در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: پیام زن: اسفند 1371، شماره 12 ، ؛


1 تعدد زوجات2 طلاق3 سرپرستی فرزند

نکاتی چند:

1 پیشتر نیز یادآور شدیم که این سلسله مقالات عمدتا بازگوکننده آن دسته از نظرات و آثار استاد شهید آیت اللّه مطهری است که تا کنون انتشار نیافته و آنچه در بین گیومه به عنوان سخنان استاد شهید می آید عینا از نوارهای ایشان استخراج شده است.

2 اگر به گذشته این مطالب بنگریم خواهیم دید که هر چند انقلاب اسلامی ایران و اسلامی را که امام راحل(قده) به ما آموخت توانست تحول چشمگیری در نوع نگرش به جایگاه زن و چارچوب حضور او در جامعه ایجاد کند اما عظمت افکار استاد شهید و توجه به سالهایی که این افکار ارائه می شد به راحتی می تواند طراوت این مباحث را حفظ بلکه در پاره ای موارد بیشتر نیز نماید. نگرش به نوع تفکر «منفی»منشی که در آن دوران و حتی اینک نیز در اذهانی چند نسبت به زن وجود داشته و دارد اهمیت مباحث استاد شهید را بر ما بیشتر روشن خواهد کرد. اذهانی که هنوز نیز بعد از گذشت این همه سال از پیروزی انقلاب و تجربه عینی، حتی حاضر به شنیدن و خواندن چنین مباحثی نیستند تا چه رسد که خود معتقد به آن و مبلغ آن برای دیگران باشند.

3 تا کنون توفیق انعکاس ده قسمت از این مباحث را داشته ایم. مباحث گذشته شامل زن و سیاست، زن و شهادت، زن و قضاوت، زن و مرجعیت بوده است. استاد شهید در پنجمین یعنی آخرین جلسه بحث، به پاسخگویی چند سؤال مطرح شده از طرف حاضرین در جلسه می پردازد. این پرسشها بیشتر در باره مسأله طلاق و تعدد زوجات و چارچوب حقوق زن و مرد در این خصوص می باشد. پرسش و پاسخ مذکور هر چند عمدتا ارتباط چندانی مستقیما به مباحث گذشته ندارد اما نوع نگرش حکومتی استاد شهید و نیز زمینه ای که سؤالات مذکور برای چارچوب پاسخها ایجاد کرده است برای آشنایان به معارف اسلامی و نیز صاحب نظرانی که برنامه ریزی و چارچوب حرکت نظام اسلامی را در دستور کار خویش دارند و می تواند ارزشمند و نمونه باشند. این پرسش و پاسخ پایان بخش این مرحله از مباحث استاد شهید خواهد بود. مباحثی که بر اساس تنظیم مجله از موضوع «زن و سیاست» آغاز و به موضوع «زن و مرجعیت» منتهی شد. در آینده نیز به توفیق الهی بخشهای دیگری از آثار منتشرنشده استاد شهید به همین روال تقدیم خوانندگان عزیز خواهد شد. خوشحال خواهیم شد اگر نقطه نظرات شما را در این باره بدانیم. سؤالات مورد اشاره در دو قسمت منعکس می شود. اینک به اولین قسمت آن توجه فرمایید.

سؤال اول:

آیا وضع قوانینی به منظور کنترل اجرای صحیح روح قوانین شرع چه صورتی دارد؟ به عنوان مثال اسلام صریحا رعایت عدالت را در تعدد زوجات در قرآن طرح کرده و در صورت عدم امکان آن، تعدد زوجات را صحیح ندانسته است. حال اگر ما قوانینی را وضع کنیم که بر اساس آن هر گاه زنی از شوهر خویش شکایت کرد که عدالت را در مورد او رعایت نکرده است و به زن یا زنان دیگرش توجه بیشتری می کند، این مسأله در محکمه طرح شده و در صورت اثبات، شوهر را ملزم به اجرای عدالت کنیم و در صورت امتناع مجازات شود. آیا وضع این قوانین نافذ است؟

پاسخ:

«مسلما این حرف، حرف درستی است، یعنی ما می توانیم یک سلسله قوانین یا تصویب نامه ها یا آیین نامه ها وضع کنیم که اینها مربوط به حکم اجرای قانون شرعی باشد. اینها نه تنها خلاف نیست بلکه لازم هم دانسته شده و در واقع می شود گفت اسم اینها اصلاً قانون نیست، اینها نظارت کردن در حُسن اجرا است و اینها از جاهایی است که جایش خالی بوده و این مفاسدی که پیدا شده و این عصیان و طغیانی که علیه قانون اسلامی پیدا شده یک ریشه اش این است که در اجرای اینها مراقبت کامل نشده است.

نصّ آیه قرآن در باره تعدد زوجات این است:

«و ان خفتم ان لا تعدلوا فواحدة ...»

