در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: www.noormags.com، سجادی، سیدابراهیم ؛


حوزه های تعقل

استاد بر اساس تحقیق معنی شناسانه ای درباره واژه (لبّ) که در قالب تعبیر (اولوا الالباب) در قرآن تکرار شده است، می فرماید: لبّ به معنی عقل رها شده از قید و بند وهم و خیال است. عقلی که به استقلال رسیده و مرحله خامی و مغلوبیت وهم و خیال را پشت سر نهاده است می تواند با مطالعه عالم شهادت به مرز عالم غیب قدم گذارد.

 

صفحه 96

 

قرآن می فرماید:(ان فی خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لأولی الالباب)آل عمران/ 190 - یعنی در خلقت آسمان و زمین، در مشاهده همین پیکره عالم و پوسته و قشر عالم، نشانه ها و دلایلی برای روح عالم و لبّ و مغز عالم هست، ولی برای کسانی که خودشان دارای لبّ و مغز و هسته هستند (الذین یذکرون اللّه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السموات و الأرض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار) آل عمران/ 191

آن کسانی که در لبّ خود و مغز و هسته وجودی خود با خدای عالم و مرکز و روح عالم ارتباط پیدا می کنند، در همه حال در یاد او هستند، در همه حال در نظام عالم فکر می کنند، می رسند به آنجا که به حرکت غائی و تسخیری موجودات پی می برند و می فهمند که عبث نیست، و قیامت و رسیدگی نتیجه اعمالی در کار است.99

عقل آزاد در حوزه هایی چند، بایستی به تحلیل و بهره گیری از آگاهی ها یش، برای نتیجه گیری تازه تر، بپردازد که یکی از آنها تفکر در نظام عالم است که از طریق آن خدا را بیشتر بشناسد. این هم عبادت است و هم تفکر عملی. 100

انسان در هر مرحله ای از مراحل رشد و تعالی باشد از مطالعه هستی بی نیاز نیست، قرآن می فرماید:

کسانی که دارای ایمان مطلق که مثل ایمان از پشت پرده است هستند، علائم و نشانه هایی برای آنها در آسمان ها و زمین هست، (إنّ فی خلق السموات و الأرض لآیات لقوم یوقنون) جاثیه/3

آنها که به مرتبه یقین رسیده اند، یعنی پرده از جلو چشم شان برداشته شده است و به مرحله شهود یا مثل شهود دست یافته اند، نشانه توحید مورد نیازشان برای آنها وجود دارد؛ درآفرینش آدمیان و انواع حیوانات پراکنده در زمین (و فی خلقکم و ما یبثّ من دابّة آیات لقوم یوقنون) جاثیه/4

آمد شب و روز، بارانی که به امر الهی از آسمان می بارد و زمین مرده را زنده می سازد و وزش بادها 101 (و اختلاف اللیل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فأحیا به الأرض بعد موتها و تصریف الریاح آیات لقوم یعقلون) جاثیه/5

صفحه 97

 

آنها که اقلاً عقل شان را حفظ نموده اند، به مطالعه آیات الهی روی آورند، در رفت و گاهی انسان خود را به عنوان یک موضوع علمی موضوع تفکر قرار می دهد و این جزء تفکر درباره آفرینش است، وگاهی به قصد چیرگی بر سرنوشت و جلوگیری از اسارت در دام محیط به تفکر اخلاقی دست می زند و این چیزی است شبیه (محاسبة النفس)، یعنی انسان در شبانه روز فرصتی برای خودش قرار دهد و به خود فرو رفته کارهای گذشته، تصمیم های جدید، رفقا و همنشین ها و مواد مطالعاتی و خلاصه درباره اوضاع و تصمیمات خود و تأثیر تربیتی آنها فکر کند.

پیامبر(ص) فرمود: (اذا هممت بأمر فتدبّر عاقبته.)102

هرگاه درباره امری تصمیم گرفتی نهایت آن را با دقت درنظربگیر.

اساساً لغت (تدبّر) از ماده (دبر) است و معنای عاقبت بینی را دارد؛ یعنی تنها چهره کار را نبین و پشت سرکار را ببین.103

سومین حوزه ای که باید عقل در آن به تجزیه و تحلیل بنشیند، سرنوشت و سرگذشت اقوام و ملل گذشته است که در متن قرآن به آن توجه شده است.

قرآن حکایاتی را که مایه های آموزشی در آن زیاد است، یادآوری می کند ( 104 ) و می فرماید:

(فاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون) اعراف/176

پس این حکایت ها را بازگوی تا شاید آنها به تفکر بپردازند.

 

ب. ایمان و تربیت

از نگاه شهید مطهری (علم که مکمل عقل و در واقع عقل اکتسابی می باشد، روشنایی است که محیط را روشن می کند، انسان می فهمد چه می کند، می فهمد که اگر بخواهد به فلان مقصد برسد، از اینجا باید برود.)105

علم میزان توانایی انسان را برای ساختن آینده بالا می برد، مشکل این است که انسان چه مطلوبی باید داشته باشد.106!

(البته علم سعی دارد انسان را همان گونه که به جهان آگاهی می رساند، به خود آگاهی نیز برساند، علم النفس ها چنین وظیفه ای بر عهده دارند، اما خود آگاهی هایی که علم می دهد مرده و بی جان است، شوری در دلها نمی افکند و نیروهای خفته انسان را بیدار نمی کند.)107

استاد با چنین تحلیلی می خواهد ضمن اثبات بی کفایتی رشد عقلی و آگاهی های

 

صفحه 98

 

تجربی برای تکامل انسان، ضرورت ایمان را مطرح نماید.

