در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: سایت تکتاز ایران، حداد عادل، غلام علی ؛


دریغ باید خورد بر مردی که نزدیک به ۵۰ سال از عمر ۶۰ ساله خود را برای برپایی حکومت حق و عدل اسلامی در این سرزمین سپری کرد و تنها ۸۰ روز پس از پیروزی انقلاب فرصت داشت تا شاهد این پیروزی باشد. امروز برآنم تا نگاهی داشته باشم به میراث مطهری. مطهری مردی جامع در علم و عمل و تعقل و تعبد و در درس و سیاست، صاحب اخلاص و صداقت و شجاعت بود و نظیر او کم پیدا می شود. جا دارد بپرسیم میراثی که از مطهری به جا مانده است چیست؟ مسلما کتاب های ارزشمند او میراث گرانقدری است که برای ما به جا مانده است. سخنرانی های او آموزنده است.

خاطرات او راهگشا و دلپذیر است؛ اما همه میراث مطهری این ها نیست. آنچه از مطهری به جا مانده، روش ماندگار اوست.

● روش مطهری

برای بیان اهمیت روش مطهری باید توجه کنیم که او ۳۰ سال پیش از این می زیسته و آثارش به چهل پنجاه سال پیش تعلق دارد. جهان به سرعت متحول شده و مسائل امروز ما دیگر مسائل ۳۰ سال پیش نیست.

این سخن به معنی کاستن از قدر و ارزش آثار مکتوب شهید مطهری نیست، بلکه برای جلب توجه است که ما روش او را در بررسی و برخورد با مسائلی که در زمانه او مساله بودند، چراغ راه آینده قرار دهیم.

● گفتمان مارکسیسم

دنیای ۳۰ سال پیش یعنی آن روز که مطهری شجاعانه قلم بر کف گرفته بود و با تیغ سخن از حقیقت و معنویت دفاع می کرد، چگونه دنیایی بود؟ گفتمان اصلی، یعنی مبحث اصلی ۳۰ سال پیش در ایران، مارکسیسم بود.

۵۰ سال پیش هم همینطور بود. آن روز که مطهری در کنار علامه طباطبایی اصول فلسفه و روش رئالیسم را نگاشت، مبرمترین وظیفه، دفاع از اسلام در برابر مارکسیسم بود.

چالش اصلی در برخورد با مارکسیسم مبانی فلسفی مارکسیسم بود و در آن زمان از نظر اجتماعی موضوع عدالت اجتماعی و لیبرالیسم غربی به صورتی که امروز گفتمان اصلی جامعه ماست، مساله اصلی نبود.

روزگاری که ما دانشجو بودیم و استاد مطهری چراغ راه ما بود، در دانشگاه ها بحث اصلی بر سر بود و نبود اصل دین بود.

در یک طرف طرفداران مارکسیسم و کمونیسم بودند که دین را افیون جامعه می دانستند و در طرف دیگر طرفداران دین. اصولا در آن زمان لیبرالیسم غربی منکر اصلی دین نبود و به همین دلیل اولویت در بحث های فکری و احتجاجات کلامی و دفاع از دین و معنویت، پاسداری از دین در جبهه مجادلات مارکسیستی بود؛ اما امروز جهان به کلی دگرگون شده است.

در یک سو مارکسیسم افول کرده و زوال یافته و در دیگرسو، اردوگاه کمونیسم بی فروغ و سرد شده است. دیگر هیچ قدرتی در جهان مردم را به نام مارکسیسم یا کمونیسم دعوت نمی کند. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و برای نخستین بار حکومتی به نام دین تشکیل شد و اندیشه اسلام سیاسی و اسلام اجتماعی به همه آفاق کشورهای اسلامی سرایت کرد و بر این اساس نوعی بیداری در جهان اسلام پدید آمد. اینجاست که چالش اصلی، لیبرالیسم غربی است.

● موضع گیری استاد در برابر سکولاریسم

بحث سکولاریسم را استاد اواخر عمر خود در کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر با عنوان «علمانیت» که در کشورهای غربی رایج بوده، مطرح کرده اند اما به دلیل اینکه در آغاز پیروزی انقلاب از نعمت وجود او محروم شدیم، زمانه به استاد مجال نداد تا در این آوردگاه گسترده و بسیار جدی وارد شود و اندیشه خود را عرضه کند. اینجاست که باید بپرسیم در برابر مسائل جدیدی که ۳۰ سال پس از مطهری در جامعه ما عرضه شده و پیش روی ما قرار دارد، چه استفاده ای می توانیم از آثار و افکار استاد بکنیم.

