در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: کیهان فرهنگی ش 199، گرجی زاد، رضا ؛


 آن کودکی که در پنج سالگی،به اشتیاق و ولع آموختن و نشستن بر حصیر مکتبخانه،زیر نور روشن ماه،با این خیال که صبح شده،از خواب شیرین کودکانه برمی خیزد و بیدغدغه نان و پنیر و چای،کفش و کلاه می کند،دفتر و کتاب را برمیدارد و به مکتبخانه می رود،درحالی که هنوز پدر و مادر و مکتب دار و همه مکتبی ها خوابیده اند، و او نیز به انتظار بر پاشنه چرخیدن در مکتب خانه، همان جا به خواب می رود،تا در آینده بیدارگر خواب زادگان روزگار گردد،«شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام»آینده است.

نام این کودک مرتضی است و روز 13 بهمن ماه سال 1298 هجری شمسی(12 جمادی الاولی 1338 هجری قمری)در قریه فریمان از استان خراسان از مادری سکینه نام متولد شد.پدرش حسین نام داشت و کسوت روحانی برتن.

مرتضی که نام خانوادگی اش«مطهری»است تا 13 سالگی در فریمان به مکتبخانه می رود و در سال 1311 به جمع طلاب علوم دینی می پیوندد درحالی که«اقوام و دوستان»با این تصمیم به مخالفت برمی خیزند و توصیه می کنند که با آن همه استعدادی که دارد باید پشت میزنشین اداره ای شود،اما پدر مرتضی و دایی«شیخ علی»تصمیم وی را تأیید می کنند.

در مدت پنج سال اقامت در مشهد مشغول فراگیری مقدمات عربی،ادبیات،منطق و فقه شد و از میان مدرسان به«آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی»مدرس فلسفه الهی حوزه علمیه دل می بندد و جاذبه معنوی مرحوم شهیدی رضوی،آرزوی شاگردی در محضرش را تقویت می کند که به سرانجام نمی رسد.

 «خدا»دغدغه نوجوان 13 ساله

هم زمان با رفتن از فریمان به مشهد،دغدغه روحی ویژه مرتضی را در برمی گیرد و با وجود او در مشهد همراه است و از آنجا نیز بر بال دل و روح و جانش می نشیند تا به قم برود.

«تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم...در سال اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیدا میل به تنهایی در من پدید آمده بود.وجود هم حجره را تحمل نمی کردم و حجره فوقانی عالی را به نیم حجره دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشه های خودم به سر برم.

در آن وقت نمی خواستم در ساعات فراغت از دردسر و مباحثه به موضوع دیگری بیندیشم و در واقع اندیشه در هر موضوع دیگری را پیش از آن که مشکلاتم در این مسائل حل گردد،بیهوده، اتلاف وقت می شمردم.»

او در«علل گرایش به مادیگری»و در ادامه این موضوع می افزاید:«مقدمات عربی یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که تدریجاً آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسأله بشوم...فیلسوفان و عارفان و متکلمان هرچند با اندیشه هایشان آشنا نبودم-از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عظیم تر و فخیم تر می نمودند،تنها به این دلیل که آن ها را قهرمانان صحنه این اندیشه می دانستم.»

هجرت به قم

حوزه علمیه مشهد گرچه داشتن مدرسان و استادان شاخص و متبحر در رشته های ادبی،فقهی و فلسفی بر دیگر حوزه های ایران برتری داشت اما ظلم و فشار رضا خان بسیار شدید بود و در حال افول ،و در همان حال حوزه علمیه قم تحت نظر آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی فعال بود و فشارها و اجحاف های حکومت را تحمل می کرد.

مرتضای جوان در سال 1316 هجری شمسی رهسپار قم شد و تا سال 1331 در آنجا نزد استادان بزرگی زانوی تلمذ زد.

ز جمله این استادان آیت الله بروجردی بود:«این بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم

صفحه 2

در قم،که مصادف بود با سال های اول ورود معظم له به آن شهر،از درس های ایشان بهرهمند می شدم و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم،معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.»و حتی تابستان ها نیز به بروجرد می رفت تا در جلسه درس وی حضور یابد که این اقدام به قبل از آمدن آیت الله بروجردی به قم برمیگردد.

