در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله قبسات » زمستان 1382 و بهار 1383 شماره 30و31، رودگر، محمد جواد ؛


نتیجه آن که استاد شهید معتقد است:

عرفان اسلامی، مایه ها و مادّه های اصلی خود را از اسلام گرفته است (همان: 195).

و عارفان برای آن ها ضوابط و اصول کشف کرده اند و به تدریج در فرهنگ اسلامی رشد و تکامل یافته است؛ اگرچه در تفسیر و کشف اصول و توسعه عرفان نظری و عملی تحت تأثیر جریانات خارج به ویژه اندیشه های کلامی، فلسفی بالاخص اندیشه های فلسفی اشراقی قرار گرفته اند (همان: ص 196) و پس از طرح نظریه برخی فقیهان در نقد و نفی نظریات عرفانی عارفان می نویسند:

حقیقت این است که نظریه این گروه، به هیچ وجه قابل تأیید نیست.  مایه های اوّلی اسلامی بسی غنی تر است از آن چه این گروه به جهل و یا به عمد فرض کرده اند.  نه توحید اسلامی به آن سادگی و بی محتوایی است که این ها فرض کرده اند و نه معنویت انسان در اسلام منحصر به زهد خشک است و نه نیکان صحابه رسول اکرم آن چنان بوده اند که توصیف شد و نه آداب اسلامی محدود است به اعمال جوارح واعضا. . .  تعلیمات اسلامی توانسته است الهام بخش یک سلسله معارف عمیق، در مورد عرفان نظری و عملی بوده است (همان: ص 167).

در این موضوع لازم است برای فهم «نسبت دین و عرفان» و امکان ناپذیر بودن عرفان من های مذهب و امتیازاتی که عرفان اسلامی بر برخی عرفان های دیگر دارد، چند نکته محوری را از افق اندیشه و بینش استاد مطهری بیاوریم:

نکته اوّل: عرفان متعالی و برین در قرآن

استاد شهید پس از ذکر آیاتی از قرآن «115 بقره، 3 حدید» می نویسد:

بدیهی است که این گونه آیات، افکار و اندیشه ها را به سوی توحیدی برتر و عالی تر از توحید عوام می خوانده است؛ لهذا در حدیث کافی آمده است که خداوند می دانست که در آخر الزمان مردمانی متعمّق در توحید ظهور می کنند؛ لذا آیات اوّل سوره الحدید و سوره «قل هواللَّه احد» را نازل فرمود.  در مورد سیر و سلوک و طیّ مراحل قرب حق تا آخرین منازل کافی است که برخی آیات مربوط به «لقاءاللَّه» و آیات مربوط به «رضوان اللَّه» و آیات مربوط به وحی و الهام و مکالمه ملائکه با غیر پیغمبران مثلاً حضرت مریم ومخصوصاً آیات معراج رسول اکرم را مورد نظر قرار دهیم.  در قرآن سخن از نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس مطمئنه آمده است.  سخن از علم افاضی و لدنی و هدایت های محصول مجاهده آمده است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» در قرآن، از تزکیه نفس به عنوان یگانه موجب فلاح و رستگاری یاد شده است: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا».  در قرآن، مکرّر سخن از حبّ الهی مافوق همه محبّت ها و علقه های انسانی یاد شده است.  قرآن ازتسبیح و تحمید تمام ذرّات جهان سخن گفته است و با تعبیری از آن یاد کرده که مفهومش این است که اگر شما انسان ها «تفقه» خود راکامل کنید، آن تسبیح ها و تحمیدها را درک می کنید.  به علاوه، قرآن در مورد سرشت انسان مسأله نفخه الهی را طرح کرده است. . .  سخن دروجود چنین سرمایه عظیمی است که می توانسته الهام بخش خوبی در جهان اسلام باشد. . .  (همان: ص 197 و 198).

