در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: کیهان 13/2/77، ؛



درد این نسل را باید شناخت

مخاطب شناسی یک عامل عمده و اساسی در وسعت نشر و رواج افکار و آثار استاد شهید مرتضی مطهری است.هرچند مباحث مطروحه در آثار ایشان-غیر از برخی مباحث فلسفی محض- می تواند مخاطبی عام و فراگیر داشته باشد،اما نکته مشهود در این آثار این است که جوانان و خصوصاً دانشجویان یکی از مخاطبین اصلی و همیشگی ایشان بوده اند به گونه ای که شاید بتوان گفت عمده ترین کوشش استاد در آثار گرانسنکش،توضیح و تبیین اسلام اصل به زبان و منطق روز و برحسب مقتضیات زمان برای جوانان،دانشجویان و نسل جدید باشد و البته این کوشش به دلیل تسلط ایشان بر منابع فقهی و کلامی از یک سو و قدرت استنباط و اجتهاد و خلاقیت و پویایی فکریشان از سوی دیگر توفیقی عظیم به دنبال داشت که تا به امروز نیز جامعه ما و خصوصاً نسل جوان از نتایج آن مجاهدت فکری بهره می برد و استفاده می کند.غیر از حوزه های علوم دینی،عمده ترین عرصه ای که مباحث استاد شهید در آنجا مطرح گردید و مورد توجه قرار گرفت دانشگاه بود به گونه ای که بسیاری از سخنرانی ها و مباحث ایشان در محافل دانشگاهی و جمع دانشجویان انجام گردیده است.بدین لحاظ استاد مطهری یکی از سلسله جنبانان وحدت حوزه و دانشگاه،از نخستین مطرح کنندگان مباحث اسلامی در صحنه دانشگاه و حلقه واسطی بود که بعد از مدت ها کشاکش میان سمت و تجدد در عرصه جامعه و دانشگاه توانست تا حدود زیادی بر این تضاد و تقابل نقله پایان گذارد.و پندارهای باطلی که در حوزه و دانشگاه شکل گرفته و دیوار بلندی از بی اعتمادی میان این دو به وجود آورده بود باطل سازد.

زمانه ورود استاد به عرصه دانشگاه زمانه ای پر از تقابل ها و تضادهای فکری و ایدئولوژیکی است که پرداختن به آن ها می تواند تا حدود زیادی ما را با فضای فکری مباحث مطروحه توسط استاد باری دهد و همچنین به دلیل شناخت ماهیت برخی جریان های فکری که امروز در برخی محیط های دانشگاهی وجود دارند حائز اهمیت است.به طور خلاصه جریان های سیاسی و فکری موجود در جامعه آن روز را می توان بدینگونه تشریح کرد:

1-جریان تجددگرایی غربی:

بعد از دوره مشروطیت شاهد شکل گیری نخستین رویاروئیها میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ تازه وارد غربی هستیم و اندک اندک مرزبندی های میان به اصطلاح سنت و تجدد شکل می گیرد که تقابل میان حوزه های دینی به عنوان میراث دار و پاسدار سنت های مذهبی گذشته و دانشگاهها به عنوان نماد فرهنگ متجدد و جدید از آن جمله است. دوره استبداد رضا خانی به نحوی اوج گسترش فرهنگ تجددگرایی غربی البته در پوشش ناسیونالیسم ایرانی و سرکوب فرهنگ سنتی و خصوصاً مذهب است.دیکتاتوری رضا خان از طرفی با شدت هرچه تمام تر سعی در امحای هرآنچه سنتی بود و از آن جمله سمبل های مذهبی و نهاد روحانیت داشت و از طرف دیگر به جای این خلاء ایجاد شده به دنبال گسترش و رواج فرهنگ دیگری بود که به رغم خود او ملی گرایی و ناسیونالیسم رمانتیک بود اما در باطن چیزی جز تحددگرایی غربی که ریشه در آراء و عقاید سور الفکران غرب پرستی چون تقی زاده داشت نبود