امام خمینی(ره)دیگر استاد مرتضی مطهری در قم است که وی خصایص«آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی»«به علاوه مزایای دیگر»را در«حاج آقا روح الله»یافته بود که مطهری از ایشان در کتاب علل گرایش به مادیگری چاپ قبل از پیروزی انقلاب با عنوان«روح قدسی الهی»یاد می کند و می نویسد:«اما درس اخلاقی که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی،مرا سرمست می کرد.بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آن چنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد خودم را شدیدا تحت تأثیر آن می یافتم بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس-و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فراگرفتم-انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانم راستی که او«روح قدس الهی»بود.»

این شیفته آموختن علم و اخلاق در سال 1320 در اصفهان با عالم ربانی که هم«فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب هم طبیب.فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت،قانون بو علی را به خوبی تدریس می کرد»یعنی«حاج میرزا علی آقا شیرازی»آشنا شد که«او با نهج البلاغه می زیست،با نهج البلاغه تنفس می کرد...یگانه تدریسی که با علاقه مینشست نهج البلاغه بود. نهج البلاغه به او حال می داد و روی بال و بر خود می نشاند و در عوالمی که ما نمی توانستیم درست درک کنیم سیر می داد.»

اما به مدت سه سال نیز(از سال 1329)به قول خودش«در محضر درس حضرت استاد،علامه کبیر آقای طباطبایی روحی فداه»شرکت کردند و «فلسفه بو علی را از معظم له»آموختند و«در یک حوزه درس خصوصی که ایشان برای بررسی فلسفه مادی تشکیل داده بود،بیشتر حضور یافتم»و «کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم»در آن مجمع پربرکت پایه گذاری شد.

روشن است که این ارتباط منجر به رابطه نزدیک و قرابت روحی شدید بین استاد و شاگرد شد که تا پایان عمر هر دو ادامه داشت و نمی توان از یاد برد آن هنگام که علامه طباطبایی بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و در شهادت شاگرد خویش سرشک سوزان ریخت درحالی که به دلیل کهولت می لرزید و کلمات را بریده بریده ادا می کرد.گویی کودکی با تمام صفای روح و جان در غم از دست دادن دوست همبازی اش می گرید و مرثیه می خواند.

و در پیام خویش نیز چنین آورده بود:«مرحوم مغفور مطهری که دانشمندی بود متفکر و محقق، دارای هوشی سرشار و فکری روشن و ذهنی واقع بین،تألیفاتی که از خود به یادگار گذاشته و تحقیقاتی که در اطراف مقاصد علمی و برهانی نگاشته و در لابلای کتاب هایش به چشم می خورد، اعجابآور است!...آری یک راه باریکی که مرد دانشمند به حقایق باز کند.برای وی حیات ابدی می بخشد و از دنیا و مافی ها ارزنده تر است.»

آیت الله سید محمد محقق داماد و آیت الله حجت تبریزی از دیگر استادان شیخ مرتضی مطهری در حوزه علمیه قوم بودند

خودسازی روحی

همانطور که حاج شیخ مرتضی مطهری در فراگیری دروس مختلف حوزوی فعال به تمام معنا بود،در سازندگی روحی خویش نیز حد بلیغ داشت بررسی زندگی وی نشان می دهد که در تمام دوران زندگی این ویژگی و سلوک را دنبال می کرد.و شواهد این موضوع علاوه برمشی فردی و اجتماعی و علمی وی است که از مؤثران اخلاقی و تربیت کنندگان روحی خویش بسزا یاد می کند و مکتوبات و سخنرانی هایش نیز همواره در هاله ای از پاکی و صداقت عرضه می شد و به همین علت به دل خوانندگان و شنوندگان مینشست گرچه از نظر علمی نیز بسیار قوی بود.

شهادت هم حجره ای و هم مباحثه ای معروف وی یعنی آیت الله حسینعلی منتظری گویاست.«از ویژگی های آن مرحوم این که محیط پرتلاطم تهران ایشان را آلوده نکرد و صفا و خلوص و سادگی و جهات اخلاقی و معنوی ایشان کماکان باقی ماند؛ و چه فضیلت بزرگی است برای انسان که محیط در او اثر سوء نگذارد بلکه او بتواند در محیط اثر مثبت خوب داشته باشد؛و نیز از ویژگی های آن مرحوم تقید و علاقه مفرط ایشان بود به ذکر و دعا و تهجد و شب بیداری.»و بعد می افزاید:«به یاد دارم که در همان اوایل آشنایی ما یکدیگر ایشان به نماز شب مقید بود و مرا نیز بدان تحریض می کرد و من به بهانه این که آب حوض مدرسه شور و کثیف و برای چشمانم مضر است از آن شانه خالی می کردم تا این که شبی در خواب دیدم...من در حال خواب باتوجه به فاصله زمانی حضرت علی علیه السلام متحیرانه نشسته بودم که ناگاه در همان حال تحیر،مرحوم آیت الله مطهری مرا از خواب بیدار کرد و درحالی که ظرف آبی در دست داشت گفت:این آب را از رودخانه تهیه کرده ام، برخیز و نماز شب بخوان و بهانه نجوی.»