نکته دوم: کلمات پیامبر اکرم (ص) و احادیث و روایات، الهام بخش عرفان اصیل اسلامی

کلمات رسول اکرم(ص) از جمله گفت وگوی او پس از ادای نماز صبح با یکی از اصحابش درباره یقین و نشانه هایش و نقش عبادت الهی در تنویر دل ها و رساندن انسان به مقام «احسان» و «شهود» و «مکاشفه» و همچنین آموزه های دیگر نبوی و معارف «علوی» و «ولوی» چنان سرچشمه های زلال بینش های الهی و گرایش های معنوی و هیجانات روحی و واردات قلبی و سوز و گدازها و عشق های آسمانی و معنوی شده است که به واقع الهام بخش عرفان اصیل اسلامی و توحید ناب و تربیت موحَّد کامل شده، و کافی است به نهج البلاغه که منشأ عرفان عمیق نظری و سرچشمه ژرف عرفان عملی به صورت گسترده شده است نگاهی بیفکنیم؛ به ویژه به خطبه های 220 در تفسیر آیه 27 نور و 218 در تبیین اوصاف عارفان و مواضع گونه گون دیگر که در توحید علمی و عینی و عرفان اصولی و وصولی، دستمایه های شگرفت و شگفتی شده اند اندک توجّهی داشته باشیم و به ادعیه اسلامی که قلّه های بلند عرفان و معنویت و سلوک و شهود را با چشم اندازی گسترده در معرض دید اصحاب عقل و دل نهاده اند، از جمله مناجات شعبانیه، دعای کمیل، دعاهای پانزده گانه امام سجادعلیه السلام دعای عرفه و. . .  توجّه کنیم.  به تعبیر استاد شهید مطهری، «آیا با وجود این همه منابع، جای این هست که ما در جست وجوی یک منبع خارجی باشیم؟» (همان: ص 200).

این منابع گسترده و متنوّع چنان وضوحی در آموزه های اخلاقی و عرفانی اسلام دارند که افرادی مانند نیکلسن انگلیسی و ماسینیون فرانسوی «که مطالعات وسیعی در عرفان اسلامی دارند و با اسلام بیگانه نیستند، صریحاً اعتراف دارند که منبع اصلی عرفان اسلامی، قرآن و سنّت است (همان: ص 201)».

نکته سوم: محال و بی معنا بودن عرفان من های مذهب

استاد شهید مطهری به ممتنع بودن و بی معنا بودن عرفان من های مذهب اشاراتی دارد:

اخیراً به عرفان توجّه پیدا کرده اند از باب این که آن را فرهنگ انسانگرا می دانند که اساس عرفان، خدا آگاهی و تسلیم به خدا است می خواهند عرفان را از خدا جدا کنند و عرفان هم باشند.  خیلی عجیب است! من در نوشته های امروز ایرانی ها می بینم به عرفان گرایش پیدا کرده اند.  عرفان من های خدا و مذهب! این خیلی عجیب است! امکان ندارد.  امام باقرعلیه السلام فرمود: «غَّرَبوا و شَرّقوا» (مجلسی،33/46 :1372) به غرب عالم بروید، به شرق عالم بروید آخرش باید بیایید این جا.  زانو بزنید تا حقیقت را بفهمید (مطهری، 1378: ج 2، ص 25 28).

نکته چهارم: منطق عرفانی قرآن

استاد پس از طرح و تفسیر آیه سوره نور و بحث از هدایت های عقلی، باطنی، وحیانی و حتّی هدایت های حسّی که از مشکات و مصباح و زجاجه مستفاد می شود، به طرح سؤالی که آن چراغ هدایت در چه خانه ای است، پرداخته و پاسخ داده:

در خانه وجود انسان.  هدایت وحی به ویژه در خانه اولیای خدا است: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»؛ آن گاه به نقل مطلبی از مرحوم آقا سیّد مهدی قوام که بالای منبر به تفسیرِ «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (بقره) 1: 114 پرداخته، آن را تطبیق کرد بر این که هر کس بدن و اندامش مسجدی برای روح اواست و مانع شدن از این که این بدن، مسجدهای ذکر خدا باشد، به هر شکلی ستم است.  یک شکل آن این است: «کشتن مؤمن، خراب کردن مسجد است» و بالاترینش کشتن اولیای خدا است فرموده است: «خیلی خوشم آمد» (همو، 1369: 121)؛

سپس استاد در تفسیر آیه یاد شده سوره نور فرموده است:

در این خانه ها، صبح و شام تسبیح خدا می شود [مفسّرین گفته اند: مقصود این است که علی الدّوام تسبیح و ذکر خدا می شود، نه فقطصبح و شام و بقیّه اش به غفلت می گذرد.  مسبّح چه کسانی هستند؟ تعبیر قرآن را ببینید: «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکراللَّه».  مقصود از کلمه «رجال» همان طور که مفسّرین گفته اند، این نیست که یعنی «نه زن ها» بلکه به اصطلاح «الغاء خصوصیّت» می شود، و به علاوه، عنایت روی این است که یعنی «با همتّانی» بزرگ همتانی که تجارت و خرید و فروش، آن ها را از یاد حق به ازنمی دارد؛ البتّه تجارت و بیع به عنوان مثال است؛ یعنی شغل و کار و تدریس و معلّمی و وعظ و خطابه و بنّایی و معماری و طبابت و غیره هم از همین قبیل است.  مردهایی که کارشان آن ها را از یاد خدا باز نمی دارد.  از این جا تفاوت منطق عرفانی قرآن با خیلی از عرفان ها روشن می شود.  قرآن نمی گوید مردانی که از کار و تجارت و بیع و بنّانی و معماری و آهنگری و نجّاری و معلّمی و خلاصه «وظایف» دست برمی دارند و به ذکر خدا مشغول می شوند.  می فرماید: آن ها که در همان حالی که اشتغال به کارشان دارند، خدا را فراموش نمی کنند.  یگانه چیزی که هیچ وقت او را فراموش نمی کنند، خدا است.  یک چنین آدمی واقعاً بدن او مسجد است؛ چون همیشه در این بدن، یاد خدا و ذکرخدا و تسبیح خدا است.  همه کارهای درستی که دیگران می کنند، او هم می کند؛ امّا تفاوت در این است که او در عین اشتغال به کارش یک لحظه از خدا غافل نیست. . .  (همو، 1375: ج 4، ص 121 124)].

نکته پنجم: اساس عرفان اسلامی

اساس عرفان اسلامی بر دو محور «خودشناسی» و «خودسازی» یا «خودآگاهی و خداآگاهی» قرار داردکه فرهنگ اسلامی مملّو از مباحث معرفتی و آموزه های عمیق و دقیقی در ساحت خودشناسی و تهذیب نفس وخودسازی است و بر محور خودآگاهی، به ویژه «خودآگاهی عرفانی» تکیه مؤکّد دارد.  استاد شهید مطهری درمواضع گوناگون از جمله انسان در قرآن (همو، 1378: ج 2، ص 25 28)، سیری در نهج البلاغه (همو، 1360 : ص 276 305) به آن پرداخته و از خود فراموشی، خدافراموشی، خود زیانی، خودباختگی، با خودبیگانگی و. . .  بر حذرداشته و این عوامل را آفات خودآگاهی و خودیابی دانسته است و از عوامل رشد؛ فلاح، سعادت و کمال نیز یاد خدا، عبادت و پرستش الهی، خدمت به محرومان، توکّل، صبر، شرح صدر و تقوا را نام برده است (همان، 1368: ص 210 254).

برخی اصول نظری عرفان از دیدگاه استاد شهید مطهری

1.  وحدت وجود: استاد شهید با قلمدادکردن رکن اصیل عرفان اسلامی، یعنی «توحید» و تفسیری که عارفان ازآن ارائه داده اند، یعنی هستی شناسی عرفانی یا جهان بینی عرفانی که بر «توحید ناب» مبتنی است و شناخت وشهود توحید یا توحید علمی و عینی عرفانی (همان، 1362: ص 186 191) در مواضع متعدّد به تبیین «وحدت وجود» از منظر فلسفی و عرفانی یا با رویکردهای عقلانی و کشفی پرداخته است؛ که به برخی مواضع با نگرش وروش عرفانی اگر چه به زبان فلسفی و عقلانی می پردازیم:

اصول وحدت و تصوّف بیش از همه جا در قرآن ذکر شده، و همچنین پیغمبر می گوید که خداوند می فرماید: چون بنده من در اثرعبادت و اعمال نیک دیگر به من نزدیک شود، من او را دوست خواهم داشت؛ بالنتّیجه من گوش او خواهم بود که با من بشنود و چشم او خواهم بود که با من می بیند و زبان و دست او خواهم بود که به توسّط من می گوید و می گیرد.  اوّل بیاییم سراغ مسأله «وحدت وجود» که گفتیم محور، جهان بینی عرفانی است.  اصلاً «وحدت وجود» چیست؟ وحدت وجود از آن اندیشه هایی است که کم تر کسی به عمق این اندیشه پی برده و پی می برد.  این را دیگر بدون تعارف باید گفت بعضی به هر چیزی که می رسند، می گویند وحدت وجود.  این هم یک وحدت وجود! حالا ما با لفظش کار نداریم ممکن است هر مکتبی را اسمش بگذارندوحدت وجود! امّا ببینید مثل اصالت وجودی است که در اگزیستانسیالیسم الان دارند می گویند ما خودمان در فلسفه اسلامی مبحث گسترده ای داریم به نام اصالت وجود یک چیز کمی هم این ها دارند.  خوب اسمش را می خواهند بگذارند اصالت وجود.  کسی دعوا ندارد؛ یعنی در انحصار کسی نام نیست و به نام خودش کسی ثبت نکرده است.  بسیار بسیار کمند افرادی که بتوانند تصوّر صحیحی از «وحدت وجود» که عُرفا دارند، داشته باشند از مستشرقین گرفته و غیرمستشرقین شما می بینید همیشه مستشرقین؛ و علمایی از غیرمستشرقین خودمان این «وحدت وجود» را چیزی تعبیر می کنند به نام حلول و اتّحاد، در صورتی که حلول و اتّحاد، ضدّ وحدت وجود است.  به قول شبستری:

حلول و اتّحاد این جا محال است          که در وحدت دویی عین ضلال است

منت هایش می گوید: خوب اگر اتّحاد نیست، حَلاّج چطور گفته است «انا الحق»؛ پس معنای «انا الحق» اتّحاد است.  خیر آقا! «انا الحق» همه جا اتّحاد نیست.  نه اتّحاد است و نه حلول (مطهری، 1365: ص 141).

استاد شهید در اهمیّت تصوّر دقیق و درست از مقوله ها و مفاهیم ماوراءالطبیعی می نویسد:

می گویند: درست هم می گویند: اشکال مسائل ماوراءالطبیعی در مرحله تصوّر است، نه در مرحله تصدیق؛ یعنی عمده این است که ذهن بتواند تصوّر صحیحی از آن معانی پیدا کند و پس از آن که چنین توفیقی یافت، تصدیق کردن آن ها بسی آسان است برخلاف سایر علوم که تصوّر معانی و مفاهیم آن ها آسان است و هر مشکلی هست در مرحله تصدیق و اثبات است و هم از این جهت است که ورود در این فنّ را جز برای افراد خاصّی روا نمی شمارند.  اندیشه ای به وسعت اقیانوس و قریحه ای به لطافت نسیم صبحگاهی باید فی المثل محتوای قاعده بسیط الحقیقه را در خود جای بدون آن که آسیبی به مظروف خویش برساند؛ از این رو اکثر اشتباهاتی که رخ می دهد؛ از نرسیدن به مدّعا و خوب تصوّر نکردن است (مطهری، 1360: ص 36).  توحید عارف، یعنی موجود حقیقی، منحصر در خدا است.  جز خدا هر چه هست، «نمود» است، نه «بود».  توحید عارف یعنی «جز خدا هیچ ندیدن (همو، 1362: ص 188)».

2.  سلوک و شهود: اساس عرفان در حقیقت در نسبت و قیاس به کمال مطلق و نیل به مقام قرب و لقای الهی ودست یازی به وصال یار و دلبر و دلدار، همانا در «عرفان عملی» متجلّی می شود که به «سیر و سلوک» موسوم، و در آن، سالک، مسلک، مسلوکٌ الیه یا رونده، راه و هدف تعبیر شده است و اگر انسانی از مفهوم و دانش های حصولی و حتّی عرفان علمی عبور کند و تعیّن ها را رها سازد و «اِسقاط اضافات» کند.  به تعبیر شیخ محمود شبستری (1362: ص 105).

نشانی داده اند اندر خرابات                        که «التوحید اسقاط الاضافات».

و به تعبیر استاد، علاّمه حسن زاده آملی (1364: ص 302).

در آن رؤیای شیرین سحرگاه                        که «التوحید اَنْ تَنْسی سِوَی اللَّه».

و به بیان شیوا و شیرین استاد شهید مطهری، «سالک برای رسیدن به قلّه منیع انسانیت، یعنی» توحید، باید آن ها را انجام و مسیر را با ضوابط و چگونگی ها دانسته و داشته باشد تا با طیّ مقامات و منازل و انجام اموری متناسب با مراحل به کمال مقصود نائل گردد (مطهری، همان: ص 187 118)؛ لذا درگذر از مفهوم به مشهود و حصول به حضور و قیل و قال به «حال» سالک خود «مسلک» یا رونده خود «راه» نیز خواهد شد و به سوی هدف یا مسلوکٌ الیه در حرکت است تا به مقام فنای فی اللَّه و بقای باللَّه باریابد و از درگاه به بارگاه عبور نماید (مطهری، 1366: ج 2، ص 168).