استاد بر این باور است که دعوت به ایمان [یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا] دعوت به کمال است، چون در سایه ایمان، پیوند انسان با حق و حقیقت نهفته است و نفس پیوند انسان با حق از نظر اسلام، کمال است؛ و درعین حال آثاری نیز برای انسان به ارمغان می آورد.108

ایمان ضمن اینکه منبع امید و رجاء است و توکل و اعتماد وامیدواری می آورد، از آرزوهای شیطانی جلوگیری می کند109 ومؤمن هیچ گاه خود را بی مددکار و بی غمخوار نمی بیند، همیشه در نماز می گوید: (ایّاک نعبد و ایّاک نستعین)؛ به خواست انسان نیز جهت می دهد و آن را از انحصار مادیات خارج می کند و معنویات را نیز جزء خواست ها قرار می دهد، با دراختیار گرفتن اختیار انسان و سوق دادن او در مسیر حق و اخلاق، ایمان انسان را می سازد، و انسان با نیروی علم، جهان را.110

ایمان، پشتوانه، زیربنا و منطق تمام اصول اخلاقی، سرسلسله و مبنای همه معنویات: (کرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستی، درستکاری، فداکاری، احسان، صلح، طرفداری از عدالت و…) است، زیرا تمام آنها مغایر با اصل منفعت پرستی و مستلزم یک نوع محرومیت مادی است، و اثر ایمان به خدای عادل حکیم این است که کار خوب و صفت خوب، نزد خدا از بین نمی رود: (ان الله لایضیع أجر المحسنین)111 بنابراین تقوا به معنای خود نگهداری از بدی ها برای خدا 112 که عامل تسلط بر نفس و تقویت اراده است 113 نیز بر ایمان استوار است.

به همین دلیل قرآن تقوا و رضای الهی را اساس و زیربنای مستحکم شخصیت انسان می شناساند:

(أفمن أسّس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر أم من أسّس بنیانه علی شفاجرف هار) توبه/109

ییعنی آیا آن کس بهتر است که بنای کار خود را بر تقوی و رضای خدا قرار داد، یا آن کس که بنای کار خود را بر لب پرتگاه قرار داده که زیر آن خالی است؛ مشرف به سقوط است. کسی که تکیه گاه اخلاق و شخصیتش غیرخدا باشد، مانند این است که بر پرتگاه مشرف به سقوط گام بر می دارد.114

با شکل گیری تقوا که دستاورد ایمان( 115 ) و تقویت حکمت نظری و وسیله تقویت اراده تشکیل شخصیت انسانی است، در حوزه حکمت و عقل عملی نیز تحول درخور

 

صفحه 99

 

توجهی به وجود می آید، و آن عبارت است از ازمیان رفتن حاکمیت هوا و هوس و افزایش قدرت تشخیص و شناخت نسبت به خود، دوای خود، مفهوم خوب و بد، خیر و شر و راهی که بایستی پیش گرفته شود116! قرآن در این رابطه می فرماید:(إن تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً) انفال/35اگر تقوای الهی را پیشه کنید، به شما فرقان و قدرت تمیز می دهد.

در سایه چنین روشن بینی، انسان توفیق محاسبه خود را به دست می آورد که در سخنان استاد وسیله امتیاز انسان از سایر امور تربیت پذیر، قلمداد شده است:

از ویژگی های انسان این است که مربی خارجی برای او کافی نیست و باید خود او نیز مربی خود باشد، دو شخصیت پیدا کند؛ از یک نظر فرمانده باشد و از یک نظر فرمان پذیر، از یک نظر ملامت کن باشد و از یک نظر ملامت پذیر، براین اساس، قرآن عامل تربیتی ابتکاری محاسبه را پیشنهاد می نماید و مراقبت ازخویش و محاسبه اعمال خویش را به عنوان کالای پیش فرستاده شده به آخرت، توصیه می نماید:117

(یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه ولتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبیر بما تعملون) حشر/18

ای اهل ایمان! تقوا پیشه کنید و هر کس باید بنگرد که برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بترسید که همانا خداوند به اعمال شما آگاه است.

(و ما تقدّموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه) بقره/110و هرکار خیری را که برای خود از پیش می فرستید، آن را نزد خداوند خواهید یافت.

بر اساس این سخن شهید مطهری، استغفار که مورد توجه جدی قرآن است، به معنای محاسبه نفس و حساب کشیدن از خود است.118

بحث محاسبه وسعتی به گستردگی بحث استغفار در قرآن پیدا می کند.

 

ج. عمل و تربیت

گرچه استاد، از کار، عبادت، محبّت و احسان، به عنوان عوامل متعدد و مستقل، تربیت نام می برد، ولی واقعیت این است که کار سازنده، جلوه های مختلفی دارد که بارزترین آنها عبادت، محبت و احسان است. بنابراین استاد درحقیقت پس از مطالعه کلی روی عمل، به بحث درباره سازنده ترین مصداق آن سخن گفته است:

صفحه 100

 

استاد کارها را تقسیم می کند به مشروع و نامشروع، و سپس نپرداختن به کارهای مشروع را خاستگاه اصلی خیالات و در نهایت گناه و فساد می شمرد وکارهای مشروع را عامل انواع سازندگی می داند.