از قم به تهران

در سال 1331 قم را برای اقامت در تهران ترک می کنند.می گویند که علت این مهاجرت تنگی معیشت به دلیل ازدواج بوده است و هم گفته می شود که«برخی بی مهری های اطرافیان آیت الله بروجردی به ایشان پس از ناکام ماندن تلاش های امام خمینی و به تبع ایشان استاد مطهری و دیگران در اصلاح حوزه»در این حرکت دخیل بود.

آیت الله مطهری در ابتدای ورود به تهران مشغول تدریس در مدرسه سپهسالار(مطهری کنونی)و مدرسه مروی شدند که تدریسشان در مدرسه مروی تا سه سال قبل از شهادتش ادامه داشت.در سال 1332 مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه را پایان می برند و شرح جلد دوم نیز در سال 1333 به سرانجام می رسد و جلد سوم در سال های بعد چاپ می شود.

صفحه 3

همکاری با دانشگاه

دانشگاه الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران از سال 1334 پذیرای وی می شود.این همکاری تا بیست و دو سال بعد ادامه می یابد. بازنشسته کردن زود هنگام ایشان نیز جالب توجه است که می توانید در کتاب«سیری در زندگانی استاد مطهری»مطالعه کنید.در آنجا نامه ای از استاد(ص 95)درباره ماجرای درگیری با فرد دیگری به رئیس دانشکده آورده می شود.در همین نامه می توان سلوک روحی آیت الله مطهری را درک کرد زیرا در سراسر نامه نامی از آن فرد نمی برد درحالی که همگان می دانستند و میدانند یکی از سرآمدان مارکسیست در دانشگاه ها بود.

حضور استاد مطهری در تهران سبب شد تا شعاع فعالیت ایشان بسیار گسترده شود.علاوه بر آن که در مدارس حوزوی و دانشگاه تدریس می کرد در انجمن های اسلامی مهندسین،پزشکان و دانشجویان دانشگاه تهران نیز سلسله سخنرانی هایی را ایراد کرد.فعالیت در مساجد را نیز باید بر آن افزود و از محفل های ویژه مانند«انجمن ماهانه دینی»که از سال 1339 تا 1341 در سه راه ژاله وقت(مجاهدین کنونی)ادامه یافت،باید یاد کرد که با همکاری مرحوم حجت الاسلام دکتر محمد ابراهیم آیتی سازماندهی شده بود.روشن است که ارتباط ایشان با قم هرگز قطع نشد.

مطهری فرزند زمانه

استاد مطهری نقش اساسی در تبیین و تبلیغ اسلام اصیل داشته اند آن هم در دوره ای که انواع تفکرها،به ویژه تفکر ماتریالیستی و برخی جریان های غرب گرایی یکهتاز بودند.بسیاری از رسانه های ارتباط جمعی،اکثریت قریب به اتفاق روشن فکران و دولت(به صورت خاص)از این نحلهها پشتیبانی می کردند تا تفکر اسلامی تضعیف شود.

آیت الله مطهری به دلیل حضور مستقیم و همه جانبه در بطن جامعه از مشکلات،موانع و نیازها اطلاع کافی داشت،به همین علت حرکت روشنگر وی بخش وسیعی از جامعه را پوشش می داد؛از توده های مردم تا تحصیل کردگان دانشگاهی.

بسیاری از آثار وی ابتدا به صورت درس آموزشی در مجامع مختلف و سخنرانی در محافل و مساجد ایراد شد و سپس به صورت کتاب درآمد و با استقبال گسترده ای مواجه شد.

زیرکی و هوشیاری وی مانع آن نمی شد که برای کم سوادترین افراد اجتماع تا عالی ترین رده عالمان تألیف کند؛«داستان راستان»استاد و پاورقی و شرح«اصول فلسفه و روش رئالیسم»را می توان دو سر یک طیف وسیع فعالیت بنیانی،عالمانه، آگاهانه و روشنگرانه وی به حساب آورد.گرچه عده ای نزدیک بین و بی تدبیر بر استاد اشکال می کردند و تألیف«داستان راستان»را دور از شأن دانشمندی چون وی می دانستند و مؤلف نکتهسنج نیز در مقدمه کتاب چنین ارزیابی ها را ناشی از نوعی «بیماری اجتماعی و یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه اسلامی»معرفی کردند.چاپ داستان راستان در سال 1339 صورت گرفت و در سال 1344 کمیسیون ملی یونسکو در ایران این کتاب را برگزید و به مؤلف آن جایزه یونسکو تعلق گرفت.

