در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: نشریه طلوع ش 2، هدایتی، ابو الفضل ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است. 

در منظر اسلام،عالمان دین،جایگاهی درخور اعتنا داشته و تکریم شده اند. شکی نیست که حرمت ها،حاکی از مسئولیت ها بوده و هر عالم دینی در قبال اسلام و امت عصر خود،ناگزیر از بیان حقیقت و ارایه طریق فلاح و سعادت این جهانی و آن جهانی است. از سویی، ایمان به خداوند و پیامبر و ابدیّت،عالم را وامی دارد تا احساس مسئولیت نموده و در توصیه به حق و صبر، «1» پیش قدمی جوید و از سویی دیگر،علم و دانایی از قرآن و احکام و حدود الهی،تکلیف نجات بخشی امت را بر دوش او می نهد. بدین سان فزونی و سنگینی رسالت عالم مسلمان،نسبت به یک مسلمان،آشکار می گردد. سکوت و سکون عالمان دینی

صفحه 2

در برابر کژاندیشی ها و کژ روی های زمانه و جامعه،با توحید و تقوا ناسازگار بوده و آنان را نزد حق و خلق،خوار می سازد. تردیدی نیست که در عرصه فکری و فرهنگی،می بایست شاهد حضور زنده و زاینده عالمان دینی بود،چرا که دشمن همواره از رهگذر شبیخون فرهنگی نفوذ کرده و از خواب آلودگی عالمان و مردمان سود جسته است. پیشینه حوزه های علمیه شیعه،به روشنی نشان می دهد که عالمان بزرگ و تأثیرگذار بر حیات امت،پیوسته در زمان شناسی و شناخت تکلیف ها و پاسخگویی و واکنش معقول در برابر انحطاط ها و شبهات بوده اند. چنان که می نگریم،شیخ طوسی از ناموران حوزه علمی شیعه بدین نکته اشارت کرده است:علمای بزرگ چه آنان که در روزگار کهن زیسته و چه آنان که بعد آمده و پیوسته اند،همه در جهت بهره گیری از دلیل های معقول و متناسب با زمان کوشیده اند. از آن جا که همواره شبهات و مسایل تازه در رابطه با دین و ایمان طرح شده،عالمان مواضع آگاهانه ای در برابر آن داشته اند. «2»

عالمانی که از تاریخ نکته آموزی داشته و سرگذشت ادیان و اقوام و مخالفان را دانسته اند و نیز با زمانه و جامعه خویش آشنایی ورزیده اند،بی گمان عرصه فراخی پیش روی خود می نگریسته اند. زیرا که جهل و جمود فکری سبب نمی شد که تا آنان در تنگنای اندیشه گرفتار آمده و خواسته و ناخواسته به طعن و لعن مخالفان پردازند

صفحه 3

و از احیاگری دین باز مانند. نگرش اجتماعی-تاریخی عالم زمان شناس،بسترساز اقدام های حکیمانه گشته و روشنای آموزه های فراگیر دین را آشکار می گرداند. شهید مطهری از این شمار بود. او از یک سو به گذشته کوچیده و جریان های فکری- مذهبی پیشین را بررسی کرده بود و از دیگر سو،به عصر حاضر چشم دوخته بود.

مطهری و انحطاط مسلمانان

استاد مطهری،افزون بر آگاهی از مشکلات و مسایل فرهنگی و اجتماعی مسلمانان کشور و کوشش در جهت رفع آن همه،از وضع حاکم بر جهان اسلام رنج می برد. در حقیقت،مطهری در مقام بسترسازی اصلاح فراگیر زندگی و جامعه جهانی مسلمان بود،و یک متفکر احیاگر مسلمان،باید این آرزو و شیوه را داشته باشد. او در این به اره،چنین می نویسد:

«این جانب،درست به یاد ندارد که از چه وقت با مسأله انحطاط مسلمین آشنا شده است؟و از چه زمانی شخصاً به بحث و تحقیق در این مسأله علاقمند گردیده و درباره آن فکر می کرده است؟ولی می تواند به طور یقین ادعا کند که متجاوز از بیست سال است که این مسأله،نظر او را جلب کرده و کم و بیش در اطراف آن فکر می کرده است و یا نوشته های دیگران را در این زمینه می خوانده است. «3»

استاد مطهری در جای دیگر سیمای یک متفکر و مصلح را می نمایاند که فقط به حقیقت پرداخته و به دور از هرگونه مصلحت اندیشی جاهلانه،در مقام تبیین مسایل فرهنگی و چاره اندیشی برای همه مسلمانان است:

