در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، صاحبی، محمد جواد ؛


عاشورا حدیث مکرری که حدود چهارده قرن نقل مجالس و محافل گوناگون بوده است.

خاطره عاشورا جزئی از فرهنگ فراموش ناشدنی شیعیانی است که با نام حسین علیه السّلام روز و شب را به سر آورده اند.

در فرهنگ عامه ایرانی نام حسین علیه السّلام همچون ذکر خدا بر زبان مردمان همیشه جاری است.آنگونه که گفته اند:

اگر در عروسی اگر در عزاست#همیشه دلم سوی کرب و بلاست.

گویندگان و نویسندگان این مرز و بوم با هر گرایش و هر اندیشه ای همواره دم از امام حسین علیه السّلام زده اند.

گفته های بسیار و کتابهای بی شماری که در این باره موجود است شاهدی است بر این مدعا.1 اما شگفت آن که این حدیث مکرر هرگز کهنه نمی گردد و هر چه بر این گفتارها و نوشتارها افزون می شود از عطش عاشقان و دلباختگان حسینی نمی کاهد.اغلب این آثار چون رنگ و بوی حسینی دارد به زودی مخاطبان خود را می یابند.

در عین حال برخی از آنها همچون اختران فروزان در آسمان معرفت همیشه درخشان و ماندگار است.

از این آثار جاویدان عاشورایی،میراث گرانسنگی است که از شهید مطهری بر جای مانده است.

گر چه آثار قلمی مطهری به قول امام خمینی قدس سّره«بی استثنا آموزنده و روان بخش«و»برای عارف و عمی سودمند و فرح زاست.»2 اما آنچه از او درباره امام حسین علیه السّلام بر جای مانده است از جاذبه و حلاوتی ویژه برخوردار است.

باید توجه داشت که آنچه شهید مطهری از دوران جوانی به عنوان«حسن ختام»خطابه هایش یاد کرده است لزوما دیدگاه علمی و تاریخی وی نیست. استاد شهید،در دوران پختگی بویژه در واپسین سالهای عمر پر برکت خویش،دیدگاه خود را در این باره به صراحت بیان داشته است.مطهری به عنوان یکی از مصلحان جامعه اسلامی و احیاگران اندیشه دینی،

صفحه 2

کوششهایش را در این زمینه پیرامون سه محور متمرکز کرده است:

1-مبارزه با خرافات و تحریفات.

2-احیای واقعیات تاریخی و حقایق معنوی.

3-تحلیل علمی و عقلی معارف دینی و رخدادهای تاریخی.

درباره محور نخست،آن شهید سعید سخنان بلیغی ایراد کرده که به عنوان«تحریفات عاشورا»در نوبتهای پیاپی انتشار یافته است.

استاد مطهری با استناد به سخنرانیهای مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی،می نویسد:

«باید توجه داشت که تاریخ نهضت ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام نسبت به بسیاری از فصول تاریخ،از تحریف مصون و محفوظ مانده است.(زیرا)فجیع بودن این فصل تاریخ،از نظر کسانی که قضیه را از جنبه فجیع بودن آن مطالعه کرده اند و عظیم بودن و قابل تکریم و احترام بودن آن از نظر کسانی که این قضیه را از آن جهت مورد مطالعه قرار داده اند،خود سبب شده است که اهتمام عظیمی به ثبت جزئیات واقعه بشود.پس جزئیات واقعه بازگویی و ثبت شده است.از این جهت امثال طبری،ابن واضح(یعقوبی)،شیخ مفید،ابو الفرج اصفهانی،که در قرون دوم و سوم و چهارم می زیسته اند،جزئیات وقایع را با نقل از روات موثق نقل کرده اند.

اهتمام زنان اهل بیت علیهم السلام به خطبه و خطابه در فرصتهای مختلف،با بودن امام علی بن الحسین علیه السّلام،همه برای این بوده که مانع تحریف حادثه کربلا بشوند.(چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی)و خواستند نگذارند این حادثه قلب و تحریف شود.متن آنچه واقع شده بود را به صورت خطبه و خطابه بیان کردند و هدف امام را هم تشریح نمودند.