انسان پیوسته از طبیعت، نیرو می گیرد و اگر با به کارگیری مشروع اعضا و جوارح، این انرژی ها به مصرف نرسند، تراکم پیدا نموده و در اثر تخیّلات نظام گسسته که خود ناشی از بیکاری است، به سر حد انفجار می رسند و به همین دلیل از گناهان تعبیر به (فجور) شده است و بیشتر حاکمان، جانی از آب در می آیند.119

از آن جهت که هر عملی، عامل و سازنده هم هست و به موجب ماهیتی که دارد، صورت می پذیرد؛ گناه او را به حالت اول باقی نمی گذارد، اندیشه آن عمل در روحش پیدا می شود، یعنی روحش با عمل، نوعی اتحاد پیدا می کند. پس از پایان عمل، اثری از آن در روح باقی می ماند و با تکرار عمل، اثر عمیق تر می شود و به تدریج ماهیت آن حقیقتی را می یابد که آن عمل اثر طبیعی اوست. در سوره مطففین آمده است که تراکم اثم ها و کسب ها سبب تعدی و تکذیب آیات و افسانه پنداشتن آنها می شود:120

(اذا تتلی علیه آیاتنا قال أساطیر الاوّلین. کلاّ بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون) مطففین/14 13

زمانی که آیات ما بر او خوانده شود، می گوید: اینها افسانه پیشینیان است. چنین نیست که آنها می پندارند، بلکه اعمال شان چون زنگاری بر دل هاشان نشسته است.

کارهای مشروع، علاوه بر جلوگیری از فساد، سازنده روح و چگونگی انسان نیز هستند121، از طریق کار که در آن رابطه علّی و معلولی و سببی و مسبّبی ملموس می باشد، انسان منطق فکرکردن را می آموزد که عبارت است ازتهیه مقدمات برای دسترسی به نتیجه و از اسارت دام خیالات رهایی پیدا می نماید122، در بستر انسان فطری (انسان برخوردار از ارزش های عالی به صورت بالقوه در هنگام تولد) باعمل انسان مکتسب که هماهنگ با ارزش های فطری است، شکل می گیرد.123

 

د. عبادت و تربیت

عبادت همان عمل است، منتهی با روح خدا خواهی. به دلیل همین ویژگی، هویت و آثار تربیتی ویژه خود را دارد و استاد نیز آن را به عنوان عامل مستقل مطرح

 

صفحه 101

می سازد:

نیایش و پرستش یک حس اصیل124 و مظهر تکامل و هدف و آفرینش است125: (ماخلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون) (ذاریات/56) با این حال به عنوان مقدمه و عامل تربیت نیز مطرح است126.

عبادت درجاتی دارد، یک درجه اش عبادت به خاطر بهشت است، و یک درجه آن عبادت برای ترس از جهنم است، و بالاترین درجه آن، عبادت به قصد جلب رضایت خداوند است: (و رضوان من اللّه اکبر) توبه/72

برای تربیت انسان ها، دست کم در آغاز، چاره ای جز استفاده از ترس جهنم و رسیدن به بهشت نیست، با استفاده از این راه می توان به درجه بالاتر، راه یافت127.

شهید مطهری در یک بیان اجمالی، سازندگی عبادت را این گونه به تصویر می کشد:

(انسان با پیمون طریق طاعت پروردگار، واقعاً مراتب و درجات قرب پروردگار را طی می کند، یعنی از مرحله حیوانی تا مرحله ملک را می پیماند، این صعود یک امر تشریفاتی و اداری نیست… بلکه بالا رفتن بر نردبان وجود است، شدت و قوت و کمال یافتن وجود است که مساوی است با زیارت و استکمال در علم، قدرت، حیات، اراده، مشیت، ازدیاد دایره نفوذ و تصرف و تقرب به خداوند، یعنی واقعاً مراتب و مراحل هستی را طی کردن و به کانون لایتناهی هستی نزدیک شدن.)128

این تصور اجمالی از سازندگی عبادت که در آثار استاد به صورت مشروح تبیین شده است، در قالب تقویت آگاهی و تقویت فزاینده اراده قابل دسته بندی است:

از نگاه استاد، انسان در اثر عبادت، بینشی نافذ و روشن پیدا می کند، و بینای خود می گردد129:

(ان تتقوا اللّه یجعل لکم فرقاناً) انفال/29

اگر تقوای الهی را داشته باشید، خداوند مایه تمیز و شناخت برای شما قرار می دهد.

(والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا) عنکبوت/69

آنان که در راه ما بکوشند، ما راه های خویش را به آنها می نمایانیم.

روشن بینی ناشی از عبادت، تنها شامل خودیابی نمی شود، بلکه مصداق دیگری نیز دارد که عبارت است ازنورانیتی که با آن به عمق عالم و جان عالم می توان راه یافت،

 

صفحه 102

 

نورانیتی که در اشعاری از فخررازی بدان اشاره شده است:

ترسم بروم، عالم جان نادیده بیرون روم از جهان، جهان نادیده

در عالم جان چون روم از عالم تن در عالم تن، عالم جان نادیده

بازشدن چشم دل در دنیا و مشاهده جان عالم به وسیله آن، سبب بینایی انسان در آخرت است وگرنه نابینا محشور می گردد: (و من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکاً و نحشره یوم القیامة اعمی. قال ربّ لم حشرتنی أعمی و قد کنت بصیراً. قال کذلک أتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی) طه/ 126 124

کسی که از یاد من اعراض کند گرفتار تنگنای معیشتی می شود و ما او را نابینا محشور می کنیم. او می گوید چرا مرا نابینا محشور کردی، در صورتی که در دنیا بینا بودم! خداوند می فرماید: آری، چون آیات ما برای هدایت تو آمد و تو آنها را به فراموشی سپردی، امروز هم تو را فراموش خواهند کرد.130