قانون تعدد زوجات بدون شک به عنوان یک چاره اجتماعی وضع شده است ... در این آیه حتی نمی فرماید اگر عدالت را رعایت نمی کنید، یا اگر می دانید عدالت [را رعایت] نمی کنید. می گوید اگر بیم آن را دارید که عدالت را رعایت نکنید، اگر نگران این هستید که عدالت را رعایت نکنید یکی بیشتر نگیرید.»

آن گاه استاد شهید این بیم و نگرانی را توضیح می دهند:

«همیشه شما با این سؤال مواجهید که می پرسند، من می خواهم وضو بگیریم ولی خوف این را دارم که این وضو برای من ضرر داشته باشد. می گویند: نگیر. من می خواهم روزه بگیرم ولی خوف دارم که برای من ضرر داشته باشد. می گویند: نگیر. من می خواهم بروم حج ولی خوف دارم این حج برایم ضرر داشته باشد می گویند: نرو. اما در عمرتان به یک نفر برخورد نمی کنید که بگوید من می خواهم یک زن دیگر بگیرم و خوف این دارم که عدالت را رعایت نکنم؛ بلکه حتی با تصمیم به عدم عدالت این کار را می کند.»

استاد عالی قدر با تأکید بر اینکه در چنین مواردی اصلاً نیاز به وضع قانون نیست نتیجه گیری می کنند که «اگر عملاً کنترل کنیم تا اگر کسی خواست زن دوم بگیرد از هر جهت توضیح کامل از او بخواهیم و تا ثابت نشده که این شخص احتیاج دارد و دیگر اینکه آیا زمینه اجرای تعدد زوجات در اجتماع هست یا نیست و نیز این آدم آیا استطاعت روحی و مالی دارد و آیا می تواند عدالت را رعایت کند یا نه؟ تا این مسایل درست نشود به او اجازه نمی دهیم. این همان نظارت بر حُسن اجرا است.»

استاد ادامه سؤال مذکور در خصوص عدم اجرای عدالت توسط مرد و اجبار او به رعایت آن را بازگو نموده و پاسخ می دهند:

«اگر بعد از اینکه کسی زن متعدد گرفت و زنش شکایت کرد که او عدالت را رعایت نمی کند در اینجا آیا محکمه حق دارد که او را به اجرای عدالت اجبار کند؟ بله، بالضرورة می تواند و هر قانونی از قوانین اسلام اگر اجرا نشود حکومت باید شخص را به حسن اجرا الزام کند.»

* * *

سؤال دوم:

اسلام طلاق را مبغوض ترین اعمال مباح دانسته و به شدت از آن به زشتی یاد نموده است. حال اگر ما قوانینی وضع کنیم که اگر مردی بدون دلیل و منطق و تنها از روی هوا و هوس تصمیم به طلاق دادن زن بگیرد، مکلف به تحمل جریمه هایی چون مالیات و عوارض گردد و در صورت استنکاف، دولت از زن مطلقه حمایت کند. آیا این قوانین می شود نافذ باشد؟

پاسخ:

شهید آیت اللّه مطهری(قده) ابتدا ضمن تقریر و تأکید بر ناپسندی طلاق به روایاتی در این زمینه اشاره می کنند اما توجه عمده را به رکن اصلی در پیوند زناشویی معطوف می دارند و از این زاویه به طلاق نگریسته و پاسخ را دنبال می کنند. بیان آن شهید سعید به خوبی گویا و روشن است:

«بله، اسلام طلاق را مبغوض ترین اعمال مباح دانسته است و پیامبر اکرم(ص) بسیار بسیار کوبنده، این مطلب را نقل کرده اند و اکثر احادیث را که من دیدم احادیث مدنی است و از خود پیغمبر اکرم(ص) است. [مثل] این حدیث: «أبغَضُ الحلال الی اللّه الطلاق» یا «الطلاق یهتزّ منه العرش» از طلاق، عرش الهی به لرزه می آید.» در خبر است که به پیغمبر(ص) خبر دادند که ابوایوب انصاری می خواهد زن خود «امّ ایوب» را طلاق بدهد. حضرت(ص) فرمود: «انِّ طَلاقَ امّ ایوب لَحَوب» «طلاق دادن ام ایوب «حَوب» است. حَوب یعنی گناه کبیره. این جور مضامین، ما زیاد داریم. این مطلب مسلم است که [طلاق] مبغوض ترین حلال است. اسلام به هیچ وجه نمی خواهد بعد از اینکه یک خانواده ای پیوند زناشویی برقرار کرد این پیوند گسسته شود. این شرکت با یک شرکت عادی مثلاً مالی، تجارتی فرق می کند (که مثلاً دو نفر با هم شرکتی را تأسیس کردند. امسال که دلشان می خواهد، تأسیس کردند، فردا منحل می کنند.) یک پیمان مقدسی است که اسلام دلش می خواهد این پیمان باقی بماند. بعد می خواهد فرزندانی به وجود آید. به هم خوردن این کانون، وضع آن فرزندان را متلاشی می کند. ولی اسلام خیلی کوشش به خرج داده که موجبات این [طلاق] فراهم نشود، یعنی چیزی که علاقه اینها به یکدیگر را سست بکند؛ چون محیط زناشویی، با هر شرکت دیگری فرق دارد. شرکتهای دیگر فقط همکاری است، همدلی نیست، اگر همدلی [هم] نباشد فقط همکاری باشد، منظور صورت می گیرد مثل پیمانهای دیگر، پیمانهای سیاسی. در پیمانهای سیاسی اگر همدلی نباشد، [همین که] همکاری صورت بگیرد به مقصود می رسند. ازدواج همدلی است یعنی پایه اش محبت و علاقه است و ما در این باب محبت و علاقه ثابت کرده ایم که مفتاح [کلید] این محبت و علاقه به دست مرد است، یعنی مرد همیشه زن دلخواهش را دوست دارد و زن مردی را دوست دارد که قدر او را بداند. برای زن به ندرت اتفاق می افتد که وقتی مرد علاقه اش به او منقطع شد باز هم علاقه اش باقی بماند ولی مرد اهمیت نمی دهد که زن به او علاقه داشته باشد یا نه.