«یافتن راه اصلاح اوضاع حاضر جهان اسلامی،بستگی زیادی دارد به پیدا کردن علل و موجبات انحطاط آن ها که در گذشته وجود داشته است و یا اکنون نیز موجود است. برای این کار لازم شد که اولاً نظر دیگران را اعم از مسلمان و غیر مسلمان-تا آن جا که دسترسی دارم بررسی کنم-ثانیاً موضوعاتی که از این نظر قابل طرح و گفت و گو ست،هرچند تاکنون از این نظر طرح نشده است،بدون اغماض و پرده پوشی طرح کنم «4»

در میان عالمان حوزوی،کمتر می توان نظیری برای شهید مطهری سراغ گرفت که به سان او نگرش فرامرزی داشته و نسبت به جهان اسلام،احساس مسئولیت کرده

صفحه 4

باشد. از این منظر،باید از دوست دیرینه و سخت کوش وی؛امام موسی صدر یاد کرد،که نقش به سزایی در اصلاحات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی جنوب لبنان داشته و زمینه سربلندی تشیع را در جهان عرب پدیدار ساخت.

مرحوم مطهری در پاریس،به هنگام یادکرد از امام موسی صدر،در حالی که از ناپدید شدن وی سخت متأثر بود،اظهار می دارد:«اگر آقا موسی الان بود،چون دنیا را دقیقاً می شناخت،می توانست کسی باشد که وضع جهان را برای امام تشریح کند و به عنوان یک کارشناس قوی،موضوعات و نیازها را بگوید. احکام واضع هستند و اشکال همه ما در عدم شناخت موضوع است. آقا موسی در دنیای عمل و اجرا، نیازها را درک کرده بود،مسایل و مشکلات [جهان اسلام و]حرکت [کنونی ]را می دانست و لمس کرده بود و برای اغلب موضوعات حکم فقهی داشت «5»

عالمان و متفکرانی که اسلام را در بستر جاری تاریخ نگریسته و شناخته اند،به آسانی می توانند از راهبردهای تأثیرگذار سود برند و کارآمدی دین را در تمامی عرصه ها نشان دهند. گسست های تاریخی و فرهنگی و عاطفی،عالمان را از مردم و مطالبات معقول آنان بیگانه ساخته و مسیر تهاجم ضد فرهنگی استعمار را هموار می کند. بدین سان به دست می آید که بینش فراگیر و واقع بینانه و حاکی از کلیت جهان اسلام،به تدریج موجب تفاهم و تعاون فرهنگی و علمی و عملی عالمان اسلام گشته و تقریب عینی و تعیین کننده مسلمانان را بشارت می دهد. و پیداست که ملی گرایی های منفی و بیگانگی از سرنوشت جهان اسلام،سبب ساز تفرقه و اتهام و خشونت فرقه ای خواهد گشت و در نهایت کم ترین حساسیت در برابر تجاوز پیشگی و صهیونیسم را نخواهیم داشت. وضع اسف بار فلسطین،مثال بارز این فاجعه است که بر اثر بی تفاوتی ها و بیگانگی مسلمان ها از یکدیگر پدید آمده است.

اسلام و تمدن اسلامی

شهید مطهری که سالیان دراز در اندیشه و تحقیق پیرامون وضع مسلمانان عصر حاضر کوشیده است،در حقیقت نگران از دست رفتن واپسین سرمایه هایی بوده است که پدیدآورنده تمدن بزرگ اسلامی است. در نگاه مطهری،بعد فرهنگی حرکت بازگشت به خویشتن مسلمانان،بیش از بعد نظامی و سیاسی آن-که در

صفحه 5

کشورگشایی با دیگر فاتحان وجه اشتراک می یابد-شایان اعتناست. چرا که اسلام، مکتب حیات بخش است و فراتر از سلطه و سیطره بر منابع مادی،روشنای ذهن ها و فراخ نای فضیلت و عدالت و عزت بشری را می طلبد.