در پی دستیابی به این دو نوع آگاهی، ایمان که پشتوانه اخلاق و عدالت در حیات اجتماعی و عامل چشم پوشی از منافع شخصی و مادی است، تقویت می شود131 و از فرمان روایی خواهش های نفسانی (نفس اماره) و قوه هوس باز خیال، جلوگیری به عمل می آید، زیرا روح عبادت، یاد خداست که مانع معصیت او به حساب می آید. قرآن درباره نماز می فرماید:

(ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر اللّه أکبر) عنکبوت/45

همانا نماز از فحشا و منکر باز می دارد و بزرگ تر ازاین یاد خداست (که نتیجه دیگر نماز است)

و درباره روزه می فرماید:

(کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلّکم تتقون) بقره/183

روزه بر شما واجب شده است همان گونه که بر امت های گذشته واجب بود، تا شاید تقوا پیشه کنید.

و درباره هر دو عبادت می فرماید:

(یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة) بقره/ 153

ای اهل ایمان! از روزه و نماز یاری بگیرید.132

عبادت برای این است که حیات ایمانی انسان تجدید بشود، تازه بشود، طراوت پیدا کند، قوت و نیرو بگیرد. به هر اندازه که ایمان انسان بیشتر باشد بیشتر به یاد

 

صفحه 103

 

خداست، و به هر اندازه که انسان به یاد خدا باشد کمتر معصیت می کند.)133

تسلط برهوای نفس و مرکب خیال، تنها دومرحله از مراحل اقتدار انسان در پرتو عبادت است ومراتب دیگر آن عبارت از مراحل زیر است:

سومین مرحله عبارت است از بی نیازی روح از بدن و استخدام آن در فعالیت های خود، این بی نیازی گاهی در چند لحظه و گاهی بارها وگاهی به طور دائم صورت می گیرد. این همان است که به (خلع بدن) معروف است.

مرحله چهارم این است که خود بدن از هر لحاظ تحت فرمان و اراده شخص در می آید به طوری که درحوزه بدن خود شخص، اعمال خارق العاده سر می زند. امام صادق(ع) می فرماید: (ما ضعف بدن عمّا قویت علیه النیة) 134

آنچه که همت و اراده نفس در آن نیرومند گردد و به طور جدی مورد توجه نفس واقع شود، بدن از انجام آن ناتوانی نشان نمی دهد.

مرحله پنجم که بالاترین مراحل است این است که حتی طبیعت خارجی نیز تحت نفوذ اراده انسان قرار می گیرد و مطیع انسان می شود. معجزات و کرامات انبیا و اولیای حق، ازاین مقوله است. … معجزه جز مظهری از ولایت تصرف و ولایت تکوینی نیست… که به صاحب آن از طرف خدا نوعی قدرت و اراده داده می شود که می تواند به اذن و امر پروردگار در کائنات تصرف کند… اذن پروردگار، همان اعطای نوعی کمال است که منشأ چنین اثری می گردد:

( و ماکان لرسول أن یأتی بآیة الاّ باذن اللّه) مؤمن/78

هیچ پیامبری معجزه ای نمی آورد مگر به امر خداوند.

… در داستان سلیمان و ملکه سبأ آمده است:

(قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتدّ الیک طرفک) نمل/40

آن که دانشی از لوح محفوظ نزد او بود، گفت: من پیش از آن که چشم به هم بزنی آن (تخت) را حاضر می کنم.

تعبیر قرآن این است که آن دانشمند گفت: (من آورنده آن در این مدت کم هستم) پس حول و قوه را به خود نسبت می دهد… 135

 

ه . محنت و تربیت

گرچه استاد بر این باور است که خداوند برای پرورش جان انسان دو نوع از شدائد

 

صفحه 104

 

و سختی های تکوینی (غیراختیاری) و تشریعی (اختیاری) را فراروی انسان قرار داده است136 و مطلق سختی ها از ضعیف، قوی، و از پست، عالی، و از خام، پخته می سازد و خاصیت تصفیه، تخلیص، تهییج، تحریک و… دارد137، ولی در زمینه تربیت، مقصود سختی های تشریعی است که از نگاه ایشان شامل اعمال عبادی و تمرین های مکرر دینی می شود که نوعی ورزش روحی و نوعی ابتلا و تحمل شداید است138 مثل روزه، حج، جهاد، انفاق و نماز که صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است.139 و ایشان جهاد را عامل تربیتی می داند که کارآیی آن را هیچ عامل دیگری ندارد.140.

استاد همراه با یادآوری این مطلب که: اکسیر حیات دو چیز است؛ عشق و آن دیگری بلاء، این دو نبوغ می آفرینند و از مواد افسرده و بی فروغ، گوهرهایی تابناک و درخشان به وجود می آورند، در رابطه با پایه های قرآنی این عامل می گوید:

مصیبت ها و شدائد برای تکامل ضرورت دارد، قرآن می فرماید:

(لقد خلقنا الانسان فی کبد) بلد/4

همانا انسان را دررنج و سختی آفرینش قرار دادیم.