● مطهری، متفکری عقلگرا

با نگرشی به نوع نگاه و اندیشه مطهری در مواجهه با این مسائل می توان گفت روش او در فهم دین سازنده ترین و ارزشمندترین میراثی است که مقید به زمان و مساله خاصی نیست.

دانشجویان عزیزی که می خواهند در عرصه اندیشه ورزی قدم بگذارند، علاوه بر استفاده از حقایقی که در آثار شهید مطهری وجود دارد باید بکوشند این روش را انتزاع کنند و به کار بندند.

مطهری یک متفکر عقلگرا بود و بر عقلانیت تکیه می کرد و این جان و جوهر روش اوست. تفکر مطهری خردمحور است و در آن، مدیریت قوای دیگر به دست عقل است.

علاقه او به فلسفه نیز از آن جهت بود که فلسفه را جلوهای روشن از عقلانیت آدمی می دید. این روش عقلانی در ۲ حوزه به کار می آید؛ یکی در حوزه نگرش به دین از درون دین و دیگری در حوزه نگرش به دین از بیرون.

اما آثار این روش و نگاه عقلانی مطهری به دین چه بود؟ فهرست وار به بعضی از جلوه های نگاه عقلانی مطهری به مباحث دینی از درون دین اشاره می شود.

● آثار روش عقلگرایی

۱) مهار عاطفه و احساس

یکی از جلوه های این نگاه عقلانی، کنترل و مهار عاطفه و احساس بود. دین هیچوقت از عواطف و احساسات جدا نیست، چون دین ریشه در قلب آدمی دارد و قلب مرکز جوشش و تپش و سرچشمه احساسات و عواطف است.

دینی که از عاطفه خالی باشد دین نیست. در هیچ جای جهان، دینی که از کشش و کوشش خالی باشد وجود ندارد.

مسلما همه جا دین با عواطف و احساسات قرین است، اما پرسش این است که آیا این عواطف باید مطیع عقل باشند یا عقل باید زیر دست و پای عاطفه و در امواج طوفانی عاطفه لگدکوب و فراموش شود؟ این مسالهای بسیار مهم است.

مطهری مردی عاطفی و روحی های عرفانی و دلی متعبد داشت، اهل نماز شب بود و نماز شب او هرگز از آغاز نوجوانی ترک نشده بود.

او هنگام ذکر مصائب خاندان پیغمبر بر منبر با اینکه استاد دانشگاه بود، روضه می خواند و گریه می کرد. این وضع، امروز تعجب آور نیست، ولی در فضای ۴۰ سال پیش دانشگاه ها شجاعت می خواست. مطهری بسیار عاطفی بود، اما با مدیر قرار دادن عقل، عاطفه را، هم در وجود خویش و هم در جامعه دینی تحت سیطره عقل می خواست و معتقد بود که عاطفه باید در خدمت مبانی دین باشد.

۲) مقابله با خرافات و تحریفات

مقابله مطهری با خرافات و تحریفات مشهود است.

سخنانی که او درباره تحریفات واقعه عاشورا گفته ناشی از این نگاه عقلانی است. با جعل داستان عروسی حضرت قاسم می توان عواطف را بیشتر تحریک کرد، اما حقیقت تابع قضاوت عقل است. شهید مطهری با خرافات و با سنت های غلط مبارزه می کرد.

دفاع شجاعانه او از حقوق زن در اسلام ناشی از همین نگاه عقلانی او بود.

بخشی از آثار مطهری را مسائل مربوط به زنان تشکیل می دهد. آن روزی که شهید مطهری کتاب مساله حجاب را نوشت، اظهارنظر درباره حجاب اسلامی خیلی شجاعت می خواست.

در حدود سال های دهه ۵۰، یک شب که به اتفاق از مجلس سخنرانی آن شهید به سمت منزل ایشان می رفتیم و من رانندگی می کردم، به استاد گفتم فلانی در مسجد محله ما در پایین شهر، بالای منبر درباره آرای شما در کتاب مساله حجاب بدگویی می کرد.