«این مطلب جای تردید نیست که مسلمین،دوران عظمت و افتخار اعجاب آوری را پشت سر گذاشته،نه از آن جهت که در برهه ای از زمان حکمران جهان بوده اند و به قول مرحوم ادیب الممالک فراهانی«از پادشاهان باج و از دریا امواج گرفته اند، زیرا جهان حکم رانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند صباحی به زور خود را بر دیگران تحمیل کرده اند و طولی نکشیده که مانند کف روی آب،محو و نابود شده اند بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنه گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا کردند که چندین قرن ادامه یافت و مشعل دار بشر بود، اکنون نیز یکی از حلقات درخشانی تمدن بشر به شمار می رود و تاریخ تمدن به داشتن آن می بالد. مسلمین چندین قرن در علوم و صنایع و فلسفه و هنر و اخلاق و نظامات عالی اجتماعی بر همه جهانیان تفوق داشتند و دیگران از خرمن فیض آن ها توشه می گرفتند. تمدن عظیم و حیرت انگیز جدید اروپایی که چشم ها را خیره و عقل ها را حیران کرده است و امروز بر سراسر جهان سیطره دارد،به اقرار و اعتراف محققین بی غرض غربی،بیش از هر چیز دیگر از تمدن باشکوه اسلامی مایه گرفته است «6 »

استاد مطهری،به جای ستایش های بی حاصل یا غفلت های زیان بار،در کنار تعلیم معارف گران سنگ اسلامی،واقعیت تمدن مسلمانان را به تصویر می کشد و ذهن را به تکاپو به منظور نجات از خودباختگی و اسارت برمی انگیزد. در همان روزگار،در آثار مذهبی،تصویرهای فخر آمیز از دوران بالندگی و تأثیرگذاری تمدن و فرهنگ اسلامی به دست داده می شد،بی آن که موقعیت کنونی اسلام در میان مسلمانان بررسی گشته و چاره اندیشی شود. شهید مطهری این گونه به تبلیغ دین و فرهنگ و تاریخ دینی نمی پرداخت و یک سر در اندیشه و دردمندی و ارایه نابسامانی ها و راه کارهای خروج اسلام از انزوا و خاموشی بود.

«قدر مسلّم این است که پدیده ای درخشان و چراغی نورافشان به نام تمدن اسلامی قرن ها در جهان وجود داشته و سپس این پدیده نابود و این چراغ خاموش شده است. امروز مسلمانان در مقایسه با بسیاری از ملل جهان،و نیز در مقایسه با

صفحه 6

گذشته پرافتخار خودشان،در حال انحطاط و تأخّر رقت باری به سر می برند. طبعاً این پرسش پیش می آید که چطور شد مسلمانان پس از آن همه پیش روی و ترقی در علوم و معارف و صنایع و نظامات به قهقرا برگشتند؟» «7»

از دیر باز در تبلیغات استعماری-که پیش تر از زبان کلیسا شنیده می شد-این گونه وانمود می شد که اسلام و قرآن،عامل انحطاط مسلمانان بوده و آنان ناگزیر از روی کرد به مسیحیت یا مکتب های سیاسی-اجتماعی امروزین اند. حال آن که واقعیت ها به دست می دهد که حساب اسلام از حساب تمدن اسلامی جداست و هنوز این آیین فراگیر،توانمندی طرح حیات شایسته و بالنده و متناسب با شرایط عصر حاضر را دارد. حرکت های فکری و خیزش های سیاسی سده های اخیر در جهان اسلام،آشکارا از حضور اسلام جوان و پویا و پاسخ گو به ضرورت های زندگی امروز حکایت دارد. خاموش شدن تمدن اسلامی یا تمدن مسلمانان را باید در رابطه با حاکمیت های خودکامه و غفلت زده جست و جو نمود،که فقط دغدغه حفظ مصالح و منافع خود را داشته و دارند. مطهری،مصلحی است که اسلام را در حیات و جنبش می نگرد و نجات بخشی مسلمانان را در سایه آموزه های آن ممکن می شما ردبا آن که تمدن اسلامی نابود شده،اسلام به صورت نیرویی زنده و فعال و گسترش یابنده باقی مانده است و با نیرومندترین نیروهای نو اجتماعی و انقلابی رقابت می کند «8»