در هر حال، سیر استکمال وجودی انسان از ابتدا تا انتها از آغاز تا انجام یعنی وصول به مقام توحید ناب و انسان کامل شدن که به طیّ «طریقت» الهی ممکن و میسور می شود تا به کوی حقیقت قدم نهد، همانا «سیر وسلوک» تا منزل «شهود» نامیده شده، و در همین مقام است که مقوله «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت» مطرح می شود و از امّهات مباحث سلوکی عرفان و عارفان است و استاد شهید مطهری در مواضع متعدّد مقوله سیر و سلوک، اسفار اربعه عرفانی، مختصات و اوصاف انسان کامل و شریعت، طریقت و حقیقت را مطرح کرده است و در مجموع می نویسد:

عارف که کمال را در رسیدن می داند نه در فهمیدن، برای وصول به مقصد اصلی و عرفان حقیقی، عبور از یک سلسله منازل و مراحل و مقامات را لازم و ضروری می داند و نام آن را «سیر و سلوک» می گذارد (همو، 1362: ص 226).

3.  ریاضت: «ریاضت» در حقیقت، تمرین و آماده سازی «روح» است که به تعبیر استاد شهید مطهری(ره)   استفاده از اهداف سه گانه ریاضت که شیخ الرئیس، ابوعلی سینا آن را در نمط نهم اشارات مطرح ساخته متوجّه به سه هدف است که یکی از آن سه هدف، به امور خارجی یعنی غفلت زدایی و رهایی از شواغل و عوامل غفلت مربوط می شود و دومی به انتظام قوای درونی و از بین بردن آشفتگی های روحی که از آن به رام ساختن نفس امّاره برای نفس مطمئنه تعبیر شده و سه دیگر به نوعی تغییرات کیفی مربوط می شود که به باطن روح ارتباط داشته و از آن به «تلطیف سرّ» تعبیر شده است؛ پس ریاضت، تن دادن به یک سلسله اعمال است که در آن، انجام واجبات و ترک محرّمات اصالت دارد تا روح را برای اشراق نور معرفت آماده سازد.

استاد در جای دیگری می فرماید:

سالک از آن جهت که رونده است و با پای خود باید این راه را طی کند، لازم است خود را آماده کند.  نام این تهیّو و آمادگی، «ریاضت» است تا تزکیه نفس نموده و به مقام «تخلیه» دل از غیر خدا و وارستگی و انقطاع از ماسوای الهی برسد و به تدریج بتواندگرایش های عالی وجودش را بر گرایش های دانی وجود خود یا عقل را بر شهوت حاکم نماید و در صحنه کشمش های قوای سِفْلی و عِلْوی، جنبه سفلی نفس که نفس امّاره نامیده می شود را مطیع و تسلیم جنبه علوی و عقلی گرداند که نفس مطمئنه نامیده می شود و باریاضیت و تمرین نفس آهسته آهسته آماده دریافت انوار و تجلیّات الهی بشود که زهدورزی و عبادت گرایی و موعظه پذیری و عقل لطیف و عشق عفیف، دستمایه های او در رسیدن به مقاصد بلند عرفانی هستند [استاد درباره هر کدام از زهد، عبادت، موعظه، و عقل ظریف وعشق حقیقی، مباحث عمیق و اَنیق فراوانی را ارائه داده است] (1365: ص 169 و 170)؛

پس ریاضت، تلاش بی امان، مجاهده و تحمل مشقّات راه و عمل به شریعت در طیّ طریقت الهی تا رسیدن به حقیقت است که به تعبیر استاد شهید، «همان تمرین ها و مجاهدت هایی است که عارف انجام می دهد.  این مجاهدت ها زیاد است و عارف باید منازلی را در این خلال طی نماید» (مطهری، 1362: ص 238).

4.  عشق و محبّت: استاد شهید در بحث منازل و مقامات و مقوله ریاضت با استفاده از نمط نهم اشارات از عشق و انواع آن، یعنی حقیقی و مجازی سخن به میان آورده و بر اساس دیدگاه حکیمان تعریفی از آن ارائه داده است:

عشق حقیقی یعنی عشقی که معشوقش حقیقی است؛ زیرا حقیقت مطلق و جمیل بالذّات است، و آن همانا عشق کمّلین است به حق، و امّا عشق مجازی یعنی عشقی که معشوقش مجازی است یعنی جمال و کمال که در معشوق هست از آن خود وی نیست، عاریات است.

عشق هایی کز پی رنگی بود                     عشق نبود، عاقبت ننگی بود.

عشق آن بگزین که جمله انبیاء                    یا بافتند از عشق او کار و کیا.