امروز می توان واقعه کربلا را از روی خطبه های امام و اهل بیت علیهم السلام که در مکه و بین راه حجاز و عراق و کربلا و کوفه و شام و مدینه ایراد کرده اند و از روی سخنانی که در پاسخ پرسشهای این و آن گفته اند و از روی رجزهایی که خود امام و اصحاب او روز عاشورا در مقابل دشمن خوانده اند و در مآخذ معتبر ثبت و ضبط شده است و از روی نامه هایی که میان امام و مردم کوفه و بصره ردّ و بدل شده و نامه ای که یزید به ابن زیاد نوشته و نامه هایی که ابن زیاد به یزید و عمر بن سعد نوشته و نامه های عمر بن سعد به ابن زیاد و نامه ابن زیاد به حاکم مدینه که همه اش در تواریخ معتبر مضبوط است و به دست آیندگان هم خواهد رسید و همیشه محفوظ خواهد ماند،از روی این مدارک می توان واقعه عاشورا را با تمام جزئیات که روی داده است شرح و توصیف کرد و هیچ نیازی به مدرک و مأخذ دیگری نیست.»3

احیای حقیقت عاشورا

مطهری مانند هر احیاگر دینی،تنها به زدودن غبار خرافات و تحریفات از ساحت اندیشه دینی،سنت نبوی،سیرت علوی و نهضت حسینی،بسنده نکرده است بلکه در جهت آشکار ساختن حقایق پنهان نیز بسیار تلاش کرد.جستجو برای یافتن اقوال درست و گزارشهای استوار درباره حماسه حسینی و ارائه آنها به شکلی زیبا و منطقی،بخشی از میراث ماندگار شهید مطهری است.

ترسیم تاریخ نهضت از آغاز تا به انجام و ذکر مناقب و خطبه ها و نامه های امام و در کنار آن شرح صفات و روحیات خاندان و اصحاب آن حضرت،نکات بی شمار ارجمندی است که شاید بسان آنها در هیچ کتابی گرد نیامده باشد.بیان نکته های زیبای بسیاری زیر عنوان«ریشه های تاریخی حادثه کربلا»نمونه ای از این جهاد علمی و فرهنگی است.4

هنر دیگر شهید مطهری در این باره،ترسیم صحنه های جهاد و شهادت و حماسه و ایثار در تاریخ عاشورا است،که به حق سرشار از شور و احساس و لطافت و زیبایی است.5

صفحه 3

تحلیل علمی نهضت حسینی

اما درباره محور سوم،یعنی تبیین ماهیت و تحلیل علل و عوامل نهضت امام حسین علیه السّلام و واقعه عاشورا،بی هیچ مبالغه ای کار او منحصر به فرد است،زیرا شهید مطهری با مطالعات ژرف و گسترده ای که در زمینه علوم انسانی و معارف اسلامی داشت به کاوش در متون مربوط به این موضوع پرداخت.او این کار بزرگ را در هنگامه ای آغاز کرد که واقعه عاشورا توسط گرایشهای مختلف فکری مورد تحلیل های ناصواب قرار گرفته بود،از اینرو پرسشهای بسیاری را در اذهان فرهیختگان بویژه جوانان برانگیخته بود.

او نه تنها از آن پرسشها استقبال کرد بلکه پرسشهای دیگری را بر آنها افزود و شجاعانه و با صراحت بدانها پاسخ گفت.یکی از پرسشهایی که متفکر شهید مطرح ساخت،این بود:

«چگونه امت پیغمبر فرزند پیغمبر را کشتند؟

شهید مطهری با تیزبینی و ژرف نگری ویژه ای به کالبد شکافی این موضوع می پردازد و می نویسد:

«این قضیه پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله واقع شد به دست مسلمانان و پیروان رسول اکرم و مردمی که معروف به تشیع و دوستی آل علی علیه السّلام بودند و واقعا هم علاقه به آل علی داشتند!(آن هم)در زیر پرچم کسانی که تا سه چهار سال قبل از وفات پیغمبر با او جنگیدند و عاقبت که مردم دیگر مسلمان شدند آنها هم اجبارا و ظاهرا مسلمان شدند.

