در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله حکومت اسلامی » بهار 1383 - شماره 31؛ www.noormags.com، پورحسین، مهدی ؛


دستاورد راهبرد فرهنگی

استاد شهید مطهری در کتاب ارزشمند نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر که به حق خدمت بزرگی در پیشبرد نهضت اسلامی و چراغ راه آینده نظام اسلامی بشمار می رود، در

صفحه 317 

توصیف سید جمال می نویسد: «او می خواست رستاخیزی در اندیشه مسلمانان به وجود آورد» حال با همین ملاک استاد مطهری خود نیز با اتخاذ راهبرد فکری و فرهنگی در مبارزه، به حق رستاخیزی در اندیشه مبارزه ایجاد کرد و تلاش او را باید مکمل اندیشه سیاسی و حکومتی امام به حساب آورد. هنر مطهری این بود که با تبیین اسلام اجتماعی و برخورد با موانع پیش رو، فضای مبارزه را در سطح نخبگان جامعه؛ اعم از حوزوی و دانشگاهی ایجاد کرد. تشریح دستاورد ایشان در اینجا میسّر نیست اما می توان بخشی از آن ثمرات ارزشمند را این گونه فهرست کرد:

1 پرده برداری از چهره اسلام سیاسی، اجتماعی، مبارز و حماسی و کمک در حلول مجدد روح اسلام واقعی در جامعه.

2 ایجاد سدّ محکم فکری و منطق نفوذناپذیر در مقابل هجوم فرهنگ بیگانه ؛ اعم از مارکسیستی، لیبرالیستی یا ناسیونالیستی.

3 پالایش مبارزات اسلامی از هرگونه التقاط و انحراف و هدایت آن به سیره ائمه اطهار در مبارزه.

4 شبهه زدایی و مقابله با پندار جدایی دین از سیاست و تبیین آشتی ذاتی بین آن دو.

5 پیوند فکری میان حوزه و دانشگاه، روشنفکران و روحانیان.

6 مبارزه جدی با هرگونه تحجّر و افکار منجمد و غیر پویا در بین روحانیان.

7 جلب و جذب روشنفکران به صف مبارزات اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی قدس سره .

8 تربیت نیروی قویِ فکری و کارآمد برای مبارزه، انقلاب و نظام اسلامی.

9 تقویت علمی طرح حکومتیِ حضرت امام و دفاع فکری از حکومت اسلامی.

10 طرح و تبیین آفات احتمالی انقلاب و نظام اسلامی و تنبّه رهبران نهضت نسبت به آنها.

دوم: مطهری در حوزه عمل سیاسی

بخش دوم از حیات سیاسی شهید مطهری، عمل سیاسی او در میدان مبارزه است. بر خلاف توهّم کج اندیشانی که مطهری را عافیت طلب و به دور از مبارزه معرفی کردند. سراسر زندگی استاد، از دهه بیست تا اردیبهشت 1358، مشحون از مبارزه و مواجهه سیاسی

صفحه 318

و مبارزاتی با نظام ظلم و استبداد و همکاری نزدیک و عمیق با امام و یاران او است.

باید دانست که مطهری، علی رغم جوانان ناپخته ای که مبارزه را در هو و جنجال و پیروی از احساسات و یا مصادف با ناپختگی و تهوّر مهلک می پنداشتند، تلقی عمیقی از مبارزه داشته اند. چنانکه بیان شد، بخش اعظم مبارزات سیاسی او در تبیین و تشریح ایدئولوژی مبارزه و مواجهه با انحرافات فکری در آن سپری شد. اما در مبارزه به معنای عمل سیاسی نیز مطهری اصل مهمی را مد نظر داشته اند که توجه به آن در تحلیل شخصیت سیاسی ایشان بسیار حایز اهمیت است.