آن چه سبب ساز انحطاط مسلمانان شده است،بی گمان برداشت های ناصواب از مفاهیم اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی اسلام است که ذهنیت بیمارگونه ای را پدید آورده است،عوامل دیگر؛استبداد داخلی و استعمار خارجی در همین بستر نامساعد رشد کرده و مانع پیشرفت اسلام و ترقی مسلمانان گشته است. مطهری در تحلیل خود،ضرورت پژوهش در مقوله های زیر را خاطرنشان می سازد:اسلام و مقتضیات زمان؛سرنوشت و قضا و قدر؛تأثیر معاد در ترقی یا انحطاط جامعه؛ شفاعت؛انتظار فرج؛سیستم اخلاقی اسلام؛حکومت از نظر اسلام؛قوانین جزایی اسلام؛حقوق زن در اسلام؛قوانین بین المللی اسلام؛جعل و تحریف و وضع حدیث؛اختلافات شیعه و سنی؛جمود و اجتهاد؛فلسفه و تصوف؛روحانیت؛ فعالیت های تخریبی اقلیت ها در جهان اسلام؛سقوط آندلس و استعمار. «9» تأمل در این عنوان های پژوهشی به دست می دهد که افزون بر بد زخمی هایی که

صفحه 7

مسلمانان نسبت به اصول و مفاهیم عقیدتی خود داشته و از شناخت درست ناتوان مانده اند،در عمل نیز دچار تعصب و فرقه گرایی و تن آسایی شده اند. احیا گران اسلام در عصر حاضر،همچون شهید مطهری در طی دوران مجاهدت های فرهنگی و تبلیغی،از سویی در پیراستن اسلام کوشیده و از سویی دیگر سعی در تفاهم و تقریب میان مسلمانان داشته اند و آنان را در جهت حماسه و حیات طیبه برانگیخته اند.

کارنامه مسلمانان عصر حاضر نشان می دهد که آنان به رغم موانع یادشده-که گاه جنبه نظری و گاه عملی داشته است-تحرک هایی را آغازیده اند. استمرار آن همه، روشن بینی و گفت وگو پیرامون عوامل عقب ماندگی در عرصه های علمی و عملی را ضرورت انکارناپذیر می نمایاند. چنان که امروزه رسانه های تبلیغی-فرهنگی در جهت تفکیک دین از سیاست و اندیشه و دانش و اقتصاد و تربیت کوشش می کنند، در دهه های پیش از انقلاب اسلامی نیز ماتریالیسم و سوسیالیسم را مظهر ترقی خواهی تلقی می نمودند شهید مطهری در تجزیه و تحلیل سیاست دین زدایی از جهان اسلام،از یک سو پیشینه مذهب در غرب و تعلیم و تبلیغ مذهبی کلیسا را زمینه ساز آن همه می داند و از دیگر سو،ناتوانی های مسلمانان در ارایه اسلام به عنوان یک مکتب فراگیر و تأثیرگذار. در اروپا و طبعاً در جهان اسلام،نوعی ارتباط مصنوعی میان ایمان به خدا و مشروع شمردن استبدادها و اختناق ها از یک طرف،و میان بی خدایی و حق حاکمیت ملی و پیکار در راه کسب و حقوق از طرف دیگر برقرار شد. این ها موجب شد که برخی مصلحان اجتماعی و داعیه داران،برای این که خود را در راه مبارزات اجتماعی یکسره از این قیود آزاد کنند،از اساس منکر

صفحه 8

خدا و هر معنی و مفهومی که از فکر خدا منشعب شود گشتند و به سوی ماتریالیسم رو آوردند. علت گرایش آن افراد به ماتریالیسم،محاسن خود ماتریالیسم نبود، بلکه مفاسدی بود که در دستگاه های به اصطلاح مذهبی از جنبه های فکری و اخلاقی و عملی و اجتماعی پدید آمده بود. نمی خواهیم ادعا کنیم که در حال حاضر ماتریالیسم توانسته است تمام سنگرهای انقلاب و نوجویی و نوسازی و پرخاش گری را از دست الهیون بگیرد. مخصوصاً در جهان اسلام این کلیت به هیچ وجه صادق نیست،تاریخ نیم قرن اخیر مبارزات ضد استعماری در سرزمین های اسلامی بهترین شاهد مدعا است «10»

مقالات مرتبط:

جهان اسلام از نگاه شهید مطهری بخش دوم

پی نوشت ها:

1. سوره والعصر

2. ر ک:تلخیص الشافی

3. انسان و سرنوشت،مقدمه،ص سه و چهار

4. همان،ص چهار و پنج

5. نامه مفید،سال چهارم،ش 16،ص 99(در گفت وگو با دکتر صادق طباطبایی)

6. انسان و سرنوشت،مقدمه،ص شش

7. همان،ص نه

8. همان،ص یازده

9. همان،ص بیست و تا بیست و دو

10. علل گرایش به مادیگری،ص 160-159


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است