در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: درسهایی از مکتب اسلام » شماره 85، مطهّری، مرتضی ؛


ما ایرانی و مسلمانیم،تاریخ چند هزار ساله داریم.و از کهن ترین اقوام جهان بشمار میرویم،در فرهنگ و تمدن جهان سهم بسزائی داریم.در طول تاریخ چند هزار ساله خود،با ملل و اقوام دیگر جهان به اقتضای عوامل تاریخی،روابط دوستانه یا خصمانه داشته ایم،افکار و عقائد دیگران را اقتباس،و دیگران از افکار و عقائد ما اقتباس کرده اند،و تا آنجا که تاریخ نشان میدهد همواره به ملیت و قومیت خود علاقه مند بوده،و هرجا که پای قومیت وملیت دیگری به میان آمده مقاومت کرده و ملیت خود را در مقابل آنها حفظ نموده ایم،در عین اینکه به ملیت خود علاقه مند بوده ایم،این علاقه مندی تعصب آمیز و کورکورانه نبوده که ما را از حقیقت دور نگهدارد و قوه تمیز را از ما بگیرد.

از ابتدای دورهء هخامنشی،که تمام ایران کنونی بعلاوه قسمتهائی از کشورهای همسایه تحت یک حکومت درآمد و آغاز ایران کنونی بشمار میرود،بیست و پنج قرن میگذرد.

قریب چهارده قرن از این بیست و پنج قرن را که از نصف متجاوز میشود ما با«اسلام» بسر برده ایم و تاریخ ما با اسلام توام بوده است،با اقرار واعتراف همهء مطلعین،ملت ما در ترقی و تعالی اسلام و ایجاد تمدن وسیع و پرمایه اسلامی از همهء ملتهای دیگر سهم بیشتری داشته است.

اکنون این پرسش پیش میآید که ما از جنبه احساسات،عواطف ملی باید به اسلام و آنچه از ناحیه اسلام به این سرزمین آمده است به چه چشمی نگاه کنیم؟به چشم یک امر بیگانه و اجنبی یا به چشم یک امر آشنا و از خود ما؟!

گفتم از جنبه احساسات و عواطف ملی،تعجب نکنید،بلی از همین جنبه،روی سخنم در این سلسله مقالات که تحت عنوان«ایران و اسلام»بحث میکنم با کسانی است که از این جنبه میخواهند قضاوت کنند،

(صفحه 18)

 

البته توجه دارم که منطق عالیتری هست که علم و دین فوق این مرحله قرار دارند،احساسات ملی و غرور قومی در هر کجا فرضا مطلوب و محبوب باشد،در جستجوهای دینی یا علمی مطلوب نیست،اگر دین واقعا از طرف خدا،و موجب سعادت بشر باشد باید آن را با جان و دل بپذیریم خواه ریشه ملی داشته باشد،و خواه نداشته باشد و اگر برعکس ساخته بشر،و یا مربوط به دوران گذشته و منسوخ باشد،باید از آن چشم بپوشیم هرچند بوی وطن بدهد،همچنانکه در زمینه حقایق علمی نیز باید اینچنین باشیم.

اما فعلا ما به این منطق کاری نداریم،میخواهیم با کسانیکه فقط از دریچه«ملیت»به قضایا نگاه می کنند بحث کنیم تا ببینیم از این نظر ما باید با چه دیده ای به«اسلام»بنگریم.

*** برای بررسی کامل این بحث لازم است فصلهائی عنوان کنیم و مباحث ذیل را رسیدگی نمائیم:

1- اسلام و قومیت

2- مقیاس ملیت

3- کیفیت انتشار اسلام،آیا اسلام به ملل مسلمان و از آن جمله مردم ایران به زور تحمیل شد؟

4- عکس العمل ایرانیان در برابر اسلام و مقایسه آن با عکس العمل آنها در برابر یونانیان در حمله اسکندر و در برابر مغول در حملهء تاتار.

5- مسئله خط پهلوی و زبان فارسی:چرا خط پهلوی منسوخ شد و خط عربی جای آنرا گرفت؟و چرا زبان فارسی باقی ماند؟آیا احیاء زبان فارسی عکس العملی بود که ایرانیان در برابر اسلام نشان دادند یا ربطی به این جهت ندارد و علل دیگری در کار بوده است؟

6- خدمات صادقانه ایرانیان به اسلام و تمدن اسلامی.

7- آیا«تشیع»را ایرانیان برای احیاء عقائد کهن خود خلق کردند؟!.

8- نهضتهای ایرانیان که در دورهء خلفای اموی یا عباسی صورت گرفت و تجزیه و تحلیل ماهیت آنها.

***

اسلام و قومیت  

این مطلب برای احدی جای تردید نیست که در دین اسلام،ملیت و قومیت جا ندارد،اسلام

(صفحه 19)

 

به همهء ملیتها و قومیتها به یک چشم نگاه میکند،نه دعوت اسلامی به عنصر قومیت تکیه داشته و نه در قوانین اسلامی حسابی برای اینگونه امور باز شده است.برعکس،اسلام با اینگونه امور سخت به مبارزه برخاسته و ارزشهای کلی و انسانی را اعتبار داده است.