آدمی باید مشقت ها تحمل کند و سختی ها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش، شلاّق تکامل است… امام علی درنامه خود به عثمان بن حنیف برای اینکه راه بهانه جویی را ببندد، توضیح می دهد که شرایط ناهموار و تغذیه ساده از نیروی انسان نمی کاهد. درختان بیابانی که از مراقبت مرتب باغبان محروم اند، چوب محکم تر و دوام بیشتر دارند، بر عکس درختان باغستان ها که باغبان ها به آنها رسیدگی کرده اند. نازک پوست تر و بی دوام ترند. (ألا و إنّ الشجرة البریّة أصلب عوداً، و الروائع الخضرة أرقّ جلوداً، و النباتات البدویة أقوی وقوداً و أبطأ خموداً.) 141

خداوند می فرماید:

(ولنبلونّکم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین) بقره/155

حتماً شما را با اندکی از ترس، گرسنگی و آفت در مال ها و جان ها و میوه ها می آزماییم و مردان صبور و با استقامت را مژده بده.

ییعنی بلاها و گرفتاری ها برای کسانی که مقاومت می کنند و ایستادگی نشان می دهند، سودمند است و اثرات نیکی در آنان به وجود می آورد. لذا در چنین وضعی

 

صفحه 105

 

باید به آنان مژده داد.

در شکم گرفتاری ها و مصیبت ها، نیکبختی ها و سعادت ها نهفته است… قرآن کریم در زمینه همراه بودن سختی ها و آسایش ها می فرماید:

(فانّ مع العسر یسراً. إنّ مع العسر یسراً) انشراح/56

پس حتماً با سختی آسانی است، حتماً با سختی آسانی است.

این سوره یادآوری می کند که چگونه خدا بارسنگین وی را از دوشش برداشته و سختی اش را مبدل به آسانی کرده است، آن گاه به شیوه علوم تجربی از یک جریان واقع شده و مشهور نتیجه گیری کرده، می گوید: پس با هر سختی آسانی هست…

… نکته جالب این است که بعد از نتیجه گرفتن این فرمول کلی، خط مشی آینده را نیز بر همین اساس تعیین می فرماید: پس وقتی فراغت یافتی به کوشش پرداز: (فاذا فرغت فانصب).

ییعنی چون آسانی در شکم تعب و رنج قرار داده شده است، پس هر وقت فراغت یافتی، خود را دوباره به زحمت بینداز و کوشش را از سر بگیر.)142

 

و. احسان و تربیت

احسان که گونه خاصی از عمل است، در تفکر قرآنی شهید مطهری، به معنای انسانیت دوستی و دلبستگی به ارزش های انسانی است و نه رفتار دلخواه انسان ها. به همین جهت خشونت های مشروع، از قبیل جهاد، قصاص و حدود به معنای دفاع از مصلحت، سعادت و انسانیت و تفسیری از محبت است و نه استثنایی در رابطه با اصل کلی انسان دوستی.143

احسان و محبت با چنین مفهومی جزء عوامل تربیتی شناخته شده است.( 144 )  قرآن می فرماید:

(لاتستوی الحسنة و لا السیّئة)؛ یعنی نیکی و بدی به مردم از نظر اثر همانندی ندارد. (ادفع بالتی هی أحسن)؛ آن که به تو بدی کرده، تو به او نیکی کن. (فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولیّ حمیم) (فصلت/34)؛ همان کسی که با تو دشمنی دارد، تو اگر او را ببخشی و به او نیکی کنی، دشمنی او تبدیل به دوستی می شود.145

توصیه به احسان در قرآن یک توصیه عمومی است. مؤمنان حتی نسبت به کافران می توانند محبت نمایند، البته اگر احسان به آنها باعث صدمه به دین و مسلمین

 

صفحه 106

نشود: 146

(لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبرّوهم و تقسطوا الیهم) ممتحنه/8 7

خداوند، شما را از نیکی به کافران که در رابطه با شما جنگ نمی کنند و باعث آوارگی شما نشده اند باز نمی دارد.

با توجه به هویت محبت آفرین احسان و نیز عمومی بودن آن، می توان از نیکی به عنوان عامل رشد روابط اجتماعی و محبت متقابل در سطح انسان ها یاد نمود.

اینکه استاد، اثر محبت را که احسان است،عامل تربیت قلمداد می کند، در مورد غیراولیای خداوند است، ولی درمورد پیغمبر، علی(ع) و هر انسان کاملی، خود محبت و ارادت از نظر ایشان عامل تربیت است. با این تفاوت که کار چند ساله عوامل دیگر را یک روزه انجام می دهد و چون مغناطیسی انسان را به سوی خود می کشد. بر اساس چنین فلسفه ای محبت اولیا مطرح است. در زیارت (امین الله) آمده است: (اللهم فاجعل نفسی… محبّة لصفوة أولیائک)؛ مرا دوست دار برگزیدگان اولیاء خود قرار ده.147

 

ز. محیط اجتماعی و تربیت

محیط اجتماعی عامل تربیتی مورد پذیرش دین و فلاسفه می باشد و در هر دو دیدگاه این عامل از اهمیت ویژه برخوردار است.