خیلی خونسرد و متین، مانند مصلحی که خود به وظیفه خطیر خویش آگاه است، پاسخ مرا داد و من در مجموعه خاطراتی که از استاد نوشته ام، این پاسخ را یادداشت کرده ام. باری مبارزه با سنت های غلط شجاعت می خواست و او این شجاعت را به مدد عقلانیت دارا بود.

۳) پافشاری بر مساله اجتهاد

این که مطهری بر مساله اجتهاد پافشاری می کرد، برخاسته از بینش عقلانی او بود.

تلاش مداوم او برای تبیین عقلانی و استدلالی اعتقادات اسلامی نیز که حجم وسیعی از آثار او را در برگرفته ناشی از همین بینش عقلانی است. مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم، عدل الهی و علل گرایش به مادیگری با ترازوی استدلال می خواهد سنگینی کفه اسلام را اثبات کند.

آنچه در سخن امروز مورد نظر من است بیان اثر این بینش عقلانی است که در گفتمان مهم سکولاریسم یا گیتیگرایی جلوه می کند.

● گفتمان امروز با دنیای غرب

مساله اصلی امروز ما با دنیای غرب این است که آیا دین امری صرفا ایمانی، فردی و قلبی است یا متعهد و متصدی امور اجتماعی؟ آیا دین حکومت دارد؟ آیا نسبت به حکومت نظری دارد؟ آیا دین نوعی احکام اقتصادی دارد؟ نسبت به جنگ و صلح نظری دارد؟ آیا این آزادی که از شوون انسان در جامعه است و در لیبرالیسم غربی، مقدس و مطلق انگاشته می شود، از نظر دین جایگاهی دارد؟

مطهری مردی جامع در علم و عمل، تعقل و تعبد و در درس و سیاست، صاحب اخلاص، صداقت و شجاعت بود و نظیر او کم پیدا می شود. جا دارد بپرسیم میراثی که از مطهری به جامانده است چیست؟برداشتی که مدافعان و مروجان سکولاریسم در ایران و در همه جای جهان از نظر معرفتی و شناختی از دین دارند در زدودن عقلانیت از دین نهفته است؛ یعنی آن ها دین را ابتدا یک پدیده غیرعقلانی معرفی می کنند، بعد به طور طبیعی از چنین تعریفی سکولاریسم نتیجه گیری می شود. اما اگر ما دین را نظامی تلقی کنیم که در ارزیابی گزاره های آن می توان معیار عقل را به کار گرفت، این نظام با سکولاریسم مطابقت ندارد.

به همین دلیل است که میگویند گزاره های دینی مثل گزاره های احساسی نیستند و واقع نمایند.

من اگر بگویم از رنگ سبز یا آبی خوشم می آید، بیان یک احساس و گرایش درونی است، ولی ثابت کننده واقعیتی در رنگ سبز نیست که به موجب آن همگان صاحب چنین گرایشی شوند. ممکن است کسی از رنگی که من دوست دارم نفرت داشته باشد.

وقتی امری صرفا قلبی و ایمانی و شخصی شد، دیگر متعلق به خود انسان می شود. شخص دیگر هم که رنگ دیگری را دوست دارد، آن هم متعلق به خود اوست و به این ترتیب در عالم احساس و در عالم گرایش ها قلبی، اختلاف و تضاد، طبیعی تلقی می شود. این قصه را شنیده اید که:

به مجنون گفت روزی عیبجویی

که پیدا کن به از لیلی نکویی

که این لیلی که در چشم تو حوری است

به هر جزئی ز عضو وی قصوری است

ز حرف عیبجو مجنون برآشفت

در آن آشفتگی خندان شد و گفت

تو مو می بینی و من پیچش مو

تو ابرو، من اشارت های ابرو

تو لب می بینی و دندان که چون است

دل مجنون ز شکرخنده خون است

اگر در دیده مجنون نشینی

- به غیر از خوبی لیلی نبینی(۱)

وقتی این شعر را می خوانیم میگوییم لابد لیلی خیلی زشت و سیاه و بدترکیب بوده، ولی به چشم مجنون خوب آمده است. کسی هم مجنون را ملامت نمی کند، چون همه عالم از آوازه عشق مجنون پر است.