عشق مجازی بر دو قسم است: نفسانی و حیوانی، عشق حیوانی همان است که هدف وی اعمال شهوات است. . . ؛ امّا عشق نفسانی عبارت است از علاقه به حسن و شمائل معشوقش که منشأش یک نوع سنخیّتی است بین نفس عاشق و نفس معشوق (همان: ص 234)

استاد عشق و محبّت حقیقی و عشق عفیف را که از نوع عشق نفسانی و روحی باشد، از ضروریات سیر و سلوک وعرفان عملی می داند و با وام گیری از تعبیر شاعران فارسی، آن را «اکسیر» یا کیمیایی می داند که قدرت تبدیل داشته و انسان خاکی را فوق افلاکی می کند.  او می نویسد:

عشق است که دل را دل می کند (همو، 1378: 17/244)

و آثاری برجای می گذارد که عبارتند از:

1.  نیرو و قدرت؛

2.  چالاک سازی انسان سنگین و تنبل؛

3.  تیزهوش نمودن انسان کودن؛

4.  بخشنده کردن بخیل؛

5.  شکیبا ساختن انسان کم طاقت و ناشکیبا؛

6.  ایجاد رقّت و لطافت در روحی که غلظت و خشونت پیدا کرد؛

7.  متوحّد کردن و متمرکز ساختن فردی که متشتّت و متفرّق است از نظر نیروهای وجودی اش؛

8.  الهام بخش و فیض رساننده است؛

9.  بیدارکننده قوای خفته؛

10.  آزاد سازنده قوای بسته شده و مهار گشته؛

11.  مکمّل نفس و ظاهرکننده استعدادهای حیرت انگیز باطنی؛

12.  تصفیه گر روح از مزاج ها و خلط ها است؛

13.  انسان را از خودی و خودپرستی رها می سازد و موجب توسعه وجودی انسان و عامل بزرگ اخلاقی و تربیتی است؛

14.  از عالم محدود به عالم نامحدود رهنمون می شود و حجاب مادّه و طبیعت را پاره می کند (همان: ص 254 244)

به هرحال، عشق حقیقی از نظر استاد، مقدّمه حیات معنوی و سلوک عرفانی بوده و سازنده، سوزنده و گدازنده است و «شاهکارهای زیبا، مولود دو عامل عشق و مصیبت است» (همو، 1377: 7/108 و 109)

در موضعی دیگر آورده است:

. . .  از آن جا که زیبایی وجود دارد، عشق و طلب هم هست و خود زیبایی موجِد جنبش و حرکت است (همان، ص 570)،

و در زمینه عشق حقیقی و مجازی و تفاوت های آن ها با هم و رابطه عقل و عشق در مسیر تکاملی انسان، مطالب فراوانی است که این مقال و مقاله بیش از این مجال بحث و بررسی آن ها را نمی دهد؛ نتیجه آن که استاد شهید مطهری، 1.  عشق به خدا یا محبوب حقیقی؛ 2.  عشق به اولیای الهی و انسان های کامل را که در قرآن با واژه های محبّت، موّدت، وُدّ و. . .  موسوم و معروف شده است، عامل استکمال وجودی و زمینه ساز رشد و فلاح و کمال یابی انسانِ سالک، و از ضروریات اجتناب ناپذیر عرفان عملی می داند که در موضوع محبّت و عشق و پیر راه و پیر مغان و انسان کامل قرار می گیرند (همو، 1377: 16/ 250 255 و 1362: 187 189 و )

مقامات و منازل در عرفان عملی

استاد در این زمینه، مباحث مستقل و متنوّعی ندارد، مگر این که مختصری در شرح نمط نهم یا مقامات عارفان و بحثی در سفرهای چهارگانه عرفانی مطرح، و بحث مقامات را با استفاده از دیدگاه بوعلی سینا فقط در دو منزلِ أ.  اراده که عبارت بود از میل و شوق مُفْرِط به پرواز که در نفس پدید می آید و ب.  ریاضت که در جهت رفع موانع خارجی و داخلی و رفع خشونت و غلظت از قلب صورت می پذیرد تا به تدریج نفس برای اشراقات الهی و انوار غیبی آماده شود که حالاتی معنوی و ملکوتی ایجاد می شود و در اصطلاح عارفان آن را «وقت» می نامند، بحث کرده است (همان).  اگر چه بحث های غیر متمرکزی در آثار گفتاری و نوشتاری خود با استفاده از آیات قرآن، نهج البلاغه، احادیث و روایات دارد به طور کلّی معتقد است:

عرفا برای رسیدن به مقام عرفان حقیقی، به منازل و مقاماتی قائلند که عملاً باید طیّ شود و بدون عبور از آن منازل، وصول به عرفان حقیقی را غیرممکن می دانند (همو، 1362: ص 225)؛ آن گاه از زهد، عبادت و عرفان و سپس منزل اراده، ریاضت و سپس خَلْسه های روحانی و اوقات خوش و حالات ملکوتی عرفانی در سیر و سلوک دادِ سخن سرداده اند و از آیات قرآنی و کلمات نورانی امام علی علیه السلام بهره های وافی و وافری جسته اند (همان: ص 226 228)

پس از آن، استاد به دو دلیل از «زبان عرفانی» و اصطلاحات عارفان سخن به میان آورده که آن ادلّه عبارتند از:

1.  زبان عرفان زبان «رمزی» است و شناخت زبان و اصطلاحات عرفانی، لازمه فهم و عمل به عرفان خواهد بود.

2.  عرفان از دسترس عوام و نااهلان و نامحرمان مصون و خارج است؛ بدین سبب، عرفان با سرّداری و مکتوم ماندن، تناسب و سنخیت بیش تری دارد و وجود «ملامتیان» و «قلندریان» و. . .  را نیز در فهم مقاصد عرفانی عارفان.  یک شکل قلمداد کرده و به همین علل به شرح اصطلاحات آن ها پرداخته است (همان: ص 239 و 240)، و اصطلاحات عرفانی را در دو بخش 1.  عرفان نظری، مثل فیض اقدس، فیض مقدّس، وجود منبسط، حقّ مخلوقٌ به، حضرات خمس، مقام احدیت، مقام و احدیت، مقام غیب الغیوب و. . .  2.  عرفان عملی، مثل وقت، حال و مقام، قبض و بسط، جمع و فرق، غیبت و حضور، ذوق، شرب، ری، سُکر، محو، محق، صحو، خواطر، قلب، روح و سرِّ مطرح واصطلاحات کلیدی بخش دوم یعنی عرفان عملی را توضیح داده است (همان: ص 248 241).

گرایش های عرفانی استاد مطهری

در فرجام این مقال و مقاله و پایان بحث، مناسب است به گرایش های عرفانی چه عرفان علمی و عرفان عملی استاد شهید از زبان بزرگان اهل معرفت و توحید و اصحاب حکمت و فرزانگی و خانواده محترم و دوستانش اشاراتی داشته باشیم.

علاّمه، آیت اللَّه جوادی آملی، ضمن طرح گرایش های عرفانی و معنوی استاد به ویژه اواخر عمر شریفش، او را مصداق بارز حرکت از «لهم درجات» به «هم درجات» دانسته و او را مصداق سلوک از کوی عقل به منزل «عشق» رسیدن و با «حضور» و «شهود» به سراغ مبدأ عالم رفت می داند و اشعار لسان العرفاء و ناظم الاولیاء حافظ شیرازی را در وصف شخصیت معنوی و عرفانی اش ذکر کرده اند که عبارت است از:

سحرگاهان که مخمور شبانه                           گرفتم باده و چنگ و چغانه

نهادم عقل را ره توشه از می                           به شهر هستی اش کردم روانه

نگار می فروشم عشوه ای داد                    که ایمن گشتم از مکر زمانه

ز ساقی کمان ابرو شنیدیم                            که ای تیر غمت (ملامت) ما را نشانه

نبندی زان میان طرفی کمروار                            اگر خود را ببینی در میانه

برو این دام بر مرغ دگر نه                      که عاشق را بلند است آشیانه

بده کشتی می تا خوش برانیم                           از این دریای ناپیدا کرانه

ندیم و مطرب و ساقی همه اوست                         خیال آب و گل در ره بهانه

وجود ما معمایی است حافظ                             که تحقیقش فسون است و فسانه

استاد، آیت اللَّه سیدمحمدحسین حسینی تهرانی(ره) ضمن آن که رساله لب اللباب در سیر و سلوک که تقریرات درس های اخلاقی سلوکی علاّمه طباطبایی(ره) بود را به روح ریحانی و روحانی استاد مطهری اهدا می کند (1360: 1/ 198)، در کتاب روح مجرّد نیز از فضایل، دانش، بینش و حالات اشراقی و عرفانی استادشهید یادی می کند و خاطره خلوت خواهی و ملاقات شهید مطهری با مرحوم سیدهاشم حدّاد از شاگردان سلوکی میرزا علی آقا قاضی طباطبایی را بیان می دارد (روح مجرد، 1418: ص 159 162).