بیشتر فیلسوفان تربیت درباره نقش محیط در ساختن شخصیت، قضاوت یکسان دارند:

آلفرد آدلر (روان کاو اتریشی درگذشته در سال 1937 م) عقیده دارد که تأثیر عوامل محیطی و اجتماعی در ساختار و رفتار فرد، بیش از شرایط زیستی و درون ساختی است.148

مزلو (روان شناس امریکایی) خیرخواهی، نیک نفسی و صفا را طبیعی انسان دانسته و عقیده دارد که عوامل فرهنگی و عادات اجتماعی سبب انحراف و اختلال شخصیت است.149

اریک فروم، بر این باور است که جامعه سالم، ظرفیت وتوانایی انسان را به عشق ورزی با هم نوعان، به کار بارور، به توسعه خرد و فهم، به داشتن حس خود بودن

 

صفحه 107

 

و… گسترش می دهد و جامعه ناسالم و بیمار، سبب ایجاد دشمنی متقابل، بی اعتمادی، بهره کشی، استثمار و زوال حس خود بودن است.150

آلپورت، روان شناس آمریکایی که صفات را عنصر اساسی شخصیت هر فرد و سبب دگرگونی های همگون و پایدار در رفتار می شناسد، آنها را برخاسته ازمحیط اجتماعی می داند.151

استاد که در پی استنباط دیدگاه دین درباره نقش تربیتی محیط اجتماعی است، به صورت عینی مفهوم و گستره کاربرد آن را به مطالعه گرفته و برای اصلاح فرد، محیط سازی سالم را پیشنهاد می نماید:

استاد ضمن تأکید بر سازندگی محیط ها و معاشرت ها152، عوامل سازنده محیط اجتماعی انسان را عبارت می داند از:

(سایر افراد با صفات و حالاتی که دارند و اعمالی که ازآنها سر می زند و قوانین و مقررات و عادات و آدابی که بر آن اجتماع حکم فرماست.)153

استاد حتی اصل انطباق با عمل (خود فرد) را که به معنای پیدایش ملکات با عمل است و ریشه قرآنی دارد: (بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون) به عنوان شاخه ای از اصل انطباق با محیط می پذیرد.154

مفهوم سخن استاد این است که سازنده شخصیت انسان، محیط کوچک، یعنی اعمال خود او و محیط بزرگ یعنی اجتماع می باشد.

ازاینکه محبت اولیای خدا را نیز در بحث معاشرت155 مطرح کرده است این نکته قابل استفاده می باشد که از نگاه استاد، معاشرت روحی و تماس معرفتی با الگوهای معصوم، نیز در قلمرو محیط اجتماعی قرار دارد.به هر حال ایشان در توضیح (انطباق با محیط) می نویسد:

(قسمت اعظم اعمال و حرکات و عادات ما … روی حس تقلید و حکایت پیروی از دیگران ازما سر می زند. دین اختصاص به کار بد یا کار خیر ندارد، در هر دو ناحیه هست و به همین دلیل است که پیشقدم در کار خیر، مزد و پاداشی برابر با سایر افراد پیرو دارد، و پیشقدم در فساد و خرابی هم کیفر مساوی با همه پیروان خویش دارد.)156

(اینکه قرآن می فرماید: (علمت نفس ما قدّمت و أخّرت) مقصود (از ما أخّرت) و آن چیزهایی که انسان پس از خودش باقی می گذارد، همان است که در روایات از

 

صفحه 108

 

آنها تعبیر به (سنت حسنة) و (سنت سیئة) شده است. آدم هایی که هیچ اثری باقی نگذارند به ندرت پیدا می شوند و شاید اصلاً وجود نداشته باشند. انسان ها غالباً در شعاع های متفاوت، روی دوست ومعاشر خود تأثیرمی گذارند، بسا انسانی که از دنیا می رود، نسبت (ما اخّر) او به (ما قدّم) او صدبرابر باشد، ما قدّم او خودش بوده، هفتاد سال عمر کرده است وما أخّر او این است که هزار سال رفته است، ولی هنوز بعد از هزار سال اثرش باقی است.)157

معاشرت اثر دارد، معاشرت با صالحان اثر نیک فوق العاده دارد، و مجالست بدان، آثار سوء فوق العاده دارد، این امری است اجتناب ناپذیر. پیامبر(ص) می فرماید: (المرء علی دین خلیله) 158

انسان بر دین دوستش است.

حضرت علی(ع) می فرماید:(مجالسة اهل الهوی منسأة للایمان.)159هم نشینی با هواپرستان فراموشی ایمان است، یا فراموشگاه ایمان است.

خداوند خطاب به حضرت موسی(ع) می فرماید:(فلایصدّنّک عنها من لایؤمن بها و اتّبع هواه فتردی) طه/16

پس باز ندارد تو را (غافل نسازد) از یاد قیامت کسی که ایمان به آن ندارد و از تمایلات نفس پیروی می نماید؛ و گرنه سقوط می کنی.

… خلاصه مواظب و مراقب تأثیر سوء آدم های بد باش، البته معنایش این نیست که از آنها کناره بگیر، بلکه توجه دادن به آثار بد معاشرت با آدم های بد است.)160

استاد، به بحث درباره توصیه قرآن به مجالست با صالحان نپرداخته است، با اینکه توجه قرآن به این مطلب توجه جدی می باشد، خداوند از زبان ستمکاران در روز قیامت می فرماید:

(و یوم یعضّ الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتّخذت مع الرسول سبیلاً. یا ویلتی لیتنی لم أتّخذ فلاناً خلیلاً. لقد أضلّنی عن الذکر بعد إذ جائنی) فرقان/29 27

روزی که انسان ستمکار از روی حسرت پشت دست به دندان گرفته بگوید: ای کاش من با پیامبر(ص) راه دوستی پیش می گرفتم. وای بر من،ای کاش فلانی را دوست نمی گرفتم، که رفاقت او مرا از پیروی قرآن و رسول محروم ساخت و گمراه گردانید.