زبان صدق

مطهری از نعمت ویژه ای برخوردار بود که کمتر افرادی در سطح علمی وی در آن روزگار دارای این مزیت بودند؛زبان صدق آن نعمت و مزیت بود که به فعالیتش برکت می بخشید و گفتار و کردارش را همسنگ می کرد.

بر این امتیاز باید زبان و قلم روشن و همهفهم را نیز افزود.همین شیوه روبهرو شدن با مخاطبان سطوح مختلف،سبب فراگیری آثار مکتوب و منبرهایش گردید و استاد نیز موفق به انتقال پیامش در گستره وسیعی شد.

باید افزود:روشن و ساده ارایه کردن مطالب و مفاهیم دینی،بدون آن که از کیفیت علمی آن بکاهد،در آثار وی تبلور ویژه ای یافته و می توان گفت از نظر تکاملی تا آن زمان شیوه ای نادری در این عرصه است.

موضوع یابی

با عنایت به احاطه ایشان به نیازهای جامعه برای شناخت اسلام و پاسخ مقتضی به پرسش های طبیعی مطرح روز و آگاهی از شبهات مختلفی که نحله های فکری وارداتی به ویژه میان نسل جوان، تحصیل کرده ایجاد کرده بودند،و نیز کژراهه هایی که به نام اسلام تبلیغ می کردند طرح موضوع های خاص مناسب که هم در قالب آن بتوان اندیشه های دینی را مطرح کرد و هم به پرسش ها،پاسخ گفت و هم شکوک و ابهام ها را زدود و هم مبانی التقاطی ها را آشکار کرد،کار بزرگی بود که آیت الله مرتضی مطهری توانست به خوبی از عهده آن برآید، در این گستره موفقیت های چشمگیری نصیب تفکر اسلامی ناب و مسلمانان و از جمله نسل جوان تشنه  درک و دریافت معارف اسلامی کند.در این موفقیت بدون شک اطلاعات لازم و دقیق وی از تفکر مقابل نیز بسیار مؤثر بود.

مبارزه با کژرویها

یکی از شاخصه های استاد مطهری،حساسیت ویژه اش نسبت به کژرویها به نام اسلام و افکار التقاطی بود که سبب بدنام کردن دین و اتلاف نیروهای زیادی شد.

مطهری از اولین متفکران فهیمی بود که به فراست،نقطه های انحرافی و مرزهای کژروی و تلفیق های ناساز و التقاطی را دریافت و با تمام توان فکری و علمی و استدلالی خود به مقابله با مرعوبان شرق و غرب برخاست و در این زمینه هرگز با کسی مماشات نکرد.همین خصلت دفاع از حقیقت دین اسلام سبب شد تا دشمنان نادان و کینه توزی در مقابلش قرار گیرند و برای از میدان به در کردن وی به انواع حیله ها و تهمت ها متوسل شدند که موفق نبودند و سرانجام نیز«برهان قاطع»جاهلان،ظاهر کارآمد نشان داد و توانستند در تاریکی شب با سرب داغ،مردی دانشمند و بیسلاح و فرزانه ای متفکر و مجتهدی زمانشناس را به شهادت برسانند.

این اتفاق شب هنگام سهشنبه یازدهم اردیبهشت ماه 1358 به وقوع پیوست.

همین ترور ناجوانمردانه می تواند شاهد گویایی برای درک مؤثر حضور استاد مرتضی مطهری در عرصه های سیاسی باشد.

منابع:

1-مجموعه آثار استاد مطهری،جلد اول

2-حاصل عمر(که به مناسبت یازدهمین سالگرد شهادت استاد توسط دایره تبلیغات و انتشارات نمایندگی ولی فقیه در سپاه انتشار یافت.»

3-سیری در زندگی استاد مطهری،چاپ هفتم با اضافات، انتشارات صدرا.

4-سیری در اندیشه های اجتماعی شهید آیت الله مطهری، علی باقی نصر آبادی،چاپ اول،1377،مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم.

5-آرشیو روزنامه کیهان،پرونده های اسناد مطهری.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است