پیشتر اشاره شود که استاد از ابتلای مبارزه معتقد بودند «چون فشار اختناق بسیار زیاد است و سازمان امنیت مانع پیشرفت کار می شود، باید دو جبهه را سازمان دهیم: یک جبهه در جلو و آشکار و دیگر پشت جبهه» این یک اصل مهم برای مطهری بود که مبارزه به یک گروه پشت پرده اما مغز متفکر و طراح نیاز دارد. این قاعده مبارزاتی ایشان در اسناد ساواک نیز منعکس شده است. ساواک در گزارش خود از مذاکره ای بین دکتر مفتح و مطهری در اطاق استاد، در دانشکده الهیات و معارف خبر داده است که در آن دکتر مفتح با اشاره به زندانی شدن دکتر بهشتی و تعطیلی جلسه تفسیر ایشان می گوید: «تمام روزنه های امید را بسته اند» استاد ابراز عقیده می کند «نباید دست روی دست گذاشت و بیکار نشست» دکتر می پرسد: «چکار باید کرد، کار از ما بر نمی آید»، «مطهری جواب داد البته از ما کاری به طور مستقیم بر نمی آید، چون روی افرادی مانند ما حساسیت دارند و مواظب هستند و از هر اقدامی سازمان امنیت جلوگیری می کند اما باید به طور غیر مستقیم کار کرد به این معنی که افراد روشنفکر و خوش استعدادی را که در گوشه و کنار می توانیم پیدا کنیم و هنوز سازمان روی آنها حساسیت ندارد به وسایل مقتضی آنها را آماده کنیم تا ترتیب جلسات و سخنرانیها را بدهند و مخصوصاً نسل جوان را دور خود جمع کنند و بعد در جهت فکری آنها را راهنمایی کنیم و مطالبی که ما خود نمی توانیم با جوانان در میان بگذاریم و در واقع گرداننده فکری جلسات ما باشیم»(48)

اینجاست که می بینیم نزدیک ترین همرزمان ایشان اذغان می کنند که «یک مسأله در ایشان بود و آن این که همیشه می خواستند نامشان مخفی باشد و این بسیار عجیب بود». به این خاطره از کسی که سالها در مبارزه حضور داشت توجه فرمایید:

«به دیدار امام (در نجف) رفتم و ایشان به سؤالهایم پاسخ دادند؛ از جمله در پاسخ سؤال من  

صفحه 319

که: برای رهیافت در باره مسائل اعتقادی و سیاسی در داخل ایران به چه کسی رجوع کنیم؟ ایشان آقای مرتضی مطهری را معرفی کردند و گفتند «آقای مطهری فرد با تقوایی است و می توانید به ایشان رجوع کنید. من از معرفی آقای مطهری بسیار غافلگیر شدم، چون گمان می کردم که در این باره افرادی را معرفی خواهند کرد که چندین بار زندان رفته اند، افرادی مثل آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خامنه ای و یا دیگران، من که در آن وقت با محیط های روشنفکری دانشجویی و مدتی هم با مجاهدین خلق ارتباط داشتم، از روحانیان مبارز، همین ها را می شناختم که نام بردم و گمانم نمی رفت که امام آقای مطهری را معرفی کنند و در باره ایشان تأکید داشته باشند. پیش از توصیه امام، آقای مطهری را فردی می دانستم که اصلاً در فضای سیاسی تنفس نمی کند و صرفاً به کارهای معلّمی می پردازد!»(49)

جالب تر این که ایشان پس از مراجعت به ایران در این باره با یکی از روحانیون سرشناس و مبارز مشورت می کنند که: «ایشان هم گفت آقای مطهری کمتر در مسائل سیاسی حضور دارد و ارتباط کمی هم با روحانیت مبارز دارد!»