 

صفحه 109

 

استاد، مطلق معاشرت را مؤثر می داند، ولی با پیدا شدن حالت ارادت، تغییر در انسان سرعت بیشتر می گیرد، این کار اگر بجا باشد فوق العاده انسان را خوب می سازد، و اگر نابجا باشد آتشی است که انسان را می سوزاند. اینکه در اسلام توصیه به محبت و ارادت به اولیا شده فلسفه اش اصلاح و تربیت انسان است.161

استاد، محیط سازی را برای تربیت بهترین راه شناسانده و با تکیه بر حس تقلید در انسان ها می نویسد:

(حال که چنین حسی در بشر هست پس چه بهتر که علاقه مندان واقعی به نیکی و خیر و صلاح، از همین حس عمومی بشر استفاده کنند و با پیش قدم شدن در راه خیر، بشر را به راه خیر هدایت کنند. آن که پیش قدم می شود دو کار را به صورت یک کار انجام می دهد، یکی اینکه خود آن عمل را که خیر است انجام می دهد، دیگراینکه سِمَت هدایت و راهنمایی پیدا کرده است.)162

استاد با اشاره به اینکه برای اصلاح دو راه وجود دارد؛ راه گفتن و نوشتن که راه فلاسفه و حکماست، و راه پیش قدم شدن که راه انبیاء است، می نویسد:

(حکما، تنها اهل نظریه، تعلیم و تدریس می باشند و سر و کارشان تنها از راه زبان با افکار و ادراکات بشر است، ولی پیغمبران به آنچه می گویند قبل از آن که از دیگران تقاضای عمل بکنند خودشان عمل می کنند و لهذا تا اعماق روح بشر نفوذ می نمایند، قلب و احساسات بشر را تحت تأثیر و تصرف خویش در می آوردند. سخن از زبان بیرون می آید و از گوش می گذرد، ولی عمل، موج و انعکاسی عمیق در روح دیگری پدید می آورد، تأثیر سخن هم وقتی هست که توأم با ایمان و عقیده و داغی روح باشد و اگر روح با ایمان بود قهراً عمل را هم به دنبال دارد.)163

 

3. اصل هماهنگی در رشد استعدادها

اصل همه جانبه نگری در تربیت انسان، تنها راه جلوگیری از رشد ناموزون شخصیت است، غفلت از عناصر مختلف تربیت پذیر، در نهاد انسان، یقیناً رشد نامتعادل را در پی دارد، از این رو یونگ می گوید:

(ابعاد مختلف شخصیت باید هماهنگ رشد نماید، اگر بخش خاصی از شخصیت رشد بیشتر پیدا کند موجب تنش و تنیدگی شده و تولید نابهنجار می کند.)164

کرشن اشتاینر، نیز نخستین اصل از اصول تربیتی خود را همه جانبه نگری دانسته

 

صفحه 110

 

می گوید:(هرگز عمل تربیتی خود را تنها بنا به یک چشم انداز خاص مشخص مکن، بلکه همیشه آن را طبق ساختمان کلی شخصیت در حال تکوین متربی (تربیت آموز) خویش تعیین کن.)165

شهید مطهری، با تأکید بر اهمیت این اصل می نویسد:

(قرآن درباره آفرینش انسان می فرماید: (انّا خلقنا الانسان من نطفة أمشاج نبتلیه) انسان/1

ما انسان را از نطفه ای آفریدیم که درآن مخلوط ها و مشج های زیاد و به تعبیر امروز، در ژن های او استعدادهای زیادی هست، سپس به مرحله ای از کمال می رسد که او را لایق و شایسته تکلیف و آزمایش و امتحان و نمره دادن قرار می دهیم.

بنابراین ازاین بیان قرآن معلوم می شود که (کمال انسان) به دلیل همین امشاج بودن با (کمال فرشته) فرق می کند.)166

انسان کامل، انسانی است که تمام ارزش های انسانی167[استعدادها] در او همچون تمام اعضا و جوارح کودک، رو به رشد نهاده و با حفظ هماهنگی به حد اعلای رشد نایل گردد. قرآن از چنین انسانی تعبیر به امام می کند:

(واذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للناس اماماً)

ابراهیم(ع) پس از آن که از امتحان های گوناگون و بزرگ الهی بیرون آمد و همه را به انتها رسانید ودر همه آنها نمره عالی گرفت، به مقام امامت رسید و به او گفته شد که اکنون به حدی رسیده ای که الگو باشی و انسان های دیگر برای کامل شدن باید خود را با تو تطبیق دهند.168

(ما نمی توانیم در همه ارزش ها قهرمان باشیم، ولی در حدی که می توانیم همه ارزش ها را با یکدیگر داشته باشیم اگر انسان کامل نیستیم بالاخره یک انسان متعادل باشیم، آن وقت است که ما به صورت یک مسلمان واقعی در همه میدان ها در می آییم.)169

استاد در زمینه ضرورت توجه به رشد همه جانبه انسان و پی آمد غفلت از آن، می نویسد:

(غالباً جامعه ها از راه گرایش صددرصد باطل به گمراهی کشیده نمی شوند، بلکه از

 

صفحه 111

 

افراط در یک حق به فساد کشیده می شوند، بسیاری از انسان ها نیز از این راه به فساد کشیده می شوند.)170

پس از بر شمردن نمونه هایی چند، از رشد های ناموزون و ناهماهنگ، استاد می نویسد:

قرآن به همه اینها توجه دارد و تمام این ارزش ها را با هم جمع می کند:

(التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون) اینها همه آن جنبه های درونی است. بعد می فرماید: (الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر) (توبه/112) فوراً وارد جنبه های جامعه گرایی آنها می شود، آنها مصلحان جامعه خود هستند. یا در آیات آخر سوره فتح می فرماید:

(محمد رسول الله و الذین معه أشدّاء علی الکفار رحماء بینهم)

محمد، پیامبر خداست و اصحاب تربیت شده اش در جامعه گرایی و روابط اجتماعی شان این گونه بودند که در مقابل پوشندگان حق و حقیقت و اهل عناد، پرصلابت، محکم و دیوار رویین هستند و نسبت به اهل ایمان یک پارچه محبت، مهربانی، خیر و رحمت.