ابو سفیان در حدود بیست سال با پیغمبر جنگید و در حدود پنج شش سال آخر.قائد اعظم تحریک علیه اسلام بود و حزب او یعنی امویها«اعدی عدّو و الدّ الخصام»بزرگترین و کینه ورزترین دشمن پیغمبر بودند.بعد از ده سال از وفات پیغمبر،معاویه که همیشه دوش به دوش و پا به پای پدرش با اسلام می جنگید،والی شام و سوریه شد،سی سال بعد از وفات پیغمبر،خلیفه و امیر المؤمنین!و پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر پسرش یزید خلیفه شد.»6 زیرا پس از مرگ عمر، یک نفر از همین امویها که سابقه سوئی در میان مسلمین نداشت و از مسلمین اولین بود(یعنی عثمان) به خلافت رسید، این کار سبب شد که امویها جای پایی در دستگاه حکومت اسلامی پیدا کنند،جای پای خوبی،به طوری که خلافت اسلامی را ملک خود بنامند،هر چند که جای پا در زمان عمر پیدا شد که معاویه والی سرزمین زرخیر شام و سوریه شد، خصوصا با در نظر گرفتن این معما که عمر جمیع حکام را عزل و نصب می کرد و تغییر و تبدیل می داد به استثناء معاویه،»امویها با نفوذ در دستگاه خلافت،به حیف و میل کردن بیت المال و دست به دست کردن مناصب پرداختند و موجب نارضایتی عمومی را فراهم آوردند.چه آنها که اهل دنیا بودند و چه آنها که اهل دین بودند.اهل دنیا بر دنیای خود نگران بودند و نمی توانستند ببینند که حریفان می خورند و آنها نظاره کنند،و اهل دین هم که می دیدند اصول اجتماعی اسلام دارد از بین می رود.این است که می بینیم مثلا هم عمرو عاص و زبیر مخالف بودند و هم ابوذر و عمار. عمروعاص گفت:بر هیچ چوپانی نگذشتم مگر آن که او را بر قتل عثمان تحریک کردم؛او وقتی که خبر قتل عثمان را شنید گفت:«من ابو عبد اللّه هستم،هیچ زخمی را نخراشیدم مگر این که خونش انداختم.» علی علیه السّلام به زبیر در جنگ جمل فرمود:«لعن اللّه اولنا بقتل عثمان»خدا لعنت کند آن کس از ما را که به قتل عثمان اولویت دارد.

به هر حال مردم علیه عثمان انقلاب کردند و او را کشتند و معاویه که همیشه خیال خلافت را در دماغ می پروراند از کشته شدن عثمان استفاده تبلیغاتی کرد و نام خلیفه مظلوم، خلیفه شهید به عثمان داد و پیراهن عثمان را بلند کرد و وجهه مظلومیت خلیفه پیغمبر را تقویت کرد و به مردم هم گفت: رأس و رئیس کشندگان عثمان علی است که بعد از عثمان خلیفه شده و انقلابیون را هم پناه داده!چه گریه ها و اشکها که از مردم نگرفت!تمام مردم شام یعنی قبایلی از عرب که بعد از فتح اسلام در شام سکنی کرده بودند یکدل و یک زبان گفتند که در مقام انتقام و خونخواهی خلیفه مظلوم تا قطره آخر خون خود حاضریم و هر چه تو فرمان دهی ما اطاعت می کنیم،به این وسیله معاویه نیروی اسلام را علیه خود اسلام تجهیز کرد!

در حقیقت علت نخست مبارزه امویان با اسلام رقابت نژادی ای بود که در سه نسل متوالی متراکم شده بود.علت دیگر تباین قوانین اسلامی با نظام زندگی اجتماعی رؤسای قریش مخصوصا امویها که اسلام بر هم زننده آن زندگانی بود و قرآن این را اصلی کلی می داند.امویها در عصر حکومت عثمان بر بیت المال و مناصب دست یافتند.دو عامل ثروت و مناصب را در دست گرفتند.فقط یک عامل قوی و نیرومند را کسر داشتند که دیانت بود.بعد از قتل عثمان،معاویه با یک طراری و زبردستی عجیبی بر این عامل هم دست یافت و آن را هم استخدام کرد و اینجا بود که توانست سپاهی به نام دین و با نیروی دین علیه شخصی مانند علی علیه السّلام تجهیز کند.