این در حالی است که همان دو بزرگواری که در خاطره فوق از آنان بعنوان مبارزان مشهور ودر خط مقدم یاد شده است، اعتقادی غیر از این داشته اند؛ آیة الله خامنه ای در این زمینه معتقدند: «نقش مرحوم مطهری به نظر من نقش درجه یک بود»(50) و آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز ضمن اذعان به بیست سال همکاری مبارزاتی با شهید مطهری، می گویند: «پیش از انقلاب وقتی با آقای دکتر باهنر و دیگر دوستان مسأله اثرات افراد و متفکران را در حرکت جدید اسلام یعنی از سال 24 و 25 به بعد ارزیابی می کردیم، در تقسیم بندی که داشتیم، نقش درجه اول رابه امام دادیم و شهید مطهری از نظر ما دومین نفر از لحاظ تأثیر قرار گرفتند”(51)

اما حتّی با رعایت اصل مخفی کاری و عدم تظاهر در مبارزه، که موجب شد خدمات مبارزاتی ایشان غیر از حضرت امام و معدودی از رهبران مبارزه، بردیگران پوشیده بماند؛ کارنامه مبارزات علنی استاد بسیار درخشان و پرونده او در ساواک شاه بسیار سنگین بوده است. در اینجا بر اساس سیر تاریخی به مهمترین آنها اشاره می شود:

مطهری و فداییان اسلام

اواخر دهه بیست که موج آزادی خواهی گسترش قابل توجهی یافت و حوزه های علمیه را نیز تحت تأثیر قرار داد، فداییان اسلام کانون توجه خود را به قم معطوف کرده و ستاد عملیاتی خود را در مدرسه فیضیه مستقر کردند. این گروه مورد توجه و حمایت برخی از 

صفحه 320

مراجع مانند آیت الله محمد تقی خوانساری بودند. بعضی از شواهد تاریخی حاکی از آن است: حضرت امام با اینکه با تندروی در مبارزه به ویژه مبارزه مسلحانه با معلول به جای علت موافق نبودند اما اصل حرکت فداییان اسلام مورد تأیید امام بود و پشتوانه ای برای جنبش آنان محسوب می شد، اما از آنجا که فداییان شاید برای اوّلین بار در تاریخ مبارزات روحانیت شیعه، مبارزه را از ذیل مرجعیت شیعی خارج کرده بودند، نمی توانستند مورد تأیید مستقیم حضرت امام باشند؛ چنانکه نتوانستند همراهی مرحوم آیت الله بروجردی را نیز جلب کنند. با این حال استاد مطهری با فدائیان اسلام به طور مخفی همکاری و همفکری می کرد اما تندرویهای آنان را نیز گوشزد می نمود، حتی در صدد برآمد کدورتهای بین آنها و آیت الله بروجردی را از میان بردارد که موفق نشد. خاطره آقای دوانی در این باره بسیار گویا است:

«استاد شهید مطهری با فداییان و افکارشان هماهنگ بود، بارها از شهید نواب می شنیدیم که با احترام از آقای مطهری یاد می کرد و از احوال او جویا می شد، یا مطلبی را از وی نقل می کرد که بیشتر جنبه راهنمایی و نصیحت آنها داشت آن شب (در ماجرای تهاجم بعضی از طلاب حوزه به فداییان در فیضیه) شهید مطهری پس از شنیدن گله های فداییان از مرحوم آیت الله بروجردی که کار به آنجا رسیده بود، گفت: آقای نواب! ببینید برادر! کوتاهی از خود شما شد، تصدیق کنید که شما آقایان خیلی عصبانی هستید... چرا شما کاری بکنید که به اینجا برسد؟ نباید با آقای بروجردی طرف شوید، وظیفه ندارید. واحدی و آقا سید هاشم ساکت بودند. نواب سخنان شهید مطهری را تصدیق می کرد و آرام به هر چه او می گفت گوش می داد”(52)

مطهری و قیام پانزده خرداد

اسناد ساواک گویای آن است که سالها پیش از قیام پانزده خرداد42، مطهری در مبارزه بوده و از مرداد 39 تحت مراقبت شدید ساواک در آمده است. او در این دوره، علاوه بر شرکت در جلسات مذهبی جبهه ملّی، نهضت آزادی، انجمن ماهیانه دینی و انجمن اسلامی مسلمین که از لحاظ سیاسی حساسیت برانگیز بوده اند، موضع گیری هایی داشت که خوشایند دستگاه حاکم نبود؛ مانند:

«مصدق آدم وطن پرستی می باشد و توده ای ها ایشان را بالاخره بیچاره می کنند»، «با توجه به اینکه اولیای امور مملکت می دانند که عده ای خائن مال مردم را می چاپند و می خورند، هزاران جنایت می نمایند مع الوصف اقدامی جهت بهبود (وضع) ملت ایران نمی کنند. در این

صفحه 321 

با فرا رسیدن قیام پانزده خرداد به رهبری حضرت امام، مطهری در کانون مبارزه قرار می گیرد و از آنجا که ارتباط نزدیکی با اقشار و طبقات مختلف مردم، به ویژه قشر تحصیل کرده داشت در جریان قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی نقش اساسی ایفا کرد.

صورت، خدایا! خودت به فریاد مردم برس»، «شما هم ای مردم، حواستان جمع باشد که از سامری های این دوره شکست نخورید»، «مقررّات کشور و فرهنگ باید به موازات شرع مبین اسلام اجرا شود و اضافه نموده است: بیگانگان بر ایران حکمفرمایی می نمایند و چرخ اصلی مملکت در دست بیگانگان است!» و... این مواضع سرانجام ساواک را به این نتیجه رساند که مطهری «دارای نوعی از اندیشه سیاسی» است و «نظریات سیاسی وی چون از منشأ دینی می باشد» «اغلب به صورت عدم رضایت به خود می گیرد و با بیان دینی نظریات سیاسی خود را در ضمن سخن، در بین عبارات دینی عرضه می دارد» لذا باید «روش سیاسی خطای وی گوشزدش شود و همچنین باید ماهیت محرکین! را برای وی آشکار ساخت و پایان غم افزای نوع فکرش را واضح نمود»! «و در صورت امتناع از سخنرانیها و انتشار آنها به طور مجله جلوگیری بعمل آورد”(53)

با فرا رسیدن قیام پانزده خرداد به رهبری حضرت امام، مطهری در کانون مبارزه قرار می گیرد و از آنجا که ارتباط نزدیکی با اقشار و طبقات مختلف مردم، به ویژه قشر تحصیل کرده داشت در جریان قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی نقش اساسی ایفا کرد و از جان و دل به تقویت مواضع رهبری نهضت همت گماشت و بهای آن را نیز در شب عاشورای سال 42 پرداخت. در این شب سخنرانی مهمّی علیه شخص شاه کرد و به دیگر روحانیان توصیه کرد «باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید»(54)

در همان شب دستگیر و به همراه عده ای از روحانیون مبارز تهران و شهرستانها زندانی شد و پس از 43 روز به دنبال فشاری که از سوی مردم و علما بر رژیم وارد می شود، آزاد می گردند. این در حالی است که آقای هاشمی رفسنجانی

صفحه 322 

معتقدند: «من و بعضی دوستان دیگر می دانیم که شهید مطهری چه نقش عظیمی در حوادث محرّم 42 که منجر به انقلاب 15 خرداد یا 12 محرم شد داشتند که بخش ناچیزی از آن را رژیم فهمیده بود”(55)

استاد شهید در این دوره از زندان، شعری سروده اند که نشانگر عمق ارادت ایشان به امام و همراهی خالصانه و خدایی با نهضت اوست. او خود می نویسد:(56)

«بعد از 15 خرداد که در زندان شهربانی بودیم، آقای بکلائی تبریزی اشعار ذیل را که از مردی بنام «ذوالقدر» بود، در پشت مثنوی من به عنوان یادگار نوشتند:

نشد ابرو خم از سنگینی بار قفس ما را          که این سنگین، سبکتر باشد از بال مگس ما را...

