیرا بحران ناشی از وقوع انقلاب اسلامی و در پی آن حرکت برای شکل دادن به نظام تازه است و بسیار حیاتی و مهم است که ما با تدبیر و همه جانبه نگری مبنای نظاممان را انتخاب کنیم.
درست است که همهء معتقدان به اسلام و وفاداران به انقلاب اسلامی مبنای کار را اسلام می
دانند اما سؤال این است که کدام اسلام و کدام برداشت از اسلام؟
تلاش برای دادن پاسخ مناسب به این پرسش،مهم ترین رسالت متفکّران متعهد و هادیان روشن بین قوم است.
پاسخ مناسب در این مرحله، گرچه معلوم است اما نیاز به شرح و تبیین داد تا جامعه در برابر خطرات هوشیار و آماده دفاع از حقیقت باشد.
روشن است که به نظر وفاداران انقلاب و امام،مبنای نظام مطلوب ما در این مقطع باید همان بینش و اندیشه ای باشد که انقلاب را ایجاد و آن
را هدایت کرد و به پیروزی رساند،یعنی اندیشه امام و اندیشه بزرگانی چون مطهّری؛اندیشه ای که بزرگان امروز از رهبر گرفته تا بسیاری از دست اندرکاران محترم امور در کشور به خاطر آن مبارزه کردند،به زندان و دربه دری افتادند و فداکاری کردند و در دفاع از آن با تحجّر و التقاط و استبداد و استکبار جنگیدند.اما غفلت نکنیم که دیگرانی نیز هستند که این بینش و اندیشه را قبول ندارند و چه بسا که

صفحه 3

 حسن نیت هم داشته باشند.
نقش زمان و مکان در شناخت اسلامی که امام و مطهّری
ها معرف آن بودند و امروز می خواهیم مبنای نظامیان باشد تعیین کننده است.
راه ما راه قرآن است و راهی که قرآن می نمایاند،از همه راه ها محکم تر و استوارتر است.( انّ هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم. 5 )

*پی نوشت ها:
(1)-اشاره به تعبیری که استاد شهید در باب خطر ظاهربینان متدین نما و سطحی نگران غرب زده دارد،در اینجا خالی از فایده نیست:
«از جمله خاصیت های بشر، افراط و تفریط است.
انسان اگر در حد اعتدال بایستد،کوشش می کند میان تغییرهای نوع اول(پیشرفت و تکامل)و نوع دوم(انحراف و سقوط)را تفکیک کند.کوشش می کند زمان را با نیروی علم و ابتکار و سعی و عمل جلو ببرد. کوشش می کند خود را با مظاهر ترقّی و پیشرفت زمان تطبیق دهد،و هم کوشش می کند جلو انحرافات زمان را بگیرد و از هم رنگ شدن با آن ها خود را برکنار دارد.
اما متأسّفانه همیشه این طور نیست.در بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه تهدید می کند: بیماری جمود و بیماری جهالت.
نتیجه بیماری اول توقف و سکون و بازماندن از پیشرفت و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است.
جامد از هرچه نو است متنفّر است و جز با کهنه خو نمی گیرد و جاهل هر پدیده نو ظهوری را به نام مقتضیات زمان،به نام تجدد و ترقی موجه می
شمارد.جامد هر تازه ای را فساد و انحراف می خواند و جاهل همه را یکجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش می گذارد.
...در قرون اخیر،مسأله تناقض علم و دین در میان مردم مغرب زمین زیاد مورد بحث و گفت
وگو واقع شده است.فکر تناقض دین و علم دو ریشه دارد: یکی اینکه کلیسا پاره ای از مسائل علمی و فلسفی قدیم را به عنوان مسائل دینی که از جنبه دینی نیز باید به آن ها معتقد بود،پذیرفته بود و ترقّیات علوم،خلاف آن را ثابت کرد.دیگر از این راه که علوم، وضع زندگی را دگرگون کرد و شکل  زندگی را تغییر داد.
جامدهای متدین نما همان طوری که به پاره ای مسائل فلسفی بی
جهت رنگ مذهبی دادند،شکل ظاهری مادی زندگی را هم می خواستند جزء قلمرو دین به شمار آورند.
افراد جاهل و بی
خبر نیز تصور کردند که واقعاً همین طور است و دین برای زندگی مادی مردم شکل و صورت خاصی در نظر گرفته است.و چون به فتوای علم باید شکل مادی زندگی را عوض کرد،پس علم،فتوای منسوخیت دین را صادر کرده است.
جمود دسته اول و بی خبری دسته دوم،فکر موهوم تناقض علم و دین را به وجود آورد.
...اسلام هم با جمود مخالف است و هم با جهالت.خطری که متوجه اسلام است،هم از ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته...».
نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا،چاپ هشتم، 1357،صفحات 85 و 86 و 87
(2)-عدل الهی،چاپ دهم، شهریور 57،انتشارات صدرا، مقدمه،صص 8 و 9.
(3)-قرآن مجید،سوره بقره،آیه 285.
(4)-مرجعیت و روحانیت، استاد شهید مطهّری،مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه عملیه قم،چاپ دوم،ص 95.
(5)-سوره اسری،آیه 9

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است