صفحه 4

معاویه بعدها در زمان خلافتش با اجیر کردن روحانیون امثال ابو هریره کاملا عامل روحانیت را علاوه بر عامل دیانت استخدام کرد و به این اعتبار چهار عامل شد.

عامل سیاست و پستهای سیاسی،عامل ثروت،عامل دیانت، عامل روحانیت.»

او به مدد این عوامل افکار عمومی را به خود متمایل کرد و مخالفت خود را با خاندان پیغمبر آشکار ساخت و به خلافت علی و فرزندانش پایان داد.و اسفناکتر آن که فرزندش یزید که به فسق مشهور بود جانشین خود قرار داد و مردمان را به بیعت با او فراخواند.

عوامل نهضت

درباره عوامل نهضت حسینی نظریات گوناگونی وجود دارد، از نویسندگان و گویندگان مذهبی تا تحلیل گران تاریخ و علوم اجتماعی،هر کدام کوشیده اند تا انگیزه و عاملی برای این رخداد بزرگ در نظر گیرند.

شهید مطهری عمده این دیدگاهها را در سه بخش از یک پرسش جمع آورده است.او در این باره می نویسد:

چه عاملی سبب نهضت امام حسین علیه السّلام گردیده است؟بیعت خواهی یزید؟دعوت مردم کوفه؟و یا امر به معروف و نهی از منکر؟

آنگاه به پاسخگویی می پردازد و ضمن دخیل دانستن همه این عوامل متعدد در ایجاد نهضت،آنها را این گونه مورد تحلیل قرار می دهد:

عامل اول در حادثه حسینی مسأله بیعت برای یزید است، یزید در نامه خصوصی خود چنین می نویسد:

{/خذ الحسین بالبیعة اخذا شدیدا/} حسین را برای بیعت گرفتن محکم بگیر و تا بعیت نکرده رها نکن.

امام حسین علیه السّلام هم شدیدا در مقابل این تقاضا ایستاد.حتی در کربلا عمر سعد با امام مذاکره نمود تا آن حضرت را به بیعت وادار کند،اما موفق نشد و امام با قاطعیت اعلام کرد:{/لا و اللّه لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا اقرّ اقرار العبید و لا افرّ فرار العبید.(و لا افرّ فرار العبید)/}نه به خدا قسم هرگز دستم را به دست شما نخواهم دارد.

هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد و مانند بردگان فرار نخواهم کرد.

عامل دوم،مسئله دعوت

استاد مطهری در تحلیلی تاریخی کوشیده است تا ثابت نماید که عامل اصلی حرکت امام حسین علیه السّلام دعوت مردم کوفه نبوده است.زیرا امام علیه السلام در آخر ماه رجب که اوایل حکومت یزید بود،برای امتناع از بیعت از مدینه خارج شده و به کوفه مهاجرت کرد،چون مکه حرم امن الهی است و در آنجا امنیت بیشتری وجود دارد ومورد احترام و مرکز اجتماع مردم و جایگاه مناسبی برای ارشاد و آگاهی است،آن دیار را انتخاب کرده بود.تازه پس از دو ماه اقامت در مکه،نامه های مردم کوفه به آن حضرت می رسید.

بنابراین حسین علیه السّلام پیش از دریافت دعوت کوفیان نهضت خویش را آغاز و به مکه آمده بود.

شهید مطهری بر این باور است که حداکثر تأثیری که برای دعوت مردم کوفه می توان قائل شد این است که این دعوت از نظر مردم و قضاوت تاریخ در آینده فرصت به ظاهر مناسبی برای امام بوجود آورد.

کوفه ایالت بزرگ و مرکز ارتش اسلامی بود.این شهر در زمان عمر بن الخطاب ساخته شده،یک شهر لشکر نشین بود و نقش بسیار مؤثری در سرنوشت کشورهای اسلامی داشت و اگر مردم کوفه در پیمان خود باقی می ماندند احتمالا امام حسین علیه السّلام موفق می شد.

حداکثر تأثیر دعوت مردم کوفه در شکل این نهضت بود.