2-جریان مارکسیسم:

یکی دیگر از جریان های عمده فکری در جامعه و دانشگاه آن روز جریان مارکسیسم و کمونیسم بود. جریانی که خصوصاً بعد از شهریور 20 و سقوط رضا خان به واسطه نفوذ شوروی توانست خصوصاً از طریق تشکیلات حزب توده پایگاه عمده ای در جامعه و دانشگاه به دست بیاورد.آنچه موجب رواج این تفکر گردید عبارت بود از

الف)سست شدن بنیان های فکری و مذهبی نسل جوان و خصوصاً دانشجویان که این دلیل امر اولاً به واسطه تبلیغات مغرضانه تجددگرایان غربی خصوصاً در دوره دیکتاتوری رضا خان بود و ثانیاً حضور ضعیف روحانیت خلاء فکری و عقیدتی به وجود آورده بود به گونه ای که هیچ مرجع اصیل و توانمندی برای پاسخگوی به شبهات وجود نداشت.

ب)حکومت ظالمانه و ستم پیشه رضا خان فضای اختناق آمیزی را به وجود آورده بود که بسیاری از مردم به سمت شعارهای عدالت خواهانه و مخالف وضع موجود کشش داشتند و فقر و فلاکت موجود از یک طرف و روحیه آرمان گرایی و عدالت خواهی از سوی دیگر باعث می شد که عده زیادی از نسل جوان خصوصاً دانشجویان به مکتب کمونیسم و مارکسیسم روی آورند.

3-جریان التقاط:

ایجاد انحرافات مکتبی در میان جامعه و خصوصاً دانشگاه عده ای از عناصر مسلمان و دلسوز را به فکر واداشت تا در برابر جریان منحرف و الحادی و شبهات ایجاد شده در خصوص مذهب ایستادگی نموده و نسل جوان را از انحرافات نجات دهند، این تلاشی دلسوزانه بود اما متأسفانه به دلیل عدم آگاهی و تسلط کافی کوشندگان آن بر منابع اصیل اسلامی و وجود رگه هایی از تفکرات غربی در برخی از آن ها به زودی معضل دیگر که به بیانی از معضلات و جریانات قبلی بغرنج تر و پیچیده تر بود به وجود آورد.«التقاط»مسئله ای بود که از آن دوران به وجود آمد و امروز هم هنوز یکی از بلایای جان دانشگاه های ماست.جریانی که در عین اعتقاد به مذهب سعی در هماهنگ ساختن آن با مسائل جدید و علوم روز می کرد که به دلیل عدم تخصص و آگاهی در ورطه ای می افتاد که چیزی از دین جز اسمی باقی نمی ماند.

4-جریان تحجر و ارتجاع:

این جریان برخلاف جریانات قبل در برخی سطوح حوزه های علمیه جریان داشت.همان گونه که عنوان شد دیکتاتوری رضا خان و جریان تجددگرایی غربی با تمام قوا در سرکوب مذهب و روحانیت کوشید و برای تضعیف هرچه بیشتر آن تلاش به عمل آورد و همین عاملی شد که تا مدت ها حوزه های علمیه و روحانیت از فعالیت خود کاسته و موضعی انفعالی اتخاذ کند.این موضع منفعلانه در بخشی از حوزه های علمیه نوعی تحجر و قشری گری به وجود آورد به گونه ای که هر چیزی که بوی تازگی و نوآوری داشت کفر و الحاد قلمداد می کرد و متأسفانه به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک می کرد و در همین راستا دانشگاه را نیز که مظهری از تازگی بود نماد کفر و بی دینی می دانست

استاد شهید مطهری در فضایی این گونه پای به عرصه نهاد و مجاهداتی را آغاز کرد که ثمره آن نجات انسان ها،جوانان و دانشجویان زیادی از ورطه انحراف 4گمراهی بود.استاد شهید از یک سو با چند جبهه انحرافی غرب گرایی،مارکسیسم،التقاط و تحجر مبارزه می کرد و از سوی دیگر با تمام توان اصول عقاید و احکام دین مبین اسلام را بر اساس منابع اصیل و حقیقی آن برای تشن گان حقیقت بیان می کرد. استاد شهید با بهره وری از استوانه های علمی و فقهی و فلسفی نظیر حضرت امام خمینی (ره)،حضرت آیت ا...بروجردی و مرحوم علامه طباطبایی چشمه سار پرفیض اسلام ناب را در صحنه دانشگاه جاری کرد و جان تشنه جویندگان حقیقت را از این منبع پرفیض سیراب ساخت.