اینجانب با اینکه فاقد طبع شعر است، یک روز اشعار بالا را با ابیات ذیل استقبال کرد:

ز منزلگاه آن محبوب یاران را خبر نَبوَد    همی آید به گوش از دور آواز جرس ما را

صبا از ما ببر یک لحظه پیغامی به روح الله        که ای یاد تو مونس روز و شب در این قفس ما را

به رغم کوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز    میان ما و تو پیوند، تا باشد نفس ما را

سزاوار تو ای جان کنج زندان نیست منزلگه      سزد گر خون ببارد از دو دیده هر نفس ما را

رواق منظر دیده مهیای قدوم تو           کرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما را

تمام ملت ایران فکنده چشم بر راهت   به راه عدل و آزادی نه باک از هیچ کس ما را

از نکات جالب توجه شرکت استاد مطهری در قیام پانزده خرداد این است که ایشان در عین درگیری مستقیم با رژیم و مشارکت عریان در مبارزه، سمت رهبری و هدایت گری خود در قالب استراتژی فرهنگی را فراموش نکرده و در یادداشتی که از ایشان در باره قیام پانزده خرداد 42 باقی مانده است، این قیام را از حیث نقاط ضعف و قوت تحلیل کرده است که در روند نهضت روحانیون ایران یک سند تاریخی محسوب می شود.(57)

صفحه 323

همکاری با هیئت های مؤتلفه اسلامی

شهید مطهری با هیئت های مؤتلفه اسلامی نیز همکاری نزدیکی داشت. بعد از واقعه پانزدهم خرداد چندین گروه که در قالب هیئتهای مذهبی در مبارزه فعال بوده اند به این نتیجه رسیده اند که برای سامان دهی مبارزه باید با همدیگر به رایزنی پرداخته و تشکیلاتی راه اندازی کنند. از آنجا که این گروهها معتقد بودند مبارزاتشان باید در رابطه با رهبری نهضت باشد، از حضرت امام تقاضای راهنمایی و ارشاد نمودند. حضرت امام چند تن از اندیشمندان مبارز از جمله شهید مطهری را برای هدایت آنان معرفی نمودند. با اینکه شهید مطهری از قبل با این گروهها در ارتباط بودند اما پس از عضویت در شورای فقاهتی، سیاسی این گروه، تلاش کردند بیش از گذشته بر جریان فکری این جمعیت سیاسی نظارت کنند. کتاب انسان و سرنوشت محصول همین ارتباط فکری با هیئت های مؤتلفه است.

پس از تبعید حضرت امام، هیئت های مؤتلفه به استراتژی مسلّحانه روی آورده، تصمیم گرفتند چهره های کلیدی رژیم را که در مخالفت با اسلام و پیاده کردن اهداف ضد دینی نقش مستقیم دارند، از میان بردارند. در اینکه استاد شهید در این زمینه چه نقشی داشته اند، نظریه واحدی وجود ندارد. آیت الله انواری یکی از اعضای شورای فقاهتی این گروه که خود موافق روش نظامی بودند و به اتهام مشارکت در ترور منصور پانزده سال زندان ستم شاهی را متحمل شدند، معتقدند که استاد توافقی با این مشی نداشتند و می گفتند قبل از آموزش صحیح جوانان انقلابی با توجه به شرایط محیطی، به ویژه رونق افکار الحادی در جامعه، این کار نتیجه عکس خواهد داد.(58) اما در مقابل، مرحوم شهید لاجوردی از اعضای این هیئت ها نقل می کردند که ایشان به مبارزه مسلحانه بسیار اعتقاد داشتند و جمعیت مؤتلفه زیر بنای فکری حرکت های مسلحانه خود را مدیون ایشان است.(59)

مطهری بعد از سال 42

پس از واقعه تبعید حضرت امام و فروکش کردن نسبی تب مبارزه علنی و روی آوری مبارزان به لایه زیرین مبارزه، استراتژی فرهنگی مطهری نیز وارد مرحله جدید شده و شدت بیشتری می یابد. با این حال، استاد مطهری با حفظ اصل پنهان کاری در مبارزه، سیر مبارزات سیاسی خود را پی گیری کرده اند. ساواک نیز قدم به قدم رفتار او را زیر نظر داشت و عنوان «روحانی افراطی» مکرر در گزارش های ساواک، در مورد وی تکرار

صفحه 324

بیش از سه دهه انس با حضرت امام، از مطهری مریدی ساخت که از اعماق وجود به امام ارادت می ورزید او امام را حسنه ای می دانست که خداوند به روزگار ما عنایت کرده است.