اسلام کوششهایی کرده است که این زمینه فراهم نشود از قبیل حریم قرار دادن میان زن و مرد نامحرم، [چنانکه] معاشرت زن را با مردهای دیگر محدود می کند.

دیدیم در گذشته خودمان بسیاری از چیزها با قانون اسلام منطبق نمی شد و مرد هم در طلاق دادن مطلق العنان بود، طلاق کم واقع می شد، ازدواجها دوام پیدا می کرد.

[اسلام] باز هم می گوید اگر مردی تصمیم به طلاق گرفت او را نصیحت کنید، با او حرف بزنید، شاید عصبانیت موقت است، شرایطی نیز هست که طلاق را به تأخیر می اندازد، مثلاً طلاق در زمان عادت جایز نیست ... بعد از طلاق نیز می گوید سه ماه باید «عدّه» باشد و برای مرد حق رجوع دارد. تا در حضور دو عادل نباشد طلاق جایز نیست. [اسلام طلاق را به] تأخیر می اندازد تا حد امکان واقع نشود.

ولی حالا واقعا اگر مردی به موجباتی این زن را طرد می کند یعنی دلش برای آن زن نیست، این برای او تحمیل است. آیا در اینجا به زور قانون باید این زن را چسباند به آن مرد؟ این دیگر ازدواج می شود؟ مقام زن مقام محبوبیت است. آیا این درست است بعد از اینکه اجتماع موجبات تفرق و دلسردی را فراهم کرده ما به زور بگوییم تو باید این را نگه داری. نوکر که نمی خواهد نگه دارد، زن می خواهد نگه دارد، یعنی می خواهد با مقام محبوبیت و علاقه نگه دارد.

این تعبیر با شرکتها و قراردادهایی که کار دل در کار نیست در ارتباط است مثل اینکه کسی بدون دلیلی بخواهد شرکتی را به هم بزند اما چیزی که مربوط به دل و پیمان معنوی است نمی شود گفت بدون دلیل و منطقی. وقتی دل، سرد شد دیگر سرد شده است. بله، می شود موجبات را از بین برد، مثلاً فردی به زن خود علاقه دارد و به خاطر هوس [ازدواج] با زنی دیگر، این را طلاق می دهد، خوب می شود جلوی او را گرفت. بنابراین در [خصوص[ این سؤال که مردی را مجبور کنیم زنی را نگه دارد از نظر ما منفی است.»

* * *

سؤال سوم:

چنانچه در شرایط خاص، تعداد مردان کشوری بیش از زنان آن بود و تعدد زوجات فلسفه وجودی اش به نظر منتفی رسید آیا می توان با وضع قوانین کسانی که می خواهند با داشتن زن و فرزند، زنی دیگر اختیار کنند را تحت مطالعه قرار داد، چنانچه امکانات مالی و صلاحیت آنها اجازه دهد اجازه انجام چنین کاری را بدهیم؟

پاسخ:

«جواب، همان پاسخ سؤال قبل است که این کنترل قانون است و مانعی ندارد.»

* * *

سؤال چهارم:

سرپرستی اطفال زنان مطلقه به عهده مردان و نیز فرزند متعلق به مرد است. حال اگر این مطلب محقق شود که مردی صلاحیت نگهداری طفل خویش را ندارد و زن بهتر می تواند از طفل نگهداری کند آیا ممکن است طفل را به مادر محول کرد؟

پاسخ:

«قطعا این جور است و هیچ مانعی ندارد. یعنی پدر، ولی واقعی فرزند است و این در صورتی است که صلاحیت داشته باشد. وقتی صلاحیت نداشته باشد حاکم شرع او را از ولایت عزل می کند. وقتی عزل کرد، فرزند را به آن کسی می سپارد که بهتر صلاح می داند. حالا آن شخص اگر زن بود به او واگذار می کند.»

ادامه پاسخهای استاد شهید را در شماره بعد یعنی آخرین قسمت این سلسله مقالات ملاحظه خواهید کرد. ان شاءاللّه .

ادامه دارد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است