استاد شهید مطهری در راهکار خود جایگاه نسل جوان و خصوصاً قشر دانشجو را به خوبی درک می کرد و بدان توجه کافی داشت.استاد شهید به این نکته به خوبی عنایت داشت که،در انسان غریزه حقیقت جویی و تحقیق وجود دارد و نفس دانایی و آگاهی برای انسان مطلوب و لذت بخش است،و اتفاقاً از همین دریچه و با آشنایی از این حس و غریزه است که صاحبان مکاتب الحادی جوانان را به وادی انحراف می کشانند: «اتفاقاً دیگران از راه شناختن درد این نسل آن ها را منحرف کرده اند و از آن ها استفاده نموده اند...می دانستند که این نسل احتیاج دارد به یک مکتب فکری که به سوالاتش پاسخ دهد» «1» استاد شهید برخلاف متحجران و مرتجعان،دانشگاه را جایگاه الحاد و دانشجو را کافر و بی دین و طبعاً دشمن نمی پنداشت.از نظر ایشان،جوان شیفته تحقیق و حقیقت است و باید او را راهنمایی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق و زبان خودش است.این نسل برخلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد لجوج نیست،آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دارد» «2» و لذاست که استاد شهید زبان روز را به کار می گیرد و صد البته بکارگیری زبان روز و منطق نسل جوان به معنای تحریف و میان تهی ساختن اسلام اصیل و ناب و آلودگی آن به مکاتب بشری غربی و آرایش و پیرایش بی جای آن نبود.از نظر استاد راه مبارزه با انحرافات 5Lموجود بدبینی و دشمنی نیست بلکه:«راه مبارزه،عرضه داشتن صحیح این مکتب [اسلام ]در همهء زمینه ها به زبان روز است» «3»

بی تردید زبان و منطقی که استاد شهید از آن بهره جست تأثیری عمیق و کم نظیر در جامعه و خصوصاً دانشگاه ما بجای گذاشت تأثیری که هنوز هم نتایج پربارش را در تمامی عرصه علمی و فرهنگی حوزه و دانشگاه شاهد و نظاره گریم.

افسوس که شیاطین عرصه «التقاط»نتوانستند وجود پرفیضش را که«پاره تن»امام و «معلم انقلاب»بود بیش از این طاقت آورند و در دوازدهم اردیبهشت ماه 58 دستان پلید خود را به خون مطهرش آلوده ساختند و روح بلندش به ملکوت اعلی پر کشید.امروزه که دانشگاه ما بار دیگر صحنه های مکرری از انحراف و التقاط را در خود مشاهده می نماید دانشجویان ما بسیار محتاجند تا مطهری و بلکه «مطهری هایی را در خود ببیند تا از زلال جوشان اسلام ناب محمدی سیراب گردند و مناسب است تا به عنوان حسن ختام سخن ارزنده ایشان را در رابطه با رهبری نسل جوان بیاوریم که:«فکر اساسی به این است که ما درد این نسل را بشناسیم،درد عقلی و فکری،دردی که نشانه بیداری است.یعنی آن چیزی را احساس می کند که نسل گذشته احساس نمی کرد» «4»

پی نویس:

1)استاد شهید مطهری،ده گفتار،ص 217

2)استاد شهید مطهری،مقدمه کتاب مسئله حجاب

3)استاد شهید مطهری،نهضت های اسلامی در صد سال اخیر،ص 90

4)استاد شهید مطهری،ده گفتار،ص 213»

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است