می شود. در طی این مدت مطهری دو وظیفه عمده را به نحو شایسته انجام داده است.

1.ایجاد رابطه میان روشنفکران دانشگاه و روحانیت

غنای فکری و شخصیتی استاد؛ به علاوه تلاش مجاهدانه او در پیوند بین دو قشر مبارز روحانی و دانشگاهی وضعیتی را پدید آورد که استاد توانست در میان هر دو قشر، موقعیت والایی را کسب کند و مورد احترام طرفین باشد. استاد توانست دیوار بی اعتمادی میان این دو صنف را تخریب و به همگرایی در مبارزه برای هدف مشترک تبدیل نماید. او از طریق تدریس موفّق و اعجاب آور در دانشگاه آشنایی با زبان روز و مقتضیات زمان، انس پدرانه با تحصیل کردگان دانشگاه، توانست، چهره ای مقبول از یک روحانی توانا و روشن ارائه دهد و جوانان را به روحانیت جذب نماید. از سوی دیگر با تزریق ایمان در دانشگاه و صبغه اسلامی دادن به مبارزات آنان، توجه روحانیت را به آنها جلب کرد و بالأخره اعتبار مطهری در حوزه و دانشگاه پلی شد تا این دو گروه نخبه حول محور امام جمع گردند.(60) 

2. رابط بین امام و گروههای مبارز

بیش از سه دهه انس با حضرت امام، از مطهری مریدی ساخت که از اعماق وجود به امام ارادت می ورزید او امام را حسنه ای می دانست که خداوند به روزگار ما عنایت کرده است.(61) و بیش از همه شخصیت وجودی و عظمت روحی و قابلیت فوق العاده او را درک کرده بود. از سوی دیگر امام نیز علاقه

صفحه 325

خاصی به او داشت و اعتماد فوق العاده ای به او پیدا کرده بود. به طوری که برای ایشان می نویسند: «باید بدانید که اگر خدای نخواسته کسی از جناب عالی چیزی بگوید یا بنویسد، با سوابقی که از شما دارم و اطمینانی که به شما دارم مورد هیچ اثری نخواهد بود”(62)

این ارتباط و اعتمادِ دو طرفه، او را صاحب سرّ امام و راز دار انقلاب کرد، لذا او بهترین فردی بود که می توانست رابطه امام را با شخصیت های سیاسی و گروههای مختلف تسهیل کند. مرحوم شهید صدوقی نقل می کنند در پاریس آنچه فهمیدم این بود که امام به فکر بکر مطهری بی نهایت اعتمادداشت و در کلیه کارهای مربوط به پیروزی انقلاب با ایشان هم در شور قرار می گرفت.(63)

در طول دوره تبعید امام، مطهری به طرق مختلف با ایشان در ارتباط بوده و در مسائل مهم، نظریات امام را به انقلابیون ابلاغ می کرد. درسال 1355 خود در نجف حضور یافته و با امام خمینی درباره مسائل نهضت اسلامی به بحث و تبادل نظریه پرداخت.

با تشکیل جامعه روحانیت مبارز که خود استاد از بنیان گذاران آن بوده تشکیلات آن را پی ریزی و اساسنامه آن را تنظیم کرده است،(64) نقش واسطه بودن ایشان میان امام و روحانیون مبارز شکل جدی تری یافت. نامه تاریخی مطهری به امام در سال 46 راجع به جریانات داخل ایران به ویژه مسأله شریعتی و نامه های متعدد امام به ایشان در رابطه با قضایای نهضت و هدایت صحیح آن،(65) این نقش را بر جسته تر نشان می دهد.