به هرحال، شیفتگی استاد شهید، مطهری به اخلاق و سیر و سلوک عرفانی حضرت امام(ره) و عشق و شیدایی اش به اندیشه های حکمی و بینش قرآنی و روح و روحیه عرفانی و کشف و شهود علاّمه طباطبایی و علاقه زائدالوصفش در دیدار مرحوم سیدهاشم حدّاد و از طرفی هم شیفتگی و دلباختگی اش به مرحوم میرزا علی آقا شیرازی و تهجّدها وشب زنده داری و سحرخیزی های استاد شهید از زبان خاصّان و خانواده و خویشاوندان و دوستان و خواب معنوی ورؤیای صادقانه اش، سه شب قبل از شهادت و خاطره ای از دکتر علی لاریجانی داماد گرامی وی از تهجّد و شب زنده داری او را نقل می کنیم که فرمود:

. . .  معمولاً دو ساعت مانده به طلوع فجر، مشغول عبادت می شدند و این برنامه حتّی در مسافرت ها نیز تغییر نمی کرد؛ گرچه به خاطرکثرت کار در برخی ایّام، مجبور می شدند دیر وقت به بستر روند.  استراحت ایشان هم منظم بود و معمولاً حدود 9/5 یا 10 شب برای استراحت مهیّا می شدند؛ البتّه این توفیق الهی در عبادت با این نظم لا یتغیّر جز در سایه عشق و اُنس با حضرت حق حاصل نمی شود (پاره ای از خورشید، 1379، ص 154 و ر.  ک: همان، ص 142 81)، و به تعبیر حکیم فرزانه، دانشمند محترم، و دوست همیشگی وهمفکر استاد مطهری، یعنی مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللَّه خامنه ای سلّمه اللَّه تعالی «مرحوم مطّهری، مردی اهل عبادت و اهل تصفیّه و تزکیّه اخلاق و روح بود.  وقتی ایشان به مشهد می آمد، خیلی از اوقات به منزل ما وارد می شد.  گاهی هم وارد منزل خویشاوندان همسرشان می شد.  فراموش نمی کنم هر شبی که ما با مرحوم مطهری بودیم، می دیدم این مرد نیمه شب نماز شب می خواند و گریه می کرد؛ به طوری که صدای گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار می کرد (همان: ص 180) و. . .  ».

مقالات مرتبط:

عرفان در افق اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری (ره) بخش اول

منابع و مأخذ.

1.  قرآن کریم.

2.  نهج البلاغه.

3.  انسان کامل، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 75.

4.  آشنایی با قرآن، ج 1، سال 69.

5.  آفتاب احیاگران، محمدجواد رودگر، انتشارات قبلی، قم، 80.

6.  آشنایی با علوم اسلامی، مرتضی مطهری، انتشارات جامعه مدرسین، قم، سال 62.

7.  انسان و ایمان، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، سال 67.

8.  احیاء تفکر دینی، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، سال 67.

9.  آئینه جام، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، سال 67.

10.  بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، جلد 46، باب 19، بیروت، سال 73.

11.  پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 68.

12.  پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 62.

13.  پاره ای از خورشید، گردآوری و تدوین، حمیدرضا سیدناصری، امیررضا ستوده، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، تهران، سال 77.

14.  تماشاگه راز، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 63.

15.  تفسیر موضوعی قرآن مجید، عبدالله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، قم، سال 66.

16.  خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 68.

17.  جمال عشق، محمدجواد رودگر، انتشارات تجلّی، قم، سال 80.

18.  روح مجرد، سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، انتشارات علامه طباطبایی، مشهد، سال 1418 ه.  ق.

19.  راه های اثبات وجود خدا، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 67.

20.  سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 65.

21.  شرح مبسوط منظومه، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 1378.

22.  ویژه نامه استاد مطهری، جمع نویسندگان، انتشارات حزب جمهوری اسلامی، تهران، سال 62.

23.  مقالات فلسفی، مرتضی مطهری، انتشارات حکمت، تهران، سال 76.

24.  مجموعه آثار، ج 17 و 14 و 79 و 6 و 3 و 2، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 80 74.

25.  مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، سال 64.

26.  نقدی بر ماکسیسم، مرتضی مطهری، انتشارت صدرا، تهران، سال 63.

27.  یادنامه استاد مطهری، جمعی از دانشمندان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، سال 60.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است