● استدلال عقلی بر واقعی بودن احکام دین

در زمان دانشجویی در روزنامه خواندم که یک کشیش در آلبانی صرفا به جرم این که یک نوزاد مسیحی را غسل تعمید داده بود، اعدام شد یعنی این طور منکر اصل دین بودند؛ اما امروز کتاب می نویسند و به بهترین ترجمه به فارسی منتشر می شود و به عنوان دفاع از دین به چاپ چندم هم می رسد و مترجم ایرانی در مقدمه کتاب به صراحت عنوان می کند این که ما متدین باشیم و فکر کنیم بعد از این دنیا، دنیای دیگری هست، رسیدگی می کنند و جزا و پاداش می دهند، هیچ اعتباری ندارد، زیرا گزاره های دین واقع نما نیست.

همه متفکران ما و همه علمای اخلاق استدلال کرده اند که اگر دین شراب را حرام کرده بر اساس واقعیت بوده، یعنی مصلحتی در این حکم نهفته بوده است، همچنین در بخش کلمات قصار نهج البلاغه فواید عینی و عملی و آثار مثبت اجتماعی احکام دین یک به یک ذکر شده و برای آن ها استدلال عقلانی آورده شده است.

اما اگر نوع نگاه به دین عقلانی نباشد و فقط به دین از زاویه اخلاق، آن هم به معنای عام نگاه شود، اصلا شریعت اهمیت خود را از دست می دهد.

● تحقیر فقه برای عقل زدایی از دین

این که بر سر تحقیر فقه از جانب بعضی مدعیان انقلاب اسلامی بسیار پافشاری می شود، ریشه در این نوع نگاه دارد.

در واقع با چنین نگاهی دیگر شریعت مهم نیست و اجرای آن در جامعه اهمیت خود را از دست می دهد و نوعی عرفان جانشین آن می شود که صددرصد نقطه مقابل عرفانی است که امام راحل پرچمدار و استاد آن بودند.

این تفکر انحرافی، پی در پی دین را درونی تر و فردی تر می کند و شخص نسبت به مسائل اجتماعی لااقتضاء و ساکت و به دست لیبرالیسم سپرده می شود تا به هر گونه که اکثریت تصمیم گرفتند عمل کند؛ یعنی دیگر درک مصالح احکام شرعی موضوعیت ندارد. وقتی فقط صحبت از گرایش غربی باشد و این که یکی به یک دین معتقد است و دیگری به دین دیگر و مهم عشق و ایمان است و دین ها با هم تفاوتی ندارند، خواهناخواه شریعت نفی می شود و سکولاریسم به جای آن می نشیند. (۲)

مبنای معرفت شناسی سکولاریسم زدودن عقلانیت از دین است و تفکر عقلانی درباره دین، امروز پادزهر چنین اندیشه ای است.

● کانت، پدر سکولاریسم

سکولاریسم در فلسفه غربی بسیار مدیون کانت است و کانت را می توان پدر سکولاریسم نامید.

کانت حساب اخلاقیات و اموری راکه به دین مربوط می شود به کلی از حساب عقل جدا کرده و مدعی آن است که اثبات وجود خدا با استدلال های عقلی ممکن نیست. این یعنی چه؟ یعنی بستن در تفکر عقلانی به روی دین و به عکس. به همین دلیل است که کانت نزد دوستداران این تفکر خیلی معتبر است.

چنین دینی یک گرایش درونی قلبی به همراه یک سلسله کلیات اخلاقی است که خیلی از کسانی که به دینی هم معتقد نیستند، آن کلیات اخلاقی را باور دارند.

● اعتدال قامت مطهری

کسانی که خود را برای دینشناسی آماده می کنند، توصیه می کنم بکوشید مساله اصلی روزگار خودتان را درک کنید. این خیلی مهم است.

مساله شناسی را از استاد مطهری بیاموزید. استاد مطهری یکی از بهترین هنرهایش این بود که در مساله شناسی از روزگار خویش جلوتر بود.

دوم اینکه بکوشید با خواندن آثار استاد مطهری علاوه بر درک پاسخ هایی که او به مسائل روزگار خود داده، بینش او را درک کنید و آن را چراغ راه خویش قرار دهید.

در یک کلام، میراث ماندگار مطهری، بینش عقلانی او در نگاه به دین است. ما امروز بیش از هرچیز دیگری به چنین بینشی محتاجیم و برای اداره منطقی جامعه به این نوع نگاه نیازمندیم.

به اعتقاد من در بوستان روحانیت ما سروی به اعتدال قامت مطهری نروییده است. این اعتدال او ناشی از تعقل اوست و این اعتدال را از او بیاموزیم.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است