چند ماه قبل از پیروزی انقلاب با اشاره امام، مطهری به پاریس می رود و در آنجا، مهمترین مسائل انقلاب را با امام به مشاوره می نشیند و در همان سفر بنای اوّلیه شورای انقلاب به سرپرستی مطهری گذاشته می شود پس از مراجعت به ایران عملاً رهبری نهضت در داخل ایران را در سمت سرپرستی شورای انقلاب به نمایندگی از امام به عهده می گیرد، مسؤول کمیته استقبال از امام می شود، تحصن در دانشگاه را هدایت می کند و تنها کسی است که از سوی امام به داخل هواپیمای پیروزی فرا خوانده شده و طرف مذاکره قرار می گیرد. در فرودگاه به امام خوش آمد می گوید و در بهشت زهرا قبل 

صفحه 326

از امام سخنرانی می کند، مسؤول بیت امام و مأمور حفظ جان او در مدرسه رفاه و علوی می شود و...

مطهری و مسأله فلسطین

گذشته از حضرت امام که پرچمداری او در مبارزه با اسرائیل غاصب و حمایت بی دریغ از ملت مظلوم فلسطین مثال زدنی است ،استاد مطهری را باید پیشتاز مبارزه با صهیونیسم در ایران دانست. او با درسی که از مکتب حسینی آموخته بود، با تمام وجود برای فلسطین مظلوم می سوخت و عدم موضع گیری در مقابل جنایات صهیونیزم را گناه نابخشودنی می شمرد نطق آتشین و تاریخی ایشان در اسفند 1348 در حسینیه ارشاد(66) راجع به فلسطین که منجر به دستگیری او شد، برای همیشه در صفحه تاریخ غیرت دینی، حک شده است. دو ماه پس از این نطق تاریخی، در ضمن یک سخنرانی در حسینیه ارشاد اعلام کرد که به همراه علامه طباطبایی و آیة الله سید ابوالفضل زنجانی شماره حسابی را جهت جمع آوری کمک به ملت فلسطین اختصاص داده است که مورد استقبال مردم و گروههای مختلف قرار گرفت. این امر ساواک را وحشت زده کرد، پس از چند بار تذکر پنهانی به استاد و عدم اعتنای ایشان، تهدید کرده اند که اگر این وجوه به حساب فلسطینیان واریز شود به جرم خیانت به مملکت تحت پی گرد قرار خواهد گرفت،(67) اما تعقیب و مراقبت های بعدی نشان داد که ساواک نیز می دانست مطهری کسی نیست که مرعوب آنان بشود.

مقالات مرتبط:

زندگی سیاسی شهید مطهری بخش اول

پی نوشت ها

48. عالم جاودان، ص501

49. مهندس الویری، پاره ای از خورشید، ص219

50. سیمای استاد، ص35

51. همان، ص63

52. خاطرات من...، ص26

53. در این زمینه ر.ک.به: اسناد ساواک و عالم جاودان تا صفحه 50

54. پاره ای از خورشید، ص104

55. سیمای استاد، ص55

56. ر.ک.به: سیری در زندگانی استاد مطهری، ص59

57. نامه ها و ناگفته ها، ص169

58. ر.ک.به: سیمای استاد، ص96

59. مصلح بیدار، ج1، ص155

60. مجموع نامه ها و نوشته های علمای طراز اول و دوم حوزه های علمیه و دانشجویان مسلمان دانشگاهها به استاد مطهری که در «نامه ها و ناگفته ها» جمع آوری شده است، بخشی از این اعتماد دو سویه را به نمایش گذاشته است.

61. سیمای استاد، ص11

62. نامه ها و ناگفته ها، ص12

63. سیمای استاد، ص204

64. ر.ک.به: نامه ها و ناگفته ها، صص168 138

65. همان، ص18 11

66. ر.ک.به: حماسه حسینی، ج2، ص164

67. اسناد ساواک، ص306

پایان مقاله

 

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است