یعنی در این بود که امام حسین علیه السّلام از مکه حرکت کند و آنجا را مرکز قرار ندهد.همچنین پیشنهاد ابن عباس را برای رفتن و پناه بردن به کوهستانهای یمن را رد کند و نیز مدینه جدش را مرکز قرار ندهد. و به سوی کوفه حرکت کند.زیرا همه این سرزمین ها برای او ناامن بود و به دلایل بسیار نمی توانست در آنجاها بماند.بخصوص در مکه که اگر می ماند ممکن بود در همان حال احرام که قاعدتا کسی مسلح نیست مأمورین مسلح بنی امیه خون او را بریزند و خانه کعبه و حج و اسلام را هتک نمایند و آنگاه شایع کنند که حسین بن علی با فلان کس اختلاف شخصی داشت و لذا مورد سوء قصد واقع شد و قاتل پس از انجام جنایت مخفی گردید.در نتیجه خون او هدر رود.

صفحه 5

امام در فرمایشات خود به این موضوع اشاره کرده اند.در بین راه که می رفتند یکی از امام پرسید:چرا بیرون آمدی؟معنی سخنش این بود که تو در مدینه جای امنی داشتی آنجا در حرم جدت کنار قبر پیغمبر کسی متعرض نمی شد.یا در مکه می ماندی در بیت اللّه الحرام،اکنون که بیرون آمدی برای خودت خطر ایجاد کرده ای!

امام فرمود:اشتباه می کنی!

من اگر در لانه یک حیوان هم پنهان شوم آنها مرا رها نخواهند کرد تا این خون را از قلب من بیرون بریزند.

اختلاف من با آنها اختلاف آشتی پذیری نیست.آنها از من چیزی می خواهند که من به هیچ وجه حاضر نیستم زیر بار آن بروم،من هم چیزی می خواهم که آنها به هیچ وجه قبول نمی کند.

عامل سوم،مسئله امر به معروف

عامل سوم امر به معروف است.این نیز نص کلام خود امام است.تاریخ می نویسد:

محمد حنفیه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود، قدرت بر جهاد نداشت،از اینرو نتوانست امام را همراهی کند. امام وصیت نامه ای می نویسد و به وی می سپارد،در آن وصیتنامه پس از شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر،راز قیام خود را بیان می کند.

«انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب.»

دیگر در این جا مسئله دعوت اهل کوفه وجود ندارد،حتی مسأله امتناع از بیعت را هم مطرح نمی کند.مسأله دیگری وجود دارد.اینها اگر از من بیعت هم نخواهند،ساکت نخواهم نشست.مردم دنیا بدانند که:لم اخرج اشرا و لا یطرا...

حسین بن علی،طالب جاه نبود،طالب مقام و ثروت نبود،مرد مفسد و اخلالگر نبود،ظالم و ستمگر نبود.او یک انسان مصلح بود که برای امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیر جدش و پدرش قیام کرد.7

پی نوشتها

1-کتابنامه امام حسین(ع)رضا استادی،کیهان اندیشه شماره 13،ص 401.

2-پیام امام خمینی به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری.(مورخ 9/2/1360)

3-استاد مطهری این بخش را به استناد سخنان دکتر محمد ابراهیم آیتی نوشته اند.بررسی تاریخ عاشورا،ص 175 و 176.همچنین نگارنده مقاله حاضر نیز در مقاله ای با نام«مقتل و مقتل نگاران»به گونه ای مفصل به این موضوع پرداخته است.مقتل الشمس،محمد جواد صاحبی، انتشارات هجرت،مقدمه چاپ سوم.

4-تحریفات عاشورا عنوان مجموعه ای از سخنرانیهای شهید مطهری است که نخست در کتابی با همین نام توسط انتشارات حزب جمهوری اسلامی منتشر شد و اینک در جلد اول و سوم کتاب حماسی حسینی درج گردیده است.

5.حماسه حسینی،ج 3،ص 61-51.

6.حکایتها و هدایتها در آثار شهید مطهری،محمد جواد صاحبی،فصل پنجم حماسه های حسین و حسینیان.

7.حماسه حسینی،ج 2؛همچنین یاد داشتهای استاد شهید در جلد سوم.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است