اگر به اینها بسنده می کرد، می شد مثل مکتب های اجتماعی امروز، ولی فوراً می آید دنبال (تراهم رکّعاً سجّداً) همین شیران با صلابت در میدان جنگ و مهربانان میدان اخلاق، در خلوت عبادت، راکع و ساجد و نیایش گرند. (یبتغون فضلاً من الله و رضواناً) از خدای خود فزونی می خواهند و به آنچه دارند قانع نیستند، می خواهند روز به روز جلوتر و پیش تر بروند. و رضای حق را می خواهند؛ یعنی افرادی نیستند که برای خود دنیا یا آخرت را بخواهند، برای آنها رضای حق از هر چیزی برتر و بالاتر است، (سیماهم فی وجوههم من أثر السجود) در چهره آنها آثار عبادت و آثار سجود را می بینی.171

 

مقالات مرتبط:

شهید مطهری و دیدگاه های تربیتی قرآن بخش اول

 

منبع : آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله پژوهش های قرآنی » بهار و تابستان 1378 - شماره 17 و 18 (از صفحه 74 تا 117)

 

پی نوشت:

99. همو، مجموعه آثار، 3/372.

100. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 379.

101. همو، آشنایی با قرآن، 5/169 162.

102. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 701/339، به نقل از تعلیم و تربیت در اسلام، 383.

103. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، 383.

104. همان، 379.

105. همان، 323.

106. همو، مجموعه آثار، 2/288.

107. همان، 2/303.

108. همو، هدف زندگی، 79

109. همو حکمتها و اندرزها، 176.

110. همو، مجموعه آثار، 2/288 و تعلیم و تربیت در اسلام، 324 323.

111. همو، گفتارهای معنوی، 81 و بیست گفتار، 190 189.

112. همو، آشنایی با قرآن، 3/16.

113. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 184 و 302.

114. همو، بیست گفتار، 190.

115. روسو، در این رابطه سخن خواندنی دارد: بدون ایمان هیچ گونه تقوای واقعی وجود نتواند داشت… وقتی از محدوده ایمان خارج شوید چیزی جز بی عدالتی، ریا، تزویر و دروغ در میان افراد مشاهده نخواهید کرد.

ژان شانو، مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهی، انتشارات چاپ دانشگاه تهران، 1369/180.

116. مطهری، مرتضی، ده گفتار، 47 و آشنایی با قرآن، 4/16.

117. همو، حکمتها و اندرزها، 68 و تعلیم و تربیت در اسلام، 373 و 376.

118. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 341.

119. همان، 416 و تفسیر قرآن، 1/186.

120. همو، مجموعه آثار، 13/661 و 665.

121. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 410.

122. همان، 415 و 423.

123. همو، مجموعه آثار، 3/492.

124. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 324.

125. همو، گفتارهای معنوی، 80.

126. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 185 و 341.

127. همان، 329 و 339.

128. همو، مجموعه آثار، 3/292.

129. همان، 3/298.

130. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/194 190.

131. همو، گفتارهای معنوی، 85.

132. همو، مجموعه آثار، 3/300 299.

133. همو، گفتارهای معنوی، 85.

134. امالی صدوق، 293 به نقل از مجموعه آثار، 3/302.

135. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، 3/305 302.

136. همو، عدل الهی، انتشارات اسلامی، 1361، / 162 157.

137. همو، بیست گفتار، 176 و 174 و تعلیم و تربیت در اسلام، 397.

138. همو، بیست گفتار، 183.

139. همو، عدل الهی، 162 157.

140. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 399.

141. نهج البلاغه، خطبه 45.

142. مطهری، مرتضی، عدل الهی، 162 155.

143. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 367 358.

144. همان، 368.

145. همان، 365.

146. همان، 361.

147. همان، 193 و 391.

148. هاشمی، مجتبی، تربیت و شخصیت انسانی، 1/182.

149. همان، 1/193.

150. اریک فروم، جامعه سالم،ترجمه اکبر تبریزی، انتشارات کتابخانه بهجت 1375 / 82 و 287 به نقل از: شعاری نژاد، فلسفه آموزش و پرورش، 34.

151. هاشمی، مجتبی، تربیت و شخصیت انسانی، 1/198.

152. مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، 280؛ تعلیم و تربیت در اسلام ،386.

153. همو، بیست گفتار، 196.

154. همو، مجموعه آثار، 13/667.

155. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 391.

156. همو، حکمتها و اندرزها، 323.

157. همو، آشنایی با قرآن، 1/164.

158. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، 2/375 به نقل از: تعلیم و تربیت در اسلام، 388.

159. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 85.

160. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، 388.

161. همان، 391.

162. همو، حکمتها و اندرزها، 224 223.

163. همان، 224.

164. تربیت شخصیت انسانی، 1/180.

165. مربیان بزرگ، 265.

166. مطهری، مرتضی، انسان کامل، 40.

167. همان، 43 و 52.

168. همان، 14.

169. همان، 59.

170. همان، 43.

171. همان، 100 و 188؛ همو، تعلیم و تربیت در اسلام، 341 و 342.

پایان مقاله

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است