در میان اعراب مانند همه اقوام دیگر،بلکه بیشتر از سایر اقوام،تفاخر به پدران و به قومیت عربی به شدت وجود داشت،اعراب به عربیت خود میبالیدند و غیر عرب را همپایه عرب نمی شمردند،اسلام آمد و گفت:

یا ایها الناس انا خلقلناکم من ذکرو انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم

یعنی«همه شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیله ها قرار دادیم که به این وسیله یکدیگر را بشناسید:گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است»این آیه و بیانات و تأکیدات زیاد رسول اکرم و طرز رفتار آن حضرت با غیر اعراب و با قبائل مختلف عرب،راه اسلام را کاملا مشخص کرد و جای تردید باقی نگذاشت.

بعدها که در اثر تسلط امویان و سیاست ضد اسلامی آنها اعراب عنصر عربیت را پیش کشیدند و آتش تبعیضات را برافروختند،سایر اقوام مسلمان بالخصوص ایرانیان به مبارزه با آنها برخاستند شعار این دسته آیه مزبور بود و خود را«اهل التسویة»یعنی طرفدار مساوات مینامیدند و به مناسبت کلمه«شعوبأ»که در آیه شریفه آمده است و مطابق تفسیر بعضی از مفسرین که با روایتی از امام صادق(ع)تایید میشود مقصود جماعتهای غیر عرب است که خود را شعوبیه می خواندند.ما بعدا در باره شعوبیه و افکار و عقاید آنها که احیانا عکس العمل افراطی در مقابل نژادپرستی اعراب بوده است و درباره هدف آنها،انشاء اللّه بحث خواهیم کرد.

به اتفاق اهل تاریخ و روایت،رسول اکرم(ص)در مواقع زیادی این جمله را تذکر میداد ایها الناس کلکم لآدم و آدم من تراب لافضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی 1

«همه، فرزندان آدم هستید وآدم از خاک آفریده شده است،عرب نمیتواند بر غیر عرب دعوی برتری کند مگر به تقوا».

پیغمبر اکرم افتخار به اقوام گذشته را یک چیز آلوده،میخواند،او مردمی را که به این گونه امور خود را مشغول میدارند به«جعل»(یکی از حیوانات کثیف)تشبیه میکرد و میگفت لیدعن رجال فخرهم باقوام،انما هم فحم من فحم جهنم،او لیکونن اهون علی الله من الجعلان التی یدفع بانفها النتن 2یعنی:آنانکه بقومیت خود تفاخر میکنند اینکار را رها کنند بدانند

(صفحه 20)

 

که آن مایه های افتخار،چیزی جز ذغالی از ذغال جهنم نیستند،باید بدانند اگر اینکار را رها نکنند،در نزد خدا از جعل هائی که«کثافات»را با خود حمل میکنند پست ترند.

پیغمبر اکرم،سلمان ایرانی و صهیب رومی و بلال حبشی را همانگونه با آغوش باز میپذیرفت که فی المثل ابوذر غفاری و مقداد بن اسود کندی و عمار یاسر را و چون سلمان فارسی توانسته بود گوی سبقت را از دیگران بر باید به شرف سلمان منا اهل البیت 3نائل شد.

رسول اکرم کاملا مراقبت میکرد که پای تعصبات قومی که خواه ناخواه عکس العملهائی در دیگران ایجاد میکرد به میان نیاید.

در جنگ«احد»یک غلام ایرانی در میان مسلمین بود،این جوان مسلمان ایرانی ضربتی به یکی از نفرات دشمن وارد آورد و از روی غرور گفت:این ضربت را از من تحویل بگیر،منم یک جوان ایرانی!رسول اکرم متوجه گفتار او که ممکن بود تعصب دیگرانرا برانگیزد،گردید و به او فرمود:چرا نگفتی:منم یک جوان انصاری 4یعنی آن چیزی را یاد کن که به دین و مسلک تو مربوط است نه آن چیزی که به قومیت و نژاد توبستگی دارد.

بدون تردید،مبارزه اسلام با قومیتها،مخصوصا تأکید زیاد روی این قسمت که عربیت جز یک زبان گویا چیزی نیست الا ان العربیة لیست باب و الدو لکنها لسان ناطق فمن قصر به عمله لم یبلغ به حسبه:«عربیت پدر کسی بشمار نمیرود فقط زبان گویائی است، آنکه عملش نتواند او را بجائی برساند حسب و نسبش او را بجائی نمیرساند»بی نهایت در روحیه ملل مسلمان غیر عرب اثر داشته است،تا آنجا که مظالم فراوان،و تعصبات شدید و تبعیضات ناروای خلفاء اموی نسبت به غیر اعراب،خصوصا ایرانیان،نتوانست مسلمانانرا به اسلام بدبین کند، همه میدانستند حساب اسلام از حساب کار خلفا جداست،اعتراض آنها به دستگاه خلافت بر این اساس بود که چرا به قانون اسلام عمل نمی شود.ما در آینده با ذکر سند و مدرک نشان خواهیم داد که چگونه مسلمانان غیر عرب،میان اسلام و قوم عرب تفکیک کرده بودند و حساب اسلام را از حساب قومیت عربی جدا میدانستند و چگونه در نهضتهائی که علیه خلفا رخ میداد،هدف آنها تحکیم و برقراری قانون اسلام بود.

 پی نوشت:

(1)تحف العقول صفحه 34 و سیره ابن هشام جلد دوم صفحه 412

(2)سنن ابو داود جلد دوم صفحه 624

(3)سفینة البحار ماده سلم

(4)سنن ابوداود جلد دوم صفحه 625

پایان مقاله

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است